معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

با امام صادق علیه السلام در سایه قرآن

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

با امام صادق علیه السلام در سايه قرآن

مرحوم شيخ كلينى در اصول كافى بخشى را به مسائل حجت و دليل‏ شيعيان اختصاص داده و در يكى از اخبار آن بخش چنين نقل كرده:  منصوربن حازم گويد: به امام صادق علیه السلام عرض كردم: خداوند بالاتراز آن است كه به وسيله مخلوقاتش شناخته شود بلكه اين‏ مخلوقاتند كه به وسيله خدا شناخته مى‏‌گردند.  امام صادق علیه السلام فرمود: راست گفتى.
گفتم: كسى كه دانست‏ براى او پروردگارى است، پس سزاوار است كه‏ بداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است كه جز از راه وحى و رسول شناخته نمى‏‌گردند، پس اگر به كسى وحى نشد سزاوار است كه‏ دست‏ به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات كرد، خواهد ديد كه آنها حجت هستند و پيروى از ايشان واجب.  آنگاه به امام صادق علیه السلام مى‏‌گويد كه از مردم در مورد حجت‏ بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  پرسيدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذكر دادم كه قرآن بدون سرپرست و قيم كفايت نمى‏‌كند، چرا كه گروههاى ‏مختلف از جمله مرجئه، قدريه و حتى زنادقه كه به قرآن ايمان هم ‏ندارند براى سخن خويش به قرآن استدلال مى‌‏كنند و روى همين جهات‏ است كه گفتم قرآن نياز به سرپرستى دارد كه هرچه در مورد آن‏ بفرمايد حق باشد و در اين ميان كسانى چون ابن مسعود و عمر و حذيفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال كردم كه آيا تمام قرآن را مى‏‌دانستند؟ در جواب گفتند:  خير، تنها على بود كه آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس ‏شهادت مى‌‏دهم كه على علیه السلام قيم و سرپرست قرآن است و پيروى از او واجب و پس از رسول خدا حجت‏ بر مردم است و آنچه در مورد قرآن ابراز عقيده كند حق است.  امام صادق علیه السلام پس از شنيدن سخنان او و استدلال زيبا و محكم وى‏ او را با گفتن «رحمك الله‏» ستود و دعايش كرد. (اصول كافى، ج 1، ص 168، حديث 2 دارالکتب الاسلامیه، تهران) 

سخنان جناب‏ منصور را ضميمه كنيد به فرمايش حضرت اميرالمومنين كه‏ مى‏‌فرمايد: «اين قرآن جز خطوطى كه ميان دو جلد نگاشته شده، چيزى نيست، به زبان سخن نمى‏‌گويد، ناچار بايد ترجمانى داشته‏ باشد» (نهج البلاغه، خطبه 125) 

در همين زمينه يكى از اصحاب امام صادق علیه السلام مى‏‌گويد:  شنيدم كه امام صادق علیه السلام مى‏‌فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنه‏ علم الله و عيبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت‏»خدا و گنجينه علم خدا و صندوق وحى خدائيم) (اصول کافی، ج1، ص 192، حدیث 1) 

پدر گرامى آن‏ حضرت، امام باقر نيز علیه السلام مى‏‌فرمايد: نحن تراجمه وحى الله‏» (مامترجمان وحى خدائيم.) (همان، حدیث 3)

 1 نظر

داستانی از امام صادق علیه السلام / یک جهان در یک جسم

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
داستانی از امام صادق علیه السلام
یک جهان در يك جسم

روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟

امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت:

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان، و 360 رگ مى باشد.

رگ‌ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى‌دارند، استخوان‌ها جسم را پايدار و ثابت مى‌دارند، گوشت‌ها نگه دارنده استخوان‌ها هستند، و عصب‌ها پى نگه دارنده گوشت‌ها مى‌باشند.

سپس امام عليه السلام افزود:

خداوند دست‌هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه، در مچ دو قطعه، در بازو يك قطعه؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.

و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران.

و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى‌باشد.

و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر يك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است، كه دو طرف 18 عدد مى‌باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست.

و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است.

و معمولا انسان‌ها تا سنين بيست سالگى، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنين 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان‌هاى عقل معروف است، روئيده مى شود.(بحارالا نوار: ج 47، ص 218، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب: ج 3، ص 379. )


 1 نظر

به آتش کشیدن خانه‌ ی امام صادق علیه السلام

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

به آتش کشیدن خانه ی امام صادق علیه السلام

مُفَضّل بن عمر می‌گوید: ابوجعفر منصور عباسی به حسن بن زید که فرماندار حرمین « مکه و مدینه » بود، دستور داد که خانه‌ی امما صادق علیه السلام را بسوزاند. فرماندار از دستور اطاعت کرده و به خانه‌ی حضرت آتش زد و آتش درب ورودی، و راهرو خانه را سوزاند و به خانه سرایت کرد. امام صادق علیه السلام از خانه خارج شد و در حالی که میان آتش گام برمی‌داشت، می‌فرمود: « اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری، اَنَا بنُ ابراهیمَ خَلیلِ اللهّ ». منم پسر اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریش در اطراف زمین پراکنده‌اند (اعراق الثری لقب اسماعیل بوده است)، منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد). (اصول کافی، ج2، ص 501)

 نظر دهید »

دانشگاه امام صادق علیه السلام

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

دانشگاه امام صادق علیه السلام

در مدرسه علمیه جعفری بیش از بیست هزار دانشجو تربیت می‌شد که از کلاس اول تا آخرین حد اجتهاد و استنباط را به رهبری امام جعفر صادق پشت سر می‌گذاشتند و آنان نیز جهان اسلامی را به علم و دانش سیراب می‌کردند.

چهار هزار نفر از آنان در یک عصر شروع به تدریس و آموختن کردند و همگی به اتفاق می‌گفتند: « حَدَّثنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ الصّادِقُ علیه السلام »

شاگردان ایشان در عصر خود چهارصد کتاب در فقه جعفری نوشتند که به چهارصد اصل مشهور است و کتب اربعه: کافی، من لا یحضره الفیقه، تهذیب و استبصار از آن اتخاذ و اقتباس شده است.

در مدرسه علمیه جعفری فقهایی نظیر ابان بن تغلب، محمدبن مسلم، جمیل بن دراج، ابن بن عثمان، حماد بن عیسی، بُرید عجلی و … تربیت شده‌اند. ابن بن تغلب به تنهایی سی هزار حدیث از پیشوای خود نقل کرده است.

در این دانشگاه فقط فقه تدریس نمی‌شد بلکه فنون مختلف و رشته‌های گوناگون نیز در مناسبت‌ها تدریس می‌شد: مثل علم تفسیر، اخلاق، کلام، توحید، طب، علوم طبیعی، شیمی، فیزیک، داروسازی و سایر علوم غریبه.

جابر بن حیّان و طرطوسی از شیمی‌دان معروف حوزه‌ی درس آن حضرت بوده‌اند جرجی زیدان (مسیحی عرب که نویسنده و روزنامه نگار بوده است.) می‌نویسد:

اروپائیان بیشتر از عرب‌ها در سرگذشت حال جابر و تألیفات او بررسی کرده‌اند و اعتراف صریح دارند که اساس علم کیمیاء جدید (شیمی) را جابر بنیان گذاشته و این علم را از امام صادق علیه السلام آموخته است.(مجموعه زندگانی چهارده معصوم، عمادزاده، ص 918)

 نظر دهید »

آشنایی با امام صادق علیه السلام در منابع اهل سنت

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

آشنایی با امام صادق علیه السلام در منابع اهل سنت

در این مطلب قصد دارم به معرفی خلاصه و مفید امام صادق در منابع اهل سنت بپردازم. امیدوارم در فضایی منطقی و بدور از تعصب مطالعه کنید

سخن علمای اهل سنت در مقام امام صادق

ذهبی در مورد امام صادق چنین گفته است:

مناقب جعفر کثیرة و کان یصلح للخلافة لسؤدده و فضله و علمه و شرفه رضی الله عنه.

ویژگی‌ها و فضائل جعفر بن محمد زیاد است و به خاطر آن بزرگواری و سیادت و فضل و علم و شرفش، صلاحیت خلافت بر مسلمین را داشت.

تاریخ الإسلام للذهبی، ج۹، ص۹۳

مالک بن أنس می گوید:

إختلفت إلیه زمانا، فما کنت أراه إلا على ثلاث خصال إما مصل و إما صائم و إما یقرأ القرآن و ما رأیته یحدث إلا على طهارة.

مدت زیادی نزد او رفت و آمد می‌کردم و او را فقط در ۳ حالت می‌دیدم: یا نماز می‌خواند و یا روزه بود و یا قرآن می‌خواند و فقط با طهارت سخن می‌گفت.

مسند الموطا ج۱ص۸۹

مِزّی در تهذیب الکمال می گوید:

ما رأیت أحدا أفقه من جعفر بن محمد.

از ابو حنیفه درباره جعفر بن محمد سوال کردند و گفت: تا به حال فقیه‌تر از جعفر بن محمد را ندیده‌ام.

تهذیب الکمال للمزی، ج۵، ص۷۹ ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج۶، ص۲۵۷

ادعاهای واهی ابن تیمیه و پاسخ به آن:

فالزهری اعلم باحادیث النبی صلی الله علیه و سلم و احواله و اقواله باتفاق اهل العلم من ابی جعفر محمد بن علی **منهاج السنه ص۴۰۶**

همانا زهری عالم تر بوده است از جعفر بن محمد به روایات و احوال و اقوال رسول الله

پاسخ به این ادعا:

برای پاسخ به این ادعای جناب ابن تیمیه فقط به گوشه ایی از کلام علمای اهل سنت در مورد علم امام صادق بسنده می نمایم:

امام ابوحنیفه

و ابوحنیفه فرموده است: «فقیه تر از جعفر بن محمد بچشم ندیده ام»** تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶**

عمرو بن المقدام

ابونعیم اصفهانى در کتابش بنام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل می کند که گفت «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»

یعنى «چون نگاه به جعفر بن محمد می کردم می دانستم که او از سلاله پیامبران است»** حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۹۳**

ابن حبان

و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق(علیه السلام)می گوید:

ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم»** تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴**

و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.

ابوحاتم

و ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکرة الحفاظ می نویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله»** تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶**

یعنى «امام صادق آنگونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمی شود».

ابن ابى حاتم

و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل می کند که گفت از قول پدرش: جعفر الصادق ثقة لایسأل عنه.** تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۳**

یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود»

ابن حجر هیثمى

وى که یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت بشمار می آید در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به اینکه شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على(علیهما السلام) بدنیا آمدند که افضل و کاملتر از همه آنها امام جعفر صادق(علیه السلام) بودند که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفته اند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت کرده اند.** ابن حجر هیثمى: الصواعق المحرقة، ص ۱۲۰**

شبلنجى

این عارف بزرگ ربانى نیز که یکى دیگر از مؤلفین مشهور اهل سنت است در کتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «کان جعفر الصادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوة و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه»** نورالابصار، ص ۱۷۰**

یعنى: جعفر صادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع می شد و چون از خداوند چیزى می خواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.

ابن خلکان

این مؤلف مشهور و بنام اهل سنت نیز در کتاب خود موسوم به وفیات الاعیان اظهار داشته است: «و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فى مقالته… و کان تلمیذه ابوموسى جابر بن حیان الصوفى الطرسوسى قدألف کتاباً یشتمل على ألف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق وهى خمس مأة رسالة»** وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۲۹۱**

یعنى: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) از سادات اهل بیت(علیهم السلام)بشمار می رود و بدلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است … و ابوموسى جابر بن حیان یکى از شاگردان اوست که کتابى مشتمل بر هزار برگ تألیف نموده که متضمن رساله هاى امام جعفر صادق(علیه السلام) است که مقدار آنها به پانصد رساله می رسد.

خیر الدین الزرکلى

وى یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت می باشد که تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در کتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق(علیه السلام) نوشته: «کان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالک و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الکذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و کان جریئاً علیهم صداعاً بالحق»** الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۱**

یعنى: امام جعفر صادق(علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار می رود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او کسب علم کردهاند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل سنت امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبشان صادق است بخاطر اینکه هرگز کسى از او کذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.

محمد فرید وجدى

این نویسنده بنام نیز که یکى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى می باشد در دائرة المعارف مشهور خود از امام جعفر صادق(علیه السلام) صحبت به میان آورده و بعنوان یک سنى مذهب می نویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة کان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فى کلامه کان من افاضل الناس»** دائرة المعارف، ج ۳، ص ۱۰۹**

یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى(صلى الله علیه وآله) مىباشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.

ابو زهره

محمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان بنام در کتابى که به نام الامام الصادق به رشته تحریر کشیده است درباره حضرت می نویسد:«امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پربرکتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین می ساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند»

و اضافه می کند «علماء اسلام در هیچ مسأله اى آنگونه که بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شکل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل سنت هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده همچنانکه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشته اند.

و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نمودهاند»** الإمام الصادق، ص ۶۵ و ۶۸**

ابن الصباغ مالکى

این نویسنده نامدار اهل سنت نیز که در کتاب خود بنام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق(علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذکر نموده است در این باره می نویسد:«مناقب جعفر الصادق(علیه السلام)فاضلة أو صفاته فى الشرف کاملة، و شرفه على جبهات الأیام سائلة، و أندیة المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة»** الفصول المهمة، ص ۲۳۰**

جناب ابن تیمیه این اشخاص از علمای اهل سنت هستند یا نستند؟

ادعای ابن تیمیه

وجعفر بن محمد هو من اقران ابی جنیفه  و لم یکن ابو حنیفه ممن یاخذه عنه مع شهرته بالعلم**منهاج السنه ج۳ص۱۴۰**

ترجمه: جعفر بن محمد از هم قرن های ابی حنیفه بود و نبود ابوحنیفه از کسانی که علمش را از او گرفته باشد با توجه به شهرت جعفر بن محمد در علم

پاسخ به این ادعای  ابن تیمیه:

اقرار شارح منهاج السنه:

ان صحت الحکایه ان یکون قد استفاد منه بعض العلم ** منهاج السنه ج۳ص۱۴۱- حاشیه متن**

همانا قول صحیح آن هست که استفاده کرده است ابوحنیفه از او در بعضی از علوم.

اما اقرار های سایر علمای اهل سنت:

مسند أبی حنیفة - أبو نعیم الأصبهانی - ص ۶۶

حلیه الاولیاء ج ۳ص۱۹۶

الامام الصادق ص۲۵۲-۲۵۵

منبع: سایت گفتگوی آرام میان شیعه و سنی

 2 نظر

روزشمار ماه شوال (6)

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (6)

25 شوال
1. شهادت امام صادق (عليه السلام)


امام صادق (عليه السلام) در سال 148 ه‍ در چنين روزى وفات يافت (قلائد النحور، ج شوال، ص 139؛ اعلام الورى، ج 1، ص 514؛ جنات الخلود، ص 27؛ مستدرك سفينه البحار، ج 6، ص 66؛ كافى، ج 2،ص 377؛ ارشاد، ج 2،ص 180).

در شهادت حضرت نيمه رجب و نيمه شوال را هم گفته اند(شرح احقاق الحق، ج 28، ص 507)


شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودى بود كه منصور به آن حضرت خورانيد.(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 280)

مدت امامت آن حضرت 34 سال و عمر شريفشان 65 سال بود.


دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود كه عبارتند از: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان حمار از بنى اميه و سفاح و منصور دوانيقى از بنى عباس.


فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)، اسماعيل، عبد الله، محمد ديباج، اسحاق، على عريضى (على بن جعفر مدفون در قم) عباس، ام فروه، اسماء فاطمه (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 280)

 2 نظر

سخنان حكمت آميز حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
سخنان حكمت آميز حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)

‏1. كلمات قصارامام صادق عليه السلام

در كتاب “مجموعه شهيد اول (ره)” از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:


1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى يافتم.

2- و طلبتُ العافية، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گيرى (مثبت و سازنده) يافتم.

3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگينى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به يگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم يافتم.

4- و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى يافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقديم المال لوجه الله:و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا يافتم.

برگ عيشى به گور خويش فرست                      كس نيارد ز پس، تو پيش فرست.

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصية: و شيرينى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) يافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

9- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة الليل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگى زن و فرزند يافتم.

12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصيحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت يافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايى يافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم.

18- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايى يافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى يافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى يافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

22- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

قناعت توانگر كند مرد را                              خبر كن حريص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويى يافتم.

25- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدين: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نيكى به پدر و مادر يافتم.(مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810)

 

2. اندرزهاى دهگانه

مردى از امام صادق عليه السلام اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چيست؟!

2- اگر روزى تقسيم شده است، حرص و آز براى چيست؟!

3- و اگر سنجش (در قيامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چيست؟!

4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟!

5- و اگر كيفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چيست؟!

6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چيست؟!

7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فريب براى چيست؟!

8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چيست؟!

9- و اگر تمام چيزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چيست؟!

10- و اگر دنيا ناپايدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چيست؟!(خصال صدوق ، ج 2، ص 45)

منبع: سخنان حكمت آميز، ترجمه و تحقيق ولي فاطمي


 

 نظر دهید »

عبادت و بندگي امام صادق عليه السلام

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
عبادت و بندگى امام صادق عليه السلام

‏ آنچه از واژه «عبادت» به هنگام استعمال آن فهميده مي شود روزه، نماز و حج و ديگر عبادتهاى بدنى است كه انجام آنها احتياج به قصد قربت دارد و وجود امام صادق عليه السلام از اين حيث زينت بخش عبادت كنندگان مي باشد.

سبط ابن جوزى در «تذكره» مي نويسد: علماى سيره نويس گفته ‏اند او به سبب اشتغال به عبادت و پرستش خدا از رياست‏ طلبى و دنيا خواهى منصرف بوده است.

ابن‏ طلحه در «مطالب السؤل» مي نويسد: امام جعفر بن محمد عليهما السلام صاحب دانشهاى فراوان بود و عبادتهاى زياد انجام مي داد و ذكرها و وردهاى پى در پى مي خواند. او اوقات خويش را به انواع عبادات و نيايشها تقسيم مي كرد.

ابو نعيم اصفهانى در «حيلة الاولياء» مي نويسد: او به عبادت و پرستش خدا رو آورده و در برابر خدا خاضع و خاشع و از رياست رويگردان بود.

مالك بن انس مي گويد: جعفر بن محمد عليهما السلام در يكى از سه حال بود: حالت روزه، نماز و ذكر. او از عابدان بزرگ و زاهد سترگ بود كه از خدا خشيت دارند. يك سال در سفر حج با او همراه بودم، هنگامى كه پس از بستن احرام بر مركب خويش قرار گرفت، تا مي خواست لبيك گويد، صدايش مي بريد و نزديك مي شد كه از مركب پائين افتد.
مالك در ادامه سخنش مي گويد: با فضيلت ‏تر از جعفر بن محمد از جهت دانش، عبادت و نيايش، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و از خاطر احدى نگذشته است .

پس هيچ جاى تعجب نيست كه امام ابو عبدالله عليه السلام با فضيلت‏ ترين مردم باشد از جهت عبادت، زهد وتقوى؛ زيرا حدود بندگى و عبادت هر كس بر پايه ميزان خداشناسى اوست و به مفاد آيه «انّما يخشى اللّه من عباده العلماءُ»، امام صادق عليه السلام كه در مرحله بالائى از علم و عرفان به ساحت الهى بوده، حدود عبادت و بندگى‏اش نيز به همين تناسب بوده است.

منبع: صفحاتي از زندگي امام جعفر صادق عليه السلام، ص322ـ321

 نظر دهید »

پيامك شهادت امام صادق عليه السلام

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

پيامك شهادت امام صادق عليه السلام


25 شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین اختر تابناک ولایت و امامت، رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) را به محضر مقدس منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عج) و تمامی مسلمین جهان ، خاصه شیعیان ارادتمند آن امام همام تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.

.

.

.

بار دیگر ظالمانه، خیل جلادان شبانه

با دو دست بسته بردند یک غریبی را ز خانه

بار دیگر دست گلچین در مدینه آتش افروخت

بار دیگر آشیانی در میان شعله ها سوخت

داغ یک دسته شقایق، بر دل خونین صادق

بار دیگر شد شکسته حرمت قرآن ناطق

.

.

.

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند

بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند

اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند

که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

.

.

.

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

.

.

.

سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است.

امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک‏های غربت شیعیان است و دانش،

بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ‏های زرین احادیث، تسلیت می‏گوید.

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (5)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (5)


20 شوال
1. دستگيرى امام كاظم (عليه السلام)
در اين روز هارون ملعون به مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) به ظاهر براى زيارت و در حقيقت براى دستگير نمودن حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) آمد و آن حضرت را از مدينه به بغداد فرستاد(كافى، ج 2، ص 507 ـ بحار الانوار، ج 48، ص 206)

 1 نظر

روزشمار ماه شوال (4)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (4)

روز هفدهم شوال
1. جنگ خندق
در اين روز در سال 5 هـ‍ غزوه خندق (احزاب) و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست امير المؤ منين (عليه السلام) به وقوع پيوست، و اين جنگ در زمستان به وقوع پيوست (فيض العلام،ص 76 77 ـ قلائد النحور، ج شوال، ص 107). وقوع جنگ خندق را بعضى در 8 ذى القعده (كشف الغمه، ج1، ص 150ـ الموسوعه الكبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله عليه و آله)، ج 3، ص 58) و بعضى در 15 شوال گفته اند، و استبعادى ندارد كه شروع جنگ در 15 شوال باشد. همچنين به قولى غزوه خندق در سال 4 ه‍ اتفاق افتاده است.(صحيح بخارى، ج 4، ص 1504)
در اين جنگ تعداد مسلمانان 3000 نفر و تعداد شهداى مسلمانان 6 نفر بود. تعداد كفار 10000 نفر بود ولى تعداد مقتولين كفار ذكر نشده است .
در اين جنگ مسلمانان داخل مدينه در اطراف شهر خندقى كندند. در اثناى اين كار منافقين جسارتها به پيامبر (صلى الله عليه و آله) نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبيد ولى كسى جرأت نكرد. عمر بن خطاب از شجاعتهاى عمرو سخن گفت، و در مردم ايجاد ترس كرد.
عبد الرحمن بن عوف گفت: « اگر عمرو بر ما چيره شود همه ما را خواهد كشت. بهترين راه اين است كه محمد را دست بسته تحويل آنها دهيم!!» در چنين شرايطى پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: آيا دوستى هست كه شر اين دشمن را كفايت كند؟ آقا و مولايمان اسد الله الغالب على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: من به مبارزه او مى روم. پيامبر (صلى الله عليه و آله) سكوت كردند، و تا سه بار اين كلام را فرمودند، و هر سه بار امير المؤ منين (عليه السلام) براى مبارزه اعلام آمادگى نمودند.
آخر الاءمر پيامبر (صلى الله عليه و آله) اجازه فرمودند و امير المؤ منين (عليه السلام) حركت كردند. در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: برز الايمان كله الى الشرك كله .
بعد از آن كه عمرو بن عبدو اسلام اختيار نكرد و دست از جنگ بر نداشت ، امير المؤ منين (عليه السلام) او را به يك ضربت از پا در آورد. در اين حال صداى تكبير مسلمين بلند شد و پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: مبارزه على بن ابى طالب (عليه السلام ) در روز خندق از اعمال امت من تا روز قيامت افضل است (كشف الغمه، ج 1، ص 150ـ بحار الانوار، ج20، ص 186 281)
2. وفات اباصلت هروى
در اين روز در سال 207 هـ ثقه جليل اباصلت عبد السلام بن صالح هروى كه اهل هرات بود پس از آزادى از زندان ماءمون از دنيا رفت.(مستدرك سفينه البحار، ج 5، ص 224)
اباصلت از اصحاب امام رضا (عليه السلام) و از خواص شيعيان بود، و كتاب « وفاه الرضا (عليه السلام) » تاءليف اوست. در ايران دو قبر منسوب به آن بزرگوار است: يكى در بيرون شهر مشهد، و ديگرى در دروازه رى قم (مراقد المعارف، ج 1، ص 107 108)

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (3)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (3)

روز پانزدهم شوال
1. جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (عليه السلام)
در سال 3 ه‍ در روز جنگ احد، حضرت حمزه سيد الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند(مسار الشيعه، ص 15 17، بحار الانوار، ج 20، ص 18ـ توضيح المقاصد، ص 27 ـ سيره ابن هشام، ج3، ص 68 ـ الموسوعه الكبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله عليه و آله)، ج 2 ،ص 110 ـ تقويم المحسنين، ص 12)
در اين جنگ مسلمانان هزار نفر بودند كه به نوشته عده اى سيصد نفر در بين راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. كفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد كشته هاى كفار 22 يا 23 يا 28 نفر، و تعداد شهدا 70 نفر بود(مسار الشيعه، ص 15) در اين روز دندان و پيشانى پيامبر (صلى الله عليه و آله) را شكستند(بحار الانوار، ج 20، ص 18)
فداكارى هاى امير المؤ منين (عليه السلام) در احد
در اين روز بر اثر فداكاريها و شجاعتهايى كه امير المؤ منين (عليه السلام ( در دفاع از وجود شريف خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زيادى بر بدن مباركش رسيد. اين در حالى بود كه ديگران فرار كرده بودند، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: يا على، آيا مى شنوى كه از آسمان تو را مدح مى كنند. يكى از ملائكه به نام رضوان مى گويد: لا سيف الا ذوالفقار و لافتى الا على. امير المؤ منين (عليه السلام) مى فرمايد: از خوشحالى گريستم و خداوند سبحان را بر اين نعمت حمد كردم (ارشاد، ج1، ص 87 ـ اسد الغابه، ج 4، ص 21 ـ مسار الشيعه، ص 16 ـ مصباح كفعمى، ج 2، ص 600)
در اين جنگ پيروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى كه به تعقيب دشمن رفتند و ميدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنايم شدند و اكثر نگهبانان مخالفت دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) نمودند و محل نگهبانى خود را رها كردند و مانند بقيه مشغول جمع غنايم شدند.
خالد بن وليد كه از سر دسته هاى كفار در اين جنگ بود از همان قسمت با كفار حمله كردند
تعداد اندكى از نگهبانان دره كه نرفته بودند شهيد شدند و كفار از پشت سر به مسلمانان حمله كردند. فراريان كفار هم تا اين وضع را ديدند بازگشتند و حمله به مسلمين شدت گرفت . جراحتهاى فراوانى بر بدن مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله) رسيد و شيطان فرياد بر آورد كه محمد كشته شده است! مسلمانان با شنيدن اين ندا فرار كردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله) محافظت مى كردند كه عبارت بودند از امير المؤ منين (عليه السلام) و ابودجانه كه شهيد شد و زنى به نام نسيبه و انس بن نضر كه تازه از مدينه رسيده بود.
ابوبكر و عمر در جنگ احد
عمر بن خطاب مى گويد: در احد با پيامبر (صلى الله عليه و آله) بيعت كرده بوديم بر اينكه كسى فرار نكند، و هر كس از ما كه فرار كند ضال و گمراه است، و هر كس از ما كشته شود شهيد است (بحار الانوار، ج 20، ص 5453)
احمد بن حنبل مى گويد: ابوبكر و عمر در اين جنگ فرار كردند. هنگامى كه امير المؤ منين (عليه السلام) در تعقيب فرارى ها بود، عمر در حالى كه اشك چشمانش را پاك مى كرد بر گشت و به امير المؤ منين (عليه السلام) عرض ‍ كرد: مرا ببخشيد!! امير المؤ منين (عليه السلام) فرمود: « آيا تو نبودى كه صدا زدى: محمد كشته شده است، به دين قبلى خود برگرديد »؟!! عمر گفت: اين كلام را ابوبكر گفته است! در اينجا بود كه اين آيه نازل شد: ان الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان (سوره آل عمران، آيه 155ـ اثبات الهداه، ج2، ص 364 365)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: در جنگ احد امير المؤ منين (عليه السلام) در حال دفاع از پيامبر (صلى الله عليه و آله) بودند، و ديگر اصحاب فرار مى كردند. آن حضرت همچون شير غضبناك از قفاى گريختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسيد كه به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده اى ديگر به سرعت فرار مى كردند. حضرت فرياد بر آورد: اى جماعت، بيعت شكستيد و پيامبر )صلى الله عليه و آله) را تنها گذاشتيد و به سوى جهنم مى گريزيد؟
عمر بن خطاب مى گويد: على را ديدم با شمشير پهنى كه مرگ از آن مى چكيد و چشمهايش از خشم مانند دو قدح خون بود، يا مانند دو كاسه روغنى كه آتش در او افروخته باشند مى درخشيد، و فهميدم كه اگر به ما برسد به يك حمله ما را خواهد كشت. اين بود كه جلو رفتم و عرض كردم: « يا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند مى دهم كه دست از ما بردارى، كه عرب را عادت است كه گاهى مى گريزد و گاهى حمله مى كندم زمانى كه حمله مى كند تلافى گريختن را مى نمايد». پس آن حضرت ما را رها كرد؛ و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد كه تاكنون از دلم خارج نشده است (بحار الانوار، ج20، ص 53 54 ـ قلائد النحور، ج شوال، ص 77)
در اين جنگ بر بدن مبارك امير المؤ منين (عليه السلام) هنگام حمايت از پيامبر (صلى الله عليه و آله) 90 جراحت بر صورت، سر، سينه، شكم، دست و پاى مبارك رسيد. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: « يا محمد، به خدا قسم اين عمل على بن ابى طالب ، مواسات است.» پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: « اين بدان جهت است كه من از اويم و او از من است. جبرئيل عرض كرد: و من از شما دو بزرگوارم.» (بحار الانوار، ج 20، ص 54)
بانويى به نام نسيبه در جنگ احد
در اين روز يكى از كسانى كه جانفشانى كرد و فرار نكرد، بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانويى به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او ام عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مسك آبى به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مى نمود. هنگامى كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند، مشك را به كنارى انداخت و خود را پيش روى پيامبر (صلى الله عليه و آله) سپر كرد، به گونه اى كه جراحات زيادى بر او وارد شد، كه مداواى يكى از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت .
اين زن فداكار دست به شمشير برد، و چنان ضربه اى بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) را داشت زد كه او فرار كرد. عبد الله فرزند نسيبه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع پيامبر)صلى الله عليه و آله) نمود و او قبول كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) به نسيبه فرمود: بارك الله عليك يا نسيبه. در اين حال پيامبر (صلى الله عليه و آله) ديد يكى از مهاجرين فرار مى كند در حاليكه سپرش را به پشتش ‍ بسته است. آن حضرت فرمودند: « اى صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنم برو.» سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: « سپر او را بردار.» او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: « مقام نسيبه از مقام فلان و فلان افضل است، چه اينكه فرار كردند.»(بحار الانوار، ج 20، ص 54)
شهادت حضرت حمزه (عليه السلام)
در اين روز جناب حمزه بن عبد المطلب (عليه السلام) به شهادت رسيد.
آن حضرت برادر رضاعى پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند.(بحار الانوار، ج 15، ص 281)
آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان كشته شد. هند به خاطر كشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر (صلى الله عليه و آله) را داشت، ولى كفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود كه او وحشى را با وعده هايى به كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) يا على مرتضى (عليه السلام) و يا حمزه تحريك كرد. وحشى گفت: « از كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) و پسر عمويش على (عليه السلام) عاجزم، ولى براى كشتن حمزه كمين مى كنم.»
او در ميدان جنگ با نيزه اى بر سينه و يا شكم مبارك آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد كرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشكافد و جگر مبارك آن حضرت را بيرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش كارگر نشد. همچنين هند با خنجرى گوشها، بينى و… آن حضرت را جدا كرد و به گردن انداخت .
پيامبر (صلى الله عليه و آله) هنگامى كه حمزه را با آن وضع ديدند، گريستند و عباى مبارك را روى او كشيدند كه خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند: يا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله … يا فاعل الخيرات، كاشف الكربات …. امير المؤ منين و فاطمه زهرا (عليها السلام) و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند(بحار الانوار، ج 20، ص 55 ـ حمزه سيد الشهداء (عليه السلام)، ص 2829) پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر بدن مبارك او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال كه معاويه خواست نهرى از احد عبود دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فورا خون جارى شد!
حضرت رضا (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: « بهترين برادران من على (عليه السلام) و بهترين عموهاى من حمزه است.» (عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 61 ـ رياحين الشريعه، ج4، ص 350)
2. رد الشمس
در اين روز بازگشت خورشيد براى امير المؤ منين (عليه السلام) به وقوع پيوسته است (قلائد النحور، ج شوال، ص 92 ـ مصباح كفعمى، ج 2، ص 600 ـ فيض العلام، ص 76 ـ تقويم المحسنين، ص 12ـ وقايع الشهور، ص 201). به قولى اين واقعه در 17 شوال بوده است. (بحار الانوار، ج 97، ص 384، ج 95، ص 189)
لازم به يادآورى است كه رد شمس براى امير المؤ منين (عليه السلام) دو بار اتفاق افتاده است: يكى در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله) در نزديكى مسجد قبا، و ديگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمين بابل در نزديكى حله (فيض العلام، ص 201)
علامه امينى (رحمه الله) به تفصيل احاديث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنين كسانى را كه درباره رد الشمس كتاب تاءليف كرده اند در الغدير بيان فرموده است (الغدير، ج3، ص 183 204)
3. جنگ بنى قينقاع
در اين روز بعد از بيست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قينقاع واقع شد(بحار الانوار، ج 20، ص 5)، و بنابر قويل اين جنگ در صفر به وقوع پيوسته است.
4. وفات حضرت عبد العظيم (عليه السلام)
در سال 252 يا 255 ه‍ (مراقد المعارف، ج 2، ص 52 ـ مستدركات علم رجال الحديث، ج 2، ص 424 426) حضرت ابوالقاسم عبد العظيم حسنى فرزند عبد الله بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) وفات يافته است (مستدرك سفينه البحار، ج6، ص 66 ـ وقايع الشهور، ص 201). ايشان از مشاهير علما و از ثقات و فضلاى محدثين است كه در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى (عليهم السلام) روايت نقل كرده است (سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج 2، ص 54). كتاب خطب امير المؤ منين (عليه السلام) و كتاب اليوم و الليله از آثار آن بزرگوار است (سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج2، ص 54). جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقايدش خدمت امام زمانش ‍ حضرت هادى (عليه السلام) و تاييد آن حضرت درباره آنها به وضوح پيداست .
ايشان به طور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه يكى از شيعيان زندگى مى كرد(سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج 2، ص 54). تا هنگام وفات كسى متوجه نشد آن بزرگوار كيست ، تا اينكه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او يافتند كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود. مرقد مطهرش در شهر رى مشهور است .
پدر آن حضرت عبد الله مشهور به « عبد الله قافه » است. « قافه » نام مكانى بود كه جناب عبد الله از طرف پدر بزرگش جناب حسن بن زيد حاكم آنجا بود.
همسر حضرت عبد العظيم ، خديجه دختر قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) است (رياحين الشريعه، ج 4، ص 197). بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خديجه همسر حضرت عبد العظيم مى دانند(رياحين الشريعه، ج 4، ص 197، ج 5، ص 106)
دختر آن حضرت سلمى است كه حضرت عبد العظيم (عليه السلام) او را به عقد محمد بن ابراهيم بن ابراهيم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) در آورده و ثمره اين ازدواج سه پسر به نامهاى عبد الله و حسن و احمد بود(رياحين الشريعه، ج 4، ص 322)

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (2)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (2)

14شوال
1. مرگ عبدالملك بن مروان
در سال 86 ه‍ عبدالملك بن مروان سفاك بخيل، در دمشق به هلاكت رسيد(تتمه المتهى، ص 105ـ فيض العلام، ص 73 ـ مستدرك سفينه البحار، ج 5، ص 216)، و بعضى 15 شوال را ذكر كرده اند(قلائد النحور، ج شوال، ص 94). اين در حالى بو كه 21 سال و 6 ماه خلافت را غصب كرده بود. او پيش از سلطنت پيوسته ملازمت مسجد را داشت و تلاوت قرآن مى نمود و او را حمامه المسجد مي‌گفتند! وقتى خبر سلطنت به او رسيد قرآن را بر نهاد و گفت: « سلام عليك هذا فراق بينى و بينك » : « خداحافظ، اين آغاز جدايى بين من و توست!!»
بيمارى او كه سخت شد طبيب گفت: اگر آب بخورد مي‌ميرد. ولى تشنگى بر او غالب شد و از پسرش وليد آب طلبيد. او گفت: اگر آب بياشامى خواهى مرد! عبدالملك به دخترش التماس كرد كه آب بدهد، اما وليد پسرش مانع شد. عبدالملك گفت: بگذار به من آب بدهند، و گرنه تو را از وليعهدى خلع مي‌كنم، وليد اجازه داد و عبد الملك آب خورد و مرد.
از بزرگترين جنايات او به شهادت رساندن امام زين العابدين (عليه‌السلام) و مسلط كردن حجاج ثقفى بر شيعيان اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) بود(منتهى الآمال، ج 2، ص 39 ـ تتمه المنتهى، ص 106)

 نظر دهید »

تصاوير كم‌نظير از بقيع پيش از تخريب

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
تصاوير كم‌نظير از بقيع پيش از تخريب

 2 نظر

گلخانه ویران شده

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
گلخانه ویران شده

هشتم شوال 1344ق، روزی است که بقعه‏های متبرک امامان آرمیده در زمین پاک بقیع، به دست گروه منحرف «وهّابی» به ویرانه‏ای تبدیل گشت و هجوم وحشیانه و جاهلانه این گروه، باعث خرابی گنبد و بارگاه چهار امام معصوم علیهم‏السلام گردید. این عمل وهابیت، در حالی صورت گرفت که جهان کنونی، همگی بر حفظ میراث فرهنگی خود و نشانه‏های تمدّن خویش، می‏کوشند و بر آن تاکید می‏ورزند.

بقیع، مزار خوبان

در قبرستان بقیع، افزون بر مزار ساده و غریب چهار امام معصوم، یعنی امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، امام سجّاد علیه‏السلام ، امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام چهره‏های دیگری نیز در خاک پاک آن آرام گرفته‏اند که عبارت‏اند از: عبداللّه‏ پدر پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله ، عباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر، صفیه عمه پیامبر، زینب، ام کلثوم و رقیّه دختران پیامبر، حلیمه سعدیّه دایه پیامبر، فاطمه بنت اسد و عقیل مادر و برادر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام ، تعدادی از همسران رسول خدا، و نیز تعدادی از صحابه و تابعین همچون: مقداد، جابربن عبداللّه‏ انصاری، مالک اشتر، عثمان بن مظعون، سعد بن معاذ، ابن مسعود، محمد حنفیه و….

پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله و زیارت بقیع

در کتاب‏های حدیثی و تاریخی اهل سنت، به سیره پیامبر در زیارت بقیع اشاره شده و به نقل از عایشه، آمده است: «پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله در آخرین بخش شب، خانه را به قصد زیارت بقیع ترک می‏کرد و هر زمان وارد این سرزمین می‏شد، به آنان چنین خطاب می‏نمود: درود بر شما ای ساکنان خانه‏های مؤمنان، آنچه به وقوع آن در آینده وعده داده می‏شدید، سراغتان آمد و میان مرگ و رستاخیز به سر می‏برید، ما نیز از پی شما خواهیم آمد. پروردگارا، اهل بقیع را بیامرز». خاطره‏های دیگر نیز از زیارت بقیع توسط پیامبر گرامی‏اسلام صلی‏الله‏علیه‏ و‏آله ، در تاریخ به ثبت رسیده است.

در بررسی اسلامی نیز می‏توان به بناگذاری ساختمان قبر پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و نیز برخی از یاران آن حضرت اشاره کرد که هیچ یک از گروه‏های اسلامی آن را ممنوع ندانسته‏اند؛ با این حال، بقعه‏های موجود بر فراز قبر چهار امام بزرگوار، در قبرستان بقیع، در سال 1344ق، به دست گروهی منحرف، ویران گردید.
گواهان اصالت تاریخی

هر حادثه‏ای، در روزهای نخست وقوع خویش، در چشم معاصران آن، از قطعیت برخوردار است، ولی مرور زمان و بی تفاوتی مردم، به تدریج از قطعیت آن حادثه می‏کاهد و پس از مدتی، غبار شک و تردید بر چهره آن نشسته، گاهی حالت افسانه به خود می‏گیرد. شکل‏گیری این روند در مورد اسلام، بیش از دیگر ادیان، خطرساز و مشکل‏زاست؛ زیرا اسلام، آیینی ابدی و جاودانی است و مردم جهان، باید تا روز رستاخیز از پرتو آن کسب نور کنند. از این رو، ضروری است در حفظ هر آنچه دوام قطعیت را باعث می‏شود، کوشید و بی‏شک حفظ آثار تاریخی مربوط به زندگی رهبران دینی و نمادهای به جا مانده بر قبور آنها، یکی از راه‏های استمرار قطعیت است. قبرستان بقیع نیز، که آرامگاه و پذیرای وجود چند تن از امامان و بزرگان دین است، از جاهایی است که حفظ و صیانت از آن ضروری است.

بقعه‏ گذاری

برخی از منحرفان، با استناد به دلایل بسیار ضعیف و ناپذیرفتنی، بقعه گذاری و ساختمان سازی بر فراز قبرها را ممنوع دانسته و آن را شرک و کفر دانسته‏اند؛ در حالی که بررسی دلایل محکم دینی و نیز عملکرد صحابه و عموم مسلمانان نشان می‏دهد که این عمل، از زمان صدر اسلام و حتی پیش از آن، جایز و مباح بوده است.

وجود قبرهایی در اطراف بیت المقدس مانند قبر داوود نبی علیه‏السلام در قدس و قبر حضرت ابراهیم علیه‏السلام و پسرانش در شهر الخلیل، که همگی دارای بناهای مرتفعی است، دلیلی بر جواز این کار و رواج آن در شریعت‏های دیگر می‏باشد. در بررسی اسلامی نیز می‏توان به بناگذاری ساختمان قبر پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و نیز برخی از یاران آن حضرت اشاره کرد که هیچ یک از گروه‏های اسلامی آن را ممنوع ندانسته‏اند؛ با این حال، بقعه‏های موجود بر فراز قبر چهار امام بزرگوار، در قبرستان بقیع، در سال 1344ق، به دست گروهی منحرف، ویران گردید.

بازسازی قبور بزرگان در اسلام

قرآن مجید، همگان را به بزرگداشت نشانه‏های الهی در میان مردم فراخوانده و آن را نشانه پارسایی دل‏ها می‏داند. به یقین، پیامبران و اولیای الهی، از بزرگ‏ترین و بارزترین نشانه‏های دین خداوند هستند که وسیله ابلاغ دین و مایه گسترش آن در میان مردم بوده‏اند و یکی از راه‏های بزرگداشت آنها، حفظ آثار و قبرهای آنان و محافظت از نابودی آن مزارهای شریف و بناهای اسلامی‏اش می‏باشد

نوشته ی: ابراهیم اخوی

تنظیم: جهرمی زاده_گروه دین و اندیشه تبیان

 1 نظر

8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم

تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن …

در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس - عليه السلام - و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق - عليهم السلام - قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .

طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب “تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت” بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: “… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آن‌ها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند.”

جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را “عنوان المجد في تاريخ نجد” گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانه‌هاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است!

اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه آن‌ها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشته‌اند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امام نماند. “جميل صدقي زهاوي” در خصوص فتح طائف مي نويسد: “طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانه‌ها كسي باقي نماند، به دكان‌ها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتاب‌ها را كه در ميان آن‌ها تعدادي مصحف شريف و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند.”

سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست وهابيان بيافتد، دارالحرب و دارالكفر!مي دانست. در كتاب “الدررالسنيه” مي خوانيم:

“وي - محمد بن عبدالوهاب - از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله نهي مي‌كرد و از شنيدن آن ناراحت مي‌شد. صلوات فرستنده را اذيت مي‌كرد و به سخت‌ترين وجه مجازات مي نمود.

حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم خود تفسير كند.”

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ي خود در اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي” است، كه در قرن هشتم هجري مي‌زيسته است، از ابن تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله اينكه او خدا را جسم مي‌دانست! براي ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ي حود مي گويد: “ابن تيميه را بر منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را موعظه مي‌كرد و مي‌گفت: خداوند به آسمان دنيا مي‌آيد، همان گونه كه من اكنون فرود مي‌آيم! سپس يك پله از منبر پائين مي‌آمد!”

عقايد او آنچنان سخيف و بي‌مقدار بود كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير درآوردند.


اين قطره‌اي كوچك از مرداب اعتقادات و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است. در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. يكي از شبهات آنان مسأله‌ي بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام مي‌دانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم پاسخي مناسب به شبهه‌ي مذكور بدهيم. نخست آنكه: اين شبهه‌ي آنان را صريح آيه‌ي 21 سوره كهف دفع مي‌نمايد، كه در خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني كه مي‌خواستند ياد اصحاب كهف را گرامي دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته وجود داشت. از جمله مي‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم، خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور به عمل نياورد…

اما به راستي قومي كه در تاريخ نه چندان طولاني خود، چنان كه از زبان مورخين خودشان شنيديم قرآن‌ها را در خيابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا حتي تاريخي قرار گيرند؟!
منبع: سایت دکتر قزوینی

 2 نظر

روزشمار ماه شوال (1)

30 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (1)

روز اوّل ماه شوّال:

1.عید فطر

اول ماه شوال روز عید فطر است. قبل از نماز عید خوردن مقداری از تربت سیدالشهدا علیه السلام و نیز زیارت آن حضرت مستحب است(مسارالشیعه، ص14. توضیح المقاصد، ص25)

2.مرگ عمرو بن عاص

در سال 41 هجری عمروبن عاص خبیث در سن 90 سالگی به درک واصل شد(تتمه المنتهی، ص41/مسارالشیعه،ص15/قلائدالنحور، ج شوال، ص6/فیض العلام، ص 61_62/ مسترک سفینه البحار، ج5 ص213/ الغدیر، ج2 ص175/ مروج الذهب، ج2، ص120_123) مادر او نابغه کنیزی بود که عبدالله بن جذعان او را خرید و آزادش کرد . او به کار خلاف روی آورد و چون قیمتش نسبت به سایر زنان خلافکار ارزانتر بود مراجعه کننده بسیار داشت. لذا آبروی عبدااه بن جذعان را برده بود. از جمله در طهر واحد, ابولهب و امیه بن خلف و هشام بن مغیره و ابوسفیان و عاص بن وئل با او زنا کردند و عمروعاص به وجود آمد

هنگامی که وضع حمل کرد هر یک از آنان مدعی او شدند. آخرالامر قضاوت را بر عهده خود نابغه گذاشتند و او هم عاص را انتخاب کرد. به او گفتند: چرا عاص را انتخاب کردی در با اینکه بچه به ابوسفیان شبیه تر است؟ گقت: ابوسفیان بخیل است و عاص بهتر نفقفه میدهد! این عاص ملعون کسی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله را ” ابتر ” خطاب کرد و خاطر شریف حضرت را مکدر نمود تا آنکه سوره مبارکه کوثر نازل شد(الغدیر، ج2، ص 123ـ120)

با این نسبت و نژاد تعجبی ندارد که او دشمن پیامبر و علی بن ابیطالب علیهما السلام باشد و عمری با معاویه خون به دل امیرالمومنین علیه السلام کنند. واقعه صفین و قرآن بر سر نیزه کردن و شهادت مالک اشتر و واقعه حکمین و کارهای دیگر آن ملعون روشن است

او در وقت مرگ میگفت: چنان است که کوه رضوی را بر گردن من نهاده اند و درون من پر از خار است و مرا از سوراخ سوزنی بیرون میکنند.

3.جنگ قرقره الکدر

در این روز در سال 2 هجری جنگ قرقره الکدر به وقوع پیوست(مستدرک سفینه البحار، ج5، ص 206) این نام مربوط به آبی متعلق به بنی سلیم در سه منزلی مدینه است. سبب این جنگ این شد که به سمع مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده بودند که جمعی از بنی سلیم و بنی غطفان در قرقره الکدر اجتماع کرده اند تا به مدینه شبیخون بزنند. لذا آن حضرت پرچم اسلام را به دست امیرالمومنین علیه السلام دادند و حضرت را با دویست نفر به آنجا فرستادند. هنگامیکه امیرالمومنین علیه السلام به آنجا رسیدند دیدند که آن جماعت از آنجا گریخته اند و تا آن حضرت آنجا بودند کسی برنگشت(منتهی الآمال، ج1، ص 58)

 

روز سوّم ماه شوّال:

1.قتل متوکل

در سال 247 هجری در شب چهارشنبه متوکل عباسی ملعون به دستور فرزندش به قتل رسید. مدت خلافت او 14 سال و ده ماه و عمر نحسش 41 سال بود.(توضیح المقاصد، ص26/ تتمه المنتهی، ص322/ بحارالانوار، ج50 ص210/ فیض العلام، ص65/ تاریخ سامراء، ج3، ص324/ البدایه و النهایه، ج10، ص385/ تاریخ بغداد، ج2، ص119)

متوکل بعد از واثق در 232 هجری به خلافت نشست. در ایام او لهو و لعب و طرب مخصوصا در مجلس او بسیار بود. او مردی خبیث السیره بود و چنانچه امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود کافرترین آل عباس بود. عمرو بن فرج را والی مدینه و مکه کرد و او به مردم دستور داده بود که کسی به آل ابی طالب احسان نکند و اگر کسی ک.چکترین احسانی کند سخت عقوبت خواهد شد به حدی کار بر علویین تنگ شده بود که لباسهای زنان علویه کهنه و پاره شده بود و پیراهن سالمی را برای نماز به نوبت می پوشیدند و نخ ریسی میکردند تا متوکل به درک واصل شد.

از اعمال زشت و پست متوکل این بود که همیشه و در همه جا امیرالمومنین علیه السلام را به بدی یاد میکرد و به آن حضرت جسارت میکرد. او 17 بار قبر مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را خراب کرد ولی دوباره بنا شد. متوکل در راه زیارت آن حضرت دست قطع میکرد و زوار را میکشت.

به خاطر جسارتهایی که متوکل در مجلسی به امیرالمومنین علیه السلام کرد منتصر پسرش در شب چهارشنبه سوم یا چهارم ماه شوال چند نفر از غلامهای خاص در را ماُمور کشتن وی کرد و آنها در حالی که متوکل مشغول شرب خمر بود خونش را ریختند و به درکات جحیم شتافت.

در همان روزی که متوکل به دستور پسرش منتصر کشته شد مردم با او در قصر معروف جعفری بیعت کردند. منتصر مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود و برعکس پدر خود به آل ابی طالب احسان میکرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمی گشت.

او زیارت امام حسین علیه السلام را آزاد کرد ومانع احدی نشد و دستور داد فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهما السلام رد کنند و اوقاف آل ابی طالب علیه السلام را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرض شیعیان عی علیه السلام نشود. همچنین برای علویین و علویات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. او در روز 25 ربیع الاول سال 248 بیمار شد و در پنجم ربیع الثانی هنگام عصر درگذشت و مدت خلافتش شش ماه بود. گفته شده که او مسموم شد به زهری که در شاخ حجامت ریخته بودند.(تتمه المنتهی، ص330_332/ فیض العلام، ص65_66، 227/ تاریخ الخلفاء، ص357)

روز چهارم ماه شوّال:

1.جنگ حنین

در این روز در سال 15 هجری بعد از 15 روز از فتح مکه غزوه حنین به وقوع پیوست(مستدرک سفینه البحار، ج6، ص 65)تعداد لشگر اسلام 12 هزار نفر از مکه و ده هزار نفر از مدینه بودند. در این جنگ چهار نفر شهید شدندو تعداد مقتولین از کفار را بیش از 300 نفر نوشته اند.(توضیح المقاصد، ص26/ بحارالانوار، ج21، ص181/ الموسوعه الکبری فی غزوات النبی الاعظم صلی الله علیه و آله، ج5، ص6)

یکی از موارد ابوبکر و عمر در همین جنگ بوده است.(فیض العلام، ص 73) تاریخ این جنگ را ماه رمضان و 3 و 10 و 11 شوال هم نقل کرده اند.(فیض العلام، ص 67)

روز پنجم ماه شوّال:

1.حرکت به سوی جنگ صفین

در سال 36 هجری در چنین روزی امیرالمومنین علیه السلام برای رفتن به صفین آماده شدند و ابو مسعود عقبه بن عامر انصاری را در کوفه جانشین خویش قرار دادند(تتمه المنتهی، ص23/ فیض العلام، ص69)

2.ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه

در سال 60 هجری در چنین روزی حضرت مسلم علیه السلام وارد کوفه شدند.(قلائد النحور، ج شوال، ص17/ فرسان الهیجاء، ج2 ، ص70/ فیض العلام، ص69/ شرح احقاق الحق، ج 23، ص649/ وقایع الشهور، ص193)

مردم کوفه به خدمتش شتافتند و نامه امام حسین علیه السلام را استماع کردند و هجده هار نفر با آن حضرت بیعت کردند. جناب مسلم علیه السلام نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت و بیعت کوفیان را اطلاع داد و تشریف فرمایی آن حضرت را به کوفه خواستار شد.

روز ششم ماه شوّال:

1.توقیع برای حسین بن روح

روز یکشنبه سال 305 هجری اولین توقیع امام عصر علیه السلام در دوران غیبت صغری برای جناب حسین بن روح رحمه الله علیه صادر شد(بحارالانوار، ج51، ص356/ غیبت شیخ طوسی، ص227/ وقایع الشهور، ص193)

روز هشتم ماه شوّال:

1.ویرانی قبور ائمه بقیع علیهم السلام

در این روز در سال 1344 هجری قبور ائمه بقیع علیهم السلام و نیز قبر حضرت حمزه در اُحد به دست وهابیون تخریب شد.(مستدرک سفینة البحار، ج 6، ص 65 - 66)

 

علت و انگیزه تخریب این قبور مطهر در کتب مختلفی که بر رد عقائد ضاله وهابیت تألیف شده ، بیان گردیده است.

آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین علیهم السلام ، دیگر قبور را هم تخریب نمودند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا علیها السلام ، قبر مطهر فاطمه بنت اسد علیهما السلام مادر امیرالمؤمنین علیه السلام ، قبر مطهر حضرت ام النبین علیها السلام ، قبر ابراهیم پسر پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق علیه السلام ، قبر دختران پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر حلیمه سعدیه مرضعۀ پیامبر صلی الله علیه واله و قبور شهدای زمان پیامبر صلی الله علیه واله.

وهابیان در سال 1343 در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب ، ابی طالب ، خدیجه ، و زادگاه پیامبر صلی الله علیه واله و فاطمه زهرا علیها السلام را با خاک یکسان کردند . در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند.

در مدینه گنبد نبوی را به توپ بستند ، ولی از ترس مسلمانان قبر شریف را تخریب نکردند. در شوال 1343 با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع علیهم السلام اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند.

قبر حضرت حمزه علیه السلام و شهدای احد را با خاک یکسان کردند ، و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر اسماعیل پسر حضرت صادق علیه السلام و دیگر قبور را هم خراب کردند.

در همان سال به کربلای معلی حمله کردند ، و ضریح مطهر را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثراً از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود ، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علما ، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.(کشف الارتیاب ، ص 77/  شهداء الفضیلة ، علامه امینی، ص 388)

 

جنگ حمراء الاسد(مستدرک سفینة البحار : ج 6 ص 65 - 66)

در این روز در سال 3 هجری جنگ حمراء الاسد اتفاق افتاد. ” حمراء الاسد ” نام مکانی در اطراف مدینه است.

بعد از جنگ احد (بنابر قولی که جنگ اُحد در هفتم شوال نقل کرده است.)

  و آمدن مسلمانان به مدینه ، پیامبر صلی الله علیه واله برای آنکه مبادا قریش مراجعت کنند و به مدینه حمله نمایند امر نمود تا بلال ندا دهد: امر خداوند متعال است که باید آنان که در احد حاضر بوده اند و جراحت دیده اند به تعقیب دشمن بروند. اصحاب کار معالجه را رها کردند و لباس رزم پوشیدند.

امیرالمؤمنین علیه السلام هم با اینکه بیشتر از 80 جراحت برداشته بود و بعضی آنقدر عمیق بود که فتیله داخل آن قرار داده می شد ، لباس رزم پوشیدند و رسول خدا صلی الله علیه واله در حالیکه به او نگاه می کرد و می گریست پرچم را به آن حضرت داد و مسلمین حرکت کردند.

بعد از تعقیب و تاخت بر کفار ، مسلمانان سه روز در حمراء الاسد ماندند و آنگاه به مدینه مراجعت کردند.(بحار الانوار، ج 20، ص 1 - 146/ منتهی الآمال، ج 1، ص 64)



 1 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس