دست دعا
دست دعا
اي آفريدگار صبح!
در جشن باشكوه روزي كه آغاز مي شود و در تمامي روزهايي كه شيريني نام تو بر لبانم مي نشيند، من عهد ديرينهي خويش را با صاحب صبح و امام عصر تازه ميكنم و دست بيعتم را در زلال دستانش معطّر ميسازم تا شعر سپيد اين عشق در صحن دلم تكرار شود. طراوت جاري اين عهد و بيعت هرگز از باغ خاطرم بيرون نميرود و پيوسته شال سبز محبتش را بر گردن مينهم تا نوازشگر نشانههاي لرزانم باشد.
خالق مهربانم!
اگر دست تقدير تو، لباس سپيد آخرت را بر تن من پوشاند و درخت زندگيام، تن به خواب زمستاني و ابدي خويش سپرد و ميان من و آن بهار موعود جدايي افتاد، پس در زماني كه سيماي مهربان آن ماه تابان در آسمان چشم مردمان آشكار شد، مرا از محراب قبرم برانگيز و توفيق احرام در صحن و صفايش عنايت كن تا لبيك گويان درگيرد كعبه وجود مقدسش طواف كنم.
اي اجابت كننده هر دعا!
ژنجره قلب منتظران رو به آسمان بيكرانت گشوده است تا به يك اشارت تو، غبار غم و اندوه غيبت از دلها برخيزد و چشمها به تماشاي باران ظهور بنشيند.
خدايا!
شب يلداي هجران را به يمن ظهور ماهِ كاملش، كوتاه كن كه شب پرستان، همچنان چشم بر صبح صادقش بستهاند و ما مؤمنان طلوع خورشيدِ جمالش را نزديك ميدانيم.
برداشتي از دعاي عهد
به قلم: مریم پیرعباسی، طلبه پایه چهارم