تاریخ پیامبر(ص) قبل و بعد بعثت
پيامبر ماه رمضان را در غار حرا معتكف شده بودند، در شبي از شبهاي اين ماه كه تيرگي و تاريكي همه جا را فرا گرفته بود و چشم همه ي مردمان مكه را خواب ،محمد با خداي خويش در غار مناجات مي كرد،در همان هنگام بود كه فرشته ي وحي بر اونازل شد و گفت: اي محمد،بخوان ،بخوان به نام پروردگارت. پيامبر قلبش باشعاع وحي نوراني شد و به منزل خود آمدند و موضوع را يا همسرشان در ميان گذاشتند،و خديجه موضوع را با ورقه بن نوفل كه مردي باسواد و آگاه بود در ميان گذاشت،و او محمد را تصديق كرد بخاطر اينكه او فردي راستگو بود.در شبهاي 23 و 27 رمضان ،سوره هاي قلم و مزمل بر پيامبر نازل شد.
پيامبر در روز عيد فطر به خانه ي خود از غار حراء بر مي گشتند،ناگهان فرشته ي وحي او را صدا زد،و پيامبر با ديدن اين صحنه بدنش به لرزه افتاد، و به همسرش گفت مرا بپوشانيد، كه در اين حال سوره ي مدثر بر پيامبر نازل شد، ودر اين هنگام بود كه پيامبر مأمور به ابلاغ پيام خدا شد.
اما مرحله ي اول دعوت پيامبربه صورت سري و مخفي ، از كساني بود كه آمادگي دريافت پيام وحي را داشتند،اين مرحله سه سال به طول انجاميد.اولين كساني كه به ايشان ايمان آوردند حضرت علي(ع) و خديجه بودند، كه درروز دوم بعثت ،بعد از تعليم نماز و وضوبه پيامبر توسط جبرئيل،پشت سر آن حضرت مشغول به نماز خواندن شدند. اولين نمازواجب شده بر پيامبر،نماز ظهربود كه بصورت 2 ركعتي بود.
نزول قرآن كريم بصورت تدريجي بود،زيرا تدريج موجب آرامش و كاهش خستگي ها ونيرومند شدن دلها مي شد،آيات قرآني نازل شده اول بر مردان سپس برزنان تلاوت مي شد،و هر آيه اي نويد پيروزي را به مسلمانان مي داد.
قرآن در طول 23سال در شهرهاي مكه و مدينه بر پيامبر نازل شد،زيرا فكري را كه پايه اش سست مي باشد،فقط احكام تدريجي مي تواند آن را ثابت و محكم كند.
انقطاع وحي كه در ميان نازل شدن سوره ي علق و بعضي از سوره ها رخ داد مسئله اي استثنائي نبوده است بلكه مشيت الهي براين امرتعلق گرفته بود كه قرآن به تدريج نازل شود.
در دوران دعوت سري 40 نفر ،به دين اسلام گرويدند و خانه ي ارقم محل تبليغ دين اسلام بود،كه حدود 47 سوره ي قرآن در اين مدت نازل گرديد.
نوبت به دعوت از خويشاوندان رسيده،و پيامبر از طرف خدا مامور به اين امر مي شود،بدين صورت كه40 نفر از خويشاوندان خود را به خانه اش دعوت مي كند در اولين جلسه ،ابو لهب مجلس را بهم مي زند و در دومين جلسه پيامبر بعد از گفتن سخنانش ،علي (ع) را بعنوان وصي خود،معرفي مي كند.اما به لحاظ اجتماعي دعوت از عشيره صورت گرفت، زيرا كسي كه در ميان قومش موردقبول باشد ديگران نيز او را قبول خواهندكرد، واز نظر اخلاقي هم بايد از خويشاوندان در يك جلسه ي خصوصي دعوت به عمل آورد.
دعوت همگاني پيامبر نيز به اين صورت بود كه روي كوه صفا رفت و مردم مكه و اطراف آن را مورد خطاب قرارداد و آنها را به دين اسلام دعوت كرد.
اولين منادي اسلام هم ابوذر مي باشد كه چهارمين فرد ايمان آورنده به پيامبر بود.بعد از دعوتهاي سه گانه،پيامبر بايد رسالت خودرا جهاني مي كرد و دايره ي گستره ي آن را به همه ي جهان مي كشاند دليلي موكد بر اين موضوع آيات قرآني بخصوص آيه 107 سوره ي انبياء مي باشد.
پيامبر براي داشتن تبليغي موثر از شيوه هاي مختلفي كمك و بهره مي جستنداز جمله خوشرفتاري و مهرباني با كافران و دشمنان دين ، ايشان هرگز در صدد خشونت و گرفتن انتقام از مشركان بر نيامدند و سعيشان اين بود كه نيروهاي خودي يعني مومنان را حفظ كنند.كه مثال بارز اين نمونه ،فرستادن آنها به شعب ابي طالب مي باشد ، پيامبر از هر فرصتي براي تبليغ دين اسلام استفاده مي كرذند و رفتاري بسيار نيك و شايسته با ديگران داشتند،تا جايي كه در قرآن با عنوان خلق عظيم از او ياد شده است.
پيامبر داراي كرامات اخلاقي بسياري بودند از جمله مدارا كردن با ديگران ، ارتباط دوستي برقرار كردن با ديگران ،گذشت وعفو يكي ديگراز خصلتهاي ايشان مي باشد كه آ نرا سرلوحه ي برنامه ي زندگي خويش قرار داده بودند، شخصي ساده زيست بودند ومانند ساير افراد زندگي مي كرد،بطوري كه اگر با اصحابش بيرون مي رفت، با آنها چنان گام بر مي داشت كه گويي يكي ازآنان است،تكبر وغرور را در او راهي نبود،و اما برترين صفت او عدالتش بود كه دردوران 23 سال از رسالتش عادلترين افراد بود،و خودشان هم از طرف خداوند مامور اجراي قسط و عدل بودند.
هميشه شاكر خداوند بودند، با وضو ومسواك در نيمه ي شب به عبادت مشغول مي شدند،نسبت به زن هايشان حد تساوي را رعايت مي كردند.
علاوه بر كراماتي كه داشتند،داراي معجزاتي نيز بودند كه مهمترين آنها عبارتند از اينكه پيامبر ماه را به دونيم تقسيم كرد و در قرآن هم به آن اشاره شده است،معجزه ي بعدي اسراء مي باشد كه پيامبر در شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سير كردند كه اين سير داراي دو مرحله بود:
1ـ سير از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي
2ـ از بيت المقدس تا آسمان.
پيامبر در شب 27 رجب آسمانهاي هفتگانه را پیمود،ودر هر آسماني يكي از انبياءرا مشاهده مي كردند،خودشان كلام خدا را به صورت مستقيم دريافت نمي كردند و فرشته وحي ،جبرئيل بر ایشان مي گفتند.
خداوندبه پيامبرطريق موسي را نشان مي دهد كه قومش را مانند آن حضرت مهاجرت كند،و بعداز آن هم دستورات 12 گانه اي را بر ايشان دادند از جمله توحيد ،احترام پدر ومادر ،قناعت،عفت و… .
اما در مورد كيفيت اين ماجرا كه به چه صورت واقع شده نظريات متفاوتي وجوددارد ،اما نظر مورد قبول شيعيان ،اين است كه معراج پيامبر كلاً به صورت جسماني و روحاني بوده است.
هدف از اين سير شبانه ،مشاهده كردن نعمتهاي عظيم خداوند بوده است.
قرآن نيز يكي ديگر از معجزات پيامبر مي باشد.و جنبه ي اعجاز آن ،در فصاحت و بلاغت و عدم تحريف آن مي باشد و بيان حقايقي كه در عالم هستي واقع شده و مي شوند.
قريشيان چون از انتشار روز افزون اسلام مي ترسيدند، مبارزه با قرآن ،پيامبر و يارانش را درپيش گرفتند. براي آزار پيامبر از دو روش تطميع و تهديد استفاده كردند.آنها به ابوطالب گفتند كه به محمد(ص) بگويد كاري به كار آنها نداشته باشد والا جانش به خطر مي افتد و بعد هم پيشنهاد پست و مقام و ثروت را به آن حضرت دادند ولي ايشان قبول نكردند. در نتيجه آنها دست به شدت عمل زدند و ابولهب هم سردسته ي اين افراد بود.
قريشيان وقتي با اين حربه ها نتوانستند مانع كار پيامبر گردند،از حربه هايي كه گذشتگان آنها براي پيامبران دوران خود استفاده كرده بودند،استفاده كردند و القاب ساحر،مسحور ،كاهن ومجنون،دروغگو و شاعر و… را به ايشان دادندو حتي پيامبر و يارانش را به باد كتك گرفتند،پيامبر را با سنگ وخوار اذيت مي كردند،و سر و صورتشان را با اين ابزار خوني مي كردند.از ميان ياران پيامبر بلال حبشي را بشدت آزارش دادند واز او مي خواستند تا خدا را انكار كند ولي او فقط مي گفت احد احد … .
سميه و همسرش ياسر كه پدر ومادر عمار ياسر بودند اولين شهداي اسلام مي باشند، كه دراثر شكنجه هاي مشركان به شهادت رسيدند.
يكي از دشمنان سرسخت پيامبر ابولهب و ابوجهل بودند كه هر كدام به نوعي به اذيت ايشان مي پرداختند.ابولهب مانع از نماز پيامبر با يارنش در مكه مي شدند، وابوجهل نيز حرفهاي زشت و ركيك به پيامبرمي گفتند.عموهاي پيامبر حضرت ابوطالب و حمزه به دفاع از آن حضرت برخاستند.
پيامبرمانند يك رهبر هوشيار و بيدار،بخاطر رهايي افرادش از آزارهاي مشركان ، دستور هجرت آنان را به حبشه صادر مي كند.آنها به سرپرستي جعفر بن ابي طالب كه حدود 83 نفر بودند به حبشه هجرت مي كنند،اما قريشيان مثل اينكه از آنها در كشور بيگانه هم دست بردار نيستند،زيرا بدنبال آنها ،قريشيان نيزرهسپارمي شوند،هدايايي را به نجاشي و درباريانش مي دهند و از آنها مي خواهند كه جعفر و همراهانش را به مكه برگرداند،اما درايت و هوشياري جعفر باعث نقش بر آب شدن نقشه هاي آنها مي شود.
جعفر آياتي از سوره ي مريم را براي نجاشي كه فردي مسيحي بود،قرائت مي كند و شرح حالي اززندگي خود قبل از بعثت و بعد از آن رامي دهد،كه نجاشي با خواسته ي قريشيان مخالفت مي كند و به جعفر و یارانش پناه می دهد و انها را در کشور حبشه آزاد می گذارد.
اما بار دیگر قریشیان با مسلمانان به نبرد برخاستند،این بار از راه تنظیم عهدنامه ای بر علیه آنان،وقطع رابطه ی اقتصادی و ارتباطی را در این عهدنامه ذکر می کنند.
بر اثر این عهدنامه پیامبر به همراه یارانش»به شعب ابیطالب می روند،مدت سه سال در آنجا به سر می برند. در این مدت تنها ابوالعاص داماد ابوبکر و حکیم بن خرام بود که که از لحاظ معیشتی، آن هم به صورت مخفیانه کمک می رساند، گاهی اوقات از فرط گرسنگی ،صدای کودکانش بسیار دلخراش می نمود.تا این که دل بعضی را به رحم آوردو نسبت به لغو عهدنامه هم پیمان شدند. در این هنگام بر پیامبر وحی شد که از عهدنامه بغیر از نام الله چیزی نمانده است. پیامبر از طریق ابوطالب این سخن را به قریشیان می رساند. اما آنها از بازگشت محمد(ص)و یارانش تا تمام شدن وقت محاصره خودداری می کنند.
اما به این موارد فقط اکتفا نکردند بلکه به مبارزه با قرآن پرداختند،آنها فکر می کردند جاذبیت قرآن در یاد کردن از گذشتگان است»به همین خاطر بعد از تمام تلاوت قرآن توسط پیامبر،در جایگاه آن حضرت نشسته و داستانهای رستم و اسفندیار را ذکر می کردند.
ولی آنها تصمیم جدی تری گرفتند،زیرا با هیچ کدام از این موارد نتوانستند محمد ویارانش را از دین اسلام بازدارند.این بارنقشه ی قتل او را صادر کردند،و مامور این کار ابوجهل شد،ولی به مدد الهی نتوانست کاری ازپیش ببرد.
بعد از شکست محاصره شعب ابوطالب پیامبر،دو یاور خود را از دست داد،ابوطالب وخدیجه .ابوطالب که قریب 42 سال سرپرستی محمد(ص) را بر عهده گرفته بود و مانند پروانه ای بر گرد وجود او می چرخید.او در ساعات آخرین زندگیش محمد را به فرزندانش می سپارد واز دو ویژگی مهم او یعنی راستگویی و امانتداریش برای آنها یاد می کند.سه روز بعد از وفات ابوطالب،خدیجه نیز از جهان دیده فرو می بندد.،همو که 25 سال با پیامبر زندگی کرد و تمام اموالش را در راه اسلام فداکرد.
این سال را سال عام الحزن نامیدند. بعد از آن پیامبر بوسیله ی قریشیان بیش از پیش مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.پیامبر تصمیم می گیرد تا به شهر طائف برود و آنان را به دین اسلام دعوت نماید ولی وقتی وارد شهر طائف می شود،از او به جای استقبال با آغوش باز با سنگ وخوار از اوپذیرایی می شودوبگونه ای که سروصورتشان خونی می گردد،پیامبر در این شهر نتیجه ای نمی گیرد، ودر راه بازگشت به مکه ،شب را در بیابان می ماند،مشغول خواندن قرآن می شود،دردل صحرای شب،صدای دل نواز محمد، عده ای از جنیان را که مسافر بودند،جذب دین اسلام می کند،وآنها نیز قوم خود را به دین اسلام دعوت می کنند.
پیامبر واردمکه می شود و مشغول به تبلیغ می گردد تا این که موسم حج نزدیک شد.در سالهای12 و13 بعثت دو بیعت مهم رخ می دهد:
یک بیعت عقبه ی اولی :که در این بیعت 12 نفر با پیامبر پیمان می بندندکه دزدی و زنا و شرک وتهمت وزنده بگور کردن دختران را ترک کنند.واین بیعت چون برای جنگ وضع نشده بود وشبیه پیمانی بود که پیامبر در فتح مکه از زنان گرفت و دختر عبید بن ثعلبه هم در آنجا حضور داشت به نام بیعه النساء معروف شد.پیامبر مصعب بن عمیر را بعنوان مبلغ دین اسلام همراه آنها عازم کرد تا اینکه افراد زیادی در طول سال به دین اسلام گرویدند.درسال بعد بیعت دوم عقبه روی داد که این بار حدود 75 نفربا پیامبر بیعت کردند.
بر اثر این پیامبر دوباره قریشیان میدان را تنگ تر کردند و زندگی را بر مسلمانان سخت،تا جایی سخت گرفتند که شبانه تصمیم به قتل پیامبر گرفتند،اما به اذن الهی پیامبر را از این توطئه،که در دارالندوه شکل گرفته بود،آگاه کرد وعلی (ع) در بستر او خوابید، پیامبر به همراه ابوبکر به غار ثور پناهنده شدند و خداوند برای اینکه مشرکان او را پیدا نکنند بر دهانه ی غار تار عنکبواتی را قرارداد،آنها شبانه به خانه ی پیامبر هجوم آوردند ولی او را نیافتند،بدنبال او گشتند ولی ندانستند او به کدامین سو رفته است.بعد از آن بود که مسلمانان به شهر مدینه هجرت کردند.
پیامبر 13 سال در مکه اقامت داشتند. نتایجی که از بعثت تا هجرت در مکه بوجود آمد می توان به گرویدن بسیاری از قریشیان به دین اسلام،سست شدن پایه های شرک،تربیت نیرو توسط پیامر،بی ارزش شدن ارزش های دوران جهالت و… را نام برد.
صفحات: 1· 2