عاشورا در انديشه امام خمينى قدس سره
ج) افساد در جامعه دينى
بخش سوم از افسادهايى كه رجعت طلبان بنى اميه به وجود آوردند، به حوزه ارتباط حاكمان با مردم مربوط مى شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم با انقلاب بزرگى كه ايجاد كرده بود، اين ارتباط را بر مبناى خدمت به خلق و حفظ عزّت و كرامت آنان بنا نهاده بود و با مهربانى و به صورتى خيرخواهانه، مشورتى و هدايتگر با مردم رفتار مى كرد.
حكومتهاى قبل از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به دليل تحميلى بودن حاكمان، بر پايه سلطه و سلطنت استوار بودند. اين امر، تنعّم و عيش جويى آنان را به دنبال داشت و حكومت، وسيله اى براى استثمار و استعمار و وصول به مقاصد پست بود. چون اين امور به زيان توده مردم بود، حاكميت نمى توانست در اجراى آنها با خود مردم مشورت كند. از اين رو استبداد حكّام رسم و سنّت جاهلى شده بود.
از سوى ديگر، چون حاكمان جاهلى حكومت را غالباً با تحميل به چنگ مىآوردند، هيچ شرط و محدوده اى را براى خود قائل نبودند. از اين رو حكومتى كه مرتجعان اموى در پى رجوع به آن بودند، برپايه سلطه، استعمار، استثمار، استبداد و خودكامگى بى حدّ و حصر استوار بود.
در ارتباط با افسادهايى كه بنى اميه در تعامل مردم و حاكمان به وجود آوردند، امام خمينى قدس سره به موضوعاتى چند اشاره مى كند كه برخى از آنها عبارتند از:
1. نابود كردن عدالت و آزادى
«در صدر اسلام پس از رحلت پيغمبر ختمى (مرتبت)، پايه گذار عدالت و آزادى مى رفت كه با كجروى هاى بنى اميه، اسلام در حلقوم ستمكاران فرو رود و عدالت در زير پاى تبهكاران نابود شود…»18
«سيدالشهداء سلام اللّه عليه وقتى مى بيند كه يك حاكم ظالمى، جائرى در بين مردم دارد حكومت مى كند، تصريح مى كند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مى كند، ظلم به مردم مى كند…»19
«يزيد يك آدمى بود كه به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود… اما از آن طرف معصيتكار بود، مخالف سنّت رسول اللّه مى كرد. رسول اللّه سنّتش اين است كه بايد با مردم چه جور عمل بكنند، او خلافش عمل مى كرد. بايد حفظ دماء بشود، دماء مسلمين را مى ريخت. بايد مال مسلمين هدر نرود، او هدر مى داد مال مسلمين را؛ همان شيوه اى كه پدرش معاويه هم داشت…»20
2. استثمار ملت
«… سلطان عصرى كه شهادتين را مى داد و مى گفت كه من خليفه پيغمبر هستم. براى اين كه يك آدم قاچاق بود؛ براى اين كه يك آدمى بود كه مىخواست اين ملت را استثمار كند. مى خواست بخورد اين ملت را. منافع ملت را مى خواست خودش بخورد و اتباعش بخورند.»21