معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

وحدت

14 دی 1393 توسط معاونت فرهنگی

هفته وحدت برتمام مسلمین جهان مبارک باد

 

امام خمینی(رحمه الله علیه) می فرماید:

از انبوه مزدوران استعمار که در داخل جوامع اسلامی هستند و گاهی در جامه روشنفکر و فعال سیاسی گاهی در لباس تعصب و حمیت جنون آمیز دینی گاهی در کسوت خرافه سازی و خرافه بازی و گاهی به ریا در لباس مفتیان و عالمان ظاهر شده اند انتظاری نیست که به وحدت بیندیشند، زیرا بنیاد همه این ها و بنیاد همه حکام مزدور به دست استعمار است بنابراین خود مسلمانان باید بدون توجه به غوغاهای تفرقه آمیز مزدوران استعمار دست وحدت به هم بدهند.

 1 نظر

شعر مصیبت

15 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

مصیبت

مصیبت با مصیبت آشنا بود                صدای قلب زینب وا اخا بود

دلش همسان جسم بیفروغش          پر از تیر  غم   کرببلا     بود

صدا می زد برادر تو   کجایی               چه گویدآن سری کز تن جدا بود

در آن دشت بلا سامان نجویید         که آن میدان بزم اشقیا بود

بیا بر خانه ایمان زینب                    که آن دار الشفای بی ریا …

 

به قلم: سرکار خانم رقیه فکری؛ دانشجوی ارشد

 1 نظر

محرم

03 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

 nasr19.ir

امام صادق علیه السلام فرمود:

 هر کس که خدا خیرخواه او باشد محبت حسین علیه السلام و زیارتش را در دل او مى‏اندازد،

 و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین علیه السلام و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد.

 (وسائل الشیعة: 10/388)

 2 نظر

12 درس مباهله

27 مهر 1393 توسط معاونت فرهنگی

12 در س مباهله در 12 بند


درس‌هایی که از واقعه مباهله می‌گیریم:

1. از آن‌جا که مباهله، به‌عنوان آخرین حربه پیامبر، پس از اثر نکردن منطق و استدلال مورد استفاده قرار گرفته، بنابراین منظور آن ظاهر شدن اثر خارجی نفرین است؛ نه یک نفرین ساده بی‌اثر.

 

2. پیشنهاد مباهله را کسی می‌دهد که بر حقانیت خود پافشاری داشته باشد و در این واقعه، پیامبر بود که مباهله را طرح کرد.

3. آیه مباهله، مقام نبوت و رسالت پیامبر را هم به روشنی اثبات می‌کند؛ زیرا کسانی که حاضر نشدند با او مباهله کنند، یقین کردند که او فرستاده خداست.

4. مباهله، روشنگر این است که حضرت عیسی علیه‌السلام، رسول و پیامبر خداست؛ نه فرزند خدا؛ عابد است و نه معبود؛ مخلوق است و نه خالق.

5. زن و مرد، در مسئله دین و دیانت دوشادوش همدیگر هستند (ابناءنا، نساءنا و انفسنا در آیه مباهله اشاره به این مسئله دارد).

6. در دعا کردن آنچه مهم است، انگیزه‌ها و شخصیت‌هاست؛ نه تعداد (گروه مباهله‌کننده پنج نفر بیش‌تر نبودند).

7. علی بن ابی‌طالب، جانِ رسول خداست. (انفسنا)

8. استدلال منطقی آوردن، اولین راه برای بحث با دیگران است.

9. آخرین برگ برنده مؤمن واقعی، دعاست.

10. استدلال را باید پاسخ داد؛ ولی مجادله و لجاجت را باید سرکوب کرد.

11. اگر شما محکم بایستید، دشمن به دلیل باطل بودنش، عقب‌نشینی می‌کند.

12. قوام و اساس دین اسلام به خاطر همین پنج نفر است؛ وگرنه پیامبر می‌توانست شخصاً نفرین کند و اهل بیتش را با خودش نیاورد. ولی این قضیه نشان داد که اهل بیت پیامبر، هم‌گام و همراه او برای رسیدن به حق هستند و همواره آماده استقبال از مرگ‌اند.


منبع

 نظر دهید »

تقویم ذی الحجه

21 مهر 1393 توسط معاونت فرهنگی

تقویم روزهای باقی مانده از ماه ذی الحجه

نوزدهم: وفات عالم جلیل القدر میرزا مهدی اصفهانی 1365ق.

بیستم: خروج ابراهیم بن مالک اشتر برای جنگ با ابن زیاد هنگامی که کوفه را جناب مختار رحمة الله از قتله سیدالشهداء پاک کرد در این روز ابراهیم بن مالک اشتر با 12000 یا به روایت ابن نما با کمتر از 20000نفر برای جنگ با ابن زیاد از کوفه خارج شد و مختار به مشایعت او رفت.*

منبع: مسارالشیعه: ص21-22. فیض العلام: ص25.

بیست ویکم: وفات عالم جلیل القدر آخوند خراسانی 1329 ق.

بیست و دوم: وفات عالم بزرگ حاج شیخ مجتبی قزوینی 1368.
وفات عالم بزرگ حاج شیخ عباس قمی 1359 ق.
شهادت میثم تمار در سال 60 هجری میثم تمار به دلیل وفاداری به امام حسین علیه السلام به دست ابن زیاد به دار آویخته شد و به شهادت رسید.* تاریخ شهادت میثم 19 ذی الحجه و روز عاشورا نیز نقل شده است.*

منبع: اعلام الوری: ج1 ص343. قلائد النحور: ج ذی الحجه ص 416. مستدرک سفینة البحار: ج5 ص214.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

عید غدیر

17 مهر 1393 توسط معاونت فرهنگی

 

 

علی

 

دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد

    در لحظه «مي» نظم دو تا شانه به هم خورد

               دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل

                     پيمانه «مي» تا سر ميخانه به هم خورد

                           دستي به هوا رفت و به تاييد همان دست

                                    دست همه قوم صميمانه به هم خورد

                                         «لبيك علي »قطره باران به زمين ريخت

                                                «لبيك علي» نور و تن دانه به هم خورد

                                                       يك روز گذشت و شب مستي به سر آمد

                                                             يعني سر سنگ و سر ديوانه به هم خورد

                                                                   پس باده پريد از سر مستان و پس از آن

                                                                          بادي نوزيد و در يك خانه به هم خورد

«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابی طالب علیه السلام»

 نظر دهید »

ولادت امام رضا(علیه السلام)

16 شهریور 1393 توسط معاونت فرهنگی

 

سخن گهربار


والپیپرهای ولادت امام رضا , عکس های با کیفیت از ضریح امام رضا , حرم امام رضا

قال الرضا (ع) لايكون المؤمن مؤمناً حتّى يكونَ فيه ثلاث خصالٍ: سنةٌ من ربه و سنة من نبيه و سنة من وليّه، فاما السّنةُ من ربه فكتمان السر و اما السنة من نبيه فمداراة الناس و اما السنة من وليّه فالصبر فى الباساء والضراء»

ثامن الائمه صلوات الله عليه فرمود: مؤمن، مؤمن (واقعى) نمى‏شود مگر آن كه در وى سه سنت (عادت و كار) باشد: سنتى از پروردگارش ،سنتى از پيامبرش و سنتى از امامش. اما خصلتش از پروردگار آن است كه اسرار مردم را مخفى بدارد و افشا نكند و اما خصلتش از پيامبر آن است كه با مردم مدارا كند، و امام خصلتش از امام آن است كه در ضررهاى بدنى و مالى صبر و استقامت داشته باشد.

تحف العقول: ص 442

 1 نظر

امام رضا(علیه السلام)

12 شهریور 1393 توسط معاونت فرهنگی

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

لقب رضا ازخدا است

ابونصر بزنطى رضوان الله عليه گويد: به امام جواد صلوات الله عليه گفتم: قومى از مخالفان شما می گويند: پدرت صلوات الله عليه را مأمون، رضا لقب داد، كه به ولايت عهدى راضى شد. فرمود: به خدا قسم، دروغ گفته و گناهكار شده‏ اند. پدرم را خداى تعالى رضا لقب داده است زيرا كه به خداوندى خدا در آسمانش و به رسالت رسول الله و ائمه در زمينش راضى بود.

گفتم: مگر همه پدرانت چنين نبودند؟ فرمود: آرى. گفتم: پس چرا فقط پدرت به اين لقب ملقب شدند؟ فرمود: چون مخالفان از دشمنانش مانند موافقان از دوستانش از وى راضى شدند و چنين چيزى براى پدرانش به وجود نيامد، لذا از ميان همه به رضا ملقب گرديد. *

 

ناگفته نماند: مخالفان خواسته ‏اند با اين طريق منقصتى بر آن حضرت فراهم آوردند، ولى چنانكه ديديم اين لقب از جانب خدا بوده است، درست است كه همه امامان صادق، كاظم، رضا، جواد و هادى و… بودند ولى براى هر يك بمناسبتى لقب بخصوص تعيين گشته است .

 

*علل الشرايع: ج 2 ص 237 باب 172.

 

والپیپرهای ولادت امام رضا , عکس های با کیفیت از ضریح امام رضا , حرم امام رضا

 نظر دهید »

ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

03 شهریور 1393 توسط معاونت فرهنگی

معصومه

آسمان چشم گشاده تا از انوار الهی معصومه اهل بیت نورانی شود و ظرف دلش را پر از پرواز فرشتگان سازد.
زمین دل گشوده تا همه عطشش را با کرامت کریمه اهل بیت سیراب سازد.
زمان، هروله می‏کند تا هلال ذیقعده را در آغوش کشد و از خبر ولادتِ نوری از انوار ولایت در مهد امامت و وصایت، سرشار شور و مستی شود.
سلام بر دیدگان معصومی که عصمت، ناخدای دریای نگاهش بود.

اى دختر و خواهر ولايت
آيينه مادر ولايت
بر ارض و سما مليكه در قم
آرام دل امام هفتم
معصومه به كتيبه و به عصمت
افتاده به خاك پايت عفت
گفتند و شنيده اند ز آغاز
كز قم به جنان درى شود باز
حاجت نبود مرا برآن در
قم باشدم از بهشت بهتر
قم قبله خازن بهشت است
اين جا سخن از بهشت، زشت است

 

روز دختر را به همه ی دخترا که ستاره آسمون زندگیند، مخصوصا طلبه های عزیز مدرسه علمیه الزهراء(س)شهرستان شاهین دژکه مایه افتخار این شهرهستند، تبریک می گوییم.

 نظر دهید »

عزیز آنام

01 اردیبهشت 1393 توسط معاونت فرهنگی

عزیز آنام

 

عزیز آنام،یورقون آنام،جان آنام

قالمیشام تک،گوز یاشیم یار اولدی منن ای آنام

ای وفالی،جان یارالی،یاخچی اولدین ای آنام

سن یاتا بیلمزدن آنام درد چکردن جان آنام

یاران توخدادی راحت یاتیب سن جان آنام

ایستردم آقلیام سن قویمازدین ای آنام

سن که گدین گوز یاشیم هر زمان جوشاندی ای آنام

سن که گدین ناز بی ناز اولدیم ای آنام

روز مادر گلدی گنه ده من آواره تک قالدیم

من گلیم یا سن گلرسن تکیه گاهیم

کاش بیر دفعه من سنه مهمان اولایدیم

کاش یورقون یولندا من سنه قوربان اولایدیم

آنام تکیه گاهیم،آنام سرّم پناهیم

آنا دیب گجه گونوز آقلارام

عمر بویی قره گیب ساخلارام

آنالار گونی مبارک اولسون

 

به قلم: خانم سمیرا رحمتی، طلبه پایه سوم

برای شادی روح مادر سمیرا جان صلواتی هدیه نمایید.


 1 نظر

یار

18 آبان 1392 توسط معاونت فرهنگی


عابدان رنگ حضورت (را) کم دارند

عارفان طعم ظهورت (را) کم دارند

بین این محلکه آشوب زمان مولا جان

عاشقان بانگ وجودت (را) کم دارند

یک به یک چیده حروف (یا) و(ا) آه

حامیان واژه چه تکمیل فقط (را) کم دارند

به قلم رقیه فکری


 2 نظر

ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

16 شهریور 1392 توسط معاونت فرهنگی



قال الصادق علیه السلام:

خداوند حرمى دارد كه مكه است پیامبر حرمى دارد و آن مدینه است و حضرت على علیه السلام حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از هشت در بهشت سه در آن به قم باز مى‌شود - زنى از فرزندان من در قم از دنیا مى‌رود كه اسمش فاطمه دختر موسى علیه السلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى‌شوند.

 1 نظر

بهترین عمل و ذکر در ماه شعبان چیست؟

19 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

بهترین عمل و ذکر در ماه شعبان چیست؟ 

 

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیت الله آمد

                                                           با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین (ع)

                                                        یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد


بهترین ذکر در ماه شعبان


درروايات آمده است  كه بهترين دعاها و ذكرها در اين ماه استغفار است و هر كه  در هر روز از اين ماه  هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه  در ماههاى ديگر استغفار کرده است.


اعمال مشترك ماه شعبان


هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ

هر روز هفتاد مرتبه بگویيد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‏

صدقه دادن


صدقه دادن در این ماه مورد تاکید منابع دینی است  هرکه در این ماه صدقه دهد اگرچه به نصف دانه خرمايى باشد حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند.

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: از آن جناب از فضيلت روزه رجب سوال کردند. حضرت فرمود :چرا از روزه شعبان غافليد؟ راوى عرض كرد: يا ابن رسول الله كسى كه يك روز از شعبان را روزه بدارد چه ثوابی دارد؟ حضرت فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب او است .عرض كرد يا ابن رسول الله بهترين اعمال در اين ماه چيست؟حضرت فرمود: تصدق و استغفار، هر كه تصدق كند در ماه شعبان حق تعالى آن صدقه  را تربيت كند همچنان كه يكى از شما بچه شترش را تربيت مى ‏كند تا آنكه در روز قيامت به صاحبش می رسد در حالتى كه به قدر كوه احد شده باشد.

در تمام اين ماه هزار بار بگويید:

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏

كه ثواب بسيار دارد و عبادت هزار سال در نامه عملش بنويسند


 1 نظر

احادیثی پیرامون حضرت معصومه(س)

03 اسفند 1391 توسط معاونت فرهنگی

احادیثی پیرامون حضرت معصومه(سلام الله علیها)


قال الصادق عليه السلام:
ان للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدينة ألا وان لاميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغيرة ألا ان للجنة ثمانيه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فيها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى عليهاالسلام و تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة با جمعهم

خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على (علیه السلام) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (علیه السلام) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند.


عن سعد عن الرضا(علیه السلام) قال:
يا سعد من زارها فله الجنة
ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا(علیه السلام): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(علیه السلام) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (علیه السلام) فقال:
من زارها فله الجنة
امام رضا (علیه السلام) فرمود- كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است . 

كامل الزيارة:عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة
امام جواد - كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است . 

امام صادق (علیه السلام):
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة (بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧)
امام صادق (علیه السلام) كسى كه آن حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست . 

امام صادق (علیه السلام):
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦ )
امام صادق (ع) - آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است

جايگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها)
لقب «معصومه» را امام رضا(علیه السلام) به خواهر خود عطا فرمود:آن حضرت در روايتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.» (ناسخ التواريخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣٢)

«هركس معصومه را در قم زيارت كند،مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»
اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.

امام رضا(علیه السلام) در روايتى ديگر مى فرمايد:
هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى يابد. (زبدة التصانيف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣ )

 3 نظر

واقعه حره

23 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

28 ذی الحجه: واقعه حره: قیام مردم مدینه به فرماندهی عبدالله بن حنظله و کشتار و غارت آنان توسط سپاهیان یزید (63هـ.ق)

پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) جوّ عمومي مسلمانان نسبت به يزيد و كردار غير اسلامي وي متغير و روز به روز تنفر مردم نسبت به وي زياد تر مي گرديد.يزيد براي كاهش نارضايتي هاي مردمي، تعدادي از معاريف و بزرگان حجاز، از جمله عبدالله بن حنظله را به دمشق دعوت كرد و از آنان پذيرايي نيكي به عمل آورد و بخشش هاي زيادي به آنان نمود، تا از اين راه، آنان را به خود جذب كرده. وليكن، نتيجه كار يزيد،بر عكس شد. زيرا آن هايي كه به كاخ يزيد رفته بودند،چيز هايي از يزيد و درباريان او ديده بودند كه هرگز چنين تصوري پيش ازاين در باره وي نداشتند و تازه فهميدند كه امام حسين(علیه السلام) به حق بر ضد يزيد قيام كرد و در اين راه كشته شد. بدين جهت آنان نيز به افشاگري يزيد پرداخته و هر آنچه ديده بودند براي مردم بيان كردند و بخشش هاي يزيد و تطميع هاي وي تأثيري در اين ماجرا نداشت.

عبدالله بن حنظله، فرزند شهيد نامدار اسلام"حنظله غسيل الملائكه"بود، كه پدرش يك روز پس از عروسي اش، در جنگ احد كشته شد و به حنظله غسيل الملائكه معروف ولي فرزندي از او به جا ماند كه عبدالله ناميده مي شد و با مراقبت و تربيت مادرش،رشد يافت و از بزرگان و معاريف مدينه منوره گرديد. وي پس از بازگشت از شام، در جمعي از مردم مدينه خطبه اي خواند و چنين گفت: فو الله ما خرجنا علي يزيد حتّي خفنا أن نرمي بالحجارةمن السماء…؛ به خدا سوگند ما بر عليه يزيد قيام نكرديم،مگر اينكه مي ترسيم از آسمان، سنگ بر ما ببارد. زيرا او مردي است كه ازدواج با مادران، دختران و خواهران را مباح مي كندو در روز روشن خمر مي نوشد و به نماز بي توجهي مي كند. بدين گونه چهره واقعي يزيد بن معاويه، خليفه غاصب و ستمگر را براي اهالي مدينه منوره روشن نمود و آنان رابه نا فرماني و قيام عمومي بر ضد او فرا خواند.

سر انجام اهالي اين شهر مقدس به رهبري عبدالله بن حنظله،بر عامل يزيد در اين شهر يعني عثمان بن محمد بن ابي سفيان فشار آورده و او را به همراه تمامي افراد خاندان ستم پيشه بني اميه و هوادارانشان از شهر اخراج كردند،و شهر را به تصرف خويش در آوردند.در همين هنگام عبدالله بن زبير نيز در مكه معظمه قيام كرد و اين شهر را از دست بني اميه بيرون آورده بود. يزيد براي سر كوبي مردم حجاز، مسلم بن عقبه را كه به خون ريزي و جنايت كاري معروف بود، با سپاهي عظيم به سوي آنان گسيل داشت واين سپاه از راهنمايي هاي عبد الملك بن مروان، كه از فراريان مدينه بود اطلاعات لازم را به دست آورد و سر انجام در 28 ذي حجّه، سال 63 قمري به شهر مدينه منوره هجوم آوردند و با انقلابيون و مخالفان بني اميه به نبرد پرداختند. انقلابيون مدينه تا توان داشتند به رزم بي امان خود ادامه دادند ولي سپاه حجيم و پر تعداد شامي توانشان را بريد و آنان را وادار به شكست سنگين نمود. تعداد زيادي از مردم مدينه كشته و زخمي گرديدند و عده اي نيز فرار كرده و به عبذالله بن زبير در مكه معظمه پيوستند.

عبدالله بن حنظله و فرزندان وي دراين نبرد نابرابر به شهادت رسيدند. مسلم بن عقبه سه روز جان، مال و ناموس اهالي مدينه را بر لشكريانش مباح كرد و سپاهيان بي نزاكت شامي چنان وحشي گري نمودند كه روي تاريخ را سياه كردند و بر هيچ يك از بازماندگان صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان و نوادگانش ترحم نكردند و قتل عام بزرگي به راه انداختند. گويند قريب هزارو هفصد تن از بزرگان و بزرگ زادگان و حدود ده هزار نفر از ساير مردم مدينه در اين واقعه قتل عام شدند. لشكريان يزيد بنا به فرمان وي،تنها به بيت معظم حضرت امام زين العابدين (علیه السلام) و علي بن عبدالله بن عباس متعرض نشدند.(1) اين واقعه هولناك را رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در سفري كه به مكه معظمه مي رفت در سرزمين حرّه [در يك مايلي بيرون مدينه]پيش گويي كرد و براي آن بسيار متأثر شد.(2)

منابع : 1:تاريخ الطبري،ج5 ،ص485 ؛ اسد الغابه[علي بن ابي الكرم جزري]، ج3،ص219 ؛ تاريخ اُمراء المدينة المنورة[عارف احمد عبدالغني]،ص59

2- بحار الانوار[علامه مجلسي]،ج81 ، ص125

 1 نظر

روز مباهله

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

روز مباهله

بخش با صفای « نجران »، با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود كه به دلایلی از بت پرستی دست كشیده، و به آئین مسیح گرویده بودند.

پیامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبی جهان، نامه ای به اسقف نجران، نوشت و طی آن نامه، ساكنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینك فرازی از نامه آن حضرت: « به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم، و شما را از پرستش « بندگان»، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم. شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید، اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حكومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (كه در برابر این مبلغ كم، از جان و مال شما دفاع می كند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.»

نمایندگان پیامبر كه حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم، شورایی مركب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد. شورا نظر داد كه گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند، تا از نزدیك با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار كرده، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند. بدین ترتیب، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، كه در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:

1- « ابو حارثة بن علقمه»، اسقف اعظم نجران كه نماینده رسمی كلیساهای روم در حجاز بود.
2- « عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی كه به عقل ، تدبیر و كاردانی شهرت داشت.
3- « اَیهَم»، كه فردی كهنسال و یكی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.

مذاكره نمایندگان نجران
بالاخره نمایندگان نجران، به دیدار پیامبر اكرم آمده و به مذاكره پرداختند، در این مطلب، گوشه ای از مذاكرات آنها می پردازیم:
پیامبر: من شما را به آئین توحید، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می كنم. سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.

نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احكام وی عمل می نمائیم.

پیامبر اكرم : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما، حاكی است كه به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گوئید كه خدای یگانه را پرستش می كنید، حال آنكه شما صلیب را می‌پرستید، از خوردن گوشت خوك پرهیز نمی كنید و برای خدا فرزند قائلید؟

نمایندگان نجران: ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده كرد بیماران را شفا بخشید، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال حاكی است كه او خدا است.

پیامبر اكرم: نه! او بنده خدا و مخلوق او است، كه خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است.

یكی از نمایندگان نجران: آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم، بدون اینكه با كسی ازدواج كند، او را به دنیا آورده است. پس پدر او خدای جهان می باشد.

در این هنگام، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت كه به آنان بگوید: « وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بی پایان خود، بدون اینكه دارای پدر و مادری باشد از خاك آفرید.» ( آل عمران /59)

نمایندگان نجران: گفتگوهای شما ما را قانع نمی كند. راه این است كه در وقت معینی با یكدیگر مباهله نمائیم، و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاك و نابود كند.

در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با كسانی كه با او مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:

« فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَ نِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الكاذبین.» ( آل عمران /61)

طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد كه فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.

پیامبر اكرم به مباهله می رود
وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران»، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید كه در این حادثه تاریخی شركت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب علیه السلام، فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین علیهما السلام نبودند، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاك تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود نداشت.
پیامبر، فاصله منزل و نقطه ای را كه قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد، با وضعی خاص طی نمود. او در حالی رهسپار محل قرار شد كه حضرت حسین علیه السلام را در آغوش و دست حضرت حسن علیه السلام را در دست داشت، فاطمه سلام الله علیها به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب علیه السلام پشت سر وی حركت می كردند؛ پیامبر این چنین گام به میدان مباهله نهاد، او پیش از ورود به میدان « مباهله»، به همراهان خود گفت: من هر وقت كه دعا كردم، شما دعای مرا با گفتن آمّین بدرقه كنید.

سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنكه با پیامبر روبرو شوند به یكدیگر می گفتند: هرگاه دیدید كه « محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شكوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت، وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست كه پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد كه نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلكه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودی قرار دهد.

سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند كه ناگهان، چهره نورانی پیامبر اكرم با چهار تن دیگر نمایان گردید.

همگی با بهت و حیرت به چهره یكدیگر نگاه كردند، و از اینكه او فرزندان معصوم و بی گناه، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند كه پیامبر، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یك فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره هائی را می بینم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بكند، فوراً كنده می شود. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت، مباهله نمائیم؛ زیرا بعید نیست كه همه ما نابود شویم، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پیدا كند، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یك مسیحی باقی نماند.

انصراف هیئت نمایندگی از مباهله
هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» (مالیات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حكومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع كند. پیامبر اكرم رضایت خود را اعلام كرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی، از مزایای حكومت اسلامی برخوردار گردند.
سپس پیامبر اكرم فرمود: عذاب، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند، صورت انسانی خود را از دست داده، در آتشی كه در بیابان برافروخته می شد، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز كشیده می شد.

منبع: فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی ، جلد 2.

 2 نظر

با حسين(عليه السلام) در روز عرفه

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

با حسين(عليه السلام) در روز عرفه

(نگاهى به مضامين و مفاهيم دعاى عرفه)

جواد محدثى

اى حسين!

تو در اين دشت، چه خواندى كه هنوز

سنگ‏هاى «جبل الرّحمه» از گريه تو نالانند؟

در دعاى عرفه،

تو چه گفتى، تو چه خواندى كه هنوز

تب عرفان تو در پهنه اين دشت به جاست؟

* * *

ما نه تنها در مكتب حماسه و شهادت‏ طلبى و جهاد، شاگرد عاشورا و درس ‏آموز حسين بن ‏على(عليه السلام) هستيم، در نيايش و عرفان و معنويت و انس با خدا هم، از روح عرفانى اباعبداللّه‏(عليه السلام) بهره مى‏ بريم و سايه معنوى او بر سراسر كشورمان و امت اسلامى افكنده است.

دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام)، يكى از ميراث‏هاى علمى و معنوى آن حضرت است.

گرايش به معنويات در جامعه ما نيز، از جمله در «روز عرفه» به اوج مى‏ رسد و دلدادگى و شوق مردم را نسبت به دعا و نيايش نشان مى ‏دهد.

در اين نوشته، مى‏ كوشيم نگاهى هر چند گذرا، به مضامين بلند اين نيايش حسينى داشته باشيم.

گرچه دريا را نمى‏ توان در انگشتانه گنجاند و مضامين بلند و عميق دعاى آن حضرت در روز عرفه را نمى ‏توان در چند سطر تبيين كرد، ليكن آشنايى اجمالى با آن مفاهيم ژرف و عاشقانه و عرفانى كه از زبان سرور عارفان شهيد، در سرزمين عرفات جارى شده و به يادگار مانده است، براى دعاكننده و زمزمه ‏گر اين نيايش مفيد است.

* * *

روز عرفه، روز رحمت عام الهى است،

دعاى در اين روز نيز، زمينه ‏ساز تجلّى مغفرت و آمرزش خدا نسبت به بندگان است.

در اين روز معنوى و مقدس، دل‏هايى كه از شوق و خشيت مى ‏لرزد و چشم‏هايى كه از باران اشك خيس مى‏ شود و بغض‏هايى كه در گلو مى‏ تركد و شانه ‏هايى كه در اثر هق هق گريه لرزان مى ‏شود، همه دوست‏ داشتنى است.

دست‏هايى كه به نشانه حاجت و نياز به آستان الهى گشوده مى‏ شود، نازل كننده رحمت واسعه خداست.

در دعاى عرفه، ابتدا اوصاف پروردگار مطرح مى ‏شود و نعمت‏هاى گوناگون و فراوان الهى در خلقت و رشد و حيات انسان ياد مى‏ شود كه همه زندگى او را در همه ابعاد در بر گرفته و موهبت‏هايى كه از سوى خداوند عطا شده و در جسم و جان او متجلى است.

از آنجا كه توجه به نعمت‏ها، زمينه‏ ساز شكر و سپاس است و غفلت از الطاف الهى موجب ناسپاسى و عصيان است، يادآورى نعمت‏هاى بى ‏شمار در بخش عمده آغاز اين دعا صورت مى ‏گيرد، تا عجز انسان از سپاس نعمت‏ها، زمينه خضوع و خشوع او را به پيشگاه پروردگار فراهم آورد.

در فراز ديگرى از دعا، مسئله «ذكر»، «خشيت»، «تسليم»، «رضا» و «حمد» ياد مى ‏شود كه همه از ويژگي‏هاى بندگان خوب خداست. باز هم ياد نعمت‏هاى پيدا و پنهان پروردگار، و باز هم درخواست عافيت، توفيق، ايمنى، عظمت، آبرومندى، وسعت رزق، توكل و تسليم، ديندارى و رضامندى، آمرزش، برخوردارى از رحمت الهى، رفع اندوه و گرفتارى.

در اين دعا، نيايشگر عارف با خداى خود عاشقانه حرف مى ‏زند، خاشعانه صدايش مى‏ كند، كوتاهى‏ ها و غفلت‏هاى خود را به ياد مى‏ آورد، ملتمسانه خود را در دامن رحمت الهى مى‏ افكند و به وسيله «توبه» به سايه غفران خدا پناه مى ‏برد، تنها و تنها از خدا نصرت و كفايت و حاجت و آمرزش مى‏ طلبد و تنها درِ خانه خدا را به رويش باز مى ‏بيند، خدايى كه دانا، مهربان، رازق و بنده‏ نواز است.

در بخشى ديگر از دعاى عرفه، يادى از كرامت‏ها و الطاف خداوند نسبت به اوليا و پيامبران است كه بندگان خالص و برگزيده اويند. آنچه در باره يوسف، يعقوب، ابراهيم، اسماعيل و يونس انجام داد، همه گواه لطف او به بندگان خويش است.

ترجيع ‏بند دعاى عرفه و مضمون مكرّر اين نيايش عرفانى، ياد مرحمت‏هاى الهى است. يادآورى اين نكته است كه: او درماندگان را پناه است و گرسنگان، تشنگان و برهنگان را كفايت مى ‏كند. مونس تنهايى ‏ها و ياور مظلومان است.

باز هم ياد كردن از موهبت‏ها و نعمت‏هاى خدا با مخلوقاتش و … باز هم قصور و تقصيرهاى بنده در آستان مولا و شكستن پيمان بندگى با خدا و ارتكاب حرام‏ها و رفتن به سراغ هوس‏ها و مخالفت‏ها.

دعاى عرفه به ما مى ‏آموزد كه خدا چقدر خوب و مهربان و اهل احسان و نيكى و رأفت و بنده ‏نوازى است و به يادمان مى ‏آورد كه ما چقدر اهل جفا و بى‏ مهرى و بى ‏اعتنايى و گريز از خدا و غفلت از مولا و مرتكب معصيت ‏هاييم.

از او وفا و احسان است و از ما جفا و خطا.

از او پرده‏ پوشى و ستّاريت، از ما گناه و پرده ‏درى و گستاخى.

از او استمرار نعمت، از ما ناسپاسى و غفلت.

در دعاى عرفه، بنده مضطر، مسكين، بينوا و درمانده، به درگاه خدا مى ‏نالد، او را به قرآن و پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) و خاندان رسول و به همه مقدّسات و شفيعان بزرگوار قسم مى ‏دهد كه در عصر عرفه، در ساعت اجابت دعا و نزول رحمت، ببخشايد و از خطايش در گذرد و توفيق بندگى و جبران شرمندگى دهد.

اينكه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) با چشمانى اشكبار و حالتى متضرّعانه اين دعا را مى‏ خواند و آنقدر «يا رب، يا رب» مى‏ گفت و مى ‏گريست كه صداى گريه‏ اش اطرافيان را هم منقلب مى ‏ساخت و صحراى عرفات را با سوز عرفانى خويش همنوا مى‏ ساخت، همه براى ما درس است كه رمز و راز و شيوه و ادب عبوديت را از آن حضرت بياموزيم.

اى حسين!

عشق را هم ز تو بايد آموخت

و مناجات و صميميت را

و عبوديت را.

دشت از نام تو عرفان دارد.

و شب، از ياد تو عطرآگين است.

دعاى عرفه، يك درس جامع خداشناسى نيز به شمار مى ‏رود. اسما و صفات حق، الطاف و نعمت‏هاى خدا، هدايت‏ها و عنايت‏هاى پروردگار، حساب و جزاى الهى، يكتايى و بى ‏همتايى خدا و صدها صفت ديگر در اين دعا مطرح است. درس‏هاى عبوديت و بندگى هم در جمله جمله اين دعا نهفته است. روش حاجت‏ خواهى و تقرب به خدا و توسل به او و شيوه مؤثر دعا و ادب خاص نيايش هم از آموزه ‏هاى ديگر اين دعاى شريف است.

دعاى عرفه، انسان را به رحمت خدا و آمرزش الهى اميدوار مى ‏كند. اين وعده‏اى است كه خود پروردگار داده است و وعده او خلاف و دروغ نيست.

وسعت رحمتش شامل همه مى‏ شود، به شرط آنكه ما اين زمينه و لياقت را در خودمان پديد آوريم و در دعا، حالت روحى مناسب، تضرّع و ناله، انقطاع و توكل، رجا و توسل، التماس و خواهش داشته باشيم.

دريايى از انسان‏هاى معصيت‏‌كار، در عصر روز عرفه، به اميد مغفرتش به آستان آن ربّ كريم پناه مى‌‏آورند. گناهان بسيار است و گناهكاران انبوه، ولى رحمت او از گناه بندگان بيشتر است.

باز هم به سينه آه،

باز هم به لب نوا،

مى‏ نهم دوباره روى، سوى قبله دعا

اشك گرم و آه سرد

از دلم حكايتى است

در قنوت صد نياز

مى ‏زنم تو را صدا

گشته ‏ام ز خود رها

با تو عهد بسته‏ ام

در كوير سينه‏ ها، چشمه ‏هاى «ربّنا»ست.

هر چه به آخر دعاى عرفه نزديك‏تر مى ‏شويم، تضرّع بنده بيشتر است و اميد به عفو خدا افزون ‏تر.

چشم اميد دعاخوان به آستانِ سراسر رحمت خداست كه بنده را در غروب عرفه، كامياب و آمرزيده به خانه و خيمه ‏اش برگرداند: … «اللّهم اَقبلنا فى هذا الوقتِ مُنجِحين مُفلحين مبرورينَ غانمين …» و اينكه … اگر او نااميد برگرداند، به كدام درگاه مى ‏توان رفت و نزد چه كسى مى ‏توان سفره دل را گشود؟

بارى … دعاى عرفه، منظومه عشق و عرفان و منشور دلدادگى و شيدايى و «شرح درد اشتياق» است،

تا روح بريده از خدا، بار ديگر به «نيستان» بازگردد و روزگار وصل خويش را بجويد.
منبع: پیام زن

 نظر دهید »

صحراي عرفات؛ راز و نياز با آفريدگار يکتا

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

اسرار و آداب عرفات ـ دعای عرفه و زیارت امام حسین علی السلام

صحراي عرفات؛ راز و نياز با آفريدگار يکتا

حجت الاسلام عبدالكريم بي آزار شيرازي:
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود. آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (عليه السلام) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.

عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش ميپردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز ميگردند و وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است. (فرهنگ دهخدا / ج 10 جديد / ص 15818 )

حضرت آدم (عليه السلام) در عرفات:

فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحيمْ
آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن بسوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه پذير مهربان است.
طبق روايت امام صادق(عليه السلام)، آدم (عليه السلام) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد:
چرا گريه مي كني اي آدم؟
چگونه مي توانم گريه نكنم در حاليكه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.
اي آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.
چگونه توبه كنم؟
جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل به هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:
سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم
لا الهَ الاّ اَنْتْ جز تو خدايي نيست
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي كار بد كردم و بخود ظلم نمودم
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي به گناه خود اعتراف مي كنم تو مرا ببخش
اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحيمْ كه تو بخشنده مهرباني

آدم (عليه السلام) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي ريخت، وقتيكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……

حضرت ابراهيم (عليه السلام) در عرفات
در صحراي عرفات، جبرئيل، پيك وحي الهي، مناسك حج را به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز آموخت و حضرت ابراهيم (عليه السلام) در برابر او مي فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در عرفات
و نيز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرايي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و بنا به گفته مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و پيغمبر اين سوره را كه از جامع ترين سوره هاي قرآن است و داراي ميثاق و پيمانهاي متعدد با ملل يهود، مسيحي و مسلمان و علماي آنها مي باشد، و قوانين و احكام كلي اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعليم فرمود.
و طبق مشهور ميان محدثان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماعي عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:
…… اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين نقطه ملاقات نكنم. شما به زودي بسوي خدا باز مي گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي ميشود. من به شما توصيه مي كنم هركس امانتي نزد اوست بايد به صاحبش برگرداند. هان اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام اكيداً حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي كنم كه به زنان نيكي كنيد زيرا آنان امانتهاي الهي در دست شما هستند، و با قوانين الهي بر شما حلال شده اند.
……… من در ميان شما دو چيز بيادگار مي گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و (عترت) من است.

هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اينكه آنرا به طيب خاطر به دست آورده باشد…..

صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي امام حسين (عليه السلام)
حضرت سيدالشهدا، امام حسين (عليه السلام) نيز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهي از اصحاب از خيمه هاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه روي به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگي و تزكيه و خودسازي بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
شناخت خدا و صفات الهي.
شناخت خود يا خودشناسي.
شناخت جهان.
شناخت آخرت.
شناخت پيامبران.
خودسازي با صفات الهي.
پرورش نفس با كمالات الهي.
توبه و بازگشت به خداي مهربان.
دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.
فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.
شناخت و درخواست بهترين مسئلت ها.
تبديل خود پرستي نفس به خدا پرستي.
تبديل خود برتر بيني نفس به تواضع و فروتني.
تبديل خودخواهي نفس به ايثار و غير خواهي.
تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.

برگزيده اي از دعاي امام حسين (عليه السلام) در عرفه
ستايش حق تعالي:
ستايش سزاوار خداوندي است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري بپاي صنعت او نرسد. بخشنده بيدريغ است. اوست كه بدايع خلقت را بسرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت…….
تجديد عهد و ميثاق با خدا:
پروردگارا بسوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم بسوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اينكه چيز قابل ذكري باشم…….
خود شناسي:
و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بيكرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكيهاي سه گانه جنيني سكونتم دادي: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچيك از امورم را بخودم وا نگذاشتي……..
راز آفرينش انسان:
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال) موجودي كامل و سالم بدنيا آوردي. و در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دلهاي پرستاران را بجانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي……..
تربيت انسان در دانشگاه الهي:
تا اينكه با گوهر سخن مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمتهاي بيكرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اينكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي…….
نعمتهاي خداوند:
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي. با اقدام عظيم و مرحمت بيكرانت بر من. و باحسان عميم خود نسبت به من، تا اينكه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودي……
شهادت به بيكراني نعمت هاي الهي:
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم. و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصم
و به باطن ناديدني نهادم. و پيوستهاي جريان نور ديده ام. و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشاني ام، و روزنه هاي تنفسي ام، و نرمه های تيغه بيني ام. و آوازگيرهاي پرده گوشم و آنچه در درون لبهاي من پنهان است……
ناتواني بشر از بجا آوردن شكر الهي:
گواهي مي دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه دار باشد………..
ستايش خداي يگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. كه وسعم مي رسد با ايمان و يقين قلبي گواهي مي دهم. و اظهار مي دارم:
حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث برش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد…..
خواسته هاي يك انسان متعالي:
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويي تو را مي بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت بمن عطا فرما!
سپاس به تربيت هاي الهي:
خداوندا! ستايش از آن تست كه مرا آفريدي. و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار تست كه مرا بيافريدي و خلقتم را نيكو بياراستي. بخاطر لطفي كه به من داشتي والا……
نيازهاي تربيتي از خدا:
و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شبها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنجهاي اين جهان و محنتهاي آن جهان نجات بده و از شر بديهايي كه ستمكاران در زمين مي كنند نگاه بدار………….
شكايت به پيشگاه خداوند:
خدايا! مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كسانيكه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتيكه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟
اي مربي پيامبران و فرستنده كتب آسماني:
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل، مكائيل و اسرائيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان……
تو پناهگاه مني:
تو پناهگاه مني، بهنگامي كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي داري. و اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم.
منبع: پايگاه خبرگزاري شبستان

 نظر دهید »

فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شب عرفه، شب دعا - آیت الله آقا مجتبی تهرانی

فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان


[تصویر: 2191l.jpg]
شب عرفه، شب دعا و اعمال صالح
دعا در شب عرفه مقبول و مستجاب است
«رُوی إنّ ليلة عرفة يستجاب فيها ما دعا من خير و للعامل فيها بطاعة الله تعالى أجر سبعين و مائة سنة.»
در روایتی نقل شده است که شب عرفه هر دعای خیری که انسان بکند به اجابت میرسد؛ و برای کسی که در شب عرفه اطاعت الهی را بکند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل صد و هفتاد سال اطاعت و عبادت است؛ یعنی از نظر پاداش چنین چیزی به او داده می‏شود.

اعمال صالح برابر صدوهفتاد سال عبادت است
این روایت، عظمت شب عرفه را میرساند. به حسب ظاهر امشب شب عرفه است؛ لذا می‏خواهم این مطلب را به دوستان عرض کنم که امشب را قدر بدانید! اوّلین مسأله‏ای که در امشب تءکید شده است «دعا کردن» است و در روایت دارد: دعا کنید! دعای خیر کنید! و بدانید که این دعاها به اجابت میرسد.

مقیّد باشید که امشب، مشغول غیر عبادت نباشید!
مطلب دیگر اینکه مقیّد باشید که امشب مشغول به غیر عبادت نشوید! کاری کنید که اشتغالات کنار برود تا بتوانید به سوی عبادات و صالحات بروید! وقتی چنین معادله‏ای هست که عبادت امشب مانند عبادت صد و هفتاد ساله است، خیلی انسان باید مراقبت و جدیّت داشته باشد. این خیلی قابل توجه است، چون امشب یکی از بزرگترین فرصتهایی است که ما داریم.

اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها
درباره دعا کردن هم بگویم که در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند: «أسرع الدعا نُجحاً للإجابة دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب» سریعترین دعایی که به هدف اجابت می‏رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می‏کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می‏خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت میرسد. «فیقول له ملک موکّل به لبّیک»؛ وقتی این شخص شروع می‏کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش و پشت سر او، آن فرشته‏ای که برای گرفتن دعاها موکّل شده است، جواب می‏دهد: بله! «و لک مثلاه» یعنی این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می‏شود.

امشب را قدر بدانید!
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که می‏کنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان می‏شود.
خدا کند یکی از آن کسانی که شما دعا می‏کنید من باشم…

روز عرفه، روز درخواست از خداوند
«رُوی عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال: أوحی الله تعالی إلی بعض أنبیائه لَو أَنَّ أَهلَ سَبعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ سَأَلُونِي جَميعاً فَأَعطَيتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنهُم مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِن مُلكِي مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ كَيفَ يَنقُصُ مُلكٌ أَنا قَيِّمُه‏.»

از خدا چیزی کم نمی‏شود، حتّی اگر…
در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به بعضی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذرّه‏ای کاسته نمی‌شود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمی‌شود؛ و چه‏طور ممکن ایست که از فضل الهی کاسته شود در حالی که من سردمدار آن هستم!؟

روز امید خوشبختی برای همه
روایتی دیگری از زین العابدین صلوات الله علیه آمده که محدّث قمی هم آن را در مفاتیح نقل کرده است؛ در آن روایت آمده است که روز عرفه بود و حضرت دیدند که سائلی دارد از مردم، یعنی غیر خدا، درخواست می‌کند؛ حضرت به او فرمود: وای بر تو! در چنین روزی از غیر خدا تقاضا و درخواست می‌کنی!؟ و حال آنکه امید می‌رود در چنین روزی فضل الهی شامل طفل‌هایی شود که در رحم مادر هستند. امید است که اینها خوشبخت و سعادتمند شوند.

روز عرفه، روز دعا و درخواست
«رُوِيَ عَنِ البَاقِرِ عَلَيهِ‏السَّلَامُ قَالَ إِنَّ يَوْمَ عَرَفَةَ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ». یکی از آن مقاطعي كه اين اسلحه بُردش بيشتر است و در اجابت سرعت دارد، ‌روز عرفه است. حتّي تعبير امام باقر(عليه‏السلام) این است كه اصلاً‌ روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است. يعني در اين مقطع زماني بخصوص سرعت اجابت دعا بیشتر است.

تنها امید جاماندگان
«مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ» حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند.
از این روایت دو مطلب به دست می‏آید: یکی، عظمت ماه مبارک رمضان از نظر گسترش مغفرت الهی است که همه را در بر می‌گیرد. دوم، عظمت عرفه است. در ماه مبارک رمضان، زمان مطرح است. ممکن است برای عرفه هم زمان مطرح باشد؛ یعنی روز خاص و هم مکان مورد نظر باشد که آن زمین عرفات است. ولی مسلّماً زمان در اهمیت موضوع دخالت دارد که روز عرفه است. از لحاظ قید زمان، اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، مسلّماً اگر در روز عرفه از خداوند طلب مغفرت کند مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت.

فضیلت زوّار امام حسین در عرفه
مسأله مهم در روز عرفه زیارت امام حسین(علیه ‏السلام) است که در حدیث آمده است خداوند قبل از آنکه به سرزمین عرفات نظر کند، به زائرین امام حسین(علیه ‏السلام) نظر می‌افکند و این نظر افکندن در زمان‌های حساس و سرنوشت‌ساز مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر می‌باشد که افضل اعمال در این زمان‌ها زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است.

این روز را از دست ندهید!
هر لحظه‌ای از لحظات امروز برای ما گرانبها است؛ بخصوص برای دعا و درخواست از خداوند. این فرصت بهترین فرصت است. پس این فرصت را از دست ندهید! به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را که در روایات وارد شده است. به دوستان مي‏خواستم سفارش كنم که اين چند ساعت را غنيمت بشمارید. بدانيد اگر مي‏خواهيد مشكلاتتان را حل كنيد ـ‏که همه ما ‏مشكلات داريم‏ـ بياييد ‌اين چند ساعت را درِ خانه خدا برويد و از او بخواهيد؛ چه حاجت‏های مادّي را و چه معنوي را، همه را از او بخواهید. چون امروز بُردِ دعا خيلي زياد است. بخصوص درباره ديگران اگر دعا كنيد، ما در روايت داريم که خدا چند هزار برابر به شما اعطا مي‏كند.
از همه شما التماس دعا دارم؛ من را هم فراموش نكنيد و دعا كنيد.

منبعپایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی

 2 نظر

عرفه روز نيايش و بندگي...

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عرفه روز نيايش و بندگي …


عرفات است
این سو حسین ابن ابی عبدالله،
آن سو مسلم بن عقیل

عرفات است و دعا؛ عرفات است و حسین؛
عاشقی که جان مشتاقش، چنین به گفت‏وگوی خدا نشسته است:
«اَلَّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَاَنّی اَراکَ…»

روز عرفات است.
این سو، دست‏های پراجابت حسین علیه ‏السلام است
که آسمان را مجذوب خود ساخته است.
این سو، حسین علیه‏ السلام است
که اشک‏های بلورین اش،
غوغا در دل عرش افکنده است.

این سو، میهمانان زیارت بیت ‏الله ‏اند
و عرفاتیان نیاز و نیایش.

دیگر سوی، شهر کوفه است
و نامردمانی عهدشکن و میهمان کُش!

روز عرفات است. آن سوی این لحظات عارفانه،
کوفه است و فرزند عقیل.
تنهای تنها!

مسلم است و لحظات شیرین فنای فی اللّه‏.
مسلم است و دلواپسی آمدن حسین علیه‏السلام .
مسلم است و عروج از بام دارالاماره.


در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم:

خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان.



خدایا! آن‌گاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرح‌بخش نام و یادت سرشار است،

بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شست‌وشو دهیم.



در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم،

در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است.


 نظر دهید »

مرثيه در سوگ امام باقر عليه السلام

01 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

مرثيه در سوگ امام باقر عليه السلام


نمي دانم چرا افسرده دلهاست

گمانم ماتم فرزند زهراست


امام باقر از بيداد دشمن

شهيد مكتب خلّاق يكتاست


فروغ چشم زين العابدين است

چراغ پرفروغ علم و تقوي است


ز داغ جانگدازش دختر اشك

روان از آسمان چشم زهراست


ز بس باشد غم مرگش جهان سوز

به پيش چشم من عالم غم افزاست


به ياد آن مزار بي چراغش

ز ديده اشك ما جاري به شبهاست


محسن حافظي كاشاني

 نظر دهید »

برايم گريه كنند

01 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

برايم گريه كنند

مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي نويسد: با سند معتبر از امام صادق عليه السلام نقل شده پدرم فرمود: اي جعفر! از مال من براي ندبه كنندگان وقف كن كه ده ها سال در مني، موسم حج، برايم گريه كنند و رسم ماتم را تجديد نمايند و بر مظلوميت من آه و زاري كنند.

منبع: منتهي الآمال، ج2، ص 177/ بحارالانوار، ج46، ص 220/ الكافي، ج5، ص117


اي شيعيان بياييد بر امام مظلوم ندبه كنيم و بگوئيم: اي مظلومي كه داغ كربلا ديده اي! اي يادگار پيامبر! اي دلبند زهرا! اي غريب بقيع! اگر سفارش فرموده اي ده سال برايت گريه كنند، مادامي كه شيعيان هستند، برايتان گريه خواهند كرد.


به قلم: حجت الاسلام آقاي اسمعيلي

 1 نظر

احتجاج امام باقر (ع) با قتادة بن دعامه بصرى

01 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

احتجاج امام باقر (ع) با قتادة بن دعامه بصرى

امام محمد باقر

 

 شیخ كلینى در كافى به نقل از ابو حمزه ثمالى روایت كرده است كه: در مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بودم كه مردى به سویم آمد و سلام داد و پرسید اى بنده خدا كیستى؟گفتم: از اهالى كوفه هستم، با من چكار دارى؟پرسید: آیا محمد بن على (امام باقر (عليه السلام) ) را مى‌‏شناسى؟ گفتم: آرى، اگر حق و باطل را مى‌‏دانى با او چكار دارى؟ گفت: اى كوفیان شما طاقت ندارید، اگر ابو جعفر را دیدى به من خبر ده. هنوز كلامش تمام نشده بود كه ابو جعفر آمد. عده‌‏اى از مردم خراسان و نیز گروهى دیگر اطراف آن حضرت را گرفته بودند و درباره مناسك حج از وى سؤال مى‌‏كردند. امام (عليه السلام) آمد و در جایگاه خود نشست. آن مرد نیز در نزدیك آن حضرت جاى گرفت. من در جایى نشستم كه سخنان آنان را بشنوم. اطراف امام عده‌‏اى نشسته بودند. وقتى هر یك كار خود را انجام دادند و رفتند، امام رو به آن مرد كرد و پرسید: تو كیستى؟ پاسخ داد: من قتادة بن دعامه بصرى هستم. امام پرسید: تو فقیه بصریان هستى؟ گفت: آرى. امام گفت: واى بر تو اى قتاده!خداوند مردمى را آفرید و براى آنان حجت‌هایى قرار داد. آنان ستون‌هایى در زمینش هستند و به اجراى فرمانهاى خداوند قائمند. آنان در علم خداوند برگزیدگانند. پیش از خلقت آنان را برگزید و ایشان از جانب راست عرش او سایه‏‌بانند. قتاده مدتی  خاموش ماند. سپس گفت: خداوند ترا نیكو گرداند! به خدا سوگند من رویاروى فقها و ابن عباس نشستم اما قلبم در برابر هیچ یك از آنان چنان كه در برابر تو به اضطراب افتاده است، به ناآرامى و اضطراب دچار نگشته بود.

 امام عليه السلام به او گفت: مگر نمى‌‏دانى كجایى؟ تو اینك در برابر خانه‌‏هایى هستى كه خداوند اجازه داده در آنها نام مقدسش بلندى گیرد و یاد شود، در این خانه‌‏ها مردانى شامگاهان و صبحگاهان او را تسبیح مى‏‌كنند. كسانى كه هیچ سوداگرى و داد و ستدى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و دادن زكات غافل نمى‏‌سازد. تو چنینى و ما همان كسانیم كه خداوند چنین توصیفشان كرده است.

قتاده بر آن حضرت گفت: به خدا راست گفتى. خدا مرا قربانت كند آن خانه‌‏ها سنگى و گلین نیستند. سپس گفت: درباره حكم ‏«پنیر» مرا آگاه كن. امام تبسمى كرد و فرمود: آیا پرسشهایت درباره این مسائل است؟ قتاده پاسخ داد: حكم آن را فراموش كرده‌‏ام. امام پاسخ داد: اشكالى در آن نیست. قتاده گفت: اگر از آن بوى مرده احساس شده باشد؟ امام گفت: اشكالى در آن نیست. زیرا هیچ رگ و استخوانى ندارد و خونى در آن نیست. بلكه از میان سرگین و خون بیرون مى‏‌آید. سپس فرمود: بو و نسیم به منزله مرغى مرده است كه از آن تخمى بیرون آمده باشد، آیا آن تخم را مى‏‌خورى؟ قتاده گفت: نه مى‌‏خورم و نه به كسى مى‏‌گویم بخورد. امام (عليه السلام) پرسید: چرا؟ گفت: چون این تخم از جوجه مرده‌‏اى به دست آمده است. امام (عليه السلام) گفت: اگر این تخم را مراقبت كنى و از آن جوجه‏‌اى به دست آید آیا آن جوجه را مى‌‏خورى؟گفت: آرى. امام پرسید: پس چه چیز آن تخم را بر تو حرام كرده بود و این جوجه را حلال؟ سپس فرمود: بوى مرده هم مانند تخم است، پنیر را از بازار مسلمانان و از نمازگزاران بخر و درباره آن تحقیق مكن، مگر آن كه كسى درباره آن چیزى به تو بگوید.

 گرفته از کتاب: سیره معصومان

تنظیم برای تبیان: سید پیمان صابری

 نظر دهید »

چه فرخنده شبی ...

26 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

سالروز ازدواج امیر المؤمنین امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مبارک باد.

 

 

دشت و دریا، جملگی، پر از کلمات سحرانگیز صبح شده اند. « چه فرخنده شبی » را ستارگان انتظار کشیده بودند!
همه جا سفره های مهرآفرینِ « مبارکباد » گسترده شده است.
نام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام ، لب ها را به شادی واداشته است. نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند. سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است.
آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛ با ادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت، نکته برداری کند. دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آوَرَد. دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.
آوای خوشِ تغّزل در این پیوند، شاعران را به سمت شگفت آوری گل ها کشانده است. هر سو نگاه می کنی، شادی سوسو می زند « ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما » درود بر پیامری که این دو نور مشابه را با دستان سرشار از میمنت، به امتزاج درآورد.
دل را باید گفت تو از این مجلس بی ریا چقدر فاصله داری؟
مبادا سهمی از شادی نبری! مبادا بی بهره مندی و بهکامی، تنها نظاره گر باشی!
« چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی غش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمی باید».
( محمد کاظم بدر الدین )

 4 نظر

سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عروسی خوبان


امروز روز پیوند زهرا و علی است.

عاشقانه ترین روز تاریخ.

عاشقانه ترین فصل زندگی بشر.

فصل بهار عشق، فصل بهار عاشقان.

فصل ماه و آفتاب.

فصل آینه و آب.

امروز در سرزمین رسالت، بهار می شود.

امروز درخت «عصمت» در خانه وحی شکوفه می کند و به بار می نشیند.

امروز باغ ملکوت سبزترین بهارش را تجربه می کند.

امروز ملایک، خرمن خرمن گل به دامن می کنند.

امروز، «سخن از نسل گل ها در میان است».

امروز آینه عرش، روشن ترین است.

امروز فصل فروردینِ دین است.

امروز باغ ولادت خرم ترین است.

خرم تر از اردیبهشت، خرم تر از بهشت.

بهشت امروز آرزو می کند کاش به جای مدینه باشد، تا قدم گاه استوارترین گام های عشق قرار گیرد.

عشق علی امروز چه منجلی است. امروز زهرا مهمان دل علی است. دل علی، امروز عرشی تر از همیشه است. امروز علی عاشق تر از همیشه است. شیداتر از همیشه است. امروز علی لب به شعر می گشاید. امروز حماسی ترین مرد تاریخ زبان به تغزل می گشاید:

«ولی الفخر بفاطم و ابیها ثم فخری برسول اللّه اذ زوجنیها؛

من به فاطمه و پدرش افتخار می کنم. و مباهات می کنم به رسول خدا، هنگامی که دخترش را به ازدواج من درآورد».

متن از قنبرعلی تابش

 1 نظر

دست زهرای مرضیه علیها السلام در دست بی کران مولای متقیان

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(علیه السلام)



حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.

آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است تا با ادب و احترام از این مجلس

باصفای صمیمیت، نکته برداری کند.

دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آورد.

دنیا، درس آموز نور بارانی این عشق است..

این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست

این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت.

این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می

سپارد؛

این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد …

  سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک

 نظر دهید »

دلنوشته ای به بهانه سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

  یا علی گفتیم و عشق آغاز شد…

خواستم به بهانه ی ازدواج گل باغ نبوی با مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام؛ چند خطی بنگارم و عرض ارادت محضر این دو بزرگوار بنمایم.

امشب ماه و خورشید دست در دست هم می نهند در حالی که تمام ستاره ها به عنوان حافظانی آنان را همراهی می کنند.

خداوند خطبه ی عقد این دو عزیز را در حضور پیامبر عزیزمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و فرشتگان جاری می سازد.

هلهله این جشن عروسی ندای لبیک می باشد که زیباترین و آرام بخش ترین موسیقی زندگی آنان خواهد بود.

همان کلامی که حضرت زهرا سلام الله علیها جهت رفع خستگی و پناه به خالق خود از آن بهره می جست.

امشب یگانه دختر پیامبر نور و کرامت، دست در دست کسی قرار می دهد که او را چنین نامیدند: مولایی که کلامش مادون خالق و مافوق کلام مخلوق است.

امشب شب زیبایی است.

ستاره ها نورافشانی می کنند، گل های یاس و نسترن سر تعظیم فرود می آورند، آب روشنایی و زلالیش را بیش از بیش نمایان می کند، همه ی عالم و آدم + فرشتگان آمده اند تا دو نور الهی را تا خانه شان بدرقه کنند.

خانه ای که پر از نور الهی و در عین حال خالی از مادیات است. خانه ای که همیشه سادگی و صداقت، پاکی و روشنی در آن جلوه گر بود. خانه ای که محل امن مظلومان تاریخ بود.

محل زندگی پدر یتیمان و فقیران بود. خانه ای که نور ولایت در آن درخشید. خانه ای که پر از شادی و غم های فراوانی بود.

و ….

امشب شب زیبایی است.

ما هم باید از این دو بزرگوار دست زندگی یاد بگیریم، زندگی ساده داشته باشیم و ….

در این راستا مطلبی زیبا بود که خواستم آن را هم در بقیه کلامم ذکر کنم امیدوارم که خوشتان بیاید.

یا علی

به قلم: نادم

بی شک مهمترین و حساس ترین انتخاب و تصمیم در زندگی هر فردی تصمیم ازدواج و انتخاب همسر است.

ولی

همانگونه که این پیوند زیبا می تواند آرامش و خوشبختی را به ما هدیه دهد یک انتخاب اشتباه و نابجا نیز می تواندبه همان اندازه آرامش و خوشبختی را از ما سلب کند.

بنابرین برای داشتن یک انتخاب مناسب و ساختن یک زندگی موفق نیازمند تجارب و الگوهایی هستیم که یکی از کامل ترین این الگوها زندگی ائمه و معصومین خصوصا زندگی امیر مومنان علی (ع)است که با ایمان و توکل برخدا و ساده زیستی ،صبر،محبت و رضایت و..نمونه یک زندگی الهی را به مومنان  هدیه کردند.

ولی

متاسفانه امروزه در جامعه ما با داشتن چنین پشتوانه های غنی بسیاری از زندگی ها براحتی از هم می پاشد که نشان از نبود مبنا و معیار درست برای ازدواج می باشد که ریشه این مشکلات را می توان

در تقلیدازفرهنگ غربی و اشراف زدگی و خودنمایی و اسراف و بالا بردن توقعات و آرزوها وفاصله گرفتن و یا

بعبارتی پشت کردن به ارزش ها و دستورات اسلامی و ایرانی

دانست …

به قلم: آقای عزیز عاقبتی

 نظر دهید »

شعر مرثیه امام جواد علیه السلام

24 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

شعر مرثیه امام جواد علیه السلام


اینجا به جای اینکه برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

یا جای اینکه آب برایت بیاورند

همراه ناله ی تو چه رقصی بپا کنند

باید فرشته ها همه با بال های خود

فکری برای چشم پر اشک رضا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند

تا زودتر تو را از سر خویش وا کنند

این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن

اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند

بال فرشته های خدا هست پس چرا !؟

این چند غلام تو را جابجا کنند

حالا که می برند تو را روی پشت بام

آیا نمی شود که کمی هم حیا کنند

تا بام می برند که شاید سر تو را

در بین راه با لبه ای آشنا کنند

حالا کبوتران پر خود را گشوده اند

یک سایبان برای تنت دست و پا کنند

 علی اکبر لطیفیان

 نظر دهید »

نامه امام رضا (علیه السلام)به پسرش امام جواد(علیه السلام)‏

24 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نامه امام رضا (علیه السلام)به پسرش امام جواد(علیه السلام)‏


أبى نصر بزنطى فرموده: نامه امام رضا (علیه السلام) را خواندم كه به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسيد كه چون سوار شدى غلامان تو را از در كوچك بيرون مى‏كنند، اين كار از بخل آنهاست، تا كسى از تو خيرى نبيند، تو را به حق خودم قسم مى‏دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدى مقدارى پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سؤال كند چيزى به او بدهى.


هر كه از عموهايت از تو احسانى خواست كمتر از پنجاه دينار نده، بيشتر از آن به اختيار توست، هر كه از عمه‏ هايت چيزى از تو خواست كمتر از بيست و پنج دينار نده، زيادى به اختيار توست، من مى‏خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از جانب خدا از تنگدستى نترس.

 نظر دهید »

شعری به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام

24 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی



ای دل تو بخوان تاکه غریبانه بگرییم
با چشم تر از غربت جانانه بگرییم

با یاد گل روی عزیز دل زهرا
شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم

ای نور دل حضرت ارباب، شبانه
با شاه خراسان به تو دُردانه بگرییم

با ناله زهرا و کف و سوت کنیزان
بر حال تو، با حال پریشانه بگرییم

داغی است به سینه که سزد تاسحر امشب
براشک تو و خنده بیگانه بگرییم

بالین تو امشب نه طبیبی نه حبیبی
بگذار برای تو طبیبانه بگرییم
***
ای پاره جگر اذن بده تا که دمی را
بر کشته صدپاره غریبانه بگرییم

برآن بدن بی سرِ عریان به روی خاک
چون دخترک گوشه ویرانه بگرییم

محمود قاسمی - اراک

 نظر دهید »

جلوه هایی از توسل علما به امام رضا علیه السلام و عنایات آن حضرت به ایشان

04 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

ضمانت چشم علامه توسط آقا امام رضا علیه السلام

در بیان علامه حسن زاده آملی:

اینجانب بنا بر فرموده شیخ الرئیس كه فرمود: «از عوامل ضعف بینایى چشم، خوابیدن با شكم سیر است و لازم است بین غذاى شب و خوابیدن فاصله انداخت»، همیشه مقیّد بودم شام را سر شب صرف كنم تا فاصله مورد نظر شیخ را مراعات كرده باشم كه مبادا خداى نكرده چشمم كه یكى از مهم ترین سرمایه هاى كسب دانش و پیمودن راه كمال است ضرر ببیند و این امر سبب شود كه از تحصیل علم و كمال باز بمانم (یا در شب حتى الامكان از خوردن غذا خوددارى كنم.)

ولى با این همه شبى از شب ها (در شب چهار شنبه 29 جمادى الاولی 1405 قمرى برابر با اول اسفند 1363) شامم به تأخیر افتاد و متأسفانه بعد از شام خواب شدیدى بر من عارض شد.

براى این كه فرموده شیخ را عمل كرده باشم، بلند شدم و شروع كردم به قدم زدن و تا دوازده نصف شب بیدار بودم، ولى بر اثر شدت حالت خواب نتوانستم از خوابیدن خوددارى كنم، لذا خوابیدم.

خواب شیرین بود و رؤیاى شیرین تر كه به زیارت حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا (علیه السلام) تشرف حاصل كردم. در ابتدا به اشاره تفهیم فرمودند كه: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ و پس از آن به عبارت صریح به من فرمودند: این قدر خودت را زحمت مده، ما چشم تو را تا آخر عمر ضمانت مى كنیم… الحمد لله كه از این بشارت آن ولى الله اعظم كه به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است كه هر دو كریمه من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود، چون ضامنشان معتبر است، چنان كه مشمول الطاف دیگر آن حضرت نیز بودیم و هستیم.

و آن حضرت فرمود: چرا كمتر خودت را به ما نشان مى دهى؟ شاید علتش این بود كه در آن اوان، بر اثر تراكم اشتغال درس و بحث و تصنیف و تصحیح، مدتى به زیارت حضرت بى بى… فاطمه معصومه (علیها السلام) خواهر آن جناب توفیق نیافتم و تشرف حاصل نكردم. شگفت این كه در آن شب اصلا اندیشه آن جناب در خاطرم نبود.

گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست می‎شد می‎گفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کاره‎ای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »

منبع:  فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی

 2 نظر

بشارت های حضرت عیسی در کلام امام رضا علیه السلام

04 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

بشارت های حضرت عیسی در کلام امام رضا علیه السلام

در مباحثاتی که حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون کردند و شیخ صدوق‏ در کتاب عیون اخبارالرضا نقل کرده، (مساله بشارت طرح شده است‏). یکی از علما بر این کتاب حواشی‌‏ای نوشته است و حتی از بعضی از علمای‏ بزرگ چیزهایی را نقل می‏کند که نشان می‏دهد آنها در مورد معنی چند لغت‏ اطلاع نداشته‏ اند.

مثلا در کلام حضرت رضا علیه السلام لفظ ” ‘’بارقلیطا'’ ” یا ” ‘’فارفلیطا'’ ” آمده است. حضرت می‏گویند این کلمه در انجیل و یا جای دیگری آمده است.

برخی علمایی که بعد آمده‏ اند، گفته ‏اند ” ‘’فارقلیطا'’ ” عربی است و شاید به معنای فارق بین حق و باطل است، درصورتی که این کلمه معرب یک لفظ یونانی است، معرب ” ‘’پاراکلیتوس'’‏ ” است که به این صورت درآمده است.

در یک جا حضرت به آن عالم یهود خطاب می‏کند: «یا یهودی اقبل علی اسئلک بالعشر الایات التی انزلت‏ علی موسی بن عمران» من تو را قسم می‏دهم به آن ده معجزه ‏ای که بر موسی‏ نازل شد، آیا در تورات، خبر محمد صلی الله علیه و آله و امت او هست‏ یا نه؟

آیا با عنوان «اتباع راکب البعیر یسبحون الرب جدا جدا تسبیحا» نیامده است؟ و آن وقت به بنی‏ اسرائیل دستور داده شده است: «فلیفرغ بنواسرائیل الیهم و الی ملکهم لتطمئن قلوبهم» دستور داد مخالفت نکنند، «فان بایدیهم سیوفا ینتقمون بها من الامم الکافر فی‏ اقطار الارض» در دست آنها شمشیرهایی است که از همه ملتهای روی زمین‏ انتقام خواهند گرفت.

«اهکذا هو فی التوراه مکتوب؟» آیا چنین‏ چیزی در تورات هست؟ تصدیق کرد و گفت: بله.

بعد خطاب به جاثلیق فرمود: آیا از کتاب شعیا اطلاعی داری؟ گفت: حرف‏ تا حرفش را می‏دانم.

گفت: آیا در آنجا این کلام نیست: «انی رایت‏ صوره راکب الحمار لابسا جلابیب النور و رایت راکب البعیر ضوء مثل ضوء القمر؟» در مکاشفه خودش گفت: من آن الاغ‏سوار (یعنی عیسی ) را دیدم‏ در حالی که جلبابها و روپوشهایی از نور به خودش گرفته بود، و آن شترسوار را دیدم در حالی که نورش مانند نور قمر می‏درخشید؟

گفت: بله، شعیا چنین‏ چیزی گفته است.

بعد خطاب به جاثلیق نصرانی فرمود: «یا نصرانی هل تعرف فی الانجیل‏ قول عیسی علیه السلام: انی ذاهب الی ربکم و ربی، و البار قلیطا جاء؟» آیا از این سخن عیسی علیه السلام اطلاع داری که فرمود: من به سوی پروردگار خودم و پروردگار شما می‏روم و بارقلیطا خواهد آمد؟

«هو الذی یشهدنی‏ بالحق کما شهدت له» او مرا تایید و تصدیق می‏کند همان‏طور که الان من‏ به او گواهی دادم، «و هو الذی یفسر لکم کل شی‏ء». می‏خواهد بگوید من رسالتم این نیست که حقایق را برای شما بگویم و بیان کنم، من مبشر او هستم، کسی که حقایق را خواهد گفت اوست. 

«و هو الذی یبدی فضائح‏ الامم» اوست که رسوایهای ملتها را در اثر غلبه و پیروزی ظاهر می‏کند.

«و هو الذی یکسر عمود الکفر» و اوست که ستون کفر را در هم خواهد شکست. جاثلیق تایید کرد که این کلمات در انجیل آمده است.

بعد راجع به اینکه انجیل چطور از بین رفت بحث می‏کنند که خیلی مفصل‏ است تا اینکه همان جمله دوباره تکرار می‏شود: «قال له الرضا علیه‏ السلام: ان عیسی علیه‏السلام لم یخالف السنه و کان موافقا لسنه التوراه» به رأس الجالوت خطاب می‏کند که عیسی با تورات مخالف نبود و همان طور که در قرآن کریم آمده، او برای تایید تورات آمده بود نه برای نسخ تورات، «حتی رفعه الله الیه، و فی الانجیل مکتوب: ان ابن البره ذاهب و البار قلیطا جاء من بعده»، پسر بره (که مراد از بره، ظاهرا مریم‏ سلام ‏الله علیهاست) می‏رود و بعد از او بارقلیطا خواهد آمد.

«و هو الذی یحفظ الاصار و یفسر لکم کل شی‏ء و یشهد لی کما شهدت له» (عیون اخبارالرضا، ج2، صص 158 139) او به من شهادت خواهد داد، همان‏طور که من به او شهادت دادم، همان‏طور که من او را تصدیق کردم او هم مرا تصدیق می‏کند.

آشنایی با قرآن 7، صفحه 21-16

منبع : تبيان

 1 نظر

یاران خراسانی

04 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

یاران خراسانی

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم

چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

***

در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش

چون آینه خو کرده به ویرانی خویشم

***

لب باز نکردم به خروشی و فغانی

من محرم راز دل طوفانی خویشم

***

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم

***

از شوق شکرخند لبش جان نسپردم

شرمنده جانان زگران جانی خویشم

***

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

***

هر چند امین، بسته دنیا نیم اما

دلبسته یاران خراسانی خویشم

حضرت آیه الله خامنه ای

 2 نظر

`*•.¸¸.•* میلاد نور مبارک *•.¸¸.•*´

27 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

‘*•.¸¸.•* میلاد نور مبارک *•.¸¸.•*´

زائری دل شکسته ام / آه معصومه جان سلام

دل به مهر تو بسته ام / بانوی مهربان سلام

ای ضریحت حریم مهر / یاد سبزت شمیم دل

نام پاکت  نسیم  مهر / رحمت آسمان سلام

روی تو  قبله گاه دل / لطف تو شمع راه دل

آستانت  پناه دل / ای دل بی دلان سلام

هرکه یکسردلش شکست / از طبیبان نظر گسست

آمد رشته بر تو بست  / ای امید جهان سلام

هم شفا هم شفاعتی / هم دعا هم اجابتی

هم ولا هم ولایتی /  ای زمین را آمان سلام

آنکه مهرتوبرگرفت / ورغمت شور شر گرفت

بیکران زیرپرگرفت / بر تو تا بیکران سلام

 2 نظر

با امام صادق علیه السلام در سایه قرآن

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

با امام صادق علیه السلام در سايه قرآن

مرحوم شيخ كلينى در اصول كافى بخشى را به مسائل حجت و دليل‏ شيعيان اختصاص داده و در يكى از اخبار آن بخش چنين نقل كرده:  منصوربن حازم گويد: به امام صادق علیه السلام عرض كردم: خداوند بالاتراز آن است كه به وسيله مخلوقاتش شناخته شود بلكه اين‏ مخلوقاتند كه به وسيله خدا شناخته مى‏‌گردند.  امام صادق علیه السلام فرمود: راست گفتى.
گفتم: كسى كه دانست‏ براى او پروردگارى است، پس سزاوار است كه‏ بداند براى آن پروردگار رضا و سخطى است كه جز از راه وحى و رسول شناخته نمى‏‌گردند، پس اگر به كسى وحى نشد سزاوار است كه‏ دست‏ به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات كرد، خواهد ديد كه آنها حجت هستند و پيروى از ايشان واجب.  آنگاه به امام صادق علیه السلام مى‏‌گويد كه از مردم در مورد حجت‏ بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  پرسيدم. آنها گفتند: قرآن، ولى من به آنها تذكر دادم كه قرآن بدون سرپرست و قيم كفايت نمى‏‌كند، چرا كه گروههاى ‏مختلف از جمله مرجئه، قدريه و حتى زنادقه كه به قرآن ايمان هم ‏ندارند براى سخن خويش به قرآن استدلال مى‌‏كنند و روى همين جهات‏ است كه گفتم قرآن نياز به سرپرستى دارد كه هرچه در مورد آن‏ بفرمايد حق باشد و در اين ميان كسانى چون ابن مسعود و عمر و حذيفه به عنوان سرپرست معرفى شدند اما من سوال كردم كه آيا تمام قرآن را مى‏‌دانستند؟ در جواب گفتند:  خير، تنها على بود كه آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس ‏شهادت مى‌‏دهم كه على علیه السلام قيم و سرپرست قرآن است و پيروى از او واجب و پس از رسول خدا حجت‏ بر مردم است و آنچه در مورد قرآن ابراز عقيده كند حق است.  امام صادق علیه السلام پس از شنيدن سخنان او و استدلال زيبا و محكم وى‏ او را با گفتن «رحمك الله‏» ستود و دعايش كرد. (اصول كافى، ج 1، ص 168، حديث 2 دارالکتب الاسلامیه، تهران) 

سخنان جناب‏ منصور را ضميمه كنيد به فرمايش حضرت اميرالمومنين كه‏ مى‏‌فرمايد: «اين قرآن جز خطوطى كه ميان دو جلد نگاشته شده، چيزى نيست، به زبان سخن نمى‏‌گويد، ناچار بايد ترجمانى داشته‏ باشد» (نهج البلاغه، خطبه 125) 

در همين زمينه يكى از اصحاب امام صادق علیه السلام مى‏‌گويد:  شنيدم كه امام صادق علیه السلام مى‏‌فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنه‏ علم الله و عيبه وحى الله.» (ما ولى امر «امامت و خلافت‏»خدا و گنجينه علم خدا و صندوق وحى خدائيم) (اصول کافی، ج1، ص 192، حدیث 1) 

پدر گرامى آن‏ حضرت، امام باقر نيز علیه السلام مى‏‌فرمايد: نحن تراجمه وحى الله‏» (مامترجمان وحى خدائيم.) (همان، حدیث 3)

 1 نظر

داستانی از امام صادق علیه السلام / یک جهان در یک جسم

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
داستانی از امام صادق علیه السلام
یک جهان در يك جسم

روزى يك نفر نصرانى به محضر مبارك امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شد و پيرامون تشكيلات و خصوصيّات بدن انسان سؤ ال هائى را مطرح كرد؟

امام جعفر صادق عليه السلام در جواب او اظهار داشت:

خداوند متعال بدن انسان را از دوازده قطعه تركيب كرده و آفريده است، تمام بدن انسان داراى 246 قطعه استخوان، و 360 رگ مى باشد.

رگ‌ها جسم انسان را سيراب و تازه نگه مى‌دارند، استخوان‌ها جسم را پايدار و ثابت مى‌دارند، گوشت‌ها نگه دارنده استخوان‌ها هستند، و عصب‌ها پى نگه دارنده گوشت‌ها مى‌باشند.

سپس امام عليه السلام افزود:

خداوند دست‌هاى انسان را با 82 قطعه استخوان آفريده است، كه در هر دست 41 قطعه استخوان وجود دارد و در كف دست 35 قطعه، در مچ دو قطعه، در بازو يك قطعه؛ و شانه نيز داراى سه قطعه استخوان مى باشد.

و همچنين هر يك از دو پا داراى 43 قطعه استخوان است، كه 35 قطعه آن در قدم و دو قطعه در مچ و ساق پا؛ و يك قطعه در ران.

و نشيمن گاه نيز داراى دو قطعه استخوان مى‌باشد.

و در كمر انسان 18 قطعه استخوان مهره وجود دارد.

و در هر يك از دو طرف پهلو، 9 دنده استخوان است، كه دو طرف 18 عدد مى‌باشد.

و در گردن هشت قطعه استخوان مختلف هست.

و در سر تعداد 36 قطعه استخوان وجود دارد.

و در دهان 28 عدد تا 32 قطعه استخوان غير از فكّ پائين و بالا، موجود است.

و معمولا انسان‌ها تا سنين بيست سالگى، 28 عدد دندان دارند؛ ولى از سنين 20 سالگى به بعد تعداد چهار دندان ديگر كه به نام دندان‌هاى عقل معروف است، روئيده مى شود.(بحارالا نوار: ج 47، ص 218، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب: ج 3، ص 379. )


 1 نظر

به آتش کشیدن خانه‌ ی امام صادق علیه السلام

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

به آتش کشیدن خانه ی امام صادق علیه السلام

مُفَضّل بن عمر می‌گوید: ابوجعفر منصور عباسی به حسن بن زید که فرماندار حرمین « مکه و مدینه » بود، دستور داد که خانه‌ی امما صادق علیه السلام را بسوزاند. فرماندار از دستور اطاعت کرده و به خانه‌ی حضرت آتش زد و آتش درب ورودی، و راهرو خانه را سوزاند و به خانه سرایت کرد. امام صادق علیه السلام از خانه خارج شد و در حالی که میان آتش گام برمی‌داشت، می‌فرمود: « اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری، اَنَا بنُ ابراهیمَ خَلیلِ اللهّ ». منم پسر اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریش در اطراف زمین پراکنده‌اند (اعراق الثری لقب اسماعیل بوده است)، منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد). (اصول کافی، ج2، ص 501)

 نظر دهید »

دانشگاه امام صادق علیه السلام

22 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

دانشگاه امام صادق علیه السلام

در مدرسه علمیه جعفری بیش از بیست هزار دانشجو تربیت می‌شد که از کلاس اول تا آخرین حد اجتهاد و استنباط را به رهبری امام جعفر صادق پشت سر می‌گذاشتند و آنان نیز جهان اسلامی را به علم و دانش سیراب می‌کردند.

چهار هزار نفر از آنان در یک عصر شروع به تدریس و آموختن کردند و همگی به اتفاق می‌گفتند: « حَدَّثنا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ الصّادِقُ علیه السلام »

شاگردان ایشان در عصر خود چهارصد کتاب در فقه جعفری نوشتند که به چهارصد اصل مشهور است و کتب اربعه: کافی، من لا یحضره الفیقه، تهذیب و استبصار از آن اتخاذ و اقتباس شده است.

در مدرسه علمیه جعفری فقهایی نظیر ابان بن تغلب، محمدبن مسلم، جمیل بن دراج، ابن بن عثمان، حماد بن عیسی، بُرید عجلی و … تربیت شده‌اند. ابن بن تغلب به تنهایی سی هزار حدیث از پیشوای خود نقل کرده است.

در این دانشگاه فقط فقه تدریس نمی‌شد بلکه فنون مختلف و رشته‌های گوناگون نیز در مناسبت‌ها تدریس می‌شد: مثل علم تفسیر، اخلاق، کلام، توحید، طب، علوم طبیعی، شیمی، فیزیک، داروسازی و سایر علوم غریبه.

جابر بن حیّان و طرطوسی از شیمی‌دان معروف حوزه‌ی درس آن حضرت بوده‌اند جرجی زیدان (مسیحی عرب که نویسنده و روزنامه نگار بوده است.) می‌نویسد:

اروپائیان بیشتر از عرب‌ها در سرگذشت حال جابر و تألیفات او بررسی کرده‌اند و اعتراف صریح دارند که اساس علم کیمیاء جدید (شیمی) را جابر بنیان گذاشته و این علم را از امام صادق علیه السلام آموخته است.(مجموعه زندگانی چهارده معصوم، عمادزاده، ص 918)

 نظر دهید »

آشنایی با امام صادق علیه السلام در منابع اهل سنت

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

آشنایی با امام صادق علیه السلام در منابع اهل سنت

در این مطلب قصد دارم به معرفی خلاصه و مفید امام صادق در منابع اهل سنت بپردازم. امیدوارم در فضایی منطقی و بدور از تعصب مطالعه کنید

سخن علمای اهل سنت در مقام امام صادق

ذهبی در مورد امام صادق چنین گفته است:

مناقب جعفر کثیرة و کان یصلح للخلافة لسؤدده و فضله و علمه و شرفه رضی الله عنه.

ویژگی‌ها و فضائل جعفر بن محمد زیاد است و به خاطر آن بزرگواری و سیادت و فضل و علم و شرفش، صلاحیت خلافت بر مسلمین را داشت.

تاریخ الإسلام للذهبی، ج۹، ص۹۳

مالک بن أنس می گوید:

إختلفت إلیه زمانا، فما کنت أراه إلا على ثلاث خصال إما مصل و إما صائم و إما یقرأ القرآن و ما رأیته یحدث إلا على طهارة.

مدت زیادی نزد او رفت و آمد می‌کردم و او را فقط در ۳ حالت می‌دیدم: یا نماز می‌خواند و یا روزه بود و یا قرآن می‌خواند و فقط با طهارت سخن می‌گفت.

مسند الموطا ج۱ص۸۹

مِزّی در تهذیب الکمال می گوید:

ما رأیت أحدا أفقه من جعفر بن محمد.

از ابو حنیفه درباره جعفر بن محمد سوال کردند و گفت: تا به حال فقیه‌تر از جعفر بن محمد را ندیده‌ام.

تهذیب الکمال للمزی، ج۵، ص۷۹ ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج۶، ص۲۵۷

ادعاهای واهی ابن تیمیه و پاسخ به آن:

فالزهری اعلم باحادیث النبی صلی الله علیه و سلم و احواله و اقواله باتفاق اهل العلم من ابی جعفر محمد بن علی **منهاج السنه ص۴۰۶**

همانا زهری عالم تر بوده است از جعفر بن محمد به روایات و احوال و اقوال رسول الله

پاسخ به این ادعا:

برای پاسخ به این ادعای جناب ابن تیمیه فقط به گوشه ایی از کلام علمای اهل سنت در مورد علم امام صادق بسنده می نمایم:

امام ابوحنیفه

و ابوحنیفه فرموده است: «فقیه تر از جعفر بن محمد بچشم ندیده ام»** تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶**

عمرو بن المقدام

ابونعیم اصفهانى در کتابش بنام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل می کند که گفت «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»

یعنى «چون نگاه به جعفر بن محمد می کردم می دانستم که او از سلاله پیامبران است»** حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۹۳**

ابن حبان

و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق(علیه السلام)می گوید:

ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم»** تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴**

و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.

ابوحاتم

و ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکرة الحفاظ می نویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله»** تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۱۶۶**

یعنى «امام صادق آنگونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمی شود».

ابن ابى حاتم

و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل می کند که گفت از قول پدرش: جعفر الصادق ثقة لایسأل عنه.** تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۳**

یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود»

ابن حجر هیثمى

وى که یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت بشمار می آید در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به اینکه شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على(علیهما السلام) بدنیا آمدند که افضل و کاملتر از همه آنها امام جعفر صادق(علیه السلام) بودند که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفته اند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت کرده اند.** ابن حجر هیثمى: الصواعق المحرقة، ص ۱۲۰**

شبلنجى

این عارف بزرگ ربانى نیز که یکى دیگر از مؤلفین مشهور اهل سنت است در کتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «کان جعفر الصادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوة و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه»** نورالابصار، ص ۱۷۰**

یعنى: جعفر صادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع می شد و چون از خداوند چیزى می خواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.

ابن خلکان

این مؤلف مشهور و بنام اهل سنت نیز در کتاب خود موسوم به وفیات الاعیان اظهار داشته است: «و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فى مقالته… و کان تلمیذه ابوموسى جابر بن حیان الصوفى الطرسوسى قدألف کتاباً یشتمل على ألف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق وهى خمس مأة رسالة»** وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۲۹۱**

یعنى: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) از سادات اهل بیت(علیهم السلام)بشمار می رود و بدلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است … و ابوموسى جابر بن حیان یکى از شاگردان اوست که کتابى مشتمل بر هزار برگ تألیف نموده که متضمن رساله هاى امام جعفر صادق(علیه السلام) است که مقدار آنها به پانصد رساله می رسد.

خیر الدین الزرکلى

وى یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت می باشد که تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در کتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق(علیه السلام) نوشته: «کان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالک و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الکذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و کان جریئاً علیهم صداعاً بالحق»** الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۱**

یعنى: امام جعفر صادق(علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار می رود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او کسب علم کردهاند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل سنت امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبشان صادق است بخاطر اینکه هرگز کسى از او کذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.

محمد فرید وجدى

این نویسنده بنام نیز که یکى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى می باشد در دائرة المعارف مشهور خود از امام جعفر صادق(علیه السلام) صحبت به میان آورده و بعنوان یک سنى مذهب می نویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة کان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فى کلامه کان من افاضل الناس»** دائرة المعارف، ج ۳، ص ۱۰۹**

یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى(صلى الله علیه وآله) مىباشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.

ابو زهره

محمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان بنام در کتابى که به نام الامام الصادق به رشته تحریر کشیده است درباره حضرت می نویسد:«امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پربرکتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین می ساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند»

و اضافه می کند «علماء اسلام در هیچ مسأله اى آنگونه که بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شکل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل سنت هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده همچنانکه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشته اند.

و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نمودهاند»** الإمام الصادق، ص ۶۵ و ۶۸**

ابن الصباغ مالکى

این نویسنده نامدار اهل سنت نیز که در کتاب خود بنام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق(علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذکر نموده است در این باره می نویسد:«مناقب جعفر الصادق(علیه السلام)فاضلة أو صفاته فى الشرف کاملة، و شرفه على جبهات الأیام سائلة، و أندیة المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة»** الفصول المهمة، ص ۲۳۰**

جناب ابن تیمیه این اشخاص از علمای اهل سنت هستند یا نستند؟

ادعای ابن تیمیه

وجعفر بن محمد هو من اقران ابی جنیفه  و لم یکن ابو حنیفه ممن یاخذه عنه مع شهرته بالعلم**منهاج السنه ج۳ص۱۴۰**

ترجمه: جعفر بن محمد از هم قرن های ابی حنیفه بود و نبود ابوحنیفه از کسانی که علمش را از او گرفته باشد با توجه به شهرت جعفر بن محمد در علم

پاسخ به این ادعای  ابن تیمیه:

اقرار شارح منهاج السنه:

ان صحت الحکایه ان یکون قد استفاد منه بعض العلم ** منهاج السنه ج۳ص۱۴۱- حاشیه متن**

همانا قول صحیح آن هست که استفاده کرده است ابوحنیفه از او در بعضی از علوم.

اما اقرار های سایر علمای اهل سنت:

مسند أبی حنیفة - أبو نعیم الأصبهانی - ص ۶۶

حلیه الاولیاء ج ۳ص۱۹۶

الامام الصادق ص۲۵۲-۲۵۵

منبع: سایت گفتگوی آرام میان شیعه و سنی

 2 نظر

روزشمار ماه شوال (6)

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (6)

25 شوال
1. شهادت امام صادق (عليه السلام)


امام صادق (عليه السلام) در سال 148 ه‍ در چنين روزى وفات يافت (قلائد النحور، ج شوال، ص 139؛ اعلام الورى، ج 1، ص 514؛ جنات الخلود، ص 27؛ مستدرك سفينه البحار، ج 6، ص 66؛ كافى، ج 2،ص 377؛ ارشاد، ج 2،ص 180).

در شهادت حضرت نيمه رجب و نيمه شوال را هم گفته اند(شرح احقاق الحق، ج 28، ص 507)


شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودى بود كه منصور به آن حضرت خورانيد.(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 280)

مدت امامت آن حضرت 34 سال و عمر شريفشان 65 سال بود.


دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود كه عبارتند از: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان حمار از بنى اميه و سفاح و منصور دوانيقى از بنى عباس.


فرزندان آن حضرت هفت پسر و سه دخترند: حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)، اسماعيل، عبد الله، محمد ديباج، اسحاق، على عريضى (على بن جعفر مدفون در قم) عباس، ام فروه، اسماء فاطمه (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 280)

 2 نظر

سخنان حكمت آميز حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
سخنان حكمت آميز حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام)

‏1. كلمات قصارامام صادق عليه السلام

در كتاب “مجموعه شهيد اول (ره)” از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:


1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى يافتم.

2- و طلبتُ العافية، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گيرى (مثبت و سازنده) يافتم.

3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»:
و سنگينى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به يگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم يافتم.

4- و طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى يافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فى تقديم المال لوجه الله:و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خدا يافتم.

برگ عيشى به گور خويش فرست                      كس نيارد ز پس، تو پيش فرست.

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصية: و شيرينى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) يافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.

9- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة الليل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگى زن و فرزند يافتم.

12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصيحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت يافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايى يافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم.

18- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايى يافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى يافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى يافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.

22- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.

قناعت توانگر كند مرد را                              خبر كن حريص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويى يافتم.

25- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدين: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نيكى به پدر و مادر يافتم.(مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810)

 

2. اندرزهاى دهگانه

مردى از امام صادق عليه السلام اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چيست؟!

2- اگر روزى تقسيم شده است، حرص و آز براى چيست؟!

3- و اگر سنجش (در قيامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چيست؟!

4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزيدن براى چيست؟!

5- و اگر كيفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چيست؟!

6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چيست؟!

7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فريب براى چيست؟!

8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چيست؟!

9- و اگر تمام چيزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چيست؟!

10- و اگر دنيا ناپايدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چيست؟!(خصال صدوق ، ج 2، ص 45)

منبع: سخنان حكمت آميز، ترجمه و تحقيق ولي فاطمي


 

 نظر دهید »

عبادت و بندگي امام صادق عليه السلام

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
عبادت و بندگى امام صادق عليه السلام

‏ آنچه از واژه «عبادت» به هنگام استعمال آن فهميده مي شود روزه، نماز و حج و ديگر عبادتهاى بدنى است كه انجام آنها احتياج به قصد قربت دارد و وجود امام صادق عليه السلام از اين حيث زينت بخش عبادت كنندگان مي باشد.

سبط ابن جوزى در «تذكره» مي نويسد: علماى سيره نويس گفته ‏اند او به سبب اشتغال به عبادت و پرستش خدا از رياست‏ طلبى و دنيا خواهى منصرف بوده است.

ابن‏ طلحه در «مطالب السؤل» مي نويسد: امام جعفر بن محمد عليهما السلام صاحب دانشهاى فراوان بود و عبادتهاى زياد انجام مي داد و ذكرها و وردهاى پى در پى مي خواند. او اوقات خويش را به انواع عبادات و نيايشها تقسيم مي كرد.

ابو نعيم اصفهانى در «حيلة الاولياء» مي نويسد: او به عبادت و پرستش خدا رو آورده و در برابر خدا خاضع و خاشع و از رياست رويگردان بود.

مالك بن انس مي گويد: جعفر بن محمد عليهما السلام در يكى از سه حال بود: حالت روزه، نماز و ذكر. او از عابدان بزرگ و زاهد سترگ بود كه از خدا خشيت دارند. يك سال در سفر حج با او همراه بودم، هنگامى كه پس از بستن احرام بر مركب خويش قرار گرفت، تا مي خواست لبيك گويد، صدايش مي بريد و نزديك مي شد كه از مركب پائين افتد.
مالك در ادامه سخنش مي گويد: با فضيلت ‏تر از جعفر بن محمد از جهت دانش، عبادت و نيايش، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و از خاطر احدى نگذشته است .

پس هيچ جاى تعجب نيست كه امام ابو عبدالله عليه السلام با فضيلت‏ ترين مردم باشد از جهت عبادت، زهد وتقوى؛ زيرا حدود بندگى و عبادت هر كس بر پايه ميزان خداشناسى اوست و به مفاد آيه «انّما يخشى اللّه من عباده العلماءُ»، امام صادق عليه السلام كه در مرحله بالائى از علم و عرفان به ساحت الهى بوده، حدود عبادت و بندگى‏اش نيز به همين تناسب بوده است.

منبع: صفحاتي از زندگي امام جعفر صادق عليه السلام، ص322ـ321

 نظر دهید »

پيامك شهادت امام صادق عليه السلام

21 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

پيامك شهادت امام صادق عليه السلام


25 شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین اختر تابناک ولایت و امامت، رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) را به محضر مقدس منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عج) و تمامی مسلمین جهان ، خاصه شیعیان ارادتمند آن امام همام تسلیت و تعزیت عرض می نمایم.

.

.

.

بار دیگر ظالمانه، خیل جلادان شبانه

با دو دست بسته بردند یک غریبی را ز خانه

بار دیگر دست گلچین در مدینه آتش افروخت

بار دیگر آشیانی در میان شعله ها سوخت

داغ یک دسته شقایق، بر دل خونین صادق

بار دیگر شد شکسته حرمت قرآن ناطق

.

.

.

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند

بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند

اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند

که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

.

.

.

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

.

.

.

سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است.

امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک‏های غربت شیعیان است و دانش،

بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ‏های زرین احادیث، تسلیت می‏گوید.

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (5)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (5)


20 شوال
1. دستگيرى امام كاظم (عليه السلام)
در اين روز هارون ملعون به مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) به ظاهر براى زيارت و در حقيقت براى دستگير نمودن حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) آمد و آن حضرت را از مدينه به بغداد فرستاد(كافى، ج 2، ص 507 ـ بحار الانوار، ج 48، ص 206)

 1 نظر

روزشمار ماه شوال (4)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (4)

روز هفدهم شوال
1. جنگ خندق
در اين روز در سال 5 هـ‍ غزوه خندق (احزاب) و كشته شدن عمرو بن عبدود به دست امير المؤ منين (عليه السلام) به وقوع پيوست، و اين جنگ در زمستان به وقوع پيوست (فيض العلام،ص 76 77 ـ قلائد النحور، ج شوال، ص 107). وقوع جنگ خندق را بعضى در 8 ذى القعده (كشف الغمه، ج1، ص 150ـ الموسوعه الكبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله عليه و آله)، ج 3، ص 58) و بعضى در 15 شوال گفته اند، و استبعادى ندارد كه شروع جنگ در 15 شوال باشد. همچنين به قولى غزوه خندق در سال 4 ه‍ اتفاق افتاده است.(صحيح بخارى، ج 4، ص 1504)
در اين جنگ تعداد مسلمانان 3000 نفر و تعداد شهداى مسلمانان 6 نفر بود. تعداد كفار 10000 نفر بود ولى تعداد مقتولين كفار ذكر نشده است .
در اين جنگ مسلمانان داخل مدينه در اطراف شهر خندقى كندند. در اثناى اين كار منافقين جسارتها به پيامبر (صلى الله عليه و آله) نمودند و عمرو بن عبدود مبارز طلبيد ولى كسى جرأت نكرد. عمر بن خطاب از شجاعتهاى عمرو سخن گفت، و در مردم ايجاد ترس كرد.
عبد الرحمن بن عوف گفت: « اگر عمرو بر ما چيره شود همه ما را خواهد كشت. بهترين راه اين است كه محمد را دست بسته تحويل آنها دهيم!!» در چنين شرايطى پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: آيا دوستى هست كه شر اين دشمن را كفايت كند؟ آقا و مولايمان اسد الله الغالب على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود: من به مبارزه او مى روم. پيامبر (صلى الله عليه و آله) سكوت كردند، و تا سه بار اين كلام را فرمودند، و هر سه بار امير المؤ منين (عليه السلام) براى مبارزه اعلام آمادگى نمودند.
آخر الاءمر پيامبر (صلى الله عليه و آله) اجازه فرمودند و امير المؤ منين (عليه السلام) حركت كردند. در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: برز الايمان كله الى الشرك كله .
بعد از آن كه عمرو بن عبدو اسلام اختيار نكرد و دست از جنگ بر نداشت ، امير المؤ منين (عليه السلام) او را به يك ضربت از پا در آورد. در اين حال صداى تكبير مسلمين بلند شد و پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: مبارزه على بن ابى طالب (عليه السلام ) در روز خندق از اعمال امت من تا روز قيامت افضل است (كشف الغمه، ج 1، ص 150ـ بحار الانوار، ج20، ص 186 281)
2. وفات اباصلت هروى
در اين روز در سال 207 هـ ثقه جليل اباصلت عبد السلام بن صالح هروى كه اهل هرات بود پس از آزادى از زندان ماءمون از دنيا رفت.(مستدرك سفينه البحار، ج 5، ص 224)
اباصلت از اصحاب امام رضا (عليه السلام) و از خواص شيعيان بود، و كتاب « وفاه الرضا (عليه السلام) » تاءليف اوست. در ايران دو قبر منسوب به آن بزرگوار است: يكى در بيرون شهر مشهد، و ديگرى در دروازه رى قم (مراقد المعارف، ج 1، ص 107 108)

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (3)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (3)

روز پانزدهم شوال
1. جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (عليه السلام)
در سال 3 ه‍ در روز جنگ احد، حضرت حمزه سيد الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند(مسار الشيعه، ص 15 17، بحار الانوار، ج 20، ص 18ـ توضيح المقاصد، ص 27 ـ سيره ابن هشام، ج3، ص 68 ـ الموسوعه الكبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله عليه و آله)، ج 2 ،ص 110 ـ تقويم المحسنين، ص 12)
در اين جنگ مسلمانان هزار نفر بودند كه به نوشته عده اى سيصد نفر در بين راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. كفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد كشته هاى كفار 22 يا 23 يا 28 نفر، و تعداد شهدا 70 نفر بود(مسار الشيعه، ص 15) در اين روز دندان و پيشانى پيامبر (صلى الله عليه و آله) را شكستند(بحار الانوار، ج 20، ص 18)
فداكارى هاى امير المؤ منين (عليه السلام) در احد
در اين روز بر اثر فداكاريها و شجاعتهايى كه امير المؤ منين (عليه السلام ( در دفاع از وجود شريف خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زيادى بر بدن مباركش رسيد. اين در حالى بود كه ديگران فرار كرده بودند، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: يا على، آيا مى شنوى كه از آسمان تو را مدح مى كنند. يكى از ملائكه به نام رضوان مى گويد: لا سيف الا ذوالفقار و لافتى الا على. امير المؤ منين (عليه السلام) مى فرمايد: از خوشحالى گريستم و خداوند سبحان را بر اين نعمت حمد كردم (ارشاد، ج1، ص 87 ـ اسد الغابه، ج 4، ص 21 ـ مسار الشيعه، ص 16 ـ مصباح كفعمى، ج 2، ص 600)
در اين جنگ پيروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى كه به تعقيب دشمن رفتند و ميدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنايم شدند و اكثر نگهبانان مخالفت دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) نمودند و محل نگهبانى خود را رها كردند و مانند بقيه مشغول جمع غنايم شدند.
خالد بن وليد كه از سر دسته هاى كفار در اين جنگ بود از همان قسمت با كفار حمله كردند
تعداد اندكى از نگهبانان دره كه نرفته بودند شهيد شدند و كفار از پشت سر به مسلمانان حمله كردند. فراريان كفار هم تا اين وضع را ديدند بازگشتند و حمله به مسلمين شدت گرفت . جراحتهاى فراوانى بر بدن مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله) رسيد و شيطان فرياد بر آورد كه محمد كشته شده است! مسلمانان با شنيدن اين ندا فرار كردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله) محافظت مى كردند كه عبارت بودند از امير المؤ منين (عليه السلام) و ابودجانه كه شهيد شد و زنى به نام نسيبه و انس بن نضر كه تازه از مدينه رسيده بود.
ابوبكر و عمر در جنگ احد
عمر بن خطاب مى گويد: در احد با پيامبر (صلى الله عليه و آله) بيعت كرده بوديم بر اينكه كسى فرار نكند، و هر كس از ما كه فرار كند ضال و گمراه است، و هر كس از ما كشته شود شهيد است (بحار الانوار، ج 20، ص 5453)
احمد بن حنبل مى گويد: ابوبكر و عمر در اين جنگ فرار كردند. هنگامى كه امير المؤ منين (عليه السلام) در تعقيب فرارى ها بود، عمر در حالى كه اشك چشمانش را پاك مى كرد بر گشت و به امير المؤ منين (عليه السلام) عرض ‍ كرد: مرا ببخشيد!! امير المؤ منين (عليه السلام) فرمود: « آيا تو نبودى كه صدا زدى: محمد كشته شده است، به دين قبلى خود برگرديد »؟!! عمر گفت: اين كلام را ابوبكر گفته است! در اينجا بود كه اين آيه نازل شد: ان الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان (سوره آل عمران، آيه 155ـ اثبات الهداه، ج2، ص 364 365)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: در جنگ احد امير المؤ منين (عليه السلام) در حال دفاع از پيامبر (صلى الله عليه و آله) بودند، و ديگر اصحاب فرار مى كردند. آن حضرت همچون شير غضبناك از قفاى گريختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسيد كه به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده اى ديگر به سرعت فرار مى كردند. حضرت فرياد بر آورد: اى جماعت، بيعت شكستيد و پيامبر )صلى الله عليه و آله) را تنها گذاشتيد و به سوى جهنم مى گريزيد؟
عمر بن خطاب مى گويد: على را ديدم با شمشير پهنى كه مرگ از آن مى چكيد و چشمهايش از خشم مانند دو قدح خون بود، يا مانند دو كاسه روغنى كه آتش در او افروخته باشند مى درخشيد، و فهميدم كه اگر به ما برسد به يك حمله ما را خواهد كشت. اين بود كه جلو رفتم و عرض كردم: « يا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند مى دهم كه دست از ما بردارى، كه عرب را عادت است كه گاهى مى گريزد و گاهى حمله مى كندم زمانى كه حمله مى كند تلافى گريختن را مى نمايد». پس آن حضرت ما را رها كرد؛ و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد كه تاكنون از دلم خارج نشده است (بحار الانوار، ج20، ص 53 54 ـ قلائد النحور، ج شوال، ص 77)
در اين جنگ بر بدن مبارك امير المؤ منين (عليه السلام) هنگام حمايت از پيامبر (صلى الله عليه و آله) 90 جراحت بر صورت، سر، سينه، شكم، دست و پاى مبارك رسيد. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: « يا محمد، به خدا قسم اين عمل على بن ابى طالب ، مواسات است.» پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: « اين بدان جهت است كه من از اويم و او از من است. جبرئيل عرض كرد: و من از شما دو بزرگوارم.» (بحار الانوار، ج 20، ص 54)
بانويى به نام نسيبه در جنگ احد
در اين روز يكى از كسانى كه جانفشانى كرد و فرار نكرد، بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانويى به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او ام عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مسك آبى به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مى نمود. هنگامى كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند، مشك را به كنارى انداخت و خود را پيش روى پيامبر (صلى الله عليه و آله) سپر كرد، به گونه اى كه جراحات زيادى بر او وارد شد، كه مداواى يكى از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت .
اين زن فداكار دست به شمشير برد، و چنان ضربه اى بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) را داشت زد كه او فرار كرد. عبد الله فرزند نسيبه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع پيامبر)صلى الله عليه و آله) نمود و او قبول كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) به نسيبه فرمود: بارك الله عليك يا نسيبه. در اين حال پيامبر (صلى الله عليه و آله) ديد يكى از مهاجرين فرار مى كند در حاليكه سپرش را به پشتش ‍ بسته است. آن حضرت فرمودند: « اى صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنم برو.» سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: « سپر او را بردار.» او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: « مقام نسيبه از مقام فلان و فلان افضل است، چه اينكه فرار كردند.»(بحار الانوار، ج 20، ص 54)
شهادت حضرت حمزه (عليه السلام)
در اين روز جناب حمزه بن عبد المطلب (عليه السلام) به شهادت رسيد.
آن حضرت برادر رضاعى پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند.(بحار الانوار، ج 15، ص 281)
آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان كشته شد. هند به خاطر كشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر (صلى الله عليه و آله) را داشت، ولى كفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود كه او وحشى را با وعده هايى به كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) يا على مرتضى (عليه السلام) و يا حمزه تحريك كرد. وحشى گفت: « از كشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله) و پسر عمويش على (عليه السلام) عاجزم، ولى براى كشتن حمزه كمين مى كنم.»
او در ميدان جنگ با نيزه اى بر سينه و يا شكم مبارك آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد كرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشكافد و جگر مبارك آن حضرت را بيرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش كارگر نشد. همچنين هند با خنجرى گوشها، بينى و… آن حضرت را جدا كرد و به گردن انداخت .
پيامبر (صلى الله عليه و آله) هنگامى كه حمزه را با آن وضع ديدند، گريستند و عباى مبارك را روى او كشيدند كه خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند: يا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله … يا فاعل الخيرات، كاشف الكربات …. امير المؤ منين و فاطمه زهرا (عليها السلام) و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند(بحار الانوار، ج 20، ص 55 ـ حمزه سيد الشهداء (عليه السلام)، ص 2829) پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر بدن مبارك او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال كه معاويه خواست نهرى از احد عبود دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فورا خون جارى شد!
حضرت رضا (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: « بهترين برادران من على (عليه السلام) و بهترين عموهاى من حمزه است.» (عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 61 ـ رياحين الشريعه، ج4، ص 350)
2. رد الشمس
در اين روز بازگشت خورشيد براى امير المؤ منين (عليه السلام) به وقوع پيوسته است (قلائد النحور، ج شوال، ص 92 ـ مصباح كفعمى، ج 2، ص 600 ـ فيض العلام، ص 76 ـ تقويم المحسنين، ص 12ـ وقايع الشهور، ص 201). به قولى اين واقعه در 17 شوال بوده است. (بحار الانوار، ج 97، ص 384، ج 95، ص 189)
لازم به يادآورى است كه رد شمس براى امير المؤ منين (عليه السلام) دو بار اتفاق افتاده است: يكى در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله) در نزديكى مسجد قبا، و ديگرى پس از رحلت آن حضرت در سرزمين بابل در نزديكى حله (فيض العلام، ص 201)
علامه امينى (رحمه الله) به تفصيل احاديث رد الشمس را به طرق مختلف و همچنين كسانى را كه درباره رد الشمس كتاب تاءليف كرده اند در الغدير بيان فرموده است (الغدير، ج3، ص 183 204)
3. جنگ بنى قينقاع
در اين روز بعد از بيست ماه از هجرت نبوى غزوه بنى قينقاع واقع شد(بحار الانوار، ج 20، ص 5)، و بنابر قويل اين جنگ در صفر به وقوع پيوسته است.
4. وفات حضرت عبد العظيم (عليه السلام)
در سال 252 يا 255 ه‍ (مراقد المعارف، ج 2، ص 52 ـ مستدركات علم رجال الحديث، ج 2، ص 424 426) حضرت ابوالقاسم عبد العظيم حسنى فرزند عبد الله بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) وفات يافته است (مستدرك سفينه البحار، ج6، ص 66 ـ وقايع الشهور، ص 201). ايشان از مشاهير علما و از ثقات و فضلاى محدثين است كه در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى (عليهم السلام) روايت نقل كرده است (سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج 2، ص 54). كتاب خطب امير المؤ منين (عليه السلام) و كتاب اليوم و الليله از آثار آن بزرگوار است (سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج2، ص 54). جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقايدش خدمت امام زمانش ‍ حضرت هادى (عليه السلام) و تاييد آن حضرت درباره آنها به وضوح پيداست .
ايشان به طور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه يكى از شيعيان زندگى مى كرد(سيل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (عليه السلام)، ص 157ـ مراقد المعارف، ج 2، ص 54). تا هنگام وفات كسى متوجه نشد آن بزرگوار كيست ، تا اينكه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او يافتند كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود. مرقد مطهرش در شهر رى مشهور است .
پدر آن حضرت عبد الله مشهور به « عبد الله قافه » است. « قافه » نام مكانى بود كه جناب عبد الله از طرف پدر بزرگش جناب حسن بن زيد حاكم آنجا بود.
همسر حضرت عبد العظيم ، خديجه دختر قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) است (رياحين الشريعه، ج 4، ص 197). بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خديجه همسر حضرت عبد العظيم مى دانند(رياحين الشريعه، ج 4، ص 197، ج 5، ص 106)
دختر آن حضرت سلمى است كه حضرت عبد العظيم (عليه السلام) او را به عقد محمد بن ابراهيم بن ابراهيم بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابى طالب (عليهم السلام) در آورده و ثمره اين ازدواج سه پسر به نامهاى عبد الله و حسن و احمد بود(رياحين الشريعه، ج 4، ص 322)

 نظر دهید »

روزشمار ماه شوال (2)

12 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (2)

14شوال
1. مرگ عبدالملك بن مروان
در سال 86 ه‍ عبدالملك بن مروان سفاك بخيل، در دمشق به هلاكت رسيد(تتمه المتهى، ص 105ـ فيض العلام، ص 73 ـ مستدرك سفينه البحار، ج 5، ص 216)، و بعضى 15 شوال را ذكر كرده اند(قلائد النحور، ج شوال، ص 94). اين در حالى بو كه 21 سال و 6 ماه خلافت را غصب كرده بود. او پيش از سلطنت پيوسته ملازمت مسجد را داشت و تلاوت قرآن مى نمود و او را حمامه المسجد مي‌گفتند! وقتى خبر سلطنت به او رسيد قرآن را بر نهاد و گفت: « سلام عليك هذا فراق بينى و بينك » : « خداحافظ، اين آغاز جدايى بين من و توست!!»
بيمارى او كه سخت شد طبيب گفت: اگر آب بخورد مي‌ميرد. ولى تشنگى بر او غالب شد و از پسرش وليد آب طلبيد. او گفت: اگر آب بياشامى خواهى مرد! عبدالملك به دخترش التماس كرد كه آب بدهد، اما وليد پسرش مانع شد. عبدالملك گفت: بگذار به من آب بدهند، و گرنه تو را از وليعهدى خلع مي‌كنم، وليد اجازه داد و عبد الملك آب خورد و مرد.
از بزرگترين جنايات او به شهادت رساندن امام زين العابدين (عليه‌السلام) و مسلط كردن حجاج ثقفى بر شيعيان اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) بود(منتهى الآمال، ج 2، ص 39 ـ تتمه المنتهى، ص 106)

 نظر دهید »

تصاوير كم‌نظير از بقيع پيش از تخريب

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
تصاوير كم‌نظير از بقيع پيش از تخريب

 2 نظر

گلخانه ویران شده

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی
گلخانه ویران شده

هشتم شوال 1344ق، روزی است که بقعه‏های متبرک امامان آرمیده در زمین پاک بقیع، به دست گروه منحرف «وهّابی» به ویرانه‏ای تبدیل گشت و هجوم وحشیانه و جاهلانه این گروه، باعث خرابی گنبد و بارگاه چهار امام معصوم علیهم‏السلام گردید. این عمل وهابیت، در حالی صورت گرفت که جهان کنونی، همگی بر حفظ میراث فرهنگی خود و نشانه‏های تمدّن خویش، می‏کوشند و بر آن تاکید می‏ورزند.

بقیع، مزار خوبان

در قبرستان بقیع، افزون بر مزار ساده و غریب چهار امام معصوم، یعنی امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، امام سجّاد علیه‏السلام ، امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام چهره‏های دیگری نیز در خاک پاک آن آرام گرفته‏اند که عبارت‏اند از: عبداللّه‏ پدر پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله ، عباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر، صفیه عمه پیامبر، زینب، ام کلثوم و رقیّه دختران پیامبر، حلیمه سعدیّه دایه پیامبر، فاطمه بنت اسد و عقیل مادر و برادر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام ، تعدادی از همسران رسول خدا، و نیز تعدادی از صحابه و تابعین همچون: مقداد، جابربن عبداللّه‏ انصاری، مالک اشتر، عثمان بن مظعون، سعد بن معاذ، ابن مسعود، محمد حنفیه و….

پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله و زیارت بقیع

در کتاب‏های حدیثی و تاریخی اهل سنت، به سیره پیامبر در زیارت بقیع اشاره شده و به نقل از عایشه، آمده است: «پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله در آخرین بخش شب، خانه را به قصد زیارت بقیع ترک می‏کرد و هر زمان وارد این سرزمین می‏شد، به آنان چنین خطاب می‏نمود: درود بر شما ای ساکنان خانه‏های مؤمنان، آنچه به وقوع آن در آینده وعده داده می‏شدید، سراغتان آمد و میان مرگ و رستاخیز به سر می‏برید، ما نیز از پی شما خواهیم آمد. پروردگارا، اهل بقیع را بیامرز». خاطره‏های دیگر نیز از زیارت بقیع توسط پیامبر گرامی‏اسلام صلی‏الله‏علیه‏ و‏آله ، در تاریخ به ثبت رسیده است.

در بررسی اسلامی نیز می‏توان به بناگذاری ساختمان قبر پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و نیز برخی از یاران آن حضرت اشاره کرد که هیچ یک از گروه‏های اسلامی آن را ممنوع ندانسته‏اند؛ با این حال، بقعه‏های موجود بر فراز قبر چهار امام بزرگوار، در قبرستان بقیع، در سال 1344ق، به دست گروهی منحرف، ویران گردید.
گواهان اصالت تاریخی

هر حادثه‏ای، در روزهای نخست وقوع خویش، در چشم معاصران آن، از قطعیت برخوردار است، ولی مرور زمان و بی تفاوتی مردم، به تدریج از قطعیت آن حادثه می‏کاهد و پس از مدتی، غبار شک و تردید بر چهره آن نشسته، گاهی حالت افسانه به خود می‏گیرد. شکل‏گیری این روند در مورد اسلام، بیش از دیگر ادیان، خطرساز و مشکل‏زاست؛ زیرا اسلام، آیینی ابدی و جاودانی است و مردم جهان، باید تا روز رستاخیز از پرتو آن کسب نور کنند. از این رو، ضروری است در حفظ هر آنچه دوام قطعیت را باعث می‏شود، کوشید و بی‏شک حفظ آثار تاریخی مربوط به زندگی رهبران دینی و نمادهای به جا مانده بر قبور آنها، یکی از راه‏های استمرار قطعیت است. قبرستان بقیع نیز، که آرامگاه و پذیرای وجود چند تن از امامان و بزرگان دین است، از جاهایی است که حفظ و صیانت از آن ضروری است.

بقعه‏ گذاری

برخی از منحرفان، با استناد به دلایل بسیار ضعیف و ناپذیرفتنی، بقعه گذاری و ساختمان سازی بر فراز قبرها را ممنوع دانسته و آن را شرک و کفر دانسته‏اند؛ در حالی که بررسی دلایل محکم دینی و نیز عملکرد صحابه و عموم مسلمانان نشان می‏دهد که این عمل، از زمان صدر اسلام و حتی پیش از آن، جایز و مباح بوده است.

وجود قبرهایی در اطراف بیت المقدس مانند قبر داوود نبی علیه‏السلام در قدس و قبر حضرت ابراهیم علیه‏السلام و پسرانش در شهر الخلیل، که همگی دارای بناهای مرتفعی است، دلیلی بر جواز این کار و رواج آن در شریعت‏های دیگر می‏باشد. در بررسی اسلامی نیز می‏توان به بناگذاری ساختمان قبر پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله و نیز برخی از یاران آن حضرت اشاره کرد که هیچ یک از گروه‏های اسلامی آن را ممنوع ندانسته‏اند؛ با این حال، بقعه‏های موجود بر فراز قبر چهار امام بزرگوار، در قبرستان بقیع، در سال 1344ق، به دست گروهی منحرف، ویران گردید.

بازسازی قبور بزرگان در اسلام

قرآن مجید، همگان را به بزرگداشت نشانه‏های الهی در میان مردم فراخوانده و آن را نشانه پارسایی دل‏ها می‏داند. به یقین، پیامبران و اولیای الهی، از بزرگ‏ترین و بارزترین نشانه‏های دین خداوند هستند که وسیله ابلاغ دین و مایه گسترش آن در میان مردم بوده‏اند و یکی از راه‏های بزرگداشت آنها، حفظ آثار و قبرهای آنان و محافظت از نابودی آن مزارهای شریف و بناهای اسلامی‏اش می‏باشد

نوشته ی: ابراهیم اخوی

تنظیم: جهرمی زاده_گروه دین و اندیشه تبیان

 1 نظر

8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم

05 شهریور 1391 توسط معاونت فرهنگی

8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم

تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن …

در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس - عليه السلام - و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق - عليه السلام - و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق - عليهم السلام - قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم - و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .

طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب “تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت” بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)

عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: “… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آن‌ها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند.”

جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را “عنوان المجد في تاريخ نجد” گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانه‌هاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است!

اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه آن‌ها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشته‌اند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امام نماند. “جميل صدقي زهاوي” در خصوص فتح طائف مي نويسد: “طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانه‌ها كسي باقي نماند، به دكان‌ها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتاب‌ها را كه در ميان آن‌ها تعدادي مصحف شريف و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند.”

سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست وهابيان بيافتد، دارالحرب و دارالكفر!مي دانست. در كتاب “الدررالسنيه” مي خوانيم:

“وي - محمد بن عبدالوهاب - از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله نهي مي‌كرد و از شنيدن آن ناراحت مي‌شد. صلوات فرستنده را اذيت مي‌كرد و به سخت‌ترين وجه مجازات مي نمود.

حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم خود تفسير كند.”

محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ي خود در اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي” است، كه در قرن هشتم هجري مي‌زيسته است، از ابن تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله اينكه او خدا را جسم مي‌دانست! براي ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ي حود مي گويد: “ابن تيميه را بر منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را موعظه مي‌كرد و مي‌گفت: خداوند به آسمان دنيا مي‌آيد، همان گونه كه من اكنون فرود مي‌آيم! سپس يك پله از منبر پائين مي‌آمد!”

عقايد او آنچنان سخيف و بي‌مقدار بود كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير درآوردند.


اين قطره‌اي كوچك از مرداب اعتقادات و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است. در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. يكي از شبهات آنان مسأله‌ي بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام مي‌دانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم پاسخي مناسب به شبهه‌ي مذكور بدهيم. نخست آنكه: اين شبهه‌ي آنان را صريح آيه‌ي 21 سوره كهف دفع مي‌نمايد، كه در خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني كه مي‌خواستند ياد اصحاب كهف را گرامي دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته وجود داشت. از جمله مي‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم، خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور به عمل نياورد…

اما به راستي قومي كه در تاريخ نه چندان طولاني خود، چنان كه از زبان مورخين خودشان شنيديم قرآن‌ها را در خيابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا حتي تاريخي قرار گيرند؟!
منبع: سایت دکتر قزوینی

 2 نظر

روزشمار ماه شوال (1)

30 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

روزشمار ماه شوال (1)

روز اوّل ماه شوّال:

1.عید فطر

اول ماه شوال روز عید فطر است. قبل از نماز عید خوردن مقداری از تربت سیدالشهدا علیه السلام و نیز زیارت آن حضرت مستحب است(مسارالشیعه، ص14. توضیح المقاصد، ص25)

2.مرگ عمرو بن عاص

در سال 41 هجری عمروبن عاص خبیث در سن 90 سالگی به درک واصل شد(تتمه المنتهی، ص41/مسارالشیعه،ص15/قلائدالنحور، ج شوال، ص6/فیض العلام، ص 61_62/ مسترک سفینه البحار، ج5 ص213/ الغدیر، ج2 ص175/ مروج الذهب، ج2، ص120_123) مادر او نابغه کنیزی بود که عبدالله بن جذعان او را خرید و آزادش کرد . او به کار خلاف روی آورد و چون قیمتش نسبت به سایر زنان خلافکار ارزانتر بود مراجعه کننده بسیار داشت. لذا آبروی عبدااه بن جذعان را برده بود. از جمله در طهر واحد, ابولهب و امیه بن خلف و هشام بن مغیره و ابوسفیان و عاص بن وئل با او زنا کردند و عمروعاص به وجود آمد

هنگامی که وضع حمل کرد هر یک از آنان مدعی او شدند. آخرالامر قضاوت را بر عهده خود نابغه گذاشتند و او هم عاص را انتخاب کرد. به او گفتند: چرا عاص را انتخاب کردی در با اینکه بچه به ابوسفیان شبیه تر است؟ گقت: ابوسفیان بخیل است و عاص بهتر نفقفه میدهد! این عاص ملعون کسی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله را ” ابتر ” خطاب کرد و خاطر شریف حضرت را مکدر نمود تا آنکه سوره مبارکه کوثر نازل شد(الغدیر، ج2، ص 123ـ120)

با این نسبت و نژاد تعجبی ندارد که او دشمن پیامبر و علی بن ابیطالب علیهما السلام باشد و عمری با معاویه خون به دل امیرالمومنین علیه السلام کنند. واقعه صفین و قرآن بر سر نیزه کردن و شهادت مالک اشتر و واقعه حکمین و کارهای دیگر آن ملعون روشن است

او در وقت مرگ میگفت: چنان است که کوه رضوی را بر گردن من نهاده اند و درون من پر از خار است و مرا از سوراخ سوزنی بیرون میکنند.

3.جنگ قرقره الکدر

در این روز در سال 2 هجری جنگ قرقره الکدر به وقوع پیوست(مستدرک سفینه البحار، ج5، ص 206) این نام مربوط به آبی متعلق به بنی سلیم در سه منزلی مدینه است. سبب این جنگ این شد که به سمع مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله رسانده بودند که جمعی از بنی سلیم و بنی غطفان در قرقره الکدر اجتماع کرده اند تا به مدینه شبیخون بزنند. لذا آن حضرت پرچم اسلام را به دست امیرالمومنین علیه السلام دادند و حضرت را با دویست نفر به آنجا فرستادند. هنگامیکه امیرالمومنین علیه السلام به آنجا رسیدند دیدند که آن جماعت از آنجا گریخته اند و تا آن حضرت آنجا بودند کسی برنگشت(منتهی الآمال، ج1، ص 58)

 

روز سوّم ماه شوّال:

1.قتل متوکل

در سال 247 هجری در شب چهارشنبه متوکل عباسی ملعون به دستور فرزندش به قتل رسید. مدت خلافت او 14 سال و ده ماه و عمر نحسش 41 سال بود.(توضیح المقاصد، ص26/ تتمه المنتهی، ص322/ بحارالانوار، ج50 ص210/ فیض العلام، ص65/ تاریخ سامراء، ج3، ص324/ البدایه و النهایه، ج10، ص385/ تاریخ بغداد، ج2، ص119)

متوکل بعد از واثق در 232 هجری به خلافت نشست. در ایام او لهو و لعب و طرب مخصوصا در مجلس او بسیار بود. او مردی خبیث السیره بود و چنانچه امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود کافرترین آل عباس بود. عمرو بن فرج را والی مدینه و مکه کرد و او به مردم دستور داده بود که کسی به آل ابی طالب احسان نکند و اگر کسی ک.چکترین احسانی کند سخت عقوبت خواهد شد به حدی کار بر علویین تنگ شده بود که لباسهای زنان علویه کهنه و پاره شده بود و پیراهن سالمی را برای نماز به نوبت می پوشیدند و نخ ریسی میکردند تا متوکل به درک واصل شد.

از اعمال زشت و پست متوکل این بود که همیشه و در همه جا امیرالمومنین علیه السلام را به بدی یاد میکرد و به آن حضرت جسارت میکرد. او 17 بار قبر مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را خراب کرد ولی دوباره بنا شد. متوکل در راه زیارت آن حضرت دست قطع میکرد و زوار را میکشت.

به خاطر جسارتهایی که متوکل در مجلسی به امیرالمومنین علیه السلام کرد منتصر پسرش در شب چهارشنبه سوم یا چهارم ماه شوال چند نفر از غلامهای خاص در را ماُمور کشتن وی کرد و آنها در حالی که متوکل مشغول شرب خمر بود خونش را ریختند و به درکات جحیم شتافت.

در همان روزی که متوکل به دستور پسرش منتصر کشته شد مردم با او در قصر معروف جعفری بیعت کردند. منتصر مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود و برعکس پدر خود به آل ابی طالب احسان میکرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمی گشت.

او زیارت امام حسین علیه السلام را آزاد کرد ومانع احدی نشد و دستور داد فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهما السلام رد کنند و اوقاف آل ابی طالب علیه السلام را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرض شیعیان عی علیه السلام نشود. همچنین برای علویین و علویات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. او در روز 25 ربیع الاول سال 248 بیمار شد و در پنجم ربیع الثانی هنگام عصر درگذشت و مدت خلافتش شش ماه بود. گفته شده که او مسموم شد به زهری که در شاخ حجامت ریخته بودند.(تتمه المنتهی، ص330_332/ فیض العلام، ص65_66، 227/ تاریخ الخلفاء، ص357)

روز چهارم ماه شوّال:

1.جنگ حنین

در این روز در سال 15 هجری بعد از 15 روز از فتح مکه غزوه حنین به وقوع پیوست(مستدرک سفینه البحار، ج6، ص 65)تعداد لشگر اسلام 12 هزار نفر از مکه و ده هزار نفر از مدینه بودند. در این جنگ چهار نفر شهید شدندو تعداد مقتولین از کفار را بیش از 300 نفر نوشته اند.(توضیح المقاصد، ص26/ بحارالانوار، ج21، ص181/ الموسوعه الکبری فی غزوات النبی الاعظم صلی الله علیه و آله، ج5، ص6)

یکی از موارد ابوبکر و عمر در همین جنگ بوده است.(فیض العلام، ص 73) تاریخ این جنگ را ماه رمضان و 3 و 10 و 11 شوال هم نقل کرده اند.(فیض العلام، ص 67)

روز پنجم ماه شوّال:

1.حرکت به سوی جنگ صفین

در سال 36 هجری در چنین روزی امیرالمومنین علیه السلام برای رفتن به صفین آماده شدند و ابو مسعود عقبه بن عامر انصاری را در کوفه جانشین خویش قرار دادند(تتمه المنتهی، ص23/ فیض العلام، ص69)

2.ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه

در سال 60 هجری در چنین روزی حضرت مسلم علیه السلام وارد کوفه شدند.(قلائد النحور، ج شوال، ص17/ فرسان الهیجاء، ج2 ، ص70/ فیض العلام، ص69/ شرح احقاق الحق، ج 23، ص649/ وقایع الشهور، ص193)

مردم کوفه به خدمتش شتافتند و نامه امام حسین علیه السلام را استماع کردند و هجده هار نفر با آن حضرت بیعت کردند. جناب مسلم علیه السلام نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت و بیعت کوفیان را اطلاع داد و تشریف فرمایی آن حضرت را به کوفه خواستار شد.

روز ششم ماه شوّال:

1.توقیع برای حسین بن روح

روز یکشنبه سال 305 هجری اولین توقیع امام عصر علیه السلام در دوران غیبت صغری برای جناب حسین بن روح رحمه الله علیه صادر شد(بحارالانوار، ج51، ص356/ غیبت شیخ طوسی، ص227/ وقایع الشهور، ص193)

روز هشتم ماه شوّال:

1.ویرانی قبور ائمه بقیع علیهم السلام

در این روز در سال 1344 هجری قبور ائمه بقیع علیهم السلام و نیز قبر حضرت حمزه در اُحد به دست وهابیون تخریب شد.(مستدرک سفینة البحار، ج 6، ص 65 - 66)

 

علت و انگیزه تخریب این قبور مطهر در کتب مختلفی که بر رد عقائد ضاله وهابیت تألیف شده ، بیان گردیده است.

آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین علیهم السلام ، دیگر قبور را هم تخریب نمودند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا علیها السلام ، قبر مطهر فاطمه بنت اسد علیهما السلام مادر امیرالمؤمنین علیه السلام ، قبر مطهر حضرت ام النبین علیها السلام ، قبر ابراهیم پسر پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق علیه السلام ، قبر دختران پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر حلیمه سعدیه مرضعۀ پیامبر صلی الله علیه واله و قبور شهدای زمان پیامبر صلی الله علیه واله.

وهابیان در سال 1343 در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب ، ابی طالب ، خدیجه ، و زادگاه پیامبر صلی الله علیه واله و فاطمه زهرا علیها السلام را با خاک یکسان کردند . در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند.

در مدینه گنبد نبوی را به توپ بستند ، ولی از ترس مسلمانان قبر شریف را تخریب نکردند. در شوال 1343 با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع علیهم السلام اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند.

قبر حضرت حمزه علیه السلام و شهدای احد را با خاک یکسان کردند ، و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر صلی الله علیه واله ، قبر اسماعیل پسر حضرت صادق علیه السلام و دیگر قبور را هم خراب کردند.

در همان سال به کربلای معلی حمله کردند ، و ضریح مطهر را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثراً از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود ، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علما ، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.(کشف الارتیاب ، ص 77/  شهداء الفضیلة ، علامه امینی، ص 388)

 

جنگ حمراء الاسد(مستدرک سفینة البحار : ج 6 ص 65 - 66)

در این روز در سال 3 هجری جنگ حمراء الاسد اتفاق افتاد. ” حمراء الاسد ” نام مکانی در اطراف مدینه است.

بعد از جنگ احد (بنابر قولی که جنگ اُحد در هفتم شوال نقل کرده است.)

  و آمدن مسلمانان به مدینه ، پیامبر صلی الله علیه واله برای آنکه مبادا قریش مراجعت کنند و به مدینه حمله نمایند امر نمود تا بلال ندا دهد: امر خداوند متعال است که باید آنان که در احد حاضر بوده اند و جراحت دیده اند به تعقیب دشمن بروند. اصحاب کار معالجه را رها کردند و لباس رزم پوشیدند.

امیرالمؤمنین علیه السلام هم با اینکه بیشتر از 80 جراحت برداشته بود و بعضی آنقدر عمیق بود که فتیله داخل آن قرار داده می شد ، لباس رزم پوشیدند و رسول خدا صلی الله علیه واله در حالیکه به او نگاه می کرد و می گریست پرچم را به آن حضرت داد و مسلمین حرکت کردند.

بعد از تعقیب و تاخت بر کفار ، مسلمانان سه روز در حمراء الاسد ماندند و آنگاه به مدینه مراجعت کردند.(بحار الانوار، ج 20، ص 1 - 146/ منتهی الآمال، ج 1، ص 64)



 1 نظر

کاغذ دیواری عید فطر

29 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

           

            

        

          

         

        

 نظر دهید »

تبریک عید فطر

29 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

* تبریک عید فطر

* این عید سعید و فرخنده را به حضور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف و نایب برحقش حضرت امام خامنه‌ای مد ظلله العالی و تمام مسلمان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.

* عید فطر؛ عید پایان یافتن رمضان نیست. عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد میشود. رمضان کورهای است که هستی انسان را میسوزاند و آدمی نو با جانی تازه از آن سر بر میآورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرها و افطارهایش. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر در عید فطر درنیابیم که از نو متولد شدهایم؛ اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم؛ عید فطر، عید ما نیست.


* خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان و این اجازه را به ما دادی تا سحرها عاشقانه با تو سخن بگوییم و درد دلمان را با تو بگوییم و اکنون روز اول شوال را بر ما عید گرداندی عید بر عاشقان مبارکباد.


چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم.

اللهم عجل لولیک الفرج


 

 نظر دهید »

شعر عید فطر

29 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

شعر عید فطر

 بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد                             بگذشت شب هجران، معشوق پديد آمد

آن صبح چو صادق شد، عذراي تو وامق شد                     معشوق توعاشق شد، شيخ تو مريد آمد

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد                           شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کليد آمد

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکي رفت                             هرچند چو خورشيدي بر پاک و پليد آمد

از لذت جام تو دل مانده به دام تو                                      جان نيز چو واقف شد، او نيز دويد آمد

بس توبه شايسته برسنگ تو بشکسته                            بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

باغ از دي نامحرم سه ماه نمي زد دم                                بر بوي بهار تو، ازغيب رسيد آمد


 نظر دهید »

فرشته ها شاهد باشید

28 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

فرشته ها شاهد باشید


پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

« یَقُولُ لِمَلائِکَتِهِ یَومَ العیدِ: ما جَزاء الأَجیرِ اِذا عَمِلَ عَمَلَهُ، فَیَقُولُونَ: یا رَبَّنا جَزاؤُهُ اَن تُوَفّ،ی اَجرَهُ، فَیَقُولُ: اِشهَدُوا مَلائِکَتی اِنّی غَفَرتُ لَهُم.»

خداوند متعال در روز عید به فرشته‌هایش می‌فرماید:

پاداش عامل و کارگری که امروز اعمال روز را انجام می‌دهد، چیست؟ فرشته‌ها عرض می‌کنند: ای پرودگار ما! پاداش او این است که به کار و عملش ارزش دهی.

خداوند غفور می‌فرماید: ای فرشته‌هایم شاهد باشید! من آنها را آمرزیدم. (روضة الواعظین، ج2، ص 354)

 1 نظر

عید فطر، روز سپاسگزاری

28 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

عید فطر، روز سپاسگزاری


فضل بن شاذان می‌گوید: امام رضا علیه السلام فرموده است:

« اِنَّما جُعِلَ یَومُ الفِطرِ العیدَ لِیَکوُنَ لِلمُسلِمینَ جمیعاً یَجتَمِعُونَ فیهِ وَ یَبرُزوُنَ لِلهِ عَزَّوَجَلَّ فَیُمَجِّدوُنَهُ عَلی ما مَنَّ عَلَیهِم، فَیَکوُنُ یَومَ عیدٍ وَ یَومَ فِطرٍ وَ یَومَ زَکاةٍ وَ یَومَ رَغبَةٍ وَ یَومَ تَضَرُّعٍ …»

روز فطر که عید قرار داده شده، به خاطر این است تا برای مسلمانان محل اجتماع باشد و در آنجا جمع شوند و برای خدا بیرون آیند و خدا را در مقابل نعمتهایی که به آنها بخشیده، تحمید و تمجید نمایند، پس روز فطر روز عید است، روز اجتماع، روز شکستن روزه، روز زکات، روز میل و دوستی، و روز تضرع و زاری است … .(من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 504)


 نظر دهید »

نماز عید

28 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

نماز عید


در دو عيد و خواندن نماز مخصوص عيد مستحب است .(1)

وقت نماز عيد

1- وقت نماز عيد از طلوع آفتاب تا ظهر است .(2)

2- مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند.

3- مستحب است در عيد فطر, بعد از بلند شدن آفتاب , افطار كنند و زكات فِطره را هم بدهند, سپس نماز عيد را بخوانند.(3)

چگونگى نماز عيد

1- نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است با نُه قنوت و اينگونه خوانده مى شود:

– در ركعت اوّل نماز پس از حمد و سوره بايد پنج تكبير گفته شود, و بعد از هر تكبير يك قنوت , و بعد از قنوت پنجم تكبير ديگرى و سپس ركوع و دو سجده .

– در ركعت دوّم پس از حمد و سوره چهار تكبير گفته مى شود و بعد از هر تكبير يك قنوت و بعد از قنوت چهارم تكبير ديگرى و سپس ركوع و دو سجده و تشهد و سلام .(4)

– در قنوت هاى نماز عيد هر دعا و ذكرى بخوانند كافى است , ولى بهتر است به اميد ثواب اين دعا را بخوانند:
اَللّهُمَّ اَهْلَ الْكِبْرِياَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ

خدايا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شايسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شايسته عفو

وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذَا الْيَومِ الَّذى

و رحمت و اى شايسته تقوى و آمرزش از تو خواهم به حق اين روزى كه

جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمينَ عيداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً]

قرارش دادى براى مسلمانان عيد و براى محمد صلى الله عليه و آله ذخيره و شرف

وَمَزِيْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنى فى كُلِّ خَيْرٍ

و فزونى مقام كه درود فرستى بر محمد و آل محمد و درآورى مرا در هر خيرى كه

اَدْخَلْتَ فيهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ كُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ

درآوردى در آن خير محمد و آل محمد را و برونم آرى از هر بدى و شرى كه برون آوردى

مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ

از آن محمد و آل محمد را - كه درودهاى تو بر او و بر ايشان باد - خدايا از تو خواهم

خَيْرَ ما سَئَلَكَ مِنْهُ عِبادُكَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُكَ الْصّالِحُونَ

بهترين چيزى را كه درخواست كردند از تو بندگان شايسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شايسته ات.(5)

احكام كلّى

1 تمام نمازهاى مستحبى, دو ركعت است, مگر نماز وتر و اعرابى.

ـ اَعرابى يعنى عرب صحرانشين ـ روايت شده است كه روزى يك عرب صحرانشين خدمت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) رسيد و عرض كرد كه مادر صحرا زندگى مى كنيم و با مدينه فاصله زياد داريم و نمى توانيم هر هفته به شهر بياييم و در نماز جمعه شركت كنيم , عملى به من بياموزيد تا در روز جمعه انجام دهم و فضيلت جمعه را دريابم, حضرت, نمازى به او ياد دادند كه جمعاً ده ركعت است, ابتدا دو ركعت و سپس دو نماز چهار ركعتى با آداب خاص كه در كتب ادعيه آمده است. محلقات مفاتيح الجنان (باقيات الصالحات ) نمازهاى مستحبى.

2 هيچ كدام از نمازهاى مستحبى اذان و اقامه ندارد.

3 در هيچكدام از نمازهاى مستحبى خواندن سوره پس از حمد لازم نيست , مگر آن كه خواندن سورهء معينى در آن شرط شده باشد.(6)

1ـ توضيح المسائل , م 1516
2ـ توضيح المسائل , م 1517
3ـ توضيح المسائل , م 1518
4ـ همان , م 1519
5ـ همان , م 1520
6ـ العروةالوثقى , ج 1 ص 515 م 1و تحريرالوسيله , ج 1 ص 165 م2

 نظر دهید »

شب قدر، بيست و يكم و بيست و سوم؟

21 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

شب قدر، بيست و يكم يا بيست و سوم؟

ابوبصير، به امام صادق عليه السلام عرض كرد: فدايت شوم! شبي كه اميدها به آن بسته است، كدام شب است؟

فرمود: يا در شب بيست و يكم و يا بيست و سوم است. ابوبصير عرض كرد: اگر قدرت نداشته باشم، هر دو شب را عبادت كنم و زنده بدارم، چه كنم؟ كدام يك را انتخاب نمايم؟

امام صادق عليه السلام تعيين نفرمود كه كدام شب است، ولي افزود: « ما اَيسَرَ لَيلَتَينِ فيما تَطلُبُ » چه آسان دو شب براي آنچه مي‌خواهي. يعني آن نتيجه‌اي كه تو در نظر داري به آن برسي براي آن دو شب احيا آسان است، نبايد تنبلي كرد. (نورالثقلين، ج5، ص 625)

 3 نظر

حكايت مرد جُهَنّي

21 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

حكايت مرد جُهَنّي

محمدبن يوسف از پدرش نقل مي‌كند كه گفته است:

از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مي‌فرمود: شخصي از قبيله جُهنّي (اسم آن شخص عبدالله بن انيس انصاري بود) به خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمد و عرض كرد: « يا رسول اللهِ! اِنَّ لي اِبِلاً وَ غَنَماً وَ عَمَلَةً فَاُحّبُّ اَن تَأمُرَني بِلَيلَةٍ اَدخُلُ فيها فَأَشهَدُ الصَّلوةَ » اي پيامبر خدا! من شتران، گوسفندان، غلامان و كارگران بسياري دارم و نمي‌توانم هميشه به مدينه بيايم و پشت سر شما نماز بخوانم و علاقمندم شبي را از ماه رمضان برايم معين كني كه در آن شب به مدينه آمده حضورتان كسب فيض كنم و در نماز حاضر شوم.

حضرت او را به نزديك خود خواند و آهسته در گوشش چيزي گفت. آن مرد هر سال شب بيست و سوم ماه رمضان كه فرا مي‌رسيد، با همه مال و حيوانات و غلامان و افراد خانواده به مدينه مي‌آمد و تا به صبح آن شب را احياء مي‌داشت و بامداد با همه تشكيلات به محل خود باز مي گشت. (تهذيب، ج4، ص 330)

 

 نظر دهید »

راه شناخت علی علیه السلام

20 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

راه شناخت علی علیه السلام


محبت نجات بخش نیست، معرفت نجات بخش است. ما موظف به شناخت علی در زمان خودمان هستیم نه محبت به امام.
هر کسی که علی را بشناسد، محبت واقعی را می‌فهمد و می‌شناسد نه محبت تلقینی که ثمری ندارد. دکتر علی شریعتی

 نظر دهید »

درد علی!!!!

20 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

درد علی!!!!

درد علي دو گونه است: دردي كه از ضربه ي ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده…و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش احساس مي كند.
اما اين درد علي نيست
دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده است ،تنهايي است كه ما آن را نمي شناسيم .بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را ، كه علي درد شمشير را احساس نمي كند.
و ….ما
درد علي را احساس نمي كنيم. دکتر علی شریعتی


 نظر دهید »

شب قدر، شب ارتباط با خدا

18 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی
شب قدر، شب ارتباط با خدا

جمعیت از خود بی‌خود شده است. چراغ‏ها خاموش است. در تاریكى صداى گریه و ناله از هر سو برمى‌خیزد. انگار اینها همان انسان‏هایى نیستند كه ساعتى پیش در كوچه و خیابان راه می‌رفتند از بقالى و لبنیاتى و نانوایى خرید می‌كردند، گاهى بر هم اخم می‌كردند و از یكدیگر دلگیر می‌‏شدند. پیش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اینها از یك سیاره دیگر آمده‏‌اند، از سیاره عشق و دوستى؛ از سیاره دل‌هاى نرم و آماده. از سیاره‏‌اى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نیست. آنجا دیگر كسى به فكر بزرگى و كوچگى خانه، زیبایى و زرق و برق اتومبیل و لباس، تفاخر و رفاه و دنیاطلبى نیست. اینها از كجا آمده‏‌اند كه این‏طور ضجه می‌زنند. این‏گونه از خود بی‌خود می‌شوند. شانه به شانه هم می‌نشینند و تكان‏هاى شانه یكدیگر را حس می‌‏كنند. اینها از كجا آمده‌‏اند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضایى سرشار از نفس فرشتگان تبدیل كرده است.

صداى آرام بخش مجرى مراسم، فریادها را به سكوت مبدل می‌‏كند: گوش كن امشب فرض كن اینجا تنهایى، فرض كن هیچ كس جز تو نیست. تنهاى تنها. فرض كن در تنهایى قبر و در تاریكى قبر به خودت آمدى، یك عمر معصیت كردن، یك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، یك عمر جواب محبت‏هاى او را با بى اعتنایى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اینجا در آرامگاه ابدى، جایى كه هیچ برگشتى نیست، هیچ فریادرسى نیست. جایى كه تو هستى و نتیجه اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت می‌افتد. این تاریكى، همان تاریكى شب قبر است. فكر كن كه عذاب‏هاى الهى در راه هستند. تو را به جان على ‏(علیه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته می‌‏شود! این محیط را فراموش كن.

«امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمی‌‏دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى می‌‏زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس می‌كنم سبك شده‏‌ام، حس می‌كنم پاك شده‏‌ام، حالا من هم می‌توانم او را صدا بزنم.»

حالا یك نفر از تو می‌‏پرسد شب‏هاى قدر چه كردى؟ از شب‏هاى قدر چه توشه‏‌اى برداشتى؟ وقتى درهاى رحمت ‏به رویت ‏باز بود، چرا استفاده نكردى؟ خدایا من امشب آمده‏‌ام كه بگویم اشتباه كردم. آمده‏‌ام بگویم نفهمیدم، نمی‌‏خواستم با توى مهربان، مخالفت كنم. خدایا اگر قرار است امشب مرا نیامرزى، همین الان مرا از دنیا ببر. حالا قرآن‏ها را روى سر بگیرید. قرآن خیلى عزیزه. قرآن را روى سرهاى خود بگیرید و در تاریكى قبر فریاد بزنید: الهى بك یا الله …

صداى جمعیت ‏یك بار دیگر اوج مى‌گیرد هیچ كس حال خود را نمی‌فهمد. هیچ كس به فكر وضع ظاهرى خود نیست. گویا در این جمعیت هر كس در خلوت خود ناله می‌كند؛ گویى هر كس از بدى اعمال خود ضجه می‌‏زند.

این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابی‌هاى خانه دخترش هم براى او اشك می‌ریختند، گوش كن. می‌خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك می‌كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.

صداى آمیخته با گریه مداح در میان فریادهاى حاضران گم می‌شود. مراسم شب نوزدهم پایان یافته است. چراغ‏ها روشن می‌شود، چهره‏ها هنوز اشك‏ آلود است. جمعیت‏ به آرامى از فضاى مصلى خارج می‌‏شوند.

براى گفت‏ و گو جوان هجده ساله‏اى را انتخاب می‌كنم كه با شلوار لى و بلوز نوشته‌‏دارى كه بر تن دارد، كاملا شبیه جوان‏هاى امروزى است؛ همان‏ها كه بعضی‌‏ها اصلا انتظار دیدنشان را در چنین جاهایى ندارند. او را از وقتى كه با ناله‏‌هاى دلخراشش، در تاریكى مصلى بر سر و رو خود می‌زد، نشانه كرده بودم. چند قدمى به دنبالش می‌‏روم كاملا از فضاى مصلى خارج شدیم. دو سه قدم در كنارش برمی‌دارم و هنگامى كه توجهش جلب می‌شود، می‌گویم:

- قبول باشه، مراسم با حالى بود.

این جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقایى كه مرغابی‌‏هاى خانه دخترش هم براى او اشك می‌ریختند، گوش كن. می‌خواهم در همین حالى كه دارى یك دعا بخوانم. خدایا اگر امشب در سرنوشت ‏یك‌ ساله ما مقدر كردى كه این آخرین شب قدرى باشد كه آن را درك می‌‏كنیم، خدایا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشیده شدن گناهان ما باشد.

- سرى تكان می‌‏دهد، به علامت تایید و می‌خواهد در سكوت، راهش را ادامه دهد كه باز می‌گویم بچه كدام محله‌‏اى؟ با كنجكاوى نگاهم می‌كند، نگاهش آن چنان نافذ است كه بیش از آن نمی‌توانم مقاومت كنم و ناگهان ماجراى تهیه گزارش را می‌گویم. با تعجب گوش می‌‏كند. مثل این ‏كه اولین بارى است كه در چنین موقعیتى قرار می‌گیرد. شاید هم اصلا انتظارش را نداشته كه در چنین جایى مورد نظرخواهى قرار بگیرد. اما هر چه هست، انگار با خودش كنار می‌آید كه چند كلمه‏‌اى از احساسش در شب قدر صحبت كند:

«امشب چشم من به روى چیزهایى باز شد كه پیش از این نمی‌دیدم، اگر هم جسته و گریخته، گاهى كسى در این مورد حرفى می‌زد، برایم خیلى مهم نبود. اما حالا حس می‌كنم سبك شده‏‌ام، حس می‌كنم پاك شده‏‌ام، حالا من هم می‌توانم او را صدا بزنم.»

منبع:مجله دیدار آشنا، ش 18، محسن قائمى.

 6 نظر

نقش علی علیه السلام در وحدت جامعه

18 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

نقش على عليه السلام در وحدت جامعه

كسى را نمی‌توان يافت كه چون امام على عليه السلام خواهان خير و صلاح امت بوده باشد؛ چرا كه او همواره بر آن بود تا مسير تاريخ را در بستر واقعى آن به جريان اندازد. اگر چه مردم در انتخاب و گزينش رهبرى راه خطايى را پيمودند، اين چيزى نبود كه امام را وادارد تا تصميم عجولانه بگيرد؛ زيرا امام به فراست، تبعات جانبى اين دگرگونى را دريافته بود. عامه مردم از وجود فرصت طلبان كاملا بى اطلاع بودند، از اين رو، هم در انتخاب خليفه و هم در روش عزل وى اشتباه كردند و شايد در موقعيت و جو آن چنانى، هر كسى جاى آنان می‌بود همين تصميم را اتخاذ می‌کرد؛ زيرا عثمان بارها پيمان بست و نقض پيمان كرد. عثمان به وضوح احساس می‌کرد كه على عليه السلام خير و صلاح وى را می‌خواهد؛ جز اين كه اوضاعى كه بر خليفه حاكم بود، مانع می‌شد روابط آن دو گرم و دوستانه باشد.

ابن قتيبه می‌گويد: «روزى عثمان به على عليه السلام گفت: اى ابو الحسن، نمی‌دانم طالب مرگت هستم، يا زندگى تو را خواهانم. به خدا! اگر بميرى نمی‌خواهم بعد از تو براى ديگران بمانم، زيرا كسى را چون تو نخواهم يافت»( الامامة و السياسة، ج 1، ص36)

جرج جرداق می‌گويد: «در جريان حصر سراى عثمان، فرزندان على عليه السلام حسن وحسين عليهم السلام به دفاع از وى پرداختند؛ اين در حالى بود كه بنى اميه پنهانى از وى گريختند و در شام به معاويه پيوستند.» (على صداى عدالت انسانى، ج 1، ص 218 ـ 219؛ نهاية الارب، ج‏5، صفحه 80)

مسعودى می‌گويد: «علاوه بر فرزندان، كسان خود را نيز فرستاد.» (مروج الذهب، ج 1، ص 701 ـ .702)

مؤلف الفخرى می‌گويد: «على عليه السلام در رديف مدافعان و ياران عثمان بود و عثمان براى دفع مردم از او كمك می‌خواست واو نيز به دفع آنان قيام كرد. عاقبت چون عثمان را محاصره نمودند على عليه السلام فرزند خود حسن عليه السلام را به يارى او فرستاد كه او جهت دفاع از عثمان سخت كوشيد، چندان كه عثمان او را قسم داد كه از دفاع دست بردارد.» (الامامة و السياسة، ج 1، ص 42؛ نهاية الارب، ج 5، ص 74، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام، ج 1، ص .300)

طبرى و اين قتيبه آورده‌‏اند: «چون عثمان در محاصره مخالفين بود، شورشيان آب را بر وى بستند و كسى جرأت نمی‌کرد كه به آنان آب برساند، تا اين كه عثمان از پشت بام خانه‏‌اش از على عليه السلام خواست تا به خانه‌‏اش آب برساند كه على عليه السلام هم چند مشك آب برايش فرستاد.» (الامامة و السياسة، ج 1، ص 40؛ تاريخ طبرى، ج 3، (حوادث سال 35) نهاية الارب، ج 5، ص74)

منبع:(تاريخ ولايت در نيم قرن اول صفحه 112 استاد حسين ذاكر خطير.)


 نظر دهید »

تنهاي تنها

18 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

تنهاي تنها

 

علی،  دل خسته و رنجور، تنهای  تنها، در مسجد است. و چه دلتنگی  عظیمی است، دوری علی  و پسر عمش، محمد مصطفی. مسجد شلوغ است . ولی اینان کجا می فهمند، سرخی داغ فراق علی را، به محراب می رود. دستها را بالا می آورد و طلب  صبر میکند.

از بیرون مسجد، صدائی به گوش می رسد و این چه صدائی است که اینگونه علی را بی تاب کرده است. این صدای گریه حسنین است. سراسیمه از مسجد بیرون می اید و آن دو دردانه زهرا را به آغوش می کشد.

علی، می خواهد علت گریه و هراسشان را بپرسد، اما نوای مادر مادر حسنین، آنچنان قرار از دل علی می رباید، که گوئی روحش از اسارت فقس تن رها می شود. از حال می رود و روی زمین می افتد.

آرزو می کند که حتی یک لحظه، بی فاطمه،  در این دنیای پر فتنه، نفس نکشد. ولی او باید بماند. تنهای تنها  با این همه غربت و درد. و نه تنها بماند، بلکه سالها سکوت کند و دم بر نیاورد.

زیرا که سکوت، سفارش پیامبر  بود به علی و چه سخت است سکوت، دیدن و گذشتن، برای فاتح خیبر و شیر خدا، و چه درد آور است استخوان در گلو نگه داشتن و درد دل  با چاههای صبور مدینه، گفتن.

و حال، سالها گذشته است  و ما هنوز به انتظار گرفتن انتقام خون  یاس کبود مدینه، آمدن فرزند زهرا را آرزو می کنیم.


 3 نظر

در هجرت عشق

18 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

در هجرت عشق


بانگ شيون بلند است و گویی این همه ناله را پاسخی نیست.

زمینیان در ماتمند و آسمانیان چشم انتظار و علی چون همیشه مظلوم…

امشب عجب حالی دارد حسن، نمی‌داند از غم فراق پدر بگرید یا بر این وصال ابدی غبطه خورد و حسین همچنان به پدر می‌نگرد ، پدر که غریبانه در بستر جهل کوفیان خفته.

علی را در محراب عشق کشتند ،

فرق عدالت را در شام سیاهی شکافتند و نخواستند آفتاب، ظلمت شب‌هایشان را روشن کند.

علی غریب و تنها، شکوه در چاه می‌کرد، نخلستان‌های کوفه هیچگاه ناله‌های شبانه‌اش را از یاد نخواهد برد.

دل آسمانی‌اش پر بود از عشق خدا و همین عشق او را به عرشیان پیوند می‌زد و امشب عرش را در مقدمش، آذین بسته‌اند

علی رهسپار است و دلها در پی او روان،

او می‌رود و حسرت ابدی جهان را فرا می‌گیرد،

چرا که علی یگانه بود …


 نظر دهید »

عبادت علی علیه السلام

17 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

عبادت علی علیه السلام


در مناجات حضرت آمده است:

« اِلهی ما عَبَدتُکَ طَمَعاً فی جَنَّتِکَ، وَ لا خَوفاً مِن النّارِکَ، وَ لکِن وَجَدتُکَ اَهلاً لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُکَ».

ای خدای من! تو را به طمع بهشتت بندگی نمی‌کنم و از ترس آتشت (جهنم) عبادت نمی‌نمایم. بلکه تو را سزاوار برای عبادت یافته‌ام. پس تو را می‌پرستم. (بحارالانوار، ج69، ص 278)

 1 نظر

علی بود ....

16 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

علی بود ….


تا صورت پیوند جهان بود، علی بود

تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

آن قلعه گشایی که در قلعه‌ی خیبر

برکند به یک حمله و بگشود، علی بود

آن مرد سرافراز که اند ره اسلام

تا کار نشد راست نیاسود، علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس

بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود

سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس

هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب

هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود

مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد

آدم چو یکی قبله و مسجود، علی بود

آن عارف سجاد که خاک درش از قدر

بر کنگره‌ی عرش بیفزود، علی بود

ان لحمک لحمی، بشنو تا که بدانی

آن یار که او نفس نبی بود، علی بود

آن شاه سر افراز که اندر شب معراج

با احمد مختار یکی بود، علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن

کردش صفت عصمت و بستود، علی بود

 نظر دهید »

بهشت مشتاق حسن علیه السلام

14 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

بهشت مشتاق حسن علیه السلام

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

« اِنَّ الجَنَّةَ تَشتاقُ اِلی اَربَعَةٍ مِن اَهلی قَد اَحَبَّهُمُ اللهُ وَ اَمَرَنی بِحُبِّهِم، عَلیُِّ بنُ اَبی طالِبٍ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالمَهدِیُّ الَّذی یُصَلّی خَلفَهُ عیسیَ بنُ مَریَمَ.»

بهشت مشتاق چهار نفر از اهل بیت من می‌باشد که خداوند متعال آنان را دوست دارد و مرا (نیز) به دوستی آنان دستور داده است. (انان عبارتند از) حضرت علی، امام حسن، امام حسین و حضرت مهدی قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم که در هنگام ظهورش حضرت عیسی بن مریم به او اقتدا نموده و در پشت سر او نماز خواهد خواند.

 1 نظر

دوست حسن را آتش نمی سوزاند

14 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

دوست حسن را آتش نمی سوزاند


از ابوذر غفاری چنین نقل شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که حسنین علیهما السلام را می‌بوسید و می‌فرمود:

« مَن اَحَبَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَ ذُرِّیَّتَهُما لَم تَلفَحهُ النّارُ »

هر کس حسن و حسین و فرزندان آنان را دوست بدارد، آتش جهنم او را نخواهد سوزاند. (ناسخ التواریخ، زندگانی امام حسن علیه السلام، ج1، ص 141)

 نظر دهید »

ولادت امام حسن علیه السلام

14 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

ولادت امام حسن علیه السلام

(15 ماه رمضان)

 

قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم:

« حَسَنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنهُ اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّهُ ».

(بشارت المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم لشیعة المرتضی علیه السلام، ص 247، حدیث 37)

ماه من از پرده برون شو ببین ماه خدا را

ماه عفو و ماه رحمت ماه تسبیح و دعا را

ماه توبه ماه بخشایش مه صدق و صفا را

ماه میلاد حسن مرآت حسن کبریا را

نیمه‌ی ماه خدا ماه علی را جلوه‌گر بین

قرص خورشید محمد را در آغوش سحر بین

*****

غنچه‌ای از گلشن قرآن و عترت وا شد امشب

اشک شوق مصطفی در خنده‌اش پیدا شد امشب

روشن از دیدار رویش دیده‌ی زهرا شد امشب

فاش گویم پور بوطالب علی بابا شد امشب

(نخل میثم، حاج غلامرضا سازگار، ص 148)

 

 نظر دهید »

تازه مسلمان و ماه رمضان

08 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

تازه مسلمان و ماه رمضان

 

علامه بزرگ سید شرف الدین جبل عاملی، صاحب کتاب « المراجعات » می‌گوید: یکی از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: می‌خواهم مسلمان شوم، وظیفه‌ام چیست؟

گفتم: دو رکعت نماز صبح بخوان و سه رکعت نماز مغرب.

گفت: مسلمانان هفده رکعت نماز می‌خوانند.

گفتم: مسلمانی آنان یک مقدار قوی شده است، از این رو پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای تازه مسلمانان، بنابر نقل تواریخ، دو رکعت نماز صبح و عصر می‌خواندند، اکنون که شما مسلمان شده‌اید همین اعمال را انجام بدهید کافی است.

به تدریج این شخص از لحاظ ایمان قوی شد و به مساجد می‌رفت و مانند سایر مسلمانان نمازهای پنجگانه را به جای می‌آورد تا این که ماه رمضان فرا رسید. ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت: آیا من هم باید روزه بگیرم؟

گفتم: خیر، روزه مربوط به کهنه مسلمانها است، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدت طولانی که از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشت، به روزه گرفتن مأمور شدند.

گفت: می‌خواهم روزه بگیرم.

گفتم: هر اندازه که آمادگی داری روزه بگیر.

همین روش باعث گردید تا در سال دوم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اکنون او از مسلمانان نیرومند لبنان است و نماز شب این مرد مسلمان ترک نمی‌شود و مهمترین بودجه‌ها و کمبودهای جنوب لبنان (مرکز شیعه نشین) را تأمین می‌کند.

آری هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معاذ بن جبل را برای ارشاد مردم به یمن فرستاد، به او فرمود: « یا مَعاذُ بَشِّر وَ لا تُنَفِّر، یَسِّر وَ لا تُعَسِّر » ای معاذ! با بشارت و چهره‌ی شاد و گشاد با مردم روبرو شو و کاری را که موجب فرار مردم از اسلام گردد، انجام نده. آسان بگیر و سخت نگیر. (صائمان صالح، ص 144)


 7 نظر

مواظب آینده باشید

07 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

مواظب آینده باشید


محمد بن مسلم ثقفی گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می‌فرمود:

« اِنَّ لِلهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مَلائِکَةً مُوَکَّلینَ بِالصّائِمینَ یَستَغفِرُونَ لَهُم فی کُلِّ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ اِلی آخِرِهِ، وَ یُنادُونَ الصّائِمینَ کُلِّ لَیلَةٍ عِندَ اِفطارِهِم: اَبشِرُوا عِبادَاللهِ! فَقَد جُعتُم قَلیلاً وَ سَتَشبَعُونَ کَثیراً، بُورِکتُم وَ بوُرِکَ فیکُم، حَتّی اِذا کانَ آخِرُ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ نادوُهُم اَبشِرُوا عِبادَاللهِ! فَقَد غَفَرَاللهُ لَکُم ذُنُوبَکُم وَ قَبِلَ تَوبَتَکُم فَانظُروُا کَیفَ تَکوُنُونَ فیما تَستَأنِفُونَ.»

همانا برای خداوند متعال فرشتگانی است که مأمور شده‌اند از اول ماه رمضان تا آخرش روزه‌داران را (دعا نموده و) طلب مغفرت نمایند، و هر شب هنگام افطار، روزه‌داران را صدا می‌کنند و می‌گویند: ای بندگان خدا! مژده باد شما را، اندکی گرسنه شدید و به زودی، بسیار سیر خواهید شد. مبارک باد شما را ماه مبارک. فرشتگان تا شب آخر ماه رمضان به آنان مژده می‌دهند و می‌گویند: ای بندگان خدا! در حقیقت خداوند گناهان شما را بخشید و توبه شما را قبول کرد، نظر کرده و مواظب باشید که در آینده چگونه خواهید بود. (وسائل الشیعه، ج7، ص 176، باب او جوب صومه، حدیث 10)


 2 نظر

آرایش بهشت برای روزه‎داران

04 مرداد 1391 توسط معاونت فرهنگی

آرایش بهشت برای روزه‌داران


از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که ایشان فرموده است:

« انَّ الجَنَّةَ مَشتاقَةٌ اِلی اَربَعَةِ نَفَرٍ: اِلی مُطعِمِ الجُوعانِ، وَ حافِظِ اللِّسانِ، وَ تالی القُرآنِ، وَ صائِمِ شَهرِ رَمَضانَ. وَ عَنهُ صلی الله علیه و آله و سلم وَ قَالَ: اِنَّ رَمَضانَ اِلی رَمَضانَ کَفَّارَةٌ لِما بَینَهُما وَ قالَ: اِنَّ الجَنَّةُ لَتُزَیَّنُ مِنَ السِّنَةِ اِلی السَّنَةِ لِصُوّآمِ شَهرِ رَمَضانَ.» (مصابیح الدجی، ص 818، نقل از مستدرک، ج1، ص 571)

بهشت مشتاق چهار نفر است: خوراک دهنده به گرسنه. و نگاه دارنده‌ی زبان، و تلاوت کننده‌ی قرآن، روزه‌داران ماه رمضان و نیز آن حضرت فرمود: (روزه‌ی) ماه رمضان تا رمضان دیگر کفاره گناهانی است که در بین آن دو صورت می‌گیرد و نیز فرمود: بهشت از امسال تا سال آینده برای روزه‌داران ماه رمضان آرایش داده می‌شود.

مرحوم قطب راوندی در کتاب لُبّ الباب از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که حضرت فرمود:

« اِنَّ مَن تَمَسَّکَ فی شَهرِ رَمَضانَ بِسِتبِ خِصالٍ غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ: اَن یَحفَظَ دینَهُ، وَ یَصُونَ نَفسَهُ، وَ یَصِلَ رَحِمَهُ، وَ لا یُؤذِیَ جارَهُ، وَ یَرعی اِخوانَهُ، وَ یَخزَنَ لِسانَهُ.» (مستدرک، ج7، ص 370)

کسی که به شش خصلت در ماه رمضان چنگ زند، خداوند همه گناهانش را می‌آمرزد:

1. دینش را نگه دارد.

2. خود را از آلودگی دور نگه دارد.

3. صله رحم به جا آورد.

4. همسایه خویش را نیازارد.

5. مراعات حقّ برادران خود را بنماید.

6. زیبان خویش را خزینه دار اسرار مردم قرار دهد.


 7 نظر

خواندن قرآن در ماه رمضان

31 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

خواندن قرآن در ماه رمضان


1. امام باقر عليه السلام فرمود: هر چيزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان است. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 438 روايت: 10 )

2. على بن ابى حمزه گويد: خدمت حضرت صادق(علیه السلام) شرفياب شدم پس ابوبصير به آن حضرت عرض كرد: قربانت بروم در ماه رمضان همه قرآن را در يك شب بخوانم؟ فرمود: نه عرض كرد: در دو شب؟ فرمود: نه، عرض كرد: در سه شب؟ فرمود: ها (يعنى آرى بخوان) و با دست خود اشاره فرمود: (مجلسى (ره) گويد: گويا اشاره فرمود كه خاموش باش) سپس فرمود: اى ابا محمد براى ماه رمضان حقى و حرمتى است كه ماههاى ديگر مانند آن نيستند (يعنى اينكه اذنت دادم در سه شب بخوانى بخاطر حرمت ماه رمضان و امتيازش با ماههاى ديگر است) و اصحاب حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را در يك ماه يا كمتر مى‌خوانند، و هر آينه قرآن با سرعت و شتاب خوانده نشود، و بايد هموار و شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود، و هر گاه به آيه اى كه در آن نام بهشت برده شده است گذر كنى آنجا بايست، و از خداى عزوجل بهشت را بخواه، و چون به آيه اى كه در آن ذكر دوزخ است گذر كنى نزد آن نيز ايست كن و از دوزخ به خدا پناه ببر. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 422 روايت: 2)
3. على بن مغيرة گويد: به حضرت ابى الحسن (كاظم) عليه السلام عرض كردم: كه پدر من از جد شما پرسيده از ختم قرآن در هر شب؟ و جد شما فرموده بود: هر شب، و به او عرض كرده بود: در ماه رمضان؟ جد شما فرموده بود: و در ماه رمضان، پدرم به او عرض كرده بود: آرى هر چه توانائى داشته باشم (بخوانم)؟ فيض (ره) گويد: محتمل است در اينجا چيزى افتاده و ساقط شده باشد) و پدرم چنين بود كه چهل بار قرآن را در ماه رمضان ختم مى‌كرد و من نيز از اين پس از پدرم (به همين اندازه ها) ختم مى‌كنم گاهى بيشتر و گاهى كمتر باندازه فراغت و شغلم و باندازه نشاط و كسالتم؟ و چون روز عيد فطر شود يك ختم آنرا هديه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) كنم، و يكى را هديه به على عليه السلام و يكى را هديه به فاطمه عليها السلام و همچنين براى هر يك از ائمه(علیهم السلام) تا برسد به شما كه براى هر يك يكى هديه كنم و تا به اين حال رسيده‌ام چنين كرده‌ام، براى من در برابر اين عمل چه پاداشى هست؟ فرمود: پاداشت اين است كه روز قيامت با ايشان باشى، گفتم: اللّه كبر! اين است پاداش من؟ تا سه بار فرمود: آرى. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 422 روايت: 4 )

4. امام رضا علیه السلام فرمود: من قرا فی شهر رمضان آیة من کتاب الله کان کمن ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل این است که در ماه‌های دیگر تمام قرآن را بخواند. (بحارالانوار، ج93، ص 364)

 2 نظر

رمضان و افزایش حسنات

31 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

رمضان و افزایش حسنات

 

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّه‏ُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ؛

ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پاك مى‏كند و آن ماه بركت است.

(بحارالأنوار، ج 96، ص 340، ح 5)

 1 نظر

شرایط روزه‌دار از امام صادق علیه السلام

30 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

شرائط روزه‏‌دار از امام صادق (علیه السلام)


اول بستن چشم و حفظ کردن آن از نگریستن طولانی به سوی هر چیزی که نهی یا مکروه شده.
امام صادق ( علیه‏ السلام) فرمود: وقتی که روزه هستی باید گوش و چشم و مو و پوست و دیگر اعضای بدنت روزه باشند، یعنی از گناهانی که بر آن اعضاء حرام شده اجتناب نمایند و حتی چیزی که قلب را به خود مشغول می‏‌نماید و از ذکر خدا غافل می‏‌سازد، باید پرهیز کرد.
و یا در حدیث دیگر امام می‏‌فرماید: نباید روز روزه‌‏داریت‏ با روز فطرت مساوی و برابر باشد، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‏‌فرماید: نگاه تیر مسمومی از تیرهای ابلیس است، پس کسی که از لذت آن نگاه بگذرد، برای ترس از خدا، خداوند ایمانی به او مرحمت‏ خواهد فرمود، که حلاوتش را در قلب خویش احساس نماید.

دوم حفظ زبان از هذیان، دروغ، و غیره است. مراء و جدال را رها کن، و خادم خویش را رنج نده و در حال روزه، با وقار و حلیم باش، که هرزگی و هرزه گوئی تو را در حال روزه به جهال و یاوه گویان ملحق نسازد، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنید از زنی که به جاریه خویش فحش و ناسزا می‏‌گفت، در حالی که روزه‏‌دار هم بود، حضرت برای او دستور فرمود طعامی بیاورند، فرمود به آن زن که بخور، عرض کرد یا رسول الله من روزه دارم حضرت فرمود چگونه روزه‏‌داری و حال آنکه به جاریه‏‌ات نسبت ناسزا می‏‌دهی و فحاشی می‏‌کنی، و به راستی روزه فقط امساک از طعام و شراب نیست.



داستان دو زن روزه‌‏دار که غیبت مردم می‏‌کردند


روایت‏ شده دو زن در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) روزه‏‌دار بودند، در آخر روز حالشان از شدت گرسنگی و تشنگی وخیم شد و نزدیک بود که تلف گردند، پس فرستادند کسی را پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که تا از آن حضرت اذن افطار بگیرند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) ظرفی را فرستاد برای آن زنان، فرمود: به ایشان بگو که در داخل این ظرف قی کنید آنچه که خوردید، پس یکی از آندو قی کرد نیمی از آن ظرف را از لخته‌‏های خون و گوشت‏ خالص پر کرد، و آن دیگری نیز با قی و استفراغ خویش بقیه ظرف را پر نمود، مردم از این ماجرا به شگفت درآمدند و تعجب کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: این دو زن از آنچه که بر آنها حلال بود امساک نمودند، و بر آنچه که بر آنان حرام بود روزه خویش را باطل نمودند، به این صورت که نشستند در کنار هم دیگر، از مردم غیبت کردند، و این است آنچه که پشت‏سر مردم گفتند که در این ظرف است، از گوشتهای آنان.

سوم- نگهداری گوش از شنیدن هر مکروهی، زیرا هر چیزی گفتنش حرام است، شنیدن و گوش فرا دادن به او نیز حرام است، و لذا به پیشگاه خداوند گناه شنونده دروغ و خورنده حرام یکسان است، که خداوند در قرآن می‏‌فرماید:
سماعون للکذب اکالون للسحت (سوره مائده، آیه 42)


چهارم- نگه‌داشتن بقیه اعضاء و جوارح بدن است از قبیل دست و پا از مکاره و نگهداری شکم از شبهات و غذاهائی که مشتبه است در وقت افطار، پس معنی ندارد که صائم از غذای حلال پرهیز کند، سپس با فعل حرام افطار نماید روزه خویش را (با دروغ و نمامی و غیبت) پس مثال این صائم همانند کسی است که در یک شهر قصری بسازد و آنگاه شهر را خراب کند، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: چه بسا روزه‏‌داری است که از روزه‏‌اش جز گرسنگی و تشنگی چیزی عایدش نمی‏‌گردد.

پنجم- از غذای حلال وقت افطار آن قدر نخورد که معده پر شود که هیچ ظرفی مبغوض‌تر به پیشگاه خداوند از شکم پری نیست که از غذای حلال پر شده باشد، که در نتیجه قدرت هیچ گونه عبادتی و بهره برداری از شبهای پر فیض ماه رمضان نداشته باشد، و ثانیا این عمل با روزه‏‌داری و دستورات روحانی و معنوی روزه و اثرات آن منافات دارد.

ششم- اینکه قلبش بعد از افطار مضطرب و معلق بین خوف و رجا باشد، زیرا نمی‌‏داند که آیا روزه‏‌اش مقبول حضرت حق قرار گرفته یا خیر، آیا با قبولی روزه‏‌اش جزء مقربین است ‏یا با عدم قبولی روزه جزء آنهائی که مشمول خشم خداوند هستند می‏‌باشد، پس این است معنی واقعی و باطنی روزه، که این نوع روزه در رتبه انبیاء و اولیاء گرامی خدا خواهد بود. (کتاب شریف محجه البیضاء، ج2،ص 130)

 2 نظر

علت نامگذاری ماه رمضان

30 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

علت نامگذاری ماه رمضان


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم:


إنّما سُمِّيَ الرَّمَضانُ لأ نّهُ يَرمَضُ الذُّنوبَ.


پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم:


رمضان ، بدين سبب رمضان ناميده شده است كه گناهان را مى‏سوزاند.


كنزالعمّال : 23688 منتخب ميزان الحكمة : 242


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 نظر دهید »

حلول ماه مباک رمضان مبارک

30 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 


قال الله تبارك و تعالى:

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.


خداوند تبارك و تعالى مي ‏فرمايد:
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنانكه بر آنان كه پيش از شما بوده‏اند واجب شده بود باشد كه پرهيزگار شويد.
سوره بقره آيه 183


 نظر دهید »

روزه ماه شعبان

28 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

eva;">عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام : قَالَ صِیَامُ شَعْبَانَ ذُخْرٌ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یُکْثِرُ الصَّوْمَ فِی شَعْبَانَ إِلَّا أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ مَعِیشَتِهِ وَ کَفَاهُ شَرَّ عَدُوِّهِ وَ إِنَّ أَدْنَى مَا یَکُونُ لِمَنْ یَصُومُ یَوْماً مِنْ شَعْبَانَ أَنْ تَجِبَ لَهُ الْجَنَّةُ

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: روزه شعبان ذخیره روز قیامت بنده است و هر بنده اى که در ماه شعبان زیاده روز بگیرد خداوند امر معیشت او را سامان بخشد و شرّ دشمن را از او دفع کند. (وسائل الشیعه ج : ۱۰ص ۵۰۵)

 2 نظر

نمونه‌اي از عبادت امام سجاد عليه السلام

05 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 

نمونه‌اي از عبادت امام سجاد عليه السلام


مرحوم علامه مجلسي در كتاب « بحارالانوار » از طاوس فقيه چنين نقل مي‌كند:

امام زين العابدين عليه السلام را يددم كه از وقت عشاء تا سحر طواف و عبادت مي‌كرد، هنگامي كه حجاج رفتند و اطراف بيت خالي شد و آن بزرگوار كسي را نديد، به سوي آسمان نگاه كرد و گفت:

« اِلهي غارَت نُجُومُ سَماواتِكَ وَ هَجَعَت عُيُونُ اَنامِكَ، وَ اَبوابُكَ مُفَتَّحاتٌ لِلسّائِلينَ، جِئتُكَ لِتَغفِرَ لي و تَرحَمَني وَ تُرِيَني وَجهَ جَدّي مَحَمَّدٍ صلي الله عليه و آْه و سلم في عَرَصاتِ القِيامَةِ »

خدايا! ستارگان آسمانهايت غروب كردند و چشم بندگانت بخواب رفته‌اند، درهاي رحمت تو براي نيازمندان باز است.


نزد تو آمدم كه مرا بيامرزي، به من ترحم كني و در عرصه‌ي رستاخيز، صورت و جمال جدم حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به من نشان دهي.


سپس گريست و عرض كرد: پروردگارا! به عزت و جلالت قسم كه منظور من از معصيت، مخالفت با تو نبوده، موقعي كه معصيت تو را مي‌كردم درباره‌ي تو شكي نداشتم و راجع به عقوبت تو جاهل نبودم و قصدم اين نبود كه مشمول عقاب تو شوم. بلكه نفس من و پرده پوشي تو مرا به گناه وادار نمودند.


اكنون كيست كه مرا از عذاب تو نجات دهد؟ اگر تو رشته‌ي اميد مرا قطع كني به كه اميدوار شوم؟


اي واي بر آن وقتي كه در مقابل تو بايستم و به بي‌گناهان گفته شود: شما آزاديد (به سوي بهشت) برويد و به گناهكاران بگويند: (به جهنم) فرو ريزيد.


آيا در آن هنگام، من با سبك باران خواهم بود يا با گناهكاران به جهنم خواهم رفت؟


واي بر من كه هر چه عمرم طولاني مي‌شود، خطاهاي من بيشتر مي‌گردد و توبه نمي‌كنم، آيا وقت آن نرسيده كه از خداي خود حيا كنم؟


سپس حضرت اين اشعار را خواندند:


اَتُحرِقُني بِالنّارِ يا غايَةَ المُني                        فَاَينَ رَجائي ثُمَّ اَينَ مَحَبَّتي

اَتَيتُ بِاَعمالٍ قِباحٍ رَزِيَّةٍ                            وَ ما فِي الوَري خَلقٌ جَني كَجِنايَتي


آيا مرا با آتش مي‌سوزاني؟ اي منتهاي آرزوها! پس اميدم كجا است و محبتم كجا است؟ با كردار و اعمال زشت و مصيبت بار آمده‌ام و در عالم خلقت كسي نيست كه مثل من جاني باشد.

پس از اين مناجات گريست و عرض كرد:

اي خداي پاك و منزه! به تو معصيت مي‌كنند گويا تو (با چشم دل) ديده نمي‌شوي! آن قدر حلم مي‌ورزي كه گويا تو را معصيت نمي‌كند.

با بندگان خود چنان خوشرفتاري و دوستي مي‌كني كه گويا به آنان احتياج داري؟! در صورتي كه تو از آنان غني و بي نياز هستي.

« ثُمَّ خَرَّ اِليَ الأَرضِ ساجِداً » سپس حضرت در سال سجده به زمين افتاد.

راوي مي‌گويد: نزديك حضرت رفتم، سر مباركش را برداشتم و روي زانوي خود گذاشتم و آنقدر گريه كردم كه اشكهايم به صورت مقدسش جاري شد.

ناگهان ديدم حضرت برخاست و نشست و فرمود: كيست كه مرا از ياد خدا غافل كرد؟!

عرض كردم: منم طاوس، يابن رسول الله! چرا اين قدر جزع و فزع مي‌كني؟ در حالي كه ما بايد اينطور باشيم؟! زيرا كه ما گنه‌كار و جفاكاريم، ولي شما پدرت حسين بن علي مادرت فاطمه زهرا، جدي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم است.

راوي مي‌گويد: « فَالتَفَتَ اِلَيَّ وَقالَ: هَيهاتَ، هَيهاتَ يا طاوُسُ! دَع عَنّي حَديثَ اَبي وَ اُمّي وَ جَدّي »

آن بزرگوار رو به من كرد و فرمود: هيهات! هيهات! اي طاوس! گفت و گوي پدر و مادر و جدم را رها كن، زيرا: « خَلَقَ اللهُ الجَنَّةَ لِمَن اَطاعَهُ وَ اَحسَنَ وَ لَو كانَ عَبداً حَبَشِيّاً وَ خَلَقَ النّارَ لِمَن عٌَاهُ وَ لَو كانَ وَلَداً «سَيِّداً» قُرَشِيّاً » خداوند بهشت را براي كسي كه مطيع و نيكوكار باشد، آفريده است ولو اين كه غلام حبشي باشد و جهنم را براي گنهكاران خلق كرده است، ولو اين كه فرزند و سيد قرشي باشد.

آيا كلام خداوند متعال را نشنيده‌اي كه مي‌فرمايد:

( فَاِذا نُفِخَ فِي الصُّوِر فَلا اَنسابَ بَينَهُم يَومَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ ) (1)

هنگامي كه در «صور» دميده شود هيچگونه نسبي ميان آنها نخواهد بود و از يكديگر تقاضاي مكم نمي‌كنند.(چون كاري از كسي ساخته نيست).

حضرت فرمود: « وَالله لا يَنفَعُكَ غَداً اِلّا تَقدِمَهٌ تُُقَدِّمُها مِن عَمَلٍ صالِحٍ.»

به خدا سوگند! در آن روز هيچ چيزي به حال تو نفع ندارد، مگر آن عمل صالحي كه پيشاپيش فرستاده باشي.(2)

(1). سوره مومنون، آيه 101

(2). بحارالانوار، ج 46، ص 81


an>

 2 نظر

جشن ميلاد حضرت سجاد عليه السلام

05 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

جشن ميلاد حضرت سجاد عليه السلام

 

رونق مروه و صفا آمد                                 پسر مكه و منا آمد

مظهر علم و حلم و جود و كرم                        چشمه‌ي رحمت و صفا آمد

نور چشمان سيدالشهدا                                    راحت جان مصطفي آمد

نور در ديده‌ي اميد دميد                                   روح در پيكر دعا آمد

نوح عشق و خليل دشت بلا                             موسي طور كربلا آمد

پاسبان شريعت نبوي                                      چارمين حجت خدا آمد

همّت از پير عقل جستم من                              ناگه از غيبم اين ندا آمد

جشن ميلاد حضرت سجّاد                               بر همه شيعيان مبارك باد

شعر از سيد رضا مؤيد

 1 نظر

ميلاد حضرت ابولفضل عليه السلام

04 تیر 1391 توسط معاونت فرهنگی

ميلاد حضرت عباس عليه السلام


بر قلّه ايثار و صفا زد علم عباس            بر دفـتر  اوراق وفا زد رقم عباس

در سوم شعبان سومين رهبر اسلام        آمد شب چهارم به جهان زد قدم عباس

در جمع بني هاشم ابوالفضل قمر بود          در چشم همه عالميان محترم عباس

از فاطمه نامي لقبش ام بنين شد             آمد به جهان اشبه غوثُ الأُمَم عباس

در نهضت عاشور بلاصاحب پرچم

بنمود ز رخسار حسين رفع غم عباس(1)


(1) حاج غلامرضا زنجاني

 

 2 نظر
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس