قبولم كن
قبولم كن
اي اميد بي كسان، اي پناه بي پناهان
اي خدايي كه هستي و هميشه در برابر گناه هاي من سكوت مي كني
و مي گويي من بند ه ام را مي شناسم بر مي گردد و توبه ميكند
و وقتي پشيمان از معصيتم باز مي گردم چه عاشقانه مرا قبول مي كني و چه عاشقانه درت را به رويم باز ميكني
خداي من باز آمده ام با كوله باري از گناه با كوله باري از پشيماني به سويت آمده ام
مدت هاست به آسمانت نگاه نكرده ام شرم مي كنم از كرده ام شرم مي كنم از بزرگيت، شرم مي كنم از اين همه بخشش تو، خداي من توبه ام را بپذير دلم براي آسمانت تنگ شده دلم براي با تو بودن تنگ شده است.
از همه دل بريدم و باز به سوي تو آمده ام اين بار آمده ام كه بمانم با تو عهد مي بندم كه ديگر به كسي غير تو دل نبندم و مهر تو را در دلم جاويد نگه دارم از ديگران دل بريده ام تا تو را دارم مرا چه به مهر آنها
اي خداي من اي همه مهر و محبتم قبولم كن.
به قلم: خانم سميرا رحمتي