اطاعت از پیامبر
اطاعت از پیامبر
ميدان جنگ از هياهوى لشكر هوازن پر بود. مسلمانان كه پس از شكست اول گريخته بودند، كم كم باز مىگشتند و دور و بر پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع مىشدند. وادى حنين شاهد صحنههايى بود كه هيچ وقت نديده بود.
كم كم مسلمانان به هم پيوستند و از هم گسيختگى خود را جبران كردند. عبدالله بن زيد، بى امان شمشير مىزد و عرق از سر و رويش مىريخت. از اين كه مىديد مسلمانان دوباره به ميدان باز مىگردند و جنگ به سود مسلمانان در حال انجام است، لبخند برلبانش نشسته بود. در كشاكش نبرد، با يكى از كمانداران لكشر هوازن درگير شد. با شمشير، او را از پاى انداخت و كمانش را برداشت.
عبدالله خوب مىدانست كه با شمشير چگونه بايد رزم كرد، ولى كمان، او را يارى مىكرد تا آنان را كه در حال فرار بودند نيز از قلم نيندازد. با كمان غنيمت گرفته، جنگ را ادامه داد و همراه بردارش حبيب و مادرش نسيبه در دفاع از پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كوتاهى نكرد.
پس از ساعتى، هياهوى جنگ خاموش شد و گرد و غبار آن فرونشست. سرزمين حنين پر بود از كشته و زخمى، لشكر هوازن گريخته بود و سپاه اسلام، در نبرد پيروز شده بود. برخى غنيمتى برده بودند و برخى در ميانه ميدان، كشتههاى سپاه دشمن را ورانداز مىكردند و هر چيز به درد بخورى مىيافتند بر مىداشتند.
ناگهان صدايى در ميدان پيچيد و همه ساكت شدند؛ «پيغمبر خدا، محمد مصطفى دستور مىدهد كه غنيمتها در آن گوشه ميدان، گردآورى شوند و هر كس غنيمتى برده، باز آورد و كسى پيش از تقسيم، چيزى نبرد. فلانى، مأمور نگهدارى غنيمتها، تا پيش از تقسيم است.»
پيشتر چنين بود كه جنگجويان عرب، هر غنيمتى به چنگ مىآوردند، از آن خودشان بود و خود را مالك آن مىدانستند از اين روى، برخى از اين دستور پيامبر، ناخرسند بودند و در انجام آن درنگ كردند.
كمانى كه عبدالله در ميانه جنگ به غنيمت برده بود، شايد ارزش چندانى نداشت، اما براى عبدالله بسيار گرانبها بود؛ با آن جنگيده بود و دشمنان خدا را سركوب كرده بود. اينك، آن كمان مىتوانست نشانى از باوفايى عبدالله به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. او فرمانبردار بى چون و چراى حبيب خدا بود. پس لحظهاى درنگ نكرد و فورى خود را به نگهبان غنيمتها رساند. البته تحويل غنيمتهايى كه سپاهيان به دست مىآوردند، چندان نامعمول نبود، ولى اين كه كسى كمانى را تحويل دهد كه خودش با صاحب آن درگير شده و آن را به دست آورده است، نيازمند داشتن روحيه تسليم و اطاعت از رسول خدا بود؛ پس كمان را به نگهبان داد. سپس نگاهى به مادرش نسيبه انداخت كه با تمام توان خود، در حال رسيدگى به حال زخمىها و جانبازان بود. بى درنگ به سوى او شتافت تا در كمك رساندن به مجروحان يارىاش كند.
- المغازى، ج 3، صص 917 و .918
منابع: ياد ياران ، مرتضى بهرامى ، مركز تحقيقات اسلامى جانبازان