شهيدان اهل قلم
شهيدان اهل قلم
شهيد مرتضي آويني:
« اي شهيد، اي آنكه بر كرانه ازلي و ابدي وجود برنشسته اي، دستي برآر و ما قبرستان نشينان عاد ات صخيف را نيز از اين منجلاب بيرون بكش. اي شقايق هاي آتش گرفته، دل خونين ما شقايقي است كه داغ شهادت شما را بر خود دارد. آيا آن روز نيز خواهد رسيد كه بلبلي ديگر در وصف ما سرود شهادت بسرايد.»
« خدايا تو را شكر مي كنم كه مرا در كوه غم گداختي و در درياي درد آبديده كردي و در برابر حوادث روزگار روئين تن نمودي تا سخت ترين مشكلات حيات و خطرناك ترين ضربههاي تاريخ را عارفانه و عاشقانه تحمل كنم.»
شهيد دكتر مصطفي چمران:
«خدایا، خسته و دلشکستهام. مظلوم از ظلم، پژمرده از جهل اجتماع، ناتون در مقابل طوفان حوادث، ناامید در برابر مبهم و مجهول، تنها، بیکس و فقیر در کویر سوزان زندگی، محبوس در زندان آهنین حیات. دل غمزده و دردمندم، آرزوی آزادی میکند و روح پژمردهام خواهش پرواز دارد.»
«بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ خود راعاشقانه میپرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.»
شهيد محمد ابراهيم همت:
« من خواب و استراحت و دنيا را با تمام زرق و برقش به دنيادارها مي بخشم. اين دنيا تنگ است و جاي من نيست.»
شهيد محمد زمان بيكي:
« خداوندا! پروردگارا! از تو مي خواهم در چشمانم روشنايي، در دينم بصيرت، در قلبم يقين، در عملم اخلاص، در نفسم سلامت، در روزي ام وسعت قرار دهي و مرا مادامي كه باقي هستم شكرگزار نعماتت كني.»