معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

شب قدر، شب ارتباط با خدا

18 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی
شب قدر، شب ارتباط با خدا

جمعیت از خود بی‌خود شده است. چراغ‏ها خاموش است. در تاریكى صداى گریه و ناله از هر سو برمى‌خیزد. انگار اینها همان انسان‏هایى نیستند كه ساعتى پیش در كوچه و خیابان راه می‌رفتند از بقالى و لبنیاتى و نانوایى خرید می‌كردند، گاهى بر هم اخم می‌كردند و از یكدیگر دلگیر می‌‏شدند. پیش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اینها از یك سیاره دیگر آمده‏‌اند، از سیاره عشق و دوستى؛ از سیاره دل‌هاى نرم و آماده. از سیاره‏‌اى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نیست. آنجا دیگر كسى به فكر بزرگى و كوچگى خانه، زیبایى و زرق و برق اتومبیل و لباس، تفاخر و رفاه و دنیاطلبى نیست. اینها از كجا آمده‏‌اند كه این‏طور ضجه می‌زنند. این‏گونه از خود بی‌خود می‌شوند. شانه به شانه هم می‌نشینند و تكان‏هاى شانه یكدیگر را حس می‌‏كنند. اینها از كجا آمده‌‏اند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضایى سرشار از نفس فرشتگان تبدیل كرده است.

صداى آرام بخش مجرى مراسم، فریادها را به سكوت مبدل می‌‏كند: گوش كن امشب فرض كن اینجا تنهایى، فرض كن هیچ كس جز تو نیست. تنهاى تنها. فرض كن در تنهایى قبر و در تاریكى قبر به خودت آمدى، یك عمر معصیت كردن، یك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، یك عمر جواب محبت‏هاى او را با بى اعتنایى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اینجا در آرامگاه ابدى، جایى كه هیچ برگشتى نیست، هیچ فریادرسى نیست. جایى كه تو هستى و نتیجه اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت می‌افتد. این تاریكى، همان تاریكى شب قبر است. فكر كن كه عذاب‏هاى الهى در راه هستند. تو را به جان على ‏(علیه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته می‌‏شود! این محیط را فراموش كن.

«امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمی‌‏دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى می‌‏زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس می‌كنم سبك شده‏‌ام، حس می‌كنم پاك شده‏‌ام، حالا من هم می‌توانم او را صدا بزنم.»

حالا یك نفر از تو می‌‏پرسد شب‏هاى قدر چه كردى؟ از شب‏هاى قدر چه توشه‏‌اى برداشتى؟ وقتى درهاى رحمت ‏به رویت ‏باز بود، چرا استفاده نكردى؟ خدایا من امشب آمده‏‌ام كه بگویم اشتباه كردم. آمده‏‌ام بگویم نفهمیدم، نمی‌‏خواستم با توى مهربان، مخالفت كنم. خدایا اگر قرار است امشب مرا نیامرزى، همین الان مرا از دنیا ببر. حالا قرآن‏ها را روى سر بگیرید. قرآن خیلى عزیزه. قرآن را روى سرهاى خود بگیرید و در تاریكى قبر فریاد بزنید: الهى بك یا الله …

صداى جمعیت ‏یك بار دیگر اوج مى‌گیرد هیچ كس حال خود را نمی‌فهمد. هیچ كس به فكر وضع ظاهرى خود نیست. گویا در این جمعیت هر كس در خلوت خود ناله می‌كند؛ گویى هر كس از بدى اعمال خود ضجه می‌‏زند.

این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابی‌هاى خانه دخترش هم براى او اشك می‌ریختند، گوش كن. می‌خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك می‌كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.

صداى آمیخته با گریه مداح در میان فریادهاى حاضران گم می‌شود. مراسم شب نوزدهم پایان یافته است. چراغ‏ها روشن می‌شود، چهره‏ها هنوز اشك‏ آلود است. جمعیت‏ به آرامى از فضاى مصلى خارج می‌‏شوند.

براى گفت‏ و گو جوان هجده ساله‏اى را انتخاب می‌كنم كه با شلوار لى و بلوز نوشته‌‏دارى كه بر تن دارد، كاملا شبیه جوان‏هاى امروزى است؛ همان‏ها كه بعضی‌‏ها اصلا انتظار دیدنشان را در چنین جاهایى ندارند. او را از وقتى كه با ناله‏‌هاى دلخراشش، در تاریكى مصلى بر سر و رو خود می‌زد، نشانه كرده بودم. چند قدمى به دنبالش می‌‏روم كاملا از فضاى مصلى خارج شدیم. دو سه قدم در كنارش برمی‌دارم و هنگامى كه توجهش جلب می‌شود، می‌گویم:

- قبول باشه، مراسم با حالى بود.

این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابی‌‏هاى خانه دخترش هم براى او اشك می‌ریختند، گوش كن. می‌خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك می‌‏كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.

- سرى تكان می‌‏دهد، به علامت تایید و می‌خواهد در سكوت، راهش را ادامه دهد كه باز می‌گویم بچه كدام محله‌‏اى؟ با كنجكاوى نگاهم می‌كند، نگاهش آن چنان نافذ است كه بیش از آن نمی‌توانم مقاومت كنم و ناگهان ماجراى تهیه گزارش را می‌گویم. با تعجب گوش می‌‏كند. مثل این ‏كه اولین بارى است كه در چنین موقعیتى قرار می‌گیرد. شاید هم اصلا انتظارش را نداشته كه در چنین جایى مورد نظرخواهى قرار بگیرد. اما هر چه هست، انگار با خودش كنار می‌آید كه چند كلمه‏‌اى از احساسش در شب قدر صحبت كند:

«امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمی‌دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى می‌زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس می‌كنم سبك شده‏‌ام، حس می‌كنم پاك شده‏‌ام، حالا من هم می‌توانم او را صدا بزنم.»

منبع:مجله دیدار آشنا، ش 18، محسن قائمى.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 6 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.8 stars
(4.8)

موضوعات: مناسبت های قمری, ماه مبارک رمضان لینک ثابت

نظر از: الزهراء(سلام الله علیها) [عضو] 
  • مدرسه علمیه الزهرا همدان
5 stars

سحر بود و علی بود و خدا بود
نان در سجده از عالم رها بود
به شمشیری نمازش را شکستند
کلام دلنوازش را گسستند
درخت عدل را از ریشه کندند
عدالت را به ظلم از پا فکندند
کجا کار علی پایان پذیرد؟
مگر ممکن بود تقوی بمیرد؟
ایام شهادت مولای متقیان تسلیت؛ التماس دعا

1391/05/19 @ 11:28
نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو] 
  • معصومیه خواهران قم
4 stars

یک عمر تماشای دری خون آلود
یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود
کم کم به علی بال پریدن میداد
ای تیغ نیازی به حضور تو نبود

شهادت امیر المومنین علی (ع) بر شما تسلیت باد.
در این شبها مارا هم از دعای خیرتان فراموش نکنید.

1391/05/19 @ 10:02
نظر از: صالحی [عضو] 
  • مدیریت استانی کردستان
صالحی
5 stars

انشاالله که بتونیم این شبها را درک کنیم.
ما را هم از دعای سحرگاهان بی نصیب نذارید. ممنون از مطلب خوبتون

1391/05/19 @ 08:52
نظر از: سرباز گمنام حضرت زهرا(س) [عضو]
سرباز گمنام حضرت زهرا(س)

دانی زچه رو دیده ما میگرید /
در ماتم شاه اولیا می گرید

تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست /
عیسی به فلک از این عزا میگرید

با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان

در مناجات شبانه شبهای قدر را التماس دعا دارم

.

1391/05/19 @ 01:05
نظر از: alzahra-mo [عضو] 
  • اندکی صبر ... فرج نزدیک است
5 stars

در شهر علوم نبي باب علي(ع) است
از اول خلقت بشر تا امروز
مظلوم ترين شهيد محراب علي(ع) است

1391/05/19 @ 00:45
نظر از: مدیدیان [عضو] 
  • صالحات فولادشهر

سلام. خداقوت. جالب بود. دوست داریم به ما هم سر بزنید تا از نظراتتون استفاده کنیم.التماس دعا. یا علی

1391/05/19 @ 00:01


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس