توکل در قرآن
خلاصه تحقیق پایانی توکل در قرآن
سپاس خدايي را كه خلقت انسان را نيكو كرد واورا با رنگ وفطرت اعيان آفريد وبه او معارف وبيان آموخت ونعمت اساس تفضلش را براي او ارزاني داشت واو را به كسب فضايل ارشاد كرد.واز ارتكاب رذايل برحذر داشت وسعي در نيكو كردن اخلاق را بر او واجب نمودوبا رفع مشكلات وتسهيل سختي ها وتوفيق خويش طي اين مسير را بر او آسان نمود.
يكي از نقطه هاي آغاز و مظاهر ايمان ومكارم اخلاق ،توکّل به خدا واعتماد به پروردگار متعال است.توکّل آن است كه بنده ،در حين حالي كه تمام امور خود را به خداوند سپرده است خود نيز بكوشد واين مفهوم همان معناي «لا جبر ولاتفويض ،بل امر بين الامرين»است،توکّل به معني ترك وكوشش درامورنيست ،چنان كه مفهوم توکّل عدم پرهيز از امور غير ممكن ومغرور هم نيست،بلكه در انجام امور ،به مسبب اصلي توجه كرد وبه اسباب آن توسل جست.
حقيقت توکّل كه در شرع اسلام آمده ،همان اعتماد قلبي برتمام كارها بر خداوصرف نظر كردن از ماسوي الله است واين منافات با تحصيل اسباب ندارد،مشروط بر اين كه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسي نشمرد.
باتوجه به معني توکّل كه ذكر كرديم استفاده مي شود كه اولاًتوکّل برخدا برآن منبع فناناپذير قدرت و توانايي سبب افزايش مقاومت انسان در برابر مشكلات و حوادث سخت زندگي است.
شخصي از امام علي بن موسي الرضا(ع) سؤال كرد:«ماحَدَّالتَّوَکَّل؟»حدتوکّل چيست؟فَقالَ إِن لاتَخافُ مَعَ اللهِ اَحَداً: فرمود :اين كه با اتكاي به خدا از هيچ كس نترس.»
گاه دليل توکّل مؤمنان را چنين مي شمرند كه قدرت خداوند بالاتر از همه ي قدرتهاست. درصورتي كه خدا از كسي پشتيباني كند،حتماًوي به پيروزي دست مي يابد،حتي اگر همه ي مردم دست به دست هم دهند كه مانع اين كار شوند. همچنين در صورتي كه خداوند نظر لطف ورحمت خود را از كسي دريغ دارد،او خار وبي ارزش مي گردد،حتي اگر همه ي جهانيان به ياري اوبشتابند وبخواهند او را سر بلند سازند.
خداوند پشتوانه نيرومندان است وتوکّل به او مايع مقاومت و توانمند شدن انسان در برابر طرح ها ونقشه ها وحيله ها وروش هاي گوناگون نيروي باطل است.
هركسي در كاري كه«خبره»آن نيست ياتوان آن راندارد وكيل مي گيردوچون انسان، بدون علم و قدرتي كه خداوند سبحان به او عطامي كند، در كارهاي خود نه خبره است ونه قدرت انجام آن رادارد پس بايد برمبدئي كه خبير وقدير است تكيه واعتماد كندپس ،با توکّل است كه انسان در همه ي كارها خود را جاهل وعاجز بداندوكارهاي خود رابه خداي عليم وقدير واگذار كند.برخي از مردم خيال مي كنند كه توکّل آن است كه انسان كارنكند وبه كلي دست از تدبير امور زندگاني بردارد و مانند كهنه اي بر زمين يا گوشتي در ميان زنبيل قرار بگيرد ومسلماًاين گونه انديشه،كار جاهلان است وشرع مقدس آن را حرام فرموده براي آنكه آدمي مكلف است روزي خود را از راه زراعت وتجارت وامثال آنها كه خداي متعال مقرر فرموده به دست آورد.
رسول خدا(ص) فرمود : هيچ كس نمي ميرد جز اين كه به لذت دنيايي اش نايل مي گردد،اينك از خدا بترسيد ودر طلب لذائذ حقيقه بكوشيد.تلاش وجديت در مسير تحصيل روزي وظيفه حتمي است ولي بايد اعتماد انسان در همه حالات به پروردگار متعال باشد.قرآن مسلمانها وخود پيامبر را دعوت به پايداري در راه حق مي كندولي با دست خالي كه نمي شودپايداري كرد،قرآن توضيح مي دهد كه خدا براي انسانهايي كه استقامت كنند مددها وامدادهاي غيبي نهفته اي در اين عالم قرارداده كه همين كه آنها استقامت كردند اين مايه ها وسرمايه ها آرام آرام در اختيارشان قرار خواهد گرفت.
حضرت پيامبراكرم (ص) فرمود:سه خصلت از صفات اولياءخداست :اعتماد به خدا درهر كاري ـ بي نيازي به سبب پروردگار از هركس ـ ونيازمندي به سوي او در هر كاري ـ انسان با اعتماد ودلگرمي به وعده هاي خداوند غني وبي نياز كه برهمه چيز قادر و توانا مي باشد،دست نياز فقط به سوي او مي گشايد واز همه افراد چشم مي پوشد وباشخصيت زندگي خود را ادامه مي دهد.
وگاهي براي توجه به اين حقيقت كه تأمين نياز انسان به اراده ومشيت پروردگاربستگي داردمارا متذكر به حالاتي نموده اند كه برحسب ظاهر براي رسيدن به روزي هيچ وسيله اي از اسباب عادي دخالت نداشته باشد.وخداوند نياز انسان را تأمين كرده است.
توکّل از مقامات بسيار بلند روحي انسان مؤمن و مسلم واقعي است به طوري كه خدا فرموده است «…ومن يتوکّل علي الله فهوحسبه…» بنابراين بسياري از ما مؤمن هستيم امامسلم نيستيم!يعني در مقابل تقديرات خدا تسليم نمي شويم اگر به زبان هم چيزي نگوييم ازاعتراض قلبي نمي گذريم!
وعلت عدم توکّل ما اين است كه ما از اولين لحظه كه چشم بر اين دنيا گشوده ايم ،خود را دردامن اسباب وسايل و در دامن آنها بزرگ شده ايم وهر چه داريم از طريق آنها به دست آورده ايم ولذا اتكال به وسايل و اسباب در عمق جان ما رسوخ پيدا كرده وآنها رامنار ونافع نسبت به حال خود مي دانيم.
به هنگام فراهم بودن آنهاخوشحال وآسوده مي شويم وبه هنگام نبودشان پريشان ومضطرب مي گرديم وچون تربيت ديني كامل نداشتيم ازنظر حال قلبي اصلاًخدارا به حساب نمي آوريم كه ممكن است او تمام وسايل فراهم را بي اثرسازدوممكن است او با فراهم نبودن هيچ وسيله اي ما را به هدف برساند.اين است كه حال توکّل در اكثر ما نيست ولذت آن را نچشيده ايم.
واما بايد بدانيم كه توکّل با رضا فرق دارند انسان مؤمني كه برخدا توکّل مي كند، براي روزي خود متكي به اسباب نيست،بلكه هرسببي كه متوسل نشود در آن حال توجه باطني وآرامش قلبي اش به خداست.وبه آساني برآنچه كه خداوند فرمان داده از قبيل بذل مال و فداكاري اقدام مي كند،واما درمورد رضا و تسليم كه امور مربوط به خداوند متعال است مانندحوادث طبيعي و بيماريها ومانند آنها،بنابراين هنگامي كه مؤمن به كارمهمي اقدام مي كند،بايدتوکّل وتفويض كند وزماني كه نظام اتم هسته اي ونسبت خداوند كاري برخلاف خواسته او را افتضاء نمودبايد به مقدرات الهي راضي شودوتسليم اراده تو باشد .
بعضي از كارها از قدرت وتوانايي انسان بيرون است كه بايد اين كارها را به خدا سپردو به مقتضاي توکّل بايداميد به خدا داشت وكوشش بيجانبايد كردوزحمت بيهوده نبايد كشيد؛ولي بعضي از كارها ازانسان برمي آيد،اينجاانسان بايد سعي وفعاليت خود را بكند وهيچ منافاتي با توکّل ندارد مثل انتخاب كسب وتحصيل روزي ودنبال علم ودانش رفتن وتجارت وخريد وفروش وحتي كمك گرفتن از بعضي افراد يا مشورت كردن با آنان كه اين امور در روايات وارد شده است وبايد انسان همت داشته باشد وآْنها رادنبال كند .
هر كه دانه به زمستان نفشاند در خاك چه اميدي بود از دخل به تابستانش
توکّل مانند ساير فضايل اخلاقي ،اسباب وسرچشمه متعددي داردولي مي توان گفت عمده ترين اسباب توکّل ايمان و يقين به ذات پاك خداوند و صفات جمال وجلال اوست.
معمولاًافراد ترسو وجوان اهل توکّل نيستند چرا كه توکّل ،ظلمت و ترس وجبن را از روح وجان انسان برطرف مي سازد .زيرا هرقدر اعيان قويتر شود ،ترس وجبن از انسان دورتر مي گردد.به همين جهت آيات قرآن وتاريخ پيامبر(ص)پراست از تعبيراتي كه نشان مي دهد مؤمنان تا آنجاكه امكان دارد بايد از اسباب عادي استفاده كنند، واين كار هيچ منافاتي با توکّل ندارد،دريك جا مي فرمايد:هر نيرويي را در اختيار داريد براي مقابله آماده سازيدو ازاسبهاي ورزيده فراهم كنيد تا به وسيله آن دشمن خدا ودشمن خويش را بترسانيد.برخي مي پندارند كه مرز توکّل از مرز تسبب «استفاده از اسباب» جداست بدين معنا كه هرگاه ابزارها و اسباب كارفراهم است نيازي به توکّل نيست .وتنها در جايي كه اسباب و عوامل كارفراهم نيست انسان بر خدا اعتماد وتوکّل كند.مثلاً در جهان بخشي از كارها رابا توسل به اسباب و«واعدوالهم مااستطتم من قوه»وبدون توکّل انجام دهد و بخشي ديگر را با«علي الله فتوکّلوا» وبدون تمسك به اسباب انجام دهد؛يعني هنگامي كه به مرز توکّل رسيد اسباب وابزار فعل را رها كند.
توکّل همانند دعا و توسل مربوط به خارج از محدوده ي علل واسباب ظاهري ومادي نيست ومتوکّل بايد در همه ي شئون هستي ودر همه ي كارهايش وازجمله ،در تحصيل اسباب از خدا بخواهد وبراو اعتماد كند وكار خود را به او واگذار كند.اسباب ووسايل طبيعي همچون پرده هايي روي چشم عقل ما افتاده است وماراازديدن مسب الاسباب محروم كرده است! مجاهده و رياضت نفساني بسيارلازم است تا آدمي اين پرده را كنار زده ومسبب راببيند.
اصولاًمشيت خداوند براين قرار گرفته است كه دراين جهان براي رسيدن به مقصود از اسباب ووسايل موجودكمك بگيرند،بنابراين بي اعتنايي به عالم اسباب نه تنها توکّل نيست بلكه به معني بي اعتنايي به سنتهاي الهي است ،واين با روح توکّل سازگار نيست .
علماي علم اخلاقي براي رسيدن به توکّل ،راه هايي ارائه كردندكه هر كدام عامل مؤثري براي كسب اين فضيلت بزرگ اخلاقي است. ازجمله توجه به «توحيد» واعتماد به اين كه همه چيز در اين عالم مستند به ذات پاك خداست.وهمه از فضل وكرم او بهره مي گيرند .ايمان به اين واقعيت ها انسان رابه حقيقت«توکّل» نزديك مي كند واورا درزمره متوکّلان حقيقي قرار مي دهد.
بعضي ازبزرگان علم اخلاق براي توکّل سه درجه بيان كرده اندوبايددانست كه توکّل مراتب و درجات مختلفي به اعتبار وقوه يقين دارد.
يك درجه اين است كه اعتقاد و اطمينان انسان نسبت به خدا مثل كسي باشد كه وكيل لايق ودلسوزي دارد كه كار خود را به او واگذاركرده بي آنكه اصالت خود را فرموش كرده باشد.
درجه ديگري از توکّل آن است كه اعتماد آدمي به خدا مانند اعتماد كودك به مادر در زمان طفوليت است همچنان كه كودك در وقت حاجت گريه و زاري مي كندشخص متوکّل نيزبا مقام توکّل در وقت حاجت روي به درگاه كرم او مي كند بي شك اين درجه بالاتر ازتوکّل است.
درجه سوم كه بالاتر از همه ي درجات است آن است كه انسان اتكالش به خدا به حدي است كه از خود هيچ اراده اي نمي داند بلكه اراده خود را تابع اراده خدا مي داند.
از درجات توکّل برخدااين است كه درتمام امور ت به او اعتماد كني و به هر چيزي كه بر اين مقدر نمايد راضي باشي وبداني كه او دررساندن خير و فضيلت به تو ،كوتاهي نخواهد كرد.درجات مردم متوکّل متفاوت است براي آن كه بعضي درآخرين پايه يقين اندوبعضي ضعيف اندوبعضي آرزوهايشان طولاني و زياداست .ومردم صاحب عيال و فرزند و غيرايشان متفاوتند،چنان كه برخي از آنها از مقربان وجمعي ا ز اصحاب يمين وعده ،اصولاًاز توکّل بوئي نبرده اند زيرا به كمي و زيادي اسباب كارها توجهي ندارند و ثابت است كسي كه ايمانش كامل شود و به اسباب عادي و غيرآن توجهي نداشته باشد ،خداي متعال روزي او را از جائي كه گمان نداردعنايت مي فرمايد و درحالي كه مشغول كاسبي است شغل و كسب را ذي مدخل درظرف روزي نمي داند بلكه به تمام معني به خداي خود متوجه است.
آنچه از نظراسلام فضيلت به شمار مي رود ودين به آن بها مي دهداعتماد و توکّل برخداست،چنان كه حضرت امام جواد(ع) فرمودند:اعتماد به خدا بهاي هركالاي گرانبها و نردبان سعود به هر درجه بلندي است اما اعتمادبه نفس يا به ديگران از نظر اسلام رذيلت است.زيرا معناي اعتماد به نفس آن است كه انسان به حول وقوت خود اعتماد كند .برتواست دوري ازاعتماد به نفس خودت زيرا اعتماد به نفس از بزرگترين دام هاي شيطاني است ،زيرا وقتي كه انسان به توانايي ها وقدرت خود تكيه مي كندمواظب باشد كه در اثروسوسه و فريب شيطان دچار غرور نشده ومنشاء وخواستگاه آنها كه خداست ،فراموش نكنند.
توکّل كردن به خدا باعث نيرومندي انسان مي شود و مي تواند زمينه اعتماد به نفس را فراهم سازد تاافرادي كه به خدا توکّل ندارند وخود را به نيروي بي پايان الهي متصل نمي دانند ،نيروها و توانمنديهايشان محدودد است.اگركسي به اين حد از مقام توکّل برسد كه حتي در سخت ترين شرايط و وجداني ترين حوادث زندگي ـ كه از نظر ظاهر تمام درهاي نجات را به روي خود بسته ميبيند تنها برخدا توکّل كندوفقط او را مدبر امور بداند،بي شك به بالاترين مرحله توکّل رسيده است.
توکّل نزدعارفان يكي از مقامات ارزشمند وعالي ومبتني برتوحيد افعاليست.فضيل عياض ،توکّل را قطع اميد از غير خدا و نهراسيدن از غير او دانسته و كسي كه ظاهر و باطنش تسليم خدا باشدمتوکّل خوانده است.مقام توکّل ازنظر عارفان در اثر سير وسلوك معنوي حاصل مي شود؛گرچه دربيان اين كه اين مقام در كدامين مرحله سير وسلوك حاصل مي شود اتفاق نظر ندارند.
خداوند متعال كارهاي بنده اش را درست مي كندواو كافي به حال بنده است.
كساني كه به خداتوکّل مي كنند براي آنها ابعادمختلف توکّل وجود داردكه عبارتند از :بعد شناختي توکّل به خدا،بعد رفتاري توکّل به خدا و بعد عاطفي توکّل به خدا .
محمد غزالي(1361)نيزتوکّل را به سه اصل علم و حال ،وعمل مبتني مي داند .ما اين سه اصل را تحت عنوان ابعاد شناختي ،عاطفي ،ورفتاري توکّل مي دانيم.
توکّل دربعد شناختي به گونه هاي زير مشخص مي شود:
الف ـ اسنادامور و اتفاقات به خداوندمتعال :افراد متوکّل ،تمام حوادث و رويدادها را به خداوند اسناد مي دهند ،زيرا از ديدآنان ،در جهان هيچ اتفاقي نمي افتد ،مگر به علم وخواست خداوند.
ب ـ رزق و روزي خود را ازسوي خدا دانستن:امام علي (ع)مي فرمايند: از توکّل تو را همين بس كه رزق و روزي آن را فقط از جانب خداوند بداني.
ج ـ سود وزيان وبخشش و حرمان را از سوي خدا دانستن: علت اصلي اينكه برخي از خدا بريده وچشم طمع به ديگران دوخته اند، اين است كه همه چيز را از سوي ديگران مي دانند وگمان مي كنند ديگران نيازهاي آنان را بر مي آورند وبه آن ها كمك مي كنند ، اما در بينش توکّل مدارانه اين حقيقت نهفته است كه انسان ، سود وزيان وبخشش وحرمان را از سوي خدا بداند .
آثار توکّل در بعد عاطفي توکّل به خدا : نااميدي از خلق ، رضايت از خدا ، وامور زندگاني ، اميد وار بودن به خدا ، اعتماد واطمينان قلبي به خدا و نهراسيدن از غير خدا .
آثار توکّل در بعد رفتاري توکّل به خدا : عبارتنداز : داشتن نقش فعال در زندگي ، قطع طمع از ديگران ودوري از اسباب حرام .
آثار توکّل نيزدر قرآن ، روايات واحاديث اسلامي نيز ذكر شده است .كه آثار توکّل در قرآن عبارتنداز :
1ـ قدرت تصميم گيري : كه خداوند مي فرمايد : هنگامي كه تصميم گرفتي بر خدا توکّل كن كه خداوند متوکّلان را دوست دارد .
2ـ شجاعت :كسي كه به خدا توکّل كند در برابر كافران ودشمنان نترس ونيرومند مي شود.
3 ـ ترك گناه وعدم سلطه شيطان بر متوکّلان : پس هر اندازه كه ايمان وتوکّل داشته باشي از زير سلطه شيطان بيرون خواهي بود ودر نتيجه از آلودگي وانحراف مصون خواهي ماند.
آثار توکّل در احاديث اسلامي نيز عبارتند از : در حديثي از رسول خدا (ص) مي خوانيم كه مي فرمايد : كسي كه دوست دارد قوي ترين مردم باشد بر خدا توکّل كند .
توکّل بر خدا ست كه آتشها را به گلستان مبدل مي كند ، توکّل همچون توکّل ابراهيم كه حتي از دست زدن به دامان جبرئيل احساس دوري از خدا مي كند ومعتقد است بايد آب را از سر چشمه گرفت ، تا صاف تر وزلال تر باشد .يعني قلبي كه كانون توکّل بر خداست هم احساس بي نيازي از ما سوي الله مي كند وهم احساس عزت و قدرت چرا كه تكيه بر قدرتي كرده كه بالاتر از همه چيز است تكيه گاهي بي نياز از هم كس وهمه چيز و قدرتي شكست ناپذير.
آثار توکّل در روايات هم عبارتند از :
1ـ قوت وشجاعت : كه امير المومنين (علي ) فرمودند كه ريشه قوت توکّل بر خداست .
2ـ توکّل وهمت عالي :كه اعتماد داشتن به خدا وتوکّل بر او باعث رسيدن به مقامات عاليه انسان مي شود .
3 ـ توکّل ولزوم كار وفعاليت
بدون شك ، توکّل ، آثار مثبتي در پي دارد كه بر كليه شئون فردي واجتماعي انسان اثر مي گذارد اين آثار به حدي مهم وارزشمند است كه تا انسان در اين وادي گام ننهد نمي تواند حقيقتش را درك كند.
آثار توکّل در زندگي انبيا ء (ع) نيز ديده شده : از زندگي نوح (ع) گرفته تا به پيامبر اسلام (ص) ، آثار توکّل در زندگيشان مشخص شده است . حضرت نوح هنگامي كه به قوم خود گفت اي قوم من اگر تذكرات من نسبت به آيات الهي بر شما سنگين وغير قابل تحمل است « هر كار از دستتان ساخته است بكنيد » من بر خدا توکّل كرده ام ! فكر خودوقدرت معبود هايتان را جمع كنيد ، پس هيچ چيز را بر شما پوشيده نماند ، تمام جوانب كارتان را بنگريد سپس به حيات من خاتمه دهيد ولحظه اي مهلتم ندهيد . ويا در سوره يونس آيه 84 زماني كه موسي (ع) گفت: اي قوم من ! اگر شما به خداايمان آورده ايد ، به او توکّل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد . گفتند : تنها بر خدا توکّل داريم ، پروردگارا ! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده !»
چرا به خدا توکّل نكنيم ، با اينكه ما را به راه هاي سعادت رهبري كرده است ، وما به طور مسلم در برابرآزارهاي شما صبر خواهيم كرد وتوکّل كنندگان بايد فقط بر خدا توکّل كنند.
پر واضح است كه موضع توکّل همواره گرمگاه تلاش ها وتضادها است . آن زمان كه دسيسه چيني ها و توطئه گريها ، فريب ها ، مكرهاي عميق به جبهه راهپويان مسير حق مي افكند و آنان را بيمناك ، يخ گرفته ، شعله گرمي بخشي را بر مي افروزد وقطعيت اميد به آينده اي سعادت مندانه كه از توکّل نشئات مي گيرد ـ آنان را ديگر باره ، خروشان به صحنه پيكارمي كشاند. توکّل بر خدا باعث مي شود كه همه ابزار ها از كارآيي لازم بر خوردار شوند ، وكمبود ها نيز به خوبي ترميم وجبران شوند.
كسي كه توکّل به خدا مي كند توسط روش هاي خاصي توکّلش اندازه گيري مي شود كه عبارتند از :
1ـ مشاهد رفتار
2ـ گزارش هاي شخصي
3ـ مشاهدات حالات
4ـ پرسشنامه
با بيان كردن تعريف وتوصيف توکّل ، اسباب توکّل ودرجات توکّل وآثارآن در روايات واحاديث و قرآن به اين نكته رسيديم كه توکّل مانع غرق شدن انسان درماديات است .فرد سست ايمان كه در زندگي خود پشتوانه ي نيرومندومحكمي به نام خداوند نداردوتكيه اش بر چيز ديگري است ،مسلماًعوامل شيطاني دراونفوذ مي كند اورا در جاده حق خارج مي سازد،وبه مسير باطل مي كشاندودر نتيجه او بنده شيطان مي گردد.اما انساني كه بر خدا توکّل كندوازاونيرووتوان بگيرد مسلماً در برابر اين عوامل خودرا نخواهد باخت وعوامل اهريمني بر او چيره نخواهد شد.
كساني كه غيرازخدا مي خوانيد (كمك از آنان مي خواهيد)بندگاني همانند شما هستند.رسول خدا (ص)فرمود:هركس به وسيله ي بندگان (بردگان)عزت بخواهد خدا او را ذليل خواهدكرد .وانصافاًبسيار ناداني وكوتاه فكري است كه انسان اميدش به بنده اي عاجز همانندخودش باشد.گاهي بعضي درتوجيه كارخود مي گويند :بعد از خدا اميدم به شماست.كوري عصاكش كور ديگرمي شود.
اعتماد به وسايل ظاهري وانسان هاي ديگر وبي توجهي به كارگشايي الهي يك شعبه از شرك خفي است.بنابراين ،انسان فقط بايد به خدا اعتماد بكند و از ديگران چشم بپوشد كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود:«من توکّل عليه كفاه»هركس به اوتوکّل كند خدا او را كفايت مي كند.
به دست حاجت چو بري وسيل خداوند عابر كه كريم است ورحيم است و غفور است
كرمـــــش نامتنـــــاهي نعمـــش بــي پايان هيچ خواهنده ازايــــن درنرود بي مقصود