معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

شعر: نماز

28 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

نمـــــاز

نشان عشق است و نیاز

آری عبادت خالصانه است نماز

برگرد اگر تو پشیمانی

با خدا بنشین به پای راز و نیاز

می بخشد و صدا می زند تو را

آری پایگاه عشق است نماز

آرامش دهد موقع سجود

آری همین است صفای نماز

به قلم: رقیه فکری(بهانه)، طلبه پایه پنجم

 1 نظر

توکل در قرآن

28 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

خلاصه تحقیق پایانی توکل در قرآن

سپاس خدايي را كه خلقت انسان را نيكو كرد واورا با رنگ وفطرت اعيان آفريد وبه او معارف وبيان آموخت ونعمت اساس تفضلش را براي او ارزاني داشت واو را به كسب فضايل ارشاد كرد.واز ارتكاب رذايل برحذر داشت وسعي در نيكو كردن اخلاق  را بر او واجب نمودوبا رفع مشكلات وتسهيل سختي ها وتوفيق خويش طي اين مسير را بر او آسان نمود.

يكي از نقطه هاي آغاز و مظاهر ايمان ومكارم اخلاق ،توکّل به خدا واعتماد به پروردگار متعال است.توکّل آن است كه بنده ،در حين حالي كه تمام امور خود را به خداوند سپرده است خود نيز بكوشد واين مفهوم همان معناي «لا جبر ولاتفويض ،بل امر بين الامرين»است،توکّل به معني ترك وكوشش درامورنيست ،چنان كه مفهوم توکّل عدم پرهيز از امور غير ممكن ومغرور هم نيست،بلكه در انجام امور ،به مسبب اصلي توجه كرد وبه اسباب آن توسل جست.

حقيقت توکّل كه در شرع اسلام آمده ،همان اعتماد قلبي برتمام كارها بر خداوصرف نظر كردن از ماسوي الله است واين منافات با تحصيل اسباب ندارد،مشروط بر اين كه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسي نشمرد.

باتوجه به معني توکّل كه ذكر كرديم استفاده مي شود كه اولاًتوکّل برخدا برآن منبع فناناپذير قدرت و توانايي سبب افزايش مقاومت انسان در برابر مشكلات و حوادث سخت زندگي است.

شخصي از امام علي بن موسي الرضا(ع) سؤال كرد:«ماحَدَّالتَّوَکَّل؟»حدتوکّل چيست؟فَقالَ إِن لاتَخافُ مَعَ اللهِ اَحَداً: فرمود :اين كه با اتكاي به خدا از هيچ كس نترس.»

گاه دليل توکّل مؤمنان را چنين مي شمرند كه قدرت خداوند بالاتر از همه ي قدرتهاست. درصورتي كه خدا از كسي پشتيباني كند،حتماًوي به پيروزي دست مي يابد،حتي اگر همه ي مردم دست به دست هم دهند كه مانع اين كار شوند. همچنين در صورتي كه خداوند نظر لطف ورحمت خود را از كسي دريغ دارد،او خار وبي ارزش مي گردد،حتي اگر همه ي جهانيان به ياري اوبشتابند وبخواهند او را سر بلند سازند.

خداوند پشتوانه نيرومندان است وتوکّل به او مايع مقاومت و توانمند شدن انسان در برابر طرح ها ونقشه ها وحيله     ها وروش هاي گوناگون نيروي باطل است.

هركسي در كاري كه«خبره»آن نيست ياتوان آن راندارد وكيل مي گيردوچون انسان، بدون علم و قدرتي كه خداوند سبحان به او عطامي كند، در كارهاي خود نه خبره است ونه قدرت انجام آن رادارد پس بايد برمبدئي كه خبير وقدير است تكيه واعتماد كندپس ،با توکّل است كه انسان در همه ي كارها خود را جاهل وعاجز بداندوكارهاي خود رابه خداي عليم وقدير واگذار كند.برخي از مردم خيال مي كنند كه توکّل آن است كه انسان كارنكند وبه كلي دست از تدبير امور زندگاني بردارد و مانند كهنه اي بر زمين يا گوشتي در ميان زنبيل قرار بگيرد ومسلماًاين گونه انديشه،كار جاهلان است وشرع مقدس آن را حرام فرموده براي آنكه آدمي مكلف است روزي خود را از راه زراعت وتجارت وامثال آنها كه خداي متعال مقرر فرموده به دست آورد.

رسول خدا(ص) فرمود : هيچ كس نمي ميرد جز اين كه به لذت دنيايي اش نايل مي گردد،اينك از خدا بترسيد ودر طلب لذائذ حقيقه بكوشيد.تلاش وجديت در مسير تحصيل روزي وظيفه حتمي است ولي بايد اعتماد انسان در همه حالات به پروردگار متعال باشد.قرآن مسلمانها وخود پيامبر را دعوت به پايداري در راه حق مي كندولي با دست خالي كه نمي شودپايداري كرد،قرآن توضيح مي دهد كه خدا براي انسانهايي كه استقامت كنند مددها وامدادهاي غيبي نهفته اي در اين عالم قرارداده كه همين كه آنها استقامت كردند اين مايه ها وسرمايه ها آرام آرام در اختيارشان قرار خواهد گرفت.

ادامه »

 نظر دهید »

توكّل در قرآن

28 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

چکیده تحقیق پایانی: توکل در قرآن

محقق: سعیده بابازاده، استاد راهنما: خانم ویدا مهدی زاده، استاد داور: آقای علی محمدی، تاریخ دفاعیه: 25/12/85

اين پايان نامه كه  در مورد توكل در  قرآن است  شامل يك مقدمه و سه فصل مي باشد كه فصل اول با عنوان معناي توكل وحقيقت آن است كه در آن به اهميت توكل به خدا ،حقيقت توكل وفلسفه آن ومقام توكل نزد عارفان وكمال توكل ومقام آن و … اشاره شده وفصل دوم آن با عنوان توكل ودرجات آن مي باشد كه در آن به توكل وتوسل به اسباب ، راههاي رسيدن به توكل ،  توكل ودلبستگي به خدا ، …. اشاره شده وفصل سوم آن در مورد آثار توكل در قرآن واحاديث وروايات مي باشد كه در آن هم به آثار وپيامد هاي توكل ، آثار و روشهاي  اندازگيري آن ، توكل مانع غرق شدن در ماديات ،……. اشاره شده است.

 1 نظر

تاریخ پیامبر(ص) قبل و بعد بعثت

27 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

خلاصه تحقیق پایانی: تاریخ پیامبر(ص) قبل و بعد بعثت

محقق: خانم لیلا الهوردی زاده

عربستان شيه جزيره بزرگي است كه در جنوب غربي آسيا قرار دارد و اين شبه جزيره به شكل يك مستطيل غير متوازي الاضلاع مي باشد،اين سرزمين به سه بخش حجاز ،صحراي عرب و يمن تقسيم شده است.

اين سرزمين داراي آب و هواي بدي مي باشد و به اين دليل جمعيتش از 15 ميليون نفر تجاوز نمي كند.

اين سرزمين ثروت خود را از طريق معادن طلا و سنگهاي قديمي به دست مي آورد،اما اكنون از استخراج نفت تامين مي كنند. بخش حجاز داراي دو شهر مكه و مدينه مي باشد، وشهر مكه پرجمعيت ترين شهر حجاز است،و سابقه ي آن به دوران حضرت ابراهيم مي رسد،و به دليل اين كه اين شهر در ميان دو كوه واقع شده است،از دور ديده نمي شود.

اعراب قبل از اسلام داراي روحيات طمعكاري و حريصي بودند، و به ماديات توجه زيادي داشتند و افرادي متكبر بودند.

خويشان غارتگري بود،به اين صورت كه هر چيزي را كه در دست ديگران مي ديدند مي ربودند،و بر حسب اين خويشان وحشي نيز بودند،و بسيار هم جنگ دوست بودند و ازقتال هم خوششان مي آمد.

اما بخاطر اينكه داراي آرامش گردند و به كسب و كار خود برسند ،در چهار ماه از سال ،جنگ را بر خود حرام كرده بودند و اما دراين چهار ماه بازار شعر اعراب بالا مي گرفت.

فرزندان عدنان داراي كرامات اخلاقي ازقبيل مهمان نوازي ،فداكاري در راه عقيده و .. بودند اما بسياري از اخلاق ها در آن ها موجود بود،كه كرامات آنها را زيرسوال مي برد،بگونه اي كه حضرت علي (ع) مي فرمايند:

«خداوند حضرت محمد(ص) را بيم دهنده فرستاد ،تا اعراب را از بدترين مكانها و بدترين شرايط زندگي برهاند».

آنها داراي اصول ثابتي براي اخلاق نبودند،وافراط و تفريط در رفتارشان به سختي مشاهده مي شد.زن در نزد آنها جايگاهي نداشت و مانند كالايي بود كه مردان  مي توانستند آن رابه ارث ببرند.و زنده بگور كردن دختران شاهدي بر اين ادعا مي باشد.

واما دين اعراب دين يكتاپرستي بود كه اين دين را از اسماعيل فرزند ابراهيم برگرفته بودند وعلاوه بر آن دين مسيحيت و يهوديت و صائبين در آن موجود بود.

اما رايج ترين دينشان،بت پرستي بود، وهركس براي خود بتي مخصوص داشت،وحتي اين بتها به خانه ي كعبه هم راه پيدا كرده بودند،به صورتي كه كعبه پر از بت شده بود.

بت پرستان ، «الله» را خيلي خوب مي شناختند ولي بتها را هم به خاطر اينكه شفيع و رابطه ي آنها نزد «الله» باشد،پرستش مي كردند،ودر عين حال هم به قيامت ايماني نداشتند،آيه ي 164 ازسوره آل عمران موكّد اين سخن مي باشد.

با آمدن اسلام ،بت پرستي وخرافه پرستي كه مردم خيلي سخت به آنها معتقد شده بودند،ريشه كن و لغو گرديدند.

علم در عربستان ،قبل از  اسلام طوري بود كه فقط 17 نفر سواد  خواندن ونوشتن را داشتند،به همين خاطر به آنها« امي» يعني درس نخوانده مي گفتند،حتي اين لقب را به پيامبر اكرم و قومش نيز داده اند و قرآن نيز اين مطلب را يادآور شده است.

پيامبر اكرم از فرزندان ابراهيم و اسماعيل مي باشد و بواسطه ي 16 نيايش به عدنان مي رسد ،كه همه ي آنها افرادي موحد بودند و در عين حال خدمات بسيار ارزنده اي را به شهر مكه و كعبه ارايه نمودند. حضرت عبدالمطلب كه جد اول پيامبر بود،هنگامي كه سپاه ابرهه به شهر مكه حمله كرد،ايشان در كعبه را گرفتند و از خداوند طلب ياري و استعانت كردند،وقتي كه پيل سواران وارد شهر مكه شدند ،خداوند پرنده هاي كوچكي را كه ،در نوك منقارشان ،سه سنگ كوچك قرارداشت ،را بر آنها فرو آورد،و در نتيجه دعاي عبدالمطلب بر آورده شد وآنها شكست سختي را متحمل شدند  و اين سال را سال عام الفيل نام نهادند.

اعراب جاهلي با داشتن فساد اخلاقي ،فداكاري در راه پيمان را بسيار با ارزش مي دانستند و به آن با جان و دل عمل مي كردند.

پدر پيامبر كه عبدالله نام داشت،مردي با خدا و متقي ومورد قبول همگان بود،با زني به نام آمنه ازدواج مي كند و 40 روز از زفافش نگذشته ، براي سفر بازرگاني شهر مكه وخانه اش ،وهمسرش را كه باردار بود ترك مي كند و اما در راه بازگشت در شهر يثرب(مدينه) فوت مي كند.

در مورد رسالت پيامبر اكرم،در كتابهاي قبل از عهدين و عهد جديد سخنان زيادي آمده است، از جمله ي كتابها ،كتاب ادريس است كه ايشان را با نام پارقليط آورده اند  و حتي نام 5 تن آل عبا اشاره كرده اند.

كلمه پارقليط دراصل به معناي ستوده و بي نهايت مي باشد و به زبان خودمان همان احمد و محمد(ص) مي باشد. در كتابهاي تورات و انجيل يوحنا نيز به آن حضرت اشاره شده و خصوصياتي را ازشمايل و اخلاق و رفتارايشان را بيان كرده است و حتي به حضرت فاطمه هم در اين كتاب اشاره شده.قرآن كريم نيز مصداق اين مي باشد كه در اين دو كتاب ،نام پيامبر ذكر شده است.

اهل كتاب با اين كه مي دانستند كه پيامبري خواهد آمد و آنها را شر ظلم وبدي رها خواهد كرد،و دين يكتاپرستي را هم به ارمغان خواهد آورد،در هنگام ظهور آن حضرت ،از دورش پراكنده شدند و او را قبول نكردند،شاهد اين مورد آيه 89 سوره بقره مي باشد.

حضرت ابراهيم بعد از ساختن خانه ي كعبه از خدا مي خواهد كه پيامبري را بر مردم اين ديار نازل كند،كه آيات خدا را بر ايشان بخواند و خدا را نيز بستايد،كه اين اوصاف ،فقط برازنده ي پيامبر اكرم(ص) مي باشد و قرآن نيز ايشان را با اين اوصاف ،وصف كرده است.

ميلاد پيامبر اكرم(ص) همراه با شگفتي هاي زيادي بود ،از جمله اينكه ايوان کسري شكست،وبتهاي درون كعبه فرو ريختند،ابليس در آن لحظه شيون و ناله اي سر داد و اين نيز به خاطر آن بودكه خود ابليس گفت:درزمين حادثه اي رخ داده كه از زمان حضرت عيسي چنين چيزي نشده،و نگاه آن حضرت به سوي آسمان و گفتن تكبير و ستايش  خداوند،واز همه مهمتر اين كه شكست سپاه ابرهه در آن سال به يمن قدوم مبارك آن حضرت بود.

پيامبر داراي القاب و صفاتي بودند و بخصوص اينكه دو صفت الهي رحمت و رأفت را خداوند فقط به ايشان اختصاص دادند.نام محمد فرستاده شده از آسمان است.

آن حضرت در سال عام الفيل، ماه ربيع الاول ، در روز 17 ربيع الاول و 15 ارديبهشت ازنظر شيعيان ،و12 ربيع الاول و 31 فروردين از نظر سني ها و در بعد از طلوع فجردر بين الطلوعين به دنيا آمده اند.

آن حضرت دوران شيرخوارگي خود را در صحرا و دامان زني به نام حليمه ي سعديه به پايان رساند.

و قرآن دوران كودكي پيامبر را به سه بخش تقسيم كرده اند:

1ـ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ؛ چون پيامبر، پدر خود را از دست داده بود،به ايشان يتيم مي گفتند و اين يتيمي چون همراه با تهي دستي بود،شخصيتي بزرگوار از ايشان ساختند و خداوند دراين دوران ايشان رايافت وپناه داد.

2ـ دوره ي دوم دوره ي«وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ؛ اين آيه موكد اين است كه پيامبر چون در شهري تاريك و ظلماني به دنيا آمده بودند،وچون قابليت هدايت را داشتند خداوند او را هدايت كرد وايشان نيز هدايت يافتند و گمراه نشدند.

3ـ دوره سوم دوره ي «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى؛ و اين فقير بودن او در اوان جواني و بي نياز شدن بعد از آن مي باشد.

اما حليمه حضرت  را بعد از 5 سالگي به نزد خانواده اش برگرداند،و در اين موقع پيامبر را با مادرخود به سر قبر پدر رفتند،اما در راه بازگشت مادرشان را از دست دادند،اين مسئله موجبات ناراحتي پيامبر را بدنبال داشت،ولي او را به خاطر همين امر در نزد جدش بسيار با ارزش تر و عزيزتر نمود.اما عمر جدشان هم در 8  سالگي پيامبر به اتمام رسيد،وجدشان او را به عمويش ابوطالب سپرد با ورود محمد به خانه ي ابوطالب،خداوند بركات خود را بر ايشان بصورت وافري فرود آوردند،در سفري به شام عمو برادرزاده  را نيز با خودبرد،در اين سفر با راهبي به نام بحيري ملاقات كردند،آن راهب محمد راشناخت و سفارش او را به عمويش نمود تا مواظبش باشد.

محمد به سن نوجواني رسيده بود وبايد مشغول به كاري مي شد،وچون لازمه ي بزرگمرد شدن تفكر كردن است ، محمد با پرداختن به شباني،تفكر نيز مي كردند.

دوران نوجواني پيامبر همراه با حوادثي بود از جمله جنگهاي چهارگانه ي فجار،فجار در لغت به معني ايامي است كه اعراب در آن تمام حرامها را حلال  مي شمارند.اين جنگها همگي بر اثر خودخواهي و خواسته ي بيجا به وقوع پيوست،اما فجار چهارم كه پيامبر نيز در آن شركت كرده بودند، به مدت چهار سال به طول انجاميد.

يكي ديگر از حوادث مهم دوران نوجواني پيامبر ،بستن پيمان حلف الفضول  با عده اي از افراد جوانمرد مكه بود،بر اثر اين پيمان داد مظلومان از ظالم گرفته مي شد و اين پيمان براي رضاي خداو قلبهاي پاك و بدون داشتن هيچ چشم داشتي منعقد گرديد.

اين پيمان موجب انقلاب عظيمي شد،زيرا مردم آن ديار تا بحال نديده بودند كه مي توان حق مظلوم را از ظالم گرفت.

پيامبر بعد از شباني بايد به فكر شغل مناسبي براي خود مي بود، از همين لحاظ، براي زني به نام خديجه كار بازرگاني را انجام مي داد،ودر اولين تجارت خود سود بسيار مناسبي را عايد ايشان نمودند. خديجه چون از صداقت و امانت داري محمد،از طريق غلامش ،آگاه گشته بود،به آن حضرت پيشنهاد ازدواج مي دهند،آن حضرت نيز قبول      مي كنند.ثمره ي اين ازدواج وجود 6 فرزند بود.

10 سال بعد از ازدواج پيامبر با خديجه،در شهر مكه سيل عظيمي روي داد، و بر اثر آن كعبه ي مقدس نيز آسيب ديد،مردمان شهر مكه به ساخت و ساز كعبه مشغول شدند،اما بر سر گذاشتن حجر الاسود در جايش،ميان رؤساي قبايل درگيري رخ داد،اما پيامبر عهده دار اين كار شدند و براي انداختن جامه بر سر آن ازهر قبيله يك نفر با پيامبر بر انجام اين كار مبادرت كردند.ودر سالي كه در مكه قحطي روي داده بود،پيامبر براي اينكه از بار هزينه ي عمويشان بكاهند،سرپرستي علي را برعهده گرفتند.

حضرت محمد(ص) از همان اول دينش يكتاپرستي بود،زيرا نياكان آن حضرت نيز افرادي موحد بودند،دليل بر ايمان و موحد بودن پيامبر،همان پرستش نكردن بتها و خلوت گزيدن در غار حرا و با خداي خود به راز و نياز پرداختن بود.

پيامبر،غلامي را حضرت خديجه به ايشان بخشيده بودند، به پسرخواندگي خود در آوردند،ودخترعمه ي خود را كه زني آزاد بود،به عقد ايشان درآوردند تا سنت غلط در ميان اعراب ريشه كن گردد اولاً يك برده نيز مي تواند فرزند خوانده شود و دوم اينكه يك برده مي تواند آزاده اي را به همسري خود در آورد.

پيامبر در غاري بنام حراء كه در كوه جبل النور واقع شده است ، درآن گوشه ي عزلت مي گرفت  و با خداي خويش خلوت مي كرد ،او در 40 سالي كه از زندگيش مي گذشت، امانت داري و صداقت خود را به اثبات رسانده بود،تا جايي كه بعد از بازگشت از غار حراء، اول خانه ي خدا را طواف مي كرد بعد به خانه ي خود مي رفتند.

صفحات: 1· 2

 3 نظر

اخلاق فردی وعمومی پیامبر(ص)

27 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

خلاصه تحقیق پایانی: اخلاق فردی و عمومی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

محقق: مدینه شرفی، استاد راهنما: خانم ویدا مهدی زاده، استاد داور: حجت الاسلام والمسلمین آقای ناصر اصغری؛ تاریخ دفاعیه: 6/11/87

موضوع این  پایان نامه  در  مورد  اخلاق  فردی  وعمومی پیامبر(ص)  می باشد  که  در  ابتدا  به بیان  این  مطلب  می پردازیم  که  اخلاق  ایشان  از کجا  سرچشمه می  گیرد .  در پاسخ باید  گفت  اخلاق پیامبر(ص) از فطرت آن حضرت  سرچشمه  می  گیرد  ودر  تمامی جنبه ها  به  یک  نسبت برخوردار  است  واین  برابری صفتهای  اخلاقی  در شخصیت آن حضرت یک  معجزه  می  باشد.

البته شخصیت پیامبر(ص) به  گونه  ای نبود  که  پس  از  بعثت دارنده چنین خصوصیاتی شده  باشد بلکه از  همان  دوران کودکی  ونوجوانی  که هنوز سخنی از پیامبری  نبود  ایشان  دارای  مکارم اخلاقی شایسته  و والایی  بودند  وپس  از بعثت  نیز عوامل  زیادی  در  موفقیت  وپیروزی  وتأثیر  برمردم ان  دوران  نقش  داشت  که ازجمله آن عوامل خلق  وخوی کریمانه آن حضرت  در ابعاد  مختلف بود.

درباره  اخلاق  حضرت  در زندگی فردی خویش چنین آمده  که  مخارج  زندگی  اش سبک  ودارای طبع بزرگ  وخوش  معاشرت  وخوش  رو بود بدون  اینکه بخندد همیشه  تبسمی  بر  لب داشت  وبدون  اینکه چهره اش  در هم کشیده  باشد،اندوهگین به نظرمی رسید.بدون  اینکه از خود ذلتی نشان  دهد همواره  متواضع بود وبدون اینکه اسراف بورزد سخی  بود،دل نازک وبا همه مسلمانان مهربان بود.

دانشمندان نیز  درباره  اخلاق پیامبر(ص) خصوصیات  زیادی  را  بیان کرده اند  که  از جمله  اینکه آن حضرت توجه مردم  را  بسوی خود جلب  می  کرد.آنان را  از  خود نمی رنجاند بزرگ هر قومی  را  گرامی  می داشت  واورا بر قومش فرمانروا می کرد.مردم  را از کارهای  ناپسند برحذر  می  داشت وخود  نیز  از  اخلاق  ناپسند دوری  می  کرد ودر عین حال  اخلاق نیک  را از آنان  دریغ  نمی  کرد.

از  دارا بودن چنین کمالاتی  است  که  هر که  در ابتدا  او  را می  دید هیبتش  او  را  می گرفت،وهرکه  با حضرتش آمیزش می  نمود  وشناخت پیدا  می کرد  به  او علاقمند می گردید من که پیش  از  او وبعد او مانندش  را ندیدم.رسول خدا(ص) می فرمود:به  اخلاق  نیک آراسته  گردید،که خداوند  مرا  به  اخلاق نیک  برانگیخته است.

از نظر  اوصاف اخلاقی آن حضرت  از سوی ائمه نیز  سخنانی آورده شده  که از جمله این که امام حسن (ع) از دایی خود که از وصف کنندگان پیامبر  بود  خواست که  از سخن گفتن حضرت  رسول(ص)  برایش بگوید. گفت آن حضرت آسایش  نداشت .  پیوسته خموش  بود  وجز  به  هنگام نیاز  سخن  نمی  گفت  لب  به  سخن  می  گشود  وآن  را  به  نحوی بلیغ به پایان  می برد. سخنان کوتاه  وجامع می  گفت  وکم وزیاد  در جملات  او  نبود.

ایشان  همواره نرمخو بود.خشن سنگدل ، سبکسر وستایشگر  نبود  از  همه  زودتر خشنود می گشت  وبهترین  وسود  رساننده ترین  مردم  به آنان  بود.  برخورداری  از  صفات  بارز  دیگر  همچون حیا،  زهد ،وفاداری ،ساده  زیستی ،خوف  از  خدا ،قاطعیت ،حمد وشکر خداوند،سبقت  در عمل ،استقامت  وپایمردی ،بخشایش وگذشت ،وفا  به  عهد ، تواضع ،صله  رحم ،حیا وهزاران  صفت  والا  و  ارزشمند  در  وجود آن حضرت  همگی  نشانه جامع  بودن صفات  و  انسانیت  کامل  است که  در  منتهای  برخورداری  از  این  درجات والا قرار گرفتن  خود  دلیل  بر  الگو  وسرمشق قرار گرفتن آن حضرت  در زندگی  ما  انسانهاست.

با  مروری  بر  خصوصیات  اخلاقی  حضرت  می توان  دریافت  که  ایشان  در  مسائل  دینی  و  سیاسی  واجتماعی  الگو و نمونه  انسانیت  واقعی  نیستند بلکه در  تمامی مراحل  زندگی  خصوصاً  در زندگی  شخصی  و  خانوادگی  نیز  به  درجات  عالی  نائل آمده  اند  و گواه  این مطلب  نمونه  هایی  از حالات  اخلاقی  حضرت  در  مسائل آورده شده  در فوق  می  باشد  و  زندگی  ایشان  را  در  ساده  زیستی  که  از  کمتر  کسی می  توان  دید  تا هزاران صفت  والای  دیگر  مورد  بررسی  قرار  می دهد واین حقیقت  را آشکار  می  کند  که  خلق پیامبر  در  تمامی زمینه  ها  درجات کمال را طی کرده واز  این  روست  که ایشان  را دارنده خلق  عظیم  معرفی  کرده  اندوکامل کننده  مکارم  اخلاقی  ایشان می باشند.

نه  تنها  در  اوصاف  اخلاقی الگو  بودند  بلکه  در  نحوه غذا  خوردن ،آشامیدن ،لباس پوشیدن  وخوابیدن  نیز اخلاق  ویژه  ای  داشتند  در  مورد  اولی  در  نحوه  غذاخوردن چنان  متواضع  در کنار سفره  می  نشست  وسنگینی خود  را  بر  روی  ران چپ  می  انداخت  وهنگام صرف  غذا تکیه  نمی  داد  و  با  نام و  یاد خدا شروع می  کرد.  بین  دو  لقمه خدا  را  یاد  می  کرد وسپاس  می  گفت.  وقتی  غذا  تناول  می فرمود،نام خدا  را  می  برد .  این  نکات  همگی  حاکی  از  توجه  به  ولی  نعمت  می  باشد  او  هیچ گاه زیاده  روی  در  تناول  نداشت  از غذای  خودش  تناول  می  کرد  وغذای  ایشان  بسیار  ساده  بود.

از  هر  غذایی  میل  می کرد،  وهرغذایی را  که  خداوند  برای  او  حلال کرده  بود  با خانواده وپیشکاران می خورد وهرگز طعامی  را نکوهش  نکرد،اگر دوست  می  داشت  می خورد  واگر  دوست نداشت  رها  می  کرد،  ولی  بر دیگران حرام  نمی  نمود.

آشامیدنی  را  با سه  نفس  می آشامید  و آب  را  می  مکید  و یکباره  سر  نمی  کشید.  دست  راستش  را به خوردن وآشامیدن  وگرفتن  اختصاص  می  داد  وجز با دست  راست چیزی  نمی  گرفت  و  دست چپش  برای سایر  اعضای  بدنش  بود.

از  نظر  لباس پوشیدن  هر  نوع  لباسی که در دسترس داشت  می پوشید  از  روپوش عبا ،پیراهن  وجبه  وامثال آن . واز  لباس سبز خوشش  می آمد وبیشتر  لباسهایش سفیدبود  ومی فرمود:زندگان خود را  سفید  بپوشانید ومردگان خود را  درآن کفن کنید.آن حضرت چه  در جنگ  وچه در غیر جنگ  لباس لایه دار می پوشید وقبایی از سندس  داشت که چون به تن  می  کرد  رنگ سبز آن  بر سفیدی  روی حضرتش غلبه  داشت  وروی  هم  رفته  زیبا جلوه  می  نمود.

همیشه  لباس را از طرف  راست  می پوشیدچون لباس نومی پوشید لباس کهنه  را به فقیر می داد و می فرمود هیچ مسلمانی نیست  که لباس کهنه خود  را  فقط برای رضای  خدا به  فقیری  بپوشاند مگر آنکه  در پناه خداوند خواهد بود  تا  زمانی  که آن  لباس بر  تن  فقیر  است، خواه بخشنده لباس  زنده  باشد  یا  مرده.

در  خوابیدن  نیز  ایشان  روی حصیر  می خوابید  بدون آنکه  زیرانداز  دیگری  زیر  او  باشد طاقباز  بر پشت  می  خوابند. چون  به  بستر  می رفتند  این دعا را می  خواندند :خداوندا ،به نام تو  زنده  می گردم وبه نام  تو می  میرم . وهنگام  برخواستن  می فرمود:سپاس  وستایش خدای را که  مرا پس  از  میراندن  زنده کرد  وهمه پس  از  مرگ  به  سوی  او زنده  ومحشور  می شوند.

توجه  به  بهداشت ونظافت  واهمیت  دادن  به این امر نیز  از دوران کودکی در وجود آن حضرت تجلی  داشت  وعلاقه  به پاکیزگی در  لباس  وبدن  ومحیط  زندگی  در  وجود  ایشان  در حد  بی نظیری  وجود داشت .  به  بهداشت سر  و صورت و مو  وبدن و لباس  می پرداخت  و نیز در  مورد خانه  و محیط اطرافش نیز اگر چه ساده  بود پاکیزگی را رعایت  می کرد  و مردم  را نیز  در این امر راهنمایی  و دستور به  رعایت نظافت می کرد . موی خود  را شانه می  کرد  و  از روغن  و  رنگ و آب  برای  زیبایی  و  بهداشت مو استفاده می کرد و  دستور  می داد هفت چیز  از اجزاء بدن  انسان  را دفن کننده  مو،ناخن ،خون چیزی که  ایام حیض از  زن خارج می شود، بچه دان، دندان  و خون  بسته  هنگام  سقط جنین.

آن حضرت   به مسواک  زدن  نیز توجه  زیادی  داشتند  و علی (ع)  در  این مورد  می فرمود : مسواک کردن موجب خشنودی خداوند وسنت پیامبر است  و خوشبوکننده  دهان  است.

پیامبر(ص) هر شب  سه بار مسواک می کرد، یک  بار پیش از خواب، یک  بار وقتی  که  از خواب برای  نماز  برمی  خواست ، ویک  بار پیش از آنکه برای  نماز صبح  از خانه خارج شود.

از لحاظ  بهداشت بدن نیز هرگز  از آن حضرت  بوی نامطبوعی به  مشام نرسید  وهمیشه بوی خوشی  از ایشان  به مشام می رسید واز هرجا که عبور می کرد بوی خوش فضای آنجا را پر می کرد.همان  طورکه آن حضرت  خود را  برای خانواده  می آراست  برای حضور در کنار اصحاب  نیز چنین می کردند.

آن حضرت به استعمال عطر  علاقه  زیادی داشتند چنان که علی (ع)فرمود:رسول خدا هدیه عطروحلوا  را رد نمی کرد.وامام  صادق(ع) فرمود:  رسول خدا(ص)  مشکدانی  داشت که  بلافاصله  پس  از وضو با  همان  دست  تر آن  را  می گرفت  و  خود را  خوشبو  میکرد.

طبرسی می گوید:رسول خدا(ص) روغن  زدن  به مورا  دوست  داشت  و  از ژولیدگی  بدش  می آمد و می  فرمود:روغن زدن غم  و پریشانی  را  برطرف  می کند.ونیز  می گوید:رسول  خدا  از  انواع روغن ها استفاده می کرد و پیش  از  محاسن سر  را  روغن  می زد  و می فرمود:  باید  سر  پیش  از  محاسن  روغن  زده شود.

ودر  مورد  عبادت آن حضرت چنین آمده اگر چه خصوصیات زمان و مکان  را شرط صحت  و  یا فضیلت  بعضی از اعمال عبادی قرار داده  است  ولی  در عبادات  به  طور  کلی  وسعت نظر  داشت  وخداپرستی  را  محدود  به  محل  خاص و  یا مراسم وآداب معین  و  یا  زیر  نظر  افراد  مخصوص  نکرده  است.

کیفیت  عبادت  ایشان  نیزچنین بود که چون پاسی از شب  می گذشت از  بستر  بر می خواست وپس از گرفتن وضو وزدن مسواک وتلاوت آیاتی چنداز قرآن کریم،درگوشه ای  به  عبادت  می پرداخت و  اشک می ریخت ومی  فرمود:آیا  بنده  شاکر خدا  نباشم؟عایشه می  گوید:پیامبر اکرم(ص) عبادت  شبانه  را  رها  نمی کرد  و هرگاه  بیمار  یا سنگین  می شد نشسته  نماز  می  گذارد.

پس  از بعثت که  فرشته  خدا آداب  وضو  و  ارکان  نماز  را  به  شکلی که  در  شریعت  وارد شده  است  به او تعلیم  داد از آن پس  با همین  شرایط  و  ارکان وبا حضور قلب  به  نماز می  ایستاد. قسمت  مهمی از شبها  را  در  نماز و  دعا  ومناجات  بسر  می  برد  و  از طول قیام،پاهایش متورم  می شد  او  عبادت  را  وظیفه عبودیت  می  دانست،با  شوق  و  علاقه بدان  قیام  می  نمود و به نظر سوداگران  و  بدست آوردن  و  یا ترس  از مؤاخذه  بدان  نمی  نگریست.

رسول خدا(ص) برای هر نماز  واجب  و مستحبی تجدید  وضو می کرد . نماز رسول خدا(ص)  از همه  کاملتر  ومختصرتر  بود.

آن  بزرگوار  در  عبادت  دیگر  نیز چنین  بودند از جمله  اینکه  بسیار روزه می گرفت  وبه  دیگران می گفت به اندازه طاقت عبادت  کنید بیش از ظرفیت خود بر  خود تحمیل  نکنید  که  اثر  معکوس دارد . با  رهبانیت و  ترک اهل  و  عیال  مخالف  بود  بعضی از  اصحاب که چنین  تصمیمی  می گرفتند مورد  انکار  وملامت  قرار  گرفتند.  در حال انفراد عبادت  را  طول  می  داد.

در  مقام  استغفار  نیز رسول خدا(ص) چنان  می گریست که  بیهوش می  گشت  به آن حضرت عرض شد : مگرخداوند گناهان گذشته و آینده شما  را نبخشودند؟فرمود : آیا بنده  شکرگزار نباشم؟

آن  حضرت از هیچ  مجلسی گرچه کوتاه بر نمی  خواست  مگر  اینکه بیست وپنج  بار  استغفار  می کرد.

نحوه  برخورد پیامبر(ص)  با  زنان  و  فرزندان  نیز  و اخلاق  ایشان  در زندگی  نیز از جمله  اموری  است که  باید  باید  مورد  بررسی قرار گیرد  تا  دانسته شود  که پیامبر(ص) الگوی  واقعی  انسانیت  تنها در  بیرون  از خانواده  نبوده  اند .

پیش  از ازدواج با خدیجه  در آن  دوران  جوانی  که همه   وجودش  را جوانی  ونشاط گرفته بود  به خاطر  عفت طبع و علو  همت  هرگز  تمایلات  و هوسهای  عهد شباب  به  دلش  راه  نمی یافت  و هیچگاه دیده  نشد که با  زنان  انس  و  الفت  داشته  باشد.ودر  ازدواج  با خدیجه  تنها عامل ازدواج  ایشان  را باید تجانس اخلاقی دانست  وتنها  فضایل اخلاقی  بودکه خدیجه را به ازدواج با محمد(ص) ترغیب کرد. پیش  از  ازدواج  نیز  حضرت شخصی  را فرستاد  تا  او  را  ببیند  و هرگاه زنی که  به همسری  بر  می گزید باکره بود هفت  روز  و  اگر بیوه  بود سه  روز  نزد او  می  ماند و پیامبر(ص)  در  طول  زندگی با خدیجه  همیشه  به ایشان احترام  وارزش  می  دادند  و پس از رحلت  ایشان  نیز  احترام خاصی برای  او  قائل  بودند پس  از رحلت  خدیجه  پیامبر  را  به  ازدواج  دوباره  ترغیب کردند  و  ایشان پس  از  مدتی راضی به ازدواج  با عایشه  و زنان بیوه  دیگری  شد  که  در  تمامی آن  ازدواج ها  به مصلحت  بودن از دواج فکر  می  کرد  نه بر اساس هوا و هوس  بودن وچنان بین زنان  به عدالت  رفتارمی کردکه هیچ گاه دیده نشد که  از ایشان کسی گلایه ای داشته باشد وحتی  در  برابر کارهای  ناشایست  برخی  زنان  چشم پوشی می  کرد و  سعی  داشت  با  اخلاق  و  برخورد  مناسب  کارهای  بد آنها  را  اصلاح کند.

آن حضرت  در بخورد  با  زنان و  عدالت و  ارزشی  که  به  زنان  می  داد  آن  هم  در دوران جاهلیت توانست  تا حد  زیادی آن  توهمات  جاهلیت  را  کنار  بزند  و  ارزش  واقعی زن  را آشکار  کند.

آن  بزرگوار  تنها  در  برخورد  با  زنان  دارای  اخلاق  والایی  نبودند  بلکه  در  برخورد با فرزندان  و  فرزند زادگان  نیز  کمال  احترام و مهربانی  را  داشتند  و  در  کنار  احترام  و مهربانی  به آنها  به  مردم عصر  جاهلیت  نیز آموختند  که  فرزندان  مخصوصاً  دختران را  ارج نهند و آنها  را شکنجه  و آزار نرساند  و  این محبت  را در  کلامشان  نسبت  به  فرزندان خود آشکار  می  کردند  چنان که  در  مورد فاطمه  زهرا(س) فرمودند: فاطمه پاره تن من  است هرکس  او  را  بیازارد  مرا آزرده  و هر که  مرا  بیازارد خدا  را آزرده  است.

آری  چنین  است  وضعیت  فردی  و خانوادگی  الگوی  انسانیت  واقعی  که هر امری  را  با چنان  شایستگی انجام  می  دهد  که دیگر  جایی  برای  سخن باقی  نمی گذراد  بهتر  است  که  برخورد آن حضرت  در مورد  قشرهای مختلف مردم  نیز پرداخته  شود  تا تاییدی  بر  کاملیت این  انسان والا  مقام  باشد.

نحوه  برخورد ایشان  با  مردم  بخصوص  یاران  و صحابه اینگونه  بود که  از احوال آنها جویا  می شدند  و آنها  را  به  الفت  و  برادری  دعوت  کرده  و  بزرگان  وکریمان  را  احترام  می  کرد  و  نیکی  ها  را تحسین  می  نمود  و  بدی  را  تقبیح می  نمود  و  بزرگترین کس را آن  می  دانست  که  برادران  دینی اش  را  یاری  کند . آن حضرت   دوست دار  نیازمندان و  مسکینان  و طبیب  توان گران  و  با انصاف  و  راهنمای  امت بود  و به  شهادت  قرآن  ایشان خلق  عظیم  داشت  وهمین  اخلاق  ایشان  بود که عامل نفوذ و موفقیت  در بین  مردم آن  دوران  شد  و  به  اسلام گرویدن عده  زیادی  از آنها  به این  دلیل بود.

آن حضرت  علاوه بر اینکه  به دیدار مومنان  می رفتند به رعایت  حقوق  دیگران  و  دفاع  از  مظلومان  و  احترام گذاشتن  به دارنده  مکارم  اخلاقی  و مزاح و خوش طبعی و  احترام  و محبت  به  یتیم  و  اسیر  و  رفق  و مدارا  با  همه  و  طلب  رحمت  برای همگان  و  دفاع از  مظلوم  و  بی سرپرست  می  نمود  و  برای  همه  انسانها  ارزش  و  احترام  قائل  بودند  و  به  افکار آنان  توجه  می  کردند  با حضور  در  جلسات مردمی  با آرا و  عقاید  و مشکلات  و درخواست های آنان  آشنا  می شد  ودرباره  مسائل  مطرح شده  اقدام می  کردند  در  بسیاری  از  موارد  نسبت به  انسانهای نادان  که  نسبت  به  حضرت  بی  احترام یا  در حق  ایشان مرتکب  خطا  می شدند اغماض  وچشم  پوشی  می  کردند  و  از خداوند  نسبت  به  این  مردم  طلب  هدایت و آمرزش  می  نمودند  و  همین  وجود مقدس حضرت  بود  که  مانع از رسیدن عذاب الهی می شد  وگناهان امت  آمرزیده  می شد.

در  مواجه  با  مشکلات  نیز آن حضرت  معتقد  بود که  خود  و خانواده  اش  باید سپر بلا  باشد  و  در صف  اول  از  امور  ومشکلات  دین  و مردم  باشند  و  بر خلاف  رهبران  دیگر  که  در موقع  سختی ها خود وخانواده  اش را  زودتر  از  همه  از  معرکه مشکلات نجات  می  دهند.

پیامبر(ص) خود را در غم و رنج مسلمانان شریک می ساخت تا بدین ترتیب بر رنج و غم خود غلبه کند . او با دیدن گزسنگی و محرومیت آنها گرسنگی و محرومیت خویش را فراموش می کرد و تنها وغمگین می نشست و به در گاه خدا تضرع می کرد و به او توسل می جست تا سختی و عسرت را از مردم دور کند.

آن حضرت با همه درد و رنجی که در دل داشت،درحضور جمع ، خندان حاضر می شد تا شاید اندکی ازآلام آنان را بکاهد و پیوسته به آنها دلداری می داد و به پایداری و استقامت تشویقشان می کرد آن حضرت توشه و غذایی معنوی مسلمانان در مبارزه با فقر و گرسنگی بود.

آن بزرگوار الگوی مردم داری و معاشرت با مردم بود و به گونه ای با مردم رفتار می کرد که حتی یک نفر از برخورد ایشان آزده نمی گشت پیوسته در فکر نیاز مندان و تمامی قشرهای جامعه بود و نسبت به حال هیچ گروه جامعه بی تفاوت نبود و چنان به همگی اسیر و فقیر و بی سرپرست و یتیم و خانواده شهید و ییمار و ناتوان و در مانده و جویای علم و عبادت و جوان و کودک و پیر رسیدگی می کرد که چنین رهبری امت از هیچ کس دیده نشده است.

ایشان با توجه به اینکه مردم آن دوران جاهل و نسبت به بسیاری از امور آگاهی نداشتند هرگز از غفلت و نا آگاهی آنان به نفع خویش بهره برداری نمی کرد و با نشان دادن حقیقت آنها را از گمراهی نجات می دادند . ایشان در مساله حکومت بر مردم نیز هرگز بین فقیر و غنی فرقی قائل نبودند و همه در نزد آن حضرت یکسان بودند وخود  درد آشنا  و  همراه  دردمندان  بودند و  خود را همانند  آنان  بشر  می دانستند که  برای خویش تفاوت در جاه ومقام قائل نبودند  و  بین مردم چنان  به  عدالت  برخورد  می کردند  که  حتی  به  معترضین در حق  خویش  نیز  اجازه حرف  زدن  و  دفاع  از خود  و  سخنانشان  را می  دادند  و  نسبت  آن دسته  از  اموری که مربوط به خود ایشان  می شد  از  حق خویش  می  گذشتند  وچشم پوشی  داشتند  ولی  نسبت  به  زیر پا نهاده شدن حدود  الهی  بسیار  دقیق وسخت گیر  بودند  اخلاق والای آن حضرت  تنها  شامل انسانها  نمی شد  بلکه حتی  ایشان نسبت  به حیوانات نیز محبت  می  کردند  و  از  بی  رحمی و  اذیت  رساندن به حیوان نیز خودداری می کردند واین مسائل  را از  یک  مسلمان بعید می  دانستند ومردم  را  نیز  به  رعایت  این  امور هدایت می  کردند.

 1 نظر

جوانان و علل مهجوریت قرآن

26 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

چکیده مقاله: جوانان و علل مهجوریت قرآن

محقق: ژاله هوشیار، طلبه پایه چهارم، ارسال به جشنواره خوی و کسب رتبه

مهمترین علتهای اساسی دوری از قرآن تلاوت نکردن، گوش نسپردن، تدبر نکردن، حفظ نکردن و عدم اهتمام عمل است.

هدف این مقاله مهجوریت قرار دادن قرآن و بررسی علل آن می باشد.

پرسش اصلی این است که جرا جوانان از قرآن فاصله می گیرند و چه علل در آن تأثیر دارد.

در این مقاله به علتهای اساسی مهجوریت قرآن، نداشتن دید آگاهانه نسبت به آن و تلاشهای تبلیغی دشمن و … می باشد.

زودودن مهجوریت قرآن با تقویت اعتقاد و باور جامعه به الگو بودن قرآن در تمام ابعاد در زندگی توجه به معانی و مفاهیم، عمل کردن دست اندرکاران قرآن به دستورات قرآن، توجه خواص مباحث مراکز علمی فرهنگی به مباحث قرآن، نگاه ویژه آموزش و پرورش به درس قرآن، محور واقع دادن قرآن در سخن رانی ها قابل رفع و درمان می باشد.

کلید واژه ها : مهجوریت قرآن، دوری از قرآن، تبلیغات دشمن، تدبر نکردن، عمل نکردن


 2 نظر

فرار شاه

26 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

ویژگی های رفتاری دربار

ب: ویژگی­های رفتاری دربار:

یکی از عوامل بروز نارضایتی­ گسترده ­ی مردم از رژیم، ویژگی­های رفتاری ناپسندی بود که در ساختار سیاسی کشور نهادینه شده بود. بروز و ظهور چنین ویژگی­هایی از سوی مسئولین حکومتی در صحنه ی سیاسی ­_ اجتماعی کشور، موجبات جدایی هرچه بیشتر حکومت از بدنه­ ی اجتماع را فراهم می­کرد.

ذیلا به مظاهری از این ویژگی­های رفتاری که می­توان از آنها با عنوان «فساد رفتاری» یاد کرد، در یکی از نهادهای مهم ساختار حکومت پهلوی یعنی «نهاد دربار» پرداخته خواهد شد.

1.  اشرافیت و بی ­اعتنایی به مردم:

خصلت اشرافیت و اشرافی­ ری یکی از ویژگی­های عمده­ ای بود که در ساختار سیاسی کشور به­ صورت امری کاملا پسندیده نهادینه شده بود. اشرافی­گری بیماری عمومی دربار بود. خود شاه بیشتر از همه به این بیماری مبتلا بود. او از خود چنان اسطوره­ ای می­ساخت که گویی دستگاه آفرینش او را برای رهبری و مدیریت مردم آفریده است. در سایه­ ي خصلت اشرافیت دربار بود که دیگر ویژگی­های رفتاری نظیر «بی ­اعتنایی» و «تحقیر مردم» بروز پیدا می‌کرد.

شاه در اثر بی ­اعتنایی به مردم ایران حاضر نبود حتی در ساده­ ترین کارها به آنها اعتماد کند. به­ عنوان نمونه وی در بیماری­های پیش پا افتاده ­ای نظیر دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی­کرد، بلکه از یک دندانپزشک سوییسی در دربار استفاده می­کرد.(10) شاه معتقد بود که اگر آثار تمدنی در مردم ایران دیده می­شود از برکت خاندان پهلوی است. او می­گفت: «مردم ایران از معدود ملل عقب‌ افتاده‌ي جهان بودند که حتی عادت به شست و شوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.»(11) چنین نگاهی به مردم اختصاص به شاه نداشت بلکه دربار عموما چنین نظری نسبت به مردم ایران داشتند و از ابراز آن نیز ابائی نداشتند. به ­عنوان نمونه مادر شاه، مردم ایران را مردمی «حسود» (12) و «مذبذب» می­دانست که حتی حکومت کردن بر آنها افتخار به ­حساب نمی­آید. (13) و یا این‌که فرح در یک اظهارنظری نسبت به مردم جنوب تهران آنها را «کمتر از حیوان می‌دانست.»(14)

2.  چاپلوسی و تملق:

خصلت دیگری که بر حوزه­ ی رفتاری دربار سایه انداخته بود و سقوط رژیم را شدت بیشتری می­بخشید چاپلوسی و تملق بود. گاهی وقت­ها چاپلوسی در دربار چنان شدت می­گرفت که هر کدام از اطرافیان سعی می­کرد از رقیب خود سبقت بگیرد. چاپلوسی چنان تبدیل به یک ارزش شده بود که گاه از شخص شاه می­گذشت و نسبت به نزدیکان شاه، ملکه، ملکه مادر، بچه­ها و حتی سگ شاه هم می­رسید. فرهنگ چاپلوسی حلقه ­ای از تملق‌گویانی را تربیت می­کرد که تنها مطالب مورد پسند را طرح می­کردند نه واقعیت­ها را.

3. فساد اخلاقی دربار:

فساد اخلاقی یکی از خصوصیت­های رفتاری دربار بود که علی­رغم ضدیت کامل با فرهنگ عمومی جامعه، به صورت آزاد در عرصه­ي جامعه از سوی دربار به نمایش گذاشته می­شد و حد و مرزی نمی­شناخت. (15) رفتار جنون‌آمیز درباریان، مادر، خواهران و زن شاه در حوزه­ی فساد اخلاقی صفحات زیادی از تاریخ دوره­ی پهلوی را به ­خود اختصاص داده است.

 پی نوشت:

* مدنی، جلال­الدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه­ي مدرسین حوزه­ي علمیه­ي قم)، 1387، ج 2، چ پانزدهم، صص 427-429

1. طاهری، ابوالقاسم؛ اصول علم سیاست (رشته­ي علوم اجتماعی)، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1386، چ هفدهم، ص 118

2. شريعتمداري، علی؛ روان‌شناسي تربيتي, اصفهان، انتشارات مشعل، 1364، چ اول، ص216

3. فراهانی، حسن؛ روانشناسی شخصیت شاه، (گردآوری شده در مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش­های سیاسی، 1384، چ اول، ص 691

4. همان، ص 697

5. همان، ص 701

6. همان، ص 691

7. پهلوی، تاج­الملوک؛ خاطرات ملکه پهلوی، تهران، انتشارات به آفرین، 1380، چ اول، ص 364

(رفتار جنون­آمیز جنسی محمدرضا شاه بی­تاثیر از مادرش نبود. زیرا مادرش به او سفارش می­کرد «از قدیم و ندیم گفته­اند به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو) همین منبع.

8. علم، امیراسدالله؛ گفت­وگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیراسدالله علم)، تهران، طرح نو، 1371، ج2، چ اول، ص 683. (علم می­گوید شمس و اشرف که از نقطه ضعف شاه آگاهی داشتند دختران زیبا را به او معرفی می­کردند و به کاخ می­آوردند.)

9. فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ج1، ص 209

10. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 108

11. دیبا، فریده؛ دخترم فرح، ترجمه­ي الهه رئیس فیروز، تهران، نشر به آفرین، چ اول، ص 338

12. .پهلوی، تاج­الملوک؛ پیشین، ص 392

13. همان، ص 332.

14. شهبازی، علی؛ محافظ شاه (خاطرات علی شهبازی)، تهران، اهل قلم، 1377، چ اول، ص 234.

15. مدنی، جلال الدین؛ پیشین، ص 157.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 30
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 113
آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس