معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

واقعه حره

23 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

28 ذی الحجه: واقعه حره: قیام مردم مدینه به فرماندهی عبدالله بن حنظله و کشتار و غارت آنان توسط سپاهیان یزید (63هـ.ق)

پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) جوّ عمومي مسلمانان نسبت به يزيد و كردار غير اسلامي وي متغير و روز به روز تنفر مردم نسبت به وي زياد تر مي گرديد.يزيد براي كاهش نارضايتي هاي مردمي، تعدادي از معاريف و بزرگان حجاز، از جمله عبدالله بن حنظله را به دمشق دعوت كرد و از آنان پذيرايي نيكي به عمل آورد و بخشش هاي زيادي به آنان نمود، تا از اين راه، آنان را به خود جذب كرده. وليكن، نتيجه كار يزيد،بر عكس شد. زيرا آن هايي كه به كاخ يزيد رفته بودند،چيز هايي از يزيد و درباريان او ديده بودند كه هرگز چنين تصوري پيش ازاين در باره وي نداشتند و تازه فهميدند كه امام حسين(علیه السلام) به حق بر ضد يزيد قيام كرد و در اين راه كشته شد. بدين جهت آنان نيز به افشاگري يزيد پرداخته و هر آنچه ديده بودند براي مردم بيان كردند و بخشش هاي يزيد و تطميع هاي وي تأثيري در اين ماجرا نداشت.

عبدالله بن حنظله، فرزند شهيد نامدار اسلام"حنظله غسيل الملائكه"بود، كه پدرش يك روز پس از عروسي اش، در جنگ احد كشته شد و به حنظله غسيل الملائكه معروف ولي فرزندي از او به جا ماند كه عبدالله ناميده مي شد و با مراقبت و تربيت مادرش،رشد يافت و از بزرگان و معاريف مدينه منوره گرديد. وي پس از بازگشت از شام، در جمعي از مردم مدينه خطبه اي خواند و چنين گفت: فو الله ما خرجنا علي يزيد حتّي خفنا أن نرمي بالحجارةمن السماء…؛ به خدا سوگند ما بر عليه يزيد قيام نكرديم،مگر اينكه مي ترسيم از آسمان، سنگ بر ما ببارد. زيرا او مردي است كه ازدواج با مادران، دختران و خواهران را مباح مي كندو در روز روشن خمر مي نوشد و به نماز بي توجهي مي كند. بدين گونه چهره واقعي يزيد بن معاويه، خليفه غاصب و ستمگر را براي اهالي مدينه منوره روشن نمود و آنان رابه نا فرماني و قيام عمومي بر ضد او فرا خواند.

سر انجام اهالي اين شهر مقدس به رهبري عبدالله بن حنظله،بر عامل يزيد در اين شهر يعني عثمان بن محمد بن ابي سفيان فشار آورده و او را به همراه تمامي افراد خاندان ستم پيشه بني اميه و هوادارانشان از شهر اخراج كردند،و شهر را به تصرف خويش در آوردند.در همين هنگام عبدالله بن زبير نيز در مكه معظمه قيام كرد و اين شهر را از دست بني اميه بيرون آورده بود. يزيد براي سر كوبي مردم حجاز، مسلم بن عقبه را كه به خون ريزي و جنايت كاري معروف بود، با سپاهي عظيم به سوي آنان گسيل داشت واين سپاه از راهنمايي هاي عبد الملك بن مروان، كه از فراريان مدينه بود اطلاعات لازم را به دست آورد و سر انجام در 28 ذي حجّه، سال 63 قمري به شهر مدينه منوره هجوم آوردند و با انقلابيون و مخالفان بني اميه به نبرد پرداختند. انقلابيون مدينه تا توان داشتند به رزم بي امان خود ادامه دادند ولي سپاه حجيم و پر تعداد شامي توانشان را بريد و آنان را وادار به شكست سنگين نمود. تعداد زيادي از مردم مدينه كشته و زخمي گرديدند و عده اي نيز فرار كرده و به عبذالله بن زبير در مكه معظمه پيوستند.

عبدالله بن حنظله و فرزندان وي دراين نبرد نابرابر به شهادت رسيدند. مسلم بن عقبه سه روز جان، مال و ناموس اهالي مدينه را بر لشكريانش مباح كرد و سپاهيان بي نزاكت شامي چنان وحشي گري نمودند كه روي تاريخ را سياه كردند و بر هيچ يك از بازماندگان صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان و نوادگانش ترحم نكردند و قتل عام بزرگي به راه انداختند. گويند قريب هزارو هفصد تن از بزرگان و بزرگ زادگان و حدود ده هزار نفر از ساير مردم مدينه در اين واقعه قتل عام شدند. لشكريان يزيد بنا به فرمان وي،تنها به بيت معظم حضرت امام زين العابدين (علیه السلام) و علي بن عبدالله بن عباس متعرض نشدند.(1) اين واقعه هولناك را رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در سفري كه به مكه معظمه مي رفت در سرزمين حرّه [در يك مايلي بيرون مدينه]پيش گويي كرد و براي آن بسيار متأثر شد.(2)

منابع : 1:تاريخ الطبري،ج5 ،ص485 ؛ اسد الغابه[علي بن ابي الكرم جزري]، ج3،ص219 ؛ تاريخ اُمراء المدينة المنورة[عارف احمد عبدالغني]،ص59

2- بحار الانوار[علامه مجلسي]،ج81 ، ص125

 1 نظر

ماهیت سعادت و کمال از دیدگاه قرآن

21 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

چکیده مقاله: ماهیت سعادت و کمال از دیدگاه قرآن


محقق: سعیده طلوعی، طلبه پایه پنجم، اردیبهشت 91

در این مقاله با عنوان ماهیت سعادت و کمال از دیدگاه قرآن سعی داشته است که ابتدا به تعریف لغوی سعادت که هادی خوشبختی است بپردازد و دهخدا در لغت نامه آورده که سعادت به معنی تمام شدن ، کمال در ذوات و صفات هر دو استعمال می شود کمال خدا یعنی کمال مطلق و نا متنهای است و مقصود از آن همان صفات جمال و خواست از قبیل علم و قدرت حیات وارده می باشد . در قرآن کریم در سوره هود آیه های 105 و 108 به تعریف سعادت پرداخته و ویژگی های سعادتمندان را شمرده است .

     سعادت از دیدگاه ائمه علیه السلام نیز اهمیت دارد چنانچه پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) می فرماید سعادتمندترین مردم کسی است که با مردم بزرگوار در آمیزد . و امام علی (عليه السلام) می فرماید : « سعادت آن است که انسان را رستگاری برساند.» و در آموزه های علوی مؤلفه های سعادت را همان خیرات بیرونی و فضیلت های اخلاقی ، عقلی ، دینی ( الهیاتی ) آشنا می شویم که ، نظریه های ارسطو فرق می کند .

     ماهیت دنیوی از منظر قرآن کریم این است که زمینه ای برای رسیدن به زندگی اخروی می شود نه اینکه هدف واقع شود. و فطرت هم که دوست دارد به کمال برسد و از نقص گریزان است پس به طریق های مختلف می خواهد به کمال برسد. که کمال حقیقی هر انسانی همان نزدیک شدن به خدا و قرب به اوست و وجدان هر کسی می خواهد به او نزدیک شود ولی در جلوه های مختلف مثل قدرت طلبی و حقیقت جویی می خواهد خدا را پیدا کند ولی افرادی هستند که به بی راهه می روند مانند مرتاضان که کارهای سخت را انجام می دهند ولی به خدا نمی رسند و باید گفت که راه رسیدن به کمال نهایی اختیار است که خداوند انسان را مختار آفریده تا به خدا و معاد و نبوّت ایمان بیاورد و تنها در سایه عقل نمی توان به سعادت واقعی که همان قرب الهی است برسیم بلکه وجود وحی هم ضروری است .

واژگان کلیدی : کمال و سعادت ، قرب الهی ، انسان ، ماهیت ، فطرت ، عقل  ، قرآن ، فضیلت ، اخلاق .

 نظر دهید »

مناجات طلبه ای با خدا!!!

21 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

مناجات

 

بارالها؛ بار الاهیت را بر من ادا نمودی و من نادانانه هنوز هم باور نکرده ام و هر دم می‌پرسم چگونه …؟!

پروردگارم، من هنوز بیچاره گیم را در بی چارگی مشکلاتم می‌دانم و امید ندارم به قوت خود و صبر خود …!

امیدم … ربَّم، فهمیدم‌ام که فهمم به هیچ خاتِم است اگر تو را نداشته باشم.

رب من: تنها، تن هایمان در گرو زمین و دنیاست و این تقصیر هیچ کسی نیست هیچ کس

معبودم … بهانه‌ام بهایش، با تو ماندن است؛ و ای کاش با تو ماندن بهانه‌ای برای بهایم باشد.

به قلم: رقیه فکری، طلبه پایه پنجم

 

 2 نظر

گفتگوی با نامحرم

20 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

«گفتگوی با نامحرم »


یکی از سئوالات اساسی جوانان در رابطه با ارتباط با چنس مخالف از نظر دین اسلام است و می خواهند بدانند شرع مقدس این ارتباط را تا چه میزان تجویز می نماید ؟
اولین نکته ای که حائز اهمیت است این ارتباط را پسر و دختر یا زن و مرد به چه منظوری طلب می کنند ؟ آیا این ارتباط جهت همکاری علمی است ؟ یا جهت همکاری اقتصادی ؟ یا در یک مکانی با همدیگر همکارند و اضطرارا” مجبور به همکاری هستند ؟
هر نوع ارتباطی از این قبیل شرایط خاص خود را می طلبد و اگر رعایت اصول اخلاقی و انسانی صورت گیرد و از چارچوب این اصول خارج نشود از نظر شرع مقدس رادع و مانعی وجود ندارد.
اما اگر این ارتباط از این نوع همکاری ها نباشد بلکه ارتباط جهت دوستی و ارتباط خارج از عرف اخلاقی و اصول عقلانی باشد از نظر دین اسلام پذیرفته نیست . حتی در قرآن هم زنان را از داشتن رابطه پنهانی با مردان نهی می کند .
اگر ارتباط جهت مقدمات ازدواج باشد و در چارچوب اصول اخلاقی و شرع باشد و خط قرمزهای این رابطه ملحوظ باشد منعی ندارد.ذکر این نکته لازم است که این ارتباط باید تحت نظارت خانواده صورت بگیرد و آنها نظارت براین ارتباط داشته باشند و باور دارم که اگر رابطه در محدوده عقل و شرع باشد زندگی بوجود آمده از این رابطه استحکام پیدا می کند، در غیرا این صورت تضمینی بر استحکام وجود ندارد.
در ضمن توصیه می گردد در موقع گفتگوی با نامحرم باور داشته باشید که خدا حاضر و ناظر است و شما در یک امتحان الهی قرار دارید . »

 از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، ژانویه  ۲۰۱۰

 1 نظر

نقش وجود امام در جهان هستی

20 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

نقش وجود امام در جهان هستی

جهان تا بوده، چنین بوده و در آینده نیز تا قیامت چنین خواهد بود. اول خلقت هستی، خداوند حضرت آدم (علیه السلام) را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و این‌چنین فرمود: إنی جاعلٌ فی الارض خلیفهً، و بعد از حضرت آدم (علیه السلام) پیامبران دیگر به عنوان خلیفه الهی ، بر روی زمین ، رسالت خویش را انجام دادند تا به خاتم پیامبران رسید. و بعد از پیامبر گرامی اسلام (ص)، امامان معصوم (علیهم السلام) حجّت و خلیفه الهی بر روی زمین شدند. و هیچ‌گاه این حُجَجِ الهی از بین نخواهند رفت مگر این‌که حجّت دیگری جانشین آنها شود تا روز قیامت.

حضرت امام صادق علیه السلام درباره این مسأله می‌فرماید:
قسم به خداوند عزیز و جلیل که: خدا از زمانی که آدم را قبض روح کرد، هرگز اهل زمین را به حال خود رها نکرد، ‌ جز این‌که در آن امامی قرار داد که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شوند، و او حجّت خدا بر تمامی بندگان است. (۱)

امام صادق علیه السلام برای تأَکید و تأیید بیش‌تر قدمی فراتر نهاده و فرمودند:
«الحجه قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الخلق وَ بَعْدَ الخَلق»؛ حجّت خدا پیش از خلق بوده و با خلق هم همیشه بوده و بعد از خلق هم خواهد بود.

اعتقاد به ضرورت وجود امام با دلیل علمی و عقلی که همراه او است هر چه تمام‌تر پیش رفته و می‌رود و روز به روز در جامعه درخشان‌تر می‌شود ، امّا از آن‌جایی که در هیچ اصلی از اصول، و هیچ امری از امور در طول تاریخ بلامنازع نبوده، و در گوشه و کنار جهان مورد نقد و بررسی قرار گرفته، این اصل اعتقادی شیعیان نیز از چنین آسیبی محفوظ نمانده. جامعه امروزی که ما در آن زندگی می‌کنیم متأسفانه تؤام با شرایطی است که زندگی اصیل اسلامی را تبدیل به جامعه صنعتی یا عصر ماشین کرده است و بعضی روشنفکران، جامعه امروزی را به جامعه مدرن تعبیر می‌کنند امّا باید گفت این جامعه به جهاتی دوران محرومیت انسان‌ها است، محرومیت و فاصله گرفتن انسان‌ها از معارف اسلامی که بسیار رنج‌ آور است.

برای این‌که مسئله ضرورت وجود مقدس امام بر همگان روشن شود توجه دقیق نسبت به جهان هستی لازم است. در جهان هستی برای این‌که این مجموعه با پدیده‌های مختلف در کنار هم‌دیگر قرار بگیرند باید مشیّت و اراده الهی آنها را به دور مرکز و محوری جمع نماید که این مرکز و هسته مرکزی است که توانسته آن مجموعه‌ها را به صورت منظّم در بیاورد و دوام و بقاءِ آن پدیده‌ها در پرتو
” خداوند از باب قاعده لطف بر بندگان خود منّت گذاشته و با ارسال رسل و انتخاب امام در زمین به عنوان حجّت خود هم باعث هدایتِ انسان‌ها می‌شود و همین این‌که در روز قیامت انسان‌ها بهانه‌ای برای ضلالت خود نداشته باشند “
تجلّی آن هسته مرکزی می‌باشد.

پیوند این مجموعه‌ها با هسته مرکزی، پیوندی محکم و لاینفکّ است تا جایی‌که اگر لحظه‌ای به اندازه یک چشم بر هم زدن این ارتباط قطع شود آن مجموعه‌ها به فنا و نابودی خواهند رفت و مصداق «لِسَاختِ بِاهلها» خواهند شد. و اینک جان مطلب و جوهر کلام، در جهان انسان‌ها است، انسانی که در جهان هستی اشرف مخلوقات است، هسته مرکزی او چیست؟ تا بتواند به وسیله این محور و مرکز به حیات خویش ادامه دهد؟! با اندک تأملی می‌توان گفت این‌طور توضیحی نسبت به این سؤال ارائه داد و آن این‌که:

همیشه در جهان انسان‌ها یک انسان کامل وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد تا کسانی که کامل نیستند در پرتو وجود او به حیات خود ادامه داده و چنگ به دامان او بزنند و در سایه الطاف او زندگی نمایند. این انسان کامل به شهادت تاریخ همیشه بوده و بعد از این هم تا جهان باقی است خواهد بود.

ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام می‌پرسد: آیا زمین بدون امام می‌ماند؟ فرمود: اگر زمین ساعتی بدون امام باشد فرو می‌ریزد.(۲)

این قاطعیت تا آن‌جایی است که حضرت ضرورت وجود امام را محکم‌تر می‌کند و می‌فرماید: اگر مردم زمین تنها دو نفر باشد قطعاً یکی از آن دو امام است. سپس فرمود: آخرین کسی که بمیرد امام است، تا کسی بر خدای عزوجّل اعتراض نکند که او را بدون حجّت و امام واگذاشته است.(۳)
خداوند از باب قاعده لطف بر بندگان خود منّت گذاشته و با ارسال رسل و انتخاب امام در زمین به عنوان حجّت خود هم باعث هدایتِ انسان‌ها می‌شود و همین این‌که در روز قیامت انسان‌ها بهانه‌ای برای ضلالت خود نداشته باشند.

مسئله ضرورت امام در سخن امام رضا (علیه السلام) در نوع خود بی‌نظیر و گران‌بها است. امام فرمود: «لَوْ خَلَتِ الارضُ طَرْفَهَ عینٍ مِنْ حُجَّهِ لَسَاخَتْ بِاهْلِهَا»؛ اگر به مقدار یک چشم بر هم زدن زمین خالی از حجّت باشد همه مردم نابود می‌شوند. (۴)

جان عالم وابسته به این رابطه و هسته مرکزی است. امام واسطه بین خدا و خلق است. او واسطه فیض الهی است. امام ریسمان الهی است که انسان‌ها باید به آن چنگ بزنند تا از فنا و نابودی در امان باشند.

حال سؤالی ممکن است پیش آید که چرا خداوند باید امام را واسطه بین خود و مخلوقات قرار دهد تا از ضرورت وجود امام بحث صورت بگیرد، مگر این‌که خدا نمی‌تواند خود مستقیم بر انسان‌ها حاکم و حجّت باشد؟

پاسخ مختصری در این باره وجود دارد. و آن اینکه خداوند بر این امر قادر است.
اما در عین قدرت و توانایی، مشیّت و اراده او این است که همه چیز را از طریق وسیله و واسطه انجام دهد. ارسال رسل نمود و امامان معصوم را خلیفه و حجّت خود بر روی زمین قرار داد. حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «خداوند خودداری و امتناع فرموده که کارهای را بدون اسباب فراهم آورد، سپس برای هر چیزی سبب و وسیله‌ای قرار داد. و برای هر سببی شرح و گشایشی مقرر داشت و برای هر شرحی نشانه‌ای گذاشت و برای هر نشانه‌ای دری گویا نهاد. (آنها پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام هستند). و عارف حقیقی کسی است که این را بشناسد. و نادان حقیقی کسی است که این در را نشناسد.
” خداوند به وسیله امام نعمات خود را بر انسان‌ها ارزانی داشته و تمام این جهان به برکت آنها دوام و بقاء دارد، به واسطه آنها به خلق روزی می‌رسد و آسمان و زمین استوار مانده. این همان اعتقاد درونی ماست “
این درب ناطق و گویا رسول خدا و ما هستیم.» (۵)

امام صادق علیه السلام در بیانی دیگر می‌فرماید:
هر کس از در وارد خانه شود هدایت یافته و هر که راه دیگر پیش گیرد طریق هلاکت پیموده است. (۶)
پیامبران و ائمه (علیهم السلام) واسطه فیض الهی هستند که خداوند فرموده: «وابتغوا اللهِ الوسیله» (۷)
بنابراین پس از این توضیحات لازم است گفته شود که از جمله مسائلی که دانستن آن در موضوع (ضرورت وجود امام) و معرفت و شناخت، ضروری است. مسئله فیض و وساطت است.

خداوند تبارک و تعالی که مبدأ هستی می‌باشد فیّاض مطلق است که فیض از آن مبدأ ناشی می‌شود و تنها به وسیله (واسطه فیض) به جهان هستی و انسان‌ها می‌رسد و آن واسطه فیض، انسان کامل و قابلی است که علاوه بر توانایی و قابلیت، صلاحیت دریافت و پرداخت را دارد.

حضرت صاحب الزمان (عج) در کلامی می‌فرماید:
«قُلُوبُنا اوعِیهٌ لِمَشیَة الله»؛ خداوند به وسیله امام نعمات خود را بر انسان‌ها ارزانی داشته و تمام این جهان به برکت آنها دوام و بقاء دارد، به واسطه آنها به خلق روزی می‌رسد و آسمان و زمین استوار مانده. این همان اعتقاد درونی ماست. (۸)

امام زمان (عج) در جامعه امروزی حجّت خداوند بر روی زمین است که انسان‌ها باید به دور این محور اصلی بچرخند. گرچه امام زمان (عج) در غیبت به سر می‌برد و دست انسان‌ها به صورت مستقیم از دامن فیض آن حضرت کوتاه است امّا در پرتو وجود مقدّس آن امام جهان هستی به بقای خود ادامه می‌دهد و زمین ساکنانش را در کام خود فرو نمی‌برد و خداوند به برکت وجود او رشته فیوضاتش را از انسان‌ها قطع نمی‌کند و طول غیبت مانع فیض،‌ فیاض نمی‌شود ، چرا که خورشیدی که پشت ابر است، فایده خود را به ساکنان می‌رساند علاوه بر این‌که همیشه خورشید پشت ابر نمی‌ماند.

و خطاب آخر این‌که امام سجاد علیه السلام تمام این ضرورت‌های وجود امام و نقش امام را در بیان گهرباری این‌چنین توصیف می‌کند:
ما پیشوای مسلمانان و حجّت‌های خدا بر جهانیان، و سرور و مولای مؤمنان و رهبر سفیدرویانیم. ما رمز بقای اهل زمین هستیم، همان‌طوری که ستارگان عامل بقای اهل آسمان هستند.

خداوند به برکتِ ما آسمان را برافراشت و از سقوطِ آن جلوگیری کرد و به برکت ما زمین را نگه داشت تا بر سر اهلش نریزد. به برکتِ ما باران رحمت را فرستاد و رحمت خویش را منتشر ساخته، و برکات را از زمین بیرون می‌آورد. اگر از ما کسی در زمین نباشد زمین اهل خود را فرو خواهد برد. از وقتی که خدا زمین را خلق کرد، هرگز زمین از حجّت خدا (آشکار یا پنهان) خالی نبوده و هم‌چنان تا قیامت هم خالی نخواهد بود و اگر چنین نباشد خداوند عبادت نمی‌شود. (۹)

ای وجود تو سرمایه وجود همه کس                    وی ظلِّ وجود تو، وجودِ همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد                    معلوم شود بود و نبود همه کس.

پی نوشت ها:
۱- کمال الدین: ج۱،‌ ص۲۳۰
۲- کمال الدین: ج۱، ص۲۰۱
۳- کافی، کتاب الحجه، ص۱۸۰
۴- معجم احادیث الامام المهدی: ج۴، ص۱۷۶
۵- اصول کافی: ج۱، ص۱۸۳
۶- کافی: ج۲، ص۴۷
۷- مائده/۳۵
۸- تفسیر نور الثقلین: ج۵، ص۴۸۶
۹- کمال الدین: ج۱،‌ ص ۲۰۷

 نظر دهید »

روز مباهله

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

روز مباهله

بخش با صفای « نجران »، با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود كه به دلایلی از بت پرستی دست كشیده، و به آئین مسیح گرویده بودند.

پیامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبی جهان، نامه ای به اسقف نجران، نوشت و طی آن نامه، ساكنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینك فرازی از نامه آن حضرت: « به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم، و شما را از پرستش « بندگان»، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم. شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید، اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حكومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (كه در برابر این مبلغ كم، از جان و مال شما دفاع می كند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»

نمایندگان پیامبر كه حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم، شورایی مركب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد. شورا نظر داد كه گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند، تا از نزدیك با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار كرده، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند. بدین ترتیب، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، كه در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:

1- « ابو حارثة بن علقمه»، اسقف اعظم نجران كه نماینده رسمی كلیساهای روم در حجاز بود.
2- « عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی كه به عقل ، تدبیر و كاردانی شهرت داشت.
3- « اَیهَم»، كه فردی كهنسال و یكی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.

مذاكره نمایندگان نجران
بالاخره نمایندگان نجران، به دیدار پیامبر اكرم آمده و به مذاكره پرداختند، در این مطلب، گوشه ای از مذاكرات آنها می پردازیم:
پیامبر: من شما را به آئین توحید، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می كنم. سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.

نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احكام وی عمل می نمائیم.

پیامبر اكرم : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما، حاكی است كه به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گوئید كه خدای یگانه را پرستش می كنید، حال آنكه شما صلیب را می‌پرستید، از خوردن گوشت خوك پرهیز نمی كنید و برای خدا فرزند قائلید؟

نمایندگان نجران: ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده كرد بیماران را شفا بخشید، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال حاكی است كه او خدا است.

پیامبر اكرم: نه! او بنده خدا و مخلوق او است، كه خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است.

یكی از نمایندگان نجران: آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم، بدون اینكه با كسی ازدواج كند، او را به دنیا آورده است. پس پدر او خدای جهان می باشد.

در این هنگام، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت كه به آنان بگوید: « وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بی پایان خود، بدون اینكه دارای پدر و مادری باشد از خاك آفرید.» ( آل عمران /59)

نمایندگان نجران: گفتگوهای شما ما را قانع نمی كند. راه این است كه در وقت معینی با یكدیگر مباهله نمائیم، و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاك و نابود كند.

در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با كسانی كه با او مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:

« فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَ نِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الكاذبین.» ( آل عمران /61)

طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد كه فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.

پیامبر اكرم به مباهله می رود
وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران»، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید كه در این حادثه تاریخی شركت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب علیه السلام، فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین علیهما السلام نبودند، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاك تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
پیامبر، فاصله منزل و نقطه ای را كه قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد، با وضعی خاص طی نمود. او در حالی رهسپار محل قرار شد كه حضرت حسین علیه السلام را در آغوش و دست حضرت حسن علیه السلام را در دست داشت، فاطمه سلام الله علیها به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب علیه السلام پشت سر وی حركت می كردند؛ پیامبر این چنین گام به میدان مباهله نهاد، او پیش از ورود به میدان « مباهله»، به همراهان خود گفت: من هر وقت كه دعا كردم، شما دعای مرا با گفتن آمّین بدرقه كنید.

سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنكه با پیامبر روبرو شوند به یكدیگر می گفتند: هرگاه دیدید كه « محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شكوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت، وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست كه پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد كه نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلكه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودی قرار دهد.

سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند كه ناگهان، چهره نورانی پیامبر اكرم با چهار تن دیگر نمایان گردید.

همگی با بهت و حیرت به چهره یكدیگر نگاه كردند، و از اینكه او فرزندان معصوم و بی گناه، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند كه پیامبر، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یك فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره هائی را می بینم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بكند، فوراً كنده می شود. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت، مباهله نمائیم؛ زیرا بعید نیست كه همه ما نابود شویم، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پیدا كند، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یك مسیحی باقی نماند.

انصراف هیئت نمایندگی از مباهله
هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» (مالیات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حكومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع كند. پیامبر اكرم رضایت خود را اعلام كرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی، از مزایای حكومت اسلامی برخوردار گردند.
سپس پیامبر اكرم فرمود: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده، در آتشی كه در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز كشیده می شد.

منبع: فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ، جلد 2.

 2 نظر

تو خلیل خدا هستى زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

تو خلیل خدا هستى زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى

«انسان عاشق در وادیی وارد می شود که حتی تصور بدون او زیستن برایش دشوا ر است
شیرین ترین لحظات زندگی اش لحظاتی است که با او گذرانده است و همیشه برای دیدن مجددش لحظه شماری می کند. نماز برای او وقت لذیذ زندگی است، هر روز زمستان هم احساس بهاری بودن دارد در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسد. حتی شنیدن نام او هم زیباترین لحظه زندگی اوست.
حضرت ابراهیم علیه السلام که به شبانی می پرداخت، در شبانی هم در تفکر و اندیشه محبوبش لذت می برد. روزی به ناگهان صدایى را که او سالیان دراز در آرزوى شنیدن آن از زبان قوم خود بود، اما آنان جز بت و بت پرستى، هنرى نداشتند، شنید. آن صدا، نام معشوق ابراهیم را به گوش او مى‏رساند:
«یا قدوس اى خدای پاک و بى ‏عیب و نقص »(1)
ابراهیم از خود بى ‏خود شد و لذت شنیدن آن نام دل‏ انگیز، هوش از سر او برد. چون به هوش آمد، مردى را دید که بر صخره بلندى ایستاده است . گفت: «اى بنده خدا! اگر یک بار دیگر، همان نام را بر زبان آرى، دسته ‏اى از گوسفندانم را به تو مى دهم». همان دم، صداى «یا قدوس » دوباره در کوه و دشت پیچید. ابراهیم در لذتى دوباره و بى‏ پایان، غرق شد .شوق شنیدن نام دوست، در او چنان اثر کرد که جز شنیدن دوباره و چند باره، اندیشه ‏اى نداشت.
- دوباره بگو، تا دسته ‏اى دیگر از گوسفندانم را نثار تو کنم.
- یا قدوس!
- باز هم بگو!
- یا قدوس!
عاشق واقعی کسی است که برای محبوب بیقرار باشد و اما و اگری در کارش نباشد و برای او جان افشانی کند حتی برای شنیدن نامش.
دیگر براى ابراهیم، گوسفندى، باقى نمانده بود؛ اما جانش همچنان خواستار شنیدن نام مبارک خداوند، بود . ناگهان، چشمش بر سگ گله افتاد و قلاده زرینى که بر گردن او بود. دوباره به شوق آمد و از گوینده ناشناس خواست که باز بگوید و عطایى دیگر بگیرد. مرد ناشناس یک بار دیگر، صداى «یا قدوس » را روانه کوه‏ها کرد و ابراهیم بار دیگر به وجد آمد. اکنون، دیگر چیزى براى ابراهیم نمانده است تا بدهد و نام دوست خود را باز بشنود. شوق ابراهیم، پایان نپذیرفته بود، اما چیزى براى نثار کردن در بساط خود نمى ‏یافت. نگاهى به مرد ناشناس انداخت و آخرین دارایى را نیز به او پیشنهاد کرد.
- اى بنده خوب خدا! یک بار دیگر آن نام دلنشین را بگوى تا جان خود را نثار تو کنم … »

مرد ناشناس، تبسمى زیبا در صورت خود ظاهر کرد و نزد ابراهیم آمد. ابراهیم در انتظار شنیدن نام دوست خود بود؛ اما آن مرد، گویى سخن دیگرى با ابراهیم داشت.
- من جبرئیل، فرشته مقرب خداوندم. در آسمان‏ها سخن تو در میان بود و فرشتگان از تو مى‏ گفتند؛ تا این که همگى خداى خویش را ندا کردیم و گفتیم: بارالها! چرا ابراهیم که بنده خاکى تو است به مقام «خلیل الهى» رسید و ما را این مقام نیست. خداوند، مرا فرمان داد که به نزد تو بیایم و تو را بیازمایم. اکنون معلوم گشت که چرا تو خلیل خدا هستى؛ زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى.(در قرآن کریم، ابراهیم، خلیل و دوست خدا خوانده شده است)
اى ابراهیم! گوسفندان، به کار ما نمى ‏آیند و ما را به آنها نیازى نیست. همه آنها را به تو باز مى‏ گردانم.
ابراهیم گفت: شرط جوانمردى و در مرام آزادگان نیست که چیزى را به کسى ببخشند و سپس بازگیرند. من آنها را بخشیده ‏ام و باز پس نمى ‏گیرم. جبرئیل گفت: پس آنها را بر روى زمین مى ‏پراکنم، تا هر یک در هر کجاى صحرا و بیابان که مى ‏خواهد، بچرد. پس، تا قیامت، هر که از این گوسفندان، شکار کند و طعام سازد و بخورد، مهمان تو است و بر سفره تو نشسته است


اين لذت ميوه عشق است و عشق، فرزند معرفت، اگر خدا را از روی معرفت شناختی نامش نيز لذت بخش است. «یا من ذکره حلو» (جوشن کبیر)


دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ زانگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این؟
می نویسی نامه سوی کیست این؟
هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
کی به لوح ریگ باقی ماندش؟
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه ی عشق و وفا
نیست جز نامی از او در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشق بازی میکنم با نام او

(1) میبدى، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، ص 377 و حدیقة الحقیقه، ص 168 و تذکرة الاولیاء، ص 508 و قصص الانبیاء، ص 65 و تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 553 و ج 5، ص184 و …

از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، اکتبر ۲۰۱۲


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 55
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 113
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس