معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

مناجات با خدا با عنوان: با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

11 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 

با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

آه ای خدا! کمرم را شکسته ام

 

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پلهای امن پشت سرم را شکسته ام

 

من دانه دانه اشک خودم را فروختم

نرخ طلایی گهرم راشکسته ام

 

دیگر مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دوربرم را شکسته ام

 

صدبار توبه کردم و غرق خجالتم

چون عهدهای معتبرم را شکسته ام

 

دنیا شکست خورده تر از من ندیده است

حالا به سنگ خورده سرم را شکسته ام

 

آرام کن مرا و در آغوش خود بگیر

حالا که بغض شعله ورم را شکسته ام

 

راهم بده به باغ شــــــــــجرهای طیّبه

من توبه کرده ام ! تبرم را شکسته ام

 3 نظر

تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع!

11 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 

تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع!

 

فروتنی یکی از صفات شایسته انسانی است که خداوند آن را بسیار پر اهمیت دانسته و از جمله معیارهای اساسی بندگان خاص خود معرفی کرده است.(سوره فرقان، آیه 63) با این حال, این شهر اخلاقی پر خیابان, ورود ممنوع هایی هم دارد که باید به آنها نیز توجه ویژه داشت.

اگر چه تواضع و فروتنی, اخلاقی پسندیده است، اما باید دانست که در همه جا و در برابر همه کس نباید برخوردی متواضعانه داشت. بنابراین باید با استفاده از فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام تابلوهای ورود ممنوع را بیابیم و مراقب باشیم تا ندانسته خود را به بدبختی نکشانیم.

برخی از تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع را می توان چنین برشمرد:

1ـ تواضع در برابر دشمنان

قرآن اگرچه تواضع در برابر مومنان را کاری شایسته و در خور آنان می داند, اما نه تنها فروتنی در برابر کافران را برنمی تابد, بلکه دستور به بزرگ منشی در مقابل آنان هم می دهد. قرآن ویژگی مومنان راستین را چنین معرفی می کند:

أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ(سوره مائده، آیه 54)؛ در برابر مؤمنان, فروتنند و در برابر كافران, بزرگ منش.

شایان ذکر است که مقصود اصلی قرآن در این آیه, کافران حربی و دشمنانی است که در مقابل اسلام و مسلمین ایستادگی می کنند و می خواهند که تیشه به ریشه آنها بزنند. چرا که قرآن در جای دیگر محبت و مهرورزی به کافرانی را که هیچگونه انگیزه دشمنی و عداوت در دل ندارند, شایسته برشمرده است.(سوره ممتحنه، آیه 8و9)

بنابراین در برابر دشمن به هیچ عنوان نباید کوتاه آمد, بلکه باید سرسختانه و با شدّت در مقابل او ایستاد. قرآن در مورد پیامبر و یاران حقیقی او چنین می گوید:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ محمّد صلّی‌الله علیه‌وآله فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

تواضع در برابر «ثروتمندان» آن هم به جهت احترام به یک برادر دینی هیچ اشکالی ندارد و امری است پسندیده. بلکه آنچه ناشایست است و سبب دین سوزی می شود, تعظیم و تواضع در برابر «اموال توانگران» است.

2ـ تواضع ذلیلانه

فروتنی هنگامی شایسته است و صفتی در خور به حساب می آید که کرامت انسان را لکه دار نکند. خداوند همه انسانها را کرامت بخشیده(سوره اسراء، آیه 70) و حتی به خود آنها اجازه نداده تا این موهبت الهی را لگدمال کنند. بنابراین تواضعی که ریشه در ذلت و خواری داشته باشد و انسان را در برابر غیر خدا کوچک کند, نه تنها ارزش نیست, بلکه گناهی است بس بزرگ. امیر مومنان علی علیه‌السلام می فرماید:

الجُوعُ خَیرٌ مِن الخُضوعِ(غرر الحکم، حجدیث 1447)؛ گرسنگى كشیدن بهتر از اظهار ذلّت و خضوع است.

آری, فروتنی نباید از روی بدبختی و بیچارگی باشد. بلکه باید عزت مندانه و در نهایت شرافت صورت گیرد.

3ـ تواضع در برابر متکبران

هدف از فروتنی این است که روحیه تواضع در جامعه فراگیر شود تا تنش ها و ناهنجاری ها به حداقل ممکن کاهش یابد. اما اگر تواضع در برابر برخی, ما را به این هدف والا نرساند و نتیجه عکس داشته باشد, مسلما فروتنی در برابر آنان شایسته نخواهد بود.

زورگویان و فخر فروشان هر جامعه ای, کرنش و تواضع دیگران را بسیار خوش می دارند. بنابراین تواضع در برابر آنان یاری رساندن به ظلم و فساد است. پیامبر خدا می فرماید:

التَّکَبُّرُ مَعَ المُتَکَبِّرِ عِبادَة(تفسیر نوین، ص 136)؛ تکبر در برابر انسان متکبر, عبادت است.

اگرچه تکبر و فخر فروشی یکی از رذایل اخلاقی به شمار می آید, اما در برابر متکبران و زورگویان عبادت است. چرا که در برابر آنان باید ایستاد و با بزرگ منشی و فخر, رفتار کرد و سخن گفت.

افرادی که برخوردی متواضعانه دارند و تا کمر برای دیگران تعظیم می کنند, نه به خاطر این است که قلب پر محبتی دارند و از روی شرافت نفس چنین می کنند. بلکه چشمداشت به اموال دیگران, آنان را به این کار واداشته است. در دیدگاه چنین افرادی, فروتنی تنها وسیله ای است برای دستیابی به اموال و ثروت دیگران و هیچ ارزش و جایگاه دیگری ندارد.

4ـ تواضع در برابر اموال توانگران

آنها که تواضع پیشه هستند, ممکن است با انگیزه ها و نیت های مختلفی چنین منشی داشته باشند. برخی به خاطر خدا تواضع می کنند. برخی به خاطر آداب و معاشرت و انسان دوستی. برخی به خاطر مرام گذاشتن برای رفقا. اما برخی هم فروتنی را ابزاری برای دستیابی به مطامع خود می دانند و با انگیزه ابزاری به آن می نگرند.

چنین افرادی اگر برخوردی متواضعانه دارند و تا کمر برای دیگران تعظیم می کنند, نه به خاطر این است که قلب پر محبتی دارند و از روی شرافت نفس چنین می کنند. بلکه چشمداشت به اموال دیگران, آنان را به این کار واداشته است. در دیدگاه چنین افرادی, فروتنی تنها وسیله ای است برای دستیابی به اموال و ثروت دیگران و هیچ ارزش و جایگاه دیگری ندارد. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

روزی پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر كس نزد توانگرى رود و از سرِ چشمداشت به آنچه او دارد در برابرش كُرنش كند، دو سوم دینش از بین مى رود.

سپس فرمود: سراسیمه نشو؛ چنین نیست كه هر كس از شخص ثروتمندى به چیزى برسد و بدین سبب او را احترام و تجلیل كند، لزوما دو سوم دینش از بین مى رود. بلكه ببین كه آیا قصدش از این احترام, پاداش الهى است یا مى خواهد او را فریب دهد و آنچه را دارد از دستش در آوَرَد.(بحارالانوار، 73،ص 169)

بنابراین تواضع در برابر «ثروتمندان» آن هم به جهت احترام به یک برادر دینی هیچ اشکالی ندارد و امری است پسندیده. بلکه آنچه ناشایست است و سبب دین سوزی می شود, تعظیم و تواضع در برابر «اموال توانگران» است.

اگرچه تکبر و فخر فروشی یکی از رذایل اخلاقی به شمار می آید, اما در برابر متکبران و زورگویان عبادت است. چرا که در برابر آنان باید ایستاد و با بزرگ منشی و فخر, رفتار کرد و سخن گفت.

امیر مومنان علی علیه‌السلام می فرماید:

ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنیاءِ لِلفُقَراءِ طَلَبا لِما عِندَ اللّهِ و أحسَنُ مِنهُ تِیهُ الفُقَراءِ علَى الأغنِیاءِ اتِّكالاً علَى اللّهِ.(نهج البلاغه، حکمت 406)

چه نیكوست فروتنى توانگران در برابر تهیدستان به قصد رسیدن به اجر خداوند و نیكوتر از آن بى اعتنایى و سرفرازى درویشان است در برابر توانگران از سر اعتماد به خداوند.

5ـ تواضع در برابر قدرت صاحب منصبان

کرنش در برابر صاحب منصبان نیز درست ممکن است با همان انگیزه هایی که درباره توانگران گفته شد صورت پذیرد. اگر تواضع در برابر دولتمردان و صاحب منصبان به خاطر ایمان و یا انسانیت آنها باشد که بسیار ارزشمند نیز خواهد بود. اما امان از روزگاری که برخی تنها به جهت کسب اعتبار یا دریافت موقعیت شغلی و مالی به دست بوسی چنین افرادی بشتابند. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

هر مؤمنى كه در برابر دولتمردى یا در برابر كسى كه مخالف دین اوست، به قصد رسیدن به چیزى از آنچه او دارد كرنش كند، خداوند او را پست گرداند و بر او غضب كند و وى را به خودش وا گذارد و اگر به چیزى از دنیاى آن كس برسد و چیزى از او به دست آورد، خداوند بركت را از آن بگیرد و اگر از آنچه به دست آورده است در راه حج یا عمره و یا آزاد كردن بنده خرج كند، پاداشى به او ندهد.

نوشته سیدمصطفی بهشتی - گروه دین و اندیشه تبیان

 نظر دهید »

دلنوشته: درد دل یک طلبه با امام زمان

10 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

درد دل یک طلبه با امام زمان صلوات الله علیه


زمین همواره در مدار نورانی حضور مولا می‌چرخد. آسمان در هر غروب گریه به چشم منتظران می‌دهد.

همه در غروب، چشم به شفق خونین می‌دوزند و به افق خیره می‌شوند تا مگر حضور نور خدا را به تماشا بنشینند.

خانه دلمان تنگ می‌شود و قبل‌هایمان در زلال آسمانی چشم‌ها می‌تپد، به امید طلوع بهار نور است که دست دعایم رو به سوی خدا و چشم بارانی‌ام سمت افق آرزوهایت و شعر لبانم « اللهم کن لولیک »

نمی‌دانم …

نمی‌دانم کدامین آدینه است اشک شوق حضورت، بیابان خشکیده گونه‌ام را سیراب می‌کند.

نمی‌دانم کدامین آدینه است که شادی حضورت مرا مسرور و مدهوش می‌کند.

نمی‌دانم کدامین جمله را بگویم. شاید از شرم گناهانم نتوانم چشم به قامت رعنای نرگسیت بیندازم و با اشک و شرم زیر لب بگویم خوش آمدی.

کی می‌شود؟!

چه جمعه‌ها که با یادش سپری شد و چه غروبهای جمعه که دل‌های چشم به راه، امید را به فردای فروتنی بستند.

نمی‌دانم در کدامین آدینه آن رسول سبزپوش، آن بهار نور، با شال سبز مادر و با ذوالفقار پدر می‌آید.

خورشید سبز بهاران

ای سبزپوش آسمان

ای بوی نرگس

کی می‌شود ما را بخوانی

بگو زمان شتاب گیرد تا دیگر انتظار به سر منزل مقصودش نرسد

تا انتظار هست، صبحگاه آدینه هست، نامت را هرگز به دست فراموشی نمی‌سپارم.

به قلم: مریم پیرعباسی، طلبه پایه پنجم

 5 نظر

چکیده تحقیق پایانی سطح 2: حضرت زهرا سلام الله علیها و دفاع از ولایت و فدک

10 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چکیده تحقیق پایانی سطح 2: حضرت زهرا سلام الله علیها و دفاع از ولایت و فدک

خانم فریده رحیمی، دفاع شده رد اسفند 90، تعداد منابع 60 جلد

ولایت توسط حضرت ابراهیم پایه‌گذاری شد که آن حضرت برای بعد از خود به دنبال جانشینی بود تا اینکه خلافت و حکومت و هدایت انسان‌ها بعد از او به دست جانشین او بیفتد. ولایت به معنای سرپرستی و اداره و نصر است که برای اداره و سرپرستی جامعه به وجود آمده است که این امر تاکنون هم بر جای مانده است. ولایت در زمان حاضر مختص به صاحب الزمان می‌باشد.

حضرت زهرا سلام الله عليها در روز بيست جمادي الثاني ديده به جهان گشود و در كنار پدر در اوضاع بحراني و در زير سايه پدر بزرگوارش پرورش يافت. آن حضرت در زمان كودكي مادرش را از دست داد او همواره در كنار پدر بود تا اينكه بعد از رشد معنوي به ازدواج علي عليه السلام درآمد. آن بزرگوار بعد از مدتي از زندگي با رحلت پدر مواجه شد و به دليل دوري از پدر در بستر بيماري افتاد تا سرانجام در سوم جمادي اآخر از دنيا رفتند.

ولايت در زندگي شيعيان نقش بسيار مؤثري دارد به طوري كه بايد به صورت كاملاً قلبي پذيرفته شود زيرا ولايت شرط قبولي اعمال انسان است كه اين از ضروريات مذهب شيعه است. گفته شده است كه اگر شخصي تمام عمر خود را به نماز ايستد و صدقه و زكات دهد ولي ولايت را بپذيرد اين اعمال او قابل قبول نيست. زيرا كسي كه ولايت را پذيرفت به حزب خدا وارد خواهد شد و هر كس در حزب خدا باشد در دنيا و آخرت پيروز است.

پيامبر در زمان حيات خود همواره به جانشيني حضرت علي عليه السلام بعد از خود اشاره كردند اما اين حق آن حضرت گرفته شد.

بعد از رحلت پيامبر منافقان حق ولايت و حكومت را از حضرت علي عليه السلام غصب كردند و حضرت زهرا در پي دست‌يابي به اين حق به همراه حضرت علي عليه السلام و فرزندانش به در خانه‌هاي انصار مي‌رفتندو از آن‌ها مي‌خواستند كه با حضرت علي عليه السلام بيعت كنند اما آن‌ها به بهانه‌هاي مختلف از بيعت با آن حضرت ابا مي‌كردند.

منافقان به خانه‌ي حضرت حمله‌ور شدند و در خانه را به آتش كشيدند و حضرت علي عليه السلام را زنجير به دست به سمت مسجد بردند تا از او بيعت بگيرند اما حضرت اين بيعت را نپذيرفتند تا اينكه حضرت زهرا براي دفاع از همسر خود به مسجد رفتند و خطبه‌ي عظيمي را براي دفاع از ولايت ايراد نمودند و خلافت را به ابوبكر و خاندانش داد تا اينكه به دست حق بيفتد و او در اين راه با وجود بسياري از آزار و اذيت‌ها به شهادت رسيدند.

آن حضرت وقتي كه ديد مخالفان علاوه بر غصب خلافت فدك را هم كه حق ايشان بود غصب كرده‌اند براي گرفتن حق خود خطبه‌ي آتشيني در حضور خليفه‌ي وقت برگزار كردند و فدك را حق مسلم خود دانستند. آن حضرت براي مطالبه‌ي فدك دلايلي داشت كه يكي از اين دلايل اين بود كه فدك پشتوانه‌اي براي خلافت اهل بيت عليهم السلام بود. فدك پس از سال‌هاي طولاني و بعد از ويراني به اهل بيت عليهم السلام بازگشت.

براي غصب فدك خلفا در آن زمان دلايلي سياسي داشتند كه عبارت بود از: فدك در دست خاندان پيامبر يك امتياز بزرگ معنوي بود. فدك سبب مي‌شد كه بسياري از مسلمين به گرد اهل بيت جمع شوند و از آنها اطاعت كند و اگر فدك به اهل بيت داده مي‌شد راهي باز مي‌شد كه خلافت را هم مطالبه كنند.

فدك هديه پيامبر به دخترش و بنا به دليل اصل يد، بخشش و ارث از اموال حرت زهرا به شمار مي‌رفت و بايد در دست ايشان مي‌ماند اما اين حق از ايشان غصب شد. آنچه مسلم است اين است كه حق بايد گرفته شود و از آن دفاع شود، هر چند كه به طور رسمي انسان به آن حق دست پيدا نكند.

كليدواژه:

واجب الاطاعه، ولايت، غصب فدك، ولايتمداري، غاصبان و خلفاي ظالم وقت، مظلوميت، صلح و بيعت كردن، رجس.

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی سطح 2: حکومت از نظر امام علی (علیه السلام)

10 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چکیده تحقیق پایانی سطح 2: حکومت از نظر امام علی (علیه السلام)

خانم آزیتا آئینی، دفاع شده در شهریور 90، تعداد منابع 88 جلد


حکومت قدرتی سیاسی است که امر و نهی می‌کند، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و اجرا را بر عهده دارد و مسئولیت قضاوت، داوری، برقراری نظم و امنیت را بر دوش می‌کشد.

وجود حکومت در زندگی بشریت یک نیاز فطری و طبیعی است و از مهمترین موضوعاتی است که بشر از آغاز پیدایش به آن توجه داشته. امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: مردم اصلاح نخواهند شد، مگر به وسیله‌ی حاکم، نیکوکار باشد یا بدکار.

ضرورت برقراری حکومت اسلامی به وسیله آیات و روایاتی اثبات شده است. اسلام دین جامعی برای سعادت بشر در همه‌ی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است و تا زمانی که حیات بشری در دنیا برقرار باشد برای او برنامه دارد.

اهداف حکومت اسلامی: 1. اقامه قسط و عدل 2. برقراری نظم و امنیت 3. ارتقاع فرهنگی 4. تامین رفاه عمومی است.

حقوقی مردم بر حاکم اسلامی عبارتند از: 1. خیرخواهی درباره‌ی مردم جامعه 2. تنظیم کامل مسائل اقتصادی در جامعه 3. به پا داشتن نماز 4. تعلیم مردم در جامعه برای رها ساختن آنان از جهل و تربیت آنان و …

حقوق حاکم اسلامی بر مردم عبارت است از: 1. وفای به بیعت 2. خیرخواهی درباره‌ی زمامدار در حضور و غیاب ایشان 3. پاسخ مثبت مردم به دعوت زمامدار و اطاعت از دستورات او 4. پذیرش قاضی منصوب از طرف حاکم.

در دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) نگرش مدیران به « مدیریت » و وظایف کلی آنان در حول این چند اصل است: 1. صفات مدیریت 2. امانت بودن مسئولیت و مدیریت 3. ارزش ابزاری حکومت و مدیریت 4. نگرش اخلاقی به مدیریت 5. سلسله مراتب و مشارکت در مسئولیت‌ها و …

در فرهنگ اسلامی حق حاکمیت در مرحله‌ی اول از آن خداوند متعال است که او انسان‌ها را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم ساخته و هیچکس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند.

از نظر امام علی (علیه السلام) مهمترین صفات و شروط زمامداران عبارت است از: عقل و خردمندی و درایت؛ علم عدالت؛ قوت و آلوده نبودن به خصلت‌های ناپسند

گزینش‌ها نباید از روی ساده اندیشی و مسامحه کاری صورت گیرد تا افراد ناشایسته به درون تشکیلات نظام نفوذ کرده، در مقاطع حساس دست به خیانت بزنند. بلکه باید بر اساس ارزش‌های مکتبی باشد که عبارتند از: الف) اصالت خانوادگی ب) سوابق اسلامی ریشه‌دار ج) حیا و شرم همراه با تقوا و نجابت د) پیراستگی از طمع ر) حزم و دوراندیشی.

مخالفین داخلی حکومت امام علی (علیه السلام) قاسطین، مارقین و ناکثین بودند.

مشکلاتی که امام در برقراری حکومت با آن‌ها روبرو بود عبارتند از: الف) گستردگی انحرافات فرهنگی. ب) تبعیض نژادی. ج) تبعیض‌های حقوقی و مالی. د) حزب اموی.

اولویت‌های توسعه در حکومت امام علی (علیه السلام) به دو صورت است: 1. در حکومت مولا اولویت با توسعه‌ی فرهنگی بود نه توسعه سیاسی و اقتصادی 2. در حکومت حضرت، توسعه سیاسی و اقتصادی در عرض هم مطرح بودند نه در طول یکدیگر.

سیاست‌های امام در امر حکومت عبارت بودند از: 1. گزینش بهترین‌ها برای امر قضاوت 2. تامین مالی قاضی 3. رعایت آداب دینی ـ اخلاقی در امر قضاوت 4. نظارت دقیق بر نظام قضایی 5. رعایت مصالح نظام اسلامی.

 

کلیدواژه: ضرورت حکومت؛ جایگاه حکومت؛ برقراری قسط و عدل؛ صفات مدیر، حقوق؛ آزادی؛ دموکراسی امام علی (علیه السلام)؛ مساوات اساسی

 1 نظر

شفا يافتن مريض با توسل به امام زمان (عج)

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

شفا يافتن مريض با توسل به امام زمان (عج)

عالم بزرگوار حضرت آقاى شيخ محمدتقى همدانى كه فضيلت و تقواى ايشان مورد اتفاق حوزه علميه قم است و امام جماعت مسجد فرهنگ قم هستند شفا يافتن همسر خود را به طور خلاف عادت به بركت توسل به حضرت حجة بن الحسن العسكرى صلوات اللّه عليهما را مرقوم داشته اند و همان مرقومه ايشان ثبت مى گردد.

بسم اللّه الرحمن الرحيم

روز دوشنبه هيجدهم ماه صفر از سال ۱۳۹۷ مهمى پيش آمد كه سخت مرا و صدها نفر ديگر را نگران نمود؛ يعنى همسر اين جانب محمد تقى همدانى در اثر غم و اندوه و گريه و زارى دو سال كه از داغ دو جوان خود كه در يك لحظه در كوه هاى شميران جان سپردند، در اين روز مبتلا به سكته ناقص شدند البته طبق دستور دكترها مشغول معالجه و دوا شديم ولى نتيجه اى به دست نيامد تا شب جمعه ۲۲ صفر يعنى چهار روز بعد از حادثه سكته. شب جمعه ساعت يازده تقريبا رفتم در غرفه خود استراحت كنم.

پس از تلاوت چند آيه از كلام اللّه و خواندن دعاهايى مختصر از دعاهاى شب جمعه، از خداوند تعالى خواستم كه امام زمان حجة بن الْحَسَن صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَعَلى آبائه الْمَعْصُومينَ را ماءذون فرمايد كه به داد ما برسد و جهت اينكه متوسل به آن بزرگوار شدم و از خداوند تبارك و تعالى مستقيما حاجت خود را نخواستم، اين بود كه تقريبا از يك ماه قبل از اين حادثه دختر كوچكم (فاطمه) از من خواهش مى كرد كه من قصه ها و داستانهاى كسانى كه مورد عنايت حضرت بقية اللّه روحى و ارواح العالمين له الفداه قرار گرفتند و مشمول عواطف و احسان آن مولا شده اند براى او بخوانم.

من هم خواهش اين دخترك ده ساله ام را پذيرفتم و كتاب « نجم الثاقب » حاجى نورى رابراى او خواندم. در ضمن من هم به اين فكر افتادم كه مانند صدها نفر ديگر چرا متوسل به حُجَّت مُنْتَظَر اِمام ثانى عشر عَلَيْه سَلامُ اللّهِ الْمَلِكِ اْلاَكْبَرِ نشوم؟

لذا همانطور كه در بالا تذكر دادم، در حدود ساعت يازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار و با دلى پر از اندوه و چشمى گريان به خواب رفتم. ساعت چهار بعد از نيمه شب جمعه، طبق معمول بيدار شدم، ناگاه احساس كردم از اطاق پايين كه مريض ‍سكته كرده آنجا بود، صداى همهمه مى آيد. سر و صدا قدرى بيشتر شد و ساعت پنج و نيم كه آن روزها اول اذان صبح بود، به قصد وضو آمدم پايين. ناگهان ديدم صبيه بزرگم كه معمولاً در اين وقت در خواب بود، بيدار و غرق در نشاط و سرور است تا چشمش به من افتاد گفت آقا! مژده بدهم به شما.

گفتم چه خبر است؟! من گمان كردم خواهر يا برادرم از همدان آمده اند. گفت بشارت! مادرم را شفا دادند. گفتم كه شفا داد؟ گفت: مادرم چهار بعد از نيمه شب با صداى بلند و شتاب و اضطراب ما را بيدار كرد. چون براى مراقبت مريض دخترش ‍ و برادرش (حاجى مهدى) و خواهرزاده اش (مهندس غفارى) كه اين دو نفر اخيرا از تهران آمده اند، مريضه را به تهران ببرند براى معالجه. اين سه نفر در اتاق مريض ‍ بودند كه ناگهان داد و فرياد مريضه بلند شد كه مى گفت برخيزيد آقا را بدرقه كنيد! برخيزيد آقا را بدرقه كنيد!

مى بيند كه تا اينها از خواب برخيزند آقا رفته، خودش كه چهار روز نمى توانست حركت كند، از جا مى پرد و دنبال آقا تا دم درب حياط مى رود. دخترش كه مراقب حال مادر بود و در اثر سر و صداى مادر كه آقا را بدرقه كنيد بيدار شده بود، دنبال مادر تا دم درب حياط مى رود، ببيند كه مادرش كجا مى رود، دم درب حياط مريضه به خود مى آيد ولى نمى تواند باور كند كه خودش تا اينجا آمده. از دخترش زهرا مى پرسد كه زهرا من خواب مى بينم يا بيدارم؟

دخترش پاسخ مى دهد كه مادر جان! تو را شفا دادند آقا كجا بود كه مى گفتى آقا را بدرقه كنيد ما كسى را نديديم!

مادر مى گويد: آقاى بزرگوارى در زى اهل علم، سيد عاليقدرى كه خيلى جوان نبود، پير هم نبود، به بالين من آمد گفت برخيز، خدا تو را شفا داد! گفتم نمى توانم برخيزم، با لحنى تندتر فرمود شفا يافتيد برخيز! من از مهابت آن بزرگوار برخاستم فرمود شفا يافتيد ديگر دوا نخور و گريه هم مكن و چون خواست از اطاق بيرون رود، من شما را بيدار كردم كه او را بدرقه كنيد ولى ديدم شما دير جنبيديد، خودم از جا برخاستم و دنبال آن آقا رفتم. بحمداللّه تعالى پس از اين توجه و عنايت، حال مريضه فورا بهبود يافت و چشم راستش كه در اثر سكته غبارآورده بود برطرف شد، پس از چهار روز كه اصلاً ميل به غذا نداشت، در همان لحظه گفت گرسنه ام براى من غذا بياوريد، يك ليوان شير كه در منزل بود به او دادند با كمال ميل تناول نمود. ميل به غذا كرد رنگ رويش بجا آمد و در اثر فرمان آن حضرت كه گريه مكن، غم و اندوه از دلش برطرف شد.

و ضمنا خانم مذكوره از پنج سال قبل روماتيسم داشت، از لطف حضرت عليه السّلام شفا يافت با آنكه اطبا نتوانستند معالجه كنند.

ناگفته نماند كه در ايام فاطميه در منزل، مجلسى به عنوان شكرانه اين نعمت عظمى منعقد كرديم. جناب آقاى دكتر دانشى كه يكى از دكترهاى معالج اين بانو بود شفا يافتن او را برايش شرح دادم. دكتر اظهار فرمود آن مرض سكته كه من ديدم، از راه عادى قابل معالجه نبود مگر آنكه از طريق خرق عادت و اعجاز شفا يابد.

اَلْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعالَمين

وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْمَعْصُومينَ

لا سِيَّما اِمامُ الْعَصْرِ

وَنامُوسُ الدَّهْرِ، قُطْب دايِره اِمْكان ،

سرور و سالار انس و جان ،

صاحب زمين وزمان مالك رقاب جهانيان

((حُجَّة بْن الْحَسَنِ الْعَسْكَرِى ))

صَلَوات اللّه عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه الْمَعْصُومينَ

اِلى قِيامِ يَوْمِ الدّين .

وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُاللّهِ وَبَرَكاتُهُ

محمدتقى بن محمدمتقى همدانى

۲۵ ماه صفرالخير ۱۳۹۷ هجرى قمرى

(داستانهاي شگفت ، شهيد محراب آية اللّه سيّد عبدالحسين دستغيب)

 نظر دهید »

چه نيازى به مذهب است؟

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چه نيازى به مذهب است؟

تحليل‏ها

الف- آن‏ها كه از دين جدا شده‏ اند به بهترين ثروت‏ها و قدرت‏ها و صنعت‏ها و رفاه‏ها و رشدهايى رسيده‏ اند كه ما اسيرشان شده‏ ايم و به عظمتى دست يافته‏ اند كه ما به دريوزگى‌‏شان نشسته‏‌ايم، هنگامى كه تصويرى از شرق مذهبى و فقير و گرفتار و جنگ زده را در نظر مى‏‌گيريم و تصوير غربِ بى‌‏بند و بارِ مرفهِ مسلطِ جنگ افروز و مُسرِف را پيش رو مى‌‏آوريم، ترجيح مى‌‏دهيم كه ما به آن رفاه و عظمت برسيم و از بار عرفان خود و مذهب خود و افتخارات خود آزاد شويم؛ چون دوست داريم كه تصوير ما به آن تصوير نزديك‏تر شود؛ چون تمام اين افتخارات پشيزى سود نمى‌‏آورد.

ب- آن آرامش و معنويتى كه مذهب مى‌‏خواهد با اعتقاداتش در ما زنده كند و آن شناختى كه از عظمت هستى مى‏‌خواهد در ما بريزد، آن چه كه مذهب‏ مى‏‌خواهد با شرايع و احكامش به ما بدهد، در امروز با علم و هنر و فلسفه و بشر دوستى و جامعه پرستى، به آن مى‏‌توانيم دست بيابيم. آن‏ها كه مذهب ندارند هم به رفاه و قدرت رسيده‏‌اند و هم به آرامش و معنويت. همان آرامش و معنويتى كه در پولس و تولستوى و آگوستين ريشه داشت، همان‏ها را كسانى از راه علم و هنر و فلسفه به دست آورده‏‌اند.

در عصر جديد، شوقى كه مردم به خدمات اجتماعى و تكامل جامعه دارند همچون محركى عظيم آنان را از خودپرستى و خانواده پرستى ديرين جدا كرده و به معنويتى انسان دوستانه كشانيده است. اين شوق در جامعه‏‌هاى كنونى به ملت گرايى و جامعه گرايى، ناسيوناليزم و انترناسيوناليزم روى آورده و مى‌‏تواند آن معنويت اجتماعى را كه جامعه‏‌ى فردا انتظار مى‌‏كشد، بشارت بدهد «زمينه‏‌ى جامعه‏ شناسى، آريان پور، ص ۳۶ ».

ج- امروز علم و هنر و فلسفه و شوق اجتماعى انسان معاصر و اخلاق عقلى، مى‏‌تواند جاى مذهب را پر كند و اين است كه مذهب ضرورتى ندارد و نقشى ندارد و جايگاهى ندارد.

علم عظمت هستى را نشان مى‌‏دهد و هنر زيبايى آن را و فلسفه كه اين هر دو را رهبرى مى‌‏كند و از اين هر دو بهره‏‌مند مى‏‌شود، جاى اعتقادات جزمى را مى‏‌گيرد و شوق اجتماعى، كار رياضت و تزكيه را انجام مى‌‏دهد و اخلاق عقلى جايگزين اخلاق اعتقادى مى‌‏شود «انديشه‏‌هاى ميرزا فتحعلى آخوند زاده، فريدون آدميت‏ ».

با اين‏ها انسان به شناخت و رشد و ايثار و آزادى رسيده است بدون آن كه به شرايع و احكام و رياضت و تزكيه و عرفان نيازى داشته باشد. از اين رو آن‏ها كه برگزارى شرايع و احكام را يگانه راه مى‏‌دانسته‏‌اند بر خطا هستند «زمينه‏‌ى جامعه‏ شناسى، آريان پور، ص ۳۶۰ ».

نقد و بررسى‏

الف- آن‏هايى كه از مذهب جدا شدند و به رفاه و ثروت و قدرت و صنعت رسيده‏‌اند، همان‏ها به عصيان‏ها و هيپى‌‏گرى‏ها و پوچى‏‌ها رسيده‌‏اند، همان‏ها به انتحارها و خودكشى‏‌ها رسيده‏‌اند.

غفلت از استعدادهاى عظيم انسان به اين نتيجه رسيد كه با اين نيروى عظيم، كارهاى كوچكى را شروع كنند و با اين موتور نيرومند، بازيچه‏‌اى را به راه بيندازند و با اين نيروى اتمى، چراغ فتيله‏اى را روشن سازند، در نتيجه، اين همه سرعت و آن همه قدرت، به بن‏ بست رسيد، به انفجار رسيد و به عصيان رسيد و به انتحار.

هنگامى كه جامعه‌‏ى انسانى به يك دامپرورى تبديل شد و پس از تلاش‏ها به سطح كندو هم نرسيد و هنگامى كه انسان به اسارت ماشين رفت و به خاطر مصرف به استعمار روى آورد و به خاطر مصرف به جنگ دامن زد، مى‏‌خواهى در اين جنگ و با آن اسارت و در اين دامپرورى، انسان آرام بماند و دم نزند؟ و اگر آرام مى‌‏ماند و دم نمى‌‏زد آيا استحاله نشده بود و درست يك گاو صد در صد نگرديده بود؟

اين است كه دم مى‏‌زند و فرياد مى‌‏زند و عصيان سر مى‏‌دهد و اين است كه به شرق روى مى‏‌آورد. همان غرب مرفه مسلط آزاد، دوباره خود را به شرقِ گرفتارِ اسير نزديك مى‏‌كند و به عرفان او و عشق و آزادى او روى مى‌‏آورد.

و اين است كه غرب ضد مذهبى و آمريكاى آزاد آزاد، در قرن بيستم، پيامبر بيرون مى‏‌فرستد و به جادوگرى و دين سازى روى مى‌‏آورد و تا اين حدّ مذهبى مى‌‏شود.

ب- آرامش، معنويت، گذشت و ايثار، به انگيزه و زيربناهايى نياز دارد؛ انگيزه‏‌هايى كه از خود پرستى‏‌ها و غريزه‏‌هاى انسان نيرومندتر باشد و زيربنايى كه بتواند اين همه بار را تحمل كند.

اما هنگامى كه هستى از حكمت جدا شد و خدايش را بيرون انداخت و هنگامى كه هستى به بن‏ بست رسيد و انسان به مرگ، در اين زمينه و با اين جهان بينى، ديگر علم و هنر و فلسفه و مكتب‏ها و حكومت‏ها چه مى‏‌توانند بكنند؟

هر چه علم بيشتر به عظمت هستى پى ببرد، انسان بيشتر خسته مى‌‏شود و لجش مى‌‏گيرد و افسوس مى‌‏خورد كه آخر اين همه شير براى يك مثقال كشك؟! براى همين آمدن و رفتن و براى همين خوردن و خالى كردن و زندگى سگ ولگردى و بوف كورى؟

هر چه هنر به زيبايى‌‏هاى عميق‏تر و گسترده ‏تر هستىِ به مرگ پيچيده پى ببرد، انسان بيشتر خُرد مى‏‌شود و عصيان سر مى‏‌دهد و حتى خودش را هم مى‏‌شكند و به گند مى‏‌كشد.

و در اين زمينه، گذشت و ايثار و انسان دوستى و انسانيت و معنويت مى‏‌شود جزء اساطير و مى‏‌شود افسانه و دروغ و فريب؛ چون در اين دنياى پوچ احمق دليلى براى بودن نيست تا چه رسد به انسان بودن.

و در اين دنياى شلوغ درهم ملاكى براى انسانيت نيست؟ آيا انسانيت يعنى ايثار و گذشت و دوستى و محبت؟ آيا خوبى يعنى دست نوازش بر سر افتاده كشيدن؟ چه، انسانيت يعنى آدم كشى، يعنى رها كردن خلق از زير بار زندگى، يعنى روانه كردن به ديار خاموشان. اصلًا اين دو چه فرقى دارند؟ آن جا كه بصر نيست چه خوبى و چه زشتى؟ و اين است كه حتى اومانيسم و اگزيستانسياليزم هم نمى‌‏تواند در اين احمقستان، ملاكى بدهد و مترى بدهد و زمينه‏‌اى بدهد و چشمى بيافريند تا خوبى و بدى را از هم جدا كند و حق و باطل را مشخص كند و عدالت و ظلم را نشان بدهد.

و اين است كه بن‏بست سر انسان را مى‏‌شكند و فريادش را بلند مى‏‌كند و اين است كه پوچى به دم غنيمتى و يا عصيان و يا خودكشى مى‏‌انجامد.

و فرزند صحيح النسب پوچى همين خودكشى و انتحار است « آلبر كامو مى‏گويد: چون پوچى از مرگ برخاسته نمى‏توان به مرگ پناه برد و اين است كه بايد عصيان كرد و بر عليه طاعون سر بلند نمود، البته نه با دست‏هاى طاعونى. ولى بايد بگويم پوچى زندگى از مرگ نيست، بلكه از خود زندگى و تكرار زندگى و سگ ولگردى و بوف كورى زندگى است. اگر مرگ در اين زندگى پوچ نقشى نداشت پوچى شديدتر بود و مفتضح‏تر و اين است كه فقط انتحار مى‏ماند و مرگ. »، نه عصيان و دم غنيمتى؛ چون در اين پوچستان به مرگ پيچيده، عصيان هم پوچ است و دم هم پوچ است و غنيمت هم پوچ.

آن آرامش و معنويت و ايثار، به انگيزه‌‏ها و زيربناها و زمينه‏‌هايى نياز دارد كه نه علم و نه هنر و نه فلسفه، هيچ كدام نمى‌‏تواند اين انگيزه‏‌ها را و زيربناها را و زمينه‏‌ها را بسازد و اين‏ها جز با شعار و تلقين و قسم دادن و سوگند گرفتن و بازى چيزى نيست و ريشه‏‌اى ندارد و زمينه‏‌اى ندارد.

نقش مذهب همين سازندگى و زمينه دادن و همان رهبرى و پيش بردن و همان قانون گذارى و روش دادن است.

نقش مذهب اين است كه در درون انسان عشقى بزرگ‏تر از عشق به مال و به خود و به خانواده مى‏‌سازد و با اين انگيزه درونى، نه با شعارها، انسان را به ايثار مى‏‌رساند.

مذهب هستى را از بن ‏بست نجات مى‌‏دهد و انسان را از محدوده‏‌ها و اسارت‏ها. و در اين زمينه‏‌ى نامحدود و در اين ميدان كار گسترده، استعدادهاى انسان شكفته مى‌‏شود و بار مى‌‏آورد و از پوچى خلاص مى‌‏شود «پوچى هر چيز، بى‏كار ماندن و معطل ماندن آن است. و همين معطل ماندن‏هاست كه تراكم را به وجود مى‏آورد و همين تراكم‏هاست كه انفجار را. هنگامى كه يك رودخانه معطل بماند و فقط جمع بشود و متراكم شود، ناچار انفجار مى‏آفريند. و انسان از رودخانه‏هايى بى‏شمار سرشار است. آب هنگامى كه هرز برود يا خرابى مى‏آورد و يا باتلاق مى‏سازد و باتلاق هم مرگ، در حالى كه با رهبرى آن مى‏توان ميوه‏ها بيرون كشيد و بهره‏ها گرفت. ».

مذهب در انسان زيربنايى را مى‌‏سازد كه بتواند بار اين همه ثروت و قدرت و صنعت و تكنيك را به دوش بكشد؛ چون مادام كه انسان به رشد و آگاهى نرسيده باشد و از نيروى درونى برخوردار نشده باشد اين همه نيرو جز به نابودى انسان كمك نمى‏‌كند. انسان هنگامى به تعادل مى‌‏رسد كه قدرت‏هاى درونى او بر نيروهاى او تسلط داشته باشند و رهبرى داشته باشند، وگرنه لغزش است و زمين خوردن و زمين زدن و راه را بستن.

ج- در برابر اين سؤال، كه آيا مذهب ضرورت دارد و لزومى دارد، بايد پرسيد براى چه و در كجا و در چه زمينه‌‏اى؟ براى اين زندگى مرفه و منظم و حيوانى، نه فقط مذهب ضرورت ندارد كه عقل و فكر هم لازم نيست؛ چون در كندو غريزه، نظم و عدالت و رفاه را عهده‏‌دار شده است، اما براى زندگى انسانى و شكوفا شدن استعدادها هم به مذهب نياز هست و هم به انديشه و فكر.

درست مثل اين كه بپرسى آيا جنين به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتياج دارد؟ آيا اين‏ها براى او ضرورت دارد؟ جواب اين است كه براى چه و در كجا؟ در محدوده‌‏ى رحم، نه دست و پا و زبان مى‏‌خواهد و نه شش و شكم و معده. او در رحم به بيش‏تر از جفتش نياز ندارد، اما براى زندگى بيرون از اين محدوده، نه تنها به اين همه كه به ابزار و وسايل ديگرى هم نيازمند است و به‏ نيروهاى عظيمى احتياج دارد.

همان طور كه از سرمايه‌‏هاى عظيم جنين مى‌‏توانيم بفهميم كه زمينه‏‌ى ديگرى در پيش است، همان طور از سرمايه‏‌هاى عظيم انسان از عقل و فكر و وجدان و آزادى او كشف مى‌‏كنيم كه زندگى انسان محدود به اين محدوده‌‏ها نيست. از آن جا كه انسان بى‏‌نهايت استعداد دارد ناچار بى‌‏نهايت ادامه دارد و براى اين زندگى گسترده است كه به مذهب و به رهبرى و قانون گذارى نياز مى‌‏افتد.

منبع : انديشه من، ص: ۵۲ ، علی صفائی حائری (عین - صاد) ، نرم افزار آغاز در نهایت ،‌موسسه کامپیوتری نور

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 69
  • 70
  • 71
  • ...
  • 72
  • ...
  • 73
  • 74
  • 75
  • ...
  • 76
  • ...
  • 77
  • 78
  • 79
  • ...
  • 113
آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس