حسین یعنی .... (1)
حسین یعنی ….
از هر کوچه و برزنی صدای طبل می آید، صدای صوت مداحان به گوش می آید.
اکنون از سر خیابان ما صدای هیئت های عزاداری به گوش می رسد، صدای زنجیر زنانی که با عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام در سوز سرما زنجیر را بر دوش خود می زنند و یا حسین را صدا می کنند.
در کنار این زنجیرزنان مردانی پیر و سالخورده نیز در هیئت هستند که به همراه دسته جات به سوی مسجد میروند، اینان نمی توانند زنجیر بزنند اما به جایش با دستهای پیر و کارکرده ی خود عشقشان را به آقا اثبات مینمایند.
همین که این پیران سالخوره، این میراث بزرگ برای جوانان، در کنار آنان،؛ در این ساعت از شب و در سردی هوا قدم در هیئت ها گذارده اند، نعمتی است برای ما و مطمئنم که آقا جواب آنها را خواهد داد. حاجت آنها را روا خواهد نمود.
بگذریم …
در این هیئت ها از هر قشری و طایفه ای قدم میگذارد، منطقه ما سنی نشین است، اما جالب است بدانید که اکثر آنها در هیئت ها شرکت میکنند و حتی نذری نیز پخش میکنند.
گفتم از هر قشری در هیئتها می آیند، خوب و بد ….
چرا؟
مگر این حسین کیست که هر شخصی در این ماه سر به راه می گردد و گاهی این سر به راهی تا آخر عمرش باقی میماند؟
مگر او چه کرده است که این همه عاشق و دلشیفته یافته است؟
او نیز معصومی بوده است مانند پدرش، اما چرا در این ماه عاشقان زیادترند؟ چرا نوای یا حسین بیشتر از هر نوایی رسا است؟
چرا؟
جوابش ساده اما تامل انگیز است.
می دانم همه ی شما می دانید اما شاید بازدید کننده ای غیر از طلاب داشته باشیم، شاید بچه دبیرستانی بازدید کند می خواهم ساده بنویسم که چرا عاشق حسین فراوان است.
حسین مردی از تبار نور است، از جنس آفتاب و نور الهی.
فرزند مولود کعبه و زهرای بتول است. او عزیز جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بود. اما ببینید چه شد؟
مردم کوفه نامه نوشتند ای امام و ای سرور جوانان بهشت، ما مظلوم واقع شده ایم بیا و ما را یاری بخش! آقا پسر عمویش را فرستاد تا خبر کمک ایشان را به گوش مردم برساند.
اما دریغ و افسوس که مردم کوفه همان مردمی بودند که به زهرا و علی نیز خیانت کردند. اکنون نوبت عزیز دیگری از تبار رسول الله است.
مسلم را شهید نمودند. آقا حج را نیمه تمام رها کرد، به سوی کوفه راه افتاد، در مسیرش چندین شهر را گذراند، به سرزمین نینوا رسید، سرزمین کربلا، دشت بلا و طوفان
امام فرمودند همین جا جایگاه ماست. خیمه ها را برپا کنید …………
ادامه دارد…….
به قلم نادم