عرفه روز نيايش و بندگي...
عرفه روز نيايش و بندگي …
عرفات است
این سو حسین ابن ابی عبدالله،
آن سو مسلم بن عقیل
عرفات است و دعا؛ عرفات است و حسین؛
عاشقی که جان مشتاقش، چنین به گفتوگوی خدا نشسته است:
«اَلَّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَاَنّی اَراکَ…»
روز عرفات است.
این سو، دستهای پراجابت حسین علیه السلام است
که آسمان را مجذوب خود ساخته است.
این سو، حسین علیه السلام است
که اشکهای بلورین اش،
غوغا در دل عرش افکنده است.
این سو، میهمانان زیارت بیت الله اند
و عرفاتیان نیاز و نیایش.
دیگر سوی، شهر کوفه است
و نامردمانی عهدشکن و میهمان کُش!
روز عرفات است. آن سوی این لحظات عارفانه،
کوفه است و فرزند عقیل.
تنهای تنها!
مسلم است و لحظات شیرین فنای فی اللّه.
مسلم است و دلواپسی آمدن حسین علیهالسلام .
مسلم است و عروج از بام دارالاماره.
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم:
خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان.
خدایا! آنگاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرحبخش نام و یادت سرشار است،
بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شستوشو دهیم.
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم،
در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است.