نوای یا مهدی
اللهم عجل لولیک الفرج
نوای یا مهدی
قلندران مست بی پروا سراغ آن می ناب می گیرند
ستارگان بی فروغ همدردی خبر ز کوچ آفتاب می گیرند
شبانگهان که شهر عشق را می جویند
نوای یا مهدی از دل خراب می گیرند
نوای یا مهدی
قلندران مست بی پروا سراغ آن می ناب می گیرند
ستارگان بی فروغ همدردی خبر ز کوچ آفتاب می گیرند
شبانگهان که شهر عشق را می جویند
نوای یا مهدی از دل خراب می گیرند
جهان در انتظار یک فرج
این جمعه دوباره صحبت از تکرار است
درد همگان،دوریشان از یار است
تا جمعه هم عهدیتان ،مولا جان
شیعه به خدا ز هجرتان بیمار است
این جمعه اگر فرج نمایی عشق است
از مشکل ما گره گشایی عشق است
بر دیده ما،منّت بسیار نهی
گر با قدمت ،فرش ره آیی عشق است
یک جمعه موانع از سر راه رود
یک جمعه دگر از لبمان آه رود
گلبانگ فرج وقت ظهور مهدی
از کعبه بلند است و سحرگاه رود
واسط فیض خدا، در پشت ابر غیبت است
جمعه، جمعه دیدگان مضطرم در حسرت است
ای تمام آرزوی آل طه، العجل
چون جهان در انتظار یک فرج،یک نصرت است
در هجر تو، جان خسته بر لب آمد
این قلب و دل شکسته در تب آمد
آنقدر نیامدی محرّم شده است
یعنی که هلال ماه زینب آمد
منبع: وبلاگ منتظر
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحلهی شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا ( سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا می رسد، عید رهایی از تعلقات است.
رهایی از هر آنچه غیر خدایی است.
در این روز حجگزار، اسماعیل وجودش را، یعنی هر آنچه بدان دلبستگی دنیوی پیدا کرده قربانی میکند تا سبکبال شود.
صدای پای عید میآید.
عید قربان عید پاکترین عیدهاست
عید سر سپردگی و بندگی است.
عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیدهاند.
عید قربان عید برآمدن روزی نو و انسانی نو است.
به قلم: حجت الاسلام آقای اسمعیلی
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع
خرابه های تو، باغ بهشت ماست بقیع
تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی
غریبی و همه کس با تو آشناست بقیع
اگر چه روی به کعبه نماز می خوانیم
تو قبله دل مائی، خدا گواست بقیع
به آن چهار امامی که در بغل داری
برای ما حرمت مثل کربلاست بقیع
علی نگفت، به جان علی قسم تو بگو
که قبر گمشده فاطمه کجاست بقیع
هنوز نالهی زهراست از مدینه بلند
هنوز لرزه بر اندام مجتبی است بقیع
قویترین سندِ غربت علی در تو
عذار نیلی ناموس کبریاست بقیع
از آن ز خاک تو میثم شنیده بوی بهشت
که دامن تو، گلستان مصطفی ست بقیع
منبع: آمال الواعظین، ج2، ص 558
جواد محدثى
اى حسين!
تو در اين دشت، چه خواندى كه هنوز
سنگهاى «جبل الرّحمه» از گريه تو نالانند؟
در دعاى عرفه،
تو چه گفتى، تو چه خواندى كه هنوز
تب عرفان تو در پهنه اين دشت به جاست؟
* * *
ما نه تنها در مكتب حماسه و شهادت طلبى و جهاد، شاگرد عاشورا و درس آموز حسين بن على(عليه السلام) هستيم، در نيايش و عرفان و معنويت و انس با خدا هم، از روح عرفانى اباعبداللّه(عليه السلام) بهره مى بريم و سايه معنوى او بر سراسر كشورمان و امت اسلامى افكنده است.
دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام)، يكى از ميراثهاى علمى و معنوى آن حضرت است.
گرايش به معنويات در جامعه ما نيز، از جمله در «روز عرفه» به اوج مى رسد و دلدادگى و شوق مردم را نسبت به دعا و نيايش نشان مى دهد.
در اين نوشته، مى كوشيم نگاهى هر چند گذرا، به مضامين بلند اين نيايش حسينى داشته باشيم.
گرچه دريا را نمى توان در انگشتانه گنجاند و مضامين بلند و عميق دعاى آن حضرت در روز عرفه را نمى توان در چند سطر تبيين كرد، ليكن آشنايى اجمالى با آن مفاهيم ژرف و عاشقانه و عرفانى كه از زبان سرور عارفان شهيد، در سرزمين عرفات جارى شده و به يادگار مانده است، براى دعاكننده و زمزمه گر اين نيايش مفيد است.
* * *
روز عرفه، روز رحمت عام الهى است،
دعاى در اين روز نيز، زمينه ساز تجلّى مغفرت و آمرزش خدا نسبت به بندگان است.
در اين روز معنوى و مقدس، دلهايى كه از شوق و خشيت مى لرزد و چشمهايى كه از باران اشك خيس مى شود و بغضهايى كه در گلو مى تركد و شانه هايى كه در اثر هق هق گريه لرزان مى شود، همه دوست داشتنى است.
دستهايى كه به نشانه حاجت و نياز به آستان الهى گشوده مى شود، نازل كننده رحمت واسعه خداست.
در دعاى عرفه، ابتدا اوصاف پروردگار مطرح مى شود و نعمتهاى گوناگون و فراوان الهى در خلقت و رشد و حيات انسان ياد مى شود كه همه زندگى او را در همه ابعاد در بر گرفته و موهبتهايى كه از سوى خداوند عطا شده و در جسم و جان او متجلى است.
از آنجا كه توجه به نعمتها، زمينه ساز شكر و سپاس است و غفلت از الطاف الهى موجب ناسپاسى و عصيان است، يادآورى نعمتهاى بى شمار در بخش عمده آغاز اين دعا صورت مى گيرد، تا عجز انسان از سپاس نعمتها، زمينه خضوع و خشوع او را به پيشگاه پروردگار فراهم آورد.
در فراز ديگرى از دعا، مسئله «ذكر»، «خشيت»، «تسليم»، «رضا» و «حمد» ياد مى شود كه همه از ويژگيهاى بندگان خوب خداست. باز هم ياد نعمتهاى پيدا و پنهان پروردگار، و باز هم درخواست عافيت، توفيق، ايمنى، عظمت، آبرومندى، وسعت رزق، توكل و تسليم، ديندارى و رضامندى، آمرزش، برخوردارى از رحمت الهى، رفع اندوه و گرفتارى.
در اين دعا، نيايشگر عارف با خداى خود عاشقانه حرف مى زند، خاشعانه صدايش مى كند، كوتاهى ها و غفلتهاى خود را به ياد مى آورد، ملتمسانه خود را در دامن رحمت الهى مى افكند و به وسيله «توبه» به سايه غفران خدا پناه مى برد، تنها و تنها از خدا نصرت و كفايت و حاجت و آمرزش مى طلبد و تنها درِ خانه خدا را به رويش باز مى بيند، خدايى كه دانا، مهربان، رازق و بنده نواز است.
در بخشى ديگر از دعاى عرفه، يادى از كرامتها و الطاف خداوند نسبت به اوليا و پيامبران است كه بندگان خالص و برگزيده اويند. آنچه در باره يوسف، يعقوب، ابراهيم، اسماعيل و يونس انجام داد، همه گواه لطف او به بندگان خويش است.
ترجيع بند دعاى عرفه و مضمون مكرّر اين نيايش عرفانى، ياد مرحمتهاى الهى است. يادآورى اين نكته است كه: او درماندگان را پناه است و گرسنگان، تشنگان و برهنگان را كفايت مى كند. مونس تنهايى ها و ياور مظلومان است.
باز هم ياد كردن از موهبتها و نعمتهاى خدا با مخلوقاتش و … باز هم قصور و تقصيرهاى بنده در آستان مولا و شكستن پيمان بندگى با خدا و ارتكاب حرامها و رفتن به سراغ هوسها و مخالفتها.
دعاى عرفه به ما مى آموزد كه خدا چقدر خوب و مهربان و اهل احسان و نيكى و رأفت و بنده نوازى است و به يادمان مى آورد كه ما چقدر اهل جفا و بى مهرى و بى اعتنايى و گريز از خدا و غفلت از مولا و مرتكب معصيت هاييم.
از او وفا و احسان است و از ما جفا و خطا.
از او پرده پوشى و ستّاريت، از ما گناه و پرده درى و گستاخى.
از او استمرار نعمت، از ما ناسپاسى و غفلت.
در دعاى عرفه، بنده مضطر، مسكين، بينوا و درمانده، به درگاه خدا مى نالد، او را به قرآن و پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) و خاندان رسول و به همه مقدّسات و شفيعان بزرگوار قسم مى دهد كه در عصر عرفه، در ساعت اجابت دعا و نزول رحمت، ببخشايد و از خطايش در گذرد و توفيق بندگى و جبران شرمندگى دهد.
اينكه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) با چشمانى اشكبار و حالتى متضرّعانه اين دعا را مى خواند و آنقدر «يا رب، يا رب» مى گفت و مى گريست كه صداى گريه اش اطرافيان را هم منقلب مى ساخت و صحراى عرفات را با سوز عرفانى خويش همنوا مى ساخت، همه براى ما درس است كه رمز و راز و شيوه و ادب عبوديت را از آن حضرت بياموزيم.
اى حسين!
عشق را هم ز تو بايد آموخت
و مناجات و صميميت را
و عبوديت را.
دشت از نام تو عرفان دارد.
و شب، از ياد تو عطرآگين است.
دعاى عرفه، يك درس جامع خداشناسى نيز به شمار مى رود. اسما و صفات حق، الطاف و نعمتهاى خدا، هدايتها و عنايتهاى پروردگار، حساب و جزاى الهى، يكتايى و بى همتايى خدا و صدها صفت ديگر در اين دعا مطرح است. درسهاى عبوديت و بندگى هم در جمله جمله اين دعا نهفته است. روش حاجت خواهى و تقرب به خدا و توسل به او و شيوه مؤثر دعا و ادب خاص نيايش هم از آموزه هاى ديگر اين دعاى شريف است.
دعاى عرفه، انسان را به رحمت خدا و آمرزش الهى اميدوار مى كند. اين وعدهاى است كه خود پروردگار داده است و وعده او خلاف و دروغ نيست.
وسعت رحمتش شامل همه مى شود، به شرط آنكه ما اين زمينه و لياقت را در خودمان پديد آوريم و در دعا، حالت روحى مناسب، تضرّع و ناله، انقطاع و توكل، رجا و توسل، التماس و خواهش داشته باشيم.
دريايى از انسانهاى معصيتكار، در عصر روز عرفه، به اميد مغفرتش به آستان آن ربّ كريم پناه مىآورند. گناهان بسيار است و گناهكاران انبوه، ولى رحمت او از گناه بندگان بيشتر است.
باز هم به سينه آه،
باز هم به لب نوا،
مى نهم دوباره روى، سوى قبله دعا
اشك گرم و آه سرد
از دلم حكايتى است
در قنوت صد نياز
مى زنم تو را صدا
گشته ام ز خود رها
با تو عهد بسته ام
در كوير سينه ها، چشمه هاى «ربّنا»ست.
هر چه به آخر دعاى عرفه نزديكتر مى شويم، تضرّع بنده بيشتر است و اميد به عفو خدا افزون تر.
چشم اميد دعاخوان به آستانِ سراسر رحمت خداست كه بنده را در غروب عرفه، كامياب و آمرزيده به خانه و خيمه اش برگرداند: … «اللّهم اَقبلنا فى هذا الوقتِ مُنجِحين مُفلحين مبرورينَ غانمين …» و اينكه … اگر او نااميد برگرداند، به كدام درگاه مى توان رفت و نزد چه كسى مى توان سفره دل را گشود؟
بارى … دعاى عرفه، منظومه عشق و عرفان و منشور دلدادگى و شيدايى و «شرح درد اشتياق» است،
تا روح بريده از خدا، بار ديگر به «نيستان» بازگردد و روزگار وصل خويش را بجويد.
منبع: پیام زن
حجت الاسلام عبدالكريم بي آزار شيرازي:
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود. آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (عليه السلام) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.
عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش ميپردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز ميگردند و وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است. (فرهنگ دهخدا / ج 10 جديد / ص 15818 )
حضرت آدم (عليه السلام) در عرفات:
فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحيمْ
آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن بسوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه پذير مهربان است.
طبق روايت امام صادق(عليه السلام)، آدم (عليه السلام) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد:
چرا گريه مي كني اي آدم؟
چگونه مي توانم گريه نكنم در حاليكه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.
اي آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.
چگونه توبه كنم؟
جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل به هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:
سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم
لا الهَ الاّ اَنْتْ جز تو خدايي نيست
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي كار بد كردم و بخود ظلم نمودم
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي به گناه خود اعتراف مي كنم تو مرا ببخش
اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحيمْ كه تو بخشنده مهرباني
آدم (عليه السلام) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي ريخت، وقتيكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……
حضرت ابراهيم (عليه السلام) در عرفات
در صحراي عرفات، جبرئيل، پيك وحي الهي، مناسك حج را به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز آموخت و حضرت ابراهيم (عليه السلام) در برابر او مي فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در عرفات
و نيز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرايي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و بنا به گفته مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و پيغمبر اين سوره را كه از جامع ترين سوره هاي قرآن است و داراي ميثاق و پيمانهاي متعدد با ملل يهود، مسيحي و مسلمان و علماي آنها مي باشد، و قوانين و احكام كلي اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعليم فرمود.
و طبق مشهور ميان محدثان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماعي عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:
…… اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين نقطه ملاقات نكنم. شما به زودي بسوي خدا باز مي گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي ميشود. من به شما توصيه مي كنم هركس امانتي نزد اوست بايد به صاحبش برگرداند. هان اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام اكيداً حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي كنم كه به زنان نيكي كنيد زيرا آنان امانتهاي الهي در دست شما هستند، و با قوانين الهي بر شما حلال شده اند.
……… من در ميان شما دو چيز بيادگار مي گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و (عترت) من است.
هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اينكه آنرا به طيب خاطر به دست آورده باشد…..
صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي امام حسين (عليه السلام)
حضرت سيدالشهدا، امام حسين (عليه السلام) نيز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهي از اصحاب از خيمه هاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه روي به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگي و تزكيه و خودسازي بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
شناخت خدا و صفات الهي.
شناخت خود يا خودشناسي.
شناخت جهان.
شناخت آخرت.
شناخت پيامبران.
خودسازي با صفات الهي.
پرورش نفس با كمالات الهي.
توبه و بازگشت به خداي مهربان.
دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.
فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.
شناخت و درخواست بهترين مسئلت ها.
تبديل خود پرستي نفس به خدا پرستي.
تبديل خود برتر بيني نفس به تواضع و فروتني.
تبديل خودخواهي نفس به ايثار و غير خواهي.
تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.
برگزيده اي از دعاي امام حسين (عليه السلام) در عرفه
ستايش حق تعالي:
ستايش سزاوار خداوندي است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري بپاي صنعت او نرسد. بخشنده بيدريغ است. اوست كه بدايع خلقت را بسرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت…….
تجديد عهد و ميثاق با خدا:
پروردگارا بسوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم بسوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اينكه چيز قابل ذكري باشم…….
خود شناسي:
و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بيكرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكيهاي سه گانه جنيني سكونتم دادي: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچيك از امورم را بخودم وا نگذاشتي……..
راز آفرينش انسان:
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال) موجودي كامل و سالم بدنيا آوردي. و در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دلهاي پرستاران را بجانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي……..
تربيت انسان در دانشگاه الهي:
تا اينكه با گوهر سخن مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمتهاي بيكرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اينكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي…….
نعمتهاي خداوند:
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي. با اقدام عظيم و مرحمت بيكرانت بر من. و باحسان عميم خود نسبت به من، تا اينكه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودي……
شهادت به بيكراني نعمت هاي الهي:
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم. و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصم
و به باطن ناديدني نهادم. و پيوستهاي جريان نور ديده ام. و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشاني ام، و روزنه هاي تنفسي ام، و نرمه های تيغه بيني ام. و آوازگيرهاي پرده گوشم و آنچه در درون لبهاي من پنهان است……
ناتواني بشر از بجا آوردن شكر الهي:
گواهي مي دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه دار باشد………..
ستايش خداي يگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. كه وسعم مي رسد با ايمان و يقين قلبي گواهي مي دهم. و اظهار مي دارم:
حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث برش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد…..
خواسته هاي يك انسان متعالي:
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويي تو را مي بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت بمن عطا فرما!
سپاس به تربيت هاي الهي:
خداوندا! ستايش از آن تست كه مرا آفريدي. و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار تست كه مرا بيافريدي و خلقتم را نيكو بياراستي. بخاطر لطفي كه به من داشتي والا……
نيازهاي تربيتي از خدا:
و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شبها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنجهاي اين جهان و محنتهاي آن جهان نجات بده و از شر بديهايي كه ستمكاران در زمين مي كنند نگاه بدار………….
شكايت به پيشگاه خداوند:
خدايا! مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كسانيكه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتيكه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟
اي مربي پيامبران و فرستنده كتب آسماني:
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل، مكائيل و اسرائيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان……
تو پناهگاه مني:
تو پناهگاه مني، بهنگامي كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي داري. و اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم.
منبع: پايگاه خبرگزاري شبستان