عاشورا در انديشه امام خمينى قدس سره
ب) افساد در دين
تسلط اموى ها بر حكومت در جامعه مسلمانان، علاوه بر آن كه انحراف در مسير زمامدارى را در پى داشت، آسيبهاى جدّى به دين و اسلام وارد كرد؛ آسيبهايى كه گاه تا حدّ نابودى اسلام پيش مى رفت. افسادهاى امويان در دين را با توجه به سخنان امام خمينى قدس سره مى توان در ضمن چند فصل مرور كرد:
1. آلوده كردن سيماى مكتب
امام خمينى قدس سره در اين باره مى فرمايد:
«آن روزى كه وجهه اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاويه و در زمان پسر خلف معاويه، مسلم اين طور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مى كردند. به عنوان خليفةالمسلمين، به عنوان خليفه رسول اللّه آن جنايات را مى كردند… اين است كه خطر مى اندازد اسلام را…»8
2. وارونه كردن دين و متروكسازى ارزشها
امام خمينى قدس سره در مورد وارونه سازى دين توسط اموى ها مى فرمايد:
«اينها اصل اساس اسلام را وارونه مى خواستند بكنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. خليفه رسول اللّه در مجلس شرب خمر و در مجلس قمار و باز خليفه رسول اللّه نماز هم مى رود در جماعت مى خواند.»9
نتيجه حاكميت ناصالحان، چيزى جز بى توجهى به ارزشهاى الهى نيست. زيرا ارزشهاى الهى با اساس حكومت باطل و ناشايستها، تعارض دارد و حكومت ارزشها به معناى محكوميت حاكمان فاسق مى باشد. امام حسين عليه السلام در يكى از منازل، در مسير خود به سوى كربلا فرمود:
«اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ وَ اَنَّ الدُّنيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ و اَدْبَرَ مَعْرُوفُها وَاْسَتَمَرَّتْ حذاءً فَلَمْ يَبْقَ مِنْها اِلاَّ صُبابَةٌ كُصابَةِ الاِْناءِ وَ خَسيسُ عَيْشٍ كَالمَرْعىَ الوَيْلِ. اَلاتَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لايُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لايُتَناهى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ مِنْ لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً؛10
چيزى پيش آمد كه مى بينيد و به درستى كه دنيا دگرگون شده و به بدى روى آورده است و نيكیهاى آن پشت كرده اند و با شتاب در حال گذرند. پس از آن جز اندكى چون ته مانده آب در ظرفى، و زندگى پستى چون چراگاهى بسيار بد، به جاى نمانده است. آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل بازدارى نمىشود. حقّا كه مؤمن بايد ملاقات با خدا را بخواهد…»
امام خمينى قدس سره با اشاره به همين حقيقت، تأكيد مى كرد:
«مى بينيد كه معروف عمل بهش نمى شود و منكر بهش عمل مى شود. انگيزه اين است كه معروف را اقامه [نكند ]و منكر را از بين ببرد.»11
علاوه بر اين، خود حاكمان جور، به منكرات دامن مى زدند و محرّمات الهى را هتك مى كردند و اين، گامى ديگر در مسير محوى عملى ارزشهاى نبوى بود. برخى از كلمات امام خمينى قدس سره درباره اين موضوع چنين است.
«چرا من در مقابل اين آدم قيام كردم، براى اينكه اين، عهد خدا را شكسته است و سنّت پيغمبر را مخالفت كرده است و حرمات اللّه تعالى را نكث كرده است و نقض كرده است.»12
«شرب خمر مى كردند، امام جماعت هم بودند. مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چيز در آنها بود، دنبالش هم جماعت بود. امام جماعت هم مى شدند، امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مى رفتند و اهل منبر هم بودند… به اسم خلافت رسول اللّه بر ضدّ رسول اللّه قيام كرده بودند. فريادشان، لااله الاّ اللّه بود و بر ضدّ الوهيت قيام كرده بودند. اعمالشان، رفتارشان، رفتار شيطانى بود لكن فريادشان، فرياد خليفه رسول اللّه.»13
3. جايگزينسازى ارزشهاى جاهلى
گام بعدى در افسادهايى كه بنى اميه براى بازگشت به دوران قبل از پيامبر پيش گرفتند و كوشيدند جامعه دينى را به آن نزديك كنند، سياست جايگزين سازى ارزشهاى جاهلى به جاى ارزشهاى الهى بود. به اين طريق، آنان ابزار لازم براى تثبيت حكومت بر پايه ارزشهاى مورد نياز را مى يافتند و قدم مهمى در انهدام اسلام برمى داشتند. امام خمينى قدس سره مى فرمود:
«آنها (بنى اميه) مى خواستند اصل اسلام را بيرند و يك مملكت عربى درست كنند.»14
«اينها مى خواستند كه اللّه را بردارند، طاغوت را جايش بنشانند. همان مسائل جاهليت….»15
4. حاكميت بخشيدن به منطق جاهلى
تمام تلاشهاى حزب نفاق و ارتجاع بنى اميه براى به حاكميت رساندن منطق جاهلى و باورهاى غير دينى خود بود. امرى كه كوشيدند به ترتيب با «آلوده كردن سيماى مكتب»، «وارونه سازى دين و ارزشها»، «متروك كردن ارزشها» و «جايگزين سازى ارزشهاى جاهلى» به آن دست يابند. اين حقيقتى است كه در طول تاريخ بارها از زبان سران بنى اميه گفته شد. امام خمينى قدس سره با اشاره به اين سخنان، فرمود:
«منطق جاهليت ابوسفيانيان كه مى خواستند قلم سرخ بر وحى و كتاب بكشند، و يزيد يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و اعلام «لاخَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْىٌ نَزَلَ» بنياد حكومت الهى را بركند…»16
5. نابودسازى اسلام اصيل
آن گاه كه تعارض حاكميت منطق جاهلى در عرصه اجتماعى، با منطق الهى پيش آمد، حاكمان مرتجع حزب نفاق، تلاش مضاعفى را براى نابودى اسلام آغاز كردند، تا منطق ابوسفيان يگانه سخن روز باشد و ارزشهاى عصر قبل از اسلام، بار ديگر بقاى آنان را تضمين كند. امام خمينى قدس سره از اين هدف نهايى چنين ياد مى كند:
«آنها مى خواستند اصل اسلام را ببرند.»17