حسین یعنی .... (3)
حسین یعنی … (3)
صحنه ی نبرد حق و باطل …
صحنه ی پیکار صداقت و نیرنگ …
صحنه ی آزمایش مردان رحمانی و شیطانی …
صحنه ی آرامش دل با یاد خدا و آرامش دروغین با وعده ی پست و مقام …
آری سخن از دو صحنه ی نبرد و پیکار است. یک طرف میدان لشکر حق، لشکر خدا، سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران وفادار و پاکش هستند و در آن طرف لشکر خبیث و ظالم ظلم قرار گرفته است.
لشکر حق فرمان از خدا دارند تا برای برپایی حق و حقیقت از جان خود بگذرند. لشکر ظلم فرمان از یزید دارند تا خون عزیزترین خلق خدا، تنها دلیل آفرینش و خلقت را بر زمین خدایش جاری سازند.
لشکر ظلم به خاطر مال و منال دنیا، به خاطر پست و مقام و بخاطر افکار پوچ و باطل، شکمهای انباشته از حرام و دنیایی تباه و انکار قیامت دست به عملی می زنند که امروزه حتی کافران نیز در انجام آن مات و مبهوت مانده اند. زیرا عظمت حسین و یارانش را درک میکنند.
زیرا قیام او قیامی ماندگار در تاریخ بشریت و اذهان عموم مردم جهان است.
در یک طرف حسین است و فرزندان کوچک، صدای العطش به اوج آسمان می رسد، علمدار، سپهدار و سقای دشت نینوا برای طلب آب می رود، اما افسوس …
علمدار بر نمی گردد، مولا تنها می ماند، فرزند صغیرش را بر روی دستانش می گیرد، آخرین سربازش را، اما چه نصیب این طفل شیرخواره می گردد؟
خدایا! اینان آیا واقعا انسان بودند؟
اگر آنان قصد جان علی اصغر را نموده بودند، یک تیر نیز او را کفایت می کرد، پس چرا پیکان سه شعبه!!!
این همه ظلم و جفا، آیا واقعا تاریخ تمام حوادث را توانسته است ثبت نماید. یا قلم مورخین نیز از شدت درد نتوانسته تمام وقایع دردناک آن روز را به تصویر بکشد؟
آخرین سرباز هم فدا شد، ابا عبدالله تمام پند و اندرزها را از بامداد روز عاشورا به لشکر دشمن داده بود، حتی آنها به قدری جسارت کردند که راضی نبودند سخنان ایشان را بشنوند، چون می ترسیدند از شنیدن وقایع، چون قادر به انکار گفته های ایشان نبودند.
تنها و با دلی پر از درد عزیزانش به نبرد پرداخت، یک تنه چندین تن از سربازان دشمن را به درک واصل نمود اما دیگر مولایم تاب و توان نداشت. تیرهای دشمن کار خود را کرده بودند.
مولایم به دیار حق شتافت، به دیدار مادر چشم انتظارش، مادر غمدیده و غمگسارش.
او رفت اما پلیدی دشمن هنوز تمام نشده است…
وا مصیبتاه
اینان که بودند که حتی به جسد مولایم نیز رحم نکردند …
آن جسم پاک زیر سم اسبان قرار گرفت، لباسهای تنش را تکه تکه کردند، هر کسی چیزی برای خود می برد، و اما شمر ملعون و زنازاده (که مولایم چندین بار در پندهایش به دشمن او را زنازاده خطاب نمودند) سر مولا را … یا صاحب الزمان……..
قتلگه پر از جسم های بی سر بود، وا مصیبتاه، این چه صحنه ای است، این چه رسمی است، خداوند شما را لعنت کند که به فرزند نبی خودتان، فرزند مولی و وصی پیامبرتان، فرزند دختر پیامبرتان چنین ظلمهایی نمودید.
………….
حسین یعنی سرتا سر عشق و ایمان
حسین یعنی کوه صبر و تقوا
حسین یعنی نور و آیتی از سوی پروردگار
حسین یعنی ……
به قلم: نادم
ادامه دارد …