دلنوشته: شکسته ام
21 اسفند 1392 توسط معاونت فرهنگی
شکسته ام
پر از خرد شدن های بی بدیل شده ام …..
پر از صبر های بی نظیر …
انگار خودم نیستم … انگار بهانه ای برای چشمانم شده ام …
پلک هایم آبگیر شده اند …
شروع شده ام شروعی پر از پایان …
درد میکند نفس هایم دردی بی صدا و ا جباری …
تو را گاهگاهی فریاد می زنم …ای تنهاترین تنهای من ..
تو میدانی دردم از چیست ..
انگار تو مرا بیشتر از خودم می دانی
اینجا به روی زمینت همه چیز بوی دلتنگی می دهد ..حتی عشق…
تو را می خوانم تو را … تو را که بوی دلتنگی نداری …
آرمانهایم تجربه ای پر ازتکرار شده اند …
حسی عجیب دارم …
دنیا مثل روز آخر نه ماهگی بطن مادرم شده است … تنگ است …. خیلی تنگ….
به قلم: رقیه فکری، طلبه فارغ التحصیل سطح 2، اشتغال به تحصیل در سطح 3