تنها ساختمان استوار در روستای زلزله
تنها ساختمان استوار در روستای زلزله
یکی از روستاییان میگوید: همه چیز ویران شده است اما ساختمان مدرسه سالم است؛ کاش منزل مردم نیز مثل ساختمان مدرسه بود و خراب نمیشد.
تنها ساختمان استوار در روستای زلزله
یکی از روستاییان میگوید: همه چیز ویران شده است اما ساختمان مدرسه سالم است؛ کاش منزل مردم نیز مثل ساختمان مدرسه بود و خراب نمیشد.
برای سلامتی اون دختری که در گرمای تابستان چادرش را بر نمیداره
همانند آب و آتش
اظهار همدردي با مردم زلزله زده آذربايجان
انا لله و انا الیه راجعون « و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید»
مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پرشکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد به خاک و بی ثمر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو
بی نشان را خاک تیره شد به سر
برادران و خواهران بزرگوار و غيور آذربايجان تسليت ما را به خاطر درگذشت عزيزانتان پذيرا باشيد.
از خداوند متعال براي آنها طلب مغفرت و آمرزش و براي شما عزيزان طلب صبر جميل مسئلت داريم.
پيام تسليت مقام معظم رهبري به مردم زلزله زده آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام خامنهای در پی حادثه تلخ زلزله در منطقه شمال غرب كشور با صدور پيامی برای خسارتديدگان و بازماندگان اين حادثه صبر و اجر مسألت كردند.
متن پيام رهبر انقلاب اسلامی به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم حادثهی تلخ زلزلهی آذربايجان مايهی اندوه عميق گرديد. رحمت خداوند بر درگذشتگان و شفای عاجل برای مصدومان و صبر و اجر برای بازماندگان و خسارتديدگان را از خداوند متعال مسألت ميكنم. لازم است مسئولان محترم و عموم ملت عزيز مساعی خود را برای كاهش آلام اين عزيزان به كار برند.
والسلام عليكم و رحمةالله
سيّدعلی خامنهای
۲۲/مردادماه/۱۳۹۱
منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه اي
مناجات
الهي دلي ده كه جاي تو باشد
لساني كه در وي ثناي تو باشد
الهي بده همتي آنچنانم
كه سعيم وصول لقاي تو باشد
الهي چنانم كن از عشق خود مست
كه خواب و خورم از براي تو باشد
الهي عطا كن به فكرم تو نوري
كه محصول فكرم دعاي تو باشد
الهي عطا كن مرا گوش قلبي
كه آن گوش پر از صداي تو باشد
الهي چنان كن كه اين عبد مسكين
براي تو خواند براي تو باشد
الهي عطا كن بر اين بنده چشمي
كه بينائيش از ضياء تو باشد
الهي چنان كن از عيب خالي
كه هستيم محو و فناي تو باشد
الهي مرا حفظ كن از مهالك
كه هر كار كردم رضاي تو باشد
الهي ندانم چه بخشي كسي را
كه هم عاشق و هم گداي تو باشد
الهي به طوطي عطا كن بياني
كه لطفش كليد عطاي تو باشد
(استادي، حديث منبر، ص 528)
كرامت امام صادق عليه السلام
عطار نيشابوري در كتاب « تذكرة الاولياء » مينويسد: نقل شده است كه منصور خليفه يك شب به وزير خود گفت: برو جعفر بياور تا او را بكشم و از شرّش راحت شوم. وزير گفت: او در گوشهاي نشسته و گوشهنشيني را انتخاب كرده و به عبادت مشغول است و دست از خلافت برداشته است، هيچ خطري براي امير ندارد و كشتن او فايدهاي براي امير ندارد.
وزير هر چه گفت فايدهاي نداشت. پس، به ناچار براي آوردن جعفر عليه السلام رفت. منصور به غلامان خود گفت: هنگامي كه جعفر صادق آمد و من كلاه از سر برداشتم، شما او را بكشيد.
وزير، امام جعفر صادق عليه السلام را آورد. منصور همان موقع از جا بلند شد و پيش امام صادق عليه السلام دويد و به او احترام كرده و ايشان را پيش خود آورد و در صدر مجلس نشاند و خود به دو زانو پيش او نشست، غلامان از اين كار خليفه تعجب كردند.
منصور گفت: چه حاجت داري؟
امام صادق عليه السلام فرمود: اينكه نخواهي بار ديگر من به نزد تو بيايم و مرا با خداي خويش راحت و تنها بگذاري. سپس دستور داد تا حضرت را با احترام تمام روانهاش كردند. در همان حال لرزه بر اندام منصور افتاد و بي هوش شد، ميگويند سه نماز از او به قضا رفت. چون به هوش آمد، وزير علت اين پيشامد را پرسيد. منصور گفت: چون امام صادق عليه السلام از در وارد شد، به همراه او اژدهايي ديدم كه لبي به زير غرفه و لبي به بالاي غرفه گذاشت و مرا به زبان حال فهماند كه اگر قصد جان جعفر عليه السلام را داشته باشي، تو را با اين غرفه و ايوان خلافتي ميبلعم و فرو ميبرم. من از بيم اژدها ندانستم چه بگويم، از او عذر خواستم و به همين خاطر بيهوش شدم. (معارف و معاريف، ج4، ص 157)