معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

دل بسپار ...

28 دی 1393 توسط معاونت فرهنگی

دل بــســـپــار…

 

به آتشی که نمى سوزاند
” ابراهیم ” را

و دریایى که غرق نمی کند
” موسى “ را

نهنگی که نمیخورد
“یونس”را

کودکی که مادرش او را

به دست موجهاى ” نیل ” می سپارد

تا برسد به خانه ی تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

و خدا نخواهد ،

“ نمی توانند “

پس

به ” تدبیرش ” اعتماد کن

به ” حکمتش “ دل بسپار

به او ” توکل ” کن

و به سمت او “قدمی بردار"…


 1 نظر

ساعت خواب

18 اسفند 1392 توسط معاونت فرهنگی

 نظر دهید »

فواید نماز مغرب و عشا!

05 تیر 1392 توسط معاونت فرهنگی

 فواید نماز مغرب و عشا! فواید نماز مغرب و عشا!

عبادت خدا موجب شادی و نشاط روحی انسان می گردد . قطعا هر کدام از نمازهای پنج گانه فواید منحصر به فردی برای خود داردن. در ادامه گزیده ای از فواید نماز مغرب و عشا را می خوانیم:


نماز مغرب:

این زمان تغییر و تحول از نور به تاریکی است که عکس آن چیزی است که در زمان نماز صبح صورت می گیرد بنابراین به خاطر شروع تاریکی ترشح میلاتونین افزایش می یابد که باعث می گردد انسان احساس خواب آلودگی و کسالت کند و در مقابل سیروتین ، کورتیزون و اندروفین کاهش می یابد.

نماز عشاء:

در زمان انتقال از فعالیت به استراحت و برعکس زمان نماز صبح می باشد. و زمانی ثابت برای انتقال جسم از کنترل دستگاه عصبی خوشایند به دستگاه عصبی ناخوشایند می باشد. و شاید این سرّ تأخیر این نماز تا کمی قبل از خواب می باشد تا تمام کارها تمام شده باشد و بعد از آن مستقیما خواب صورت گیرد.

در این زمان حرارت بدن و ضربات قلب کاهش می یابد و هرمون های خون بالا می رود.

 قابل توجه این است که این زمان نماز های پنجگانه با تحولات بیولوژیک مهم جسم منطبق است  که با گذر زمان نمازهای پنجگانه انعکاسات شرطی شده مؤثری را به جای می گذارد که می توانیم توقع داشته باشیم هر روز صبح، نماز صبح به نوبه خود علامتی باشد برای شروع فعالیتی و ثبات داشتن بر یک رژیم و برنامه ی منظم روزانه ی دارای بخش های ثابت به همراه یک عامل صوتی (اذان) آن گونه که در نماز صورت می گیرد باعث می شود بدن انسان در یک هماهنگی بسیار زیاد با محیط خارج حرکت کند و به دنبال آن هماهنگی و انسجام تام بین موارد زیر صورت گیرد:

 ۱) زمان های بیولوژیک داخل بدن

۲)  زمان های مؤثرهای محیطی خارج از بدن مانند چرخه نور و تاریکی

۳)  زمان های شرعی با ادای نمازهای پنجگانه در زمان آن

« منزهی تو پروردگارمان و شهادت می دهیم که پروردگاری جز تو نیست و به درگاه تو توبه می کنیم.»

منبع: عقیق

 5 نظر

عبادت در جوانی مزه دارد

05 تیر 1392 توسط معاونت فرهنگی

 عبادت در جوانی مزه دارد عبادت در جوانی مزه دارد


فلاني تا جواني قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جواني است؛ انسان وقتي پير مي شود دلش مي خواهد خدا را عبادت کند؛ اما حال و تواني برايش نيست…

 

یکي از پاسداران امام راحل که مدتي شب ها در بيمارستان مراقب ايشان بوده نقل مي کند: «حضرت امام(ره) شب ها معمولا دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار بودند. يک شب متوجه شدم که ايشان با صداي بلند گريه مي کنند؛ من هم متاثر شدم و شروع کردم به گريه کردن. ايشان که براي تجديد وضو بيرون آمده بودند متوجه من شدند و فرمودند: فلاني تا جواني قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جواني است؛ انسان وقتي پير مي شود دلش مي خواهد خدا را عبادت کند؛ اما حال و تواني برايش نيست.»


برگرفته از کتاب برداشت هايي ازسيره امام خميني(ره)

 1 نظر

پیامد های سهل انگاری در نماز

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

پیامد های سهل انگاری در نماز

 پیامد های سهل انگاری در نماز

حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری می کنند، سوال کردم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری کند، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا کند:

۱ - خداوند برکت را از عمرش می گیرد. ۲ - خداوند، برکت را از رزق و روزی اش می گیرد. ۳ - خداوند سیمای صالحان را از چهره اش محو می کند. ۴ - هرکاری را که انجام دهد، بدون پاداش خواهد ماند.

۵ - برایش بهره ای از دعای صالحان نخواهد بود.۶ - دعایش مستجاب نخواهد شد. ۷ - ذلیل از دنیا خواهد رفت. ۸ - گرسنه جان خواهد داد.

۹ - تشنه کام خواهد مرد، به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد. ۱۰ - خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش ناآرام کند. ۱۱ - قبرش را تنگ گرداند.

۱۲ - قبرش تاریک باشد. ۱۳ - خداوند فرشته ای را برمی گزیند تا او را به صورتش به زمین کشند، درحالی که خلایق به او بنگرند. ۱۴ - مورد محاسبه شدید قرار گیرد. ۱۵ - خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.

(مسند فاطمة الزهرا (س) ص ۲۳۵)

 

 1 نظر

این سه گناه در همین دنیا حساب می شود

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

این سه گناه در همین دنیا حساب می شود

اهمیت و ارزش نیکی بر پدر و مادر بر کسی پوشیده نیست، شیخ حر عاملی “ره” در جواهر السنیه با سندش از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: بین اوقاتی که موسی (ع) با پروردگارش مناجات می‌کرد، ناگهان مردی را زیر سایه عرش خدا دید و گفت: پروردگارا این کسی که عرش تو بر او سایه افکنده کیست؟ وحی آمد: ای موسی این جوان نیکی کننده و اطاعت کننده از پدر و مادرش می‌باشد و به سخن‌چینی نمی‌رود “این دو خصلت باعث شده که عرش خدا بر او سایه افکنده".

همچنین در روضه الواعظین رسول خدا (ص) فرمود: خشنودی خدا با خشنودی پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر است. و نیز فرمود: نیست فرزند نیکو و مطیعی که بنظر رحمت و مهربانی بر پدر و مادر بنگرد مگر برای او به هر نگاهی پاداش حج پذیرفته شده باشد.

در حدیثی بسیار تکان دهنده و در عین حال پندآموز از پیامبر خدا(ص) می‌خوانیم که فرمودند: “سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا می‏‌رسد و به آخرت نمی‏‌افتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبی‌های دیگران۱".

به همان اندازه که خداوند برای آزردن و ناراحت کردن پدر و مادر عقوبت و کیفر قرار داده برای خوشحال کردن آنان نیز بهره‌های معنوی فراوانی قرار داده است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: “اگر دوست داری خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادرت را خوشحال کن۲".

همچنین پیامبر خدا(ص) درباره جایگاه نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش، می‌فرمایند: “نگاه مهرآمیز فرزند به‏ پدر و مادر عبادت است۳".

امام صادق(ع) نیز با بیان توصیه‌هایی درباره فروتنی کردن در مقابل پدر و مادر فرمودند: ” نگاهت را جز از سر مهر و دلسوزی به آنان خیره مکن و صدایت را از صدای آنها بلندتر مگردان و رو دست آنها نیز بلند نشو و خود را از آنها جلو مینداز۴".

منبع احادیث:

۱- أمالی المفید: ۲۳۷ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۲۲

۲- الزهد للحسین بن سعید: ۳۳ / ۸۷ منتخب میزان الحکمة: ۴۰۸

۳- تحف العقول: ۴۶ منتخب میزان الحکمة: ۳۵۴

۴- الکافی: ۲ / ۱۵۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴

 نظر دهید »

تکلیف و تکلیف گرایی

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

تکلیف و تکلیف گرایی

برادران! آیا تا به حال فکر کرده اید که یک پاسدار باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه باید کار کند، چگونه باید زندگی کند و چگونه باید بمیرد؟ اینکه بعضیها می گویند «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» و «ما مکلف به تکلیفیم تا جایی که در توان داریم» متأسفانه این را درست معنا نمی کنند. به نظر حقیر در مورد ما پاسدارها توان این نیست که یک روز از صبح تا شب کار کنیم، عملیات انجام دهیم و بعد خسته شویم و به این آیه پناه آوریم. بلکه معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند که از بی خوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره به هوش آمد به کار ادامه دهد. نیروهای ستادی هم همینطور. مثلاً پاسداری که در پرسنلی کار می کند وقتی می تواند بگوید در حد توان خود کار کرده ام که آنقدر با قلم و کاغذ و خودکار کار کند که دیگر چشمهایش نبیند.

برای دلخوشی خودمان قرآن را ترجمه به مطلوب نکنیم. یعنی چه که از صبح تا شب کار کنیم بعد بگویی که من در حد توان خود کار کردم… مگر با این وضع می شود به درجه سربازی امام زمان رسید؟ مگر می شود اینطور منتظر بود و دعای فرج خواند…

منبع: کتاب «خداحافظ سردار»، چاپ سوم، صفحه 182

 نظر دهید »

نهی از منکرهای قضا شده!

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

نهی از منکرهای قضا شده!

هیچ چیز، جای واجبات ما را نمی گیرد ، متاسفانه ما در فرار از واجبات دینی به مستحبات پناه می بریم ، فکر کردیم که 10 تا زیارت عاشورا بگذاریم ، جایگزین سکوت ما در برابر ظلم و جایگزین بی همتی ما در برابر فقر محرومین و تکاثر متکاثرین می شود ! اینجور نیست .
همان قدر که دغدغه نمازها و روزه های قضا شده را داریم ، باید دغدغه نهی از منکرهای قضا شده مان را نیز داشته باشیم . چه نهی از منکر هایی که از ما قضا شد ، با توجیهات مختلف !

وحید جلیلی

 

منبع: سخنرانی وحید جلیلی در تجمع روز دانشجوی دانشگاه زاهدان (+)

 نظر دهید »

خواص هفت آیه پر فضیلت

19 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

خواص هفت آیه پر فضیلت

على علیه السلام گفت : رسول اكرم صلى اللّه علیه و آله روزى فرمود: یا على خواهى تو را چیزى آموزم كه اگر خلق هفت آسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو بدى و آسیبى رسانند و هیچ كس بر تو ظفر نیابد. گفتم : بلى .
فرمود: هفت آیه در قرآن است .
آن را این گونه بر خود بخوان و بدم .
اول : از پیش رو،
دوم : پشت سر،
سوم : بالاى سر،
چهارم : به سوى پایین ،
پنجم : بر طرف راست ،
ششم : بر طرف چپ
و هفتم : بر تمام اعضاء.

یا على ! هر كس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالى هفتاد هزار بدى را از نامه عمل او دور كند و هفتاد هزار حسنه در نامه عمل او نویسد و هفتاد هزار قصر در بهشت برایش بنا كند و هفتاد هزار حور و قصور و غلمان به او كرامت فرماید و هفتاد هزار حله از حریر و دیباى بهشتى به او بپوشاند چنان كه صفت آنها را حق داند و دیگرى نداند.
یا على ! هر كس این هفت آیه را بخواند و با خود دارد خداوند در روز قیامت دارنده او را به حرمت این آیات ببخشد اگر چه مستوجب كیفر باشد.
و باز فرمود: یا على ! هر كه آن را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حكام رود البته عزیز و مكرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشند، نرم گرداند. (و آن هفت آیه این است
قل لن یصیبنا الا ما كتب اللّه لنا هو مولنا و على اللّه فلیتوكل المومنون .
(سوره توبه ، آیه 51)
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را نوشت خدا بر ما، اوست صاحب اختیار ما و بر خدا توكل كنند گروندگان .

و ان یمسسك اللّه بضر فلا كاشف له الا هو و ان یمسسك بخیر فهو على كل شى ء قدیر
(سوره انعام ، آیه 17)
و اگر برساند تو را خداى سختى پس نیست بازدارنده مر آن را مگر او و اگر برساند به تو نیكویى پس او بر هر چیزى تواناست .

و ما من دابه فى الارض الا على اللّه رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبین
(سوره هود، آیه 6)
و نیست هیچ جنبنده اى در زمین مگر بر خداست روزى او و مى داند قرارگاهش و آرامگاهش را به جملگى در كتابى روشن است .

انى توكلت على اللّه ربى و ربكم ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم
(سوره هود، آیه 56)
همانا من توكل كردم بر خداى پروردگارم و پروردگار شما نیست هیچ جنبنده مگر كه اوست گیرنده موى پیشانیش را همانا پروردگار من بر راه راست است .

و كاین من دابه لا تحمل رزقها اللّه یرزقها و ایاكم و هو السمیع العلیم .
(سوره عنكبوت ، آیه 60)
و چه بسیار جنبنده كه بر نمى دارد روزى خود را، خدا روزى مى دهد او را و شما را و او شنواى داناست .

ما یفتح اللّه للناس من رحمه فلا ممسك لها و ما یمسك فلا مرسل له من بعده و هو العزیز الحكیم .
(سوره فاطر، آیه 2)
آنچه گشاده گرداند خدا براى مردمان از رحمت ، پس نیست باز گیرنده مر آن را و آنچه را باز گیرد پس نیست فرستنده مر او را بعد از گرفتن او و اوست غالب درست كردار.

و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن اللّه قل افرایتم ما تدعون من دون اللّه ان ارادنى بضر هل هن كاشفات ضره او ارادنى برحمه هل هن ممسكات رحمته قل حسبى اللّه علیه یتوكل المتوكلون .
(سوره الزمر، آیه 38)
و اگر بپرسى از ایشان كى آفرید آسمان ها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خداست . بگو خبر دهید كه آنچه را مى خوانید از غیر خدا اگر خواست به من خداى ضررى را آیا ایشانند دفع كننده ضررش یا اگر خواست به من رحمت و احسانى آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش . بگو كه بس است مرا خدا بر او توكل مى كنند توكل كنندگان .

 4 نظر

سفر زیارتی، سیاحتی و همیشگی همراه با اقامت!!!

27 فروردین 1392 توسط معاونت فرهنگی

سفر زیارتی، سیاحتی و همیشگی همراه با اقامت!!!

مشخصات مسافر:


نام : انسان
نام خانوادگى : آدميزاد
نام پدر: آدم
نام مادر: حوا
لقب : خليفه الهى
جنس : خاكى
صادره : از عالم بالا
مبداء: دنياى فانى
ساكن : كهكشان راه شيرى - منظومه شمسى - زمين
زمان حركت پرواز: هر وقت خدا بخواهد
اقامتگاه : قبرستان - برزخ
مقصد: بهشت ، اگر نشد جهنم


وسايل مورد نياز:


1 - اعتقاد به قرآن و پيامبر و ولايت ائمه اطهار
2 - نماز اول وقت
3 - انجام واجبات و ترك محرمات
4 - انجام عمل صالح و داشتن تقوا
5 - امر به معروف و نهى از منكر
6 - دعاى خير والدين و مومنين
7 - تربيت اولاد صالحه
8 - دو متر پارچه (كفن )


تذكرات خيلى مهم قبل از پرواز:


1. خواهشمند است حتما ((وصيت نامه )) خود را آماده نمائيد.
2. خواهشمند است جهت رفاه حال خود، خمس و زكات را پرداخت نمائيد
3. از آوردن ثروت ، مقام و منزل ، ماشين و تلفن همراه جدا خوددارى نمائيد و الامصادره مى گردد.
4. قبل از حركت به بستگان خود ياد آورى نمائيد تا از آوردن دسته گلهاى سنگين قيمت ، سنگ قبر گران و نيز مراسمهاى پر خرج خوددارى نمايند.
5. جهت آرامش و آسايش ، تا مى توانيد از اموال خود در راه خدا انفاق نماييد.
6. از آوردن هر نوع بار اضافى از قبيل حق الناس ، دروغ ، تهمت ، غيبت ، رشوه ، رباء و ساير مالهاى حرام خود دارى فرمائيد.
7. قبل از پرواز از اطرافيان خود بخواهيد تا در مجالس اهل بيت (عليهم السلام ) شركت نموده و به ياد شما باشند و نيز براى شما خيرات بدهند.
8. اين قرار داد را حداقل هفته ايى يكبار مطالعه نموده و به مفاد آن عمل نمائيد.

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزى ، رايگان ، مستقيم و بدون وقت قبلى مى باشد؟

در صورتى كه قبل از پرواز با مشكل بر خورد نموديد به نشانيهاى زير مراجعه نماييد.
((سوره بقره - 186 سوره نساء - 146)) - ((سوره اعراف - 56، 155))
((سوره توبه -128 و 129)) - ((سوره طللاق 2 و 3 و 10 و 11))

براى كسب اطلاعات و راهنمايى بيشتر به قرآن و سنت پيامبر ((ص )) مراجعه نمائيد


اميدوارم سفر مطمئن و آسوده اى در پيش رو داشته باشيد.
((سرپرست كاروان - حضرت عزرائيل ))

 3 نظر

نماز شب

11 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

9 صف از فرشتگان، پشت سر نماز شب خوان

ابن عباس می گوید: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

« هر مرد و زنی که نماز شب خواندند روزیَش شود و با قصد اخلاص برای خدا بلند شود و وضوی شادابی بگیرد و با نیت صادق و خالص و بدن خاشع و چشمان اشکبار برای خداوند نماز بگزارد، خداوند متعال، 9 صف از فرشتگان را پشت سر او قرار می دهد که در هر صف، ملائکه بی شماری قرار دارد که تنها تعداد آنها را خدا می داند یک طرف هر صف در مشرق است و طرف دیگرش در مغرب.
وقتی نماز شب او تمام شود، خداوند به تعداد آن فرشتگان برای او درجه و مقام می نویسد.»

(امالی صدوق، ص42)

 1 نظر

تلفظ درست کلمات

15 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

تلفظ درست کلمات جهت مصونیت از تغییر در معنا

معنای بعضی از کلمات که اگر درست نشوند معنا تغییر می کند:

معنای درست کلمات

 

معنای کلماتی که غلط ادا می شوند

 

1. الرحمن الرحیم: بخشنده و مهربان 1. الرهمان الرهیم: مرهم گذار
2. الحمدالله: ستایش مخصوص خداست 2. الهمد: هلاکت، خاموشی
3. العالَمین: جهانیان 3. العالمین، المین: دانشمندان، دردکشنده گان
4. نَعبُدُ: عبادت می کنیم 4. نَئبُدُ: همیشه می مانیم
5. نَستعین: یاری می جوئیم 5. نَستئین: طلب وقت می کنیم
6. مستقیم: راست 6. مستغیم: طلب ابری شدن آسمان
7. انعَمتَ: نعمت داده ای 7. انئَمتَ: ناله ای ضعیف در آوردن
8. المغضوب: غضب شده 8. المقضوب: شاخه ی بریده شده
9. الضالین: گمراهان 9. ظالین: سایه کنندگان/ ذالین: خوار شدگان/ زالین: به لرزه در افتادگان

10. قُل: بگو

گردآورنده: حجت الاسلام آقای اسمعیلی؛ امام جماعت مدرسه علمیه

10. غُل: بگیر هلاک کن


 

 1 نظر

نه زمین گنجایش مرا دارد و نه آسمان، ولی دل مومن، گنجایش من را دارد.

11 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نه زمین گنجایش مرا دارد و نه آسمان، ولی دل مومن، گنجایش من را دارد.

در حدیثی مشهور قدسی خداوند می فرماید : «لم يسعني أرضي ولا سمائي، ووسعني قلب عبدي المؤمن الليّن الوادع» (إحياء علوم الدين للغزالي، ج 3، ص 16.)
یا درحديث دیگر آمده است قلب المؤمن: «قلب المؤمن بيت الله » يا آمده است «قلب المؤمن عرش الله » يا «قلب المؤمن كالمرآة إذا نظر فيها تجلي ربه »
بدبن معناست که هیچکدام از موجودات عالم قابلیت این را ندارند که جمال محبوب را دریافت کنند مگر قلب مومن. قلب مورد نظر در این گفتارموجودی مادی یا به عبارت دیگر قلب صنوبری نیست بلکه ظرفیت اش فراتر از گستره عالم است ، خداوند در قرآن کریم سوره شعراء آیه ۱۳۴ می فرماید : «نزل به الروح الامین علی قلبک» ، در روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام منقول است که فرمود: بدلیل اینکه خداوند قلب رسول الله را از قلوب دیگران بزرگ تر دید ، او را رسول خاتم قرار داد. یا می بینیم در جای دیگر قرآن کریم فرموده است : الم نشرح لک صدرک مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه مبارکه در جلد 20 المیزان می فرماید :
و از جمله موارد استعمالش (شرح صدر) است ، كه معنايش باز شدن و گستردگى سينه به نور الهى و سكينتى (آرامشی) از ناحيه خدا و روحى از او است ، و در قرآن فرموده : الم نشرح لك صدرك و نيز فرموده : فمن شرح اللّه صدره .
ترتب آيات سه گانه اول سوره انشراح كه مضمون هر يك مترتب بر آيه قبل است ، و سپس تعليل آنها به آيه( فان مع العسر يسرا)كه از ظاهرش بر مى آيد كه با وضع رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در اوائل بعثتش و اواخر آن منطبق باشد، و سپس تكرار اين تعليل و نيز تفريع دو آيه آخر سوره بر ما قبل همه شاهد بر آنند كه مراد از شرح صدر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) گستردگى و وسعت نظر وى است ، به طورى كه ظرفيت تلقى وحى را داشته باشد، و نيز نيروى تبليغ آن و تحمل ناملايماتى را كه در اين راه مى بيند داشته باشد، و به عبارتى ديگر نفس شريف آن جناب را طورى نيرومند كند كه نهايت درجه استعداد را براى قبول افاضات الهى پيدا كند.
در این صورت متصرف در قلب مؤمن، حق است نه نفس . کار کن در وجود او محبوب است . قلب مؤمن خود سر نیست . هرزه گر نیست .
در حدیث قدسی داریم: ‘’انا عندالقلوب المنكسره'’ من در قلبهای شكسته جای دارم و ‘’الانسان سری و انا سره'’ انسان سر (با تشدید) من است و من سر او . انسان متصل قلب خود را خانه خدا می داند، مثل اینكه هیچگاه خدا از دل وی خارج نشده و هیچگاه در كعبه منزل نگزیده است. از اینروست كه انسان بر تمام پدیده های هستی برتری دارد حتی کعبه و علت برتری او همان ظرفیت قلب اوست که هیچ موجودی ندارد. لذادر حدیث قدسی می فرماید:'’لایسعنی ارضی و لا سمائی و لكن یسعنی قلب عبدی المومن'’ نه زمین گنجایش مرا دارد و نه آسمان، ولی دل مومن، گنجایش من را دارد. بنابراین دلی كه باز این توانایی برخوردار است كه جایگاه حضرت احدیت قرار گیرد. در سایه این عنایت و وعده الهی در چنان مرتبه ای از عرفان و محبت به خداوند قرار گیرد كه بزرگان دین و پیامبران الهی، ائمه اطهار و اولیا الله و بدان دست یافته اند.
مولانا در آن غزل زیبا حج روحانی را به جای حج جسمانی توصیه می كند چرا كه هر ذره از ذرات جهان نشانه ای از وجود اوست و دل هر انسان صاحب دلی می تواند قرارگاه حضرت حق باشد. در این غزل پیری كه دلش خانه خداست، به اعتقاد مولانا می تواند دل شمس را خانه خدا دانست و گرد آن طواف كرد.
ای قوم به حج رفته كجایید، كجایید
معشوق همین جاست بیاید، بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟!
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یك بار از این خانه برین بام برآیید
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یك دسته گل كو؟ اگر آن باغ بدیدیت
یك گوهر جان كو، اگر از بحر خدایید؟
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس كه بر گنج شما، پرده شمایید
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرماید : اِلَهی أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ وَ أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى غَیرِكَ خداوندا! تویی که در قلوب اولیاء و خاصانت با انواری متجلی شدی تا به مقام معرفتت برسند و ترا به یکتایی بشناسند. تو همانی که بیگانگان را از دل محبین ات بیرون راندی تا غیر از تو کسی را دوست نداشته باشند و جز به درگاهت به جایی پناه نبرند .

از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، ژانویه ۲۰۱۱

 2 نظر

آرزوی جبرئیل چه بود؟

11 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

آرزوی جبرئیل چه بود ؟

پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « جبرئيل براى هفت عمل آرزو كرد كه از بنى ‏آدم باشد:

1- نماز جماعت

2- همنشينى با علما

3- اصلاح بين مردم

4- نوازش يتيم

5- عيادت مريض

6- تشييع جنازه

7- آب دادن به حاجيان.

پس تو در اين كارها كوشا باش

“مواعظ العدديه، ص 195- هزار و يك سخن، ص207″

 2 نظر

برات آزادی از عذاب جهنم

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

برات آزادي از عذاب جهنم
 

در کوفه همسايه‌اي داشتم که نسبت به خاندان رسالت بي‌توجه بود، روزي به او گفتم:«چرا به زيارت قبر حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) نمي‌روي؟» گفت:«چون بدعت است و هر بدعتي موجب گمراهي است و گمراهي موجب دخول در دوزخ است». من چون اين سخنان ياوه را شنيدم روي از او برگرداندم، چون شب جمعه شد با خود گفتم:«صبح زود مي‌روم و برخي از فضائل امام حسين (علیه السلام) را براي همسايه‌ام بيان مي‌کنم بلکه از خواب غفلت بيدار شود.»
وقتي که به در خانه او رفتم او را نيافتم و چون سراغ او را گرفتم گفتند که او ديشب براي زيارت امام حسين (علیه السلام) به کربلا شرفياب شده است. در دريايي از تعجب غرق شدم چرا که سخنان ديشب او را هنوز در ذهن داشتم پس سريعاً به طرف کربلا حرکت کردم چون به آنجا رسيدم او را ديدم که دائماً در رکوع و سجود است در حالي که اصلاً از عبادت خسته نمي‌شود.
به او گفتم:«اي همسايه! تو که مي‌گفتي زيارت امام حسين (علیه السلام) بدعت است پس چرا به زيارت آن حضرت آمده‌اي؟!»
گفت:« عزيز من! آن وقتي که اين حرف را مي‌گفتم ابداًَ قائل به امامت حضرت نبودم تا اينکه شب گذشته (شب جمعه) در خواب ديدم که پيامبر اکرم و اميرمؤمنان و جمعي از امامان معصوم (علیهم السلام) به همراه برخي از پيامبران به زيارت امام حسين (علیه السلام) آمدند و هودجي همراه ايشان بود»
پرسيدم :« در ميان اين هودج چه کسي است؟»
گفتند:«فاطمه زهرا است که به زيارت فرزندش حسين آمده است»
من به نزديک هودج رفتم ديدم که آن حضرت از داخل هودج رقعه‌ها و کاغذهايي بيرون مي ريزد!
پرسيدم:«اين رقعه‌ها چيست؟»
گفتند:«اينها براي زيارت آزادي از عذاب جهنم است که به زائرين قبر حسين در شب جمعه داده مي‌شود».
در آن حالت ناگهاني هاتفي آواز داد که:«ما و شيعيان ما در بلندترين درجه از درجات شهادت هستيم»
پرسيدم:«اين جماعت کيستند که به زيارت آمده‌اند؟»
گفتند:«حضرت پيغمبر با انبياء و ائمه هدي»
چون اين واقعه را ديدم ناگهان از خواب برخاستم و به سرعت تمام ،خود را در دل تاريکي‌ها به کربلا رساندم و مشغول گريه و زاري و توبه شدم و با خود قرار گذاشتم که تا حيات من باقي باشد از جوار آن حضرت دور نشوم.
راوي :‌سليمان بن اعمش

منبع : کتاب کرامات امام حسين (علیه السلام)

 نظر دهید »

اهمیت زیارت عاشورا

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اهميت زيارت عاشورا

فقيه زاهد عادل مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاى نجف اشرف و مرجع تقليد جمعى از شيعيان عراق بوده و نيز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نودسالگى وفات نموده در جوارپدرش و در يكى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گرديد.
آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل ملك الموت را مى بيند، پس ازسلام از او مى پرسد از كجا مى آيى ؟ مى فرمايد از شيراز و روح ميرزا ابراهيم محلاتى را قبض كردم ، شيخ مى پرسد روح او در برزخ در چه حالى است ؟
مى فرمايد: در بهترين حالات و در بهترين باغهاى عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را مى برند.گفتم براى چه عمل از اعمال به چنين مقامى رسيده است ؟ آيا براى مقام علمى و تدريس و تربيت شاگرد.
فرمود: نه ، گفتم آيا براى نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ؟ فرمود: نه ، گفتم پس براى چه ؟ فرمود براى خواندن زيارت عاشورا (مرحوم ميرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيمارى يا امر ديگر نمى توانست بخواند نايب مى گرفته است )
و چون شيخ مرحوم از خواب بيدار مى شود فردا به منزل آيت اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى مى رود و خواب خود را براى ايشان نقل مى كند.
مرحوم ميرزا محمد تقى گريه مى كند، از ايشان سبب گريه را مى پرسند مى فرمايد ميرزاى محلاتى از دنيا رفت و استوانه فقه بود به ايشان گفتند شيخ خوابى ديده و معلوم نيست واقعيت آن ، ميرزا مى فرمايد بلى خواب است اما خواب شيخ مشكور است نه افراد عادى . فرداى آن روز تلگراف فوت ميرزاى محلاتى از شيراز به نجف اشرف مى رسد و صدق رؤ ياى شيخ مرحوم آشكار مى گردد.
اين داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف كه از مرحوم آيت اللّه سيد عبدالهادى شيرازى شنيده بودند كه ايشان در منزل مرحوم ميرزا محمد تقى هنگام ورود شيخ مرحوم و نقل رؤ ياى خود حاضر بودند نقل كردند و نيز دانشمند گرامى جناب حاج صدرالدين محلاتى فرزندزاده آن مرحوم از شيخ مرحوم ، اين داستان را شنيده اند.
منبع: داستانهاي شگفت ــ شهيد دستغيب شيرازي

 نظر دهید »

کاروانی رو به غدیر دارد و کاروانی عزم کربلا

13 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

کاروانی رو به غدیر دارد و کاروانی عزم کربلا

کاروانی می‌رود که منافقانه به علی «بخٍّ بخٍّ یَا بنَ اَبی‌طالِب» بگوید،
اما سینه‌‌اش از حقد و حسد آکنده باشد؛ بدریّه و خیبریّه و حنینیّه و غیرهنّ…
و کاروانی می‌رود تا با شمشیرهای آخته همان جماعت رو در رو بشود.
که نفرت‌های متراکم را
که نفاق را
در پاسخِ «فَبِمَ تَستَحِلّونَ دَمی‌» پسرِ علی (علیه السلام) این‌گونه آشکار کنند؛
«بُغضاً لِاَبیک».

آه از کینه؛ از حسد؛ از حقارتِ این جماعت؛

قَد بدَتِ‌ البَغضاء مِن اَفواههم وَ ما تُخفی صُدورُهم اکبر

وقتی غدیر فراموش شد  محرم برپا شد. 

 محرم عزای نادیده گرفتن غدیر است.

به قلم: آقای علی اصغر قربانی

 2 نظر

غدیر و کربلا ...

13 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

غدیر و کربلا :


1- غدیر کربلای عوام بود.


کربلا غدیر خواص.


2-درغدیر با آنکه بیعت گرفته شد جفا شد


در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد وفا شد.


3- در غدیر یک دست بالای دست رسول خدا.


در کربلا 18 سر بر بالای نیزه ها.


چه کوتاه هست فاصله ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ..


کربلا محصول فراموشی غدیر بود.


به قلم: آقای علی اصغر قربانی

 

 نظر دهید »

مقام ولایت

12 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

مقام ولایت

شخصی به نام حارث بن نعمان فهری که با امام علی علیه السلام دشمنی می‌ورزید، سوار بر شتر به پیش آمد و گفت «ای محمد، ما را به خدا خواندی، پذیرفتیم؛ نبوت خود را مطرح کردی، لااله الّا اللّه و محمد رسول اللّه گفتیم؛ ما را به اسلام دعوت کردی، پذیرفتیم؛ گفتی نماز درپنج وقت بخوانید، خواندیم؛ به زکات و روزه و حج و جهاد سفارش کردی، اطاعت کردیم، حال پسرعموی خود را امیر ساختی، نمی‌دانیم این حکم از طرف خداست یا با اراده شخصی تو پیدا شده است؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست این حکم از طرف اوست و من وظیفه ای جز ابلاغ آن نداشتم.

حارث بن نعمان پس از شنیدن این جواب، خشمناک شده، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، اگر آنچه محمد درباره علی می‌گوید، از طرف تو و به امر توست، سنگی از آسمان بر من فرود آید و مرا عذاب کند.

هنوز سخنان او به پایان نرسیده بود که از آسمان، سنگی بر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند و بدین سان سزای جسارت خود را به مقام ولایت دریافت کرد.

منبع: تفسیر برهان جلد 5 - ص 382

 

 نظر دهید »

سوال: تعداد واژه های وصی و امام از جانب پیامبر در مورد حضرت علی؟

11 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

تعداد واژه های وصی و امامت در خطبه غدیر

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر چند مرتبه کلمات وصی و امام را در مورد حضرت علی (علیه السلام) ذکر فرمودند؟

پاسخ اجمالی

کتاب العدد القویه، اثر علی بن یوسف حلی، یک از منابع شیعی است که خطبه غدیر را به صورت مشروح بیان کرده است. طبق آنچه را که پیامبر اسلام در این خطبه بیان نموده، واژه هایی که به امامت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) پس از پیامبر تصریح دارد از این قرار است:

عنوان وصی، چهار مرتبه؛ الامام، چهار مرتبه؛ خلیفتی، دو مرتبه؛ واژه های ولیاً، ولیکم،امامنا، امامةً، اماماً، امامکم، امامٌ و مولاه، هرکدام یک مرتبه ذکر شده است

( حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص 183ـ170، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1408)

 2 نظر

پشت خطی داریم ...

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

پشت خطی داریم …

یکی دو ماهی بود که حال و حوصله نداشت. گاهی وقتا اصلاً حرف نمی‌زد، گاهی وقتا هم از کوره در می‌رفت و دور و بری‌ها رو از خودش می‌رنجوند. هر چی فکر می‌کرد چرا اینجوری شده کمتر به جواب می‌رسید، امروز هم دست کمی از بقیه روزا نداشت، با تنها چیزی که اجباراً کنار اومده بود اداره‌اش بود و انجام کارای عادی و معمولی، قراره برای انجام کاری به یکی از شرکت‌های همکار بره،

همین‌طور که کنار خیابون ایستاده بود یه تاکسی جلوی پاش ترمز زد. آقا کجا؟!

- مستقیم خیابون …

بی‌هدف صفحات درون پرونده را زیر و رو می‌کرد.

صدای گوینده رادیو خیلی ضعیف به گوش می‌رسید.

مجری: خب اگه اجازه بدید شنونده پشت خط داریم،

- دستاش از روی کاغذها برداشته می‌شه

پشت خط یه جوون دانشجو از شهرستانه …

سلام آقا، اگه ممکنه کارشناس محترم برنامه به سئوال من پاسخ بدن

- سرش رو جلوتر میاره تا نزدیک صندلی جلو

مدتیه نمازام رو سر وقت نمی‌خونم، بعضی وقتا هم بی‌خیال نماز می‌شم، یه جواریی احساس کسل بودن و بی‌نشاطی دارم، تو خوندن نمازم سستی می‌کنم! حالم خیلی بده، بعضی وقتا بی‌خودی با دوستا و پدر و مادرم بد رفتاری می‌کنم و …
- حواسش  رو متمرکز می‌کنه، تو یه لحظه فکر می‌کنه شاید گمشدش را پیدا بکنه
مجری رادیو از شنونده همچین حسابی تشکر می‌کنه و خلاصه سئوال را تکرار می‌کنه: خب جناب آقای … علت سستی در نماز چی می‌تونه باشه؟

و از کارشناس برنامه می‌خواد که به سئوال پاسخ بده

کارشناس مکثی می‌کنه.

قبل از اینکه وارد پاسخ بشم عرض کنم، رسیدن این جوان عزیز به اینکه ممکنه برخی از این بی‌نشاطی‌ها، بدحالی‌ها، پرخاش‌ها به عدم توجه ایشان به نماز بر می‌گرده، نشونه بسیار خوبیه که می‌تونه ایشون رو از آسیب‌های جدی پیش رو حفظ بکنه.

- یه چیزایی رو تو ذهنش مرور می‌کنه

- اِ ! منم که …

مجری وسط حرف کارشناس میاد

خب و اما چرا بعضی‌هامون در خوندن نماز و توجه به نماز سستی و تنبلی می‌کنیم؟

سه عامل مهم ممکنه بر این عدم توجه تأثیر بگذاره

عامل اول: اینکه انسان نماز را بی‌فایده بدونه و یه وظیفه خشک و بی‌روح، طبیعیه که رغبتی به خوندن نماز نداشته باشه و در انجام آن سهل انگاری بکنه!پیشنهاد ما در این خصوص اینه که شناخت خودمون رو از نماز افزایش بدیم، آیات و روایاتی که در این زمینه وجود داره رو مطالعه و بررسی کنیم، کتاب‌هایی که درباره کاربردها و کارکردهای نماز و آثار و برکات فردی و اجتماعی آن نوشته شده را بخونیم، به سیره و روش ائمه نگاه کنیم…

- سری تکون داد و زیر لب با خودش حرف می‌زد

- من که کتاب درباره نماز خوندم پس چرا؟

- آقای راننده، ممکنه صدای رادیو رو یه کمی بلندترش بکنین؟!

کارشناس رفت سر عامل دوم ..ممکنه بعضیامون دچار انگاره و خیال بی‌نیازی به نماز و نیایش و عبادت شده باشیم، در واقع یه نوع  غفلت از نیازهای عالی انسانی و غفلت از این که مۆثر اصلی و کامل در رفع نیازهای بشری آفریدگار هستیه.

این جور آدما فکر می‌کنن که با علل و اسباب و انگیزه‌های مادی و طبیعی می‌تونن همه نیازهاشون رو پاسخ بدن و یا همه مشکلات مادی و معنوی رو از سر راهشون بردارن.

در حقیقت این گروه درگیر یه نوع خود فراموشی هستند و برای بیرون اومدن از این غفلت و خود فراموشی خودساخته، به یه سری نکات باید اهمیت بدیم، حتی المقدور روزی چند آیه از قرآن رو هر چند کم با تدبر و اندیشه بخونیم، مقالات و کتابایی که در زمینه انسان شناسی نوشته شده رو مطالعه کنیم، از رفت و آمد و معاشرت با دوستا و افرادی که در رشد و پرورش روحمون تأثیر منفی و مخرب دارند، دوری کنیم.

- حسابی چرتش پریده بود، اصلاً نمی‌دونست برای چی تو تاکسی نشسته و داره کجا می‌ره؟

- خودش رو مقابل کارشناس برنامه می‌دید و با شنیدن حرفهاش به علامت تأیید سرش رو به بالا و پایین تکون می‌داد.

و اما عامل سوم که خیلی خطرناکه و از اون باید به خدا پناه ببریم اینه که سهل انگاری در انجام نماز و یا بدنمازی‌هامون نتیجه گناهاییه که به خاطرشون توفیق انجام عبادت و لذت بردن از نماز اَزمون گرفته می‌شه!

خیلی از گناهای ریز و درشت مثل داشتن معاشرت و روابط غیر ضروری با نامحرم، قسم‌های بی‌حساب و کتاب در انجام معاملات و روابط خانوادگی، ظلم و ستم‌های کلامی و ارتباطی به خلق الله، لقمه‌های شبهه‌دار و … می‌تونه لذت عبادت را ازمون بگیره و ما رو درگیر خودمون بکنه و حسابی زمین گیرمون کنه!

برای رهایی از زنجیر اسارت شیطان و هوای نفس و آزادی از بند و زندان گناه، باید با یه برنامه حساب شده و البته آهسته پیش رفت.

- راست می گه ها!

- خدایا مگه خودت کمکم کنی،

مجری تشکر می‌کنه و از کارشناس می‌خواد اگه نکته‌ای ناگفته مونده ایشون یادآوری کنن. تا سری به اتاق فرمان بزنند.

و اما جمله‌ای رو که در پایان می‌خوام یادآور بشم اینه که: برخی از بزرگان خوندن مکرر سوره واقعه و توجه به مفاهیم اون رو توصیه می‌کنن که در وصف بهشت و دوزخه و بسیار بر روح و جان اثر می‌ذاره!

- آهنگ و موسیقی پایان برنامه او را به مقصد و مقصود بر می‌گردونه.

- آقای راننده ، همین کنارا یه جایی بی‌زحمت نگه دارین

ندای دلنشین مۆذن‌زاده همه جارو پرکرده  … سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر … الله اکبر

- نمی دونه چرا ولی انگاری یه احساس خوبی داره!

- آروم آروم به سمت گلدسته‌ها پیش می‌ره …

منبع: وبلاگ منتظران مهدی

 نظر دهید »

امام هادی علیه السلام و پیشگویی مرگ جوان غافل

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

امام هادی علیه السلام و پیشگویی مرگ جوان غافل


ابوحسین سعید پسر سهل بصری ملّاح می‌گوید:
روزی امام هادی علیه السلام به مجلس ولیمه یکی از فرزندان خلیفه عباسی دعوت شد. همراه امام وارد مجلس شدیم. حاضران با دیدن امام به احترامش سکوت کردند. ولی جوانی در این مجلس حضور داشت که احترام امام هادی را نگه نداشت و در مجلس به خنده و حرف‌های یاوه مشغول بود. در این هنگام حضرت هادی علیه السلام رو به او کرد و فرمود:«در خنده زیاده‌روی می‌کنی و از یاد خدا غافل هستی، در حالی که سه روز بعد در قبرستان خواهی بود.»
جوان ساکت شد و چیزی نگفت. ما روزها را شمارش کردیم، دقیقا پس از سه روز از دنیا رفت و همان روز به خاک سپرده شد.
منابع: بحارالانوار، ج 50، ص 181، ج 57.

 1 نظر

احترام پرندگان به امام هادی علیه السلام

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

احترام پرندگان به امام هادی علیه السلام

ابوهاشم جعفری می‌گوید:
متوکل تالار آفتاب‌گیری درست کرده بود که پنجره‌های مشبک داشت و داخل آن پرندگان خوش آواز را رها ساخته بود. روزهایی که سران حکومت برای سلام رسمی و تبریک نزدش می‌آمدند، متوکل درون همین تالار می‌نشست اما بر اثر سروصدای پرندگان، نه حرف دیگران را می‌شنید و نه دیگران حرفش را می‌شنیدند.
فقط وقتی که امام هادی علیه السلام وارد می‌شد تمام پرندگان ساکت و آرام می‌شدند و تا وقتی امام هادی از آنجا خارج نمی‌شد سر و صدا نمی‌کردند

منبع: (بحارالانوار، ج 50، ص 148، ح 34).

 نظر دهید »

آیا رزمنده ترسیده بود؟

07 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

آیا رزمنده ترسیده بود؟

ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ اﻟﺮﺣﻤﻦ اﻟﺮﺣﻴﻢ
ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺭاﻫﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﻢ
ﻛﻪ ﻳﻜﺪﻓﻌﻪ ﻓﺮﺩﻱ  ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ و اﻣﺪ ﺟﻠﻮ و ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﺭاﻫﻲ ﺩﺭﻣﻴﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ
و ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﻲ ﺟﻠﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻩ اﺳﺖ .


اﻣﺎ …
  اﻭ ﭘﻮﺗﻴﻦ ﻫﺎﻳﺶ ﺭا اﺯ ﭘﺎﻳﺶ ﺩﺭاﻭﺭﺩ و ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩاﺩ و ﮔﻔﺖ:
ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺣﻴﻒ اﺳﺖ ﻧﻮ اﺳﺖ برای تو باشد.
و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻠﻲ ﭘﺮﭘﺮ ﮔﺸﺖ.
ﺑﺮاﻱ ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ ﺷﻬﺪا ﺩﻭﺭاﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ
ﺻﻠﻮاﺕ.
اﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ و اﻝ ﻣﺤﻤﺪ.

 نظر دهید »

موبایل شیطانی یا موبایل الهی

06 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

موبایل شیطانی یا موبایل الهی

هجوم ابزارها ، کلیپ ها و عکس های مبتذل فراوانی هست که در بسیاری از گوشی های موبایل و رایانه ها به صورت موج های طوفانی قصد نابودی جوانان و دوستان من و شما را دارند . ما باید به ولی عصر خودمان معرفت پیدا کنیم و ایشان را ناظر و آگاه بر تمامی امور ریز و درشت خود بدانیم . به عنوان مثال در روایتی آمده که امام صادق (علیه السلام) به یکی از شاگردانش که برای خانومی کلاس خصوصی و تدریس داشت ناراحتی خویش را نشان داد و وقتی شاگرد از حضرت دلیل ناراحتی ایشان را جویا میشود حضرت میفرمایند چرا با آن دختر فلان شوخی را کردی. (این شوخی شاید در حد یک جمله بیشتر نبوده اما از این روایات استفاده میشود که امام زمان علیه السلام بر تمامی اعمال و گفتار و افکار ما و کوچک ترین روابط ما با زوج مخالف آگاهی دارند و همچنبن از موبایل ها ، کامپیوتر ها ، بلوتوث ها و اس ام اس های ما

بطور کلی سه مدل گوشی بیشتر نداریم :

۱- گوشی که خالی از عکس ، کلیپ و اس ام اس های مبتذل است ( گوشی مومن)

۲- گوشی که پر از عکس و کلیپ و اس ام اس مبتذل است . ( گوشی کافر)

۳- گوشی که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و … ( گوشی منافق)

گوشی مومن که موجب هدایتش میشه یا حد اقل موجب گمراهیش نمیشه

گوشی کافر اون رو به گمراهی و ظلالت میکشونه و آخرتش رو تباه میکنه

گوشی منافق در دنیا و آخرت صاحبش را خار و ذلیل میکنه و موجب جاودانی اون در عذاب میشه .

نکته جالب : این که گوشی منافق که هم عکس ، فیلم و اس ام اس مبتذل دارد و هم مداحی و قرآن و …

منبع: وبلاگ دلتنگان مهدی

 1 نظر

بخشش

02 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

بخشش

دو رکعت نماز بخوان و بعد بگو: خدایا هر کس به من بدی کرده را من بخشیدم تو هم او را ببخش.

بعد بگو: خدایا! من ضعیف و کوچک از کسانی که به من بدی کردند گذشتم تو که بزرگ و قوی هستی هم بدی‌های من را ببخش و هر کس را هم که به او بدی کرده‌ام از من راضی کن.

خداوند می‌تواند از خزانه‌های خودش آن قدر به او بدهد تا او از تو راضی شود و به هر کس هم که خوبی کرده‌ای فراموش کن آن وقت سر فراغت پیدا می‌کنی که با خدا و اولیائش بنشینی.

مصباح الهدی، ص269

 6 نظر

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است.

02 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شاید آن روز که سهراب نوشت


تا شقایق هست زندگی باید کرد.


خبری از دل پر درد گل یاس نداشت


باید اینطور نوشت


هر گلی هم باشد


چه شقایق چه گل پیچک و یاس


تا نیاید مهدی زندگی دشوار است

 

 نظر دهید »

ارزش بیان فضیلت ائمه علیهم السلام

29 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

ارزش بیان فضیلت ائمه علیهم السلام

آیت الله العظمی محمدعلی اراکی رحمت الله بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء در مدرسه فیضیه به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها می رفتند، و بعد از زیارت در صحن حرم مطهر بر سر قبر فردی حاضر می شدند و فاتحه می خواندند.

از آقا سوال شد: این قبر کیست که میشه به ایشان ادای احترام می کنید؟

گفتند: صاحب قبر برایم فضیلتی از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرد که تا آن موقع نشنیده بودم.

منبع: آیت الله سید محسن خرازی، روزنه هایی از عالم غیب


 نظر دهید »

همت بلند در راه علم

29 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

همت بلند در راه علم

آورده اند:

حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمت الله علیه)، مطالعه درس را تا آنجا ادامه می داد که چرت بر او غلبه می یافت ولی باز بر می خاست و ایستاده به خواندن ادامه می داد تا خواب او را در نرباید.


علامه شیخ طوسی (علیه الرحمه): هنگام خواب دو ظف مسی را در زیر پای خود می نهاد که زیر هر یک از آنها شمعی فروزان قرار داشت تا بدین ترتیب آب طیّ دقایقی گرم شود و او بر اثر حرارت آن به خواب نرود.


علامه بزرگوار مرحوم کاشف الغطاء (رحمت الله علیه): هنگام خواب در حالی که چنباتمه می زد و تنها چند دقیقه به زدن چرت می پرداخت به دیوار تکیه می داد تا خواب از چشمانش دور شود.


در حالات آیت الله العظمی (علیه الرحمه) دارد: هر گاه می نشست کتاب قطوری را به سامان می داد.


منبع: آیت الله مدرسی، حوزه های علمیه، طرحی نو بر پایه ارزشها، ص 113

 نظر دهید »

حكایت ملاباجی و خبرچینی پرندگان ـ علامه حسن زاده آملی

28 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

حكایت ملاباجی و خبرچینی پرندگان ـ علامه حسن زاده آملی 

         علامه حسن زاده نقل مى كنند:

در مكتب يك ملا باجى داشتيم خيلى عجيب بود. خدا رحمتش كند يك خاطره خيلى شيرين از او دارم .
گاهى اوقات كه در مكتب بوديم و داشتيم درس مى خوانديم ، يك مرتبه پرنده اى مى آمد و روى درخت مى نشست اين ملا باجى وقتى مى ديد كه پرنده روى درخت نشسته است . رويش را به طرف ما مى كرد و با صداى بلند و با تشر مى گفت :
بچه ها ساكت باشيد ببينم اين پرنده چه مى گويد.
بعد دستش را به زمين مى زد و سرش را به سوى پرنده مى كرد و مى گفت : چه مى گويى ؟ بعد به يكى از بچه ها نگاه مى كرد كه روز قبل توى خانه يا محله بهانه گرفته بود و رفتار و كردارش خوب نبوده و مى گفت : فلانى مثلا حسن يا صديقه ؟ و به پرنده مى گفت صديقه ؟ عجب ايشان بى ادبى كرده ؟ سر شام بهانه گرفته ؟ ديگه چه كرده ؟ ماهمه مات مى مانديم كه اين ملا باجى از كجا به زبان پرنده آشناست چون بچه ها مى ديدند كه آن چيزى كه در كوچه يا خانه گذشته همه را آن پرنده به ملا باجى ما درست مثل يك خبرنگار صادق گفته است اين خيلى موجب شگفتى ما بود كه پرنده از كجا مى آيد و اين اتفاقى كه گذشته است و كارى كه ما كرده ايم خبر مى دهد؟ اين موضوع يك اثر تربيتى خيلى فوق العاده داشت و بچه ها همه حواسشان را جمع مى كردند ولى يك عقده اى هم از پرنده ها در دل داشتيم و فكر مى كرديم كه چه كنيم تا نسل اين پرنده را از روى زمين برداريم چون نفس ‍ هم كه در خانه مى كشيديم به اين نحو به اطلاع ملا باجى هاى ما مى رساندند البته اصل موضوع چيز ديگرى بود و ربطى به پرنده ها نداشت وقتى ما در خانه اذيت مى كرديم يا بهانه مى گرفتيم يا كار بد مى كرديم والدينمان مى آمدند و به ملا باجى ها مى گفتند اين ملا باجى مستقيما موضوع را به ما نمى گفت و مى آمد به اين صورت مى گفت كه در كوچه و محله و خانه بى ادبى نكنيم .


منبع : داستانهاى حكيمانه لطيف راشدى ص 10

 نظر دهید »

انواع آدمها!

15 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

آدمها مثل کتاب هستند:

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی
آنها را فهمید
 و بعضی از آدمها را
باید نخوانده دور انداخت …
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬ بعضی جلد ضخیم،
بعضی جلد نازک و بعضی اصلا جلد ندارند.
بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند
و
بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی آدمها تر جمه شده اند و
بعضی تفسیر می شوند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و
بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.
  
بعضیاز آدمها دارای صفحات
سیاه وسفیداند و
بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.
بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می
رسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.
بعضی از آدمها را باید جلد گرفت.
بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت بعضی
را توی کیف.
بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته
و اجرا می شوند.
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند و بعضی ها
معلومات عمومی.
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و
بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .
از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و
از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت …
 
مرحوم
قیصر امین پور

 1 نظر

شفا يافتن مريض با توسل به امام زمان (عج)

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

شفا يافتن مريض با توسل به امام زمان (عج)

عالم بزرگوار حضرت آقاى شيخ محمدتقى همدانى كه فضيلت و تقواى ايشان مورد اتفاق حوزه علميه قم است و امام جماعت مسجد فرهنگ قم هستند شفا يافتن همسر خود را به طور خلاف عادت به بركت توسل به حضرت حجة بن الحسن العسكرى صلوات اللّه عليهما را مرقوم داشته اند و همان مرقومه ايشان ثبت مى گردد.

بسم اللّه الرحمن الرحيم

روز دوشنبه هيجدهم ماه صفر از سال ۱۳۹۷ مهمى پيش آمد كه سخت مرا و صدها نفر ديگر را نگران نمود؛ يعنى همسر اين جانب محمد تقى همدانى در اثر غم و اندوه و گريه و زارى دو سال كه از داغ دو جوان خود كه در يك لحظه در كوه هاى شميران جان سپردند، در اين روز مبتلا به سكته ناقص شدند البته طبق دستور دكترها مشغول معالجه و دوا شديم ولى نتيجه اى به دست نيامد تا شب جمعه ۲۲ صفر يعنى چهار روز بعد از حادثه سكته. شب جمعه ساعت يازده تقريبا رفتم در غرفه خود استراحت كنم.

پس از تلاوت چند آيه از كلام اللّه و خواندن دعاهايى مختصر از دعاهاى شب جمعه، از خداوند تعالى خواستم كه امام زمان حجة بن الْحَسَن صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَعَلى آبائه الْمَعْصُومينَ را ماءذون فرمايد كه به داد ما برسد و جهت اينكه متوسل به آن بزرگوار شدم و از خداوند تبارك و تعالى مستقيما حاجت خود را نخواستم، اين بود كه تقريبا از يك ماه قبل از اين حادثه دختر كوچكم (فاطمه) از من خواهش مى كرد كه من قصه ها و داستانهاى كسانى كه مورد عنايت حضرت بقية اللّه روحى و ارواح العالمين له الفداه قرار گرفتند و مشمول عواطف و احسان آن مولا شده اند براى او بخوانم.

من هم خواهش اين دخترك ده ساله ام را پذيرفتم و كتاب « نجم الثاقب » حاجى نورى رابراى او خواندم. در ضمن من هم به اين فكر افتادم كه مانند صدها نفر ديگر چرا متوسل به حُجَّت مُنْتَظَر اِمام ثانى عشر عَلَيْه سَلامُ اللّهِ الْمَلِكِ اْلاَكْبَرِ نشوم؟

لذا همانطور كه در بالا تذكر دادم، در حدود ساعت يازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار و با دلى پر از اندوه و چشمى گريان به خواب رفتم. ساعت چهار بعد از نيمه شب جمعه، طبق معمول بيدار شدم، ناگاه احساس كردم از اطاق پايين كه مريض ‍سكته كرده آنجا بود، صداى همهمه مى آيد. سر و صدا قدرى بيشتر شد و ساعت پنج و نيم كه آن روزها اول اذان صبح بود، به قصد وضو آمدم پايين. ناگهان ديدم صبيه بزرگم كه معمولاً در اين وقت در خواب بود، بيدار و غرق در نشاط و سرور است تا چشمش به من افتاد گفت آقا! مژده بدهم به شما.

گفتم چه خبر است؟! من گمان كردم خواهر يا برادرم از همدان آمده اند. گفت بشارت! مادرم را شفا دادند. گفتم كه شفا داد؟ گفت: مادرم چهار بعد از نيمه شب با صداى بلند و شتاب و اضطراب ما را بيدار كرد. چون براى مراقبت مريض دخترش ‍ و برادرش (حاجى مهدى) و خواهرزاده اش (مهندس غفارى) كه اين دو نفر اخيرا از تهران آمده اند، مريضه را به تهران ببرند براى معالجه. اين سه نفر در اتاق مريض ‍ بودند كه ناگهان داد و فرياد مريضه بلند شد كه مى گفت برخيزيد آقا را بدرقه كنيد! برخيزيد آقا را بدرقه كنيد!

مى بيند كه تا اينها از خواب برخيزند آقا رفته، خودش كه چهار روز نمى توانست حركت كند، از جا مى پرد و دنبال آقا تا دم درب حياط مى رود. دخترش كه مراقب حال مادر بود و در اثر سر و صداى مادر كه آقا را بدرقه كنيد بيدار شده بود، دنبال مادر تا دم درب حياط مى رود، ببيند كه مادرش كجا مى رود، دم درب حياط مريضه به خود مى آيد ولى نمى تواند باور كند كه خودش تا اينجا آمده. از دخترش زهرا مى پرسد كه زهرا من خواب مى بينم يا بيدارم؟

دخترش پاسخ مى دهد كه مادر جان! تو را شفا دادند آقا كجا بود كه مى گفتى آقا را بدرقه كنيد ما كسى را نديديم!

مادر مى گويد: آقاى بزرگوارى در زى اهل علم، سيد عاليقدرى كه خيلى جوان نبود، پير هم نبود، به بالين من آمد گفت برخيز، خدا تو را شفا داد! گفتم نمى توانم برخيزم، با لحنى تندتر فرمود شفا يافتيد برخيز! من از مهابت آن بزرگوار برخاستم فرمود شفا يافتيد ديگر دوا نخور و گريه هم مكن و چون خواست از اطاق بيرون رود، من شما را بيدار كردم كه او را بدرقه كنيد ولى ديدم شما دير جنبيديد، خودم از جا برخاستم و دنبال آن آقا رفتم. بحمداللّه تعالى پس از اين توجه و عنايت، حال مريضه فورا بهبود يافت و چشم راستش كه در اثر سكته غبارآورده بود برطرف شد، پس از چهار روز كه اصلاً ميل به غذا نداشت، در همان لحظه گفت گرسنه ام براى من غذا بياوريد، يك ليوان شير كه در منزل بود به او دادند با كمال ميل تناول نمود. ميل به غذا كرد رنگ رويش بجا آمد و در اثر فرمان آن حضرت كه گريه مكن، غم و اندوه از دلش برطرف شد.

و ضمنا خانم مذكوره از پنج سال قبل روماتيسم داشت، از لطف حضرت عليه السّلام شفا يافت با آنكه اطبا نتوانستند معالجه كنند.

ناگفته نماند كه در ايام فاطميه در منزل، مجلسى به عنوان شكرانه اين نعمت عظمى منعقد كرديم. جناب آقاى دكتر دانشى كه يكى از دكترهاى معالج اين بانو بود شفا يافتن او را برايش شرح دادم. دكتر اظهار فرمود آن مرض سكته كه من ديدم، از راه عادى قابل معالجه نبود مگر آنكه از طريق خرق عادت و اعجاز شفا يابد.

اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمين

وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْمَعْصُومينَ

لا سِيَّما اِمامُ الْعَصْرِ

وَنامُوسُ الدَّهْرِ، قُطْب دايِره اِمْكان ،

سرور و سالار انس و جان ،

صاحب زمين وزمان مالك رقاب جهانيان

((حُجَّة بْن الْحَسَنِ الْعَسْكَرِى ))

صَلَوات اللّه عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه الْمَعْصُومينَ

اِلى قِيامِ يَوْمِ الدّين .

وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُاللّهِ وَبَرَكاتُهُ

محمدتقى بن محمدمتقى همدانى

۲۵ ماه صفرالخير ۱۳۹۷ هجرى قمرى

(داستانهاي شگفت ، شهيد محراب آية اللّه سيّد عبدالحسين دستغيب)

 نظر دهید »

آخر زنگ دنیا کی میخورد؟؟؟

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

آخر زنگ دنیا کی میخورد؟؟؟


خدا می داند،ولی……………………

آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه
می شود تقلب کرد ونه می شود سرکسی
را کلاه گذاشت.

آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش
از جلسه امتحان هم کوچکتر بود.

آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال
سختی بود ،سوالی که بیش از یک بار
نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها
بنویسند.

خدا کند حواسمان بوده باشد وزنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات
یادمان رفته باشد.

خدا کند که دفتر زندگیمان را جلد کرده باشیم
وبدانیم دنیا چرک نویسی بیش نیست.


 

 نظر دهید »

آمرزش الهی با یک بیت شعر

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

آمرزش الهی با یک بیت شعر


« سوزنی سمرقندی » شاعری لاابالی، هجوگو و بدکردار بود که در اواخر عمر توبه کرد و حج گزارد.

بعد از وفاتش، کسی او را در خواب دید، از او پرسید: خدا با تو چه کرد؟

گفت: به سبب این یک بیت شعر، که در عجز و ناتوانی خود سروده بودم، مرا آمرزید و مشمول رحمت پهناور او قرار گرفتم:

چار چیز آورده ام یارب که در گنج تو نیست

نیستی و حاجت و عذر و گناه آوده ام

منبع: آیین نیایش، ص 102


از حضرت موسی علیه السلام نیز نقل شده که با خداوند متعال اینگونه مناجات می‌کرد:

الهی! اِنَّ لی فی کشکول فقری ما لیس فی خزائنک.

بار خدایا در کشکول فقر من چیزی هست که در خزینه های تو یافت نمی شود.

خطاب رسید: و ما هو یا موسی؟

آن چیست که در خزینه های ما نیست و تو داری؟

موسی علیه السلام عرض کرد: خدایی چونان تو دارم.

الهی تویی دل نواز همه                    به بیچارگی چاره ساز همه

بود هر کسی را امیدی به کس           امید من از رحمت توست و بس

 

 2 نظر

چرا ما دروغ می‌ گوئیم؟

06 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چرا ما دروغ می گوئیم؟

با توجه به اینکه همه ما دروغ را بد می‌دانیم و حتی یک نفر را در تمام زندگی خود ندیده‌ایم که دروغ گفتن را کار خوبی بداند، پس چرا ما دروغ می‌گوئیم؟

به گمان بنده دروغ می‌گوئیم، چون جرأت راست گفتن نداریم. دروغ می‌گوئیم، چون تصور می‌کنیم می‌توانیم زرنگی کنیم. دروغ می‌گوئیم چون …

روی این موضوع کمی فکر کنید. و برای اینکه روی چه اصل و چه قانونی و چه قاعده‌ای در میان همه نافرمانی‌های بندگان و تمام گناهان صغیره و کبیره که مرتکب می‌شویم، گفته‌اند:

دروغگو دشمن خداست؟!

یک کوله بار خواندنی: سید محمد نحوی، ص 487


 3 نظر

به مناسبت ولادت امام رضا علیه السلام، لبخند بزن

06 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 لبخند بزن


گویند در زمان قدیم شاعری برای زیارت بارگاه ثامن الحجج؛ علی بن موسی الرضا علیه السلام به مشهد مقدس مشرف شد. وقتی از حرم مطهر بیرون آمد کفش و کلاهش را برده بودند، او هم رو به حرم کرد و خطاب به حضرت گفت:

کفش و کُلام بردند امام رضا علیه السلام   

گنبد خود دریاب امام رضا علیه السلام

نقل از لطیفه‌های تلخ و شیرین، ص 98

 نظر دهید »

اطاعت از پیامبر

24 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

اطاعت از پیامبر


ميدان جنگ از هياهوى لشكر هوازن پر بود. مسلمانان كه پس از شكست اول گريخته بودند، كم كم باز مى‏گشتند و دور و بر پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع مى‏شدند. وادى حنين شاهد صحنه‏هايى بود كه هيچ وقت نديده بود.

كم كم مسلمانان به هم پيوستند و از هم گسيختگى خود را جبران كردند. عبدالله بن زيد، بى امان شمشير مى‏زد و عرق از سر و رويش مى‏ريخت. از اين كه مى‏ديد مسلمانان دوباره به ميدان باز مى‏گردند و جنگ به سود مسلمانان در حال انجام است، لبخند برلبانش نشسته بود. در كشاكش نبرد، با يكى از كمانداران لكشر هوازن درگير شد. با شمشير، او را از پاى انداخت و كمانش را برداشت.

عبدالله خوب مى‏دانست كه با شمشير چگونه بايد رزم كرد، ولى كمان، او را يارى مى‏كرد تا آنان را كه در حال فرار بودند نيز از قلم نيندازد. با كمان غنيمت گرفته، جنگ را ادامه داد و همراه بردارش حبيب و مادرش نسيبه در دفاع از پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) كوتاهى نكرد.

پس از ساعتى، هياهوى جنگ خاموش شد و گرد و غبار آن فرونشست. سرزمين حنين پر بود از كشته و زخمى، لشكر هوازن گريخته بود و سپاه اسلام، در نبرد پيروز شده بود. برخى غنيمتى برده بودند و برخى در ميانه ميدان، كشته‏هاى سپاه دشمن را ورانداز مى‏كردند و هر چيز به درد بخورى مى‏يافتند بر مى‏داشتند.

ناگهان صدايى در ميدان پيچيد و همه ساكت شدند؛ «پيغمبر خدا، محمد مصطفى دستور مى‏دهد كه غنيمت‏ها در آن گوشه ميدان، گردآورى شوند و هر كس غنيمتى برده، باز آورد و كسى پيش از تقسيم، چيزى نبرد. فلانى، مأمور نگهدارى غنيمت‏ها، تا پيش از تقسيم است.»

پيش‏تر چنين بود كه جنگجويان عرب، هر غنيمتى به چنگ مى‏آوردند، از آن خودشان بود و خود را مالك آن مى‏دانستند از اين روى، برخى از اين دستور پيامبر، ناخرسند بودند و در انجام آن درنگ كردند.

كمانى كه عبدالله در ميانه جنگ به غنيمت برده بود، شايد ارزش چندانى نداشت، اما براى عبدالله بسيار گرانبها بود؛ با آن جنگيده بود و دشمنان خدا را سركوب كرده بود. اينك، آن كمان مى‏توانست نشانى از باوفايى عبدالله به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. او فرمانبردار بى چون و چراى حبيب خدا بود. پس لحظه‏اى درنگ نكرد و فورى خود را به نگهبان غنيمت‏ها رساند. البته تحويل غنيمت‏هايى كه سپاهيان به دست مى‏آوردند، چندان نامعمول نبود، ولى‏ اين كه كسى كمانى را تحويل دهد كه خودش با صاحب آن درگير شده و آن را به دست آورده است، نيازمند داشتن روحيه تسليم و اطاعت از رسول خدا بود؛ پس كمان را به نگهبان داد. سپس نگاهى به مادرش نسيبه انداخت كه با تمام توان خود، در حال رسيدگى به حال زخمى‏ها و جانبازان بود. بى درنگ به سوى او شتافت تا در كمك رساندن به مجروحان يارى‏اش كند.
- المغازى، ج 3، صص 917 و .918
منابع: ياد ياران ، مرتضى بهرامى ، مركز تحقيقات اسلامى جانبازان

 نظر دهید »

خطاب به سازنده فيلم موهن درباره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم

23 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
خطاب به سازنده فيلم موهن درباره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم
1) پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏ و‏ آله :

قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا يَعذِرُ عَلَى الجَهلِ؛

دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه‏اى را براى نادانى نمى‏پذيرد. بحارالأنوار، ج 78، ص 173، ح 12

2) امام علی علیه السلام:

الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا يَنتَفِعُ؛

نادان باز نمى ايستد (هيچ نهى و بازداشتى در او اثر نمى كند) و پند و اندرزها سودش نمى دهد. (غرر الحكم، ح 1729 - منتخب ميزان الحكمة، ص 600)

3) امام على عليه السلام :

رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ؛

چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.  ارشاد، ص144

4) امام كاظم عليه‏السلام :

إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه  جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.  تحف العقول، ص396

********************************************

 1 نظر

کی برسی مهدی جان

02 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

کی برسی مهدی جان

شده ام در پی تو در به درت مهدی جان
کی رسد بر من مسکین گذرت مهدی جان


کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری
بر نگاهم که بیفتد نظرت مهدی جان


یوسف گمشده ام منتظرم بر ره تو
می نشینم همه بر رهگذرت مهدی جان


کی شود تا که به پایان رسد این شام فراق
رسد این عاشق مجنون به برت مهدی جان


مهر رخشنده من کی برسد وقت طلوع
کی رسد نوبت صبح سحرت مهدی جان


تا که هر جا سخن از آمدنت را گویند
رسد از کوی و خیابان خبرت مهدی جان


گل نرگس شنوم عطر تو را از همه جا
حس کنم چون که حضور و اثرت مهدی جان

 2 نظر

در انتظارم ای دوست

02 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

در انتظارم ای دوست

یک عهد نانوشته من با تو دارم ای دوست
تا جان و زندگی را پایت گذارم ای دوست
عهدی که با تو بستم آیا مگر شکستم
تا لحظه ای که هستم من پای کارم ای دوست
آماده ام بیایی تا من شوم فدایی
گر روی خود نمایی جان را سپارم ای دوست
هر دم در انتظارم آیی به روزگارم
باشی تو در کنارم آید قرارم ای دوست
من کی گلی بچینم زان روی دلنشینم
تا کی تو را ببینم در انتظارم ای دوست
دیدار جانفزایت خواهم من از خدایت
هر لحظه بر دعایت دستی برآرم ای دوست
دلبسته ام به رویت وابسته ام به بویت
تا آستان کویت من رهسپارم ای دوست

وبگاه اشعار مهدوی


 نظر دهید »

پنج درس ارزنده و آموزنده

30 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

پنج درس ارزنده و آموزنده

۱ - روزى معاویه، امام حسن مجتبى علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: من از تو بهتر و برتر هستم.

حضرت فرمود: آیا دلیل و شاهدى بر مدّعاى خود دارى؟

معاویه پاسخ داد: بلى؛ چون اکثریّت مردم موافق با من هستند و اطراف من رفت و آمد دارند، در حالى که هیچ کسى با تو نیست مگر افرادى اندک و ناچیز.
امام مجتبى علیه السلام اظهار داشت: افرادى هم که اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند:
یک دسته فرمان بر و مطیع، و دسته اى ناچار و مضطرّ مى باشند.
پس آنهائى که از روى میل و رغبت پیرو تو مى باشند، همانا مخالف خدا و رسول و معصیت کار هستند؛ و آنهائى که از روى ناچارى با تو مى باشند، در پیشگاه خدا معذور خواهند بود.
سپس افزود: اى معاویه! من نمى گویم از تو بهترم، زیرا فضایل پسندیده‌اى در تو وجود ندارد، همان طورى که خداوند تو را به جهت کارهایت از فضائل و معنویت پاک گردانده است؛ و مرا از زشتی‌ها و رذائل پاک و منزّه ساخته است .( بحارالا نوار: ج ۴۴، ص ۱۰۴، ح ۱۲)

۲ - در روایات متعدّدى وارد شده است:
هرگاه امام حسن علیه السلام مى خواست وضوء بگیرد و آماده نماز شود، رنگ چهره‌اش دگرگون و زرد می‌گشت و لرزه بر اندامش می‌افتاد، و چون علّت آن را پرسیدند؟
فرمود: در حقیقت هر که بخواهد به درگاه خداوند متعال برود و با او سخن و راز و نیاز گوید باید چنین حالتى برایش پیدا شود.( بحارالا نوار: ج ۴۳، ص ۳۳۹، ح ۱۳)


۳ - روزى حضرت امام مجتبى علیه السلام مشغول خوردن غذا بود، که سگى نزدیک آن حضرت آمد، حضرت یک لقمه خود تناول می‌نمود و یک لقمه نیز جلوى سگ مى انداخت.
اصحاب گفتند: یابن رسول اللّه! سگ حیوانى کثیف و نجس است، اجازه فرما آن را از این جا دور کنیم؟
امام علیه السلام فرمود: آزادش بگذارید، این سگ گرسنه است و من از خدا شرم دارم که غذا بخورم و حیوانى گرسنه به من نگاه ملتمسانه کند و محروم بماند.( بحار الا نوار: ج ۴۳، ص ۳۵۲، ح ۲۹)

۴ - به نقل از زید بن ارقم آورده اند:
روزى پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در مجلسى هفت عدد سنگ ریزه در دست خود گرفت؛ و در دست حضرت تسبیح گفتند.
آن گاه امام حسن مجتبى علیه السلام، نیز آن سنگ ریزه‌ها را در دست گرفت و نیز تسبیح خدا گفتند.
پس بعضى افراد حاضر در مجلس، همان ریگ‌ها را در دست گرفتند؛ ولى هیچ کلمه‌اى و حرفى از آنها شنیده نشد، هنگامى که علّت آن را سؤ ال کردند؟ حضرت فرمود: این سنگ ریزه‌ها تسبیح خدا نمی‌گویند، مگر آن که در دست پیامبر و یا وصىّ او باشد؛ و اراده تسبیح نماید(اثبات الهداه،ج ۲، ص ۵۶۰، ح ۲۰)


۵ - بسیارى از مورّخین و محدّثین حکایت کرده‌اند:
روزى امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه در میان جمعى از اصحاب، مارهائى را به نزد خود فرا خواند.
و آنها را یکى پس از دیگرى می‌گرفت و بر اطراف مچ دست و گردن خود می‌پیچید؛ و سپس رهایشان می‌نمود تا بروند.
همین بین شخصى از خانواده عمر بن خطّاب - که در آن مجلس - حضور داشت، گفت: این که هنر نیست، من هم می‌توانم چنین کارى را انجام دهم؛ و یکى از مارها را گرفت و چون خواست بر دست خود بپیچد؛ ناگهان مار، نیشى به او زد و در همان حالت آن شخص عمرى به هلاکت رسید.( اثبات الهداه، ج ۲، ص ۵۶۳، ح ۳۳۲، مدینه المعاجز، ج ۳، ص ۲۴۰، ح ۸۶۲)

 1 نظر

كرامت امام صادق عليه السلام

23 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

كرامت امام صادق عليه السلام

عطار نيشابوري در كتاب « تذكرة الاولياء » مي‌نويسد: نقل شده است كه منصور خليفه يك شب به وزير خود گفت: برو جعفر بياور تا او را بكشم و از شرّش راحت شوم. وزير گفت: او در گوشه‌اي نشسته و گوشه‌نشيني را انتخاب كرده و به عبادت مشغول است و دست از خلافت برداشته است، هيچ خطري براي امير ندارد و كشتن او فايده‌اي براي امير ندارد.

وزير هر چه گفت فايده‌اي نداشت. پس، به ناچار براي آوردن جعفر عليه السلام رفت. منصور به غلامان خود گفت: هنگامي كه جعفر صادق آمد و من كلاه از سر برداشتم، شما او را بكشيد.

وزير، امام جعفر صادق عليه السلام را آورد. منصور همان موقع از جا بلند شد و پيش امام صادق عليه السلام دويد و به او احترام كرده و ايشان را  پيش خود آورد و در صدر مجلس نشاند و خود به دو زانو  پيش او نشست، غلامان از اين كار خليفه تعجب كردند.

منصور گفت: چه حاجت داري؟

امام صادق عليه السلام فرمود: اينكه نخواهي بار ديگر من به نزد تو بيايم و مرا با خداي خويش راحت و تنها بگذاري. سپس دستور داد تا حضرت را با احترام تمام روانه‌اش كردند. در همان حال لرزه بر اندام منصور افتاد و بي هوش شد، مي‌گويند سه نماز از او به قضا رفت. چون به هوش آمد، وزير علت اين پيشامد را پرسيد. منصور گفت: چون امام صادق عليه السلام از در وارد شد، به همراه او اژدهايي ديدم كه لبي به زير غرفه و لبي به بالاي غرفه گذاشت و مرا به زبان حال فهماند كه اگر قصد جان جعفر عليه السلام را داشته باشي، تو را با اين غرفه و ايوان خلافتي مي‌بلعم و فرو مي‌برم. من از بيم اژدها ندانستم چه بگويم، از او عذر خواستم و به همين خاطر بيهوش شدم. (معارف و معاريف، ج4، ص 157)

 

 نظر دهید »

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت

20 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم ودر آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک وآه یتیمان دویده بر سر راهت

بیا که این رمق چشم عاشقان تو ای شاه
نمی رمد مگراز توتیای گرد سپاهت

بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست
تویی که سوده کمربند کهکشان به کلاهت

جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم ونگاهت

در انتظار تو میمیرم در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به باغ تو گل بردمید ومن به دل خاک
اجازتی که سر برکنم به جای گیاهت

تنور سینه ی مارا ای آسمان بر حذر باش
که روی ماه سیه می کند به دوده ی آهت

کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوه های سلاطین که می شود پر کاهت

تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی
که سر جهاد تویی و خدا پشت پناهت

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری 
تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت
شهریار

 نظر دهید »

آمدنم دور نیست

20 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

آمدنم دور نيست

باغها را چراغان كنيد؛
بوى انار، مشام پرستوها را ديگر نمی‌گزد.
زاغكى، زير سرو بن خزيده است؛ پيدايش كنيد؛ به خم رنگ بيندازيدش، طاووس مى شود.
امروز همه از دايره بيرون ترند. (1)
كمرها كه آلوده صد بندگى بودند، شال همت به خود پيچند كه پيچ و تاب راه هنوز بسيار است.
تاجهايى كه مرداب افكندگى، قى می‌كردند، اينك تكه پاره‌هاى سنگ فرش بازارند.
آمدنم، مثل شعر، ناگهانى است؛
مثل سبزه، نقاش زمين است؛
مثل گريه، با خود هزار عاطفه می‌آورد؛
به شيرينى يارى است كه رقيب موميايى او، شمع را به عزا نشانده است.
آمدنم، مثل تحويل سال است؛ پر از خنده و ديدار.
آمدنم، آمدنى است.
فانوس ها را يك يك به كوچه آوريد؛ درآبگينه هايشان آتش بريزيد، تا در صبح استقبال، كسى دلمرده نباشد.
غنچه ها را ديگر، چشمه هاى خون نخوانيد. ابرها، پيغام طراوت مى گزارند، گريه آسمان نيستند. من در راهم. اندك آب خود را به خاك راه آلوده نكنيد. من با خود يك اقيانوس ابر آورده ام؛ همه از بهر شماست.
شنيده ام بچه مرشدهاى خاخام، عكس مرا مى دزدند، حمايل مى كنند، و كنار نيل مى روند، تا چند گرم مهربانى از خدا پس انداز كنند.
شنيده ام از پشت ابرهاى سياه و سرد، بر سر شما آهنهاى گرم مى ريزند.
شنيده ام با شما آن مى كنند كه عجوزه هاى روستاى پايين رودخانه، با گنجشكان بى آزار.
شنيده ام فرعون زاده هاى اهرام خو، به شما مى خندند و غيبت مرا تسخر- نيشخند- مى زنند.
به آن گورهاى ايستاده بگوييد: موسى، برادر من، جمله شما را به هيچ فروخت، و اگرهيچ، سايه اى مى داشت، شما را از آن نيز بهره نبود.
بگوييد: هيچستان شما، از روى نيل تا پايين آن است؛ آنجا كه فرعون براى شما ميراث گذاشت.
به آنها بگوييد: آسمان حجاز به نياى من گفته است: شما همان نامردمانى هستيد كه از گاو موسى شير به لب و دهان خود پاشيديد، اما دختران خود را هلهله كنان به نكاح گوساله ى سامرى در آورديد. كابين آن را هم ستانديد: چهل سال سعى بى صفا.
من از مقدار شما بيشم.
حديث خار و گل، يا شمع و پروانه، يا تشنه و آب، يا باغ و بهار، رها كنيد كه اينها همه كهنه ردايى است نخ نما. ندبه بخوانيد؛ ندبه هميشه تازه است. ندبه هر روز شما را جمعه مى كند.
كاش هميشه كودك مى مانديد، و با من به همان زبان گريه سخن مى گفتيد. چقدر دوست دارم اين تنها زبان زنده را.
گريه تنها زبانى است كه دروغ را نمى شناسد، و درس فريب در واژگان مدرسه او نيست.
حسرت نخوريد به روزگار كسانى كه در بازارمى ايستند، و در خانه نشستن را از ياد برده اند. روز بيدارند، و شب نيز بيدار.
حسرت، وقف تازه جوانى است كه در پاى حبيب « سر و دستار نداند كه كدام اندازد» (2) و با آواز قناريها، تا آخرين ايستگاه پرستوها پرواز را خريده است.
مرا بخواهيد؛ اگر بهاى آن شكستن است؛ ماه بى شكستن تمام نمى شود.
از من برخيزيد؛ اگرآخر آن نشستن است. شمع ازشعله برخاسته، نشست.
ترازوى نياز شما از نماز هم پر مى شود؛ كفه آن را به زر نيالاييد.
آفت عشق را بشناسيد: بى تابى است.
آمدنم، دور نيست.
معشوقه به سامان شد
تا باد چنين بادا
كفرش همه ايمان شد
تا باد چنين بادا
ملكى كه پريشان شد
از شومى شيطان شد
باز آن سليمان شد
تا باد چنين بادا
يارى كه دلم خستى
در بر رخ ما بستى
غمخواره ياران شد
تا باد چنين بادا
شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد
خورشيد درخشان شد
تا باد چنين بادا
عيد آمد و عيد آمد
يارى كه رميد آمد
عيدانه فراوان شد
تا باد چنين بادا
ملكى كه
پريشان شد
از شومى شيطان شد
باز آن سليمان شد
تا باد چنين بادا
يارى كه دلم خستى
در بر رخ ما بستى
غمخواره ياران شد
تا باد چنين بادا
شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد
خورشيد درخشان شد
تا باد چنين بادا
عيد آمد و عيد آمد
يارى كه رميد آمد
عيدانه فراوان شد
تا باد چنين بادا (3)

پى نوشت ها:
1- دور تو از
دايره بيرون تر است از دو جهان قدر تو افزون تر است نظامى،( مخزن الاسرار)

2- اى خوشا
دولت آن مست كه در پاى حريف سرو دستار نداند كه كدام اندازد (حافظ)
3- ديوان شمس،
تصحيح فروزانفر، ج 1، صص 56، 55.

منبع: وب انتظار تا کی


 1 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس