معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

نشست الگوپذیری از شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

29 فروردین 1394 توسط معاونت فرهنگی

 

برگزاری نشست « الگوپذیری از شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها »

در مدرسه علمیه الزهراء سلام الله علیها شاهین دژ

 

 به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ به مناسبت میلاد باسعادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بزرگداشت مقام زن و مادر؛ نشستی با عنوان « الگوپذیری از شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» در مورخه 25/1/94 روز سه شنبه، در سالن اجتماعات با حضور اساتید، طلاب و مادران این مدرسه برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین آقای نقی باقری امام جمعه محترم این شهرستان با عرض تبریک ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: سوره‌ کوثر در قرآن کریم در شأن حضرت زهرا سلام الله علیها و جایگاه والای ایشان است.

وی افزودند: حضرت زهرا سلام الله علیها با وجود اینکه در سن کم ازدواج کرد اما توانست فرزندانی را تربیت کند که بعد از گذشت عصرها هنوز از آنها به عنوان بهترین الگوها در زمینه‌های مختلف زندگی نام برده می شود.

ایشان در ادامه تصریح نمودند: انتخاب چنین روزی بعنوان روز زن به معنی انتخاب زیباترین الگو برای زنان مسلمان بلکه زنان همه جهان است؛ بنابراین زنان جامعه اسلامی باید با تبعیت از شخصیت گرانبهای حضرت زهرا سلام الله علیها نقشی موثر در تمام عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی علی الخصوص تربیت فرزندان خود داشته باشند.

وی درباره سفارشات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد محبت به آن حضرت، خلقت زمین، زمان و آسمانها بخاطر ایشان، فضائل اخلاقی، مسائل شخصی و… شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها نیز سخنانی ارائه کرد.

در انتهای نشست جوایزی به طلاب برتر در مسابقات فرهنگی (نگاره‌های ادبی: بهترین جمله در مورد مقام حضرت زهرا سلام الله علیها) و پژوهشی (مسابقه کتابخوانی: پیام یاس نبوی) اعطا نمودند.

تنظیم خبر: لیلا الهوردی زاده

عکسهای این نشست را در ادامه مطلب می‌توانید مشاهده نمایید.

صفحات: 1· 2

 5 نظر

جایگاه زن

04 بهمن 1393 توسط معاونت فرهنگی

جایگاه واقعی زن در اسلام در سه جمله:


زمانی که دختر است، دروازه جنت را برای پدرش باز می کند.

زمانی که همسر است، دین شوهرش را تکمیل می کند.

زمانی که مادر است، جنت زیر قدومش است.

 2 نظر

برگزاری نشست علمی: امام حسین علیه السلام مظهر فضیلت‌ها

17 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

برگزاری نشست علمی: امام حسین علیه السلام مظهر فضیلت‌ها

به همت معاونت محترم فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء به مناسبت ماه محرم نشستی علمی با عنوان « امام حسین علیه السلام مظهر فضیلت‌ها » با حضور اساتید، طلاب روز یکشنبه در سالن اجتماعات این مدرسه از ساعت 10 الی 11:30 برگزار گردید.

حجت الاسلام والمسلمین آقای داوود بصارتی از اساتید حوزه و دانشگاه استان قم، اظهار داشت: همه ابعاد در قیام عاشورا است حتی بعد مادی. ایشان به بعد معنوی حرکت امام حسین علیه السلام؛ بعد تربیتی و بعد انسانی قیام امام حسین علیه السلام پرداختند.

وی افزود: امام حسین علیه السلام در چهار موقعیت: مدینه، مکه، خروج از مکه و حرکت ظاهری به سوی کوفه و در روز عاشورا سخنانی را ایراد نمودند؛ که همه‌ی آنها منتهی به عزت می‎گشت.

آقای بصارتی در ادامه چنین فرمودند که: قرآن کریم عزت را در برخی از آیه‌ها منحصر در خداوند متعال می‌داند که همان عزت ذاتی خداست، و در برخی دیگر از آیه‌ها عزت را برای پیامبر و مؤمنین قرار داده است. چنان که در سوره آل عمران می‌فرماید: خدا هر که را بخواهد عزیز می‌کند و هر که را بخواهد ذلیل؛ و این همان عزت اعطایی است.

ایشان در پاسخ به سوال برخی از مردم که می‌گویند: با اینکه لشگر یزید غالب میدان در روز عاشورا بود؛ پس چگونه ادعا می‌کنید امام حسین عزیز هستند؟ فرمودند که: عزت به معنای توانایی و قدرت است و بقیه معانی از لوازم این معانی است و این عزت تنها از راه کانال خدا ایجاد می‌شود. پس اگر از طریق غیرخدا باشد ذلت محض است.

ایشان برای تبیین پاسخ فوق در ادامه افزودند که: نشانه‌های عزت عبارت است از اینکه:

1. عزت باید دائمی باشد نه موقت؛ و برای رسیدن به این عزت باید ترک دنیا گفت؛ زیرا عزت با دنیا حاصل نمی‌شود.

2. شخص وقتی عزیز می‌شود که استیلاء بر مخاطبین، سربازان و محکومان خود داشته باشد و این تسلط زمانی واقعی است که بر ظاهر و قلب مخاطب خودش حکومت داشته باشد.

ایشان در نهایت نتیجه چنین فرمودند که: امام حسین علیه السلام دارای عزت واقعی بودند و استیلاء بر مخاطبان خود داشتند؛ به همین دلیل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده‌اند: « حسین من در دلها حرارتی ایجاد می‌کند که تا ابد سرد نمی‌شود.» بنابراین هر که بخواهد عزیز شود باید از طریق خدا عزیز باشد.


 نظر دهید »

قصاب و زن همسایه (عاقبت شوم بد حجابی ) + ۱۸

14 مهر 1393 توسط معاونت فرهنگی

قصاب و زن همسایه (عاقبت شوم بد حجابی ) +۱۸


در یوسف آباد تهران، خانواده ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می رود
پس از گذشت چند ساعت، بچه ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می کنند و تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه ها طول می کشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچه ها می گیرد و بچه ها می گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می رود و پرس و جو می کند؛ ولی قصاب اظهار بی اطلاعی می کند.


 

آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می رود و جریان را تعریف می کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش می کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی اطلاعی کرد.
مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا می بردند، رفتند.

هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.


سرانجام با پیگیری های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که:


این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمی کرد و سر و سینه خود را نمی پوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه ای به خودش رسیده بود که نفس اماره مرا وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره می لرزید، اما چاره ای نداشت.


در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوانها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.

این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمی کرد که بدحجابی می تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.


با تخلیص، نقل از «فرشتگان زمین». ص ۳۴ ـ تألیف عباس رحیمی دهزیری

 1 نظر

ساعت خواب

18 اسفند 1392 توسط معاونت فرهنگی

 نظر دهید »

عبادت در جوانی مزه دارد

05 تیر 1392 توسط معاونت فرهنگی

 عبادت در جوانی مزه دارد عبادت در جوانی مزه دارد


فلاني تا جواني قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جواني است؛ انسان وقتي پير مي شود دلش مي خواهد خدا را عبادت کند؛ اما حال و تواني برايش نيست…

 

یکي از پاسداران امام راحل که مدتي شب ها در بيمارستان مراقب ايشان بوده نقل مي کند: «حضرت امام(ره) شب ها معمولا دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار بودند. يک شب متوجه شدم که ايشان با صداي بلند گريه مي کنند؛ من هم متاثر شدم و شروع کردم به گريه کردن. ايشان که براي تجديد وضو بيرون آمده بودند متوجه من شدند و فرمودند: فلاني تا جواني قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جواني است؛ انسان وقتي پير مي شود دلش مي خواهد خدا را عبادت کند؛ اما حال و تواني برايش نيست.»


برگرفته از کتاب برداشت هايي ازسيره امام خميني(ره)

 1 نظر

گیلاس و خواص آن

05 تیر 1392 توسط معاونت فرهنگی

   گیلاس و خواص آنگیلاس و خواص آن

گیلاس از میوه‌های کوچک هسته‌دار است که شکل آن کروی و دارای دمی بلند و یا کوتاه است.

 منطقه‌ی کردستان، نام علمی گیلاس (Prunus avium) و از خانواده‌ی (Rosaceae) است. درخت گیلاس بدون خار و دارای میوه‌ی گوشت‌دار و محتوی یک هسته است.

 

گوشت میوه گیلاس یا خیلی لطیف و یا سفت و آبدار و شیرین به رنگ زرد سفید و یا زرد قرمز یا سیاه است. گیلاس سرشار از املاح معدنی است.

هم‌چنین گیلاس کلسیم، فسفر، پتاسیم، کلر، سدیم، منیزیم، گوگرد کوبالت، مس، منگنز، روی و مقادیر قابل توجهی آهن دارد این میوه سموم بدن را از میان می‌برد، دستگاه هاضمه را مرتب می‌کند و اعصاب را تسکین می‌بخشد.

گیلاس سرشار از ویتامین‌های ث و ب ۲ و مقدار فراوانی ویتامین آ است که برای چشم بسیار سودمند است این میوه تقویت‌کننده‌ی قلب، معده و روده است هم‌چنین اشتها را زیاد و بدبویی را به خوشبویی تبدیل می‌کند.

گیلاس از میوه‌هایی است که سموم بدن را دفع و خون را تصفیه می‌کند، قوه دماغی بدن را تقویت کرده و کمبود املاح معدنی بدن را برطرف و فعالیت دستگاه هاضمه را منظم می‌کند، اعصاب را تسکین می‌دهد و ادرارآور است. هر ۱۰۰گرم گیلاس حاوی ۲۵۰ میلی‌گرم «پوتاس» است «پوتاس» تأثیر فراوانی بر افزایش حجم ادرار دارد.

رژیم گیلاس برای کسانی که سنگ کلیه و یا سنگ صفرا و یا مثانه دارند بسیار سودمند است.

کسانی که تصلب شرایین دارند و یا از ناراحتی کبد می‌نالند و یا به یبوست مبتلا هستند و یا در روده‌های آنها گاز جمع می‌شود و غذا تخمیر می‌شود هم‌چنین کسانی که املاح معدنی بدن آنها کاهش یافته و یا کودکانی که دیر رشد می‌کنند، کارشناسان تغذیه خوردن گیلاس را توصیه می‌کنند چون قند میوه گیلاس از نوع قند «لوولوز» است مصرف گیلاس به مبتلایان به دیابت هم توصیه می‌شود.

خون باید به مقدار ۷.۴قلیایی باشد ترکیبات موجود در گیلاس هم تعدیل‌کننده‌ی PH اسیدیته‌ی خون است. مصرف گوشت و مواد گوشتی خون را اسیدی می‌کند و بهترین تعدیل‌کننده‌ی آن میوه‌ها از جمله گیلاس است.

کسانی که برای کم خوردن و لاغری به قرص‌های شیمیایی رو می‌آورند می‌توانند با استفاده از گیلاس این میوه طبیعی ندام را متناسب کنند، چون قرص‌های شیمیایی با کاهش اشتها، افراد را لاغر می‌کنند و برای سیستم اعصاب، دستگاه عروق و شریان‌ها مضر و خطرناک است محرک اعصاب هستند و بی‌خوابی از عوارض آنهاست.

گیلاس سرشار از ترکیبات آنتی‌اکسیدانی است، از این‌رو روند پیری را به تاخیر می‌اندازد.

فلاوونووئیدهای موجود در گیلاس، ‌از ایجاد هر آسیب‌ توسط رادیکال‌های آزاد (منشا سرطان ها) پیشگیری می‌کنند.

درمان مناسبی برای آرتریت، رماتیسم، واریس و دردهای مفصلی است.

از گیلاس می‌توان به عنوان ماسک زیبایی استفاده کرد و چین و چروک‌های پوست را کاهش داد.

سیستم اعصاب را تسکین داده و با تولید هورمون شادی در بدن، احساس بهتری را ایجاد می‌کند.

دارای چربی کم و فیبر فراوان است و برای تصفیه‌ی خون در سیستم گوارشی بسیار سودمند است.

قوای فکری را تقویت می‌کند.

چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است و کلسترول ندارد؛ از این‌رو برای کاهش وزن مفید است.

و در نهایت این‌که …. دم گیلاس در درمان بیماری‌های کلیوی و مثانه مفید است.

 نظر دهید »

گناهانی که همه چیز انسان را از او می گیرند!

03 تیر 1392 توسط معاونت فرهنگی

گناهانی که همه چیز انسان را از او می گیرند!

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی زیبا گناهانی که آثار منفی و پیامدهای ناگوار برای انسان دارد را توصیف فرموده‌اند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: « هر مصیبتی که به شما می رسد به سبب کارهای خود شما است، و این در حالی است که خداوند بسیاری از گناهان را نادیده گرفته و می بخشد.»

همانطور که کار نیک باعث روشنی در چهره و نور در قلب و گشایش در رزق و روزی و نیروی در بدن و محبت در قلوب دیگران می شود، گناه باعث تاریکی چهره و قلب و سستی در بدن و کمبود روزی و ایجاد نفرت در قلوب دیگران می‌شود. امام صادق (علیه السلام) در حدیثی زیبا گناهانی که آثار منفی و پیامدهای ناگوار برای انسان دارد را اینگونه توصیف فرموده اند:

اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛

گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.

منبع: علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۸۴

 نظر دهید »

تکلیف و تکلیف گرایی

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

تکلیف و تکلیف گرایی

برادران! آیا تا به حال فکر کرده اید که یک پاسدار باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه باید کار کند، چگونه باید زندگی کند و چگونه باید بمیرد؟ اینکه بعضیها می گویند «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» و «ما مکلف به تکلیفیم تا جایی که در توان داریم» متأسفانه این را درست معنا نمی کنند. به نظر حقیر در مورد ما پاسدارها توان این نیست که یک روز از صبح تا شب کار کنیم، عملیات انجام دهیم و بعد خسته شویم و به این آیه پناه آوریم. بلکه معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند که از بی خوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره به هوش آمد به کار ادامه دهد. نیروهای ستادی هم همینطور. مثلاً پاسداری که در پرسنلی کار می کند وقتی می تواند بگوید در حد توان خود کار کرده ام که آنقدر با قلم و کاغذ و خودکار کار کند که دیگر چشمهایش نبیند.

برای دلخوشی خودمان قرآن را ترجمه به مطلوب نکنیم. یعنی چه که از صبح تا شب کار کنیم بعد بگویی که من در حد توان خود کار کردم… مگر با این وضع می شود به درجه سربازی امام زمان رسید؟ مگر می شود اینطور منتظر بود و دعای فرج خواند…

منبع: کتاب «خداحافظ سردار»، چاپ سوم، صفحه 182

 نظر دهید »

نهی از منکرهای قضا شده!

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

نهی از منکرهای قضا شده!

هیچ چیز، جای واجبات ما را نمی گیرد ، متاسفانه ما در فرار از واجبات دینی به مستحبات پناه می بریم ، فکر کردیم که 10 تا زیارت عاشورا بگذاریم ، جایگزین سکوت ما در برابر ظلم و جایگزین بی همتی ما در برابر فقر محرومین و تکاثر متکاثرین می شود ! اینجور نیست .
همان قدر که دغدغه نمازها و روزه های قضا شده را داریم ، باید دغدغه نهی از منکرهای قضا شده مان را نیز داشته باشیم . چه نهی از منکر هایی که از ما قضا شد ، با توجیهات مختلف !

وحید جلیلی

 

منبع: سخنرانی وحید جلیلی در تجمع روز دانشجوی دانشگاه زاهدان (+)

 نظر دهید »

جاده انقلاب

29 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

جاده انقلاب

در جاده انقلاب روی تابلو نوشته شده:
جاده لغزنده است، دشمنان مشغول کارند، با احتیاط برانید،
با دنده لج حرکت نکنید، سبقت ممنوع،
 دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است
حداکثر سرعتتان از سرعت ولایت فقیه بیشتر نباشد،
اگر پشتیبان ولایت نیستید لااقل کمربند دشمن را نبندید،
با وضو وارد شوید، این جاده مطهر به خون شهداست.
حسین قدیانی

 نظر دهید »

مهربانترین آیه قرآن کدام است؟

27 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

مهربانترین آیه قرآن کدام است؟

  

پرسش بسیار مهم و قابل توجهی را مطرح فرموده اید، که خیلی مختصر به آن پاسخ بدهیم به نظر ما گسترده ترین آیه در بعد رأفت و مهربانی آیه ۵۳ سوره زخرف است که خداوند به پیامبر رحمتش می فرماید:



«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛بگو(ای پیامبر) ای بندگان من که بر خودتان اسراف در گناه انجام داده اید(هرگز) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که همانا خداوند می آمرزد گناهان شما را بطور کل و همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
در بعضی از احادیث ما وارد شده است که وقتی این آیه نازل شد شیطان رجیم از خشم و عصبانیت آنچنان صیحه و شیونی سرداد که به حالت غش در آمد و گفت با نزول این آیه من نا امید و بیچاره شدم و خداوند با این آیه کمر مرا شکست چرا که هر چه من در گمراهی و ضلالت انسان تلاش نموده و آنها را به گناه و معصیت وادار نمایم خداوند با این آیه به همه آنها وعده آمرزش و بخشش داده است.
اگر کسی به نکات ظریف این آیه دقت کند نهایت مهرورزی و عطوفت خالق یکتا را نسبت به بندگانش مشاهده خواهد کرد و ما تنها به چند نکته اشاره می کنیم.
۱.تعبیر به (یا عبادی) آغازگر لطفی بی نهایت و مهربانی عظیم از ناحیه پروردگار است به کسانی که با گناه و معصیت خودشان را از عبودیت خدا خارج کرده اند.
۲.جمله (لا تفظو) آنچنان امید و نشاطی در بندگان خدا ایجاد می کند که عشق و محبت بنده را به گوینده این جمله ازدیاد می بخشد.
۳.جمله(رحمة الله) بیانگر نهایت مهر و کمال عطوفت و مهربانی با خدا را به بندگانش می رساند.
۴.جمله (ان الله یغفر الذنوب) وعده ای را از سوی خداوند به بنده اش می دهد که بیانگر رساندن بنده به مقام عفو و بخشش ربوبی است.
۵.جمله (جمیعا) تاکید بر این عفو و بخشش است آنهم نه فقط راجع به یک یا چند گناه بلکه راجع به همه گناهان.
۶.جمله(غفور الرحیم) در حقیقت مهر و امضاء خداوند بر این وعده است که همانا این همه لطف و رحمت از منبع و سرچشمه کسی بسوی بنده سرازیر شده است که خودش هم غفور و آمرزنده است و هم رحیم و مهربان.

منبع:اینترنت

 نظر دهید »

چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟

27 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟

امام علی(ع) در پاسخ سوال فردی مبنی بر این‌که خداوند فرموده است «مرا بخوانید، تا اجابتتان کنم». پس، چرا دعا می‏‌کنیم ولی دعایمان اجابت نمی‏‌شود؟ فرمودند: ” زیرا دل‌های شما هشت خیانت کرده است: نخستین آنها این است که شما خدا را شناختید، امّا حقّ او را چنان که بر شما واجب کرده است ادا نکردید؛ بنابراین، شناخت شما به کارتان نیامد … وقتی درها و راه‌های دعا را بسته‏‌اید چه دعایی‏ از شما مستجاب می‏‌شود؟۱".

امام صادق(ع) نیز در پاسخ به گروهی که از آن حضرت پرسیدند: چرا ما دعا می‏‌کنیم، امّا مستجاب نمی‏‌شود؟ فرمودند: ” چون کسی را می‏‌خوانید که نمی‏‌شناسیدش۲".

همچنین پیامبر خدا(ص) در این باره می‌فرمایند: “همانا بنده دستش را (برای دعا) به درگاه خدا بالا می‏‌برد در حالی که خوراکش حرام است؛ با چنین حالی، چگونه دعایش مستجاب شود؟۳".

امام علی(ع) درباره این که چه حکمت‌هایی در تأخیر استجابت دعاست؟ می‌فرمایند:” تأخیر در اجابت دعا تو را نومید نگرداند؛ زیرا که بخشش (خداوند) بسته به نیّت تو است؛ چه بسا که در برآوردن خواهشت تأخیر شود، تا بدین وسیله خواهنده را پاداش بزرگتر و امیدوار (به بخشش الهی) را بخشش بیشتر دهد؛ بسا باشد که چیزی بخواهی و به تو داده نشود امّا دیر یا زود بهتر از آن به تو داده شود، یا برای خیر و مصلحت تو از تو دریغ شده است. و بسا خواسته‏‌ای که اگر برآورده شود موجب نابودی و تباهی دین تو گردد۴".

آن حضرت همچنین فرمودند: “خداوند عز و جل به عیسی بن مریم علیه‏‌السلام وحی فرمود: به اشراف بنی اسرائیل بگو که … من دعای هیچ یک از شما و هیچ یک از کسانی را که حقّی از مخلوقات مرا به گردن دارند، اجابت نمی‏‌کنم۵".

امام باقر(ع) نیز در بیان موانع استجابت دعا می‌فرمایند: “(گاه) بنده از خداوند حاجتی را می‏‌خواهد و از شأن خداست که آن را در آینده‏‌ای نزدیک، یا با تأخیر برآورده سازد؛ امّا بنده بعدا مرتکب گناهی می‏‌شود. پس، خداوند تبارک و تعالی به فرشته می‏‌گوید: حاجت او را برآورده مساز و او را از آن محروم گردان؛ زیرا که او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محرومیت از سوی من شد۶".

رسول مکرم اسلام همچنین فرمودند: “بدانید که خداوند، دعایی را که از دلی غافل و بی‏‌خبر باشد، نمی‏‌پذیرد۷".

منابع:

۱- أعلام الدین: ۲۶۹ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

۲- بحار الأنوار: ۹۳ / ۳۶۸ / ۴ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

۳- إرشاد القلوب: ۱۴۹ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

۴- کشف المحجّه: ۲۲۸ منتخب میزان الحکمة : ۲۰۰

۵- الخصال: ۳۳۷ / ۴۰ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

۶- بحارالأنوار: ۷۳ / ۳۲۹ / ۱۱ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

۷- بحارالأنوار: ۹۳ / ۳۲۱ / ۳۱ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۶

 نظر دهید »

من یک محجبه‌ام / لطفا مرا مسخره کنید

24 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

من یک محجبه‌ام / لطفا مرا مسخره کنید

من یک محجبه‌ام…. لطفا مرا مسخره کنید…. همانگونه که:


نوح را مسخره کردند. (هود (۱۱): ۳۸)

موسی را مسخره کردند. (شعراء (۲۶): ۲۵)

پیامبر قوم عاد را مسخره کردند. (احقاف (۴۶): ۲۶)

و در یک کلمه مسخره شدن، تنها شکنجهٔ مشترکی بود که همهٔ پیامبران آن را تجربه کردند. (حجر (۱۵): ۱۱)
سخت‌ترین شکنجه‌ای که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وارد آمد. تا آنکه خدا برای دلجویی رحمه للعالمین اینگونه فرمود: (اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند. (انعام (۶): ۱۰ و رعد (۱۳): ۳۲ و انبیاء (۲۱): ۴۱).

اما بدانید خداوند وعده داده است: از آنان روی گردان! ما شرّ مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. (حجر (۱۵): ۹۵)

تا در روز قیامت بگویند: «افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره کنندگان (آیات او) بودم!» (زمر (۳۹): ۵۶). 

پس مرا هم مسخره کنید!

مادرم زهرا (س) جلوی نابینا هم حجابش را حفظ کرد! من هم یک محجبه‌ام! الگویم زهراست!
پس تا می‌توانید مسخره کنید در من اثری نخواهد داشت.

 2 نظر

رهبری یک رای بیشتر ندارد ...

20 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

رهبری یک رای بیشتر ندارد …

پوستر تقدیم به کسانی که این روزها نام این انتخابات را گذاشته اند انتصابات …

رهبری یک رای بیشتر ندارد ...

آنچه که اهمیت دارد، تشخیص شما و رأی شما است. باید خودتان تحقیق کنید، ملاحظه کنید، دقت کنید، از انسانهای مورد اعتمادتان بپرسید، تا به اصلح برسید و اصلح را انتخاب کنید. رهبری، یک رأی بیشتر ندارد. بنده‌ی حقیر مثل بقیه‌ی مردم، یک رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی که در صندوق انداخته نشود، هیچ کس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممکن است آن کسانی که صندوق دست آنها است، بعد باز کنند، خط این حقیر را بشناسند، بفهمند بنده به چه کسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، کسی مطّلع نخواهد شد. اینجور نیست که کسی بیاید نسبت بدهد که رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نیست. اگر چنین نسبتی داده شد، این نسبت درست نیست.
بیانات در حرم مطهر رضوی

 1 نظر

خواص هفت آیه پر فضیلت

19 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

خواص هفت آیه پر فضیلت

على علیه السلام گفت : رسول اكرم صلى اللّه علیه و آله روزى فرمود: یا على خواهى تو را چیزى آموزم كه اگر خلق هفت آسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو بدى و آسیبى رسانند و هیچ كس بر تو ظفر نیابد. گفتم : بلى .
فرمود: هفت آیه در قرآن است .
آن را این گونه بر خود بخوان و بدم .
اول : از پیش رو،
دوم : پشت سر،
سوم : بالاى سر،
چهارم : به سوى پایین ،
پنجم : بر طرف راست ،
ششم : بر طرف چپ
و هفتم : بر تمام اعضاء.

یا على ! هر كس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالى هفتاد هزار بدى را از نامه عمل او دور كند و هفتاد هزار حسنه در نامه عمل او نویسد و هفتاد هزار قصر در بهشت برایش بنا كند و هفتاد هزار حور و قصور و غلمان به او كرامت فرماید و هفتاد هزار حله از حریر و دیباى بهشتى به او بپوشاند چنان كه صفت آنها را حق داند و دیگرى نداند.
یا على ! هر كس این هفت آیه را بخواند و با خود دارد خداوند در روز قیامت دارنده او را به حرمت این آیات ببخشد اگر چه مستوجب كیفر باشد.
و باز فرمود: یا على ! هر كه آن را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حكام رود البته عزیز و مكرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشند، نرم گرداند. (و آن هفت آیه این است
قل لن یصیبنا الا ما كتب اللّه لنا هو مولنا و على اللّه فلیتوكل المومنون .
(سوره توبه ، آیه 51)
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را نوشت خدا بر ما، اوست صاحب اختیار ما و بر خدا توكل كنند گروندگان .

و ان یمسسك اللّه بضر فلا كاشف له الا هو و ان یمسسك بخیر فهو على كل شى ء قدیر
(سوره انعام ، آیه 17)
و اگر برساند تو را خداى سختى پس نیست بازدارنده مر آن را مگر او و اگر برساند به تو نیكویى پس او بر هر چیزى تواناست .

و ما من دابه فى الارض الا على اللّه رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبین
(سوره هود، آیه 6)
و نیست هیچ جنبنده اى در زمین مگر بر خداست روزى او و مى داند قرارگاهش و آرامگاهش را به جملگى در كتابى روشن است .

انى توكلت على اللّه ربى و ربكم ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربى على صراط مستقیم
(سوره هود، آیه 56)
همانا من توكل كردم بر خداى پروردگارم و پروردگار شما نیست هیچ جنبنده مگر كه اوست گیرنده موى پیشانیش را همانا پروردگار من بر راه راست است .

و كاین من دابه لا تحمل رزقها اللّه یرزقها و ایاكم و هو السمیع العلیم .
(سوره عنكبوت ، آیه 60)
و چه بسیار جنبنده كه بر نمى دارد روزى خود را، خدا روزى مى دهد او را و شما را و او شنواى داناست .

ما یفتح اللّه للناس من رحمه فلا ممسك لها و ما یمسك فلا مرسل له من بعده و هو العزیز الحكیم .
(سوره فاطر، آیه 2)
آنچه گشاده گرداند خدا براى مردمان از رحمت ، پس نیست باز گیرنده مر آن را و آنچه را باز گیرد پس نیست فرستنده مر او را بعد از گرفتن او و اوست غالب درست كردار.

و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن اللّه قل افرایتم ما تدعون من دون اللّه ان ارادنى بضر هل هن كاشفات ضره او ارادنى برحمه هل هن ممسكات رحمته قل حسبى اللّه علیه یتوكل المتوكلون .
(سوره الزمر، آیه 38)
و اگر بپرسى از ایشان كى آفرید آسمان ها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خداست . بگو خبر دهید كه آنچه را مى خوانید از غیر خدا اگر خواست به من خداى ضررى را آیا ایشانند دفع كننده ضررش یا اگر خواست به من رحمت و احسانى آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش . بگو كه بس است مرا خدا بر او توكل مى كنند توكل كنندگان .

 4 نظر

خطبه حضرت زینب در شام

05 خرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی

خطبه حضرت زینب در شام

متن خطبه:

شیخ صدوق از بزرگان بنى هاشم و دیگران روایت مى کند: چون امام سجاد علیه السلام و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین علیه السلام را آورده ، جلو یزید در تشتى گذاشتند، با چوبى که در دست داشت ، شروع کرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و این اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملک …) “بنى هاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شه است .کاش اجدادم که در بدر شاهد بودند که قوم خزرج از فرود آمدن تیغهاى تیز مى نالیدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى یزید! دستانت شل مباد! کیفر بدر را دادیم و بدرى دیگر آفریدیم و حساب ، برابر شد.از خندف نیستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهایشان را نگیرم !” چون زینب آن صحنه را دید، گریبان چاک زد و با صدایى سوزناک صدا زد: ” یا حسین(علیه السلام) ! اى حبیب پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)! اى فرزند مکه و منا! اى زاده فاطمه زهرا(سلام الله علیها)! اى پسر محمد مصطفى(صلی الله علیه و آله و سلم) ! همه را گریاند.” یزید ساکت بود. سپس به پا ایستاد و نگاهى به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضاى الهى صابریم ، نه از روى بیم و وحشت . آنگاه چنین خطبه خواند: حمد براى پروردگار جهانیان . درود بر جدم سرور انبیا. راست فرمود خداى سبحان که : (سرانجام آنان که بد کردند، آن شد که آیات الهى را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند.) اى یزید! آیا همین که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدى و بر ما مسلط گشتى ، پنداشتى که این مایه خوارى ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر رتوست و تو را نزد خدا احترام و منزلتى است ؟ از این رو باد به دماغ افکندى و مغرورانه به ما نگاه انداختى و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستى ، چون دیدى که دنیا به کام تو و کارها برایت سامان یافته است و حکومتى را که از آن ماست براى تو فراهم گشت ! آرامتر! این قدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردى که فرمود: (کافران مپندارند که چون مهلتشان دادیم ، براى آنان نیک است ، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است .) اى فرزند آزادشدگان ! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها جا داده اى و دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به اسیرى گرفته مى گردانى ، پرده هاى حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته اى و دشمنان ، آنان را شهر به شهر مى گردانند و مردم بیابانى و کوهستانى به آنان مى نگرند و دور و نزدیک و غایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم مى دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستى دارند و نه از حامیانشان کسى هست . این همه از روى طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و دین خداست ، و از تو شگفت نیست . چگونه مى توان به مراقبت و دلسوزى کسى امید داشت که دهانش ، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خون سعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان ، لشکر آراسته و به جنگ برخاسته و به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله شمشیر کشیده است ؛ کسانى که در انکار حق و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) سر سخت تر و در دشمنى آشکارتر و نسبت به پروردگار، سر کشترند! اینها نتیجه کفر و کینه اى است که از کشتگان بدر در دل داشته اند. پس در دشمنى با ما خاندان درنگ نمى کند کسى که نگاهش به ما دشمنانه و کین توزانه است و کفر خود را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار مى سازد و بر زبان مى آورد و از روى خوشحالى نسبت به کشتن فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اسیر کردن فرزندان او، گستاخانه و بى شرم ، پدران خود را صدا مى زند که شادى کنند و به او دست مریزاد گویند! بر دندانهاى ابا عبدالله(علیه السلام) که بوسه گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود، چوب مى زند و شادى در چهره اش آشکار است . به جانم سوگند اى یزید! با ریختن خون سرور جوانان بهشت ، بر زخم دیرین نیشتر زدى و ریشه ما را بر آوردى و پدرانت را صدا زده با ریختن خون وى به نیاکان مشرکت تقرب جستى و پدرانت را صدا زدى به گمان آنکه صدایت را مى شنوند و بزودى آرزو خواهى کرد که کاش دستانت شل و قطع مى شد و مادرت تو را نمى زایید، وقتى که ببینى به سوى خشم الهى مى روى و دشمنت رسول خدا صلى الله علیه و آله است . خدایا! حق ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بر ما بگیر و خشم خود را بر آنان ببار که خون ما را ریختند و آبروى ما را ریختند و حامیان را ما کشتند و حرمت ما را شکستند. اى یزید! کار خود را کردى ، ولى جز پوست خود را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى . بزودى با همین گناه که از کشتن فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بر دوش دارى و حرمتشان را شکسته و خون عترتش را ریخته اى به حضور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) وارد خواهى شد؛ آنگاه که خداوند همه را جمع مى کند و پراکندگى هاشان را سامان مى بخشد و از ظلم کنندگان به ایشان انتقام مى گیرد در حقشان را از دشمنانشان مى ستاند. پس با کشتن آنان شادمان مباش (و مپندار آنان که در راه خدا کشته شدند و مرده اند، بلکه نزد پروردگارشان زنده اند و روز مى خورند و به پاداشى که خداوند از فضل خود به آنان داده است شادمانند) خدا براى تو بس است که ولى و حاکم باشد و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دشمنت باشد و جبرئیل ، پشتیبان . زود است که تو را بر گرده مسلمانان مسلط ساخت ، بداند که پاداش بدى ابرى ظالمان است و کدام یک از شما جایگاهش بدتر و گمراهتر است . اینکه از قدر تو مى کاهم و سرزشت را بزرگ مى شمارم نه از آن روست که خطاب درباره تو سودمند است ، پس از آنکه چشمهاى مسلمانان را گریان و دلهایشان را داغدار ساختى . آن دلها که دارید سخت شده و جانها طغیان کرده و بدنها آکنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است و شیطان در آنها لانه کرده و جوجه پرورده است . شگفت آنکه پایان و پیامبرزادگان و نسل اوصیا به دست آزاد شدگان پلید و دودمان تبهکار فاسد کشته مى شوند؛ به دست آنان که خون ما از پنجه هایشان مى چکد و دندان در گوشتهاى ما فرو برده اند. آن شهیدان پاک جسدهایشان طعمه گرگهاى درنده گشته و در زیر چنگال کفتارها به خاک آلوده شده است . اگر امروز ما را غنیمتى براى خویش مى شمارى ، خواهى دید که مایه زیان و خسران توایم ؛ آن روز که جز عمل هاى خویش چیزى نخواهى یافت و خداوند نیز به بندگان هیچ ستمى نمى کند. شکایت نزد خدا مى برم و تکیه ام بر اوست و امید و آرزویم خدا ست . پس ‍ هر چه نیرنگ دارى به کار بند و هر چه مى توانى بکوش . سوگند به خدایى که با وحى و قرآن شرافتمان بخشیده و با نبوت و برگزیدگى ما را گرامى داشته است ، نام و یاد ما هرگز محو نابود نمى شود و ننگ کشتن ما نیز از دامان تو شسته نمى گردد و مگر جز آن است که اندیشه ات باطل و دوران حکومتت محدود و اجتماعت پراکنده است ؛ آن روز که منادى ندا مى دهد: هلا! لعنت خدا بر ستمگر تجاوز کار! خدا را سپاس که براى دوستان خود سعادت را رقم زد و فرجام برگزیدگانش ‍ را شهادت قرار داد؛ به وسیله رسیدن به آنچه اراده اش بود، آنان را به رحمت و رضوان ، و آمرزش خویش منتقل ساخت و با کشتن آنان کسى جز تو بد بخت نشد و کسى جز تو به آنان آزموده نگشت . از خدا مى خواهیم که پاداشمان را کامل و ثواب و ذخیره آخرتمان را سرشار سازد. از او مى خواهیم که جانشینى خوب و بازگشتى شایسته برایمان مقرر دارد که او مهربان و با محبت است

فایل صوتی

http://uplod.ir/8vdhbpytg55v/SHAM.mp3.htm


 نظر دهید »

تصاویر پرمعنا ....

14 اردیبهشت 1392 توسط معاونت فرهنگی

تصاویر پرمعنا …. بدون شرح …

 

صفحات: 1· 2

 2 نظر

اسما و صفات فاطمه زهراسلام الله علیها

08 اردیبهشت 1392 توسط معاونت فرهنگی

فضایل،مناقب و کرامات حضرت زهرا (سلام الله علیها)

اسما و صفات فاطمه زهراسلام الله علیها

براى فاطمه سلام الله علیها نزد خداى متعال نُه اسم است: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهرا. آنگاه فرمود: معنى و تفسير فاطمه را می دانى؟ گفتم: آقاى من! شما بفرماييد. فرمود: فاطمه سلام الله علیها را از آن جهت فاطمه گويند كه از شر به دور است.»

  الف . آشوری


دربارهٔ حضرت فاطمهٔ زهراسلام الله علیها اسمها، القاب و صفات فراوانی در آيات قرآن و احادیث وارد شده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «لِفَاطِمَةَ تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّضِيَّةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ قَالَ تَدْرِي لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ؛ (1)
براى فاطمه سلام الله علیها نزد خداى متعال نُه اسم است: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهرا. آنگاه فرمود: معنى و تفسير فاطمه را می دانى؟ گفتم: آقاى من! شما بفرماييد. فرمود: فاطمه سلام الله علیها را از آن جهت فاطمه گويند كه از شر به دور است.»
همچنين براى وجه تسميهٔ فاطمه سلام الله علیها وجوه ديگرى نقل شده است كه عبارتند از:
1. فاطمه از اسم خداوند؛ يعنى فاطر گرفته شده است. (2)
2. چون دوستان و شيعيان او از آتش جهنم در امان‏اند. (3)
3. چون از عادت ماهانه بريده و منقطع بوده است. (4)
ما در این مقاله به جهت اختصار به تعدادى از آن متذکر می‌شویم.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

حضرت زهرا(س) جلوه ی نور

08 اردیبهشت 1392 توسط معاونت فرهنگی

حضرت زهرا(س) جلوه ی نور

نكته‌هايي درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها)

سوره كوثر كه در شأن و منزلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نازل شده، داراى ويژگى ژرف و شگرفى است، به گونه‏اى كه تمام كلمات كليدى آن؛ يعنى «أعطينا»، «كوثر»، «فصلّ»، «انحر»، «شانى‏ء» و «أبتر»، فقط يك بار در كل قرآن به كار رفته ‏اند…

  عبدالرحیم موگهی


1. سوره كوثر كه در شأن و منزلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نازل شده، داراى ويژگى ژرف و شگرفى است، به گونه‏اى كه تمام كلمات كليدى آن؛ يعنى «أعطينا»، «كوثر»، «فصلّ»، «انحر»، «شانى‏ء» و «أبتر»، فقط يك بار در كل قرآن به كار رفته‏اند.
2. در زبان عربى هنگامى كه گفته می شود: «قامَ لَها»، يعنى اين مرد به احترام آن زن از جاى خود برخاست؛ ولى هنگامى كه گفته می شود: «قامَ اِلَيها»، يعنى اين مرد به احترام آن زن از جاى خود برخاست و به جهت احترام ويژه‏اى كه براى آن زن قائل بود، چند قدمى نيز به طرف او حركت كرد. در بحار الانوار گفته شده است كه هرگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) نزد پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند «قامَ اِلَيها»، (1) يعنى پيامبر(صلی الله علیه و آله) نه فقط به احترام حضرت زهرا(سلام الله علیها) از جاى خود برمی خاستند؛ بلكه به جهت احترام ويژه‏اى كه براى حضرت زهرا(سلام الله علیها) قايل بودند، چند قدمى نيز به طرف او حركت می كردند و سپس حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در جاى خود می نشاندند.
3. گاهى حضرت اميرمؤمنان على(علیه السلام) براى تبيين سخنان خود به ديگران، به گفتار و رفتار حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) استناد و استشهاد می كردند. شايد اين كار حضرت بدين سبب بوده است كه به مخاطبان خود بگويند: دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه در دامان وحى پرورش يافته‏اند نيز اين سخن را گفته و اين كار را كرده‏اند.
4. هرگاه امام باقر(علیه السلام) دچار تب می شدند، از پارچه‏اى كه با آب سرد مرطوب شده بود استفاده می كردند و براى شفاى خويش به مادرشان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) توسل می جستند و با صداى بلند می گفتند: «يا فاطمة بنت محمّد!».
5. امام صادق(علیه السلام) به شخصى كه نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمودند: حالا كه نام او را فاطمه گذاشته‏اى، مبادا كه دشنامش دهى يا نفرينش كنى و يا كتكش بزنى!.
البته اين سخن بدين معنى نيست كه كارهاى ناپسند مذكور را نسبت به دختران ديگر روا بدانيم؛ بلكه نشان دهندهٔ احترام ويژه براى دخترانى است كه نامشان همسانِ نام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است.
6. هنگامى كه امام جواد(علیه السلام) همسرى براى خويش برگُزيدند، مَهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) را مَهر همسرشان قرار دادند. شايان توجه است كه مَهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) پانصد درهم نقره و حدوداً معادل يك كيلو و دويست و پنجاه گرم نقره است.
7. پس از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نخستين شهيد از خاندان رسالت، حضرت محسن(علیه السلام)، فرزند حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود كه هنگام هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و بر اثر فشار در از سوى ظالمان و در شش ماهگى سِقط شد. شهيد كردن حضرت محسن(علیه السلام) در حقيقت باعث به شهادت رسيدن 31 سادات جهان؛ يعنى سادات محسنى شد. توجه دادنى است كه انتخاب نام محسن از سوى شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پيش از تولد حضرت محسن(علیه السلام) صورت پذيرفته است.
8. از فرزند محدّث قمى(ره) پرسيدند: چه چيز باعث شد كه مردم اين همه از كتاب پدرتان «مفاتيحُ الجِنان» استقبال كنند و آن را در خانه خود داشته باشند؟ وى در پاسخ گفت: يكى اخلاص پدرم و ديگر اينكه ايشان ثواب همه اين كتاب را به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هديه كرده بود.
9. عالِم ربّانى و عارف صمدانى، مرحوم آيت اللّه‏ ملاعلى معصومى همدانى، فرموده بودند كه براى برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، 530 بار بگوييد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ و أَبيها و بَعلِها و بَنيها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُكَ؛ خدايا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست.» يا 530 بار بگوييد: «إِلهى بِحَقِّ فاطِمَةَ و أَبيها وبَعلِها وبَنيها والسِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فيها؛ خداى من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به وديعه نهاده شده در وجود او، [حاجاتم را برآورده كن].» شايان توجه است نام مبارك فاطمه كه حرف پايانى آن تاء گِرد عربى است، طبق حساب حروف اَبجَد با عدد 530 برابر است. همچنين طبق همين حساب، نام «زهراء» با عدد 214 و «يا زهراء» با عدد 225 برابر است.

شمارى از حديث پژوهان عقيده دارند اينكه گفته می شود: عبارتِ «لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأَفلاكَ و لَولا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ ولَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما؛ اگر تو نبودى، هستى را نمی آفريدم و اگر على(علیه السلام) نبود، تو را نمی آفريدم و اگر فاطمه(سلام الله علیها) نبود، تو و على(علیه السلام) را نمی آفريدم»، حديث قدسى و از سوى خداوند بزرگ و خطاب به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بوده، در كتابهاى معتبر حديثى و جوامع مستند روايى ديده نشده است.


10. شمارى از حديث پژوهان عقيده دارند اينكه گفته می شود: عبارتِ «لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأَفلاكَ و لَولا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ ولَولا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما؛ اگر تو نبودى، هستى را نمی آفريدم و اگر على(علیه السلام) نبود، تو را نمی آفريدم و اگر فاطمه(سلام الله علیها) نبود، تو و على(علیه السلام) را نمی آفريدم»، حديث قدسى و از سوى خداوند بزرگ و خطاب به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بوده، در كتابهاى معتبر حديثى و جوامع مستند روايى ديده نشده است. از اين رو، هم معنى و دلالت اين حديث را بايد دوباره پژوهيد و هم سند و مدرك آن را؛ به ويژه نبايد اين حديث را به گونه ‏اى معنى و تبيين كنيم كه از آن، برترى مقام و منزلت حضرت اميرمؤمنان على(علیه السلام) نسبت به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و برترى مقام و منزلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نسبت به آن دو برداشت شود.
11. شنيده و يا خوانده ‏ايد هنگامى كه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را ميان كفن گذاشته و فرزندانشان كنار ايشان بودند، ناگهان حضرت ناله‏اى كردند و دستان خود را از ميان كفن بيرون آوردند و امام حسن و امام حسين(علیه السلام) را در آغوش گرفتند و…. گفتنى است مرحوم علامه مجلسى(ره) هنگام نقل اين حديث می فرمايند: اين حديث را در برخى از كتابهايى ديدم كه معتبر نيستند و نمی توان به آنها استناد كرد؛ ولى دوست داشتم كه اين حديث رابيان كنم. (2)
از اين رو، همهٔ ما و به ويژه سخنوران و مداحان اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، در نقل و بيان اين گونه احاديث، خصوصاً براى مخاطبانى كه پذيرش فرا عقلى و ماوراى طبيعى‏شان كم‌تر است، دقت و تحقيق بيش‌ترى كنيم و سپس با دليلهاى معتبر علمى و استنادهاى صحيح حديثى، به نقل و بيان آن بپردازيم؛ زيرا: «رُبَّ مَشهورٍ لاأَصلَ لَهُ؛ چه بسا چيزهاى مشهورى كه بى‏پايه و ريشه ‏اند.»


12. يكى از القاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) حانيه (با حرف حاء) است، نه هانيه (با حرف هاء). شايان توجه است كه حانيه به معناى زن دلسوز و مهربان (نسبت به همسر و فرزندان) و اما هانيه به معناى زن خدمتكار است. از اين رو، هنگام نامگذارى دختران و گرفتن شناسنامه براى آنان، به تلفظ و املاى درست اين كلمه توجه داشته باشيم.


13. ميان برخى از مردم، معروف است صدقه دادن به فقيرهايى كه سيد و از فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) هستند حرام است و بدين جهت نبايد به آنها صدقه داد. گفتنى است كه صدقه بر دو نوع است: يكى صدقهٔ واجب، مانند زكات مال و زكات فطره و ديگرى صدقه مستحب، مانند كمك كردن و پول دادن به فقيران. آنچه از نظر شرعى و فقهى حرام است، فقط دادن زكات مال و زكات فطره از سوى افراد غيرسيد به سيد است. پس دادن زكات واجب از سوى سيد به سيد و نيز دادن صدقه مستحب از سوى غيرسيد به سيد اشكالى ندارد.


1)بحار الانوار، ج 37، ص 71.
2) بحار الانوار، ج 43، ص 174.

منبع: کتاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) / معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم/ چاپ اول-1390

 نظر دهید »

اینکه زن باشی ... اما ...

05 اردیبهشت 1392 توسط معاونت فرهنگی

اینکه زن باشی…اما…

 اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد


اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی

 
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی

اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی

اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی
ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی

اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو
در پوشش بودن های تو
ارزشی قائل نباشند

 
 
اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که
همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد ؛ اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود ؛

 


همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا
«  دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند
ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند
پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن !
طوری که هیچ چشم و ابرویی
ناز و کرشمه ای
پول و مکنتی
نتواند جایگزین آن شود ! »

 

 

منبع: وبلاگ زینت زن=حفظ حجاب

 2 نظر

مدح و ثنای پروردگار

04 اردیبهشت 1392 توسط معاونت فرهنگی

مدح و ثنای پروردگار


راه گم کردم، چه باشد گر به راه آری مرا
رحمتی بر من کنی قدر و پناه آری مرا

می نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه
خوف آن ساعت که باروئی چوکاه آری مرا

راه باریکست و شب تاریک ، پیش خودمگر
با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا

رحمتی داری که بر ذرات عالم تافتست
با چنان رحمت عجب!گردر گناه آری مرا

شد جهان در چشم من چون چاه تاریک از فروغ
چشم آن دارم که بر بالای چاه آری مرا

دفتر کردارم آنساعت که گوئی باز کن
از خجالت پیش خود در آه وآه آری مرا

منکه چون خود را نمی بندم کمر دربندگی
کی چو خورشید منور در کلاه آری مرا

اسب خیرم لاغرست و خنجر کردار کند
آن نمی آرم که در قلب سیاه آری مرا

لاف یکتائی زدم چندانکه زیر بار عجب
بیم آنستم که با پشت دوتا آری مرا

هرزمان از شرم تقصیری که کردم در عمل
همچو کشتی را به چشم اندر شنا آری مرا

خاطرم تیره ست و تدبیرم کژ و کارم تباه
باچنین سرمایه کی، در پیشگاه آری مرا

گر حدیث من بقدر جرم من خواهی نوشت
همچو روی نامه با روی سیاه آری مرا

سهل باشد اوحدی بادیگران هر کارو لیک
آه از آن ساعت که پیش تخت شاه آری مرا

اوحدی مراغه ای

 1 نظر

اعتماد به نفس

27 فروردین 1392 توسط معاونت فرهنگی

 

اعتماد به نفس در کلام دو رهبر بزرگ


حضرت امام خميني (ره):
مخترعين ما مي توانند در سطح بالا اختراع بكنند، مبتكرين ما مي توانند در سطح بالا ابتكار كنند به شرط اينكه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشوند به اينكه ((مي توانيم)). در رژيم سابق ((نمي توانيم)) را در بين همه قشرها شايع كردند به همه گفتند ما نمي توانيم و بايد تواناها بيايند و به ما تعليم بدهند، آنها هم كه مي آمدند تعليم نمي دادند، شماها را وابسته مي كردند. امروز كه دست همه آنها بحمدالله قطع شده است و ديگر براي آنها جايي در اين كشور باقي نمانده است اين شما جوان هاي كشور هستيد كه در هر جا هستيد بايد به فكر آتيه كشور خودتان باشيد

(صحيفه نور ج 18 صفحه 146 تاريخ: 1/8/62)



مقام معظم رهبري :
چرا من مسئله ‏ى اعتماد به نفس را اصلاً مطرح ميكنم؟ مگر در كشور چه اتفاقى افتاده كه بنده اصرار دارم روى اعتماد به نفس ملتمان يا جوانانمان تكيه كنم؟ توضيحى وجود دارد. ملت ما بر اثر انقلاب، بر اثر دفاع مقدس، بر اثر تأثير شخصيت ويژه‏ ى امام … و بر اثر پيشرفتهاى گوناگون، امروز به يك نصاب قابل قبولى از اعتماد به نفس دست يافته است. بيم آن هست كه در عرصه‏ ى جنگهاى روانى و تبليغاتى و به اصطلاح جنگ نرم بين ما و دشمنانى كه بسيار اصرار بر ادامه‏ ى اين نبرد دارند، اين اعتماد به نفس يا خدشه پيدا كند، تضعيف بشود، متزلزل بشود يا لااقل در حدى كه ملت ما به آن احتياج دارد، پيش نرود. ما در نيمه ‏ى راهيم. من به عيان مى‏ بينم كه در ذهن و زبان و عمل بسيارى از برجستگان كشورمان اين اعتماد به نفس هنوز به حد نصاب لازم نرسيده.

(بيانات رهبر معظم انقلاب 13/10/86)







دشمن موانع براي اعتماد به نفس ايجاد مي کند:
اول، ايجاد يأس است؛ تيره كردن افق، به رخ كشيدن فاصله ‏هاى علمى، … و ميگويند آقا چطور ميخواهيد شما اينها را طى كنيد؟ مگر ميشود؟ جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با اين كار مأيوس ميكنند. من ميگويم: بله، ميشود؛ چرا نميشود؟ ما از دانش ديگران استفاده ميكنيم و پا را يك قدم بالاتر ميگذاريم؛ كمااينكه اين كار را كرده ‏ايم. ما از دانش ديگران استفاده كرده ‏ايم. گاهى چيزهائى ساخته ‏ايم كه در دنيا نيست؛ مثل بعضى از پيشرفتهاى پزشكى و داروئى و امثال اينها.

(بيانات رهبر معظم انقلاب 13/10/86)


انرژي هسته‌اي پشتوانه‌ي مستحکم اعتماد به نفس ملي



يك نمونه از ايجاد يأس كه من اين را لازم است عرض كنم … اشكال‏ تراشیهاى غير منطقى است. امروز شما ملاحظه كنيد؛ متأسفانه راجع به اغلب تصميمات دستگاه اداره ‏ى كشور از سوى يك عده مخالف ‏خوان اشكال‏ تراشى ميشود؛ اشكال‏تراشى ‏هاى غير منطقى.
ممكن است كسانى كه اين كارها را ميكنند، ندانند چه تأثير سوئى اين كار دارد. اين، همان ايجاد يأس است؛

(بيانات رهبر معظم انقلاب 13/10/86)

يكى از راه‏ها مسئله‏ ى هوچيگرى است؛ هوچيگرى مطبوعاتى. … يكى از اين هوچيگرى‏ ها همين مسئله‏ ى حقوق بشر است. حالا كسانى اين حرفها را ميزنند كه گوانتاناموى آنها عرق شرم بر پيشانى هر انسان باشرفى جارى ميكند؛ …اينها آن وقت مي گويند حقوق بشر …
اينها يأس ايجاد كردن و هوچيگرى است؛ ضد اعتماد به نفس ملت ايران است.

(بيانات رهبر معظم انقلاب 13/10/86)



بايد سعي بكنيم كه دانش آموزان ما از دوران مدرسه، و دانشجويان ما و كساني كه تازه وارد كار شدند، روح اعتماد به نفس را و اين كه مي توان با تحليلها و انگيزه ها و فهم خودي از مسايل كشور، مسايل را حل كرد، حفظ و تقويت كنند. نبايد به آنچه كه فلان روزنامه نويس نوشته است و فلان تحليلگر خارجي مي گويد كه ايران بايد اين راه را طي بكند، تا بتواند مثلا به سازندگي و رفع مشكل اقتصادي برسد، اعتنا كرد.

(بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با رئيس جمهور و هيات وزيران، به مناسبت هفته دولت 8/6/75 )

 

 1 نظر

سفر زیارتی، سیاحتی و همیشگی همراه با اقامت!!!

27 فروردین 1392 توسط معاونت فرهنگی

سفر زیارتی، سیاحتی و همیشگی همراه با اقامت!!!

مشخصات مسافر:


نام : انسان
نام خانوادگى : آدميزاد
نام پدر: آدم
نام مادر: حوا
لقب : خليفه الهى
جنس : خاكى
صادره : از عالم بالا
مبداء: دنياى فانى
ساكن : كهكشان راه شيرى - منظومه شمسى - زمين
زمان حركت پرواز: هر وقت خدا بخواهد
اقامتگاه : قبرستان - برزخ
مقصد: بهشت ، اگر نشد جهنم


وسايل مورد نياز:


1 - اعتقاد به قرآن و پيامبر و ولايت ائمه اطهار
2 - نماز اول وقت
3 - انجام واجبات و ترك محرمات
4 - انجام عمل صالح و داشتن تقوا
5 - امر به معروف و نهى از منكر
6 - دعاى خير والدين و مومنين
7 - تربيت اولاد صالحه
8 - دو متر پارچه (كفن )


تذكرات خيلى مهم قبل از پرواز:


1. خواهشمند است حتما ((وصيت نامه )) خود را آماده نمائيد.
2. خواهشمند است جهت رفاه حال خود، خمس و زكات را پرداخت نمائيد
3. از آوردن ثروت ، مقام و منزل ، ماشين و تلفن همراه جدا خوددارى نمائيد و الامصادره مى گردد.
4. قبل از حركت به بستگان خود ياد آورى نمائيد تا از آوردن دسته گلهاى سنگين قيمت ، سنگ قبر گران و نيز مراسمهاى پر خرج خوددارى نمايند.
5. جهت آرامش و آسايش ، تا مى توانيد از اموال خود در راه خدا انفاق نماييد.
6. از آوردن هر نوع بار اضافى از قبيل حق الناس ، دروغ ، تهمت ، غيبت ، رشوه ، رباء و ساير مالهاى حرام خود دارى فرمائيد.
7. قبل از پرواز از اطرافيان خود بخواهيد تا در مجالس اهل بيت (عليهم السلام ) شركت نموده و به ياد شما باشند و نيز براى شما خيرات بدهند.
8. اين قرار داد را حداقل هفته ايى يكبار مطالعه نموده و به مفاد آن عمل نمائيد.

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزى ، رايگان ، مستقيم و بدون وقت قبلى مى باشد؟

در صورتى كه قبل از پرواز با مشكل بر خورد نموديد به نشانيهاى زير مراجعه نماييد.
((سوره بقره - 186 سوره نساء - 146)) - ((سوره اعراف - 56، 155))
((سوره توبه -128 و 129)) - ((سوره طللاق 2 و 3 و 10 و 11))

براى كسب اطلاعات و راهنمايى بيشتر به قرآن و سنت پيامبر ((ص )) مراجعه نمائيد


اميدوارم سفر مطمئن و آسوده اى در پيش رو داشته باشيد.
((سرپرست كاروان - حضرت عزرائيل ))

 3 نظر

اسراف، زياده روي، تجمل گرايي، مصرف گرايي

26 فروردین 1392 توسط معاونت فرهنگی

اسراف، زياده روي، تجمل گرايي، مصرف گرايي

قرآن كريم در سوره اعراف آيه 31 مي فرمايد :
وَ كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين .
بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد البته كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد .

 

مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي:

 لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله‏ى صرفه‏جوئى را در خطوط اساسى برنامه‏ريزى‏هايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. مردم عزيزمان توجه داشته باشند كه صرفه‏جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه‏جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه‏ى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه‏ى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نيست. اين را من عرض ميكنم؛ ما بايد اعتراف كنيم به اين مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى كه از اين و آن ياد گرفته‏ايم، ما را سوق داده است به زياده‏روى در مصرف به نحو اسراف. يك نسبتى بايد در جامعه ميان توليد و مصرف وجود داشته باشد؛ يك نسبت شايسته‏اى به سود توليد؛ يعنى توليد جامعه هميشه بايد بر مصرف جامعه افزايش داشته باشد. جامعه از توليد موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زيادى هست، صرف اعتلاى كشور شود. امروز در كشور ما اينجورى نيست. مصرف ما به نسبت، از توليدمان بيشتر است؛ اين، كشور را به عقب ميرساند؛ اين، ضررهاى مهم اقتصادى بر ما وارد ميكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادى ميشود. در آيات شريفه‏ى قرآن بارها راجع به پرهيز از اسراف در امور اقتصادى تأكيد شده؛ اين به خاطر همين است. اسراف، هم لطمه‏ى اقتصادى ميزند، هم لطمه‏ى فرهنگى ميزند. وقتى جامعه‏اى دچار بيمارى اسراف شد، از لحاظ فرهنگى هم بر روى او تأثيرهاى منفى ميگذارد. بنابراين مسئله‏ى صرفه‏جوئى و اجتناب از اسراف، فقط يك مسئله‏ى اقتصادى نيست؛ هم اقتصادى است، هم اجتماعى است، هم فرهنگى است؛ آينده‏ى كشور را تهديد ميكند. (تاريخ : 1/1/1388 - مشهد مقدس)

رهبر معظم انقلاب اسلامي: ما مردم مسرفى هستيم؛ ما اسراف ميكنيم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزين. كشورى كه توليد كننده‏ى نفت است، وارد كننده‏ى فرآورده‏ى نفت - بنزين - است! اين تعجب‏آور نيست؟! هر سال ميلياردها بدهيم بنزين وارد كنيم يا چيزهاى ديگرى وارد كنيم براى اينكه بخشى از جمعيت و ملت ما دلشان ميخواهد ريخت و پاش كنند! اين درست است؟! ما ملت، به عنوان يك عيب ملى به اين نگاه كنيم. اسراف بد است؛ حتى در انفاق راه خدا هم ميگويند. خداى متعال در قرآن به پيغمبرش ميفرمايد: “لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط"؛ در انفاق براى خدا هم اينجورى عمل كن. افراط و تفريط نكنيد. ميانه‏روى؛ ميانه‏روى در خرج كردن. اين را بايد ما به صورت يك فرهنگ ملى در بياوريم. قرآن ميفرمايد: “و الّذين اذا انفقوا"؛ كسانى كه وقتى ميخواهند خرج كنند، “لم يسرفوا و لم يقتروا"؛ نه اسراف ميكنند - زياده‏روى ميكنند - نه تنگ ميگيرند و با فشار بر خودشان، زندگى ميكنند؛ نه، اسلام اين را هم توصيه نميكند. اسلام نميگويد كه مردم بايستى با رياضت و زهد آنچنانى زندگى كنند؛ نه، معمولى زندگى كنند، متوسط زندگى كنند.(خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر تاريخ:21/7/1386)

 2 نظر

چرا حال و حوصله خدا رو نداریم ؟!

17 فروردین 1392 توسط معاونت فرهنگی

چرا حال و حوصله خدا رو نداریم ؟!

تا حالا بهش فکر کردین ؟

قربونت برم خدا  چقدر غریبی رو زمین !

چقدر جالبه که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 90دقیقه بازی تیم فوتبال مثل باد میگذره !

چقدر بده که 100هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد !

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره !

وقتی میخواهیم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خواهیم با دوستمون حرف بزنیم  هیچ مشکلی نداریم !

خیلی زشته که مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم !

جای تأسف داره که خوندن یه صفحه دعا سخته اما خوندن 100صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه !

خیلی جالبه که سعی می کنیم ردیف جلوی صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین ردیف مکان مذهبی تمایل داریم !

چرا برای عبادت و نیایش هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم !

به چه علت شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما معجزات الهی رو به سختی باور میکنیم !

به راستی چگونه است که در خوردن و خوابیدن و لباس پوشیدن و حالت مو و دسته عینک و رنگ لباس و …. از غرب تقلید می کنیم و آن را پیشرفت و مدگرایی و تمدن می دانیم! اما هنگامی که نوبت به پیروی از علمای دین می رسد، تقلید را حرام دانسته و آن را عقب ماندگی می دانیم ؟

چرا برای ساخت خانه و خرید ماشین و تعمیر وسایل و شفای بیماری و تشکیل خانواده و هر کاری دیگری به متخصص آن رجوع می کنیم ، اما در امر دین ، خودمان را مجتهد مسلم دانسته و نیاز به رجوع به متخصص نداریم ؟

نظر شما چیه ؟؟؟ 

 3 نظر

کریما ...

03 بهمن 1391 توسط معاونت فرهنگی

کریما ….


كریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو كرده ایم 

گدا چون كرم بیند و لطف و ناز
نگردد زدنبال بخشنده باز 

چو ما را به دنیا تو كردى عزیز
به عقبى همین چشم داریم نیز 

خدایا به عزّت كه خوارم مكن
به ذُلّ گنه شرمسارم مكن 

به لطفم بخوان و مران از درم
ندارد بجز آستانت سرم 

تو دانى كه مسكین و بیچاره ایم
فرومانده نفس امّاره ایم 

به مردان راهت كه راهى بده
وزین دشمنانم پناهى بده 

خدایا به ذات خداوندیت
به اوصاف بى مثل و مانندیت 

به لبّیك حجّاج بیت الحرام
به مدفون یثرب علیه السلام 

به طاعات پیران آراسته
به صدق جوانان نوخاسته 

كه چشمم ز روى سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند

«سعدی شیرازی»

 نظر دهید »

نصايح حكيمانه

24 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

نصايح حكيمانه


خلوت شب را از دست مده و به حقيقت بگو الهى آمدم تا كامروا گردى.

سخن و خوراك و خواب بايد به قدر ضرورت باشد كلوا واشربوا و لا تسرفوا

با عهدالله كه قرآن مجيد است هر روز تجديد عهد كن.

صميمانه دست توسل به دامن پيغمبر و آلش در زن كه آن خوبان خدا وسايط فيض حق اند

اللهم صل على محمد و آل محمد

نمى گويم مقدس نباش؛ ولى مقدس عاقل باش.

بسى بسى مباش كه سخريه اين و آن مى شوى.

فرزانه باش و ديوانه باش!

خويشتن را تفويض به حق كن و او را وكيل خود بگير كه تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربان تر و پاينده تر از اونخواهى يافت

حسبنا الله و نعم الوكيل.

 

پندهایی از آیت الله حسن زاده آملی

 نظر دهید »

نسخه درمان بيمارى گناه از حضرت علی علیه السلام

18 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

نسخه درمان بيمارى گناه از حضرت علی علیه السلام


حضرت امير على (عليه السلام ) خدايت رحمت كند آيا براى درد گناه داروئى آورده اى ؟ طبيب مگر، گناه درد يا بيمارى است.

حضرت امير عليه السلام آرى گناه بيمارى است و مردم را به زحمت انداخته است.

بلى از اينجا برخيز و به بوستان ايمان برو چون وارد شدى مقدارى از ريشه درخت نيت و دانه هاى پشيمانى و قدرى از درخت توبه و تخم ورع و ميوه فهم و اندوه از شاخه هاى يقين و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و مقدارى هم از ساقه هاى انابه و زهر برگردان تواضع گرفته همه را با حواس جمع و با دلى متوجه و فهمى سرشار، با انگشتان تصديق و كف توفيق ميان طشت تحقيق مى ريزى و با آب چشمانت شستشو مى دهى و آنگاه تمام را در ميان ديگ اميد ريخته و با آتش اشتياق مى جوشانى ، آنقدر تا مواد زائد در جوش ‍ جدا شده و عصاره و خامه حكمت بدست آيد، سپس آن را گرفته در بشقاب رضا و تسليم ريخته و باد نفخ و نسيم استغفار بر آن مى دمى تا بيشتر از آنكه فاسد شده ، خنك شود و اين برايت گوارا مى شود آنگاه در جائى كه آدمى نباشد و جز خدا كسى ترا نبيند مى نوشى اين است داروئى كه درد گناهان را ساكت و جراحات معصيت را التيام مى بخشد چنانچه اثرى از آن باقى نمى ماند.(یافعی، روض الریاض، ص 42)

 نظر دهید »

همایش زنان عاشورایی

17 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

« برگزاری همایش زنان عاشورایی »

 

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ همایشی با عنوان « همایش زنان عاشورایی زینب سفیر هدایت » با هدف تعمیق معنویت و الگوگیری عملی از سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام علی الخصوص عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها در فضایی آکنده از عشق و ارادت به ساحت پاک اهل بیت علیهم السلام برگزار گردید.

این همایش با حضور امام جمعه محترم این شهرستان، مسئولین شهر، مدیران و معلمان مدارس آموزش و پرورش، بانوان شهر (عموم مردم)، طلاب و اساتید این مدرسه همچنین با حضور سخنرانان برجسته منطقه ای در تاریخ 13/10/91 در سالن اجتماعات برگزار شد.

سخنرانان این همایش به تبیین نقش زنان عاشورایی در قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پرداخته و خواستار الگوگیری عملی از سیره حضرت زینب سلام الله علیها شدند.

در این همایش حجت الاسلام والمسلمین آقای قهرمانی امام جمعه محترم شهرستان میاندوآب و مدیر کل حوزه های علمیه برادران استان آ.غ به تشریح رویداد کربلا پرداخته و اشاره نمودند: « حضرت زینب با تبیین قیام اباعبدالله الحسین در امتداد حرکت عظیم الهی نقش به سزایی را ایفا نمودند. چنانکه اگر افشاگری های حضرت روی نمی داد ابعاد و فلسفه حرکت الهی حضرت سیدالشهداء به نتیجه نمی‌رسید.»

در ادامه ی این همایش حجت الاسلام والسلمین امام جمعه موقت و دبیر کل مساجد استان آ.غ طی سخنانی ضمن بر شمردن ویژگی های اخلاقی و رفتاری حضرت زینب، عملکرد ایشان را از گرانمایه ترین اعمال در تاریخ اسلام دانستند به طوری که اگر رهنمودهای این بانوی گرامی و توجه به ابعاد گوناگون این واقعه از منظر حضرت زینب نبود حرکت الهی امام حسین علیه السلام از مسیر اصلی خود منحرف و دشمنان عصر می‌توانستند اسلامی که خودشان ترسیم کرده بودند به منصه ظهور برسانند.

همچنین افزودند: نقش ارزنده حضرت زینب در احیای ارزشهای اسلامی و قرآنی در ادامه ی حرکت سیدالشهداء واقعه کربلا را به نسل بشریت انتقال داد.

حجت الاسلام والمسلمین آقای نظری استاد حوزه و دانشگاه در استان آذربایجان شرقی در ادامه این همایش به ایراد سخنرانی پرداختند و ضمن اشاره به نقش زنان در واقعه کربلا فرمودند: با وجود اینکه نمی توان نقش ارزنده و تاثیر گذار حضرت زینب در جریان کربلا را نادیده گرفت می بایست نسل حاضر را با هجمه های مختلف که با عناوینی گوناگون مطرح و جامعه را به چالش می کشانند آشنا کرد و در این میان با بررسی عملکرد سایر زنان در واقعه عاشورا نقش آنان را نیز حایز اهمیت دانستند.

در ادامه افزودند که: رشادتها و فداکاری های این شیرزنان با محوریت حضرت زینب از حرکتهای بس ماندگار در حمایت از سیدالشهداء می باشد. و با بررسی مجدد ابعاد زندگانی این بانوان به عنوان الگو به نسل حاضر ارائه کردند.

برگزاری این همایش با عناون زنان عاشورایی « زینب سفیر هدایت » عنوان بسیار ارزنده ای است که می بایست مورد توجه جامعه و نسل حاضر قرار بگیرد و زمینه های انتقال مفاهیم ارزشی از این پایگاه مقدس برای جامعه فراهم آید.

در ادامه همایش به 3 نفر از طلاب که در فراخوان مقاله حائز رتبه شده بودند با اهداء جوایزی تجلیل به عمل آمد.

 

 نظر دهید »

پیامک اخلاقی

11 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

پیامک اخلاقی

شخصیت آدمها را از طریق
کردارشان
توصیف کنید تا هرگز فریب
گفتارشان
را نخورید



 

 قبل از اینکه اخم کنی،

کاملا مطمئن شو که هیچ سوژه ای برای لبخند زدن وجود ندارد…



                               آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن میگزینند
              آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن ترجیح می دهند
  آدم های کوچک،با سخن گفتن بسیار،فرصت سکوت را از خود می گیرند.

 2 نظر

خدایا!!!

04 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

خــــــــدایـا!!!

 نظر دهید »

عبادت در کلام امام خمینی (ره)

27 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

غره نشدن به عبادت‏ها


عبادت ما گاهى به خاطر ترس از كيفر و گاهى به خاطر شوق بهشت است،

در حالى كه عبادت خالصانه همان است كه از آن به عنوان عبادت احرار ياد مى ‏شود،

لذا حضرت امام قدس‏ سره فرمودند:

اين عبادت‏ها كه ما كرديم، خوبش كاسبى است
دعوى اخلاص با اين خودپرستى ‏ها چه شد

مرشد از دعوت به سوى خويشتن ‏بردار دست
لا الهت را شنيديم، ولى، الا چه شد

عيب خود گويم به عمرم، من نكردم بندگى
اين عبادت‏ها بود سرمايه شرمندگى

دعوى اياك نعبد، يك دروغى بيش نيست
من كه در جان و سرم باشد هواى بندگى

 نظر دهید »

انسانها از دیدگاه امام خمینی (ره)

27 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

انسانها از دیدگاه امام خمینی (ره)


در ديدگاه امام خمينى قدس‏ سره انسان‏ها چند طايفه ‏اند:

1) غافلان؛
2) سالكان؛
3) واصلان.

گروه اول، گمشده ‏گان و واماندگان ‏اند. گروه دوم مجاهدان و تلاشگران دستيابى به مقصود هستند. گروه سوم، گروهى هستند كه هرگونه موانع و حجاب‏ها را پشت ‏سر گذاشته به مقام والاى انسانيت، نايل شده ‏اند.

وصال، به مفهوم واقعى كلمه، جز تجلى فناء فى ‏الله نيست و فناء نيز به نوبه خود جز رهايى از بندها و تارهاى خودبينى و خودخواهى نمى ‏باشد.

هر ذره، در اين مزرعه، مهمان تو هست
هر ريش دلى، بحق پريشان تو هست

كس را نتوان گفت كه جوياى تو نيست
جوينده هر چه هست‏خواهان تو هست

 نظر دهید »

ایمان در دیدگاه امام خمینی (ره)

27 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 ایمان در دیدگاه امام خمینی (ره)


ايمان در ديدگاه امام خمينى: حاكميت ‏خدا، بر كشور دل و فرمان‏پذيرى صاحب دل، است.

آن كس، كه زمين و آسمانش جا نيست
بر عرش برين و كرسيش ماوا نيست


اندر دل عاشقش بگنجد اى دوست
ايمان است، اين و غير از اين معنا نيست

 نظر دهید »

نقاشی لوح جان خود

27 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نقاشی لوح جان خود


انسان با زبان و دست و پا ، چشم و گوش وزبان و… لوح جانش را نقاشی می نماید ، همه انسانهای جهان از گذشته تا کنون سرگرم نقاشی صفحه جان خود بوده اند. هر عملی که انجام می دهند و هر اندیشه ای که در ذهن خود خلق می کنند در شکل دهی این تابلوی جان موثر است.
خلقت این لوح در همه انسانها یکسان است. کارخانه و سازنده و ارسال کننده ، همه لوح ها را به یک میزان ساخته و همه ابزارهای لازم را برای ترسیم زیباترین نقاشی جهان در اختیارانسان قرار داده است. اما آن کسی که دارنده این لوح شده وهمه ابزارهای نقاشی را داراست برای اینکه بتواند بهترین نقاشی هستی را خلق کند و مدال فتبارک الله احسن الخالقین را بگیرد نیاز به استاد راهنما و کتاب تحصیل و آموزش نقاشی دارد. بدین منظور خالق لوح، معلم و هادی و راهنما فرستاد و از طریق این معلم کتاب، لوح جان و شیوه های نقاشی جان و نمونه های متعدد از نقاشی های برنده و بازنده تاریخ را با انشائی بی بدیل توصیف نمود. حتی هنر غیر قابل توصیفی در این در نگارش این کتاب به کار برد که بشر تا به امروز در نمایش این هنر مبهوت است.
همه راز ورمزها و کدهای لازم برای شکوفایی بهترین نقاشی را در اختیار بشر قرار داد. از سن بلوغ امتحان نقاشی با مراقبین متعدد شروع شد و تا زمان مرگ این مسابقه برقرار است. کسی که تقلب کرده، برگه اورا پاره نمی کنند و او را از جلسه اخراج نمی کنند. دستور داد ندامت او را قبول می کنم و حتی با ندامت همه خرابی گذشته نقاشی او را ، با ابزارهای پا ک کنی که در اختیاردارم پاک می کنم تا این لوح به حال اولش برگردد.
وقتی که دوران نقاشی تمام شد بسیاری نمره مردودی می گیرند و نقاشی آنها به آتش شومینه ریخته میشود.  بعضی هم پیروز این مسابقه هستند. نقاشی آنها در جایگاه مخصوص در بارگاه خدایی قرار می گیرد وکلید دربار الهی به آنها داده می شود تا از ملاقات بهترین نقاشان جهان و گفتگوی با آنها لذت برده و زیباترین مراسم پذیرایی با بهترین پذیرایی کنندگان را در اختیار آنها قرار می گیرد. »

 از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، ماه محرم ۱۴۳۱ ، ژانویه  ۲۰۱۰

 1 نظر

صفات محبان

27 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

صفات محبان

خداوند متعال عنایت ویژه ای به اهل معنا و اولیاء دارد که می توان به سیر دادن آنها در عوالم متوسطی که بین مبداء سیر و بین وصول و فناء در خدا باشد اشاره نمود. در کتاب اصول کافی ج 2 ص 54 و قریب به مضمون ص 53 روایت زیبایی است که حالات یکی از این اولیاء را بیان می دارد. رسول گرامی اسلام از حارثه بن مالک بن نعمان انصاری سوال کردند : حالت چطور است؟ او در جواب گفت ( مومن حقا) یعنی :مومن هستم به حقیقت ایمان.  رسول الله (ص) فرمودند : لکل شی ء حقیقه فما حقیقه قولک ؟ یعنی :هر چیزی حقیقتی دارد حقیقت گفتار تو چیست ؟
جواب داد : نفس من به دنيا پشت كرده است! شبها بيدارم، و روزهاى گرم روزه و تشنه ام، و گويا چنين مي‌بينم كه عرش پروردگارم را براى حساب خلايق گذرانده اند، و گويا من چنين مي‌بينم اهل بهشت را كه در بهشت به ديدار و زيارت هم مي‌روند، و گويا چنين مي‌بينم كه در ميان آتش، جهنميان فرياد مي‌كشند، و زوزه مي‌كشند
رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: اين بندهايست كه خداوند دل او را به نور ايمان منور كرده است. اى حارثه چشمت باز شده است، و مخفيات را مي‌بينى، و بنابر اين بر اين حال ثابت باش.
تا دل مان از نورانیت الهی پر نشود وشامه ما باز نشود رویت عرش و عطر الهی جان ما را نمی نوازد.
در روایت دیگری که در «بحار الانوار» طبع كمپانى، ج 17، ص 8 و 9، و طبع حروفى، ج 77، ص 28 و 29. که شيخ حر عاملى در «جواهر السنية» از ص 145 تا 154 از طبع سنگى آورده است. نتایج سیر و سلوک الی الله را بیان می کند که انسانی چگونه مورد عنایت و تفضل الهی قرار می گیرد و آن حدیث قدسی این است
يا احمد: هل تدرى اى عيش اهنا، و اى حياة ابقى؟!قال: اللهم لا
قال: اما العيش الهنىء، فهو الذى لا يفتر صاحبه عن ذكرى، و لا ينسى نعمتى، و لا يجهل حقى، يطلب رضاى فى ليله و نهاره
و اما الحياة الباقية، فهى التى يعمل لنفسه، حتى تهون عليه الدنيا، و تصغر فى عينه، و تعظم الآخرة عنده، و يؤثر هواى على هواه، و يبتغى مرضاتى، و يعظم حق عظمتى، و يذكر علمي‌ به، و يراقبنى بالليل و النهار عند كل سيئة او معصية، و ينقى قلبه عن كل ما اكره، و يبغض الشيطان و وساوسه، و لا يجعل لابليس على قلبه سلطانا و سبيلا
فاذا فعل ذلك، اسكنت قلبه حبا حتى اجعل قلبه لى، و فراغه و اشتغاله و همه وحديثه من النعمة التى انعمتبها على اهل محبتى من خلقى! و افتح عين قلبه و سمعه حتى يسمع بقلبه و ينظر بقلبه الى جلالى و عظمتى، و اضيق عليه الدنيا و ابغض اليه ما فيها من اللذات، و احذره من الدنيا و ما فيها كما يحذر الراعى غنمه من مراتع الهلكة فاذا كان هكذا يفر من الناس فرارا، و ينقل من دار الفناء الى دار البقاء، و من دار الشيطان الى دار الرحمناى احمد!آيا مي‌دانى كدام عيش گواراتر، و كدام زندگى باقىتر است؟!عرض كرد:بار خدایا نه
خداوند خطاب كرد: اما عيش گوارا، آن عيشى است كه كسى كه داراى آن است، از ياد من سست نشود، و نعمت مرا فراموش ننمايد، و نسبت به حق من نادان نباشد، و رضا و پسند مرا در شب و روز خود بجويد
و اما زندگى جاودان و باقى، آن حياتى است كه شخص براى خود كار كند، تا بجائيكه دنيا در نزد او سبك شود، و در نظر او كوچك نمايد، و آخرت در نزد او بزرگ آيد، و خواهش مرا بر خواهش خود مقدم دارد، و در دنبال رضايت من برآيد، و آن را بجويد، و حق بزرگى و عظمت مرا بزرگ شمارد، و علم مرا به خودش ياد آورد، و در شبانه روز، در وقت پيش آمد هر طاعت و معصيتى، مرا در نظر آورد، و مراقبت كند، و دل خود را از هر چه كه ناخوشايند من است پاك كند، و شيطان و وسوسه هاى او را دشمن دارد، و براى تسلط ابليس بر دلش هيچ قدرت و راهى نگذارد، و چون چنين كند من محبت و عشق خود را در قلب او جا مي‌دهم، تا جائيكه قلب او را براى خودم مي‌گذارم، و فراغت او، و اشتغال او، و هم او، و گفتار او را از آن گونه نعمتهائى قرار مي‌دهم كه با خصوص اهل محبت از بندگان خودم كرده ام، و به آنها بدينگونه نعمت بخشوده ام، و چشم دل او را باز مي‌كنم، و گوش دل او را باز مي‌كنم، تا آنكه با دلش بشنود، و با دلش ببيند جلال و عظمت مرا، و دنيا را بر او تنگ مي‌كنم، و لذات دنيا را در نزد او ناگوارا و ناپسند مي‌نمايم، و همچون شبانى كه گوسپندان خود را از مرتعها و چراگاههاى هلاكت بر حذر مي‌دارد، من او را از دنيا و آنچه كه در دنياست، بر حذر مي‌دارم
يا احمد! و لازيننه بالهيبة، و العظمة، فهذا هو العيش الهنىء و الحياة الباقية، و هذا مقام الراضين. فمن عمل برضاى الزمه ثلاث خصال: اعرفه شكرا لا يخالطه الجهل، و ذكرا لا يخالطه النسيان، و محبة لا يؤثر على محبتى محبة المخلوقين.فاذا احبنى احببته، و افتح عين قلبه الى جلالى، و لا اخفى عليه خاصة خلقى، و اناجيه فى ظلم الليل، و نور النهار، حتى ينقطع حديثه مع المخلوقين، و مجالسته معهم، و اسمعه كلمي‌ و كلام ملائكتى، و اعرقه السر الذى سترته عن خلقى، و البسه الحياء حتى يستحيى منه الخلق كلهم، و يمشى على الارض مغفورا له، و اجعل قلبه واعيا و بصيرا، و لا اخفى عليه شيئا من جنة و لا نار.و اعرفه ما يمر على الناس فى يوم القيامة من الهول و الشدة، و ما احاسب الاغنياء و الفقراء و الجهال و العلماء.و انومه فى قبره، و انزل عليه منكرا و نكيرا حتى يسالاه، و لا يرى غمرة الموت و ظلمة القبر، و اللحد، و هول المطلع، ثم انصب له ميزانه، و انشر ديوانه، ثم اضع كتابه فى يمينه فيقرؤه منشورا.ثم لا اجعل بينى و بينه ترجمانا، فهذه صفات المحبين
اى احمد!و من او را به هيبت و عظمت زينت مي‌دهم!اينست عيش گوارا، و زندگانى جاودان!، و اينست مقام كسانى كه از من راضىاند. و بنابر اين، هر كس به رضاى من عمل كند، من سه صفت را پيوسته ملازم با او مي‌گردانم.
من آن گونه شكرى را به او مي‌شناسانم كه ابدا در آن جهل نباشد، و آن گونه به ياد بودن را به او مي‌نمايانم كه در آن نسيان نباشد، و محبتى را كه با وجود آن هيچگاه محبت مخلوقات را بر محبت من مقدم ندارد
و چون او مرا دوستبدارد، من هم او را دوست مي‌دارم، و چشم دل او را به سوى جلال خود باز مي‌كنم، و خواص از بندگان خود را از او پنهان نمي‌دارم، و در شبهاى تاريك، و در روشنى روز با او در پنهان سخن مي‌گويم، و مناجات دارم، تا آنكه ديگر، گفتارش با مردمان قطع مي‌شود، و رفت و آمدش با آنان بريده مي‌گردد
و من گفتار خودم را، و گفتار فرشتگانم را به او مي‌شنوايانم، و آن راز و سرى را كه از خلق خودم مخفى داشتهام، به او نشان مي‌دهم، و لباس حياء بر قامت او مي‌پوشانم، بطوريكه تمام مخلوقات از او حيا مي‌كنند، و با حال آمرزيدگى و بخشودگى در روى زمين راه مي‌رود، و دل او را فراگير و بينا مي‌كنم، و هيچ چيز از بهشت و جهنم را از او پنهان نمي‌دارم، و آنچه در روز قيامت بر مردم مي‌گذرد، از هول و اضطراب، و شدت، به او مي‌نمايانم، و آن كيفيتى را كه از اغنياء و فقراء و جهال و علماء حساب مي‌كشم، به او مي‌شناسانم، و او را در قبرش به خواب مي‌برم، و نكير و منكر را خودم بر او وارد مي‌سازم، تا از او پرسش كنند
و او به هيچ وجه سكرات مرگ، و تاريكى قبر و لحد را نمي‌بيند. و ترس از امور هولناك آخرت كه بر او اشراف مي‌كنند ندارد
و سپس من خودم، ميزان عمل او را نصب مي‌كنم، و نامه عمل او را باز مي‌گردانم، و نامه عمل او را از طرف راست كه جانب سعادت است به او مي‌رسانم، و او آن نامه را گسترده و باز شده مي‌خواند ديگر آنكه من بين خودم و او هيچ مترجم و واسطه در سخن گفتن قرار نمي‌دهم، اينست صفات محبان
يا احمد! اجعل همك هما واحدا! فاجعل لسانك لسانا واحدا! و اجعل بدنك حيا لا تغفل عنى، من يغفل عنى لا ابالى باى واد هلك
اى احمد! اراده و مقصود خود را، مقصود واحدى قرار بده! و زبانت را زبان واحدى بگردان! و پيوسته افكار و خيالت را زنده كن، تا هيچوقت از من غافل نشوى! هر كس از من غافل شود، من باكى ندارم كه در هر بيابان و هر نقطهاى هلاك شود

از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین آقای بحرینی، رجب المرجب، در آستانه مبعث رسول گرامی اسلام (ص)، ژوئن ۲۰۱۲

 نظر دهید »

گفتگوی میان خدا و بنده

22 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

گفتگوی میان خدا و بنده

خدایا:

گفتم: خسته ام.

گفتی: از رحمت خدا ناامید نشوید. (سوره زمر/آیه 53)

گفتم: هیچ کس نمی داند که در دلم چه می گذرد.

گفتی: خدا میان انسان و قلبش است. (سوره انفال/آیه 24)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم.

گفتی: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم. (سوره ق/ آیه 16)

گفتم: اما انگار مرا فراموش کرده ای؟!

گفتی: مرا یاد کنید، تا یاد شما باشم. (سوره بقره/ آیه 52)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد. (سوره احزاب/ آیه 63)

گفتم: تا آن وقت چه کار کنیم؟

گفتی: صبر کن، که خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند. (سوره هود/ آیه 115)

گفتم: چرا مرا زود به مقصد نمی رسانی؟

گفتی: شاید آن چیزی که شما دوست دارید به صلاحتان نباشد. (سوره بقره/ ایه 216)

گفتم: ایا مرا مورد محبت خود قرار نمی دهی؟

گفتی: خدا به همه مردم عطوفت و مهربانی دارد. (سوره بقره/ آیه 143)

 نظر دهید »

هشداری برای اندیشه

21 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

هشداری برای اندیشه (پیامهای اخلاقی)

 

زندگی را از طبیعت بیاموزیم ،
چون بید متواضع باشیم ،
چون سرو ، راست قامت‌‌،
مثل صنوبر، صبور، مثل بلوط مقاوم،
مثل رود روان، مثل خورشید با سخاوت
و مثل ابر با کرامت باشیم

 *********************************

تمام لحظه ها سرشار از نعمت اند. این تو هستی که باید توانایی دیدن داشته باشی…..

 نظر دهید »

فضیلت روزجمعه

17 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

فضیلت روزجمعه

استجابت دعا در جمعه

از مهم ترین امتیاز جمعه، این است که دعا در آن مستجاب است. روایات فراوانی براین معنا دلالت دارد؛ از جمله: ۱. از امام باقر و یا امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:

“اِنٍّ العَبدَ المؤمِنَ لیَسألَ اللهَ الحاجَه یَ فَیُؤخِّر اللهُ قَضاء حاجَتِهِ الَّتی سأل اِلی یَومِ الجُمعه یِ؛(۱)

به راستی بنده ی مؤمن حاجتی از خداوند درخواست می کند، پس خداوند انجام حاجت او را تا روز جمعه به تأخیر می اندازد (و در آن روز برآورده می کند)".

امّا به ساعت هایی از جمعه بیشتر سفارش شده است، جابر نقل نموده است که علی (علیه السلام) همیشه می فرمود:

“أکثروا المَسألَه یَ فی یَومِ الجُمعَه یِ و اَلدُّعاءِ فَاِنَّ فیه ساعاتٌ یُستَجابُ فیها الدّعاء و المَسألَه ی ما لَم تَدعوا بقطیعَه یٍ و معصیه یٍ او عقُوقٍ و اعلَمُوا اَنَّ الخَیرَ وَ اَلبِرَّ یُضاعَفان یَومَ اَلجُمعَه یِ؛(2)

در روز جمعه زیاد دعا و درخواست داشته باشید؛ زیرا در آن، ساعاتی است که دعا و خواستن مستجاب می شود به این شرط که قطع رحم و معصیت و عاق، درخواست نشود. و بدانید خیر و نیکی در آن روز (از نظر پاداش) دو چندان می شود".

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

“و فیه ساعةٌ  لا یسأل الله فیها اَحَدٌ شَیئاً اِلاّ اَعطاهُ ما لَم یَسأَل مُحَرّماً؛(3) 

در جمعه ساعتی است که احدی از خداوند در آن ساعت چیزی درخواست نمی کند مگر اینکه خداوند آن را عطا می کند به شرطی که درخواست حرام نکند".

1. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، تصحیح: میرزا عبدالرحیم ربانی، ج۵، ص۶۷، ح۲۰، باب ۴۰، انتشارات اسلامیّه، تهران، انتشارات محمدی، قم، چ۱، ۱۳۷۷ق.

2. همان ص ۶۹، ح۲، باب ۴۱

3. همان ص ۶۷، ح ۲۲

 نظر دهید »

یک قدم تا خدا

16 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

یک قدم تا خدا!!


عارفی را پرسیدند از اینجاتابه نزدخدای منان چه مقدار راه است؟
فرمود:یک قدم.
گفتند:این یک قدم کدام است؟
فرمود:پا بگذارروی خودت.
 2 نظر

حدیث روز:عبادت همراه با خلوص و صداقت

16 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

حدیث روز: عبادت همراه با خلوص و صداقت

امام حسین علیه السلام می فرماید:


هرکس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نماید؛ خداوند متعال او را به بهترین آرزوهایش می رساند و امور زندگی اش را تأمین می نماید.

بحارالانوار، جلد68 ، صفحه 183

 نظر دهید »

واقعه 16 آذر 1332

15 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

واقعه 16 آذر سال 1332

بيشتر از 50 روز از کودتاي آمريکايي ارتشبد زاهدي نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برايشان سنگين بود. اولين تظاهرات يکپارچه مردم عليه رژيم کودتا در همين روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداري از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنيس رايت»، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از همان روز 14 آذر تظاهراتي در گوشه و کنار به وقوع پيوست که در نتيجه در بازار و دانشگاه عده اي دستگير شدند. اين وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.
در تاريخ 24 آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران مي آيد. نيکسون به ايران مي آمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي 28 مرداد) ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند.
بعد از کودتاي 28 مرداد 1332، رژيم وابسته پهلوي که توانسته بود با کمک اربابان آمريکايي بر اريکه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پايه هاي حکومت خود را تثبيت کند، اما غافل از اينکه مقاومت مردم به طور کامل از بين نرفته و ايران در اولين فرصت خشم و انزجار خويش را نشان خواهد داد.
انتشار خبر تشکيل کنسرسيوم نفت از جانب کشورهايي نظير انگليس، آمريکا براي چپاول مجدد نفت ايران و به دنبال آن سفر نيکسون، رئيس جمهور آمريکا به ايران موجب شد تا احساسات دانشجوياني که در ماتم کودتاي 28 مرداد و سرنگوني مصدق، نشسته بودند جريحه دار شده و اين اقدام را در جهت پايمال کردن دستاوردهاي مصدق و جبهه ملي ارزيابي نمايند. هر چند که روزنامه اطلاعات، شنبه 7 آذر سال 1332 به نقل از اعلاميه سفارت آمريکا، نوشت: «مسافرت نيکسون به ايران ارتباطي به مسئله نفت ندارد. مسافرت نايب رئيس جمهوري آمريکا به ايران منحصرا جنبه دوستي و حسن نيت دارد و به هيچ وجه من الوجوه به مسئله نفت يا مسئله ديگر ارتباط ندارد.»اما اين تدابير موثر واقع نشد و نتوانست موجب انحرافات اذهان دانشجويان بشود.نيکسون معاون رئيس جمهورآمريکا در سال 1332، راهي ايران گرديد. در حقيقت او مي آمد تا نتيجه سرمايه گذاري بيست و يک ميليون دلاري را که سازمان جاسوسي آمريکا سياه در راه کودتا و سرنگوني دولت مصدق هزينه کرده بود، از نزديک مشاهده کند. ملت در حال افسردگي و از نفاق و تفرقه اي که استبداد توانسته بود در ميان او ايجاد کند، ناراحت بود.
رهبري نهضت مقاومت، قصد رساندن صداي اعتراض مردم را به گوش جهانيان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که مي خواست با مشروع جلوه دادن رژيم کودتا، امتيازات مورد نظر خود را در محيط آرام به دست آورد، خنثي کند. اجراي اين برنامه به عهده کميته هماهنگي دانشگاه تهران واگذار شده بود.
تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنيس رايت، کاردار جديد سفارت انگليس در ايران، از روز 14 آذر 1332، آ غاز گرديد. دانشجويان دانشکده هاي حقوق و علوم سياسي، علوم دندانپزشکي، فني، پزشکي و داروسازي در دانشکده هاي خود تظاهرات پرشوري عليه رژيم کودتا برپا کردند. رژيم پهلوي که به خوبي از خشم ملت و خصوصا دانشجويان نسبت به خود و اربابانآمريکا از پيش آگاه بود، با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.رژيم شاه براي مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت )!( سفر نيکسون نيروهاي نظامي خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر يکي از دربانان دانشگاه شنيده بود که تلفني به يکي از افسران گارد دانشگاه دستور مي رسد که بايد دانشجويي را شقه کرد و جلوي در بزرگ دانشگاه آويخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نيکسون صداها خفه گردد و جنبنده اي نجنبد…
روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشيده شد و ماموران انتظامي، در زد و خورد با دانشجويان، شماري را مجروح و گروهي را دستگير و زنداني کردند. صبح روز 16 آذر 1332، گارد تا دندان مسلح رژيم پهلوي براي اولين بار وارد صحن دانشگاه شد تا فرياد مخالفان را در گلو خفه کند.
در يکي از کلاسهاي درس دانشکده فني، چند تن از دانشجويان در اعتراض به حضور ماموران گارد رژيم شاه در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره مي گيرند و همين بهانه کافي بود تا وارد کلاس درس شوند و با ايجاد جو رعب و وحشت، محيط را براي بهره برداري و گرفتن زهر چشم دانشجويان آماده سازند. ماموران گارد با حمله به دانشجويان بي پناه سه تن از آنان را به شهادت مي رسانند.خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاه هاي تهران و اغلب شهرستان ها در اعتصاب کامل به سر بردند؛ حتي بسياري از دبيرستان ها هم با تعطيل کردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهيان در تظاهرات عليه فجايع 16 آذر و سفر نيکسون به تهران شرکت کردند.
براي کم رنگ کردن واقعه 16 آذر، جنايتکاران شروع به سفسطه کردند. در مقابل خبرنگاران گفتند که: «دانشجويان براي گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نيز اجبارا تيرهايي به هوا شليک نمودند و تصادفا سه نفر کشته شد.» در همان روزها يکي از مطبوعات نوشت: «اگر تيرها هوايي شليک شده، پس دانشجويان پر درآورده و خود را به گلوله زدند»!
حادثه 16 آذر 1332، به عنوان يک روز (مقاومت تاريخي) در تاريخ دانشگاه تهران ثبت شد.درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بي گناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد. صبح ورود نيکسون يکي از روزنامه ها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشاده اي به نيکسون نوشت. در اين نامه سرگشاده ابتدا به سنت قديم ما ايراني ها اشاره شده بود که «هرگاه دوستي از سفر مي آيد يا کسي از زيارت بازمي گردد و يا شخصيتي بزرگ وارد مي شود ما ايرانيان به فراخور حال در قدم او گاوي و گوسفندي قرباني مي کنيم؛ آنگاه خطاب به نيکسون گفته شده بود که «آقاي نيکسون! وجود شما آن قدر گرامي و عزيز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترين جوانان اين کشور يعني دانشجويان دانشگاه را قرباني کردند.» از آن پس، همه ساله به رغم کوشش رژيم و ساواک، دانشجويان دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي سراسر ايران مراسم و تظاهراتي به ياد شهيدان آن روز برپا مي کردند.شهيد چمران در ر ابطه با حادثه 16 آذر مي گويد:وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گويي همه را به چشم مي بينم، صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سکوت دردناک مي شنوم. دانشکده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي العين مي بينم…نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا به ايران مي آيد تا نتيجه بيست و يک ميليون دلار خرج کودتا را ببيند.)” خصوصيت بالقوه دانشجويان در اين است که با تحرک گرايش، استنباط و فهم خود فضا را تغيير مي دهند."16 آذر مبين اين است که در طول تاريخ مبارزات ايران دانشگاهيان همواره، نيروي متفکر جامعه محسوب شده اند؛ به همين لحاظ هرگز نمي توان چنين استنباط کرد که اين نيرو درباره مسائل سياسي که در راس حاکميتاتفاق مي افتد، بي تفاوت باشد.
در طول تاريخ دانشگاهها، و بخصوص دانشگاه تهران هميشه با ديدي انتقادي و اصلاحي به مسائل نگاه کرده اند. دانشگاهيان به عنوان قشر فرهيخته سعي در حفظ استقلال دانشگاه ها و به تبع آن استقلال و سربلندي کشور داشته اند. و هر گاه مانعي در اين راه ديده اند، جلودار حرکتهاي مردمي قرار گرفته اند و سپر بلاگشته اند. که حکايت 16 آذر سال 1332 بهترين و در واقع اولين نمونه آن است که به عنوان يکي از برگهاي ماندگار تاريخ ايران محسوب مي شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  
منبع: روزنامه رسالت، شماره 6309 به تاريخ 13/9/86، صفحه 17 (گفتگو )

 نظر دهید »

برنامه های هفته بسیج

30 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

اعلام برنامه های هفته بسیج

تاریخ مناسبت عنوان روز
30 آبان حضرت ابا عبدالله بن الحسین (5 محرم) الگوی شجاعت و حماسه بسیجی
1 آذر حضرت قاسم علیه السلام الگوی نوجوان بسیجی
2 آذر حضرت علی اصغر علیه السلام الگوی ایثار بسیجی
3 آذر حضرت علی اکبر علیه السلام الگوی جوان بسیجی
4 آذر حضرت ابوالفضل (9 محرم تاسوعای حسینی) الگوی بصیرت و ولایتمداری بسیجی
5 آذر عاشورای حسینی بسیج امتداد عاشورا
6 آذر حضرت زینب کبری سلام الله علیها الگوی زنان بسیجی
 نظر دهید »

کربلا میزان عشق است

27 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

کربلا میِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــــــــزان عشق است

 نظر دهید »

رسم دوست داشتن از زبان سید اهل قلم

27 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

رسم دوست داشتن …


 

هیچ کس جز آنکه دل به خدا سپرده است , رسم دوست داشتن نمیداند … 

 

 نظر دهید »

عاشق شهادت

24 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عاشق شهادت

به آنهایی که ما را متهم به داشتن بیماری مرگ پرستی می کنند، بگویید ما مرگ پرست نیستیم. ما عاشقیم، عاشق الله، عاشق حسین و عاشق شهادت، شهادت مرگ نیست، مردن نیست، زندگی جاویدان است.

بخشی از وصیت نامه شهید مهدی دانش

 نظر دهید »

سوال عاشورایی شهید آوینی از ما

24 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

سوال عاشورایی شهید آوینی از ما


 مگر نه این است که… هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟

سید مرتضی آوینی

منبع: کتاب فتح خون

 نظر دهید »

به وسعت تاریخ

24 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 به وسعت تاریخ

 

 

صحراي كربلا به وسعت تاريخ است و كار به يك «ياليتني كنت معكم» ختم نمي‌شود.

سید مرتضی آوینی


 نظر دهید »

لبیک یا حسین

24 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

لبیک یا حسین


یعنی در معرکه حاضر باشی، هرچند تنها بمانی

و مردم تو را بی یاور گذاشته باشند و تو را متهم و خوار شمارند

لبیک یا حسین یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در این معرکه حاضر باشند.

سید حسن نصرالله

 نظر دهید »

می خواستم شمع باشم

23 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی
مناجات دکتر چمران: مي خواستم شمع باشم


هميشه مي خواستم که شمع باشم، بسوزم، نور بدهم و نمونه اي از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم.

مي خواستم هميشه مظهر فداکاري و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم.

مي خواستم در درياي فقر غوطه بخورم و دست نياز به سوي کسي دراز نکنم.

مي خواستم فرياد شوق و زمين و آسمان را با فداکاري و آسمان پايداري خود بلرزانم.

مي خواستم ميزان حق و باطل باشم و دروغگويان و مصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم.

مي خواستم آنچنان نمونه اي در برابر مردم به وجود آورم که هيچ حجتي براي چپ و راست نماند، طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد، و هر کسي در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگيرد و راه فرار براي کسي نماند… 

منبع: سایت تبیان

 1 نظر

کربلا میزان سنجش ما در عمل است.

23 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

کربلا میزان سنجش ما در عمل است

« اگر ما در کربلای سال 61 هجری بودیم می توانیم ادعا کنیم که در بین یاران امام حسین باقی می ماندیم یا از او دوری می کردیم اصحاب آن حضرت به مقام بالایی از طهارت و پاکی رسیده بودند یعنی در مرحله هفتم طهارت عرفانی بودند ایشان ضمن تبیین مراحل طهارت در نزد عرفا آنها را به شرح ذیل تبیین نمود :

1- طهارت اهل ظاهر که از گناه پاکند

2- طهارت اهل باطن که علاوه بر اینکه از گناه پاکند از رفتن به سوی گناه هم خودداری می کنند.

3- طهارت اهل حقیقت که نه تنها به سوی گناه نمی روند فکر گناه هم نمی کنند

4- طهارت ارباب قلوب که طهارت و پاکی در آنها نهادینه شده است

5- طهارت ارباب سر که اگر پرده ها هم برای آنها کنار رود بر یقین آنها افزوده نمی شود

7- طهارت اصحاب محبت و ولایت که به جهان ولایت پیدا می کنند و باطن جهان برای آنها منکشف می شود.

در شب عاشورا اصحاب حضرت به این مرحله از طهارت و پاکی رسیده بودند.»

از سخنرانی شب ششم ماه محرم ۱۴۳۰حجت الاسلام والمسلمین بحرینی

 1 نظر

گفتگوی با نامحرم

20 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

«گفتگوی با نامحرم »


یکی از سئوالات اساسی جوانان در رابطه با ارتباط با چنس مخالف از نظر دین اسلام است و می خواهند بدانند شرع مقدس این ارتباط را تا چه میزان تجویز می نماید ؟
اولین نکته ای که حائز اهمیت است این ارتباط را پسر و دختر یا زن و مرد به چه منظوری طلب می کنند ؟ آیا این ارتباط جهت همکاری علمی است ؟ یا جهت همکاری اقتصادی ؟ یا در یک مکانی با همدیگر همکارند و اضطرارا” مجبور به همکاری هستند ؟
هر نوع ارتباطی از این قبیل شرایط خاص خود را می طلبد و اگر رعایت اصول اخلاقی و انسانی صورت گیرد و از چارچوب این اصول خارج نشود از نظر شرع مقدس رادع و مانعی وجود ندارد.
اما اگر این ارتباط از این نوع همکاری ها نباشد بلکه ارتباط جهت دوستی و ارتباط خارج از عرف اخلاقی و اصول عقلانی باشد از نظر دین اسلام پذیرفته نیست . حتی در قرآن هم زنان را از داشتن رابطه پنهانی با مردان نهی می کند .
اگر ارتباط جهت مقدمات ازدواج باشد و در چارچوب اصول اخلاقی و شرع باشد و خط قرمزهای این رابطه ملحوظ باشد منعی ندارد.ذکر این نکته لازم است که این ارتباط باید تحت نظارت خانواده صورت بگیرد و آنها نظارت براین ارتباط داشته باشند و باور دارم که اگر رابطه در محدوده عقل و شرع باشد زندگی بوجود آمده از این رابطه استحکام پیدا می کند، در غیرا این صورت تضمینی بر استحکام وجود ندارد.
در ضمن توصیه می گردد در موقع گفتگوی با نامحرم باور داشته باشید که خدا حاضر و ناظر است و شما در یک امتحان الهی قرار دارید . »

 از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، ژانویه  ۲۰۱۰

 1 نظر

تو خلیل خدا هستى زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

تو خلیل خدا هستى زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى

«انسان عاشق در وادیی وارد می شود که حتی تصور بدون او زیستن برایش دشوا ر است
شیرین ترین لحظات زندگی اش لحظاتی است که با او گذرانده است و همیشه برای دیدن مجددش لحظه شماری می کند. نماز برای او وقت لذیذ زندگی است، هر روز زمستان هم احساس بهاری بودن دارد در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسد. حتی شنیدن نام او هم زیباترین لحظه زندگی اوست.
حضرت ابراهیم علیه السلام که به شبانی می پرداخت، در شبانی هم در تفکر و اندیشه محبوبش لذت می برد. روزی به ناگهان صدایى را که او سالیان دراز در آرزوى شنیدن آن از زبان قوم خود بود، اما آنان جز بت و بت پرستى، هنرى نداشتند، شنید. آن صدا، نام معشوق ابراهیم را به گوش او مى‏رساند:
«یا قدوس اى خدای پاک و بى ‏عیب و نقص »(1)
ابراهیم از خود بى ‏خود شد و لذت شنیدن آن نام دل‏ انگیز، هوش از سر او برد. چون به هوش آمد، مردى را دید که بر صخره بلندى ایستاده است . گفت: «اى بنده خدا! اگر یک بار دیگر، همان نام را بر زبان آرى، دسته ‏اى از گوسفندانم را به تو مى دهم». همان دم، صداى «یا قدوس » دوباره در کوه و دشت پیچید. ابراهیم در لذتى دوباره و بى‏ پایان، غرق شد .شوق شنیدن نام دوست، در او چنان اثر کرد که جز شنیدن دوباره و چند باره، اندیشه ‏اى نداشت.
- دوباره بگو، تا دسته ‏اى دیگر از گوسفندانم را نثار تو کنم.
- یا قدوس!
- باز هم بگو!
- یا قدوس!
عاشق واقعی کسی است که برای محبوب بیقرار باشد و اما و اگری در کارش نباشد و برای او جان افشانی کند حتی برای شنیدن نامش.
دیگر براى ابراهیم، گوسفندى، باقى نمانده بود؛ اما جانش همچنان خواستار شنیدن نام مبارک خداوند، بود . ناگهان، چشمش بر سگ گله افتاد و قلاده زرینى که بر گردن او بود. دوباره به شوق آمد و از گوینده ناشناس خواست که باز بگوید و عطایى دیگر بگیرد. مرد ناشناس یک بار دیگر، صداى «یا قدوس » را روانه کوه‏ها کرد و ابراهیم بار دیگر به وجد آمد. اکنون، دیگر چیزى براى ابراهیم نمانده است تا بدهد و نام دوست خود را باز بشنود. شوق ابراهیم، پایان نپذیرفته بود، اما چیزى براى نثار کردن در بساط خود نمى ‏یافت. نگاهى به مرد ناشناس انداخت و آخرین دارایى را نیز به او پیشنهاد کرد.
- اى بنده خوب خدا! یک بار دیگر آن نام دلنشین را بگوى تا جان خود را نثار تو کنم … »

مرد ناشناس، تبسمى زیبا در صورت خود ظاهر کرد و نزد ابراهیم آمد. ابراهیم در انتظار شنیدن نام دوست خود بود؛ اما آن مرد، گویى سخن دیگرى با ابراهیم داشت.
- من جبرئیل، فرشته مقرب خداوندم. در آسمان‏ها سخن تو در میان بود و فرشتگان از تو مى‏ گفتند؛ تا این که همگى خداى خویش را ندا کردیم و گفتیم: بارالها! چرا ابراهیم که بنده خاکى تو است به مقام «خلیل الهى» رسید و ما را این مقام نیست. خداوند، مرا فرمان داد که به نزد تو بیایم و تو را بیازمایم. اکنون معلوم گشت که چرا تو خلیل خدا هستى؛ زیرا تو در عاشقى، به کمال رسیده ‏اى.(در قرآن کریم، ابراهیم، خلیل و دوست خدا خوانده شده است)
اى ابراهیم! گوسفندان، به کار ما نمى ‏آیند و ما را به آنها نیازى نیست. همه آنها را به تو باز مى‏ گردانم.
ابراهیم گفت: شرط جوانمردى و در مرام آزادگان نیست که چیزى را به کسى ببخشند و سپس بازگیرند. من آنها را بخشیده ‏ام و باز پس نمى ‏گیرم. جبرئیل گفت: پس آنها را بر روى زمین مى ‏پراکنم، تا هر یک در هر کجاى صحرا و بیابان که مى ‏خواهد، بچرد. پس، تا قیامت، هر که از این گوسفندان، شکار کند و طعام سازد و بخورد، مهمان تو است و بر سفره تو نشسته است


اين لذت ميوه عشق است و عشق، فرزند معرفت، اگر خدا را از روی معرفت شناختی نامش نيز لذت بخش است. «یا من ذکره حلو» (جوشن کبیر)


دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ زانگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این؟
می نویسی نامه سوی کیست این؟
هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
کی به لوح ریگ باقی ماندش؟
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه ی عشق و وفا
نیست جز نامی از او در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشق بازی میکنم با نام او

(1) میبدى، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج 1، ص 377 و حدیقة الحقیقه، ص 168 و تذکرة الاولیاء، ص 508 و قصص الانبیاء، ص 65 و تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 553 و ج 5، ص184 و …

از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی، اکتبر ۲۰۱۲


 نظر دهید »

چرا آیت الله بهجت در نماز گریه می کرد؟(2)

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

چرا آیت الله بهجت در نماز گریه می کرد؟

نمی‌فهمیم چون نرسیده‌ایم
================
با توجه به این مطلب، سؤال دیگری که برای انسان پیدا می‌شود این است ‌که معنای این سخن ‌که انسان می‌تواند به مقامی برسد که نمی‌توان گفت، چیست؟ بسیاری از آیات و روایات، مقامات و اوصاف مؤمنین را بیان کرده است که کم و بیش قابل فهم است؛ مثلاً در اوصاف مؤمنین در بهشت گفته شده که قصرهایی از طلا و نقره دارند، همسرانی مثل لؤلؤ و مرجان، و نوشیدنی‌هایی از عسل مصفا و شراب طهور که مایه‌ی لذت شاربین است: «… مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ …»6 و از این نمونه‌ها در آیات و روایات فراوان آمده است که کم و بیش قابل فهم است. این‌که قید «کم و بیش» را آوردم، از این جهت است که همین مطالب هم کاملاً برای ما قابل فهم نیست؛ نهر عسل و نهر شراب باز برای ما قابل فهم نیست؛ نهر شراب به چه کار ما می‌آید؟ چه طور می‌توان از نهر عسل خورد؟ انسان یک مقدار عسل که می‌خورد، دل‌زده می‌شود؛ نهر عسل به چه معناست؟ نه یک نهر، بلکه مؤمن، انهاری از عسل دارد؛ «… وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى …»7. اگر چه فهم این نعمات و مقامات هم مقداری مشکل است، ولی نهایتاً انسان می‌تواند تصوری از آن داشته باشد، اما این مطلب که اموری وجود داد که اصلاً نمی‌توان فهمید، به چه معناست؟ بنده هم حقیقت آن‌ها را نمی‌فهمم، اما اگر بتوانم، تبیین کنم که چه اموری وجود دارد که انسان نمی‌تواند بفهمد، باز موفق بوده‌ام. فکر می‌کنم با برخی مثال‌ها می‌توان این مطلب را روشن کرد. مولوی در مثنوی مثال معروفی آورده است؛ می‌گوید به طفل نابالغ نمی‌توان فهماند که اشخاص بالغ چه لذتی از همسران‌شان می‌برند. وقتی بخواهند این لذت‌ها را توصیف کنند، می‌گویند: مثل عسل، شیرین است. با این‌که مزه عسل ربطی به آن موضوع ندارد و نوع دیگری از لذت است، ولی به عنوان تشبیه از چنین مثال‌هایی استفاده می‌کنند. همه ما دوران کودکی را تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که در آن دوران اصلاً نمی‌دانستیم که چنین لذتی وجود دارد، نمی‌فهمیدیم این لذت چه طور لذتی است و نمی‌توانستیم هیچ تصوری از آن داشته باشیم. اگر کسی می‌خواست کیفیت آن را توضیح دهد، به قول مولوی باید می‌گفت: مثل عسل شیرین است. این مثل معروفی است که می‌گویند وقتی انسان در حدّ ناقصی قرار دارد، لذت‌هایی را که مربوط به اشخاص کامل‌تر است، نمی‌فهمد.
مثال‌ها‌ی دیگری هم وجود دارد که با بیان آن‌ها می‌توانیم کم‌وبیش تصور کنیم که اصلاً مقاماتی وجود دارد که ما نمی‌توانیم حقیقت آن‌ها را درک کنیم. مثلاً همه ما دوران مدرسه را تجربه کرده‌ایم. اگر وقتی که می‌خواستند به ما چهار عمل اصلی ریاضیات را یاد دهند، می‌گفتند: شما بعداً معادله دومجهولی را هم می‌خوانید و آن فرمولی دارد و باید یاد بگیرید که چگونه معادله دومجهولی را حل کنید، می‌گفتیم: معادله یعنی‌چه؟ دومجهولی یعنی‌چه؟ در سنی که ما تازه جمع و تفریق را می‌خواندیم، اصلاً نمی‌توانستیم از معادله دومجهولی تصوری داشته باشیم. کم‌کم بالاتر آمدیم و مسایل جدیدی برایمان مطرح شد و توانستیم صورت مسأله‌اش را یاد بگریم. کسانی که ریاضیات عالی خوانده‌اند، می‌گویند در ریاضیات، مسایلی وجود دارد که لیسانس‌های ریاضیات هم تصوری از آن ندارند؛ یعنی کسانی که چند سال در دانشگاه ریاضیات محض خوانده‌اند، هنوز تصوری از بعضی از مسایل ریاضیات ندارند.
زمانی بنده یکی از نوابغ ریاضی را در انگلستان دیدم و از او مسئله‌ای را سؤال کردم؛ گفتم: ما از قبل یاد گرفته بودیم که اجسام سه بُعدی‌اند و دارای طول و عرض و ارتفاع هستند، اما اخیراً طبق بعضی از نظریات فلسفی گفته می‌شود: عالم مادّه چهار بُعدی است و بُعد چهارم آن زمان است؛ یعنی غیر از طول، عرض و ارتفاع، بُعد دیگری هم به نام زمان دارد. (چهار بُعدی بودن عالم مادّه، کم‌وبیش مسئله‌ی معروفی است و در کتا‌ب‌های بسیاری به آن اشاره شده است؛ البته در فلسفه ما، به گونه‌ای، و بر اساس نظریه‌ی نسبیّت انیشتین و نظریات غربی به گونه‌ی دیگر تفسیر می‌شود.) من از آن نابغه ریاضی پرسیدم: ما تصوری از بُعد چهارم عالم مادّه پیدا کرده‌ایم، آیا می‌توان بُعد پنجمی هم برای عالم فرض کرد؟ ایشان گفت: «اتفاقاً اساتید ما معتقدند که برای عالم تا بُعد هفتم هم می‌توان فرض کرد.» حقیقت این است که بنده هیچ تصوری از بُعد پنجم و ششم ندارم و معنای آن را هم نمی‌دانم، ولی این سؤال به ذهنم آمده بود که آیا می‌توان بُعد پنجم هم برای عالم فرض کرد؟ او گفت: «بله، تا بُعد هفتم را هم تصور کرده‌اند و حالا درصددند ببینند آیا ابعاد دیگری بیش از این هم می‌توان برای عالم فرض کرد یا نه؟» بعد از او پرسیدم آیا می‌توانیم بگوییم تعداد ابعاد عالم به جایی می‌رسد که وجود بیش از آن ابعاد، محال باشد؛ مثلاً بگوییم محال است عالم بیش از هزار یا دو هزار یا ده هزار بُعد، داشته باشد؟ ایشان گفت: «هیچ دلیلی برای چنین حرفی نداریم؛ مثل این است که ما بگوییم از یک نقطه بی‌نهایت خط خارج می‌شود. از تقاطع سه خط مستقیم در یک نقطه، باز می‌تواند یک خط دیگری خارج شود و هیچ حدّ و حصری ندارد.»
منظورم این است که در این مسأله‌ی به اصطلاح هندسی که آیا می‌توان بُعد پنجمی برای عالم تصور کرد یا نه؟ اصلاً خود بنده تصور روشنی از صورت این مسأله ندارم که مثلاً اگر بُعد پنجمی در کار باشد، چگونه خواهد بود، اما با مقایسه می‌توان تصور مبهمی از آن در ذهن داشت؛ به این صورت که ذهن سه بُعد و چهار بُعد را تحلیل می‌کند و می‌گوید: سه بُعد از اضافه شدن یک بُعد به دو بُعد به وجود آمده است و بعد از اضافه شدن یک بُعد دیگر، چهار بُعد حاصل شده است، پس این ذهن، ابائی از اضافه کردن بُعد پنجم هم ندارد، و بعد از قیاس به آن ابعاد، چیز مبهمی تصور می‌کند.
مقاماتی هم که خداوند برای انسان خلق کرده است، مقاماتی است که به استناد آیات و روایات فراوان ـ البته با رعایت دقّت‌های لازم ـ به دست می‌آید، مقاماتی است که جز با نظیر این تشبیهات، نمی‌توان تصوری از آن داشت. انسان زمانی به کنه آن مقامات پی خواهد برد که خدا نصیبش کند و واجد آن شود. آن وقت می‌فهمد که این مقامات چیست.

نمونه انسان‌های به مقصد رسیده
====================
اما امشب، هم شب شهادت حضرت زهراء سلام‌الله‌علیهاست و هم سالگرد رحلت آیت‌الله العظمی بهجت است. این نکته را یادآوری کردم تا به روایتی که از دوران نوجوانی شنیده‌ام و برایم جای تعجب داشت، اشاره کنم. روایت از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است که می‌فرمایند: «وَ اما ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ … مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ: یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی‏ …»8: وقتی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در محراب عبادت می‌ایستادند، بدنشان می‌لرزید. خدای متعال در حالی‌که نزد فرشتگان به عبادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مباهات می‌کرد، می‌فرمود: به این بنده من نگاه کنید؛ ببینید چگونه عبادت می‌کند که بندبند بدنش می‌لرزد.
این روایت معروفی است و شما هم بارها شنیده‌اید. اما از همان دوران نوجوانی برای من این سؤال مطرح بود که این چه حالتی است و چه معنایی دارد؟ مخصوصاً در مورد حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها که معصوم بوده‌اند و گناهی مرتکب نشده بودند، این چه حالتی است و این ترس از چیست؟
نظیر این حالت درباره ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین هم نقل شده است. در روایت آمده است که امام زین‌العابدین سلام‌الله‌علیه وقتی وضو می‌گرفتند، رنگ از صورتشان می‌پرید. و امام حسن علیه‌السلام وقتی به مسجد می‌رسیدند، می‌لرزیدند و رنگشان زرد می‌شد. این حالات چه معنایی دارد؟ حالات ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم خیلی از سطح فهم امثال بنده بالاتر است. امشب شما صدای نماز آیت‌الله بهجت رضوان‌الله‌علیه را شنیدید9. ایشان حتی وقتی که صلوات می‌فرستادند یا «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» یا «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» می‌گفتند، آن چنان گریه می‌کردند و صدایشان می‌شکست که بنده یادم نمی‌آید برای توبه از هیچ گناهی این چنین گریه کرده باشم. گریه هنگام صلوات فرستادن یا سلام دادن برای چیست؟ همه‌ی ما می‌دانیم که ایشان چیزی را درک می‌کرد که لازمه‌ی آن درک، چنین حالتی بود. ما آن حالت را نمی‌فهمیدیم و درک نمی‌کردیم. اگر درک می‌کردیم برای ما هم چنین حالتی پیدا می‌شد، ولی هنوز به آن بلوغ نرسیده‌ایم؛ ما هنوز طفل راهیم.

بالاترین لذایذ عالم
=============
سؤال دیگری که این‌جا مطرح می‌شود این است که واقعاً این گریه آقای بهجت در نماز به چه جهت بود؟ آیا از چیزی ناراحت بود که آن‌گونه گریه می‌کرد؟ آیا گریه‌اش به خاطر این بود که درد می‌کشید؟ چون اشخاص کم ظرفیت و ضعیف‌النفس مثل کودک، وقتی درد شدیدی احساس کنند، گریه می‌کنند. آیا ایشان این‌گونه بودند؟ چرا اصلاً ایشان نماز را این طور می‌خواندند و این قدر گریه می‌کردند؟ حال به این سؤال، مطلبی را که از ایشان به نقل موثق نقل شده است، اضافه کنید که فرمودند: «اگر سلاطین عالم می‌دانستند که در نماز چه لذتی وجود دارد، حاضر بودند برای رسیدن به آن لذت، دست از سلطنت بکشند». معنای این سخن چیست؟ این که ایشان این‌گونه در نماز گریه می‌کرد، و خود مدعی بوده که لذت این نماز از همه‌ی لذایذ عالم بالاتر است، به طوری که اگر سلاطین می‌دانستند این نماز چقدر لذت دارد، حاضر بودند دست از سلطنت بکشند تا به این لذت برسند، این چگونه حالتی است؟ این چه لذتی است که آدم وقتی این طور گریه می‌کند، می‌تواند آن را درک کند و تا این لذت نباشد، انسان این طور عاشقانه دل به عبادت نمی‌سپارد؟ کسی که به آن مقام رسیده باشد، هر فرصتی که پیدا کند، دو رکعت نماز می‌خواند، یا زیارتی انجام می‌دهد، یا نماز جعفر طیار می‌خواند، یا زیارت عاشورا می‌خواند؛ تا انسان عاشق نباشد چنین حالتی نمی‌یابد. مگر می‌توان تصنعی و با تحمیل، شبانه‌روز را به این حالات گذراند؟ این سؤال عجیبی است.
وقتی چنین انسان‌هایی را می‌بینیم، آن‌گاه حالاتی که درباره پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه اطهار علیهم‌السلام نقل شده است را باور می‌کنیم. می‌توانیم بفهمیم که حالات آنها از سنخ این حالات، اما مراتب بالاتر آن بوده است که ما نه حقیقت این‌ها و نه حقیقت آن‌ها را درست نمی‌فهمیم.
حدیث معروفی از یکی از همسران پیغمبر نقل شده است که می‌گوید: پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هر شب منزل یکی از همسرانشان استراحت می‌کردند. شبی نوبت من بود و آن حضرت در اتاق من بودند. مدّتی در بستر خوابیدند. من خودم را به خواب زدم. مدتی گذشت. او می‌گوید حضرت خیال کردند که من خوابم. خیلی آرام از رختخواب بیرون رفتند و مشغول نماز شدند. بعد از نماز سر به سجده گذاشتند و شروع کردند به گریه کردن. من کنجکاو شدم که ببینیم به چه سبب گریه می‌کنند. آرام آرام خودم را کشاندم به آن جایی که پیغمبر در حال سجده مشغول گریه بود. خوب گوشم را نزدیک بردم تا سخن حضرت را در حال سجده بشنوم. شنیدم که عرض می‌کند: «الهی لاتَکِلْنِی إِلى نَفْسِی طَرفَة عَینٍ أبداً ألهی لاتَرُدنِّی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنه؛ خدایا یک آن من را به خودم وامگذار. خدایا! تو که من را از بدی‌ها نجات دادی، دیگر من را به بدی‌ها برنگردان.» دیگر نتوانستم طاقت بیاورم گفتم: یا رسول‌الله! شما که گناهی ندارید. به علاوه قرآن می‌فرماید «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ»10. این چه حالی است که شما دارید؟ چرا نیمه‌ی شب این‌طور گریه می‌کنید؟ فرمود: «افلا اکون عبدا شکوراً؛ من بنده‌ای حق‌شناس نباشم؟»11 حضرت بیانی فرمودند تا او چیزی بفهمد، ولی گمان نمی‌کنم از حقیقت مطلب چیزی فهمیده باشد. بنده هم نمی‌فهمم یعنی چه؟ اما این سؤال مطرح می‌شود که این چه حالتی است که نیمه‌ی شب کسی که در روز خستگی‌ها و ناراحتی‌هایی داشته و زحمت‌هایی کشیده است، حالا که وقت استراحت است، از بستر گرم بلند ‌شود، نماز بخواند، سر به سجده بگذارد، گریه ‌کند و بگوید: «خدایا من را به خودم وامگذار» این چه حالی است؟ مگر احتمال می‌داد که خدا او را به خودش واگذارد؟ مگر خدا برای پیغمبر چیزی کم گذاشته بود؟ این یک حالی است که تا آن درک پیدا نشود، حاصل نمی‌شود. ما در حدّی نیستیم که حقیقت آن را بفهمیم. آن‌چه می‌فهمیم با همین تشبیهات و تمثیلات است. قرآن می‌فرماید: «وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون‏؛ از خشیت او بیمناک‌اند»12 تعبیر خشیت را به کار می‌برد، اما «خشیت» به چه معناست؟
گفتیم که آیت‌الله بهجت کسی بود که فهمید برای چه خلق شده و دانست که از چه راهی باید به آن هدف برسد. مطالبی را که تا این‌جا بیان کردیم به این جهت بود که بفهمیم هدف از خلقت ما چه بوده است، و گفتیم تا به آن حقیقت نرسیم، نمی‌توانیم حقیقتش را درک کنیم و مزه‌اش را بچشیم. تنها می‌توانیم بگوییم آن مقام، مقام قرب است؛ «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ»13 اما قرب خدا به چه معناست؟ خدا که مکانی ندارد تا ما نزدیک او شویم. باید رسید تا فهمید.
تعبیری که خدا در باره خلقت انسان و جانشینی او دارد همین گونه است. می‌فرماید: «… إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً …؛ من می‌خواهم برای خودم در زمین جانشین بیافرینم.»14 آیا موجودی که از یک اسپرم خلق می‌شود و آخرش هم یک جیفه است، وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِکَ یَحْمِلُ الْعَذَرَة15، و مابین این دو هم حمل‌کننده کثافات است، چگونه بناست خلیفه خدا شود؟ چگونه به چنین مقامی می‌رسد؟ آیا با خوردنی‌ها‌، آشامیدنی‌ها‌ و پوشیدنی‌های بهتر به این مقام می‌رسد؟ آیا با داشتن کاخ‌های مجلل‌تر و سایر وسایل مرفه‌تر برای زندگی، آن مقام حاصل می‌شود؟ یا مطلب چیز دیگری است؟ به هر حال به کنه آن نمی‌رسیم و همین اندازه باید بگوییم آن مقام، مقام قرب خداست.

الگوی همه مؤمنان
===========
آسیه همسر فرعون زیر شکنجه می‌گفت: «… رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ …»16. آسیه یکی از زنانی است که خدای متعال درباره او در قرآن می‌فرماید: او نمونه‌ و الگویی است ـ نه تنها برای زنان ـ بلکه برای همه مؤمنین و مؤمنات عالم؛ «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ …». همسر فرعون به مقامی رسید که اولیای خدا باید او را الگوی خودشان قرار دهند. مگر او چه کار کرد و چه گفت؟ گفت: «رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ؛ خدایا! خانه‌ای برای من در بهشت پهلوی خودت بساز.» این تعبیر، تعبیر خودمانی است و به همین جهت است که می‌گویم ما از همین تشبیهات و تمثیلات می‌توانیم چیزهایی بفهمیم. آسیه برای این‌که بگوید من می‌خواهم به خودت برسم، چه بگوید؟ این جمله او تعبیر دیگری از همان قرب به خدا است والا او می‌دانست که خدا خانه ندارد. مقام او بسیار بالاتر از این‌ بود که گمان کند خدا گوشه‌ای از بهشت زندگی می‌کند تا از او بخواهد در نزدیکی آن خانه خانه‌ای هم برای او بسازد! آنچه در دل داشت این بود که می‌خواست به خدا نزدیک شود و به مقام قرب برسد، اما تعبیر دیگری نداشت. گفت: من در دنیا در چنگال فرعون اسیرم. مرا از دست او نجات بده؛ «… نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِه …»‏ و خانه‌ای برای من در بهشت پهلوی خودت بساز. این زبان خودمانی است، اما حقیقت آن را وقتی فهمید که خانه را برایش ساختند و رفت. اجمالاً باید بگوییم آن هدفی که ما برای آن آفریده شده‌ایم، رسیدن به قرب خداست. با همه پستی‌، حقارت‌، نداری‌، ضعف و جهل‌مان، اگر بخواهیم و اگر همت کنیم، خداوند می‌تواند آن چنان ما را بالا ببرد، و قدم قدم به خود نزدیک کند تا برسیم به جایی که محبوب خودش شویم. انسان برای این هدف خلق شده است. آن کسانی که به این‌جا رسیدند، به هدف رسیدند. آن‌ها مقصود از خلقت بوده‌اند. مقصود، حضرات معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و کسانی هستند که در مکتب آن‌ها پرورش یافته‌اند؛ کسانی مثل آیت‌الله بهجت. دیگران طفیلی‌اند. ما به هر اندازه که به آن‌ها تشبه پیدا کنیم و راه آن‌ها را بپیماییم، به آن هدف نزدیک‌تر می‌شویم.

جبران کننده‌ی کمبودها
=============
خدای متعال از سر فضل و کرم بی‌نهایت خود، راه دیگری هم برای نزدیک‌تر کردن ما به خود قرار داده است، و آن راه، شفاعت است. خداوند نمی‌گذارد فقط در آن حدی بمانیم که با همت و تلاش خود رسیده‌ایم؛ بلکه کمبودها را هم در روز قیامت به وسیله شفاعت جبران می‌کند. این فضل و کرم بی‌نهایت خداست. چنین خدایی را باید بنده‌ای چون آیت‌الله بهجت آن‌گونه برایش عبادت کند و در نماز آن طور در مقابلش خضوع کند؛ خدایی که آن رحمت بی‌نهایت را دارد، این‌گونه هم باید پرستش شود. ما باید از این نمازی که می‌خوانیم، شرمنده باشیم. ما کجا، اولیای خدا کجا؟! آن‌ها خدا را آن طور شناختند و آن طور بندگی کردند.

تنها راه رسیدن به هدف
==============
تا کنون درباره هدف خلقت بحث کردیم. در ادامه اجمالاً خواهیم گفت که چگونه به آن هدف برسیم. راه رسیدن به هدف، همان راهی است که آیه شریفه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» بیان می‌کند. تنها راه، عبادت و اطاعت خداست و هیچ راه دیگری وجود ندارد. هیچ ریاضتی تا وقتی که رنگ عبادت خدا را نداشته باشد، با آن هدف ارتباط پیدا نمی‌کند. ریاضت‌هایی که رنگ الهی ندارد، ممکن است در این عالم آثاری داشته باشد؛ مثل مرتاضین هند که ریاضت‌هایی می‌کشند و برای آن‌ها هم آثاری در این عالم دارد، اما هیچ ربطی به آن هدف ندارد. خداوند در عوض زحمت‌هایی که در این‌جا کشیده‌اند، چیزهایی به آن‌ها می‌فهماند و قدرت‌هایی به آن‌ها می‌دهد. وقتی هم که از این‌جا رفتند، پرونده بسته می‌شود. اگر کسی می‌خواهد به آن هدف برسد، فقط یک راه دارد و آن فقط بندگی خداست؛ «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ».
تکیه کلام مرحوم آیت‌الله بهجت «انجام واجبات و ترک محرمات» بود؛ ایشان که این جمله را می‌فرمود، آن را خوب درک کرده بود. من و شما هم می‌توانیم این جمله را بگوییم، اما گفتن ما با گفتن او بسیار تفاوت دارد. او که این جمله را می‌گفت، مثل روز برایش روشن بود و هیچ شک و شبهه‌ای در آن نداشت، اما من و شما که می‌گوییم، در دلمان هم می‌گوییم نماز چه ربطی به حوریه دارد؟! در دلمان این شبهه وجود دارد که انجام فلان مستحب در دل شب چه فایده‌ای دارد؟ او می‌فهمید یک لحظه در دل سحر به یاد خدا بودن، چه نورانیتی ایجاد می‌کند. این حقایق را خدا به او نشان داده بود. من و شما ـ بنده خودم را عرض می‌کنم، به شما جسارت نمی‌کنم ـ آن طور که باید و شاید باور نکرده‌ایم. اگر باور کرده بودیم، در میدان عمل جدی‌تر بودیم. پس باید بفهمیم که برای چه آفریده شده‌ایم و بدانیم که راه اجمالی آن عبادت خداست.

الگوهای عبادت
==========
اما چگونه باید خدا را عبادت و اطاعت کرد؟ خدا پیغمبر و ائمه معصومین را فرستاده است تا به ما یاد دهند که چگونه عبادت و اطاعت کنیم. این بزرگ‌ترین نعمتی است که خدا به ما مرحمت کرده و بر ما منّت گذاشته است. زندگی آن‌ها هم برای ما روشن است؛ می‌دانیم پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله چه‌طور زندگی می‌کرد؛ می‌دانیم علی علیه‌السلام چه‌طور زندگی می‌کرد. در تاریخ هر چه را بتوان تحریف کرد، زندگی امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام تحریف شدنی نیست. همه دشمنان علی و همه کفارِ عالم هم می‌دانند که علی مرد عبادت، مرد فداکاری مرد حق و مرد عدالت بود؛ علم و تقوای او بی‌نظیر بود، این را نمی‌توان مخفی کرد. دشمنان علی بسیار تلاش کردند تا فضائل او را مخفی کنند؛ اما خدا بر سر ما منّت گذاشت که بعد از 1400 سال ما بدانیم علی چه‌طور زندگی کرد. برای این‌که فردا نگوییم: ما نمی‌دانستیم. اگر بگوییم نمی‌دانستیم، جواب خواهند داد: شما که شیعه علی هستید، چه‌طور نمی‌دانستید علی چه گونه زندگی می‌کرد؟» اگر می‌خواهید راه علی را بپیمایید، باید دستورات او را عمل کنید؛ باید به سیره او عمل کنید. پس در یک کلمه راه سعادت، عمل کردن به دستورات اسلام است که در کلمات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین منعکس است؛ تنها راه همین است و بس.
وفّقنا الله و ایّاکم انشاء‌الله
——————————————————————————–
پی نوشت:
1. ذاریات، 56   2. ملک، 2    3. هود، 118 و119    4. ارشاد القلوب، ج1، ص 91   5. بحارالانوار، ج 70، ص 234     6. محمد، 15        7. همان
8 . بحارالانوار، ج43 ص 172      9. قبل از شروع سخنرانی، صدای ضبط شده‌ی نماز آیت‌الله بهجت پخش شد.    10. فتح، 2         11. بحارالانوار، ج68، ص24
12 . انبیاء، 28      13. قمر، 55    14. بقره، 30     15. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 308      16. تحریم، 11
منبع: mesbahyazdi.com

 نظر دهید »

چرا آیت الله بهجت در نماز گریه می کرد؟(1)

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 چرا آیِت الله بهجت درنماز گریه می کرد ؟


آن‌چه پیش رو دارید سخنان آیت‌الله مصباح یزدی (دامت برکاته) به مناسبت سالگرد رحلت آیت‌الله بهجت (ره) است که در تاریخ 26/02/89 ایراد فرموده‌اند.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصّلوة و السّلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی‌القاسم محمّد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین.
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و مراجع بزرگ تقلید مخصوصاً آیت‌الله العظمی بروجردی و حضرت آیت‌الله العظمی بهجت رضوان‌الله‌علیهم صلواتی اهدا می‌کنیم.
همان‌طور که مستحضرید این جلسه به مناسبت بزرگداشت سال‌روز ارتحال مرجع عظیم‌الشأن اسلام حضرت آیت‌الله العظمی بهجت رضوان‌الله‌علیه برقرار شده است. امیدواریم خدای متعال توفیق دهد مطالبی مطرح شود که موجب رضای خدا و شادی قلب آقا امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و شادی روح آن مرحوم باشد.

او هدف خلقت را شناخت
==============
اگر از بنده بخواهند «آیت‌الله بهجت را در یک جمله معرفی کن» من به اندازه فهم و بر طبق سرمایه عقلی ومعرفتی خودم می‌گویم آقای بهجت کسی بود که فهمید برای چه آفریده شده است و دانست چه راهی را باید طی کند تا به مقصد خلقت برسد. او این راه را پیمود و سعی کرد در طول زندگی‌اش به دیگران هم معرفی کند. البته دیگران ممکن است تعریف‌های بهتر، جامع‌تر و کامل‌تری ارائه دهند.
حال اگر بخواهیم این سخن که «مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت دانست برای چه آفریده شده است» را تحلیل کنیم، باید بگوییم که این مطلب چند پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض دارد:
ـ اول این‌که ما برای هدفی آفریده شده‌ایم.
ـ دوم این‌که برای رسیدن به آن هدف باید با رفتار اختیاری خودمان قدم برداریم و به سوی آن حرکت کنیم.
ـ و در نهایت، راهی که باید بپیماییم راهی مشخص است که اگر آن را شناختیم و پیمودیم، به مقصد می‌رسیم، اما اگر آن را نشناختیم یا در پیمودن آن تنبلی کردیم، به مقصد نخواهیم رسید.
این امور، پیش‌فرض‌ها‌ی این جمله‌اند. و این‌ها یک سلسله مسایل بسیار حیاتی هستند که هر انسان عاقل و آگاهی باید به آنها توجه کند. و پاسخ این سؤال‌ها را بیابد که:
برای چه خلق شده؟ برای چه هدفی باید زندگی کند؟ و چگونه باید به آن هدف برسد؟
پاسخ تفصیلی این سوالات به چندین جلسه بحث نیاز دارد. خدای متعال راه را برای ما آسان کرده و جواب این سوالات را در قرآن کریم آورده، و به وسیله پیغمبر اکرم و ائمه معصومین ‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین برای ما تبیین نموده است تا بتوانیم به استناد همین مطالب، راه خودمان را پیدا کنیم و به مقصود برسیم.

هدف نهایی خلقت
============
همه ما با این آیه آشناییم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ »1 ترجمه آیه خیلی روشن است؛ خدای متعال می‌فرماید: «من جن و إنس را نیافریدم، مگر برای این‌که مرا عبادت کنند.» همه‌ به این مطلب معتقدیم، اما شاید برای بسیاری از ما این سؤال مطرح باشد که مگر خدا به عبادت ما نیاز داشت که انسان را برای عبادت آفرید؟ بر اساس آن‌چه از قرآن استفاده می‌شود، تنها دو موجود، مکلف‌ هستند. خداوند می‌فرماید «من این دو موجود را نیافریدم، مگر برای این‌که مرا عبادت کنند.» خدا از عبادت این‌ها چه هدفی داشت؟ شاید بسیاری از کوته‌نظران گمان کنند که همان‌طور که انسان‌ها معمولاً علاقه دارند که دیگران در برابرشان خضوع کنند، خم و راست شوند ـ در مورد برخی هم‌لباس‌های بنده ـ بگویند «یار امام خوش آمد» و دستشان را ببوسند، خدای متعال هم چنین خواسته‌ای دارد؛ انسان‌ها را آفریده تا در مقابلش به خاک بیفتند و سجده کنند! اما همه می‌دانیم که این، تصور درستی نیست. خدای متعال به چیزی نیاز ندارد و از عبادت ما هم بهره‌ای نمی‌برد. بسیار کوته‌فکری است که تصور کنیم خدا از خم و راست شدن ما خوشش می‌آید و برای همین هم ما را آفریده است! قطعاً این فکر، فکر غلطی است. پس معنای این سخن چیست؟ اجمالاً در آیات کریمه قرآن به هدف خلقت انسان اشاره شده است. در یک‌جا می‌فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً …؛ ما مرگ و زندگی شما را آفریدیم تا شما را آزمایش کنیم.»2 خدا این عالم را که ترکیبی از موت و حیات است، برای این آفریده است که ما را بیازماید تا مشخص شود کدام یک نیکوکارتریم. این آیه در مقایسه با آیه‌ی «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»، مطلب متباینی ندارد؛ بلکه یا این‌ها یک مطلب‌اند، یا یکی مقدمه دیگری است. از توجه به این دو آیه در کنار هم، متوجه می‌شویم که آن «احسن عمل» که خدای متعال از ما انتظار دارد، چیزی جز عبادت‌ پروردگار نیست. وقتی می‌فرماید شما را آفریده‌ام تا مشخص شود که کدام یک نیکوکاترید، یعنی نیکوکارتر آن کسی است که بهتر عبادت خدا را انجام دهد؛ چراکه برای خلقت، هدف دیگری وجود ندارد.
در جای دیگر می‌فرماید: «… وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ …»3: ما ا نسان‌ها را آفریدیم برای این‌که به آن‌ها رحمت بورزیم. این آیه هم وقتی کنار آن دو آیه بیاید، معلوم می‌شود که خدای متعال انسان را برای رحمت خاصی آفریده است که سایر موجودات ظرفیت درک آن را ندارند؛ تنها انسان و شاید تا حدی هم جنیان می‌توانند آن رحمت را درک کنند. بحث‌های عقلی هم همین معنا را افاده می‌کند که خدای متعال هدفی جز افاضه فیض و رساندن رحمت ندارد و برای خودش چیزی نمی‌خواهد. او فقط می‌خواهد رحمتش به دیگران برسد. پس معنای این‌که می‌فرماید: «ما شما را جز برای عبادت نیافریدیم» این است که اگر می‌خواهید به آن رحمتی برسید که بالاترین رحمت‌هاست و هیچ موجودی لیاقت درک آن را ندارد، راهش عبادت است.
به طور خلاصه می‌توان گفت: خداوند ما را آفریده تا مشخص شود که کدام نیکوکارتریم، و نیکوکارتر کسی است که خدا را بهتر عبادت کند، و بعد با عبادت خدا انسان لیاقت آن رحمتی را می‌یابد که برای آن خلق شده است؛ «وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ». با استفاده از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانی که در این‌باره آمده است، می‌فهمیم که آن رحمت، عنوان عامی دارد که آن «قرب خدا» است.

وقتی پای درک ما می‌لنگد
===============
این سؤال هم مطرح می‌شود که این چه رحمتی است که راه رسیدن به آن عبادت است؟ چرا جز از راه عبادت لیاقت درک آن حاصل نمی‌شود؟ این مسأله‌ای بسیار پیچیده و مشکل است و اگر صرفاً از راه عقل خودمان بخواهیم به جواب آن برسیم، نباید توقع داشته باشیم که کاملاً این مسأله را حل کنیم. اجمالاً با استفاده از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانی که در این‌باره آمده است، می‌فهمیم که آن رحمت یک عنوان عامی دارد که قرب به خداست؛ به همین دلیل هم در فرهنگ اسلامی می‌گوییم «نماز و هر کار دیگری را باید قربة‌ الى الله انجام داد.» قربة‌ الى الله به چه معناست؟ این‌که می‌گوییم نماز می‌خوانیم تا به خدا نزدیک شویم، این نزدیک شدن به خدا یعنی‌چه؟ حقیقت قرب چیست؟ بنده که تا به حال هفتاد و چند سال از عمرم گذشته است، حقیقت این معنا را نفهمیده‌ام. آن‌چه می‌فهمیم معنایی کلی و مبهم است.
روایتی در معتبرترین کتاب‌های روایی شیعه چون اصول کافی و بسیاری از کتب معتبر دیگر با سندهای متعدد ـ سند بعضی از آن‌ها هم صحیح است ـ ذکر شده و مشابه مضمون آن را هم اهل تسنن با سندهای خودشان در صحیح بخاری و در مسند احمد‌بن‌حنبل نقل کرده‌اند. حضرت امام رضوان‌الله‌علیه هم در کتاب چهل حدیث‌شان این حدیث را تفسیر کرده‌اند. قبل از ایشان هم مرحوم شیخ بهایی در کتاب اربعین، این حدیث را شرح داده‌اند. در همه این نقل‌ها تعبیرات، نزدیک به هم است؛ بعضی از عبارت‌ها خیلی مفصل و بعضی مختصرتر است. آن عبارتی که تقریبا مشترک بین همه نقل‌های شیعه و سنی و کتاب‌های اصول کافی، محاسن برقی و ده‌ها کتاب معتبر دیگر شیعه است، این است که خداوند می‌فرماید: «لَا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِی حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا …»4 در بعضی از نقل‌ها عبارت «و لسانه الذی ینطق به» هم هست. مضمون این روایت این است که: بنده‌ی مؤمن همواره به وسیله انجام نوافل و مستحبات به من نزدیک می‌شود؛ یَتَقَرَّبُ یعنی کم‌کم نزدیک می‌شود، آن قدر نزدیک می‌شود تا به حدی می‌رسد که محبوب من می‌شود. وقتی محبوب من شد، این آثار بر آن مترتب می‌شود: «کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ …»: من می‌شوم گوشی که با آن می‌شنود، چشمی که با آن می‌بیند، دستی که با آن حرکت می‌کند و اشیاء را می‌گیرد. من چشم و گوش و دست او می‌شوم : (در یک نقلی، پا و در یک نقلی، زبان هم گفته شده است) زبانی که با آن سخن می‌گوید. خیلی تعبیر عجیبی است؛ خداوند می‌فرماید: «بنده به جایی می‌رسد که من چشم و گوش او می‌شوم». فکر کنید ببینید این چه مقامی است که مخلوقی که «أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَة»5 است، می‌شود محبوب خدا. بزرگان در شرح و تفسیر این روایت خیلی زحمت کشیده‌اند، وجوه مختلفی هم ذکر کرده‌اند. مرحوم شیخ بهایی می‌فرماید: «ارباب قلوب، معانی‌ای از این روایت درک می‌کنند که قابل بیان نیست و من سعی می‌کنم توضیحی بدهم که قابل فهم باشد.» سپس توجیهی برای معنای این روایت ارائه می‌کند. مقصودم این است که همان طور که ما از این عبارات تعجب می‌کنیم، بزرگان از علما مثل شیخ بهایی، مرحوم مجلسی و مرحوم امام رضوان‌الله‌علیهم‌اجمعین برای شرح و تفسیر این روایت، خیلی زحمت کشیده‌اند و شاید در آخر هم اعتراف کرده‌اند که این کُنه مطلب نیست، بلکه این تفاسیر، چیزهایی است که ما می‌توانیم بگوییم. نفرموده‌اند این‌ها که گفتیم، چیزهایی است که می‌فهمیم، بلکه گفته‌اند ارباب قلوب، چیزهایی می‌فهمند که نمی‌شود گفت؛ یعنی این مطالب چیزی است که می‌توانند بگویند.

ادامه دارد ….

 نظر دهید »

نیایش دکتر شهید چمران

19 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

نیــــــــایـــــــــــش

بسم الله الرحمن الرحیم


اي خداي بزرگ! دست از جهان شسته‏ ام، و براي ملاقات تو به كربلاي خوزستان آمده ‏ام. از تو مي‏خواهم كه مرا با اصحاب حسين محشور كني، آرزو دارم كه بر خاك داغ خوزستان در خون خود بغلطم، و به ياد عاشوراي حسين(علیه السلام) خود را در قدم مقدسش بي افكنم، و اين عقده هزارو چهارصد ساله را كه بر دلم فشار مي ‏آورد و هميشه با تو مي‏ گويم: «يالَيْتَني ‏كُنْتُ مَعَكْ» را برآورده كنم.

اي حسين! اي سرورم، من هم آمده ‏ام تا در ركابت عليه كفر، ظلم و جهل بجنگم، با همه وجود آمده ‏ام، تاسوعاست، گروهي بزرگ از يزيديان با تانك‏ ها، توپ ‏ها، زره‏ پوش ‏ها، ماشين‏ هاي زياد و سربازان فراوان درحركتند. حق با باطل روبرو شده است. دشمن سيل‏ آسا پيش مي‏ آيد، و من مي‏ خواهم مثل يكي از اصحاب تو در كربلا بجنگم.

اي حسين! در كربلا، تو يكايك شهدا را در آغوش مي ‏كشيدي، مي‏ بوسيدي، وداع مي‏ كردي، آيا ممكن است، هنگامي كه من نيز به خاك و خون خود مي‏ غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاري و عطش عشق مرا به تو و به خداي تو سيراب كني؟

من از اين دنياي دون مي‏ گريزم، از اختلافات، از تظاهرات، از خودنمايي‏ ها، غرورها، خودخواهي‏ ها، سفسطه‏ ها، مغلطه‏ ها، دروغ‏ ها و تهمت‏ ها، خسته شده ‏ام، احساس مي‏كنم كه اين جهان جاي من نيست آنچه ديگران را خوشحال مي ‏كند مرا سودي نمي‏ رساند.

 نظر دهید »

یه مناجات با معبود همیشه مهربان

13 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

      یه مناجات با معبود همیشه مهربان

                                                            منم زیبا

                                             که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

                                              ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

                                             رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

                                               تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم

                                                تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم

                                                  طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

                                         وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

                                                  که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

                                                 مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

                                                 که میترساندت از من؟رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

                                  این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی

به پیش او بر دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم


                                                       لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

                                                  بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.

بدان اغوش من باز است

                                                     قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

                                                        تو را در بهترین اوقات اوردم

قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

                                                          قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

                                                             برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

                                                               تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد…           

    سهراب سپهری                    

 7 نظر

وحی زیبا و معنی دار الهی به حضرت شعیب!!

13 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

وحی زیبا و معنی دار الهی به حضرت شعیب!!


قال الباقر علیه السلام:


خدای تعالی به شعیب پیامبر وحی فرمود که:

من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد:

چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیاکانشان را.


شعیب عرض کرد:

پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیاکان چرا؟

 

خدای عزوجل به او وحی فرمود که:

آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.


کافی،ج5،ص56،

 نظر دهید »

پشت خطی داریم ...

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

پشت خطی داریم …

یکی دو ماهی بود که حال و حوصله نداشت. گاهی وقتا اصلاً حرف نمی‌زد، گاهی وقتا هم از کوره در می‌رفت و دور و بری‌ها رو از خودش می‌رنجوند. هر چی فکر می‌کرد چرا اینجوری شده کمتر به جواب می‌رسید، امروز هم دست کمی از بقیه روزا نداشت، با تنها چیزی که اجباراً کنار اومده بود اداره‌اش بود و انجام کارای عادی و معمولی، قراره برای انجام کاری به یکی از شرکت‌های همکار بره،

همین‌طور که کنار خیابون ایستاده بود یه تاکسی جلوی پاش ترمز زد. آقا کجا؟!

- مستقیم خیابون …

بی‌هدف صفحات درون پرونده را زیر و رو می‌کرد.

صدای گوینده رادیو خیلی ضعیف به گوش می‌رسید.

مجری: خب اگه اجازه بدید شنونده پشت خط داریم،

- دستاش از روی کاغذها برداشته می‌شه

پشت خط یه جوون دانشجو از شهرستانه …

سلام آقا، اگه ممکنه کارشناس محترم برنامه به سئوال من پاسخ بدن

- سرش رو جلوتر میاره تا نزدیک صندلی جلو

مدتیه نمازام رو سر وقت نمی‌خونم، بعضی وقتا هم بی‌خیال نماز می‌شم، یه جواریی احساس کسل بودن و بی‌نشاطی دارم، تو خوندن نمازم سستی می‌کنم! حالم خیلی بده، بعضی وقتا بی‌خودی با دوستا و پدر و مادرم بد رفتاری می‌کنم و …
- حواسش  رو متمرکز می‌کنه، تو یه لحظه فکر می‌کنه شاید گمشدش را پیدا بکنه
مجری رادیو از شنونده همچین حسابی تشکر می‌کنه و خلاصه سئوال را تکرار می‌کنه: خب جناب آقای … علت سستی در نماز چی می‌تونه باشه؟

و از کارشناس برنامه می‌خواد که به سئوال پاسخ بده

کارشناس مکثی می‌کنه.

قبل از اینکه وارد پاسخ بشم عرض کنم، رسیدن این جوان عزیز به اینکه ممکنه برخی از این بی‌نشاطی‌ها، بدحالی‌ها، پرخاش‌ها به عدم توجه ایشان به نماز بر می‌گرده، نشونه بسیار خوبیه که می‌تونه ایشون رو از آسیب‌های جدی پیش رو حفظ بکنه.

- یه چیزایی رو تو ذهنش مرور می‌کنه

- اِ ! منم که …

مجری وسط حرف کارشناس میاد

خب و اما چرا بعضی‌هامون در خوندن نماز و توجه به نماز سستی و تنبلی می‌کنیم؟

سه عامل مهم ممکنه بر این عدم توجه تأثیر بگذاره

عامل اول: اینکه انسان نماز را بی‌فایده بدونه و یه وظیفه خشک و بی‌روح، طبیعیه که رغبتی به خوندن نماز نداشته باشه و در انجام آن سهل انگاری بکنه!پیشنهاد ما در این خصوص اینه که شناخت خودمون رو از نماز افزایش بدیم، آیات و روایاتی که در این زمینه وجود داره رو مطالعه و بررسی کنیم، کتاب‌هایی که درباره کاربردها و کارکردهای نماز و آثار و برکات فردی و اجتماعی آن نوشته شده را بخونیم، به سیره و روش ائمه نگاه کنیم…

- سری تکون داد و زیر لب با خودش حرف می‌زد

- من که کتاب درباره نماز خوندم پس چرا؟

- آقای راننده، ممکنه صدای رادیو رو یه کمی بلندترش بکنین؟!

کارشناس رفت سر عامل دوم ..ممکنه بعضیامون دچار انگاره و خیال بی‌نیازی به نماز و نیایش و عبادت شده باشیم، در واقع یه نوع  غفلت از نیازهای عالی انسانی و غفلت از این که مۆثر اصلی و کامل در رفع نیازهای بشری آفریدگار هستیه.

این جور آدما فکر می‌کنن که با علل و اسباب و انگیزه‌های مادی و طبیعی می‌تونن همه نیازهاشون رو پاسخ بدن و یا همه مشکلات مادی و معنوی رو از سر راهشون بردارن.

در حقیقت این گروه درگیر یه نوع خود فراموشی هستند و برای بیرون اومدن از این غفلت و خود فراموشی خودساخته، به یه سری نکات باید اهمیت بدیم، حتی المقدور روزی چند آیه از قرآن رو هر چند کم با تدبر و اندیشه بخونیم، مقالات و کتابایی که در زمینه انسان شناسی نوشته شده رو مطالعه کنیم، از رفت و آمد و معاشرت با دوستا و افرادی که در رشد و پرورش روحمون تأثیر منفی و مخرب دارند، دوری کنیم.

- حسابی چرتش پریده بود، اصلاً نمی‌دونست برای چی تو تاکسی نشسته و داره کجا می‌ره؟

- خودش رو مقابل کارشناس برنامه می‌دید و با شنیدن حرفهاش به علامت تأیید سرش رو به بالا و پایین تکون می‌داد.

و اما عامل سوم که خیلی خطرناکه و از اون باید به خدا پناه ببریم اینه که سهل انگاری در انجام نماز و یا بدنمازی‌هامون نتیجه گناهاییه که به خاطرشون توفیق انجام عبادت و لذت بردن از نماز اَزمون گرفته می‌شه!

خیلی از گناهای ریز و درشت مثل داشتن معاشرت و روابط غیر ضروری با نامحرم، قسم‌های بی‌حساب و کتاب در انجام معاملات و روابط خانوادگی، ظلم و ستم‌های کلامی و ارتباطی به خلق الله، لقمه‌های شبهه‌دار و … می‌تونه لذت عبادت را ازمون بگیره و ما رو درگیر خودمون بکنه و حسابی زمین گیرمون کنه!

برای رهایی از زنجیر اسارت شیطان و هوای نفس و آزادی از بند و زندان گناه، باید با یه برنامه حساب شده و البته آهسته پیش رفت.

- راست می گه ها!

- خدایا مگه خودت کمکم کنی،

مجری تشکر می‌کنه و از کارشناس می‌خواد اگه نکته‌ای ناگفته مونده ایشون یادآوری کنن. تا سری به اتاق فرمان بزنند.

و اما جمله‌ای رو که در پایان می‌خوام یادآور بشم اینه که: برخی از بزرگان خوندن مکرر سوره واقعه و توجه به مفاهیم اون رو توصیه می‌کنن که در وصف بهشت و دوزخه و بسیار بر روح و جان اثر می‌ذاره!

- آهنگ و موسیقی پایان برنامه او را به مقصد و مقصود بر می‌گردونه.

- آقای راننده ، همین کنارا یه جایی بی‌زحمت نگه دارین

ندای دلنشین مۆذن‌زاده همه جارو پرکرده  … سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر … الله اکبر

- نمی دونه چرا ولی انگاری یه احساس خوبی داره!

- آروم آروم به سمت گلدسته‌ها پیش می‌ره …

منبع: وبلاگ منتظران مهدی

 نظر دهید »

تاثیر تلاوت قرآن

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

تاثیر تلاوت قرآن

 آیا تلاوت قرآن به زبان عربی، در حالی که نمی فهمیم

   چه می خوانیم بر ما تاثیر دارد؟ 

«از عالمی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند    که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟

گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد،

 

 اثر می کند؛ چگونه قرآن اثر نکند، بلکه بسیار اثر می کند!؟

 پس چگونه خواهد بود، اگر بداند که چه می خواند»

 

منبع:http://www.farvi.ir/

 

 1 نظر

بررسی علامت قیامت

09 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

بررسی علامت قیامت

الدُّخَانُ، وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ دَآبَّةُ الارْضِ، وَ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ ثَلَا ثُ خُسُوفٍ: خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ، وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إلَي‌ الْمَحْشَرِ، تَنْزِلُ مَعَهُمْ إذَا نَزَلُوا وَ تَقِيلُ مَعَهُمْ إذَا قَالُوا.

«ساعت‌ قيامت‌ فرا نميرسد مگر آنكه‌ ده‌ آيه‌ از آيات‌ الهيّه‌ به‌ ظهور مي‌پيوندد: دجّال‌، و پيدايش‌ دودي‌ در آسمان‌، و طلوع‌ خورشيد از مغرب‌، و پيدا شدن‌ دابّة‌ الارض‌، و خروج‌ يأجوج‌ و مأجوج‌، و سه‌ شكاف‌ و فرو رفتگي‌ در زمين‌: يك‌ فرو رفتگي‌ در ناحيۀ مشرق‌ و يك‌ فرو رفتگي‌ در ناحيۀ مغرب‌ و يك‌ فرو رفتگي‌ در جزيرة‌ العرب‌، و آتشي‌ از آخر و نهايت‌ عدن‌ پيدا ميشود كه‌ مردم‌ را بسوي‌ محشر سوق‌ ميدهد؛ هر جا كه‌ مردم‌ پائين‌ آيند آن‌ هم‌ با مردم‌ پائين‌ مي‌آيد، و هر جا كه‌ مردم‌ قيلوله‌ كنند (يعني‌ براي‌ استراحت‌ قبل‌ از ظهر بيارمند) آن‌ هم‌ با آنان‌ قيلوله‌ مي‌نمايد.»

«خصال‌» باب‌ العشرة‌، حديث‌ 13 و از طبع‌ حيدري‌: ص‌ 431 و 432

 نظر دهید »

چگونه ...

07 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

چگونه….


چگونه از چیزی غافلید كه او از شما غافل نیست؟

و چگونه به كسی چشم طمع دوخته اید كه به شما مهلت نمی دهد!

مردگانی كه مشاهده كرده اید ،

خود واعظانی هستند كه شما را از هر واعظی بی نیاز می كند .


” امام علی (علیه السلام) “


 1 نظر

عروسی خوبان

07 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عروسی خوبان

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند: آقای دكتر!  اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم . عرض كردم چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهراً یكدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند. حالا نظر شما چیست؟

 

عرض كردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است.تمام زندگی ما غیر از كتاب هایم، یك وانت لوازم كهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یك اتاق بیرونی كه مسئولان می آیند و با من دیدار می كنند.

من پولی برای خرید خانه ندارم. خانه ای اجاره كرده ایم كه قرار است، در یك طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی كنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نكرده اید. آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی كند؟!

زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال كرد.

 دکتر حداد عادل

 نظر دهید »

چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟

07 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 چه کسی می‌تواند این معادله را حل کند؟

 

 چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟؟

 

 چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟

 

چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،

 

به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟

 

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

 

کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ،

 

از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟

 

آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند

 

و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

 

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟

 

کشته شده و در  آنجا دفن گردیده ؟

 

چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:

 

“نبرد تن و تانک؟!”

 

اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟ چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟

 

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود

 

و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،

 

حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟

 

کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟

 

وکدام کدام…؟ توانستید؟؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:

 

هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ،

 

ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،

 

مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود،

 

معلوم کنید کدام تن می سوزد؟

 

کدام سر می پرد ؟

 

چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟

 

چگونه باید آنها را غسل داد ؟

 

چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟

 

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم ؟

 

چگونه می توانیم در ها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟

 

کدام مسئله را حل می کنی؟

 

برای کدام امتحان درس می خوانی؟

 

به چه امید نفس می کشی ؟

 

کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟

 

از خیال ، از کتاب ، از لقب شامخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد ؟

 

کدام اضطراب جانت را می خورد ؟

 

دیر رسیدن به اتوبوس ، دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن؟

 

دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا ؟

 

“صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن”

 

آی پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است ؟

 

جوانی به خاک افتاده است؟

 

آی دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند ؟

 

و آنان را زنده به گور کردند ؟هیچ می دانستی؟ حتما نه!…

 

هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد ، به دنبال آب گشته ای

 

تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین

 

آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!

 

اما تو اگر قاسم نیستی ، اگرعلی اکبرنیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی ،

 

لااقل حرمله مباش !

 

که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

 

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد….

 

دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال 1364

 نظر دهید »

آیا رزمنده ترسیده بود؟

07 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

آیا رزمنده ترسیده بود؟

ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ اﻟﺮﺣﻤﻦ اﻟﺮﺣﻴﻢ
ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺭاﻫﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﻢ
ﻛﻪ ﻳﻜﺪﻓﻌﻪ ﻓﺮﺩﻱ  ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ و اﻣﺪ ﺟﻠﻮ و ﺗﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﺭاﻫﻲ ﺩﺭﻣﻴﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ
و ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻣﻲ ﺟﻠﻮ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻩ اﺳﺖ .


اﻣﺎ …
  اﻭ ﭘﻮﺗﻴﻦ ﻫﺎﻳﺶ ﺭا اﺯ ﭘﺎﻳﺶ ﺩﺭاﻭﺭﺩ و ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩاﺩ و ﮔﻔﺖ:
ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺣﻴﻒ اﺳﺖ ﻧﻮ اﺳﺖ برای تو باشد.
و ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻥ ﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻠﻲ ﭘﺮﭘﺮ ﮔﺸﺖ.
ﺑﺮاﻱ ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ ﺷﻬﺪا ﺩﻭﺭاﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ
ﺻﻠﻮاﺕ.
اﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ و اﻝ ﻣﺤﻤﺪ.

 نظر دهید »

می خواهم مثل تو باشم

06 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

زیبایی فقط خوش اندامی نیست!!!

مبارزه با نفس و پرورش آن نیازمند دلی بزرگ و خدایی است که متاسفانه در جوانان دوران ما ….. خاطره ای زیبا از مبارزه با نفس شهید ابراهیم هادی را در زیر می خوانید :
در باشگاه کشتی بودیم ،آماده می شدیم برای تمرین،ابراهیم هم وارد شد.چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.تا وارد شد گفت: ابرام جون هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که می اومدی دو تا دختر پشت سرت بودن،مرتب داشتن از تو حرف می زدن!
بعد ادامه داد:شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی،ساک ورزشی هم دست گرفتی،کاملا مشخصه ورزشکاری!به ابرام نگاه کردم رفته بود تو فکر،ناراحت شده بود،انگار توقع چنین حرفی رو نداشت.
جلسه بعد تا ابراهیم رو دیدم خنده ام گرفت ،پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد ،به جای ساک ورزشی لباس ها رو داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود ! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه می اومد. بچه ها می گفتن :بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی!ما باشگاه می آیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم ،بعد هم لباس تنگ بپوشیم ، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فرم ،آخه این چه لباسهائیه که می پوشی؟

ابراهیم به حرف های آنها اهمیت نمی داد به دوستانش هم توصیه می کرد که : اگر ورزش برای خدا بود میشه عبادت! اما اگر به هر نیت دیگه ای باشه ضرر میکنی!

 

 

 

 5 نظر

شهداء شرمنده ایم که ...

06 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شهداء شرمنده ایم….

شهدا شرمنده ايم…
از خاك تا افلاك يك پرواز بود؛دل كندن از خاك و دل سپردن به افلاك،بهاي اين پرواز دادن جان بود،دادن جواني ،دادن خون بود.

پرستوهاي زيادي اين كوچ عاشقانه را برگزيدند و سينه سپر كردند و دينار زندگي را به قيمت ديدار پرداختند و رفتند…

حال ما مانده ايم؛ و حسرت يك قطره اخلاص از درياي زلال و بي كران اخلاصشان.

شهدا كه پر كشيدند،اخلاص هم از ميان لشكر مخلص خدا رفت.

شهدا شرمنده ايم!

شرمنده ايم كه امانتدار اخلاصي كه در مدرسه ي عشق به ما سپرديد نبوديم.

شرمنده ايم كه اخلاصِ جمله ي “بسيج لشكر مخلص خداست.”را گم كرديم.

شرمنده ايم كه عطر گلزارتان از مشاممان رخت بربست و ما حتي به بدرقه اش نرفتيم.

شرمنده ايم كه يادمان رفت نامتان با وضوي شناخت بايد ذكر زبانمان شود نه اينكه هر روز چندين بار نامتان را بر زبان مي آوريم فقط به خاطر كوچه و خيابان و

جاهايي كه به نامتان كرديم،به نامتان كرديم تا فراموشتان نكنيم،اما فقط نام كوچه و خيابان را به ذهن سپرديم، نه شما را…

شرمنده ايم كه اداي دين ما به شما و خانواده تان،شد سهميه ي دانشگاه.

حاج همت! شرمنده ايم كه بزرگي نامت،بزرگي بزرگراهي،با بزرگترين ترافيك تهران شد،شرمنده ايم كه نمي دانستيم اهميت بزرگي همت تو،با بزرگي

خياباني كه به نامت مي كنيم ثابت كردني نيست، يادمان رفت ياد سردار خيبر،خزان زندگيمان را بهار مي كند.

حاج احمد! شرمنده ايم كه يادمان رفت بپرسيم چه بر سر تو آمد؟!

شرمنده ايم كه فيلم “دموكراسي تو روز روشن” تو روز روشن اكران شد و كسي مظلوميت شما را فرياد نزد.

شرمنده ايم كه در فتنه ي 88،خيلي از نامردان به شما تهمت زدند،از خانواده هايتان سوء استفاده كردند و نام شهيد را بر هر منافق كشته شده اي گذاشتند.

شهداي 8 ماه دفاع مقدس! شرمنده ايم كه وقت نكرديم سر مزارتان فاتحه اي بخوانيم،شرمنده ايم كه بنا بر مصلحت،حرفي از شما در رسانه ها نمي زنيم.

شرمنده ایم …

منبع: وبلاگ شهداء 110

 نظر دهید »

دلنوشته: عید قربان، عید رهایی از ....

04 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عید قربان عید روزی نو و انسان نو است!!! 


عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله‌ی شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا ( سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا می رسد، عید رهایی از تعلقات است.

رهایی از هر آنچه غیر خدایی است.

در این روز حج‌گزار، اسماعیل وجودش را، یعنی هر آنچه بدان دلبستگی دنیوی پیدا کرده قربانی می‌کند تا سبکبال شود.

صدای پای عید می‌آید.

عید قربان عید پاکترین عیدهاست

عید سر سپردگی و بندگی است.

عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.

عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است که به قرب الهی رسیده‌اند.

عید قربان عید برآمدن روزی نو و انسانی نو است.


به قلم: حجت الاسلام آقای اسمعیلی

 3 نظر

بقیع نیز همانند فاطمه در شهرش تنهاست!!!

04 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

بقیع نیز همانند فاطمه در شهرش تنهاست!!!


غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع

خرابه های تو، باغ بهشت ماست بقیع


تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی

غریبی و همه کس با تو آشناست بقیع


اگر چه روی به کعبه نماز می خوانیم

تو قبله دل مائی، خدا گواست بقیع


به آن چهار امامی که در بغل داری

برای ما حرمت مثل کربلاست بقیع


علی نگفت، به جان علی قسم تو بگو

که قبر گمشده فاطمه کجاست بقیع


هنوز ناله‌ی زهراست از مدینه بلند

هنوز لرزه بر اندام مجتبی است بقیع


قوی‌ترین سندِ غربت علی در تو

عذار نیلی ناموس کبریاست بقیع


از آن ز خاک تو میثم شنیده بوی بهشت

که دامن تو، گلستان مصطفی ست بقیع


منبع: آمال الواعظین، ج2، ص 558

 نظر دهید »

با حسين(عليه السلام) در روز عرفه

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

با حسين(عليه السلام) در روز عرفه

(نگاهى به مضامين و مفاهيم دعاى عرفه)

جواد محدثى

اى حسين!

تو در اين دشت، چه خواندى كه هنوز

سنگ‏هاى «جبل الرّحمه» از گريه تو نالانند؟

در دعاى عرفه،

تو چه گفتى، تو چه خواندى كه هنوز

تب عرفان تو در پهنه اين دشت به جاست؟

* * *

ما نه تنها در مكتب حماسه و شهادت‏ طلبى و جهاد، شاگرد عاشورا و درس ‏آموز حسين بن ‏على(عليه السلام) هستيم، در نيايش و عرفان و معنويت و انس با خدا هم، از روح عرفانى اباعبداللّه‏(عليه السلام) بهره مى‏ بريم و سايه معنوى او بر سراسر كشورمان و امت اسلامى افكنده است.

دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام)، يكى از ميراث‏هاى علمى و معنوى آن حضرت است.

گرايش به معنويات در جامعه ما نيز، از جمله در «روز عرفه» به اوج مى‏ رسد و دلدادگى و شوق مردم را نسبت به دعا و نيايش نشان مى ‏دهد.

در اين نوشته، مى‏ كوشيم نگاهى هر چند گذرا، به مضامين بلند اين نيايش حسينى داشته باشيم.

گرچه دريا را نمى‏ توان در انگشتانه گنجاند و مضامين بلند و عميق دعاى آن حضرت در روز عرفه را نمى ‏توان در چند سطر تبيين كرد، ليكن آشنايى اجمالى با آن مفاهيم ژرف و عاشقانه و عرفانى كه از زبان سرور عارفان شهيد، در سرزمين عرفات جارى شده و به يادگار مانده است، براى دعاكننده و زمزمه ‏گر اين نيايش مفيد است.

* * *

روز عرفه، روز رحمت عام الهى است،

دعاى در اين روز نيز، زمينه ‏ساز تجلّى مغفرت و آمرزش خدا نسبت به بندگان است.

در اين روز معنوى و مقدس، دل‏هايى كه از شوق و خشيت مى ‏لرزد و چشم‏هايى كه از باران اشك خيس مى‏ شود و بغض‏هايى كه در گلو مى‏ تركد و شانه ‏هايى كه در اثر هق هق گريه لرزان مى ‏شود، همه دوست‏ داشتنى است.

دست‏هايى كه به نشانه حاجت و نياز به آستان الهى گشوده مى‏ شود، نازل كننده رحمت واسعه خداست.

در دعاى عرفه، ابتدا اوصاف پروردگار مطرح مى ‏شود و نعمت‏هاى گوناگون و فراوان الهى در خلقت و رشد و حيات انسان ياد مى‏ شود كه همه زندگى او را در همه ابعاد در بر گرفته و موهبت‏هايى كه از سوى خداوند عطا شده و در جسم و جان او متجلى است.

از آنجا كه توجه به نعمت‏ها، زمينه‏ ساز شكر و سپاس است و غفلت از الطاف الهى موجب ناسپاسى و عصيان است، يادآورى نعمت‏هاى بى ‏شمار در بخش عمده آغاز اين دعا صورت مى ‏گيرد، تا عجز انسان از سپاس نعمت‏ها، زمينه خضوع و خشوع او را به پيشگاه پروردگار فراهم آورد.

در فراز ديگرى از دعا، مسئله «ذكر»، «خشيت»، «تسليم»، «رضا» و «حمد» ياد مى ‏شود كه همه از ويژگي‏هاى بندگان خوب خداست. باز هم ياد نعمت‏هاى پيدا و پنهان پروردگار، و باز هم درخواست عافيت، توفيق، ايمنى، عظمت، آبرومندى، وسعت رزق، توكل و تسليم، ديندارى و رضامندى، آمرزش، برخوردارى از رحمت الهى، رفع اندوه و گرفتارى.

در اين دعا، نيايشگر عارف با خداى خود عاشقانه حرف مى ‏زند، خاشعانه صدايش مى‏ كند، كوتاهى‏ ها و غفلت‏هاى خود را به ياد مى‏ آورد، ملتمسانه خود را در دامن رحمت الهى مى‏ افكند و به وسيله «توبه» به سايه غفران خدا پناه مى ‏برد، تنها و تنها از خدا نصرت و كفايت و حاجت و آمرزش مى‏ طلبد و تنها درِ خانه خدا را به رويش باز مى ‏بيند، خدايى كه دانا، مهربان، رازق و بنده‏ نواز است.

در بخشى ديگر از دعاى عرفه، يادى از كرامت‏ها و الطاف خداوند نسبت به اوليا و پيامبران است كه بندگان خالص و برگزيده اويند. آنچه در باره يوسف، يعقوب، ابراهيم، اسماعيل و يونس انجام داد، همه گواه لطف او به بندگان خويش است.

ترجيع ‏بند دعاى عرفه و مضمون مكرّر اين نيايش عرفانى، ياد مرحمت‏هاى الهى است. يادآورى اين نكته است كه: او درماندگان را پناه است و گرسنگان، تشنگان و برهنگان را كفايت مى ‏كند. مونس تنهايى ‏ها و ياور مظلومان است.

باز هم ياد كردن از موهبت‏ها و نعمت‏هاى خدا با مخلوقاتش و … باز هم قصور و تقصيرهاى بنده در آستان مولا و شكستن پيمان بندگى با خدا و ارتكاب حرام‏ها و رفتن به سراغ هوس‏ها و مخالفت‏ها.

دعاى عرفه به ما مى ‏آموزد كه خدا چقدر خوب و مهربان و اهل احسان و نيكى و رأفت و بنده ‏نوازى است و به يادمان مى ‏آورد كه ما چقدر اهل جفا و بى‏ مهرى و بى ‏اعتنايى و گريز از خدا و غفلت از مولا و مرتكب معصيت ‏هاييم.

از او وفا و احسان است و از ما جفا و خطا.

از او پرده‏ پوشى و ستّاريت، از ما گناه و پرده ‏درى و گستاخى.

از او استمرار نعمت، از ما ناسپاسى و غفلت.

در دعاى عرفه، بنده مضطر، مسكين، بينوا و درمانده، به درگاه خدا مى ‏نالد، او را به قرآن و پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) و خاندان رسول و به همه مقدّسات و شفيعان بزرگوار قسم مى ‏دهد كه در عصر عرفه، در ساعت اجابت دعا و نزول رحمت، ببخشايد و از خطايش در گذرد و توفيق بندگى و جبران شرمندگى دهد.

اينكه حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) با چشمانى اشكبار و حالتى متضرّعانه اين دعا را مى‏ خواند و آنقدر «يا رب، يا رب» مى‏ گفت و مى ‏گريست كه صداى گريه‏ اش اطرافيان را هم منقلب مى ‏ساخت و صحراى عرفات را با سوز عرفانى خويش همنوا مى‏ ساخت، همه براى ما درس است كه رمز و راز و شيوه و ادب عبوديت را از آن حضرت بياموزيم.

اى حسين!

عشق را هم ز تو بايد آموخت

و مناجات و صميميت را

و عبوديت را.

دشت از نام تو عرفان دارد.

و شب، از ياد تو عطرآگين است.

دعاى عرفه، يك درس جامع خداشناسى نيز به شمار مى ‏رود. اسما و صفات حق، الطاف و نعمت‏هاى خدا، هدايت‏ها و عنايت‏هاى پروردگار، حساب و جزاى الهى، يكتايى و بى ‏همتايى خدا و صدها صفت ديگر در اين دعا مطرح است. درس‏هاى عبوديت و بندگى هم در جمله جمله اين دعا نهفته است. روش حاجت‏ خواهى و تقرب به خدا و توسل به او و شيوه مؤثر دعا و ادب خاص نيايش هم از آموزه ‏هاى ديگر اين دعاى شريف است.

دعاى عرفه، انسان را به رحمت خدا و آمرزش الهى اميدوار مى ‏كند. اين وعده‏اى است كه خود پروردگار داده است و وعده او خلاف و دروغ نيست.

وسعت رحمتش شامل همه مى‏ شود، به شرط آنكه ما اين زمينه و لياقت را در خودمان پديد آوريم و در دعا، حالت روحى مناسب، تضرّع و ناله، انقطاع و توكل، رجا و توسل، التماس و خواهش داشته باشيم.

دريايى از انسان‏هاى معصيت‏‌كار، در عصر روز عرفه، به اميد مغفرتش به آستان آن ربّ كريم پناه مى‌‏آورند. گناهان بسيار است و گناهكاران انبوه، ولى رحمت او از گناه بندگان بيشتر است.

باز هم به سينه آه،

باز هم به لب نوا،

مى‏ نهم دوباره روى، سوى قبله دعا

اشك گرم و آه سرد

از دلم حكايتى است

در قنوت صد نياز

مى ‏زنم تو را صدا

گشته ‏ام ز خود رها

با تو عهد بسته‏ ام

در كوير سينه‏ ها، چشمه ‏هاى «ربّنا»ست.

هر چه به آخر دعاى عرفه نزديك‏تر مى ‏شويم، تضرّع بنده بيشتر است و اميد به عفو خدا افزون ‏تر.

چشم اميد دعاخوان به آستانِ سراسر رحمت خداست كه بنده را در غروب عرفه، كامياب و آمرزيده به خانه و خيمه ‏اش برگرداند: … «اللّهم اَقبلنا فى هذا الوقتِ مُنجِحين مُفلحين مبرورينَ غانمين …» و اينكه … اگر او نااميد برگرداند، به كدام درگاه مى ‏توان رفت و نزد چه كسى مى ‏توان سفره دل را گشود؟

بارى … دعاى عرفه، منظومه عشق و عرفان و منشور دلدادگى و شيدايى و «شرح درد اشتياق» است،

تا روح بريده از خدا، بار ديگر به «نيستان» بازگردد و روزگار وصل خويش را بجويد.
منبع: پیام زن

 نظر دهید »

صحراي عرفات؛ راز و نياز با آفريدگار يکتا

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

اسرار و آداب عرفات ـ دعای عرفه و زیارت امام حسین علی السلام

صحراي عرفات؛ راز و نياز با آفريدگار يکتا

حجت الاسلام عبدالكريم بي آزار شيرازي:
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود. آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (عليه السلام) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.

عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش ميپردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز ميگردند و وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است. (فرهنگ دهخدا / ج 10 جديد / ص 15818 )

حضرت آدم (عليه السلام) در عرفات:

فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحيمْ
آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن بسوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه پذير مهربان است.
طبق روايت امام صادق(عليه السلام)، آدم (عليه السلام) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد:
چرا گريه مي كني اي آدم؟
چگونه مي توانم گريه نكنم در حاليكه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.
اي آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوي او بازگرد.
چگونه توبه كنم؟
جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل به هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:
سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم
لا الهَ الاّ اَنْتْ جز تو خدايي نيست
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي كار بد كردم و بخود ظلم نمودم
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي به گناه خود اعتراف مي كنم تو مرا ببخش
اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحيمْ كه تو بخشنده مهرباني

آدم (عليه السلام) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي ريخت، وقتيكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……

حضرت ابراهيم (عليه السلام) در عرفات
در صحراي عرفات، جبرئيل، پيك وحي الهي، مناسك حج را به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز آموخت و حضرت ابراهيم (عليه السلام) در برابر او مي فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در عرفات
و نيز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرايي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و بنا به گفته مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و پيغمبر اين سوره را كه از جامع ترين سوره هاي قرآن است و داراي ميثاق و پيمانهاي متعدد با ملل يهود، مسيحي و مسلمان و علماي آنها مي باشد، و قوانين و احكام كلي اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعليم فرمود.
و طبق مشهور ميان محدثان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماعي عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:
…… اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين نقطه ملاقات نكنم. شما به زودي بسوي خدا باز مي گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي ميشود. من به شما توصيه مي كنم هركس امانتي نزد اوست بايد به صاحبش برگرداند. هان اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام اكيداً حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي كنم كه به زنان نيكي كنيد زيرا آنان امانتهاي الهي در دست شما هستند، و با قوانين الهي بر شما حلال شده اند.
……… من در ميان شما دو چيز بيادگار مي گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و (عترت) من است.

هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اينكه آنرا به طيب خاطر به دست آورده باشد…..

صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي امام حسين (عليه السلام)
حضرت سيدالشهدا، امام حسين (عليه السلام) نيز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهي از اصحاب از خيمه هاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه روي به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگي و تزكيه و خودسازي بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:
شناخت خدا و صفات الهي.
شناخت خود يا خودشناسي.
شناخت جهان.
شناخت آخرت.
شناخت پيامبران.
خودسازي با صفات الهي.
پرورش نفس با كمالات الهي.
توبه و بازگشت به خداي مهربان.
دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.
فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.
شناخت و درخواست بهترين مسئلت ها.
تبديل خود پرستي نفس به خدا پرستي.
تبديل خود برتر بيني نفس به تواضع و فروتني.
تبديل خودخواهي نفس به ايثار و غير خواهي.
تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.

برگزيده اي از دعاي امام حسين (عليه السلام) در عرفه
ستايش حق تعالي:
ستايش سزاوار خداوندي است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري بپاي صنعت او نرسد. بخشنده بيدريغ است. اوست كه بدايع خلقت را بسرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت…….
تجديد عهد و ميثاق با خدا:
پروردگارا بسوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم بسوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اينكه چيز قابل ذكري باشم…….
خود شناسي:
و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بيكرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكيهاي سه گانه جنيني سكونتم دادي: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچيك از امورم را بخودم وا نگذاشتي……..
راز آفرينش انسان:
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال) موجودي كامل و سالم بدنيا آوردي. و در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دلهاي پرستاران را بجانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي……..
تربيت انسان در دانشگاه الهي:
تا اينكه با گوهر سخن مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمتهاي بيكرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اينكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي…….
نعمتهاي خداوند:
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي. با اقدام عظيم و مرحمت بيكرانت بر من. و باحسان عميم خود نسبت به من، تا اينكه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودي……
شهادت به بيكراني نعمت هاي الهي:
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم. و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصم
و به باطن ناديدني نهادم. و پيوستهاي جريان نور ديده ام. و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشاني ام، و روزنه هاي تنفسي ام، و نرمه های تيغه بيني ام. و آوازگيرهاي پرده گوشم و آنچه در درون لبهاي من پنهان است……
ناتواني بشر از بجا آوردن شكر الهي:
گواهي مي دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه دار باشد………..
ستايش خداي يگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. كه وسعم مي رسد با ايمان و يقين قلبي گواهي مي دهم. و اظهار مي دارم:
حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث برش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد…..
خواسته هاي يك انسان متعالي:
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويي تو را مي بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت بمن عطا فرما!
سپاس به تربيت هاي الهي:
خداوندا! ستايش از آن تست كه مرا آفريدي. و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار تست كه مرا بيافريدي و خلقتم را نيكو بياراستي. بخاطر لطفي كه به من داشتي والا……
نيازهاي تربيتي از خدا:
و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شبها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنجهاي اين جهان و محنتهاي آن جهان نجات بده و از شر بديهايي كه ستمكاران در زمين مي كنند نگاه بدار………….
شكايت به پيشگاه خداوند:
خدايا! مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كسانيكه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتيكه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟
اي مربي پيامبران و فرستنده كتب آسماني:
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل، مكائيل و اسرائيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان……
تو پناهگاه مني:
تو پناهگاه مني، بهنگامي كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي داري. و اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم.
منبع: پايگاه خبرگزاري شبستان

 نظر دهید »

فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شب عرفه، شب دعا - آیت الله آقا مجتبی تهرانی

فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان


[تصویر: 2191l.jpg]
شب عرفه، شب دعا و اعمال صالح
دعا در شب عرفه مقبول و مستجاب است
«رُوی إنّ ليلة عرفة يستجاب فيها ما دعا من خير و للعامل فيها بطاعة الله تعالى أجر سبعين و مائة سنة.»
در روایتی نقل شده است که شب عرفه هر دعای خیری که انسان بکند به اجابت میرسد؛ و برای کسی که در شب عرفه اطاعت الهی را بکند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل صد و هفتاد سال اطاعت و عبادت است؛ یعنی از نظر پاداش چنین چیزی به او داده می‏شود.

اعمال صالح برابر صدوهفتاد سال عبادت است
این روایت، عظمت شب عرفه را میرساند. به حسب ظاهر امشب شب عرفه است؛ لذا می‏خواهم این مطلب را به دوستان عرض کنم که امشب را قدر بدانید! اوّلین مسأله‏ای که در امشب تءکید شده است «دعا کردن» است و در روایت دارد: دعا کنید! دعای خیر کنید! و بدانید که این دعاها به اجابت میرسد.

مقیّد باشید که امشب، مشغول غیر عبادت نباشید!
مطلب دیگر اینکه مقیّد باشید که امشب مشغول به غیر عبادت نشوید! کاری کنید که اشتغالات کنار برود تا بتوانید به سوی عبادات و صالحات بروید! وقتی چنین معادله‏ای هست که عبادت امشب مانند عبادت صد و هفتاد ساله است، خیلی انسان باید مراقبت و جدیّت داشته باشد. این خیلی قابل توجه است، چون امشب یکی از بزرگترین فرصتهایی است که ما داریم.

اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها
درباره دعا کردن هم بگویم که در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند: «أسرع الدعا نُجحاً للإجابة دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب» سریعترین دعایی که به هدف اجابت می‏رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می‏کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می‏خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت میرسد. «فیقول له ملک موکّل به لبّیک»؛ وقتی این شخص شروع می‏کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش و پشت سر او، آن فرشته‏ای که برای گرفتن دعاها موکّل شده است، جواب می‏دهد: بله! «و لک مثلاه» یعنی این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می‏شود.

امشب را قدر بدانید!
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که می‏کنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان می‏شود.
خدا کند یکی از آن کسانی که شما دعا می‏کنید من باشم…

روز عرفه، روز درخواست از خداوند
«رُوی عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال: أوحی الله تعالی إلی بعض أنبیائه لَو أَنَّ أَهلَ سَبعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ سَأَلُونِي جَميعاً فَأَعطَيتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنهُم مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِن مُلكِي مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ كَيفَ يَنقُصُ مُلكٌ أَنا قَيِّمُه‏.»

از خدا چیزی کم نمی‏شود، حتّی اگر…
در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به بعضی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذرّه‏ای کاسته نمی‌شود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمی‌شود؛ و چه‏طور ممکن ایست که از فضل الهی کاسته شود در حالی که من سردمدار آن هستم!؟

روز امید خوشبختی برای همه
روایتی دیگری از زین العابدین صلوات الله علیه آمده که محدّث قمی هم آن را در مفاتیح نقل کرده است؛ در آن روایت آمده است که روز عرفه بود و حضرت دیدند که سائلی دارد از مردم، یعنی غیر خدا، درخواست می‌کند؛ حضرت به او فرمود: وای بر تو! در چنین روزی از غیر خدا تقاضا و درخواست می‌کنی!؟ و حال آنکه امید می‌رود در چنین روزی فضل الهی شامل طفل‌هایی شود که در رحم مادر هستند. امید است که اینها خوشبخت و سعادتمند شوند.

روز عرفه، روز دعا و درخواست
«رُوِيَ عَنِ البَاقِرِ عَلَيهِ‏السَّلَامُ قَالَ إِنَّ يَوْمَ عَرَفَةَ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ». یکی از آن مقاطعي كه اين اسلحه بُردش بيشتر است و در اجابت سرعت دارد، ‌روز عرفه است. حتّي تعبير امام باقر(عليه‏السلام) این است كه اصلاً‌ روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است. يعني در اين مقطع زماني بخصوص سرعت اجابت دعا بیشتر است.

تنها امید جاماندگان
«مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ» حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند.
از این روایت دو مطلب به دست می‏آید: یکی، عظمت ماه مبارک رمضان از نظر گسترش مغفرت الهی است که همه را در بر می‌گیرد. دوم، عظمت عرفه است. در ماه مبارک رمضان، زمان مطرح است. ممکن است برای عرفه هم زمان مطرح باشد؛ یعنی روز خاص و هم مکان مورد نظر باشد که آن زمین عرفات است. ولی مسلّماً زمان در اهمیت موضوع دخالت دارد که روز عرفه است. از لحاظ قید زمان، اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، مسلّماً اگر در روز عرفه از خداوند طلب مغفرت کند مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت.

فضیلت زوّار امام حسین در عرفه
مسأله مهم در روز عرفه زیارت امام حسین(علیه ‏السلام) است که در حدیث آمده است خداوند قبل از آنکه به سرزمین عرفات نظر کند، به زائرین امام حسین(علیه ‏السلام) نظر می‌افکند و این نظر افکندن در زمان‌های حساس و سرنوشت‌ساز مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر می‌باشد که افضل اعمال در این زمان‌ها زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است.

این روز را از دست ندهید!
هر لحظه‌ای از لحظات امروز برای ما گرانبها است؛ بخصوص برای دعا و درخواست از خداوند. این فرصت بهترین فرصت است. پس این فرصت را از دست ندهید! به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را که در روایات وارد شده است. به دوستان مي‏خواستم سفارش كنم که اين چند ساعت را غنيمت بشمارید. بدانيد اگر مي‏خواهيد مشكلاتتان را حل كنيد ـ‏که همه ما ‏مشكلات داريم‏ـ بياييد ‌اين چند ساعت را درِ خانه خدا برويد و از او بخواهيد؛ چه حاجت‏های مادّي را و چه معنوي را، همه را از او بخواهید. چون امروز بُردِ دعا خيلي زياد است. بخصوص درباره ديگران اگر دعا كنيد، ما در روايت داريم که خدا چند هزار برابر به شما اعطا مي‏كند.
از همه شما التماس دعا دارم؛ من را هم فراموش نكنيد و دعا كنيد.

منبعپایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی

 2 نظر

عرفه روز نيايش و بندگي...

03 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عرفه روز نيايش و بندگي …


عرفات است
این سو حسین ابن ابی عبدالله،
آن سو مسلم بن عقیل

عرفات است و دعا؛ عرفات است و حسین؛
عاشقی که جان مشتاقش، چنین به گفت‏وگوی خدا نشسته است:
«اَلَّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَاَنّی اَراکَ…»

روز عرفات است.
این سو، دست‏های پراجابت حسین علیه ‏السلام است
که آسمان را مجذوب خود ساخته است.
این سو، حسین علیه‏ السلام است
که اشک‏های بلورین اش،
غوغا در دل عرش افکنده است.

این سو، میهمانان زیارت بیت ‏الله ‏اند
و عرفاتیان نیاز و نیایش.

دیگر سوی، شهر کوفه است
و نامردمانی عهدشکن و میهمان کُش!

روز عرفات است. آن سوی این لحظات عارفانه،
کوفه است و فرزند عقیل.
تنهای تنها!

مسلم است و لحظات شیرین فنای فی اللّه‏.
مسلم است و دلواپسی آمدن حسین علیه‏السلام .
مسلم است و عروج از بام دارالاماره.


در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم و پیوسته دعا می کنیم:

خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان.



خدایا! آن‌گاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرح‌بخش نام و یادت سرشار است،

بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شست‌وشو دهیم.



در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم،

در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است.


 نظر دهید »

بخشش

02 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

بخشش

دو رکعت نماز بخوان و بعد بگو: خدایا هر کس به من بدی کرده را من بخشیدم تو هم او را ببخش.

بعد بگو: خدایا! من ضعیف و کوچک از کسانی که به من بدی کردند گذشتم تو که بزرگ و قوی هستی هم بدی‌های من را ببخش و هر کس را هم که به او بدی کرده‌ام از من راضی کن.

خداوند می‌تواند از خزانه‌های خودش آن قدر به او بدهد تا او از تو راضی شود و به هر کس هم که خوبی کرده‌ای فراموش کن آن وقت سر فراغت پیدا می‌کنی که با خدا و اولیائش بنشینی.

مصباح الهدی، ص269

 6 نظر

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است.

02 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شاید آن روز که سهراب نوشت


تا شقایق هست زندگی باید کرد.


خبری از دل پر درد گل یاس نداشت


باید اینطور نوشت


هر گلی هم باشد


چه شقایق چه گل پیچک و یاس


تا نیاید مهدی زندگی دشوار است

 

 نظر دهید »

ويزاي جهنم صادر شد!!!

01 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 ويزاي جهنم صادر شد!!!


جاده انقلاب!!!

در جاده انقلاب روی یکی از تابلو ها نوشته شده بود،

جاده لغزنده است،

دشمنان مشغول کارند،

با احتیاط برانید،

سبقت ممنوع،

دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است،

حداکثر سرعت بیشتر از ولی فقیه نباشد،

اگر پشتیبان ولایت فقیه نیستید لااقل کمربند دشمن را نبندید،

با دنده لج حرکت نکنید،

با وضو وارد شوید این جاده مطهر به خون شهداست.


به قلم: آقاي علي اصغر قرباني

 

 1 نظر

دستور العمل هاى اخلاقى از رهبر معظم انقلاب ، حضرت آيت الله خامنه اى مد ظله العالى

30 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

دستور العمل هاى اخلاقى از رهبر معظم انقلاب ، حضرت آيت الله خامنه اى مد ظله العالى

فرمايشات سيزده گانه


1- تقوى در اسلام به معناى مراقبت دائمى انسان از خود، انگيزه ها و مسيرى است كه براى حركت خود انتخاب كرده است و اين مراقبت ، مستلزم نوعى هوشيارى ، خوديابى ، پرهيز و برحذر بودن است .

2- اصلاح نفس وظيفه اى است كه روحانيون و علماى دين بر دوش خود دارند.

3- روحانيون و علماء به عنوان مرزداران عقيده در هر نقطه اى از كشور بايد مراقب خطر بزرگ وارد شدن خرافات به دين باشند و هر موضوع انحرافى را با كمال قدرت و بدون هيچ ملاحظه اى بيان كنند.

4- براى تامين عزت ، آبرو، رفاه ، اقتدار جهانى و پيشرفت ملى بايد از طريق علم وارد شويم .

5- در راس روحانيت فقها و مراجع بزرگ تقليد هستند كه دشمن نمى تواند آنان را از لحاظ علمى و تقوايى تخطئه كند.

6- كسانى كه اهل سلوك طريق خدا هستند بر سر قدرت جنگ نمى كند، بلكه تمامى هم و غم آنان دستيابى به هدفهاى خدايى است .

7- همه برادران و خواهران را به رعايت تقواى الهى در عمل ، در بيان ، در انديشه و فكر، در شنيدن و در گفتن دعوت مى كنم .

8- بايد خودمان را اصلاح كنيم ، اخلاق خودمان را درست كنيم ، خودمان را از لحاظ باطن به خدا نزديك كنيم ، به عنوان يك فرد مجاهدت شخصى بكنيم .

9- تحول انقلابى يعنى اين كه انسان هر رذيلت اخلاقى ، هر اخلاق زشت ، هر روحيه بد و ناپسندى كه موجب آزار ديگران يا عقب ماندگى خود انسان است ، آن را كنار بگذارد و به فضايل و زيبايى اخلاقى ، خود را آراسته كند.

10- گناه ميان ما و رحمت و تفضلات الهى ، حجاب مى شود، استغفار، اين حجاب را بر مى دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوى ما باز مى شود.

11- اخلاق اسلامى ركن اساسى براى تربيت انسان هاست و انسان مسلمان بايد در سه بعد، تربيت ، دانش و عمل اسلامى بارز باشد.

12- روح تعاون و كمك و دست گيرى از نيازمندان يك روش اسلامى است كه بايد روز به روز در جامعه تقويت شود.

13- انسان همواره در معرض ابتلاء و امتحان قرار دارد و تنها با رعايت و حفظ تقوا مى تواند به خود مصونيت بدهد.

منبع : تقويم قدس از آستان قدس رضوى ( مشهد مقدس ) بنياد پژوهش هاى اسلامى .

 نظر دهید »

شعر: بامت بلند باد كه ....

30 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

[تصویر: 85954591990127691290.jpeg]


بامَت بلند باد که دلتنگی ات مرا..



از هرچه هست ، غیر ِ تو بیزار کرده است…

 

 1 نظر

پانزده نكته تربيتي

30 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

پانزده نکته تربیتی ـ آیت الله مرعشی نجفی


آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی در سال 1315 (هجری قمری) در نجف به دنیا آمد. پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از بزرگان فقهای دوران خود بود.

سید شهاب الدین پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، در نجف، در درس خارج فقه و اصول آقا ضیاء عراقی، شیخ احمد کاشف الغطا حاضر شد و از محضر آنان بهره‌های فراوان برد.

او در 27 سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد. مرعشی نجفی در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرد و از محضر استادانی چون حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده برد.

او از برخی از مراجع عظام تقلید اجازه اجتهاد دریافت کردند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

آقا ضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی و علامی کرمانشاهی(از شاگردان آخوند خراسانی).

از اهل علم و فضل نمی‌توانید کسی را پیدا کنید که این عالم فقیه و عارف بزرگوار را نشناسد.

ایشان در وصیت نامه خود به پانزده نکته کلیدی برای کسب معنویت اشاره می‌کنند که توجه شما را به آن جلب می کنیم.
سفارش هاى پانزده گانه :

1- سفارش مى كنم به مداومت قرائت زیارت جامعه كبیره اگر چه در هفته یك بار باشد.

2- سفارش مى كنم به دورى جستن از غیبت بندگان خدا به ویژه اهل علم ، زیرا غیبت آنان چون خوردن مردار مسموم است .

3- سفارش مى كنم به خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح هر روز یك مرتبه و نیز خواندن سوره نباء «‌ عم یتسائلون » بعد از نماز ظهر، و به خواندن سوره « عصر » بعد از نماز عصر و به خواندن سوره « واقعه » بعد از خواندن نماز مغرب و به خواندن سوره « الملك » بعد از نماز عشاء و تاكید مى كنم بر آن مداومت كردن بر آنچه یاد آور شدم ، زیرا من شخصا روایت مى كنم این روش از استادان بزرگوار خود و بارها نیز تجربه آموخته ام .

4- سفارش مى كنم به مداومت این دعاى شریف در قنوت هاى نمازهاى واجب و آن را من روایت مى كنم از پدر علامه خود، آن دعا این است :

اللهم انى اسئلك بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها، و السر المستودع فیها ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى ما انت اهله و لا تفعل بى ما انا اهله .

« پروردگارا؛ من تو را مى خوانم به حق فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش و رازى را كه در آنها امانت نهاده اى این كه : درود بفرستى بر محمد و آل محمد و اینكه آنچه تو اهل آنى با من عمل كنى و بجا آورى و نه بجا آورى آنچه من سزاوار آنم »

5- سفارش مى كنم به مداومت این دعا پس از ذكر ركوع خصوصا در ركعت آخر:

اللهم صل على محمد و آل محمد و ترحم على عجزنا و اغثنا بحقهم .

« پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و ترحم بر عجز ما كن و پناه بده و به داد ما برس به حق آنان . »

6- سفارش مى كنم به مداومت تسبیحات جده ما زهراء بتول (سلام الله عليها).

7- سفارش اكید مى كنم به نماز شب و استغفار در سحرها.

8- سفارش مى كنم به مداومت زیارت مشاهد عترت زاكیه و من شخصا چه بهره هاى فراوانى از این مشاهد برده ام .

9- سفارش مى كنم به استغفار در شب ها و نیز در روز.

10- سفارش مى كنم كه پیوسته با طهارت و وضوء باشید كه آن خود سبب نور باطن و برطرف كننده آلام و اندوه هاست .

11- سفارش مى كنم به حسن خلق و تواضع و ترك تكبر و خودخواهى با مؤمنین .

12- سفارش مى كنم به محاسبه نفس در هر هفته مانند حساب شریك از شریك دیگر با دقت كامل اگر لغزشى احساس كردید با توجه در صدد تدارك و جبران آن بر آیید و اگر حسنه اى در اعمال و رفتارتان یافتید، خداوند سبحان را شكرگذار باشید و از درگاهش مزید توفیق را طلب كنید.

13- سفارش مى كنم بر مداومت بر سنن و مستحبات و ترك مكروهات تا حد امكان .

14- سفارش مى كنم بر خواندن و قرائت قرآن شریف و هدیه و ثواب آن را به ارواح شیعیان آل رسول (صلى الله علیه و آله ) از آنانى كه بازماندگانى ندارند نثار كنید، من شخصا بارها از این عمل كه سبب توفیق بیشتر در امور بوده تجربه آموخته ام .

15- سفارش مى كنم بر صله رحم چه آن سبب توفیق براى اعمال صالحه و شایسته و زیادى عمر و بركت و روزى انسان است .

منبع: کتاب صراط حمید - برگرفته از وصیت نامه آن عالم کبیر

 نظر دهید »

چكيده اي از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد

30 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

بسم الله الرحمن الرحیم
چكيده اي از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد


چكيده اي از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد، برگرفته شده از كتاب المراد من منية المريد با اندكي تلخيص و تصرف
1- مهمترين و پرارزش ترين آداب و وظائف معلم و شاگرد درباره استاد، اين است كه بايد او - پيش از هر چيز - درباره كسى كه در محضر او تلمذ ميكند، و حسن خلق و آداب و آئين هاى رفتار خود را تحت رهبرى او فراهم مى كند، مطالعه و بررسى نمايد، ؛ زيرا اگر ما در نظر گيريم كه استاد مى خواهد شاگرد خود را تربيت كند، و آلايشها و خويهاى پست ، و ريشه هاى رذائل اخلاقى را از دل و جان او بزدايد و بر كند، و خلقهاى نيكو و فضائل اخلاقى را جايگزين آن ها سازد، اين كار و كوشش استاد درباره شاگردش ، همانند كار و كوشش زارع و كشاورزى است كه مى خواهد خس و خار را از زمين كشاورزى ، ريشه كن ساخته و گياههاى هرز و زيانبخش را از محيط كشاورزى خود از بيخ و بن بر كند تا كشته و زراعت او به خوبى از زمين سر بر آورده و به نحو مطلوبى برويد و رشد و نمو و بركت و فزونى آن ، كامل گردد (و در سايه اين كوشش ، به محصولى مرغوب و مطلوب دست يابد).
هر استادى نمى تواند واجد چنين اوصاف و خصوصياتى باشد. استادانى كه واجد شرائط مذكور باشند شديدا در اقليت قرار دارند؛ زيرا استاد واقعى حقا جانشين پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نائب رسول خدا است . هر فرد عالم و دانشمندى ، در خور احراز مقام نيابت از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيست .
بنابراين سالك بايد استادى را انتخاب كند كه از لحاظ اهليت و شايستگى در حد كمال بوده و ديندارى او محرز، و مراتب شناخت و معرفت او مسلم و به پاكدامنى معروف باشد.
تذكر :سالك بايد از آنگونه اساتيدى بپرهيزد كه معلومات خود را از لابلاى كتابها - بدون آن كه آن را نزد اساتيد فن بخوانند - فراهم آورده اند؛ چون اين احتمال قويا وجود دارد كه چنين استادانى در فهم متون علمى از تحريف و تصحيف و اشتباه و لغزش ، مصون نباشند؛ و در نتيجه ، شاگردان را نيز بلغزانند.
يكى از دانشمندان سلف گفته است : اگر كسى شخصا بينش دينى خود را از بطون متون علمى - و استاد ناديده - فراهم آورد، در حقيقت ، سعى و اهتمام خويش را در تضييع و تباه سازى احكام دينى ، مصروف داشته است.
دانشمند ديگرى مى گويد: از ((صفحيون يا صحفيون )) بر حذر باشيد، يعنى از كسانى كه شخصا - و بدون آنكه در محضر استاد بنشينند و از درس او مستفيض گردند - مطالب را از لابلاى كتب علمى و نوشتارها، استخراج و استنباط مى كنند؛ از اينگونه اساتيد دورى گزينيد، زيرا تباهكاريها و لغزانندگى آنان از اصلاحات و درستكارى هاى آنها فزونتر است .
2 - بايد استاد را به عنوان پدر واقعى و روحانى تلقى كرد .
سالك بايد بر اين اساس بينديشد كه استاد او، پدر واقعى و روحانى وى ، (و خود او به منزله فرزند روحانى او است ). پدر (و فرزند) روحانى از پدر (و فرزند) جسمانى ، با ارزش تر و ارجمندتراند.
بنابراين بايد سالك در اداء حق ابوت و وفاء به حقوق تربيت استاد - علاوه بر رعايت ادب در حق او به شدت ، ساعى و كوشا باشد. و بيش از ديگران به او احترام گذارد.
3- استاد را بايد به عنوان پزشك معالج جان و روان برشمرد.
سالك بايد با اين اعتقاد به خويشتن بنگرد كه او فردى مبتلا به بيمارى نفسانى است ؛ زيرا مرض و بيمارى عبارت از انحراف جسم از مجراى طبيعى است و نيز بايد معتقد باشد كه استاد، پزشك درمان بخش بيمارى او است ؛ زيرا او سعى مى كند روح و روان سالك را به مجراى طبيعى آن بازگرداند. به همين جهت به هيچوجه ، شايسته نيست كه از فرمان و اشاره او سرپيچى كند. مثلا اگر به سالك گفت : فلان كتاب را بخوان ، و درس و اعمال خود را به فلان مقدار محدود ساز و بدان قناعت كن . اگر سالك از اين فرمان استاد سر باز زند، به منزله بيمارى است كه با پزشك معالج خود در طرز درمان خويش به جدال و مخالفت برمى خيزد و او را تخطئه مى كند. (بديهى است كه چنين بيمارى هرگز درمان نخواهد شد).
4 - ارج نهادن به استاد و تجليل از مقام علم و دانش
سالك بايد با ديده تكريم و احترام به استاد خويش بنگرد، و از عيوب او چشم پوشى كند. (يعنى با دل و زبانش از او خرده گيرى نكند)؛ زيرا اگر شاگرد با چنين ديدگاهى احترام آميز به استاد خود بنگرد مى تواند به بهره گيرى از استاد و نفوذ و ثبات بيان و گفتار او در ذهنش كمك نمايد.
يكى از علماء سلف - آنگاه كه روانه جلسه درس و محضر استاد مى شد - مقدارى صدقه به فقير مى داد و مى گفت : خدايا عيب معلم و استادم را از نظرم مخفى نگاهدار و بركات علم و دانش او را از من برنگيرد.
5 - تواضع و فروتنى در برابر استاد
بايد سالك- فزون تر از آن مقدارى كه ماءمور به تواضع و فروتنى نسبت به علماء و دانشمندان ، و ديگر اصناف مردم است - در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او بايد در برابر مقام علم و دانش نيز اظهار خاكسارى كند تا در سايه اين فروتنى و خاكسارى ، به علم و معرفت دست يابد. بايد او بداند كه اظهار ذلت و خاكسارى در برابر استاد، نوعى عزت و سرفرازى است . خضوع شاگرد در برابر استاد، افتخارى است براى او، و تواضعش ‍ موجب رفعت و بلندپايگى او مى گردد.
6 - لزوم ترجيح راءى و نظريه استاد بر راءى و نظريه خود
سالك نبايد راءى و نظريه استاد را مردود ساخته و با او با چهره و رفتار و گفتارى آمرانه مواجه گردد. او نبايد بر خلاف نظريه استاد، اشاره كند. بايد چنين بينديشد كه استاد او حق و صواب را بهتر از او مى شناسد. بلكه او بايد در تمام امور زندگى ، مطيع و منقاد استاد بوده و زمام تمام شئون حياتى خود را كاملا در اختيار او قرار دهد، و در برابر اندرز و نصيحت او مطيع بوده و در هر حال ، جوياى رضا و خوشنودى او باشد. اگرچه راءى و نظر او با راءى و نظر استاد، در اين زمينه ها تفاوت داشته و روش استاد، دلخواه او نباشد.
با راءى و نظر استاد به مسابقه نپردازد، و پيش از راءى او نظريه اى را انتخاب نكند، و با او در تمام شئون زندگى خويش مشورت نموده و به دستور او گردن نهد. قلبا و لسانا از نظريه و تدبير استاد پا فراتر نگذارد.
يكى از فضلاء مى گويد: ((اشتباه و لغزش عمل و گفتار يك مرشد و راهبر، نافع تر و سودمندتر از گفتار و عمل حق يك مسترشد و ره جو است كه حق و صواب را با نظر شخصى خويش مى شناسد، و آن را ارزيابى مى كند، و با عالم و معلم به مشورت نمى پردازد))
در داستان موسى و خضر (عليهماالسلام ) نكته بيدارگرى در اين زمينه ديده مى شود، (به اين معنى كه موسى (عليه السلام ) رفتار خضر (عليه السلام ) را اشتباه آميز مى پنداشت ؛ در حالى كه رفتار به ظاهر لغزنده و اشتباه آميز خضر (عليه السلام )، هماهنگ با واقعيت غيرقابل گريز، و صد در صد مطابق با حق بوده است ؛ چون موسى (عليه السلام ) فكر مى كرد كه خضر (عليه السلام ) اشتباه مى كند، و تصور مى نمود كه راءى و نظر خود او بر حق است ).
7- تحمل جور و تندرويهاى استاد
بايد شاگرد در برابر جور و جفاى استاد و تندرويهاى اخلاقى او، خويشتن دارى و شكيبائى خود را حفظ كند. اين حالت روانى و اخلاقى استاد نبايد مانع ملازمت و همبستگى شاگرد با او گردد و شاگرد، حسن نيت خود را نسبت به استاد از دست دهد، و نبايد در او اين عقيده به وجود آيد كه استاد او فاقد كمالات علمى و اخلاقى است .
بايد سالك اعمال و رفتار به ظاهر ناپسند استاد را با بهترين و دلپسندترين و درست ترين وضع ، توجيه و تاءويل كرده و آنرا به عنوان رفتارى مقرون به صواب تلقى نمايد. فقط افراد كم توفيق قادر نيستند گفتار و رفتار استاد را درست و به نحو احسن ، توجيه و تاءويل نمايند. افراد موفق ، همواره كار بزرگان علم و دين را - به خاطر آگاهى هاى عميقشان - توجيه مى كنند و به عمق اعمال و صحت رفتارشان آگاهند.
اگر شاگرد - از لحاظ اخلاقى - خشم و تندروى از استاد مشاهده نمود بايد خود، عذرخواهى را آغاز كند، و از او پوزش بطلبد، و نسبت به آنچه موجب چنين پيش آمدى گشت ، توبه و استغفار نمايد، و تقصير را به خود نسبت دهد، و خويشتن را در اين زمينه سزاوار ملامت و سرزنش بداند؛ زيرا اگر سالك با چنين گذشتى ، تندرويهاى اخلاقى استاد را پاسخ گويد مى تواند بيش از پيش ، مهر و مودت استاد را درباره خويش پايدار نگاهداشته و قلب او را بهتر تسخير نمايد. نتيجه چنين عكس العمل خوش آيند شاگرد، اين است كه منافع فزونترى را - در امر دين و دنيا و آخرت - به سوى خويشتن جلب مى نمايد.
8- بايد در انتظار استاد و شرفيابى از محضر او بسر برد
بايد شاگرد بكوشد - پيش از حضور استاد - در جلسه حاضر گردد، و خود را به چنين پيشتازى ها و مبادرت ها از لحاظ حضور در جلسه، تمرين و عادت دهد، و خويشتن را وادار سازد كه همواره پيش از استاد در جلسه حضور يابد.
اگر سالك سعى كند كه در كنار خانه استاد به انتظار بنشيند تا او از خانه خويش بيرون آيد و همراه او در جلسه حضور بهم رساند - در صورتى كه چنين كارى با سهولت ، امكان پذير باشد - كارى بجا و شايسته تر است . شاگرد بايد بكوشد كه حضور او در جلسه به تاءخير نيفتد تا در نتيجه ناگزير شود كه پس از حضور استاد، در جلسه حاضر گردد و استاد را در انتظار خود رها كند؛ زيرا اگر - بدون ضرورت قطعى و عذر موجه - استاد را در انتظار آمدن خود قرار دهد و در حاضر شدن، سهل انگارى كند، مسلما خويشتن را در معرض خشم و نكوهش قرار مى دهد. از خدا مى خواهيم كه ما را از گزند چنين خشم و نكوهشى حفظ فرمايد.
منبع: http://komeily.com/

 نظر دهید »

برگزاری جشن سالروز ازدواج حضرت زهرا و علی علیهما السلام

27 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

برگزاری جشن سالروز ازدواج حضرت زهرا و علی علیهما السلام


به همت معاونت فرهنگی جشنی به مناسبت سالروز ازدواج دو زوج عالم امکان حضرت زهرا علیها السلام و حضرت علی علیه السلام با حضور طلاب و اساتید برگزار گردید.

در این مراسم حجت الاسلام آقای نقی باقری امام جمعه محترم این شهرستان درباره زندگی و رمز و رازهای موفقیت زوجین در زندگی به ایراد سخنرانی پرداختند.

ایشان فرمودند: که ازدواج این دو بزرگوار به خواست و مصلحت الهی بوده است، و برای همین حضرت زهرا علیها السلام به هیچکدام از خواستگارانش جواب مثبت نمی دادند.

وی افزود: اگر می خواهید زندگی پر از موفقیت داشته باشید باید: شیوه صحیح تربیت فرزند، اطاعت از شوهر، عبادت خالصانه و خاضعانه را از حضرت زهرا علیها السلام باید الگو بگیرید.

ایشان اظهار داشتکه: حضرت علی علیه السلام شخصیت بی بدیل عالم آفرینش می باشند. و سخنانی را در مورد تقوای حضرت بیان نمودند.

 ایشان به خاطر این جشن بزرگ هدیه ای را من باب تبرک به کلیه طلاب این مدرسه اهداء نمودند.

 

 نظر دهید »

چه فرخنده شبی ...

26 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

سالروز ازدواج امیر المؤمنین امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها مبارک باد.

 

 

دشت و دریا، جملگی، پر از کلمات سحرانگیز صبح شده اند. « چه فرخنده شبی » را ستارگان انتظار کشیده بودند!
همه جا سفره های مهرآفرینِ « مبارکباد » گسترده شده است.
نام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام ، لب ها را به شادی واداشته است. نوبت عاشقی را در چشم هایِ اکنون می شود خواند. سرود یکدلی در گیسوان نخلستان پیچیده است.
آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است؛ با ادب و احترام تا از این مجلس باصفای صمیمیت، نکته برداری کند. دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آوَرَد. دنیا، درس آموز نوربارانی این عشق است.
آوای خوشِ تغّزل در این پیوند، شاعران را به سمت شگفت آوری گل ها کشانده است. هر سو نگاه می کنی، شادی سوسو می زند « ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما » درود بر پیامری که این دو نور مشابه را با دستان سرشار از میمنت، به امتزاج درآورد.
دل را باید گفت تو از این مجلس بی ریا چقدر فاصله داری؟
مبادا سهمی از شادی نبری! مبادا بی بهره مندی و بهکامی، تنها نظاره گر باشی!
« چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی غش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمی باید».
( محمد کاظم بدر الدین )

 4 نظر

سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عروسی خوبان


امروز روز پیوند زهرا و علی است.

عاشقانه ترین روز تاریخ.

عاشقانه ترین فصل زندگی بشر.

فصل بهار عشق، فصل بهار عاشقان.

فصل ماه و آفتاب.

فصل آینه و آب.

امروز در سرزمین رسالت، بهار می شود.

امروز درخت «عصمت» در خانه وحی شکوفه می کند و به بار می نشیند.

امروز باغ ملکوت سبزترین بهارش را تجربه می کند.

امروز ملایک، خرمن خرمن گل به دامن می کنند.

امروز، «سخن از نسل گل ها در میان است».

امروز آینه عرش، روشن ترین است.

امروز فصل فروردینِ دین است.

امروز باغ ولادت خرم ترین است.

خرم تر از اردیبهشت، خرم تر از بهشت.

بهشت امروز آرزو می کند کاش به جای مدینه باشد، تا قدم گاه استوارترین گام های عشق قرار گیرد.

عشق علی امروز چه منجلی است. امروز زهرا مهمان دل علی است. دل علی، امروز عرشی تر از همیشه است. امروز علی عاشق تر از همیشه است. شیداتر از همیشه است. امروز علی لب به شعر می گشاید. امروز حماسی ترین مرد تاریخ زبان به تغزل می گشاید:

«ولی الفخر بفاطم و ابیها ثم فخری برسول اللّه اذ زوجنیها؛

من به فاطمه و پدرش افتخار می کنم. و مباهات می کنم به رسول خدا، هنگامی که دخترش را به ازدواج من درآورد».

متن از قنبرعلی تابش

 1 نظر

دست زهرای مرضیه علیها السلام در دست بی کران مولای متقیان

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اینک، دست مقدس فاطمه علیهاالسلام ، در دست بی کران علی(علیه السلام)



حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.

آسمان در گوشه ای از زمین نشسته است تا با ادب و احترام از این مجلس

باصفای صمیمیت، نکته برداری کند.

دلدادگی ها، قاصدی فرستاده اند تا مهر علی و فاطمه را بشارت آورد.

دنیا، درس آموز نور بارانی این عشق است..

این سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست

این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت.

این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می

سپارد؛

این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد …

  سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک

 نظر دهید »

دلنوشته ای به بهانه سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام

25 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

  یا علی گفتیم و عشق آغاز شد…

خواستم به بهانه ی ازدواج گل باغ نبوی با مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام؛ چند خطی بنگارم و عرض ارادت محضر این دو بزرگوار بنمایم.

امشب ماه و خورشید دست در دست هم می نهند در حالی که تمام ستاره ها به عنوان حافظانی آنان را همراهی می کنند.

خداوند خطبه ی عقد این دو عزیز را در حضور پیامبر عزیزمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و فرشتگان جاری می سازد.

هلهله این جشن عروسی ندای لبیک می باشد که زیباترین و آرام بخش ترین موسیقی زندگی آنان خواهد بود.

همان کلامی که حضرت زهرا سلام الله علیها جهت رفع خستگی و پناه به خالق خود از آن بهره می جست.

امشب یگانه دختر پیامبر نور و کرامت، دست در دست کسی قرار می دهد که او را چنین نامیدند: مولایی که کلامش مادون خالق و مافوق کلام مخلوق است.

امشب شب زیبایی است.

ستاره ها نورافشانی می کنند، گل های یاس و نسترن سر تعظیم فرود می آورند، آب روشنایی و زلالیش را بیش از بیش نمایان می کند، همه ی عالم و آدم + فرشتگان آمده اند تا دو نور الهی را تا خانه شان بدرقه کنند.

خانه ای که پر از نور الهی و در عین حال خالی از مادیات است. خانه ای که همیشه سادگی و صداقت، پاکی و روشنی در آن جلوه گر بود. خانه ای که محل امن مظلومان تاریخ بود.

محل زندگی پدر یتیمان و فقیران بود. خانه ای که نور ولایت در آن درخشید. خانه ای که پر از شادی و غم های فراوانی بود.

و ….

امشب شب زیبایی است.

ما هم باید از این دو بزرگوار دست زندگی یاد بگیریم، زندگی ساده داشته باشیم و ….

در این راستا مطلبی زیبا بود که خواستم آن را هم در بقیه کلامم ذکر کنم امیدوارم که خوشتان بیاید.

یا علی

به قلم: نادم

بی شک مهمترین و حساس ترین انتخاب و تصمیم در زندگی هر فردی تصمیم ازدواج و انتخاب همسر است.

ولی

همانگونه که این پیوند زیبا می تواند آرامش و خوشبختی را به ما هدیه دهد یک انتخاب اشتباه و نابجا نیز می تواندبه همان اندازه آرامش و خوشبختی را از ما سلب کند.

بنابرین برای داشتن یک انتخاب مناسب و ساختن یک زندگی موفق نیازمند تجارب و الگوهایی هستیم که یکی از کامل ترین این الگوها زندگی ائمه و معصومین خصوصا زندگی امیر مومنان علی (ع)است که با ایمان و توکل برخدا و ساده زیستی ،صبر،محبت و رضایت و..نمونه یک زندگی الهی را به مومنان  هدیه کردند.

ولی

متاسفانه امروزه در جامعه ما با داشتن چنین پشتوانه های غنی بسیاری از زندگی ها براحتی از هم می پاشد که نشان از نبود مبنا و معیار درست برای ازدواج می باشد که ریشه این مشکلات را می توان

در تقلیدازفرهنگ غربی و اشراف زدگی و خودنمایی و اسراف و بالا بردن توقعات و آرزوها وفاصله گرفتن و یا

بعبارتی پشت کردن به ارزش ها و دستورات اسلامی و ایرانی

دانست …

به قلم: آقای عزیز عاقبتی

 نظر دهید »

یک حرف و صد برداشت ....

23 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

یک حرف و صد برداشت ….


حجت الاسلام والمسلمین آقای پناهیان:


 نظر دهید »

پیام شهید همت ... کوتاه و گویا

23 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

پیام شهید همت … کوتاه و گویا 

 1 نظر

عشق یعنی ....

23 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

                             عشق یعنی یه پلاک

             که زده بیرون از دل خاک

                           عشق یعنی یه شهید

                                        بالبای تشنه سینه   چاک

                                           عشق    یعنی  یه   پدر

                                            که   شبا   بیداره   تا    سحر

                                             عشق   یعنی   یه خبر

                                         خبر   یه   مفقوالاثر

                              عشق یعنی یه پیام

                     تا بقیه الله و قیام

       عشق یعنی یه کلام

  پا به پای فرزند امام

 1 نظر

عشق یعنی ....

23 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عشق یعنی ……


عشق یعنی با تو خواندن از جنون 
      عشق یعنی سوختنها از درون 
              عشق یعنی سوختن تا ساختن
                      عشق یعنی عقل و دین را باختن 
                                 عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
                                           عشق یعنی گم شدن در باغ دل 
                                                  عشق یعنی تو ملامت کن مرا
                                              عشق یعنی می ستایم من تو را 
                                         عشق یعنی در پی تو در به در 
                               عشق یعنی یک بیابان درد سر 
                     عشق یعنی با تو آغاز سفر 
           عشق یعنی قلبی آماج خطر 
عشق یعنی تو بران از خود مرا 
       عشق یعنی باز می خوانم تو را 
                عشق یعنی بگذری از آبرو 
                       عشق یعنی کلبه های آرزو 
                               عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
                                         عشق یعنی انتظار یک سلام 
                                          عشق یعنی دستهایی رو به دوست 
                                        عشق یعنی مرگ در راهت نکوست 
                               عشق یعنی شاخه ای گل در سبد 
                      عشق یعنی دل سپردن تا ابد 
           عشق یعنی سروهای سربلند

عشق یعنی خارها هم گل کنند 
     عشق یعنی تو بسوزانی مرا
           عشق یعنی سایه بانم من تو را 
                    عشق یعنی بشکنی قلب مرا 
                         عشق یعنی می پرستم من تو را 
                                عشق یعنی آن نخستین حرفها 
                                       عشق یعنی در میان برفها 
                                            عشق یعنی یاد آن روز نخست 
                                          عشق یعنی هر چه در آن یاد توست 
                                              عشق یعنی تک درختی در کویر 
                                         عشق یعنی عاشقانی سر به زیر 
                                 عشق یعنی بگذری از هفت خان 
                       عشق یعنی آرش و تیر و کمان

 

شهدا را هم یاد کنیم ولو با یک صلوات …


 نظر دهید »

خنده داره یا تاسف آور؟؟؟

23 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

خنده داره یا تاسف آور؟؟؟


چقدر خنـده داره  که…

یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90 دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره

چقدر خنده داره که…

صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه…

چقدر خنده داره که…

یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره

چقدر خنده داره که…

وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمی آد که بگیم ، اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.

چقدر خنده داره که …

خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته، اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه.

چقدر خنده داره که…

برای عبادت و کارهای مذهبی  وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم.

چقدر خنده داره که …

شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم.

چقدر خنده داره که…

همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت بروند.

چقدر خنده داره …….اینطور نیست ؟

دارید می خندید ؟    ……….دارید فکر میکنید  ؟

این حرف ها رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشیم که او خدای دوست داشتنی است

آیا خنده دار نیست که وقتی می خوایم این حرف ها رو به بقیه بزنیم خیلی ها رو از لیست پاک می کنیم. چون مطمئنیم که به چیزی اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنیم اعتقاد دیگران از ما ضعیف تره

منبع: پایگاه الخاتم

 نظر دهید »

عفت، بی نیازی، اقتدار

16 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عفت، بی نیازی، اقتدار

 

عفت، زن را ضعیف نمیکند بلکه او را نیرومند می سازد. آنها که دل شیر و کلام آتش داشتند، با حیاترین زنان عالم بودند. نیرومندترین زنان باحیاترین آنهاست، زیرا حیا دلالت بر استغنا میکند. آنکه بی نیاز است، مقتدرتر است و آنکه مقتدر است، کلامش استحکام دارد.

 

جاری حکمت/محی الدین حائری شیرازی.

 2 نظر

محمد رسول الله (صلوات الله علیه)

16 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

محمد رسول الله


درود خداوند بر خاتم پیامبران عالم


بهترین انسانها در نزد خدای یگانه


و


او که آرزویمان شفاعت او است


در موعد سخت قیامت


و لعنت خداوند بر هر شیطان و هر انسانی


در پوست شیطان که بخواهد او را بی حرمت کند


 نظر دهید »

تجدید پیمان با سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام

15 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

تجدید پیمان با مصباح هدایت، کشتی نجات، حسین بن علی علیه السلام

آن چنان كز برگ گل، عطر و گلاب آيد برون
تا كه نامت مي برم، از ديده آب آيد برون
رشته الفت بود در بين ما، كز قعر چاه
كِي بدون رشته، آب بي حساب آيد برون؟
تا نسوزد دل، نريزد اشك و خون از ديده‌ها
آتشي بايد كه خوناب كباب آيد برون
گر نباشد مهر تو، دل را نباشد ارزشي
برگِ بي حاصل شود گل، چون گلاب آيد برون

(حبیب چایچیان، ای اشکها بریزید)


امام رضا علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله چنین نقل فرمود: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحكمة من قلبه علی لسانه; (عیون اخبار الرضا علیه السلام؛ ج1، ص 74، ح 321) هیچ بنده ‏ای چهل روز اعمال خود را خالصانه به درگاه حضرت حق انجام نمی‏دهد، مگراینكه خداوند متعال چشمه سارهای حكمت را از قلب او به زبانش جاری می‏سازد.» حافظ بااشاره به این حدیث می‏گوید:

حكمت چهل مرتبه انجام دادن بعضی از اعمال که در روایات به آن ها سفارش شده است مانند چهل مرتبه دعاى عهد خواندن و مواردى از اين قبيل و اسرارى كه در عدد چهل نهفته است براى ما روشن نيست. فقط همین قدر می دانیم که در عدد اربعين ( چهل) خصوصيتي وجود دارد كه ساير عددها آن خصوصيت را ندارند در اين جا به مهم ترين آن اشاره مي كنيم:

1‌‌- بعثت اغلب انبيا در چهل سالگي

2‌‌- كمال عقل انساني در چهل سالگي

3‌‌- تأكيد بر حفظ چهل حديث

4‌‌- آثار فراوان بر اخلاص چهل روز

5‌‌- دعا به چهل نفر در نماز شب

6‌‌- شركت در نماز جماعت در چهل روز

7-‌استجابت دعاي چهل نفر بر جنازة مؤمن

8‌‌- استجابت دعا در حضور چهل نفر.

همه اين ها حاكي از جايگاه خاص عدد چهل است، ولي اين موضوع رمز و رازي دارد كه ما از آن خبر نداريم و تنها بايد بگوييم اين امور از اسرار الهي است كه عده اي از خواص چون معصومين از آن مطلع‌اند.

سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی

سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش

سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش

 

و اینک به حرمت عدد چهل، در این چهل روز باقیمانده به ماه محرم، ماه عزت و غرور، ماه ایثار و شهادت، ماه گریه بر عزای حسین علیه السلام و یارانش، همنوا با فرزندش مهدی موعود صلوات الله علیه نوای زیارت عاشورا را آذین بخش زندگی خود می کنیم تا گره از مشکلات ما بگشاید و بهانه ای باشد برای خواهش جهت تعجیل ظهور آقا امام زمان.

در این وادی هر کسی گام نهد بی شک خیر دنیا و آخرت نصیب او می گردد.

 اگر خسته دل و پر غم و دردید / اگر از پر خورشید جدا مانده و سردید
اگر هر چه مفاتیح نوشته ست ، به لب زمزمه کردید
بدانید دوای غمتان غیر غبار حرم کرب و بلا نیست ، نگردید


تاریخ شروع طرح:یکشنبه 91/7/16

تاریخ پایان طرح:پنج شنبه91/8/25(شب زیارتی امام حسین(ع) و شب اول محرم)


در صورتی که تمایل دارید در این طرح شرکت نمایید،لطفا اطلاع دهید.

یا حسین

 2 نظر

حسرت غذای روزانه را می کشند ....

15 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

حسرت غذای روزانه را می کشند ….

 

سر قبری و سنگ قبر برایم نسازید و قبری بسیار ساده و گلی

با یک تکه حلبی کوچک و نباتی بگذارید تا یادتان همیشه باشد که ;

هنوز در حلبی آبادها و روستاهای دور افتاده مان،

مادران و خواهران و برادران و پدران مان ، حسرت غذای روزانه را می کشند


فرازی از وصیتنامه شهید محمد فتحعلی زاده

روی قبرم ، مثل برادر فتحعلی زاده ، گِلی باشد،

زیرا در شهرمان کسانی هستند که نان روزمره خود را نمی توانند پیدا کنند

و در زیر سقفهای گِلی زندگی می کنند…


فرازی از وصیتنامه شهید عادل عظیم خانی

هزینه خواندن این مطلب 5 صلوات

http://jang-cyberi.blogfa.com/post/787

 1 نظر

چه فرقی می کند وقتی ....

15 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چه فرقی می کند وقتی ….


وقتی حسین در صحنه است،


اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش!


چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب!

                                    

                                          شهيد گلستاني

 نظر دهید »

مناجات با خدا با عنوان: با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

11 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 

با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام

آه ای خدا! کمرم را شکسته ام

 

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پلهای امن پشت سرم را شکسته ام

 

من دانه دانه اشک خودم را فروختم

نرخ طلایی گهرم راشکسته ام

 

دیگر مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دوربرم را شکسته ام

 

صدبار توبه کردم و غرق خجالتم

چون عهدهای معتبرم را شکسته ام

 

دنیا شکست خورده تر از من ندیده است

حالا به سنگ خورده سرم را شکسته ام

 

آرام کن مرا و در آغوش خود بگیر

حالا که بغض شعله ورم را شکسته ام

 

راهم بده به باغ شــــــــــجرهای طیّبه

من توبه کرده ام ! تبرم را شکسته ام

 3 نظر

تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع!

11 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 

تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع!

 

فروتنی یکی از صفات شایسته انسانی است که خداوند آن را بسیار پر اهمیت دانسته و از جمله معیارهای اساسی بندگان خاص خود معرفی کرده است.(سوره فرقان، آیه 63) با این حال, این شهر اخلاقی پر خیابان, ورود ممنوع هایی هم دارد که باید به آنها نیز توجه ویژه داشت.

اگر چه تواضع و فروتنی, اخلاقی پسندیده است، اما باید دانست که در همه جا و در برابر همه کس نباید برخوردی متواضعانه داشت. بنابراین باید با استفاده از فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام تابلوهای ورود ممنوع را بیابیم و مراقب باشیم تا ندانسته خود را به بدبختی نکشانیم.

برخی از تابلوهای ورود ممنوع شهر تواضع را می توان چنین برشمرد:

1ـ تواضع در برابر دشمنان

قرآن اگرچه تواضع در برابر مومنان را کاری شایسته و در خور آنان می داند, اما نه تنها فروتنی در برابر کافران را برنمی تابد, بلکه دستور به بزرگ منشی در مقابل آنان هم می دهد. قرآن ویژگی مومنان راستین را چنین معرفی می کند:

أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ(سوره مائده، آیه 54)؛ در برابر مؤمنان, فروتنند و در برابر كافران, بزرگ منش.

شایان ذکر است که مقصود اصلی قرآن در این آیه, کافران حربی و دشمنانی است که در مقابل اسلام و مسلمین ایستادگی می کنند و می خواهند که تیشه به ریشه آنها بزنند. چرا که قرآن در جای دیگر محبت و مهرورزی به کافرانی را که هیچگونه انگیزه دشمنی و عداوت در دل ندارند, شایسته برشمرده است.(سوره ممتحنه، آیه 8و9)

بنابراین در برابر دشمن به هیچ عنوان نباید کوتاه آمد, بلکه باید سرسختانه و با شدّت در مقابل او ایستاد. قرآن در مورد پیامبر و یاران حقیقی او چنین می گوید:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ محمّد صلّی‌الله علیه‌وآله فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

تواضع در برابر «ثروتمندان» آن هم به جهت احترام به یک برادر دینی هیچ اشکالی ندارد و امری است پسندیده. بلکه آنچه ناشایست است و سبب دین سوزی می شود, تعظیم و تواضع در برابر «اموال توانگران» است.

2ـ تواضع ذلیلانه

فروتنی هنگامی شایسته است و صفتی در خور به حساب می آید که کرامت انسان را لکه دار نکند. خداوند همه انسانها را کرامت بخشیده(سوره اسراء، آیه 70) و حتی به خود آنها اجازه نداده تا این موهبت الهی را لگدمال کنند. بنابراین تواضعی که ریشه در ذلت و خواری داشته باشد و انسان را در برابر غیر خدا کوچک کند, نه تنها ارزش نیست, بلکه گناهی است بس بزرگ. امیر مومنان علی علیه‌السلام می فرماید:

الجُوعُ خَیرٌ مِن الخُضوعِ(غرر الحکم، حجدیث 1447)؛ گرسنگى كشیدن بهتر از اظهار ذلّت و خضوع است.

آری, فروتنی نباید از روی بدبختی و بیچارگی باشد. بلکه باید عزت مندانه و در نهایت شرافت صورت گیرد.

3ـ تواضع در برابر متکبران

هدف از فروتنی این است که روحیه تواضع در جامعه فراگیر شود تا تنش ها و ناهنجاری ها به حداقل ممکن کاهش یابد. اما اگر تواضع در برابر برخی, ما را به این هدف والا نرساند و نتیجه عکس داشته باشد, مسلما فروتنی در برابر آنان شایسته نخواهد بود.

زورگویان و فخر فروشان هر جامعه ای, کرنش و تواضع دیگران را بسیار خوش می دارند. بنابراین تواضع در برابر آنان یاری رساندن به ظلم و فساد است. پیامبر خدا می فرماید:

التَّکَبُّرُ مَعَ المُتَکَبِّرِ عِبادَة(تفسیر نوین، ص 136)؛ تکبر در برابر انسان متکبر, عبادت است.

اگرچه تکبر و فخر فروشی یکی از رذایل اخلاقی به شمار می آید, اما در برابر متکبران و زورگویان عبادت است. چرا که در برابر آنان باید ایستاد و با بزرگ منشی و فخر, رفتار کرد و سخن گفت.

افرادی که برخوردی متواضعانه دارند و تا کمر برای دیگران تعظیم می کنند, نه به خاطر این است که قلب پر محبتی دارند و از روی شرافت نفس چنین می کنند. بلکه چشمداشت به اموال دیگران, آنان را به این کار واداشته است. در دیدگاه چنین افرادی, فروتنی تنها وسیله ای است برای دستیابی به اموال و ثروت دیگران و هیچ ارزش و جایگاه دیگری ندارد.

4ـ تواضع در برابر اموال توانگران

آنها که تواضع پیشه هستند, ممکن است با انگیزه ها و نیت های مختلفی چنین منشی داشته باشند. برخی به خاطر خدا تواضع می کنند. برخی به خاطر آداب و معاشرت و انسان دوستی. برخی به خاطر مرام گذاشتن برای رفقا. اما برخی هم فروتنی را ابزاری برای دستیابی به مطامع خود می دانند و با انگیزه ابزاری به آن می نگرند.

چنین افرادی اگر برخوردی متواضعانه دارند و تا کمر برای دیگران تعظیم می کنند, نه به خاطر این است که قلب پر محبتی دارند و از روی شرافت نفس چنین می کنند. بلکه چشمداشت به اموال دیگران, آنان را به این کار واداشته است. در دیدگاه چنین افرادی, فروتنی تنها وسیله ای است برای دستیابی به اموال و ثروت دیگران و هیچ ارزش و جایگاه دیگری ندارد. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

روزی پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر كس نزد توانگرى رود و از سرِ چشمداشت به آنچه او دارد در برابرش كُرنش كند، دو سوم دینش از بین مى رود.

سپس فرمود: سراسیمه نشو؛ چنین نیست كه هر كس از شخص ثروتمندى به چیزى برسد و بدین سبب او را احترام و تجلیل كند، لزوما دو سوم دینش از بین مى رود. بلكه ببین كه آیا قصدش از این احترام, پاداش الهى است یا مى خواهد او را فریب دهد و آنچه را دارد از دستش در آوَرَد.(بحارالانوار، 73،ص 169)

بنابراین تواضع در برابر «ثروتمندان» آن هم به جهت احترام به یک برادر دینی هیچ اشکالی ندارد و امری است پسندیده. بلکه آنچه ناشایست است و سبب دین سوزی می شود, تعظیم و تواضع در برابر «اموال توانگران» است.

اگرچه تکبر و فخر فروشی یکی از رذایل اخلاقی به شمار می آید, اما در برابر متکبران و زورگویان عبادت است. چرا که در برابر آنان باید ایستاد و با بزرگ منشی و فخر, رفتار کرد و سخن گفت.

امیر مومنان علی علیه‌السلام می فرماید:

ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنیاءِ لِلفُقَراءِ طَلَبا لِما عِندَ اللّهِ و أحسَنُ مِنهُ تِیهُ الفُقَراءِ علَى الأغنِیاءِ اتِّكالاً علَى اللّهِ.(نهج البلاغه، حکمت 406)

چه نیكوست فروتنى توانگران در برابر تهیدستان به قصد رسیدن به اجر خداوند و نیكوتر از آن بى اعتنایى و سرفرازى درویشان است در برابر توانگران از سر اعتماد به خداوند.

5ـ تواضع در برابر قدرت صاحب منصبان

کرنش در برابر صاحب منصبان نیز درست ممکن است با همان انگیزه هایی که درباره توانگران گفته شد صورت پذیرد. اگر تواضع در برابر دولتمردان و صاحب منصبان به خاطر ایمان و یا انسانیت آنها باشد که بسیار ارزشمند نیز خواهد بود. اما امان از روزگاری که برخی تنها به جهت کسب اعتبار یا دریافت موقعیت شغلی و مالی به دست بوسی چنین افرادی بشتابند. امام صادق علیه‌السلام می فرماید:

هر مؤمنى كه در برابر دولتمردى یا در برابر كسى كه مخالف دین اوست، به قصد رسیدن به چیزى از آنچه او دارد كرنش كند، خداوند او را پست گرداند و بر او غضب كند و وى را به خودش وا گذارد و اگر به چیزى از دنیاى آن كس برسد و چیزى از او به دست آورد، خداوند بركت را از آن بگیرد و اگر از آنچه به دست آورده است در راه حج یا عمره و یا آزاد كردن بنده خرج كند، پاداشى به او ندهد.

نوشته سیدمصطفی بهشتی - گروه دین و اندیشه تبیان

 نظر دهید »

چه نيازى به مذهب است؟

09 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چه نيازى به مذهب است؟

تحليل‏ها

الف- آن‏ها كه از دين جدا شده‏ اند به بهترين ثروت‏ها و قدرت‏ها و صنعت‏ها و رفاه‏ها و رشدهايى رسيده‏ اند كه ما اسيرشان شده‏ ايم و به عظمتى دست يافته‏ اند كه ما به دريوزگى‌‏شان نشسته‏‌ايم، هنگامى كه تصويرى از شرق مذهبى و فقير و گرفتار و جنگ زده را در نظر مى‏‌گيريم و تصوير غربِ بى‌‏بند و بارِ مرفهِ مسلطِ جنگ افروز و مُسرِف را پيش رو مى‌‏آوريم، ترجيح مى‌‏دهيم كه ما به آن رفاه و عظمت برسيم و از بار عرفان خود و مذهب خود و افتخارات خود آزاد شويم؛ چون دوست داريم كه تصوير ما به آن تصوير نزديك‏تر شود؛ چون تمام اين افتخارات پشيزى سود نمى‌‏آورد.

ب- آن آرامش و معنويتى كه مذهب مى‌‏خواهد با اعتقاداتش در ما زنده كند و آن شناختى كه از عظمت هستى مى‏‌خواهد در ما بريزد، آن چه كه مذهب‏ مى‏‌خواهد با شرايع و احكامش به ما بدهد، در امروز با علم و هنر و فلسفه و بشر دوستى و جامعه پرستى، به آن مى‏‌توانيم دست بيابيم. آن‏ها كه مذهب ندارند هم به رفاه و قدرت رسيده‏‌اند و هم به آرامش و معنويت. همان آرامش و معنويتى كه در پولس و تولستوى و آگوستين ريشه داشت، همان‏ها را كسانى از راه علم و هنر و فلسفه به دست آورده‏‌اند.

در عصر جديد، شوقى كه مردم به خدمات اجتماعى و تكامل جامعه دارند همچون محركى عظيم آنان را از خودپرستى و خانواده پرستى ديرين جدا كرده و به معنويتى انسان دوستانه كشانيده است. اين شوق در جامعه‏‌هاى كنونى به ملت گرايى و جامعه گرايى، ناسيوناليزم و انترناسيوناليزم روى آورده و مى‌‏تواند آن معنويت اجتماعى را كه جامعه‏‌ى فردا انتظار مى‌‏كشد، بشارت بدهد «زمينه‏‌ى جامعه‏ شناسى، آريان پور، ص ۳۶ ».

ج- امروز علم و هنر و فلسفه و شوق اجتماعى انسان معاصر و اخلاق عقلى، مى‏‌تواند جاى مذهب را پر كند و اين است كه مذهب ضرورتى ندارد و نقشى ندارد و جايگاهى ندارد.

علم عظمت هستى را نشان مى‌‏دهد و هنر زيبايى آن را و فلسفه كه اين هر دو را رهبرى مى‌‏كند و از اين هر دو بهره‏‌مند مى‏‌شود، جاى اعتقادات جزمى را مى‏‌گيرد و شوق اجتماعى، كار رياضت و تزكيه را انجام مى‌‏دهد و اخلاق عقلى جايگزين اخلاق اعتقادى مى‌‏شود «انديشه‏‌هاى ميرزا فتحعلى آخوند زاده، فريدون آدميت‏ ».

با اين‏ها انسان به شناخت و رشد و ايثار و آزادى رسيده است بدون آن كه به شرايع و احكام و رياضت و تزكيه و عرفان نيازى داشته باشد. از اين رو آن‏ها كه برگزارى شرايع و احكام را يگانه راه مى‏‌دانسته‏‌اند بر خطا هستند «زمينه‏‌ى جامعه‏ شناسى، آريان پور، ص ۳۶۰ ».

نقد و بررسى‏

الف- آن‏هايى كه از مذهب جدا شدند و به رفاه و ثروت و قدرت و صنعت رسيده‏‌اند، همان‏ها به عصيان‏ها و هيپى‌‏گرى‏ها و پوچى‏‌ها رسيده‌‏اند، همان‏ها به انتحارها و خودكشى‏‌ها رسيده‏‌اند.

غفلت از استعدادهاى عظيم انسان به اين نتيجه رسيد كه با اين نيروى عظيم، كارهاى كوچكى را شروع كنند و با اين موتور نيرومند، بازيچه‏‌اى را به راه بيندازند و با اين نيروى اتمى، چراغ فتيله‏اى را روشن سازند، در نتيجه، اين همه سرعت و آن همه قدرت، به بن‏ بست رسيد، به انفجار رسيد و به عصيان رسيد و به انتحار.

هنگامى كه جامعه‌‏ى انسانى به يك دامپرورى تبديل شد و پس از تلاش‏ها به سطح كندو هم نرسيد و هنگامى كه انسان به اسارت ماشين رفت و به خاطر مصرف به استعمار روى آورد و به خاطر مصرف به جنگ دامن زد، مى‏‌خواهى در اين جنگ و با آن اسارت و در اين دامپرورى، انسان آرام بماند و دم نزند؟ و اگر آرام مى‌‏ماند و دم نمى‌‏زد آيا استحاله نشده بود و درست يك گاو صد در صد نگرديده بود؟

اين است كه دم مى‏‌زند و فرياد مى‌‏زند و عصيان سر مى‏‌دهد و اين است كه به شرق روى مى‏‌آورد. همان غرب مرفه مسلط آزاد، دوباره خود را به شرقِ گرفتارِ اسير نزديك مى‏‌كند و به عرفان او و عشق و آزادى او روى مى‌‏آورد.

و اين است كه غرب ضد مذهبى و آمريكاى آزاد آزاد، در قرن بيستم، پيامبر بيرون مى‏‌فرستد و به جادوگرى و دين سازى روى مى‌‏آورد و تا اين حدّ مذهبى مى‌‏شود.

ب- آرامش، معنويت، گذشت و ايثار، به انگيزه و زيربناهايى نياز دارد؛ انگيزه‏‌هايى كه از خود پرستى‏‌ها و غريزه‏‌هاى انسان نيرومندتر باشد و زيربنايى كه بتواند اين همه بار را تحمل كند.

اما هنگامى كه هستى از حكمت جدا شد و خدايش را بيرون انداخت و هنگامى كه هستى به بن‏ بست رسيد و انسان به مرگ، در اين زمينه و با اين جهان بينى، ديگر علم و هنر و فلسفه و مكتب‏ها و حكومت‏ها چه مى‏‌توانند بكنند؟

هر چه علم بيشتر به عظمت هستى پى ببرد، انسان بيشتر خسته مى‌‏شود و لجش مى‌‏گيرد و افسوس مى‌‏خورد كه آخر اين همه شير براى يك مثقال كشك؟! براى همين آمدن و رفتن و براى همين خوردن و خالى كردن و زندگى سگ ولگردى و بوف كورى؟

هر چه هنر به زيبايى‌‏هاى عميق‏تر و گسترده ‏تر هستىِ به مرگ پيچيده پى ببرد، انسان بيشتر خُرد مى‏‌شود و عصيان سر مى‏‌دهد و حتى خودش را هم مى‏‌شكند و به گند مى‏‌كشد.

و در اين زمينه، گذشت و ايثار و انسان دوستى و انسانيت و معنويت مى‏‌شود جزء اساطير و مى‏‌شود افسانه و دروغ و فريب؛ چون در اين دنياى پوچ احمق دليلى براى بودن نيست تا چه رسد به انسان بودن.

و در اين دنياى شلوغ درهم ملاكى براى انسانيت نيست؟ آيا انسانيت يعنى ايثار و گذشت و دوستى و محبت؟ آيا خوبى يعنى دست نوازش بر سر افتاده كشيدن؟ چه، انسانيت يعنى آدم كشى، يعنى رها كردن خلق از زير بار زندگى، يعنى روانه كردن به ديار خاموشان. اصلًا اين دو چه فرقى دارند؟ آن جا كه بصر نيست چه خوبى و چه زشتى؟ و اين است كه حتى اومانيسم و اگزيستانسياليزم هم نمى‌‏تواند در اين احمقستان، ملاكى بدهد و مترى بدهد و زمينه‏‌اى بدهد و چشمى بيافريند تا خوبى و بدى را از هم جدا كند و حق و باطل را مشخص كند و عدالت و ظلم را نشان بدهد.

و اين است كه بن‏بست سر انسان را مى‏‌شكند و فريادش را بلند مى‏‌كند و اين است كه پوچى به دم غنيمتى و يا عصيان و يا خودكشى مى‏‌انجامد.

و فرزند صحيح النسب پوچى همين خودكشى و انتحار است « آلبر كامو مى‏گويد: چون پوچى از مرگ برخاسته نمى‏توان به مرگ پناه برد و اين است كه بايد عصيان كرد و بر عليه طاعون سر بلند نمود، البته نه با دست‏هاى طاعونى. ولى بايد بگويم پوچى زندگى از مرگ نيست، بلكه از خود زندگى و تكرار زندگى و سگ ولگردى و بوف كورى زندگى است. اگر مرگ در اين زندگى پوچ نقشى نداشت پوچى شديدتر بود و مفتضح‏تر و اين است كه فقط انتحار مى‏ماند و مرگ. »، نه عصيان و دم غنيمتى؛ چون در اين پوچستان به مرگ پيچيده، عصيان هم پوچ است و دم هم پوچ است و غنيمت هم پوچ.

آن آرامش و معنويت و ايثار، به انگيزه‌‏ها و زيربناها و زمينه‏‌هايى نياز دارد كه نه علم و نه هنر و نه فلسفه، هيچ كدام نمى‌‏تواند اين انگيزه‏‌ها را و زيربناها را و زمينه‏‌ها را بسازد و اين‏ها جز با شعار و تلقين و قسم دادن و سوگند گرفتن و بازى چيزى نيست و ريشه‏‌اى ندارد و زمينه‏‌اى ندارد.

نقش مذهب همين سازندگى و زمينه دادن و همان رهبرى و پيش بردن و همان قانون گذارى و روش دادن است.

نقش مذهب اين است كه در درون انسان عشقى بزرگ‏تر از عشق به مال و به خود و به خانواده مى‏‌سازد و با اين انگيزه درونى، نه با شعارها، انسان را به ايثار مى‏‌رساند.

مذهب هستى را از بن ‏بست نجات مى‌‏دهد و انسان را از محدوده‏‌ها و اسارت‏ها. و در اين زمينه‏‌ى نامحدود و در اين ميدان كار گسترده، استعدادهاى انسان شكفته مى‌‏شود و بار مى‌‏آورد و از پوچى خلاص مى‌‏شود «پوچى هر چيز، بى‏كار ماندن و معطل ماندن آن است. و همين معطل ماندن‏هاست كه تراكم را به وجود مى‏آورد و همين تراكم‏هاست كه انفجار را. هنگامى كه يك رودخانه معطل بماند و فقط جمع بشود و متراكم شود، ناچار انفجار مى‏آفريند. و انسان از رودخانه‏هايى بى‏شمار سرشار است. آب هنگامى كه هرز برود يا خرابى مى‏آورد و يا باتلاق مى‏سازد و باتلاق هم مرگ، در حالى كه با رهبرى آن مى‏توان ميوه‏ها بيرون كشيد و بهره‏ها گرفت. ».

مذهب در انسان زيربنايى را مى‌‏سازد كه بتواند بار اين همه ثروت و قدرت و صنعت و تكنيك را به دوش بكشد؛ چون مادام كه انسان به رشد و آگاهى نرسيده باشد و از نيروى درونى برخوردار نشده باشد اين همه نيرو جز به نابودى انسان كمك نمى‏‌كند. انسان هنگامى به تعادل مى‌‏رسد كه قدرت‏هاى درونى او بر نيروهاى او تسلط داشته باشند و رهبرى داشته باشند، وگرنه لغزش است و زمين خوردن و زمين زدن و راه را بستن.

ج- در برابر اين سؤال، كه آيا مذهب ضرورت دارد و لزومى دارد، بايد پرسيد براى چه و در كجا و در چه زمينه‌‏اى؟ براى اين زندگى مرفه و منظم و حيوانى، نه فقط مذهب ضرورت ندارد كه عقل و فكر هم لازم نيست؛ چون در كندو غريزه، نظم و عدالت و رفاه را عهده‏‌دار شده است، اما براى زندگى انسانى و شكوفا شدن استعدادها هم به مذهب نياز هست و هم به انديشه و فكر.

درست مثل اين كه بپرسى آيا جنين به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتياج دارد؟ آيا اين‏ها براى او ضرورت دارد؟ جواب اين است كه براى چه و در كجا؟ در محدوده‌‏ى رحم، نه دست و پا و زبان مى‏‌خواهد و نه شش و شكم و معده. او در رحم به بيش‏تر از جفتش نياز ندارد، اما براى زندگى بيرون از اين محدوده، نه تنها به اين همه كه به ابزار و وسايل ديگرى هم نيازمند است و به‏ نيروهاى عظيمى احتياج دارد.

همان طور كه از سرمايه‌‏هاى عظيم جنين مى‌‏توانيم بفهميم كه زمينه‏‌ى ديگرى در پيش است، همان طور از سرمايه‏‌هاى عظيم انسان از عقل و فكر و وجدان و آزادى او كشف مى‌‏كنيم كه زندگى انسان محدود به اين محدوده‌‏ها نيست. از آن جا كه انسان بى‏‌نهايت استعداد دارد ناچار بى‌‏نهايت ادامه دارد و براى اين زندگى گسترده است كه به مذهب و به رهبرى و قانون گذارى نياز مى‌‏افتد.

منبع : انديشه من، ص: ۵۲ ، علی صفائی حائری (عین - صاد) ، نرم افزار آغاز در نهایت ،‌موسسه کامپیوتری نور

 نظر دهید »

شعر میلاد امام رضا علیه السلام با عنوان: لطف و عطا بی انتها دارد رضا

06 مهر 1391 توسط معاونت فرهنگی

لطف و عطا بی انتها دارد رضا


آیه ای از آیت حسن خدا دارد رضا

جلوه ای از جلوه های کبریا دارد رضا

شد ملقّب بر رضا او در زمین و آسمان

بر رضای خالقش چون که رضا دارد رضا

در مقام حکمت و عصمت بسان جد خویش

مادری چون مادر خیرالنساء دارد رضا

هر چه می خواهی طلب کن از حریم قدس او

چون به مزجاة بضاعت هم عطا دارد رضا

چون شود مأیوس از فیض حریمش زایری

بخشش و لطف و عطا بی انتها دارد رضا

رو به پابوسی او مجموعی در هر وقفه ای

زایرش را چون هزاران اجرها دارد رضا

شعر از: حجت الاسلام شیخ رحیم مجموعی

 1 نظر
  • 1
  • 2
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس