تاریخ پیامبر(ص) قبل و بعد بعثت
خلاصه تحقیق پایانی: تاریخ پیامبر(ص) قبل و بعد بعثت
محقق: خانم لیلا الهوردی زاده
عربستان شيه جزيره بزرگي است كه در جنوب غربي آسيا قرار دارد و اين شبه جزيره به شكل يك مستطيل غير متوازي الاضلاع مي باشد،اين سرزمين به سه بخش حجاز ،صحراي عرب و يمن تقسيم شده است.
اين سرزمين داراي آب و هواي بدي مي باشد و به اين دليل جمعيتش از 15 ميليون نفر تجاوز نمي كند.
اين سرزمين ثروت خود را از طريق معادن طلا و سنگهاي قديمي به دست مي آورد،اما اكنون از استخراج نفت تامين مي كنند. بخش حجاز داراي دو شهر مكه و مدينه مي باشد، وشهر مكه پرجمعيت ترين شهر حجاز است،و سابقه ي آن به دوران حضرت ابراهيم مي رسد،و به دليل اين كه اين شهر در ميان دو كوه واقع شده است،از دور ديده نمي شود.
اعراب قبل از اسلام داراي روحيات طمعكاري و حريصي بودند، و به ماديات توجه زيادي داشتند و افرادي متكبر بودند.
خويشان غارتگري بود،به اين صورت كه هر چيزي را كه در دست ديگران مي ديدند مي ربودند،و بر حسب اين خويشان وحشي نيز بودند،و بسيار هم جنگ دوست بودند و ازقتال هم خوششان مي آمد.
اما بخاطر اينكه داراي آرامش گردند و به كسب و كار خود برسند ،در چهار ماه از سال ،جنگ را بر خود حرام كرده بودند و اما دراين چهار ماه بازار شعر اعراب بالا مي گرفت.
فرزندان عدنان داراي كرامات اخلاقي ازقبيل مهمان نوازي ،فداكاري در راه عقيده و .. بودند اما بسياري از اخلاق ها در آن ها موجود بود،كه كرامات آنها را زيرسوال مي برد،بگونه اي كه حضرت علي (ع) مي فرمايند:
«خداوند حضرت محمد(ص) را بيم دهنده فرستاد ،تا اعراب را از بدترين مكانها و بدترين شرايط زندگي برهاند».
آنها داراي اصول ثابتي براي اخلاق نبودند،وافراط و تفريط در رفتارشان به سختي مشاهده مي شد.زن در نزد آنها جايگاهي نداشت و مانند كالايي بود كه مردان مي توانستند آن رابه ارث ببرند.و زنده بگور كردن دختران شاهدي بر اين ادعا مي باشد.
واما دين اعراب دين يكتاپرستي بود كه اين دين را از اسماعيل فرزند ابراهيم برگرفته بودند وعلاوه بر آن دين مسيحيت و يهوديت و صائبين در آن موجود بود.
اما رايج ترين دينشان،بت پرستي بود، وهركس براي خود بتي مخصوص داشت،وحتي اين بتها به خانه ي كعبه هم راه پيدا كرده بودند،به صورتي كه كعبه پر از بت شده بود.
بت پرستان ، «الله» را خيلي خوب مي شناختند ولي بتها را هم به خاطر اينكه شفيع و رابطه ي آنها نزد «الله» باشد،پرستش مي كردند،ودر عين حال هم به قيامت ايماني نداشتند،آيه ي 164 ازسوره آل عمران موكّد اين سخن مي باشد.
با آمدن اسلام ،بت پرستي وخرافه پرستي كه مردم خيلي سخت به آنها معتقد شده بودند،ريشه كن و لغو گرديدند.
علم در عربستان ،قبل از اسلام طوري بود كه فقط 17 نفر سواد خواندن ونوشتن را داشتند،به همين خاطر به آنها« امي» يعني درس نخوانده مي گفتند،حتي اين لقب را به پيامبر اكرم و قومش نيز داده اند و قرآن نيز اين مطلب را يادآور شده است.
پيامبر اكرم از فرزندان ابراهيم و اسماعيل مي باشد و بواسطه ي 16 نيايش به عدنان مي رسد ،كه همه ي آنها افرادي موحد بودند و در عين حال خدمات بسيار ارزنده اي را به شهر مكه و كعبه ارايه نمودند. حضرت عبدالمطلب كه جد اول پيامبر بود،هنگامي كه سپاه ابرهه به شهر مكه حمله كرد،ايشان در كعبه را گرفتند و از خداوند طلب ياري و استعانت كردند،وقتي كه پيل سواران وارد شهر مكه شدند ،خداوند پرنده هاي كوچكي را كه ،در نوك منقارشان ،سه سنگ كوچك قرارداشت ،را بر آنها فرو آورد،و در نتيجه دعاي عبدالمطلب بر آورده شد وآنها شكست سختي را متحمل شدند و اين سال را سال عام الفيل نام نهادند.
اعراب جاهلي با داشتن فساد اخلاقي ،فداكاري در راه پيمان را بسيار با ارزش مي دانستند و به آن با جان و دل عمل مي كردند.
پدر پيامبر كه عبدالله نام داشت،مردي با خدا و متقي ومورد قبول همگان بود،با زني به نام آمنه ازدواج مي كند و 40 روز از زفافش نگذشته ، براي سفر بازرگاني شهر مكه وخانه اش ،وهمسرش را كه باردار بود ترك مي كند و اما در راه بازگشت در شهر يثرب(مدينه) فوت مي كند.
در مورد رسالت پيامبر اكرم،در كتابهاي قبل از عهدين و عهد جديد سخنان زيادي آمده است، از جمله ي كتابها ،كتاب ادريس است كه ايشان را با نام پارقليط آورده اند و حتي نام 5 تن آل عبا اشاره كرده اند.
كلمه پارقليط دراصل به معناي ستوده و بي نهايت مي باشد و به زبان خودمان همان احمد و محمد(ص) مي باشد. در كتابهاي تورات و انجيل يوحنا نيز به آن حضرت اشاره شده و خصوصياتي را ازشمايل و اخلاق و رفتارايشان را بيان كرده است و حتي به حضرت فاطمه هم در اين كتاب اشاره شده.قرآن كريم نيز مصداق اين مي باشد كه در اين دو كتاب ،نام پيامبر ذكر شده است.
اهل كتاب با اين كه مي دانستند كه پيامبري خواهد آمد و آنها را شر ظلم وبدي رها خواهد كرد،و دين يكتاپرستي را هم به ارمغان خواهد آورد،در هنگام ظهور آن حضرت ،از دورش پراكنده شدند و او را قبول نكردند،شاهد اين مورد آيه 89 سوره بقره مي باشد.
حضرت ابراهيم بعد از ساختن خانه ي كعبه از خدا مي خواهد كه پيامبري را بر مردم اين ديار نازل كند،كه آيات خدا را بر ايشان بخواند و خدا را نيز بستايد،كه اين اوصاف ،فقط برازنده ي پيامبر اكرم(ص) مي باشد و قرآن نيز ايشان را با اين اوصاف ،وصف كرده است.
ميلاد پيامبر اكرم(ص) همراه با شگفتي هاي زيادي بود ،از جمله اينكه ايوان کسري شكست،وبتهاي درون كعبه فرو ريختند،ابليس در آن لحظه شيون و ناله اي سر داد و اين نيز به خاطر آن بودكه خود ابليس گفت:درزمين حادثه اي رخ داده كه از زمان حضرت عيسي چنين چيزي نشده،و نگاه آن حضرت به سوي آسمان و گفتن تكبير و ستايش خداوند،واز همه مهمتر اين كه شكست سپاه ابرهه در آن سال به يمن قدوم مبارك آن حضرت بود.
پيامبر داراي القاب و صفاتي بودند و بخصوص اينكه دو صفت الهي رحمت و رأفت را خداوند فقط به ايشان اختصاص دادند.نام محمد فرستاده شده از آسمان است.
آن حضرت در سال عام الفيل، ماه ربيع الاول ، در روز 17 ربيع الاول و 15 ارديبهشت ازنظر شيعيان ،و12 ربيع الاول و 31 فروردين از نظر سني ها و در بعد از طلوع فجردر بين الطلوعين به دنيا آمده اند.
آن حضرت دوران شيرخوارگي خود را در صحرا و دامان زني به نام حليمه ي سعديه به پايان رساند.
و قرآن دوران كودكي پيامبر را به سه بخش تقسيم كرده اند:
1ـ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ؛ چون پيامبر، پدر خود را از دست داده بود،به ايشان يتيم مي گفتند و اين يتيمي چون همراه با تهي دستي بود،شخصيتي بزرگوار از ايشان ساختند و خداوند دراين دوران ايشان رايافت وپناه داد.
2ـ دوره ي دوم دوره ي«وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ؛ اين آيه موكد اين است كه پيامبر چون در شهري تاريك و ظلماني به دنيا آمده بودند،وچون قابليت هدايت را داشتند خداوند او را هدايت كرد وايشان نيز هدايت يافتند و گمراه نشدند.
3ـ دوره سوم دوره ي «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى؛ و اين فقير بودن او در اوان جواني و بي نياز شدن بعد از آن مي باشد.
اما حليمه حضرت را بعد از 5 سالگي به نزد خانواده اش برگرداند،و در اين موقع پيامبر را با مادرخود به سر قبر پدر رفتند،اما در راه بازگشت مادرشان را از دست دادند،اين مسئله موجبات ناراحتي پيامبر را بدنبال داشت،ولي او را به خاطر همين امر در نزد جدش بسيار با ارزش تر و عزيزتر نمود.اما عمر جدشان هم در 8 سالگي پيامبر به اتمام رسيد،وجدشان او را به عمويش ابوطالب سپرد با ورود محمد به خانه ي ابوطالب،خداوند بركات خود را بر ايشان بصورت وافري فرود آوردند،در سفري به شام عمو برادرزاده را نيز با خودبرد،در اين سفر با راهبي به نام بحيري ملاقات كردند،آن راهب محمد راشناخت و سفارش او را به عمويش نمود تا مواظبش باشد.
محمد به سن نوجواني رسيده بود وبايد مشغول به كاري مي شد،وچون لازمه ي بزرگمرد شدن تفكر كردن است ، محمد با پرداختن به شباني،تفكر نيز مي كردند.
دوران نوجواني پيامبر همراه با حوادثي بود از جمله جنگهاي چهارگانه ي فجار،فجار در لغت به معني ايامي است كه اعراب در آن تمام حرامها را حلال مي شمارند.اين جنگها همگي بر اثر خودخواهي و خواسته ي بيجا به وقوع پيوست،اما فجار چهارم كه پيامبر نيز در آن شركت كرده بودند، به مدت چهار سال به طول انجاميد.
يكي ديگر از حوادث مهم دوران نوجواني پيامبر ،بستن پيمان حلف الفضول با عده اي از افراد جوانمرد مكه بود،بر اثر اين پيمان داد مظلومان از ظالم گرفته مي شد و اين پيمان براي رضاي خداو قلبهاي پاك و بدون داشتن هيچ چشم داشتي منعقد گرديد.
اين پيمان موجب انقلاب عظيمي شد،زيرا مردم آن ديار تا بحال نديده بودند كه مي توان حق مظلوم را از ظالم گرفت.
پيامبر بعد از شباني بايد به فكر شغل مناسبي براي خود مي بود، از همين لحاظ، براي زني به نام خديجه كار بازرگاني را انجام مي داد،ودر اولين تجارت خود سود بسيار مناسبي را عايد ايشان نمودند. خديجه چون از صداقت و امانت داري محمد،از طريق غلامش ،آگاه گشته بود،به آن حضرت پيشنهاد ازدواج مي دهند،آن حضرت نيز قبول مي كنند.ثمره ي اين ازدواج وجود 6 فرزند بود.
10 سال بعد از ازدواج پيامبر با خديجه،در شهر مكه سيل عظيمي روي داد، و بر اثر آن كعبه ي مقدس نيز آسيب ديد،مردمان شهر مكه به ساخت و ساز كعبه مشغول شدند،اما بر سر گذاشتن حجر الاسود در جايش،ميان رؤساي قبايل درگيري رخ داد،اما پيامبر عهده دار اين كار شدند و براي انداختن جامه بر سر آن ازهر قبيله يك نفر با پيامبر بر انجام اين كار مبادرت كردند.ودر سالي كه در مكه قحطي روي داده بود،پيامبر براي اينكه از بار هزينه ي عمويشان بكاهند،سرپرستي علي را برعهده گرفتند.
حضرت محمد(ص) از همان اول دينش يكتاپرستي بود،زيرا نياكان آن حضرت نيز افرادي موحد بودند،دليل بر ايمان و موحد بودن پيامبر،همان پرستش نكردن بتها و خلوت گزيدن در غار حرا و با خداي خود به راز و نياز پرداختن بود.
پيامبر،غلامي را حضرت خديجه به ايشان بخشيده بودند، به پسرخواندگي خود در آوردند،ودخترعمه ي خود را كه زني آزاد بود،به عقد ايشان درآوردند تا سنت غلط در ميان اعراب ريشه كن گردد اولاً يك برده نيز مي تواند فرزند خوانده شود و دوم اينكه يك برده مي تواند آزاده اي را به همسري خود در آورد.
پيامبر در غاري بنام حراء كه در كوه جبل النور واقع شده است ، درآن گوشه ي عزلت مي گرفت و با خداي خويش خلوت مي كرد ،او در 40 سالي كه از زندگيش مي گذشت، امانت داري و صداقت خود را به اثبات رسانده بود،تا جايي كه بعد از بازگشت از غار حراء، اول خانه ي خدا را طواف مي كرد بعد به خانه ي خود مي رفتند.
صفحات: 1· 2