معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

ذخیره ای برای آخرت، خدمتی برای طلاب مدرسه ی علمیه الزهراء شاهین دژ
  • خانه 
  • خانه 
  • جزئیات صاحب وبلاگ 

زیارت اربعین

19 آذر 1393 توسط معاونت فرهنگی

 

زیار ت عشق

 

در روز اربعین  زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است واین زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: 1ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.

شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه ‌السلام آورده است‌: السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله ونجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌…

این مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن‌پنجم در باره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (ع‌) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.

 1 نظر

مسابقه محرم و معرفت

09 آذر 1393 توسط معاونت فرهنگی

زینب جان شرمنده‌ایم

زینب جان شرمنده‌ایم

تو بی حسین شدی تا ما حسینی شویم ولی افسوس…….

تو و تمام بانوان غروب عاشورا بجای حجاب‌های به غارت برده شده‌ی خود تکه‌های خیمه‌های سوخته را برای خود حجاب قرار دادید ولی امروز بی‌هیچ

زور و غارتی بانوان ما، خود حجاب خود را غارت کرده‌اند و بی حجابی افتخار است.

در تمام روزهای دردناک اسارت صدایی از هیچ زن و فرزندی در نیامد ،فقط از روی حیا . ولی اکنون دختران در خیابان‌ها با صدای قهقهه تمام نامحرمان را

به سوی خود متوجه می‌سازند.

شما در مجلس یزید غیورانه خطبه خواندید و حق را برملا کردید ولی افسوس امروز حق زیر پا افتاده و صدایی از کسی بلند نمی‌شود

آری عمه جان!!!!

بهای حسینی شدن ما بی‌حسینی شدن شما بود افسوس که ما نیز از حسین چیزی جز نامش نیاموختیم…..

 

شرکت کننده مسابقه محرم و معرفت: لیلا عبادی

 1 نظر

مسابقه محرم و معرفت

08 آذر 1393 توسط معاونت فرهنگی

سلام بر شهید کربلا

سلام بر فرزند زهرای بتول

سلام بر میوه دل فاطمه

سلام بر لبان تشنه حسین

سلام خود را از دیاری دور تقدیمت می‌کنم

همچون زمین و آسمان در عزایت می‌گریم

و به زمین و کربلا که زمینی مبارک و پاکیزه است غبطه می‌خورم

کاش خاک بودم و تو را در وجودم می‌گرفتمت

کاش آب بودم و به سوی تو و لشکریانت روانه می‌شدم


شرکت کننده درمسابقه:سمیرا رحمتی

 نظر دهید »

شعرعاشورایی

22 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

بر سر خوان بلا ایوب و شاه کربلا                          هردو مهمانند اما این کجا و آن کجا ؟

 قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا                       هردو یکسانند اما این کجا و آن کجا ؟

 اصغر اندر گاهواره یونس اندر بطن حوت                هردو عطشانند اما این کجا و آن کجا ؟

 پور ابراهیم، اسماعیل و اکبر کربلا                      هردو قربانند اما این کجا و آن کجا ؟

 مهر گردون در فلک ماه بنی هاشم به خاک          هردو تابانند اما این کجا و آن کجا ؟

 یوسف اندر قعر چاه و شاه دین در قتلگه              هردو عریانند اما این کجا و آن کجا ؟

 عابدین بهر پدر یعقوب از هجر پسر                      هردو گریانند اما این کجا و آن کجا ؟

 مریم از بهر مسیح و زینب از بهر حسین               هردو نالانند اما این کجا و آن کجا ؟

 آتش اندر دامن طفلان و لب های حسین              هردو سوزانند اما این کجا و آن کجا ؟

 حر به نزد شاه دین و عابدین در شهر شام            هردو مهمانند اما این کجا و آن کجا ؟

                                         (محمود کندلویی لاریجانی)

 نظر دهید »

دلنوشته امام راه زیبایی

15 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

امـــــام راه زیــبــایـــــی

امام راه زیبایی ؟

آخر کی می آیی؟

بس کدامین محّرم، مَحرم عزاداریم میشوی، تا بلکه این بار جواز مُحرم شدن بگیرم.

امام راه زیبایی؟ بیا….

بیا و مشک علمدار را بردار، عطش بی تو بودن طاقت فرساست!

بیا و لوا بگستران اینجا به روی این زمین؛

همه از بی پناهی زیر دیوار خرابه های  بی کسی بغض کرده ایم …

بیا…!

به قلم: سرکار خانم رقیه فکری؛ دانشجوی ارشد

 2 نظر

شعر مصیبت

15 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

مصیبت

مصیبت با مصیبت آشنا بود                صدای قلب زینب وا اخا بود

دلش همسان جسم بیفروغش          پر از تیر  غم   کرببلا     بود

صدا می زد برادر تو   کجایی               چه گویدآن سری کز تن جدا بود

در آن دشت بلا سامان نجویید         که آن میدان بزم اشقیا بود

بیا بر خانه ایمان زینب                    که آن دار الشفای بی ریا …

 

به قلم: سرکار خانم رقیه فکری؛ دانشجوی ارشد

 1 نظر

شب های دهه اول

05 آبان 1393 توسط معاونت فرهنگی

 

 ترتیب متعارف شب های دهه اول ماه محرم این گونه است:

 شب اول: مسلم بن عقیل؛

 شب دوم: ورود به کربلا؛

 شب سوم: حضرت رقیه؛

 شب چهارم: فرزندان حضرت زینب، حر بن ریاحی و فرزندان مسلم بن عقیل؛

 شب پنجم: عبدالله بن حسن، زُهیر و حبیب بن مظاهر؛

شب ششم: قاسم بن حسن؛

 شب هفتم: علی اصغر؛

شب هشتم: علی اکبر؛

 شب نهم: حضرت عباس(ع)؛

 شب دهم؛ امام حسین(ع).

 

 

 نظر دهید »

دلنوشته: دلدادگی

20 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

دلنوشته: دلدادگی

عاشورا تنها یک رخداد و واقعه تاریخی نیست که بتوان به سادگی آن را بیان کرد؛ عاشورا خاطرات یک روزه نیست؛ دلدادگی 1400 ساله‌ی شیعیان است. چگونه ممکن است دلدادگی 1400 ساله‌ای را بر صفحه کاغذ حک کرد که زمین و آسمان از وصف آن عاجزند.

در آن نیمروز آنقدر حرف هست که همه از بیان آن ناتوان می‌مانند. نمی‌دانم! از صحرای دشت کربلا بگویم یا از شرم زمین؟ نمی‌دانم! از خشم سوزان خورشید بگویم یا دل خون شده‌ی آسمان!

نمی‌شود سخن گفت که سخن بسیار است؛ نمی‌دانم! از گریه‌های رباب بگویم یا غم‌های زینب؟

نمی‌دانم! از مشک پاره‌ی سقا بگویم یا صدای العطش کودکان؟

سقا، علمدار، عمو، برادر، حامی، یاور، قمر بنی هاشم، راستی! حسین را چه شد آن هنگام که این همه را یک باره از دست داد.

کدامین صحنه را به تصویر بکشم؟! سینه دریده رباب یا شهادت طفل شیرخوار یا ناله‌های رقیه یا تن چاک چاک حسین و یا تَل زینبیه؟!…

قامت آسمان خمید، پشت زمین شکست، خورشید شرمسار شد و ماه غمگین.

همه جهان و جهانیان که که به بهانه‌ی خلقت 5 تن خلقت یافته بودند؛ صدای همهمه و شیونشان در هم پیچید.

نه! اینها خوش‌آیندِ حال بیمار نیست، بیمار کربلا می‌رنجد، از سختی‌ها سخن مگو کربلا عشق بود و عشق. آنجا نه تنها صحنه نبرد حق و باطل، بلکه بزرگترین صحنه آزمایش بود.

صحنه عاشورا همچون گلی بود به وسعت دشت کربلا؛ که مرکز این گل حسین بن علی علیه السلام و 72 گلبرگ زیبا و خوشرنگ و ساقه تنومندی چون عباس و برگ‌هایی چون طفلان و زنان و اما ریشه‌ی استواری چون زینب سلام اله علیها. شاید به ظاهر و خیال دشمن گل را از ساقه بریدند و آن را پرپر کردند و تمام زیبایی گل.

مرکز و هسته‌ی خوش بویش را از هم شکافتند اما بدین توجه نکردند که این گل ریشه‌ای دارد به نام ام المصائب، که از آستانه درب چوبی سوخته بیرون آمده و خون فرق شکافته پدر، بدرقه‌ی راهش شده؛ اوست که کربلا را زنده می‌کند و به شکرانه وجود چنین ریشه‌ای هزاران گل از آن جوانه می‌زند که بعد از 1400 سال هنوز عاشقان اهل بیت ندای حسین حسین سر می‌دهند و بر سر می‌کوبند.

به قلم: مریم پیرعباسی، طلبه پایه پنجم

 2 نظر

تاثیر عاشورا تا ابدیت

20 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

تاثیر عاشورا تا ابدیت

کوثر زلال عاشورا در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده‌ی جانها بوده است. اینک نیز عاشورا پرگاری است که عشق را ترسیم می‌کند و کانونی است که ارزش‌ها، احساس‌ها، عاطفه‌ها، خِردها و اراده‌ها بر گردش می‌چرخند.

بی شک محتوا، انگیزه‌ها و اهداف و درس‌های آن حماسه عظیم فرهنگی ناب و الهام بخش را تشکیل می‌دهد. از این رو در حوزه وسیع تشیع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با فرهنگ عاشورا زیسته‌اند و برای آن جان باخته‌اند.

 آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربت سیدالشهداء علیه السلام و آب فرات بر می‌دارند و هنگام خاکسپاری، تربت کربلا را با میت همراه می‌کنند آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بن علی علیه السلام عشق می‌ورزند و برای شهادتش اشک می‌ریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان می‌شود و از جان به در نمی‌رود.

 عاشورا از دیرباز تجلی‌گر روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین علیه السلام در این روز با یارانی اندک ولی باایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بی دین حکومت یزیدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه‌ی همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی مبدل ساخت.

عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن علی علیه السلام می‌گردد و حتی غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمرد سر تعظیم فرود می‌آورند.

به قلم: مریم پیرعباسی، طلبه پایه پنجم

 نظر دهید »

نیایش امام هنگام صبح

18 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

نیایش امام هنگام صبح

امام سجاد علیه السلام روایت فرمود که صبح روز عاشورا امام حسین علیه السلام دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت:« خداوندا! تو در هر اندوه تکیه‌گاه منی، و در هر سختی امیدم، و در هر مشکل، یاورم. چه بسا اندوهی که بر دلم چیره شده بود و تدبیری برایش نداشتم و دوستانم در آن خوار و دشمنانم در آن شاد شده بودند؛ و من، که چشم امید از غیر تو بسته بودم، آن را به درگاه تو آوردم و شکایتش را پیش تو کردم؛ و تو آن را از من برطرف نمودی و گشایش فراهم کردی؛ چرا که تو صاحب تمام نعمت‌ها و دارنده تمام خوبی‌ها و منتهای همه آرزوها هستی. »

سپس به پا خاست و خطبه خواند و حمد و ثنای الهی نمود و به اصحابش فرمود:« خدای عزوجل به شهادت من و شهادت شما فرمان داده است، بر شما باد که صبر و شکیبایی پیشه کنید.»

منابع:

  • ارشاد مفید، ج 2، ص 99
  • قصه کربلا ص 257
  • اثبات الوصیه، ص 0126
 نظر دهید »

همایش زنان عاشورایی

17 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

« برگزاری همایش زنان عاشورایی »

 

به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ همایشی با عنوان « همایش زنان عاشورایی زینب سفیر هدایت » با هدف تعمیق معنویت و الگوگیری عملی از سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام علی الخصوص عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها در فضایی آکنده از عشق و ارادت به ساحت پاک اهل بیت علیهم السلام برگزار گردید.

این همایش با حضور امام جمعه محترم این شهرستان، مسئولین شهر، مدیران و معلمان مدارس آموزش و پرورش، بانوان شهر (عموم مردم)، طلاب و اساتید این مدرسه همچنین با حضور سخنرانان برجسته منطقه ای در تاریخ 13/10/91 در سالن اجتماعات برگزار شد.

سخنرانان این همایش به تبیین نقش زنان عاشورایی در قیام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پرداخته و خواستار الگوگیری عملی از سیره حضرت زینب سلام الله علیها شدند.

در این همایش حجت الاسلام والمسلمین آقای قهرمانی امام جمعه محترم شهرستان میاندوآب و مدیر کل حوزه های علمیه برادران استان آ.غ به تشریح رویداد کربلا پرداخته و اشاره نمودند: « حضرت زینب با تبیین قیام اباعبدالله الحسین در امتداد حرکت عظیم الهی نقش به سزایی را ایفا نمودند. چنانکه اگر افشاگری های حضرت روی نمی داد ابعاد و فلسفه حرکت الهی حضرت سیدالشهداء به نتیجه نمی‌رسید.»

در ادامه ی این همایش حجت الاسلام والسلمین امام جمعه موقت و دبیر کل مساجد استان آ.غ طی سخنانی ضمن بر شمردن ویژگی های اخلاقی و رفتاری حضرت زینب، عملکرد ایشان را از گرانمایه ترین اعمال در تاریخ اسلام دانستند به طوری که اگر رهنمودهای این بانوی گرامی و توجه به ابعاد گوناگون این واقعه از منظر حضرت زینب نبود حرکت الهی امام حسین علیه السلام از مسیر اصلی خود منحرف و دشمنان عصر می‌توانستند اسلامی که خودشان ترسیم کرده بودند به منصه ظهور برسانند.

همچنین افزودند: نقش ارزنده حضرت زینب در احیای ارزشهای اسلامی و قرآنی در ادامه ی حرکت سیدالشهداء واقعه کربلا را به نسل بشریت انتقال داد.

حجت الاسلام والمسلمین آقای نظری استاد حوزه و دانشگاه در استان آذربایجان شرقی در ادامه این همایش به ایراد سخنرانی پرداختند و ضمن اشاره به نقش زنان در واقعه کربلا فرمودند: با وجود اینکه نمی توان نقش ارزنده و تاثیر گذار حضرت زینب در جریان کربلا را نادیده گرفت می بایست نسل حاضر را با هجمه های مختلف که با عناوینی گوناگون مطرح و جامعه را به چالش می کشانند آشنا کرد و در این میان با بررسی عملکرد سایر زنان در واقعه عاشورا نقش آنان را نیز حایز اهمیت دانستند.

در ادامه افزودند که: رشادتها و فداکاری های این شیرزنان با محوریت حضرت زینب از حرکتهای بس ماندگار در حمایت از سیدالشهداء می باشد. و با بررسی مجدد ابعاد زندگانی این بانوان به عنوان الگو به نسل حاضر ارائه کردند.

برگزاری این همایش با عناون زنان عاشورایی « زینب سفیر هدایت » عنوان بسیار ارزنده ای است که می بایست مورد توجه جامعه و نسل حاضر قرار بگیرد و زمینه های انتقال مفاهیم ارزشی از این پایگاه مقدس برای جامعه فراهم آید.

در ادامه همایش به 3 نفر از طلاب که در فراخوان مقاله حائز رتبه شده بودند با اهداء جوایزی تجلیل به عمل آمد.

 

 نظر دهید »

مسابقه: اربعین

15 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

مسابقه                                               مسابقه

با عرض سلام و احترام خدمت تمام دوستان و بزرگواران بازدیدکننده

در این پست سوالی در رابطه با اربعین مطرح خواهد شد، به کسانی که جواب درست و کامل را بدهند به قید قرعه جوایزی اهدا خواهد شد.

سوال: اربعین در چه سالی به وقوع پیوست: سال اول محرم یا سال دوم محرم؟

(با توجه به مسافت شام تا کربلا و حضور حضرت زینب سلام الله علیها)

مهلت پاسخگویی: تا 23 دی ماه شهادت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می باشد.

 

 3 نظر

شعر: اربعین

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

بسم الله…

- مظهر صبر خدای حیّ داور زینبم!
یادگار حیدر و زهرای اطهر زینبم!
فتح کردی شام را سنگر به سنگر زینبم!
آمدی همچون علی از فتح خیبر زینبم!
گرچه آهی نیست از آه تو ظالم سوزتر
بازگشتی از همه سردارها پیروزتر


-باغبان از بهر گل‌هایت گلاب آورده‌ام
بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آورده‌ام
روی نیلی گیسوی از خون خضاب آورده‌ام
پرچم پیروزی از شـام خـراب آورده‌ام
آه دل را آتش فریـاد کـردم یـا حسین
شام ویران را حسین‌آباد کردم یا حسین


-خواهرم در این سفر فریاد عاشورا شدی
یاس بـاغ وحی من نیلوفر صحرا شدی
با کبودی رخت مهرِ جهان‌آرا شدی
هر چه می‌بینم شبیهِ مادرم زهرا شدی
بارها جان دادی اما زنده‌تر گشتی بیا
دست بسته رفتی و پیروز برگشتی بیا


-من خدا را آیت فتح و ظفر بودم حسین
با سرت تا شام ویران هم‌سفر بودم حسین
بر دل دشمن ز خنجر تیزتر بودم حسین
دختران بـی‌پناهت را سپـر بودم حسین
بس که آمد کعب نی از چار جانب بر تنم
گشت سر تا پا تنم نیلی‌تر از پیراهنم


-زینبـم، پیـروز میـدان بـلا دیدم تو را
فـاتح روز نبـردِ ابتـلا دیـدم تـو را
لحظه لحظه قهرمان کربلا دیــدم تو را
خوانده‌ام قرآن و در طشت طلا دیدم تو را
تو نگه کردی و دشمن چوب می‌زد بر لبم
بـر نگاهِ درد خیزت گریـه کـردم زینبم


-در کنار طشت چندین طایر افسرده بود
هم لب تو، هم دل مجروح من آزرده بود
کاش چوب آن ستمگر بر لب من خورده بود
کاش پای صوت قرآن تو زینب مرده بود
من كه صبرم با غمت برجان خريدم یا حسین
در کنـار طشت پیـراهن دریدم یا حسین


-خواهرم آن شب که در ویرانه مهمانت شدم
بـا سـر ببْریـده‌ام شمـع شبستـانت شـدم
شستشو از گرد ره با اشک چشمانت شدم
چشم خود بستم، خجل از چشم گریانت شدم
دخترم پرپر زد و جان داد دیدم خواهرم
زد نفس تا از نفس افتاد دیدم خواهرم


-یا اخا آن شب تو کردی با سر خود یاری‌ام
ورنه می‌شد سیل خون در دیده اشک جاری‌ام
مـاند چون بغض گلـو در سینه آه و زاری‌ام
کاش می‌مردم من آن شب زین امانت داری‌ام
دختر مظلومه‌ات با دست زینب دفن شد
حیف او هم مثل زهرا مادرت شب دفن شد


-جان خواهر من سر نی سایه‌بانت می‌شدم
نیمـه‌های شب چـراغ کـاروانت می‌شدم
بـا اشـارت‌های چشمم، ساربانت می‌شدم
گه جلو، گه پشت سر، گه هم‌عنانت می‌شدم
یاد داری سنگ زد از بام، خصمم بر جبین؟
از فـراز نـی سـرم افتـاد بر روی زمین…


-«یا اخا» خون ریخت از فرق تو و چشم ترم
تا سرت افتاد از نی، سوخت جان و پیکرم
من زدم بر سینه، سیلی زد به صورت، مادرم
کاش پیش سنگ آن ظالم سپر می‌شد سرم
قصّه ی سنگ و جبین، بار دگر تکرار شد
راس تو افتاد از نی، چشم زینب تار شد


-جان خواهر این مصائب در رضای دوست بود
گـر سـرم افتـاد از نـی، پیش پای دوست بود
بـر فـراز نـی مـرا حـال و هوای دوست بود
ایـن اسـارت، این شهادت، از برای دوست بود
تا در اطراف سر من طایر دل پر زند
شعله ی فریاد تو از نظم «میثم» سر زند
غلامرضا سازگار

 نظر دهید »

متن و ترجمه زیارت اربعین

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

متن و ترجمه زيارت اربعيين از كتاب مفاتيح الجنان

زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم حضرت صادق علیه السلام فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود، چنین است:[1]


بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

اَلسَّلامُ عَلی وَلِی اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام بر ولی خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلی صَفِی اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش

اَلسَّلامُ عَلی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاری ها اسیر بود و کشته اشک روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّک وَابْنُ وَلِیِّک وَ صَفِیُّک وَابْنُ صَفِیِّک الْفاَّئِزُ

خدایا من به راستی گواهی دهم که آن حضرت ولی (و نماینده) تو و فرزند ولی تو بود و برگزیده ات و فرزند برگزیده ات بود که کامیاب شد

بِکرامَتِک اَکرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

به بزرگداشت تو، گرامیش کردی به وسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت و برگزیدی او را به پاکزادی

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادی یکی از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکی از کسانی که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِک مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث های پیمبران را به او دادی و از اوصیائی که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادی

فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک

او نیز در دعوت مردم جای عذر و بهانه ای (برای کسی) نگذارد و بی دریغ خیرخواهی کرد و جان خود را در راه تو داد.

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنی؛

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی (در وادی) گمراهی و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانی که دنیا فریبشان داد.

وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ

و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهای پست ناچیزی و بداد آخرتش را در مقابل بهائی اندک و بی مقدار و بزرگی کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

وَاَسْخَطَک وَاَسْخَطَ نَبِیَّک

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِک اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاْوْزارِ

و پیروی کردند از میان بندگانت آنانی را که اهل دو دستگی و نفاق بودند و کسانی را که بارهای سنگین گناه به دوش می کشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً حَتّی سُفِک فی طاعَتِک دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائی و پاداش جوئی با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروی تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی وبال دار و عذابشان کن به عذابی دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْک یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند آقای اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّک اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ

گواهی دهم که به راستی تو امانتدار خدا و فرزند امانت دار اویی سعادتمند زیستی و ستوده از دنیا رفتی

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَک

و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتی و نیز گواهی دهم که خدا به راستی وفا کند بدان وعده ای که به تو داده،

وَ مُهْلِک مَنْ خَذَلَک وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَک وَ اَشْهَدُ اَنَّک وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسی که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبی وفا کردی به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیک الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَک،

و جهاد کردی در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسی که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَک وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمی که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضی بودند،

اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُک اَنّی وَلِی لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

خدایا من تو را گواه می گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فی الاْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

گواهی دهم که تو به راستی نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رحم هایی پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

که آلوده ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی هایش و در برت نکرد از لباس های چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّک مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهی دهم که به راستی تو از پایه های دین و ستون های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّک الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی،

و گواهی دهم که تو به راستی پیشوای نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته ای

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی

و گواهی دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه های هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّی بِکمْ مُؤْمِنٌ

و رشته های محکم (حق و فضیلت) و حجت هایی بر مردم دنیا هستند و گواهی دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی وَ قَلْبی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ،

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْری لاِمْرِکمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتی لَکمْ مُعَدَّةٌ حَتّی یَاْذَنَ اللَّهُ لَکمْ،

و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکمْ مَعَکمْ لامَعَ عَدُوِّکمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکمْ وَ علی اَرْواحِکمْ،

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهای خدا بر شما و بر روان های شما

وَ اَجْسادِکمْ وَ شاهِدِکمْ وَ غاَّئِبِکمْ وَ ظاهِرِکمْ وَ باطِنِکمْ.

و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

آمین ای پروردگار جهانیان.


پی نوشت:
[1] شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۸۸، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۱۳، اقبال الاعمال، ج۳، ص۱۰۱، مزار مشهدی، ص۵۱۴(تحقیق قیومی)، مزار، شهید اول، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶.

 1 نظر

تسلیت اربعین حسینی

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی


صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین

نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین

می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم

داستان جانگداز کربلایت یا حسین

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد

 نظر دهید »

اربعین بلوغ عاشورا

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

اربعين بلوغ عاشورا

نویسنده: محمدرضا سنگرى

در غروب عطش آلود، وقتى برق شقاوت خنجرى آبگون بر حنجره آخرين شهيد نشست. وقتى صداى شكستن استخوان در گوش سم‏ ها پيچيد و آنگاه كه خيمه‏ ها در رقص شعله‏ ها گم شدند ، جلادان همه چيز را تمام شده انگاشتند. هشتاد و چهار كودك و زن ، در ازدحام نيزه و شمشير ، از ساحل گودالى كه همه هستى ‏شان را در آغوش گرفته بود، گذشتند. تازيانه در پى تازيانه ، تحقير و توهين و قاه ‏قاهى كه با آه آه كودكان گره مى‏خورد ، گستره ميدان شعله‏ ور را مى‏پوشاند.

دشمن به جشن و سرور ايستاده است و نوازندگان ، دست افشان و پايكوبان، در كوچه‏ هاى آراسته ، به انتظار كاروانى هستند كه با هفتاد و دو داغ ، با هفتاد و دو پرچم ، با شكسته ‏ترين دل و تاول ‏زده ‏ترين پا، به ضيافت تمسخر ، طعنه، خاكستر و خنده آمده است.

زنان با تمامى زيور آلاتشان به تماشا آمده‏ اند. همه را انديشه اين است كه با فرو نشستن سرها بر نيزه، همه سرها فرو شكسته است.

اما خروش رعد گونه زينب‏ عليها السلام، آذرخش خشم سجاد عليه السلام و زمزمه حسين‏ عليه السلام بر نيزه ، همه چيز را شكست. شهر يكپارچه ضجه ، اشك و ناله شد و باران كلام زينب جان‏ها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پرده‏ ها به ميهمانى چشمهای بسته آورد.

چهل روز گذشت. حقيقت ، عريان‏تر و زلال‏تر از هميشه از افق خون سر برآورد. كربلا به بلوغ خويش رسيد و جوشش خون شهيد ، خاشاك ستم را به بازى گرفت. خونى كه آن روز در غريبانه‏ ترين غروب ، در گمنام‏ ترين زمين ، در عطشناك‏ترين لحظه بر خاك چكه كرد ، در آوندهاى زمين جارى شد و رگ‏هاى خاك را به جنبش ، جوشش و رويش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانيان كربلا گريست و هستى ، داغدار مظلوميت‏ حسين‏ عليه السلام شد. چهل روز ، ضرورت هميشه بلوغ است و مرز رسيدن به تكامل است ، مگر ما سرما و گرما را به «چله‏» نمى‏شناسيم و مگر ميعادگاه موسى در خلوت طور ، با چهل روز به كمال نرسيد.

اينك ، چهل روز است كه هر سبزه مى‏رويد ، هر گل مى‏شكفد ، هر چشمه مى‏جوشد و حتى خورشيد در طلوع و غروب ، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است كه انقلاب از زير خاكستر قلب‏ها شراره مى‏زند. آنان كه رنج پيمان‏ شكنى بر جانشان پنجه مى‏كشيد و همه آنان كه شاهد مظلوميت كاروان تازيانه ، اشك و اندوه بودند و همه آنان وقتى به كربلا رسيدند كه تنها غبار صحنه جنگ ، بوى خون تازه و دود خيمه‏ هاى نيم سوخته را ديدند ، اينك برآشفته ‏اند ، بر خويش شوريده ‏اند. شلاق اعتراض بر قلب خويش مى‏كوبند و اسب جهاد زين مى‏كنند. چهل روز است كه يزيد جز رسوايى نديده و جز پتك استخوان كوب ، فريادى نشنيده ، چهل روز است استبداد بر خود مى‏پيچد و حق در سيماى كودكانى داغدار و ديدگانى اشكبار و زنانى سوگوار رخ نموده است. اينك ، هنگامه بلوغ ايثار است. هنگامه برداشتن بذرى است كه در تفتيده‏ ترين روز در صحراى طف در خاك حاصلخيز قتلگاه افشانده شد.

اربعين است. كاروان به مقصد رسيده است. تير عشق كارگر افتاده و قلب سياهى چاك خورده است. آفتاب از پس ابر شايعه ، دروغ و فريب سر برآورده و پشت پلك‏ هاى بسته را مى‏كوبد و دروازه ديدگان را به گشودن مى‏خواند.

اربعين است. هنگامه كمال خون ، بارورى عشق و ايثار ، فصل درويدن ، چيدن و دوباره روييدن. هنگامه ميثاق است و دوباره پيمان بستن. و كدامين دست محبت‏ آميز است تا دستى را كه چهل روز از گودال ، به اميد فشردن دستى همراه ، برآمده ، بفشارد؟ كدامين سر سوداى همراهى اين سر بريده را دارد و كدامين همت ، ذوالجناح بى ‏سوار را زين خواهد كرد؟

اربعين است. عشق با تمام قامت‏ بر قله «گودال‏» ايستاده است! دو دستى كه در ساحل علقمه كاشته شد ، بلند و استوار چونان نخل‏هاى بارور ، سر برآورده و حنجره ‏اى كوچك كه به وسعت تمامى مظلوميت فرياد مى‏كشيد ، آسمان در آسمان به جست‏وجوى هم صدا و هم نوا سير مى‏كند. راستى ، كدامين ياورى به « هم نوايى‏ » و همراهى برمى‏خيزد؟

مگر هر روز عاشورا و هر خاكی ، كربلا نيست؟ بياييد همواره همراه كربلاييان گام برداريم تا حسينى بمانيم.

منبع: مجله ديدار آشنا، شماره 23

 1 نظر

بازگشت اسرا به مدینه (ویژه اربعین)

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

پس از مدتى اسرا را به عراق بازگرداندند. بنا به درخواست اهل بيت، راهنماى قافله، آنان را از كربلا عبور داد. اسرا، عده‏اى از مردان خاندان رسالت را كه براى زيارت قبر امام به كربلا آمده بودند، ملاقات كردند و همه در كربلا ماندند چند روز به عزادارى مشغول شدند، سپس به طرف مدينه حركت كردند.

پيش از رسيدن كاروان به مدينه، شاعرى از دوستداران اهل بيت (عليهم السلام) خبر ورود آنان را بوسيله اشعار سوزناكى به مردم شهر داد. زنان مدينه با فرياد “واويلاه” از شهر خارج شدند و به استقبال كاروان شتافتند. امام سجاد (عليه السلام) نزديك مدينه خطبه‏اى خواندند و مردم را از ماجراها آگاه كردند. مدينه غرق مأتم و اندوه شده بود و بذر نارضايتى از حكومت يزيد در دل آنان كاشته شد. پس از مدتى عليه يزيد قيام كردند و نبرد معروف به (حره) بين آنان و سپاه يزيد روى داده كه منجر به قتل عام مردم مدينه شد.

بيقين حضور اسرا در كوفه و شام، مؤثرترين عامل رسوايى يزيد و سردمداران حكومت غاصب بود و اگر آنان نبودند، تبليغات مسموم چندين ساله خاندان ابوسفيان كه با گوشت و خون مردم عجين شده بود و اهل بيت را مردمى كافر و خارج از دين مىدانستند، همچنان ريشه مىدوانيد و عميقتر مىشد و اگر چند نسل به همين منوال مىگذشت، اسمى از دين باقى نمىماند. ولى حضور اسرا در كوفه و شام و سخنان آنان، پرده از اعمال زشت عمال جور و ستم برداشت و مردم ناآگاهى را كه حتى باور نمىكردند على بن ابىطالب (عليه السلام) نماز خوانده باشد، از خواب غفلت بيدار كرد و آنان را از انحراف عظيمى كه پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به وجود آمده بود آگاه ساخت. به دنبال شهادت امام حسين (عليه السلام) سراسر مملكت اسلامى را قيامهاى خونين فرا گرفت كه اولين آنها قيام (توابين) بود و با حركات ديگرى همچون قيام (مختار بن ابى عبيده ثقفى)، قيام شهداى فخ، قيام (زيد بن على بن الحسين عليهم السلام) و پس از او فرزندش (يحيى بن زيد) ادامه يافت.

امام حسين (عليه السلام) در طول تاريخ، همواره به عنوان سمبل مبارزه عليه ظلم و فساد و تباهى شناخته شده‏اند. در طول دوران بنى عباس، بارها مرقد مطهر آن حضرت را تخريب و با خاك يكسان كردند و زائرانش را شكنجه مىكردند و يا به قتل مىرساندند. آنان گمان مىكردند با اين اعمال مىتوانند آرمان حسين (عليه السلام) را از دلها بيرون كنند و عشق به اسلام و خاندان رسالت را از جانها بزدايند غافل از آنكه اين نور، نور خداوند است و نور خدا هرگز خاموش نخواهد شد: (يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون) كفار مىخواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند ولى خدا نور خود را تمام و كامل نگاه خواهد داشت، اگر چه كافران اين مطلب را نپسنديد (سوره صف: آيه8).

پروردگارا! همان گونه كه ما را با معرفت خاندان رسالت گرامى داشتى و برائت و بيزارى از دشمنانشان را روزى ما كردى، ما را در دنيا و آخرت در راه آنان ثابت قدم بدار و ما را از كسانى قرار ده كه با حضور در ركاب فرزند آن شهيد مظلوم، امام زمان حجة بن الحسن العسكرى (ارواحنا فداه) انتقام خونش را مىگيرند! خداوندا! زندگانى ما را همچون زندگانى محمد و آل محمد و مرگ ما را همچون مرگ محمد و آل محمد قرار ده، آمين..

 منبع: پایگاه آیت الله شیرازی

 نظر دهید »

طینت ما شعله ای از عطش کربلاست

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

 طینت ما شعله ای از عطش کربلاست

محرم با عظمت ترین و عرشی ترین تجلی گاه صحنه عشق الهی در زمین فرشی است که تبلور اصلی اش درفوران ثارالله (خون خداست ). خدا طالب خون اوست و در حقیقت مثل این است که خون او بر زمین جاری شده است. قطعاً مراد از «ثارالله» معناي حقيقي نيست بلكه يك نوع تشبيه، كنايه و مجاز است چون مسلّم است كه خدا موجودي مادي نيست تا داراي جسم و خون باشد؛ پس اين تعبير، از باب تشبيه معقول به محسوس است و عاشق در معشوق تجلی کرده است وریختن خون عاشق مثل این است که خون معشوق ریخته شده است . در گفتار قبلی به لیلی و مجنون اشاره می کردیم که پدر لیلی همه عشاق لیلی را فرا خواند بعد از اجتماع آنها دستور داد که به اندازه عشق خویش نسبت به لیلی با بریدن دست خون جاری کنند در این میان افراد خون خود را جاری کردند وقتی که مجنون را نگاه کردند دیدند مجنون هیچ اقدامی نکرده است سئوال کردند که تو با این همه عشقی که به لیلی داشتی به بیابان ها زدی و دیوانه و مفتون شهره عام و خاص شدی و عشق ات نسبت به لیلی از همه بیشتر بود چگونه هیچ اقدامی نکردی ؟
گفت سوزن را به دست گرفتم به هر کجا که خواستم وارد کنم آنجا لیلی بود دیگر مجنونی در کار نیست همه وجودم ، هستی ام ، خونم ، لیلی است به جز لیلی نمی بینم .


به صحـرا بنگرم صحـرا تو بينم                       به دريــا بنگرم دريــا تو بينم
بهرجا بنگرم كوه و در و دشت                        نشان از قامت رعنا تو بينم


وقتی مجنون لیلی شده است خونش هم خون لیلی ، زبانش هم زبان لیلی ، قامتش هم قامت لیلی ، قدرت اش هم قدرت لیلی ، علم اش هم علم لیلی ، حکمت اش هم حکمت لیلی ، گوش اش هم گوش لیلی ، چشم او هم چشم لیلی ، نفس او هم نفس لیلی است ،

زخم گلوی حسین چشمه خون خداست
خون خدا را فقط ذات خدا خون بهاست
آن که ز خون گلو داده به قرآن حیات
کشتهٔ او را اگر کشته بخوانی خطاست
مصحف آیات نور پیکر صد چاک اوست
آینه حسن او آن سر از تن جداست
ما همه ذریّه ایم سلسله عشق را
طینت ما شعله ای از عطش کربلاست
شیعه ز باران اشک می کند ایجاد سیل
شیعه به دریای خون طالب خون خداست
شیعه حیات ابد از دم شمشیر یافت
شیعه به اوج عطش تشنهٔ جام بلاست
شور که شد با شعور، شور حسینی شود
گریهٔ با معرفت، معرفت کبریاست
بزم وصال حسین در دل دریای خون
سیر عروج حسین از سر نی تا خداست
زخم جوانان او خندهٔ فتح است و بس
خون علی اصغرش خون همه انبیاست
هر نی نیزار عشق فاش ندا می دهد
هر که حسینی بود، رگ رگ او نینواست
گریه “میثم” خورد آب ز خون حسین
فانی معراج خون، ساقی بزم بقاست
***
ای شده مجنون خدا السلام / شاهرگ خون خدا السلام
ای شده سرشار دلم از غمت / باز محرم شد و دل محرمت
هست نگاه نگران همه / سوی تو ای دسته گل فاطمه
***
اگر دل بسته اي بر عشق جانان، جاي خالي کن که اين ميخانه هرگز نيست جز مأواي بي دل‏ها
بگذر از خويش اگر عاشق دلباخته اي که ميان تو و او ، جز تو کسي حايل نيست.

از یادداشت های روزانه حجت لااسلام والمسلمین بحرینی، در آستانه محرم، نوامبر ۲۰۱۲

 نظر دهید »

شبهه ای پیرامون لعن ‏های زیارت‏نامه عاشورا

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

شبهه ای پیرامون لعن ‏های زیارت‏نامه عاشورا

 شبهه ای پیرامون لعن ‏های زیارت‏نامه عاشورا مطرح کرده اند که تقریر شبهه اینگونه است:
اسلام دین رأفت و رحمت است نه دین طرد و ابراز نفرت، دینی است که برای پیوند دل‏ها آمده‏ است - نه برای جدائی، وجود این همه لعن در این زیارت‏نامه ، ابراز این همه نفرت ، با روح پر لطافت اسلام سازگار نیست.
شبهه افکنان،برای اثبات نظریه خود،به دلائل متعددی تمسک می کنند، که البته همه دلائل آنها جواب قرآنی دارد، و به این ترتیب برآنند متن زیارت‏نامه عاشوراء را زیر سؤال ببرند، یا لااقل بخش‏هائی از آن را که دربردارنده لعن است مورد تردید قرار دهند . البته بخش وسیعی از اهل تسنن هم در لعن به قاتلین سیدالشهدا پرداخته اند که اشاراتی خواهد شد.
نخست سند زیارت‏نامه عاشورا را مورد بررسی قرار می‏دهیم که البته این بررسی سند تنها به‏ منزله تحکیم استناد صدور این زیارت‏نامه به امامان شیعه بوده و برای پیروان مکتب‏ تشیع مفید ونافع می‏باشد. آنگاه لعن را از نگاه قرآن بررسی می کنیم سرانجام این‏ شبهات را از منظر قرآن پاسخ می‏گوئیم.
زیارت نامه عاشورا را از عالمان - محدثان پیشین شیعه ابو القاسم جعفر بن قولویه(ره) در کتاب کامل الزیارات (1)و شیخ الطایفه ،محمد بن حسن طوسی(ره)در کتاب مصباح المتهجد، با اندک اختلافی در برخی عبارات متن زیارت نامه، به نقل از امام باقر(ع)آورده‏ اند.
جایگاه والای علمی-وثاقت جعفر بن محمد بن قولویه،نزد محدثان ورجال شناسان شیعه و عامه، ثابت شده و غیر قابل انکار است. شیخ طوسی در الفهرست، شیخ نجاشی در کتاب رجال‏ خود، علامه حلی به نقل از نجاشی در کتاب خلاصه الاقوال، او را به بهترین تعابیر ستوده‏ اند . نجاشی درباره او می‏نویسد:
«ابو القاسم جعفر ابن قولویه از موثق‏ترین عالمان شیعه ، از بزرگان آنها در حدیث و فقه بوده. استاد ما ابو عبد الله‏[شیخ مفید]، فقه را از او فراگرفت و مردم به هر صفتی از صفات نیک‏ و عدالت - فقاهت توصیف شوند، او از آن توصیف برتر است».
از این گذشته،در علم رجال که به بررسی حال راویان احادیث از نظر عدالت و وثاقت پرداخته‏ می‏شود، یکی از معیارهای موثق بودن ناقلان حدیث شهادت و گواهی یک راوی موثق به وثاقت‏ و عدالت راوی یا راویان دیگر دانسته شده است. بر این اساس مرحوم آیت الله العظمی خوئی که‏ سخت‏گیری او درباره رجال حدیث از مقدمه کتاب معجم رجال الحدیث او به دست‏ می‏آید هم عقیده با مرحوم شیخ حر عاملی، به وثاقت جمیع راویانی که در اسناد روایات کتاب کامل الزیارات آمده ‏اند، حکم می‏کند . (2) البته همانطور که آن مرحوم در ادامه‏ سخن خود می‏نویسد: «چنین توثیقاتی تا وقتی معتبر است که با دلیلی معارض مواجه نشود».
زیرا جعفر بن‏ محمد قولویه به عنوان یک عالم کاملا موثق مورد اعتماد متقدمان شیعه، در مقدمه کتاب خود، کامل الزیارات می‏نویسد :
«قطعا ما به تمامی آنچه از امامان معصوم(ع)چه در زمینه ‏[زیارات‏] و چه در غیر این زمینه نقل شده است،آگاهی نداریم ولی آنچه را از ناحیه عالمان موثق و مورد اعتماد ما (رحمهم الله) به دست ما رسیده است نقل می‏کنیم».
با توجه بدانچه‏ بیان شد سند زیارت عاشورا به روایت کتاب کامل الزیارات مورد قبول است و قابل‏ اعتماد است . البته مؤلف کتاب شفاء الصدور پس از بررسی احوال یکایک راویان‏ زیارت نامه عاشورا بر اساس روایت کتاب کامل الزیارات با موشکافی‏های‏ دقیق حکم به حسن سند دوم کامل الزیارات می‏کند:(3)
اشاره شد که شیخ طوسی نیز زیارت‏نامه عاشورا را در مصباح المتهجد نقل نموده است. نقل وی با نقل مؤلف کامل الزیارات؛ اندک اختلافی در سند و متن دارد؛ اما از نظر مؤلف کتاب شفاء الصدور سند زیارت نامه عاشورا بنابر روایت مصباح المتهجد،صحیح است

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

محل دفن امام حسین علیه السلام

13 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

محل دفن سر امام حسین(علیه السلام)

نویسنده: محسن رنجبر‏‏

در این که سر امام حسین علیه‌السلام کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش‌های گوناگونی آورده‌اند تا آنجا که شش قول در این باره گفته شده است.

قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای 381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نما حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهایی و مجلسی این قول را بیان کرده‌اند.

شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می‌نویسند: علی بن حسین علیه السلام همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین علیه‌السلام را به کربلا باز گرداند. (1)

سید مرتضی در این باره می‌گوید: روایت کرده‌اند که سر امام حسین علیه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد. (2)

ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان علهیم‌السلام) توصیه شده است. (3)

ابن نمای حلی نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن می‌توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد. (4)

سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین علیه‌السلام، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است. (5)

مجلسی، یکی از وجه‌های استحباب زیارت امام حسین علیه‌السلام را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین علیهما‌السلام بیان کرده است. (6) وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره می‌نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام همراه بدن دفن شده است. (7)

برخی اندیشمندان اهل‌ تسنن نیز این قول را بیان کرده‌اند:

ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) در این باره می‌نویسد: و فی العشرین ردّ راس الحسین علیه‌السلام الی مجثمه حتی دفن مع جثته…؛ در روز بیستم (صفر)، سر حسین علیه‌السلام به بدنش ملحق و با آن دفن گردید. (8)

قرطبی (متوفای 671 ق) می‌نویسد: امامیه می‌گویند که سر حسین علیه‌السلام پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین می‌نامند. (9)

قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی‌امیه است، چون در آن روز، سر حسین علیه‌السلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد. (10)

مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه می‌گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد. (11)

قول دوم: در کنار قبر امیرالمومنین علیه‌السلام؛ (12)

قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات؛

قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه علیها‌السلام؛

قول پنجم: دمشق؛

قول ششم: قاهره. (13)

بررسی و تامل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارش‌های تاریخی این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است. بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زین‌العابدین علیه‌السلام صورت گرفته است. (‌14)


پى‏نوشت‏ها:
1. ابن طاووس، لهوف، ص 88، ترجمة رجالي تهراني.
1- شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی‌ و یکم، ص 232؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص‌192و مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 140.
2- رسائل المرتضی، ج 3، ص 130.
3- مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 85 و مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 199: «قال الطوسی رحمة ‌الله: و منه زیارة الاربعین».
4- نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص 85.
5- سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114.
6- مجلس، بحارالانوار، ج 98، ص 334.
7- همان، ج 45، ص 145.
8- بیرونی، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 331.
9- محمد بن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 668.
10- زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45.
11- عبدالرووف مناوی، فیض القدیر، ج 1، ص 205.
12- ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 84؛ کلینی، الکافی، ج 4، ص 571- 572؛ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 35- 36 و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 85.
13- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 265- 266؛ سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 626- 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247- 250؛ محمدامین امینی، همان، ج 6، ص321- 337.
قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر. ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، ص 303 به بعد.
14- مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 145 و همو، جلاء العیون، ص 407.


منبع:مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384

 نظر دهید »

شعر: رهبرم تنهاست چرا نمی آیی؟

10 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی

رهبرم تنهاست چرا نمی‌آیی؟

آقا ببین که چگونه حرمت عباس را شکستند

در غربت و ظلمت غم دربار شکستند

ماییم و دل کوچک و یک رهبر تنها

آری تو بیا مشک علمدار شکستند

با خامنه ای عهد ببندیم و بگوییم

تو یاور اویی و عجب، قلب سپهدار شکستند

تدبیر ازل بود که اینگونه برنجیم

از کینه ی آنان که خط سالار شکستند

جانم به فدایت، جمعه خا خونیند

نه سر و دست، و نه پا، دلِ مظلوم شکستند

آقا بیا رحمی به دل مجروحم کن

نَگذَر از خون کسانی که دل یار شکستند

تو یوسف زهرایی و جان پیمبر

آنان به دوباره پهلوی مادر بشکستند

بین که کار آنان چه نارواست

در فراغت جای اندوه، قامت ساغر بشکستند

جای ندبه جای اندوه فراغت گل زهرا

جام صبر ملت ایران بشکستند

روزی که دل می لرزید از هیبت عباس

آنان دف زده و حرمت سقا بشکستند


به قلم: رقیه فکری(بهانه)، طلبه پایه پنجم

 نظر دهید »

اصغرم می بارد ....

04 دی 1391 توسط معاونت فرهنگی
اصغرم می بارد …
اصغرم میبارد نه به بهانه ی ناز کردن خود برای مادر
 به بهای لب های تشنه به بهای گرسنگی


اصغرم
این درد ها برایت صغیر نیست
پس ببار
اما کنار پدرت نبار نکند که یک وقت دلش بگیرد

به قلم: خانم رقیه فکری(بهانه)، طلبه پایه پنجم

 1 نظر

اعمال مستحبی و اعمال خرافی ماه صفر

25 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اعمال مستحبی ماه صفر: دعا و صدقه/ اعمال خرافی: دق الباب مساجد

ماه صفر دومین ماه قمری است که برای نامگذارى آن دو دلیل ذکر می شود: نخست این که از «صُفْرَة» به معنای «زردى» گرفته شده، زیرا زمان انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است.

دلیل دوم این که از «صِفْر» به معنای «خالى» گرفته شده است، چرا که با پایان یافتن ماه هاى حرام (رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) قبایل بار دیگر وارد جنگ مى شدند و شهرها خالى مى شد.

«صفر» ماهی منحوس

در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) در این ماه را ذکر می کنند. همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است، نیز آغاز جنگ صفین در نخستین روز صفر بوده است.

حجت الاسلام سیدعلیمراد کاظمی از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی در این باره به خبرنگار فارس می گوید: در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند.

وی با اشاره به وفات پیامبر اکرم(ص) در ماه صفر گفت: به همین دلیل مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بدیمن یاد می کنند، چرا که در این ماه وحی قطع می شود. حضرت علی (ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر (ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد.

حجت الاسلام محسن جنتی منش از کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی نیز در این باره به خبرنگار فارس می گوید: در ماه صفر بزرگ ترین مصیبت وارده به امت اسلامی یعنی رحلت پیامبر اعظم(ص) رخ داده است؛ از این رو این ماه را ماه مصیبت و عزا می خوانند و شیعیان در این بسیار محزون هستند، چرا که امام صادق (ع) فرموده است: «لیفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا» یعنی شیعیان در شادی اهل بیت، شاد و در عزای آنها غمگین هستند.

اعمال مستحبی ماه صفر

درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.

چنانچه مرحوم علامه مجلسى در «زاد المعاد» با اشاره به سه روز روزه گرفتن در هر ماه می نویسد: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

همچنین درباره خواندن نماز دو رکعتی اول ماه نیز آمده است: در رکعت اول بعد از «حمد» 30 مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» 30 مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه اى در راه خدا بدهد.

دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:

یا شَدیدَ الْقُوى وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنى شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.

(اى سخت نیرو و اى سخت عقوبت! اى عزیز، ای عزیز، ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را. اى نیکو ده، اى زیبایى بخش، اى نعمت بخش، اى فزون بخش، اى که معبودى جز تو نیست! منزهى تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش)

سید بن طاووس در کتاب «اقبال الاعمال» نیز اعمالی را برای ماه صفر ذکر کرده که به شرح ذیل است:

ـ در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، 100 بار صلوات بفرست و 100 بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد)

ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(ع) مستحب است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(ع) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن 51رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین علیه السلام) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را در نماز بلند گفتن. (اهل سنت یا بسم الله را در آغاز سوره ها در نماز ترک مى کنند یا آهسته می گویند)

ـ زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتب دعا آمده است و این گونه شروع می شود: «السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله و نجیبه ، السلام علی صفی الله و ابن صفیه …» که این متن از طریق «صفوان جمّال» از امام صادق(ع) روایت شده است. (برای مشاهده کامل این دعا به همراه ترجمه آن از اینجا اقدام کنید)

اعمال خرافی پایان ماه صفر

در برخی منابع آمده است که پیامبر اکرم(ص) درباره ماه صفر فرموده است: «من بشّرنی بخروج صفر فله الجنة» (هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او مى دهم)
حجت الاسلام جنتی منش با اشاره به این روایت می گوید: به اعتقاد ما این روایت از سندیت متقنی برخوردار نیست و به احتمال فراوان در مورد ابوذر غفاری بیان شده است، اما عده ای این روایت را دال بر این گرفته اند که بشارت دادن پیامبر به اتمام ماه صفر، ثواب و پاداش دارد.

وی ادامه می دهد: نفس این کار اشکالی ندارد، اما متاسفانه در بسیاری از موارد این اعمال با خرافات مخلوط شده و به مواردی انحرافی در دین تبدیل می شوند. یکی از معروف ترین رسومی که در حال حاضر نیز از طریق عوام انجام می شود، «دق الباب کردن 7 مسجد» و خطاب قرار دادن پیامبر مبنی بر اتمام ماه صفر است.

این کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی با تاکید بر اینکه دق الباب کردن مساجد، سند تاریخی ندارد و از سیره بزرگان و علما نبوده است، ادامه داد: اگر عملی در دین وارد نشده باشد و با عنوان دین انجام شود، علاوه بر اینکه ثوابی ندارد، بلکه گناه نیز محسوب می شود، چرا که بدعت در دین نهی شده است.

حجت الاسلام کاظمی نیز درباره برخی سنت های رایج شده در سال های اخیر از جمله «دق الباب کردن 7 مسجد» و «روشن کردن شمع پشت در 7 مسجد» می گوید:

این موارد، پیشینه روایی ندارد و بیشتر آداب و رسومی قومی و بومی است. به عنوان مثال در برخی مناطق استان بوشهر دیده ام که مردم به نشانه پایان نحسی ماه صفر، قلیان می شکنند!

وی در پاسخ به این سؤال که آیا آداب خاصی برای خروج از ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول در روایات اسلامی ذکر شده است یا خیر، به خبرنگار فارس چنین پاسخ داد: در «مفاتیح الجنان» شیخ عباس قمی آداب خاصی برای این امر ذکر نشده و تنها به ذکر اعمال شب اول ماه بسنده شده است. البته در برخی روایات، اقامه نماز شکر به شکرانه اقامه دو ماه عزاداری و عبادت توصیه شده است.

منبع: ویژه نامه محرم و صفر خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

شهادت امام سجاد علیه السلام تسلیت باد

19 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

غم فراق امام کاروان اسرای کربلا،
نگین آرامش قلب اهل حرم،
بر همه شیعیان جهان تسلیت باد!

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد

او ماند، که در کنار زینب باشد


سجّاد، که سجّاده به او دل می بست

تدبیر خدا بود که در تب باشد


25محرّم الحرام

سالروز شهادت جانسوز چهارمین گل سر سبد بندگان خدا ، امام سیّدالسّاجدین(علیه السلام) تسلیت باد.

ای طبیبی که ز تب سر به قدم سوخته ای
از بد حادثه هم ساخته، هم سوخته ای

نور عشقی و برافروخته ای در شب شام
روح عدلی و به زنجیر ستم سوخته ای

چارمین حجّتی و حافظ خون شهدا
ز تب داغ تو سر تا به قدم سوخته ای

يك بقيع اندوه و ماتم، يك مدينه اشك و خون
سينه هامان يك به يك، آينه دار غربتت

پاك شد آينه از زنگ، اى تماشايى ترين!
شستشو داديم دل را، با غبار غربتت

 
تو رهبرِ هر چه رهنوردی، ای دوست

تو کعبه عشقِ هر چه مردی، ای دوست

چون شمع، برافروختی از شعله تب
با آنکه طبیبِ هر چه دردی، ای دوست


شهادت بزرگ مرد مناجات، سيد سجده كننده آل طه، امام عابدان و عارفان، بر همه جوانان جوينده راه سبز وصال تسليت باد.

 1 نظر

ذکر مصیبت: الشام الشام

19 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

ذکر مصیبت: الشام الشام

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام

تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را

یک جا روایت می‌کند: الشام الشام

موی سپید و چهره ای در هم شکسته

از چه حکایت می‌کند: الشام الشام

هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی

یاد اسارت می‌کند: الشام الشام

در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی

عرض ارادت می‌کند: الشام الشام

یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری

ابراز غیرت می‌کند: الشام الشام

هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید

تجدید بیعت می‌کند: الشام الشام

قرآن پرپر روی نیزه غربتت را

هر دم تلاوت می‌کند: الشام الشام

قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش

بی صبر و طاقت می‌کند: الشام الشام

هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه

خود را فدایت می‌کند: الشام الشام

جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس

چوبی جسارت می‌کند: الشام الشام

کنج تنوری حنجری آتش گرفته

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام

 نظر دهید »

تصاویر ویژه شهادت امام سجاد علیه السلام

19 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

تصاویر ویژه شهادت امام سجاد علیه السلام


صفحات: 1· 2

 2 نظر

چرا امام سجاد را زین العابدین نامیدند؟

19 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

چرا امام سجاد را زین العابدین نامیدند؟


عمران بن سلیم می‌گوید:
هر گاه زُهری از علی بن الحسین مطلبی نقل می‌كرد، می‌گفت:
برای من زین‌العابدین روایت كرد.
یك بار ‏سفیان بن عُیینه به او گفت:
از چه جهت او را زین العابدین می‌گویی؟
پاسخ داد از سعید بن مسیب شنیدم كه رسول خدا فرمود:‏
به روز قیامت، فریاد كننده‌ای آواز برآرد: زینت عبادت كنندگان كجاست؟
‏« یناد مُنادی: أینَ زَینُ الْعابِدینَ؟»؛
چنان می‌بینم كه فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سكون در میان مردم محشر برای رسیدن ‏به جایگاهش قدم برمی‌دارد.‏
همین روایت را كتاب پرقیمت «علل الشرایع» صدوق از طریق علی بن ابراهیم قمّی، از ابن عباس، از رسول خدا حكایت می‌كند.(1)

و نیز‏ مرحوم حضینی و دیگر بزرگان آورده‌اند:
شخصی به نام عسكر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حكایت كند: روزی به محضر شریف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم:
یاابن ‏رسول اللّه! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقط امام چهارم، حضرت علی بن ‏الحسین علیهماالسّلام به عنوان “سیّد العابدین ” معروف و مشهور گشته است؟ امام رضا علیه السّلام در جواب فرمود:
خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است كه بعضی از پیغمبران را بر ‏بعضی از ایشان فضیلت و برتری داده است؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام صلوات اللّه علیهم ‏می‌باشیم. و سپس افزود:
و امّا در رابطه با جدّم، علی بن الحسین علیهماالسّلام، كه سؤال كردی: همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است: روزی امام علی بن الحسین علیهماالسّلام ‏مشغول نماز بود، كه ناگاه شیطان به صورت یك افعی بسیار هولناكی، با چشم‌های سرخ از درون زمین ‏آشكار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیك كرد.(2)

ولیكن امام سجّاد علیه السّلام كمترین حسّاسیّتی در برابر آن موجود وحشتناك نشان نداد و ارتباط خود را ‏با پروردگار متعال خود قطع نكرد.
افعی دهان خود را نزدیك انگشتان پای آن حضرت آورد و آتشی از دهانش خارج ساخت كه بسیار وحشتناك ‏بود، ولی حضرت با آرامش خاطر و خیالی آسوده به نماز خود ادامه می‌داد و توجّهی به آن نداشت.
در همین حال كه شیطان با آن حالت ترسناك مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیری سوزاننده از سمت ‏آسمان آمد و به آن ملعون اصابت كرد.
هنگامی كه تیر به او خورد، فریادی كشید و به همان حالت و شكل اوّلیّه خود بازگشت و كنار امام سجّاد، ‏زین العابدین علیه السّلام ایستاد و اظهار داشت:
شما سیّد و سرور عبادت كنندگان هستی؛ و چنین نامی تنها زیبنده و شایسته شما می‌باشد.
و سپس در ادامه كلام خود افزود:
من شیطان هستم؛ و تمام عبادت كنندگان را از زمان حضرت آدم تا كنون ‏فریب و بازی داده ام و كسی را از تو قوی‌تر و پارساتر نیافته ام. و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن كه به او توجّهی داشته ‏باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد.(3)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها :
‏1ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 167. ‏
2- در احادیث شریفه وارد شده است: ملائكه به هر شكلی غیر از سگ و خوك در می‌آیند، ولی شیطان و ‏جنّی‌ها می‌توانند به هر شكلی حتّی سگ و خوك در آیند.
3- هدایة الكبری حضینی: 214، س 11، بحارالا نوار: ج 46، ص 58، ح 11، به نقل از مناقب ابن شهر ‏آشوب.

 نظر دهید »

دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار

19 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار

وقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن زیاد لعین را در كنار رودخانه «خاذر» كشت،

سر او و سرهای دیگران را نزد مختار بن ابی عبیده فرستاد.

مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و امام سجاد (علیه السلام) فرستاد،

سر عبیدالله را وقتی محضر امام آوردند كه طعام میل می‏فرمود.

امام فرمود:

وقتی كه مرا در كوفه به مجلس ابن زیاد آوردند او طعام می‏خورد و سر بریده پدرم در كنار او بود.

گفتم:

خدایا! مرا نمیران تا سر ابن زیاد را به وقت طعام خوردن پیش من آورند، خدا را حمد می‏كنم كه دعای مرا اجابت فرمود.

سپس امام فرمود:

سر ابن زیاد را بدور اندازند

و در روایت ابن نما آمده كه امام سجده شكر كرد و گفت:

«الحمد لله الذی اَدركَ لی ثاری من عدوّی و جزی اللّه المختار خیراً»؛

خدا را شكر می كنم كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزای خیر عنایت كند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سیر الائمه: ج 3، ص 201 و 209، تألیف سید محسن امین عاملی.

 1 نظر

عاشورا ...

18 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 عاشورا


درگیری دوباره محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) است با جاهلیت بنی امیه و شرک قریش ،


تجدید مطلع رجزهای بدر است و حنین ،


انفجار نماز است در شهادت و انفجار شهادت است در نماز .




 نظر دهید »

جزای اشک بر حسین، غرفه ای بهشتی

18 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 جزای اشک بر حسین، غرفه ای بهشتی

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه ‏السلام :


أیُّما مُؤمِنٍ دَمِعَت عَیناهُ لِقَتلِ الحُسَینِ علیه‏السلام حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ ،
بَوَّأهُ اللّه‏ُ بِها فی الجَنّةِ غُرَفا یَسكُنُها أحقابا .


هر مؤمنى كـه چشمانش براى كشته شدن حسین علیه‏ السلام گریان شود

به طورى كه اشك بر گونه‏ هایش سرازیر گردد ،
خداوند به سبب آن ، او را در غرفه‏ هاى بهشتى جاى دهد
كه روزگاران درازى را در آنها به سر برد .


ثواب الأعمال : 108 / 1 منتخب میزان الحكمة : 380

 نظر دهید »

محرم ماه عزا

18 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

تشكيل مجالس عزا مورد علاقه امامان است


عـزادارى براى ابا عـبدالله الحسين عليه السلام خصوصا، و براى ساير ائمه عليهم السلام كه گرفتار مصائب گرديده و با شمشير يا بوسيله زهر به شهادت رسيده اند عـموما مورد توجه امامان بوده است ، چنانكه ازرى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه به فضيل فرمود:
« آيا مـجالس عـزا بر پا مى كنيد و از اهل بيت و آنچـه بر آنان گـذشتـه است صحبت مـى داريد؟ فـضيل گفت : آرى قربانت گردم ، امام فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گـردانيد كه هر كس امـر مـا را زنده كند مـورد لطف و مـرحمت خدا قرار مى گيرد فـضيل ، هر كس از مـا ياد كند يا نزد او از مـا ياد كنند و به اندازه بال مگس اشك بريزد، خدا گناهانش را مى آمرزد اگر چه بيش از كف دريا باشد.» 1

عزاداران حسين عليه السلام مورد توجه فرشتگان و ائمه اند

مـَسْمـَع كُردين از امـام صادق عـليه السلام روايت مـى كند كه فـرمـود: مـسمـع ، تـو اهل عـراقـى آيا به زيارت قـبر حسين مى روى ؟ عرض كردم : نه من مرد مشهورى هستم از اهل بصره كه در نزد مـا طرفـداران خـليفـه زيادند و دشمـنان مـا از نواصب از اهل قبائل و غيره بسيارند و من ايمن نيستم كه به خليفه برسانند و مزاحم ما بشوند.
فرمود: آيا متذكر مصائب او مى شويد؟ عرض كردم : آرى .
فرمود: آيا از ذكر مصائب حسين ناراحتى به شما دست مى دهد؟
عـرض كردم : آرى به خـدا چـشمـانم پـر از اشك مـى شود كه اهل خانه مى بينند و از غذا باز مى مانم .

حضرت فرمود: خدا اشكت را مورد توجه قرار دهد كه تو از جمله كسانى به حساب مى آيى كه در مصائب ما جزع مى كنند و به خوشحالى ما شاد و به حزن ما اندوهناكند، و بدان كه به هنگـام مـرگ پـدرانم نزد تو حضور يابند و سفارش ترا به ملك الموت مى كنند و فـرشتگان قبل از مردن آنچنان بشارتى به تو حضور مى دهند كه چشمانت روشن گردد و عـلاقـه و مـحبت فـرشتـه مـرگ بر تو بيش از علاقه مادر به فرزند است سپس اشك در چشمان مبارك امام حلقه زد و چشمان من هم اشكبار شد.

چنانكه ازرى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه به فضيل فرمود:
« آيا مـجالس عـزا بر پا مى كنيد و از اهل بيت و آنچـه بر آنان گـذشتـه است صحبت مـى داريد؟ فـضيل گفت : آرى قربانت گردم ، امام فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گـردانيد كه هر كس امـر مـا را زنده كند مـورد لطف و مـرحمت خدا قرار مى گيرد فـضيل ، هر كس از مـا ياد كند يا نزد او از مـا ياد كنند و به اندازه بال مگس اشك بريزد، خدا گناهانش را مى آمرزد اگر چه بيش از كف دريا باشد.»

آنگـاه امـام صادق عليه السلام فرمود: مسمع ، زمين و آسمان در موقع شهادت اميرالمؤمنين بر ما ترحم نموده و گريستند، و فرشتگان از زمين و آسمان بيشتر بر ما گريستند و از هنگام كشته شدن ما اشكهاى فرشتگان قطع نشده و كسى بر ما گريه نمى كند مگر آنكه قـبل از خارج شدن اشك از چشمش مورد لطف و رحمت خدا قرار مى گيرد، اگر يك قطره از آن اشكها در دوزخ افـتـد شعله هاى آتش دوزخ خاموش گردد و از حرارت و سوزندگى باز ايستد.

سپـس فـرمـود: كسى كه قـلبش براى مـا به درد آيد در وقـت مـردن با ديدن مـا خوشحال و فرحناك گردد و خوشحالى او ادامه خواهد داشت تا در نزد حوض كوثر به ما مـلحق شود، و حوض كوثـر هم با ورود دوستـان مـا خوشحال خواهد شد…2

محرم ماه عزا است

1 ـ ابراهيم بن ابى محمود از حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
امام رضا فرمود: « محرم ماهى است كه اعراب زمان جاهليت آنرا محترم شمرده و جنگ و كشتار را در آن مـاه حرام مـى دانستـند ولى مـسلمـان نمـاها در اين مـاه خـون مـا را حلال شمردند و ريختند و هتك حرمت ما نمودند و زنان و كودكان ما را در اين ماه اسير كردند و آتـش به خـيمـه هاى مـا زدند و امـوال مـا را غـارت نمـودند و احتـرام رسول خـدا را در حق مـا رعـايت نكردند همانا روز عاشوراى حسينى پلكهاى چشم ما را ( از شدت گريه ) مجروح و سراشك ما را چون سيل روان ساخت ، عزيزان ما را در سرزمين محنت و بلا خوار و ذليل كرد، همانا غم و اندوه ما تا قيامت ادامه دارد. پس بر حسين گريه كنندگان بگريند كه گريه بر او گناهان بزرگ را محو مى كند » .

سپـس فرمود: چون ماه محرم فرا مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد و اين وضع ادامه داشت تـا روز عـاشورا، در اين روز پـدرم را اندوه و حزن و مـصيبت فرا مى گرفت و مى گريست و مى گفت : در چنين روزى حسين را كه درود خدا بر او باد، كشتند.

2 ـ حسن بن فضّال از امام رضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: هر كسى از سعى و تـلاش براى تـهيه و تـامـين حوائج و نيازمندى خود در روز عاشورا خوددارى نمايد خدا حوائج دنيا و آخـرت او را برآورده سازد و كسى كه روز عاشورا را روز مصيبت و اندوه بداند و گريه كند خدا روز قيامت را روز فرح و شادى او قرار دهد و چشمش را در بهشت با ديدن مـا روشن سازد و كسى كه روز عاشورا را روز بركت نام نهد و چيزى را در اين روز ذخـيره مـنزل خود سازد خدا بركت را از آن بردارد و در روز قيامت او را با يزيد و عبيدالله بن زياد و عـمـر بن سعد كه لعنت خدا بر آنها باد محشور گرداند و آنها را طبقات پائين دوزخ جاى دهد.3
پي نوشت ها:
1. بحارج 44/ص 282 و 289.
2. بحارج 44 / ص 289.
3. بحارج 44 / ص 283.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: آنچه در كربلا گذشت، آيت الله محمد على عالمى

 نظر دهید »

اخلاص امام سجاد علیه السلام

17 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نهايت اخلاص 

امام سجاد (عليه السلام) پسر عموى فقیری داشت.

حضرت شبانه به صورتى ناشناس به درب خانه او مى آمد و دينارهايى را به او عنايت مى كرد.

آن مرد فقیر مى گفت: على بن الحسين در حق من صله رحم به جا نمى آورد! خدا از سوى من پاداش خيرى به او ندهد!

حضرت گفتار او را مى شنيد و تحمل مى كرد و شكيبايى می ورزيد و حاضر به معرفى خود نمى شد.

هنگامى كه حضرت از دنيا رفت، پسر عمویش با قطع شدن كمك شبانه دريافت كه كمك دهنده، حضرت امام سجاد(عليه السلام) بود! به سوى قبرش آمد و سخت بر فقدان حضرت گريست.

منابع: عرفان اسلامي جلد 11

 

 نظر دهید »

نماز شب حضرت زینب سلام الله علیها

17 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نماز شب بانوی رشید دشت کربلا حضرت زینب سلام الله علیها


امام سجّاد (سلام الله علیه):

إنَّ عَمَّتي زَينَبَ مَعَ تِلكَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها في طَرِيقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَكَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَيلَةٍ.

عمّه‏ ام زينب با وجود همه مصيبت‏ها و رنج‏هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت.

وفيات الأئمه - ص 441.

 نظر دهید »

محرم یعنی نمادی برای شعور مذهب

17 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

محرم یعنی نمادی برای شعور مذهب

 



محرم

زمان باليدن است نه فقط ناليدن.

بساطش آموزه است نه موزه.

تمرين خوب نگريستن است نه خوب گريستن

نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب


 نظر دهید »

پیام های عاشورایی

17 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

پیام های عاشورایی



محرم، تنها ماهي است که در تقويم ها با سرانگشت خونين ورق مي خورد



عاشورا تمرین خوب ( هدفدار )گریستن است.


عاشورا حنجره خونین کوه حراست در ستیغ ابلاغ.


 1 نظر

می نویسم با دلی شکسته ... (3)

15 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

می نویسم با دلی شکسته …

وقتی حضرت زینب سلام الله علیها به دربار یزید آمد، یزید خطاب به او جمله ای گفت که دیدی چگونه خداوند تمام عزیزانت را از تو گرفت و این به چه معناست و ….

جواب حضرت خیلی زیبا و فصیح بود. ایشان فرمودند به خدا سوگند من چیزی جز زیبایی ندیدم.

دقت کنید: کسی که تمام عزیزانش را، جگر گوشه گان خودش را از دست داده بود، کسی که اکنون در سرای کفر و نیرنگ به عنوان اسیر آمده بود، چه می گوید؟

می گوید: جز زیبایی ندیدم!!!

یعنی چه؟

آیا شهید شدن امام حسین علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، پسران حسنین علیهم السلام، پسران خودش، و تمام عزیزانی که در این نبرد شهید شدند، یا به عبارتی شهادت 72 پروانه آن هم به نحو ناجوانمردانه زیبا است؟

منظور حضرت چه بود؟

آری او دختر شخصی بود که از نظر فصاحت و بلاغت معروف و زبانزد بود، به طوری که در همان صحنه گفتند: حقا که این دختر علی بن ابی طالب علیه السلام است و انگار که خود علی سخن می گوید.

زیبایی شهادت این 72 شمع فروزان جاودان در کجا بود؟

آری درست فرمودید: در اطاعت امر الهی، در فریادرسی به مظلوم، در طبق اخلاص نهادن جان، در تسلیم نمودن جسم خاکی به معبود واقعی و در رشادت ها و شجاعت های این مردان بزرگ تاریخ.

زینب سلام الله علیها زیبا فرمود، اما این را نیز بدانیم که ایشان شخصی بودند که قیام عاشورا را با طنین روشنش زنده و جاودان ساختند. امام حسین علیه السلام و یارانشان جان را به جانان تسلیم نمودند، در راه حق و حقیقت از تمام خواسته ها و امیال خود گذشتند، آخرت را ترجیح به دنیا دادند، فردای آباد را به امروز ویران و دیروز فراموش شده ترجیح دادند؛ آنها بعد از شهادتشان اگر زینب را نداشتند تمام مردانگی ها و شرافتشان شاید به فراموشی تاریخ نگاران سپرده می شد.

اما تقدیر الهی بر این تعلق می گیرد که دختری از نسل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و فرزند بیماری که گردنش از زخم طناب او را آزار می داد؛ پیام آوران صحنه عاشورا و یادآور ظلم و ستم حکومت وقت به مردم دنیا باشد.

پیامی که آن عقیله ی بنی هاشم برای ما داد ثمره اش این بود که قرنهای متمادی عزادار و سوگوار صحنه ی عاشورا باشیم.

مبلغ آزادی و آزادمردی، مبلغ زندگی باعزت و سراسر شرافت و مطیع خدا باشیم. و اینها فقط در سایه ی سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در پی رسوا ساختن هیئت حاکمه و جاودان نمودن عاشورا ست.

زیبایی که آن حضرت به چشمان خود دید را با صبر و حوصله و شکیب فراوانش به حکومت وقت نشان داد. با سرپرستی یتیمان، و رسیدگی به بیماران و مجروحان آن قیام عظیم نشان داد.

زیبا است اگر در راه معبود جان را فدا کنی.

زینب کبری زن صبور تاریخ، زن داغدار و دل شکسته ی تاریخ، زن مصیبت دیده و حافظ آرامش خود در مقابل حکومت ظلم و جور بود.

زینب کبری: زنی از تبار نور، از جنس آفتاب، سلاله ی پاک نبوی و سرآمد زنان روزگار خود و مابعد خود می باشد.

خدایا تو را قسم به داغهای دل زینب کبری، گره از مشکلات همه ی مسلمانان بگشای.

آمین.

به قلم: نادم حیران

 نظر دهید »

الهام از عاشورا در مسیر دعوت به سوی خدا

14 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

الهام از عاشورا در مسیر دعوت به سوی خدا

ما می دانیم که قیام امام حسین علیه السلام حرکت در مسیر دعوت بود، چون قیام در جهت مسدود کردن مرزهایی بود که کفر و گمراهی از خلال آنها می توانستند در جامعه اسلامی مسلمین نفوذ کنند، و روزنه هایی را مسدود می کرد که بادهای انحراف از مسیر آنها در فضای زندگانی مسلمانان می‌وزید؛ همچنین برای بیدار کردن اندیشه های خفته و ایجاد آگاهی در احساس های بسته و باز کردن دل ها بر اندیشه های نیک در آن فضای شرارت بار، عمل می کرد بدین صورت مردم در قیام امام حسین علیه السلام حیات مجدد اسلام را می بینند، که دوران پویایی و بالندگی اسلام بازگشته است، و برای رسیدن به هدف بزرگ، رشد آن را سرعت بخشیده است؛ بنابراین انقلاب می تواند مراحل دور را نزدیک کند و در حرکتی کار آمد در مسیر رسیدن به نتایج قطعی قرار دهد.

بنابراین پیام ها و الهام های عاشورا در جهت دعوت، با اقدام به ایجاد اصلاح در امّت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اثر می کند و جنبش اصلاحی را دارای بار فکری و عملی می نماید تا همه ی مردم به اسلام روی آورند و گرفتار انحراف نگردند.[1]

 [1]: فضل الله ، سید محمد حسین ، سیره ی اهل بیت (علیهم السلام) ، ج اول ، ناشر دارالملاک ، چاپخانه صدر  ، بی جا، ص 425

 2 نظر

پیامدهای قیام عاشورا

14 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

پیامدهای قیام عاشورا

بی شک هر حرکت یا جنبشی که به منظور سازماندهی نظامی جدید یا ایجاد اصلاحات معنوی یا هر هدف دیگری بر پا می شود، به همراه خود پیامدهایی داشته و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر افکار عمومی و اوضاع اجتماعی تاثیر می گذارد ..

در این راستا، میان قیامی که به منظور حمایت از حق، اصلاح امور، ایجاد عدالت و رسیدن به فضایل انسانی انجام می گیرد و حرکتی که در جهت رسیدن به اغراض شخصی و گروهی صورت گرفته، فرقی وجود ندارد. با این تفاوت که از آن دسته قیام ها و جنبش هایی که در پی دست یابی به فضایل انسانی و اصلاح امور معنوی هستند ، محدود به زمانی خاصی نبوده پایدارتر و ماندگارتر هستند. و شکست در آن ها معنا ندارد؛ حتی اگر به ظاهر سرکوب شده و رهبران آن از میان رفته باشند.

قیام خونین امام حسین علیه السلام که در سال 61 هجری رخ داد، در رأس قیام هایی است که از ویژگی یاد شده برخودارند؛ زیرا هر چند این قیام ، به ظاهر به گونه ای وحشیانه سرکوب گشت، طولی نکشید که موج آن، شعاع وجودی خود را به تدریج در عالم اسلام و سایر کشورها گسترانید.

تلاش بر این است که ره آوردها و پیامدهای مهم نهضت حسینی که همان اصلاح جامعه، و به عبارتی تحول فکری و تحول اجتماعی یادآوری گردد و با رویکردی جامعه شناختی، در ساحل دریای موّاج عاشورا به نظاره نشسته و توشه ای پربها فراروی ره جویان کمال قرار دهد؛ بنابراین تلاش بر این است تا نقش این نهضت را در احیای ارزش های اجتماعی ترسیم نماید به هر حال، هدف، بررسی برخی آثار اجتماعی است که خود منشأ اثر یا آثار اجتماعی، اخلاقی و … می باشد بدیهی است اگر آثار مذکور امروزه مورد غفلت قرار گیرد و یا کمرنگ شود، جامعه اسلامی و انسانی، دچار مشکلات و معظلات اخلاقی و انسانی و … خواهد شد که این خود ضایعه ای است بزرگ، که جبران آن غیر  ممکن می باشد.

یه قلم: خانم سکینه فیضی، طلبه فارغ التحصیل

 نظر دهید »

خبر: مراسم سوگواری آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام با عنوان" قیام عاشورا و پیام آور قیام"

14 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

” قیام عاشورا و پیام آور قیام”

 

به مناسبت ماه محرم، ماه عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام مراسمی باحضور امام جمعه محترم شهرستان، طلاب، فارغ التحصیلان و خانواده های آنان برگزار گردید.

حجت الاسلام والمسلمین آقای نقی باقری امام جمعه محترم شهرستان شاهین دژ سخنان خود را با بیان حدیثی از امام صادق علیه السلام بدین شرح آغاز نمودند:

موقع قیامت، در صحرای پهناوری جمع می شوید و مرکب علما را با خون شهدا مقایسه می کنند، مرکب و قلم علما بر خون شهدا سنگینی می کند.

ایشان چنین فرمودند: امام حسین علیه السلام تا نزدیکی های غروب عاشورا بودند و سپس شهید شدند، بعد از ایشان زینب سلام الله علیها رسالت بزرگ تبلیغ را برعهده گرفتند. حضرت زینب علمدار، سرپرست یتیمان و اُسرا و همچنین پیام آور قیام بزرگ عاشورا بودند.

در ادامه چنین فرمودند: شاعر می گوید:

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست            این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست

آیا شاعر امام را نمی شناسد که می پرسد این حسین کیست؟!؟!؟

پاسخ این است که او می خواهد عظمت و ایثار حسین را یادآوری نماید که همه ی عالم همچون دیوانگان و پروانگان خواهان او هستند.

خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: ای پیامبر! به مردم بگو از شما چیزی نمی خواهم و هر چیزی را به شما دادم فقط در قبال آن با اولیای من با محبت، دوستی و احترام رفتار نمائید.

در ادامه چنین افزودند: پیرو نفس خود نباشید زیرا نفس انسان را نابود کرده، دین اسلام و قرآن را نیز به خطر خواهد افکند.

قیام امام حسین علیه السلام برای مقابله با رفتار یزید بود زیرا در غیر این صورت به منزله ی تایید یزید و نابودی دین اسلام بود.

حادث شدن اسلام با پیامبر بود و حفظ بقای آن با امام حسین علیه السلام بود. محمد حنفیه در مورد امام حسین علیه السلام چنین می فرمایند:

امام حسین علیه السلام در بین ما از نظر علم، اعلم است، حلم و بردباری او مثال زدنی است. ایشان در بطن مادر فقیه بودند و از عالمی درس یاد نگرفتند علمشان الهی بوده، تمام وجودشان الهی است.

امام جمعه محترم در نهایت چنین فرمودند:

حضرت زینب سلام الله علیها تنها کسی بود که بعد از قیام عاشورا، عظمت و واقعیت آن را زنده ساخت و چهره خبیث و ملعون حکومت وقت را برملا نمود. خطبه های آن حضرت در کوفه و شام گویای این امر است.

 نظر دهید »

آثار و برکات تربت حسینی

13 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

آثار و برکات تربت پاک حسینی


آثار و بركاتى كه مى توان براى تربت پاك حسينى برشمرد عبارتنداز:

1- تأثير تماس اعضاى بدن با تربت

يكى از آثار و بركات تربت سيدالشهدا (علیه السلام) اين است كه متبرك نمودن بدن و صورت با آن تربت شريف تأثير معنوى زيادى بر انسان خواهد گذاشت ، از اين رو از بعضى بزرگان دين و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز، بدن و صورت خويش را با مهر كربلا متبرك مى كنند. و نيز دستور داده‏اند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسيده و با اعضاى بدن تماس داده شود.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسين (علیه السلام) را شفاى هر درد، و ايمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه يكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر ساير اعضاى بدنش تماس دهد…» (1)

2- سجده بر تربت

يكى ديگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسين (علیه السلام) اين است كه سجده بر آن تربت پاك حجابهاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است. امام صادق (علیه السلام) در اين باره مى‏ فرمايد: «همانا سجود بر تربت حسين (علیه السلام) حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند»(2)

لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت، همان حجابهايى است كه بين بنده و خالق حايل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد كه در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم، حجابهاى نورانى بر طرف مى‏شود اما مراد از حجابهاى هفتگانه، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است. سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) اين خاصيت را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولايت او، حجابها را دريده و راهگشاى وصول به كمالات انسانى باشد.

سجده بر خاك سركوى تو آرند خلايق‏ جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمايى‏

و اما در خصوص اينكه در ميان شيعه معمول است از خاك مقدس كربلا يعنى تربت كنار قبر سيدالشهدا (علیه السلام) خاك برداشته و با آن مهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى‏كنند بدين خاطر است كه از خاك زمين بوده و به تمامى خاكها مى‏توان سجده كرد، و از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسين (علیه السلام) و ياران باوفايش شرافت پيدا كرده است، به طورى كه اهل بيت (علیهم السلام) نيز به ما فرموده‏اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى‏كند. چنانكه حضرت صادق (علیه السلام) از خاك كربلا درون كيسه‏اى ريخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كيسه را باز مى‏كرد و بر آن سجده مى‏نمود.

3- شفا يافتن

از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا (علیه السلام) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است. رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مى‏شوند:
دسته اول: رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته شود مخصوص كرده است، چنانكه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين (علیه السلام) تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى باشد» (3)
دسته دوم: رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعه‏اى از بيست ذراع تا پنج فرسخ و يا ده ميل را براى آن قائل است. چنانكه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حريم مزار حسين (علیه السلام) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است »(4)
دسته سوم: رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند . چنانكه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خاك مزار امام حسين (علیه السلام) براى هر دردى شفاست». (5)

تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين‏

و نيز امام رضا (علیه السلام) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گل مزار حسين (علیه السلام) ، بدرستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است» (6)

حكايت: عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بيمارى من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجه‏ام نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى آمدم.
يكى از رفقا كه مرا پرستارى مى‏كرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود : من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده‏ايم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏كنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مى‏ميرد.
مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود. تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند . من كه در حال بيهوشى به سر مى ‏بردم ژ، ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته ‏اند، خوب دقيق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.

كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده نشستم، ديدم نشاط بيشترى دارم برخاستم و ايستادم ، و چون يقين كردم كه به بركت ترتبت مقدس امام حسين (علیه السلام) شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم: از شما خواهش مى كنم كه از حجره بيرون برويد، چون مى‏خواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل و صف كردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) شدم» (7)

آرى، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسين (علیه السلام) به وى عطا فرموده است.

تربتت راز شفاى همه درد است حسين تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبيب‏

4- تأثير كام برداشتن اطفال با تربت

كام برداشتن اطفال با تربت امام حسين (علیه السلام) موجب ايمنى كودك مى شود چنانكه امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«كام فرزندانتان را با تربت حسين (علیه السلام) باز كنيد كه آن امان است » (8)

5- تأثير تربت حسين ، همراه جنازه

صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى نويسد: در زمان حضرت صادق (علیه السلام) زن زاينه‏اى بود، بچه‏هايى كه از زنا بدنيا مى آورد در تنور مى‏انداخت و مى‏سوزانيد. وقتى كه مرد، پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند ، اما زمين جنازه‏اش را بيرون انداخت .جاى ديگر او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (علیه السلام) متمسك شد: اى پسر پيغمبر به فريادم برس.
فرمود: كارش چه بود ؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچه‏هاى حرامزاده. فرمود: هيچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسين (علیه السلام) با او در قبر بگذاريد. تربت حسين (علیه السلام) امان است. همراهش گذاشتند زمين او را پذيرفت.
در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسن (عج) نيز اذن داده شده است. يكى از شيعيان به حضرت (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت ) مى‏نويسد: آيا جايز است ما تربت حسين (علیه السلام) را با ميت در قبر بگذاريم، يا با تربت حسين روى كفن بنويسيم؟

حضرت در پاسخ مرقوم مى‏فرمايند: هر دو كار پسنديده است. البته بايد رعايت احترام تربت بشود . مهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد ، بلكه به بركت خاك قبر حسين (علیه السلام) قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد (9)

6- تسبيح تربت

از حضرت صاحب الزمان (عج) روايت شده كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت امام حسين (ع) را در دست گيرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى‏شود». (10)

و امام صادق فرمود: «يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين (ع) گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود»(11)

پى نوشتها:

1- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
2- كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 588
3- كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 272
4- مكارم الاخلاق , طبرسى , ج 1 ص 360
5- كافى , مرحوم كلينى , ج 1 ص 360
6- تهذيب الاحكام , شيخ طوسى , ج 6 ص 74
7- نقل از كتاب سيد الشهدا آيت الله شهيد دستغيب , ص 166
8- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
9- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 4 ص 1033
10- بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 280
11- نقل از كتاب درسى كه حسين (ع ) به ما آموخت شهيد هاشمى نژاد, ص

 3 نظر

اعلام برندگان مسابقه: ثمرات و برکات عزاداری امام حسین علیه السلام برای شخص شما

13 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اعلام برندگان مسابقه: ثمرات و برکات عزاداری امام حسین علیه السلام برای شخص شما

قال السجاد عليه السلام :

اَللّهُمَّ … وَانتَهِ بِنيَّتى إِلى أَحسِنِ النِّيّاتِ وَبِعَمَلى إِلى أَحسَنِ العمالِ، اَللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِكَ نيَّتى؛

خدايا … نيّتم را به بهترين نيّت ها و عملم را به بهترين اعمال برسان، خدايا به لطف خود نيّت مرا كامل گردان. (نهج الفصاحه، ح781)

با تشکر از تمام بازدید کنندگان این مسابقه.

در این مسابقه به غیر از یک نفر کسی مطلبی را ارسال ننمودند پس به رسم ادب و وفای به عهد که:

رسول اكرم صلى الله عليه و آله  فرموده اند:

مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه  وَاليَومِ الآخِر فَليَفِ اِذا وَعَدَ؛
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هرگاه وعده مى دهد بايد وفا كند.(كافى، ج2، ص364، ح2)

پس

sahebdelan313 به عنوان برنده این مسابقه اعلام می گردد. امیدوارم که خداوند توفیقات روزافزون به ایشان و تمام بزرگواران دیگر عنایت بفرماید.

یا علی

به قلم: مدیر وبلاگ

 2 نظر

زیستنی به همراه حقیقت

12 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

زيباترين هنر، به زيبائى و شيرينى مردن است

با حقيقت بايد زيست. امّا واقعيت را تنها بايد دانست:

اين گونه است كه انسان، از تنهائى خويش، رهايى مى يابد و به ميراث راستين خويش كه “خودآگاهى” و “خداآگاهى” است نائل مى شود: وفادارى و بر سر پيمان پايدار ماندن، در شوق زندگى “شاهد” بودن و در ذوق مرگ “شهيد” گشتن؛ و در “مرگْ آگاهى” همه شهادت شدن: آگاهى و رهايى!

زيباترين هنر، به زيبايى و شيرينى مردن است:

با سرافرازى زيستن و با سربلندى مردن، خون دل خويش را در راه نور و معرفت و پيوستگى، براى خدا، به جهاد برخاستن و خود را فداى هدف ـ و نه هوى ـ كردن و بر آستانه خدا آبرومندانه رسيدن؛ و اين همه يعنى: هنر مردان خدا!

به شيرينى و زيبايى مردن هنرمندانه ترين عملى است كه يك نفر، در تمام ابعاد هستى خويش، مى تواند به آن دست يابد. مرگْ باورى و مرگْ آگاهى، گشاده ترين چشمانى است كه مى تواند ـ چونان پنجره اى باز، چهره در چهره ى خداى كرامت و عزت و كبريا ـ رو در روى بيدارى و معرفت و آگاهى، بازگشاده مى شود… از اين نگاه انسان به آن جا مى رسد كه “استقامت” و “يكتايى"، حتمى ترين نتيجه آن خواهد شد، و بى باكى و جسارت و نترسى، دستاوردِ آشرافى خواهد بود كه از اين رهگذر ـ در مسير وانهادن ها و فرارفتن ها ـ حاصل مى آيد. تا آن جا كه هيچ چيز، در برابر غيرت اراده و همّت تصميم، طاقت ماندن نمى يابد و منطق پايدارْ انسان هاى مؤمن را ـ به هيچ روى ـ نمى تواند به تزلزل درافكند:

قُلْ لَنْ يُصيبُنا اِلّا ما كَتَبَ اللهُ لَنا؛ هُوَ مَوْلينا وَ عَلي اللهِ فَلْيَتَوَكّل المُؤمِنُونَ قُل هَل تَرَبّصُونَ بنا اِلّا اِحْدَي الحُسْنَيَيْن؟ (سوره توبه، آيه هاي 51 ، 52)

بگو هيچ مصيبتى به ما روى نخواهد آورد، مگر اين كه خدا براى ما مقرر كرده باشد؛ مولاى ما اوست و بر خدا است كه انسان هاى مؤمن، توكّل مى كنند. بگو چه خيال كرده ايد؟ مگر جز اين است كه يكى از دو زيبايى (شهادت يا پيروزى) نصيب ما خواهد شد؟

بدون چنين ديدگاهى نمى شود كه در مدار جاذبهء عمومى عشق، استقرار يافت و بر جادهء جهان ـ كه همان مدار عشق است ـ مستقيم و متكامل، دست و پا گم كرده، جوشان، تپان، طوفان خيز، شكافان و پرده در را تا نهايت يافت و به سامان رسيد.

منبع: اگر شهادت نبود، ابوالقاسم حسینجانی؛ سایت شهید آوینی

 3 نظر

عرفان و آزادی در آینه عاشورا

11 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عرفان و آزادي در آينه عاشورا

محمد صحّتي سرورودي

مقدمه
آنان كه ديندارانه به آزادي مي نگرند، گاهي توهمي را پيش مي كشند و مي پرسند آيا آزادي بر عدالت نيز مقدم است ؟ و با شگفتي ديده مي شود كه عدالت را از آزادي برتر مي انگارند و وجودِ اين را به بود يا نمودِ آن مشروط مي سازند. در ميان اينان آزادي هنوز هم آواره اي بيش نيست؛ چرا كه فرع را بر اصل مقدم انگاشته اند.

در پاسخي ساده مي توان گفت : خواهش مي كنيم برگرديد و يك بار ديگر اصول دين ومذهب خويش را برشماريد كه اصول دين ، پنج است و اول توحيد و دوم عدل . و «توحيد» همان اصلي است كه در روزگار ما «آزادي » ناميده مي شود و آنان كه با آزادي مخالفند، با اساس اديان آسماني سَرِ ستيز دارند. به اين گروه بايد همان سخني را گفت كه پيامبر اسلام(ص) دعوت خويش را با آن آغاز كرد: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا»(۱)

امير آزادگان حضرت علي (ع) نيز در تأييد و تفسير همين اصل بود كه مي گفت : «لا تكن عبد غيرك فقد جعلك الله حُرّاً؛(۲) بنده ديگري مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است».

امام حسن و حسين(ع) و امامان ديگر نيز، همه و همه، براي تكامل و تداوم همين اصل مي زيستند كه سخن همه باورمندان به قرآن كريم هم صدا با خدا همين است كه مي گفتند: «كلمه لا اله الاّ الله حصني فمن دخل حصني اَمِن من عذابي ».(۳) امام حسين (ع) را نيز فقط بايد در سلسله همين «سلسله الذهب » جست وجو كرد، صد البته با اجتناب و احتراز از باورهاي بنيان برافكن ِ غاليان و افراطيان كه آنان غافل از «انّك ميّت و انهم ميّتون »(۴)اند و «انّما انا بشر مثلكم »(۵) و «كنت من قَبْلهِ لمن الغافلين »(۶) و ده ها آيه ديگر را فراموش كرده اند. كتاب كربلا را تنها با همين رمز مي توان گشود كه سرور آزادگان خود گفت : «ان لم يكن لكم دين و لاتخافون المعاد فكونوا احراراً في دنياكم »(۷).

دقت در اصلِ عدل ـ از اصول مذهب و دين ـ، معلوم مي كند كه منظور از طرح بحث عدل، نفي ِ جبر و اثبات اختيار و آزادي و انتخاب بوده است ؛ اصل توحيد آزادي عقيده و انديشه را ـ پس از رهايي از هرچه و هركه غير خداست ـ تأمين مي كند و تعميم مي دهد. اصل دوم (عدل ) نيز آزادي بيان و قلم و عمل را از انسان هاي زنده و باورمند و انديشه مند مي خواهد. انسانِ بما هو انسان ، انسانيت خود را مديون و محصول ِ همان آزادي فطري و ذاتي خود مي داند و اينك در غربت خويشتن خويش هم صدا با حافظ خدا را مي خواند:

در ازل پرتو حُسنت ز تجلّي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد

آيا آفريننده انسان ؛ به خود نمي بالد آن گاه كه مي گويد: انّا عرضنا الامانه علي السموَات و الارض و الجبال فأبين أن يحملنها و اشفقن منها وحملها الانسان انّه كان ظلوماً جهولا.(۸)

دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال به نام من ديوانه زدند

آري، ديوانه بودن حتي به معناي عوامانه و نازل ِ واژه و حتي با فهم فرودين آن ، بسيار بهتر و برتر از متملّق ماندن و برده بودن است كه خفّت و خواري بردگي را حيوان نجس العيني چون سگ نيز برنمي تابد.

آدم از بي بصري بندگي آدم كرد
گوهري داشت ولي نزد قباد و جم كرد
يعني در خوي غلامي زسگان پست تر است
من نديدم كه سگي نزد سگي سرخم كرد

صفحات: 1· 2· 3

 نظر دهید »

حالا زینب تماماً حسین شده است ...

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

حالا زینب تماماً حسین شده است …

خودت رامهیا کن زینب که حادثه دارد به اوج  خودش نزدیک می شود.اکنون هنگامه ی وداع فرا رسیده است.
اینگونه قدم برداشتن حسین و اینسان پیش آمدن او،خبر از فراقی عظیم می دهد.خودت رامهیا کن زینب که لحظه وداع فرا می رسد.
همه تحمل ها که تاکنون کرده ای،تمرین بوده است.همه ی مقاومت ها،مقدمه بوده است و همه تاب ها و توان ها،تدارک این لحظه عظیم امتحان!
… وقتی روح از تن پیامبر،مفارقت کرد و جای خالی نفس های او رخ نشان داد،تو صیحه زدی،زار زار گریه کردی و خودت را به آغوش حسین انداختی و با نفس های او آرام گرفتی.شش ساله بودی که مزه ی مصیبت را می چشیدی و طعم تسلی را تجربه می کرد.مادر از میان در و دیوار فریاد کشید که “فضه مرا دریاب!".

عکس های زیبای محرم برای موبایل  /></a></p><br />
<p><a href=” width= حسین اگر نبود و تو را درآغوش نمی گرفت و چشمهای اشکبار تو را به سینه اش نمی گذاشت.تو قالب تهی می کردی از دیدن این فاجعه ی هول انگیز.
… وداع با حسین وداع با رسول الله است .وداع با علی مرتضی است.وداع با صدیقه کبری است.وداع با حسن مجتبی است.
آنچه اکنون تو باید با آن وداع کنی،حسین نیست.تجلی تمامی تعلق هاست.همه سختی هاست.لنگر کشتی وجود در همه ی طوفان ها و بلاهاست.
انگار که از ازل تاکنون هیچ مصیبتی نبوده است.چرا که حسین بوده است و حسین کافی است تا همه ی خلأها و کاستی ها را پر کند.
امّا اکنون این حسین است که آرام آرام به تو نزدیک می شود و با هر قدم فرسنگ ها با تو فاصله می گیرد.خدا کند که او فقط سراغی از پیراهن کهنه نگیرد.پیراهنی که زیر لباس رزمش بپوشد تا دشمن که بنای غارت دارد،آن را به خاطر کهنگی اش جابگذارد.
پیراهنی که مادرت فاطمه به تو امانت داده است و گفته است که هرگاه حسین آن را از تو طلب کند،حضور مادی اش در این جهان،ساعتی بیش دوام نمی آورد و رَخت به دار بقا می برد.
اگر از تو پیراهن خواست،پیراهنی دیگر برای او ببر.این پیراهن را که رمز رفتن دارد و بوی شهادت در او پیچیده است،پیش خودت نگه دار.
البته او کسی نیست که پیراهن را باز نشناسد.یعقوب،شاگرد کوچک دبستان او بوده است.ممکن است بگوید:"این پیراهن،عزّت و شهادت نیست.تنگی می کند برای آن مقصود بزرگ.برو و آن پیراهن امانت و شهادت را بیاور،عزیز برادر".
به هرحال آنچه باید و مقدر است محقق می شود،امّا همین قدر طولانی شدن زمان،همین رد و بدل شدن یکی - دو نگاه بیشتر،همین دو کلام گفت وگوی افزونتر،غنیمت است.
این زمان دیگر تکرار پذیر نیست.
این لحظه ها،لحظاتی نیست که باز هم به دست بیاید.
همین یک نگاه،به همه دنیا می ارزد.
دنیا نباشد آن زمانی که تو نیستی حسین!
پیراهن را که می آوری،آن را پاره تر می کند که کهنه تر بنماید.بندهای دل توست انگار که پاره تر می شود و داغ های تو که تازه تر.
مگر دشمن چقدر بی رحم است که ممکن است چشم طمع ازاین لباس کهنه هم برندارد؟!
… از خیمه بیرون می زنی و به خیمه ای خلوت و خالی پناه می بری تا بتوانی بغضت را بی مهابا رها کنی و به آسمان ابری چشم مجال باریدن دهی.
نمی فهمی که زمان چگونه می گذرد و تو کی از هوش می روی و نمی فهمی که چقدر از زمان در بیهوشی تو سپری می شود.
احساس می کنی که سر بر زانوی خدا گذاشته ای و با این حس،باورت می شود که رخت از این جهان بربسته ای و به دیدار خدا شتافته ای.حتی وقتی رشحات آب را بر گونه ات احساس می کنی ،گمان می کنی که این قطرات کوثر است که به پیشواز چهره ی تو آمده است.
با حسی آمیخته از بیم و امید،چشمهایت را باز می کنی و حسین را می بینی که سرت را به روی زانو گرفته است و با اشکهایش گونه های تو را طراوت می بخشد.
یک لحظه آرزو می کنی که کاش زمان متوقف بشود و این حضور به اندازه ی عمر همه ی کائنات،دوام بیاورد.
حاضر نیستی هیچ بهشتی را با زانوی حسین،عوض کنی و حتی هیچ کوثری را جای سرچشمه ی چشم حسین بگیری.
حسین هم این را خوب می داند و چه بسا از تو به این آغوش ،مشتاق تر است،یا محتاج تر!
این شاید تقدیر شیرین خداست برای تو که وداعت را باحسین در این خلوت قرار دهد و همه ی چشمها را از این وداع آتشناک،بپوشاند.
هیچ کس تا ابد،جز خودِ خدا نمی داند که میان تو و حسین در این لحظات چه می گذرد.حتی فرشتگان از بیم آتش گرفتن بال های خویش در هُرم این  وداع به شما نزدیک نمی شوند.
هیچ کس نمی تواند بفهمد که دست حسین با قلب تو چه می کند؟ هیچ کس نمی تواند بفهمد که نگاه حسین در جان تو چه می ریزد؟
هیچ کس نمی تواند بفهمد که لبهای حسین بر پیشانی تو چگونه تقدیر را رقم می زند.
فقط آنچه دیگران ممکن است ببینند یا بفهمند این است که زینبی،دیگر از خیمه بیرون می آید.
زینبی که دیگر تماماً حسین شده است.
… و مگر پیش از این،غیر از این بوده است؟!

منبع:آفتاب در حجاب - پرتو نهم - صفحات ۸۵ الی ۹۳- سیّدمهدی شجاعی. 

 1 نظر

شفا از حضرت زینب سلام الله علیها

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 شفا از حضرت زينب (سلام الله علیها)
 

زماني که متفقين محمولات خود را از راه جنوب به شوروي مي‌بردند و در ايران بودند، من در راه‌آهن خدمت مي‌کردم در اثر تصادف با کاميون سنگ‌کشي يک پاي من زير چرخ کاميون رفت و مرا به بيمارستان دکتر فاطمي شهرستان قم بردند و زير نظر دکتر مدرسي که اکنون زنده است و دکتر سيفي معالجه مي‌نمودم ،پايم ورم کرده بود، مدت پنجاه شبانه روز از شدت درد حتي يک لحظه خواب به چشمم نرفت، در اين مدت به حضرت زهرا و حضرت زينب و حضرت معصومه (سلام الله علیها) متوسل بودم و مادرم بسياري از اوقات در حرم حضرت معصومه مي‌رفت و توسل پيدا مي‌کرد و يک بچه که در حدود سيزده الي چهارده سال داشت و پدرش کارگري بود در تهران بر اثر اصابت گلوله‌اي مثل من روي تختخواب پهلوي من در طرف راست بستري بود و فاصله او با من در حدود يک متر بود و در اثر جراحات و فرو رفتن گلوله زخم تبديل به خوره و جذام شده بود و دکترها از او مأيوس بودند و چند روز در حالت احتضار و گاهي صداي خيلي ضعيفي شنيده مي‌شد و هر وقت پرستارها مي‌آمدند مي‌پرسيدند: تمام نکرده است؟ و هر لحظه انتظار مرگ او را داشتند.
شب پنجاهم بود درد و بي‌خوابي قدرت روح و جسم مرا گرفته بود، مقداري مواد سمي براي خودکشي تهيه کردم و زير متکاي خود گذاشتم و تصميم گرفتم که اگر امشب بهبود نيافتم خودکشي کنم. چون طاقتم تمام شده بود، مادرم براي ديدن من آمد به او گفتم: «اگر امشب شفاي مرا از حضرت معصومه گرفتي فبها، و الا صبح جنازه مرا روي تختخواب خواهي ديد.»
مادرم غروب به طرف حرم مطهر رفت در عالم رؤيا ديدم سه زن مجلله از درب باغ (نه درب سالن) وارد اطاق من که همان بچه هم پهلوي من روي تخت خوابيده بود آمدند،گویا يکي از زنها حضرت زهرا و دومي حضرت زينب و سومي حضرت معصومه (سلام الله عليهم اجمعين) هستند .حضرت زهرا جلو، حضرت زينب پشت سر و حضرت معصومه رديف سوم مي‌آمدند، مستقيم به طرف تخت همان بچه آمدند و هر سه پهلوي هم جلو تخت ايستادند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آن بچه فرمودند:«بلند شو»،‌ بچه گفت:«نمي‌توانم»، فرمودند: «بلند شو»، گفت :« نمي‌توانم»، فرمودند:« تو خوب شدي» در عالم خواب ديدم بچه بلند شد و نشست من انتظار داشتم به من هم توجهي بفرمايند، ولي برخلاف انتظار حتي به سوي تخت من توجهي نفرمودند در اين اثناء از خواب پريدم و با خود فکر کردم معلوم مي‌شود آن بانوان مجلله به من عنايتي نداشتند. دست کردم زير متکا و سمي که تهيه کرده بودم بردارم و بخورم با خود فکر کردم ممکن است چون در اتاق ما قدم نهاده‌اند از برکت قدوم آنها من هم شفا يافته‌ام دستم را روي پايم نهادم ديدم درد نمي‌کند آهسته پايم را حرکت دادم ديدم حرکت مي‌کند فهميدم من هم مورد توجه قرار گرفته ام .
صبح شد پرستارها آمدند و گفتند:«بچه در چه حال است، به اين خيال که مرده است»
گفتم :« بچه خوب شد»
گفتند:«چه مي‌گويي؟!»
گفتم:« حتماً‌ خوب شده»
بچه خواب بود، گفتم بيدارش نکنيد تا اين که بيدار شد دکترها آمدند هيچ اثري از زخم در پايش نبود گويا ابداً زخمي نداشته اما هنوز از جريان کار من خبر ندارند.پرستار آمد باند و پنبه را طبق معمول از روي پاي من بردارد و تجديد پانسمان کند چون ورم پايم تمام شده بود فاصله‌اي بين پنبه‌ها و پايم بود گويا اصلاً زخمي و جراحتي نداشته،مادرم از حرم آمد، چشمانش از زيادي گريه ورم کرده بود، پرسيد :« حالت چطور است؟ نخواستم به او بگويم شفا يافتم، زيرا از فرح زياد ممکن بود سکته کند، گفتم: «بهتر هستم، برو عصايي بياور برويم منزل»، با عصا (البته مصنوعي بود) به طرف منزل رفتم و بعداً جريان را نقل کردم. و اما در بيمارستان پس از شفا يافتن من و بچه غوغايي از جمعيت و پرستارها و دکترها بود، صداي گريه و صلوات تمام فضاي سالن را پر کرده بود.
راوي : آقاي قاسم عبدالحسيني - پليس موزه آستانه مقدس حضرت معصومه

منبع : 200 داستان از فضايل، مصايب و کرامات حضرت زينب (سلام الله علیها)

 نظر دهید »

برات آزادی از عذاب جهنم

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

برات آزادي از عذاب جهنم
 

در کوفه همسايه‌اي داشتم که نسبت به خاندان رسالت بي‌توجه بود، روزي به او گفتم:«چرا به زيارت قبر حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) نمي‌روي؟» گفت:«چون بدعت است و هر بدعتي موجب گمراهي است و گمراهي موجب دخول در دوزخ است». من چون اين سخنان ياوه را شنيدم روي از او برگرداندم، چون شب جمعه شد با خود گفتم:«صبح زود مي‌روم و برخي از فضائل امام حسين (علیه السلام) را براي همسايه‌ام بيان مي‌کنم بلکه از خواب غفلت بيدار شود.»
وقتي که به در خانه او رفتم او را نيافتم و چون سراغ او را گرفتم گفتند که او ديشب براي زيارت امام حسين (علیه السلام) به کربلا شرفياب شده است. در دريايي از تعجب غرق شدم چرا که سخنان ديشب او را هنوز در ذهن داشتم پس سريعاً به طرف کربلا حرکت کردم چون به آنجا رسيدم او را ديدم که دائماً در رکوع و سجود است در حالي که اصلاً از عبادت خسته نمي‌شود.
به او گفتم:«اي همسايه! تو که مي‌گفتي زيارت امام حسين (علیه السلام) بدعت است پس چرا به زيارت آن حضرت آمده‌اي؟!»
گفت:« عزيز من! آن وقتي که اين حرف را مي‌گفتم ابداًَ قائل به امامت حضرت نبودم تا اينکه شب گذشته (شب جمعه) در خواب ديدم که پيامبر اکرم و اميرمؤمنان و جمعي از امامان معصوم (علیهم السلام) به همراه برخي از پيامبران به زيارت امام حسين (علیه السلام) آمدند و هودجي همراه ايشان بود»
پرسيدم :« در ميان اين هودج چه کسي است؟»
گفتند:«فاطمه زهرا است که به زيارت فرزندش حسين آمده است»
من به نزديک هودج رفتم ديدم که آن حضرت از داخل هودج رقعه‌ها و کاغذهايي بيرون مي ريزد!
پرسيدم:«اين رقعه‌ها چيست؟»
گفتند:«اينها براي زيارت آزادي از عذاب جهنم است که به زائرين قبر حسين در شب جمعه داده مي‌شود».
در آن حالت ناگهاني هاتفي آواز داد که:«ما و شيعيان ما در بلندترين درجه از درجات شهادت هستيم»
پرسيدم:«اين جماعت کيستند که به زيارت آمده‌اند؟»
گفتند:«حضرت پيغمبر با انبياء و ائمه هدي»
چون اين واقعه را ديدم ناگهان از خواب برخاستم و به سرعت تمام ،خود را در دل تاريکي‌ها به کربلا رساندم و مشغول گريه و زاري و توبه شدم و با خود قرار گذاشتم که تا حيات من باقي باشد از جوار آن حضرت دور نشوم.
راوي :‌سليمان بن اعمش

منبع : کتاب کرامات امام حسين (علیه السلام)

 نظر دهید »

آیا اطلاق " ثارالله " به امام حسین علیه السلام، ریشه قرآنی و روایی دارد؟

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

معنای “ثارالله” چیست؟!


ثارالله» به این معناست که خون بهای امام حسین علیه السلام، متعلق به خداست و او کسی است که خون بهای امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. این واژه، حاکی از شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا علیه السلام با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیلة خدا می‌ماند که جز با انتقام گیری و خون خواهی خدا، تقاص نخواهد شد .


ثارالله  آیا اطلاق ” ثارالله ” به امام حسین علیه السلام، ریشه قرآنی و روایی دارد؟

«ثار» از ریشة «ثَأر» و «ثُؤره»، به معنای انتقام و خون خواهی و نیز به معنای خون است.1

1) برای «ثارالله»، معانی و وجوه مختلفی ذکر شده که هر یک تفسیر خاص خود را دارد و در مجموع به این معناست که خداوند، ولی خون آن حضرت است و خود او، خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب می‌کند؛ زیرا ریختن خون سیدالشهدا در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهی و طرف شدن با خداوند است. به طور کلی، از آن جهت که اهل بیت علیهم السلام «آل الله» هستند، شهادت این امامان و ریخته شدن خونِ آنان، متعلق به خداوند است2.

اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، اما می‌توان آن را با آیات قرآنی، این گونه توجیه کرد که خداوند می‌فرماید: «من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیه سلطَنًا 3؛ آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی‌اش، سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم».

هر کسی (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، صاحبان خون او، حق خون خواهی دارند و از آن جا که اهل بیت علیهم السلام - به ویژه امام حسین علیه السلام - مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند، کشته شده‌اند و جان به جان آفرین تسلیم کرده‌اند، در واقع، «ولی دم» و خون خواه آنان، خود خداوند است.

در فرهنگ شیعه خون حسین به عنوان نماد عزت، حق طلبی و ظلم ستیزی شناخته می‌شود و در طول تاریخ با هویت شیعه پیوند خورده است. به عنوان مثال در جریان انقلاب اسلامی ایران شعار «خون حسین می‌جوشد، خمینی می‌خروشد» یادآور این مفهوم و نمایانگر اثر آن در برانگیختن شیعیان است

بنابراین، «ثارالله» به این معناست که خون بهای امام حسین علیه السلام، متعلق به خداست و او کسی است که خون بهای امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. این واژه، حاکی از شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا علیه السلام با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیلة خدا می‌ماند که جز با انتقام گیری و خون خواهی خدا، تقاص نخواهد شد4.

2) اگر «ثار» به معنای خون باشد، قطعاً مراد از «ثارالله»، معنای حقیقی نیست؛ بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است؛ چون مسلّم است که خدا موجودی مادی نیست تا دارای جسم و خون باشد؛ پس این تعبیر، از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنی همان گونه که نقش خون در بدن آدمی، نقشی حیاتی است، وجود مقدس امام حسین علیه السلام نسبت به دین خدا نیز چنین نقشی دارد و احیای اسلام، با نهضت عاشورا بوده است.

3) شاید بتوان در این باره با نگاه عرفانی مستند به روایات نیز به نتیجه ای نورانی دست یافت. از امام علی علیه السلام نیز به «اسدالله الغالب» و «یدالله» تعبیر شده است و در حدیث «قرب نوافل» از پیامبرصلی الله علیه و آله روایت شده که خداوند فرمود:

ثارالله

«بندة من، به چیزی دوست داشتنی‌تر از واجبات، نزد من اظهار دوستی نمی‌کند و همانا او با نوافل نیز به سوی من اظهار دوستی می‌کند؛ پس آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و دیدة او می‌شوم که با آن، می‌بیند و زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دست او می‌شوم که با آن، ضربه می‌زند و پای او می‌شوم که با آن راه، می‌رود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا می‌کنم».5

از این روایت به خوبی آشکار می‌شود که اولیای خداوند، «خلیفه» او بر روی زمین و مظهر افعال الهی‌اند. خداوند، جسم نیست؛ اما آن چه را که اراده می‌کند انجام بدهد، از طریق دست اولیای خود، به ظهور می‌رساند و کمکی را که می‌خواهد به سوی بنده ای بفرستد، با پای اولیای خود می‌رساند و خونی را که می‌خواهد از سوی خود، برای احیای دین خودش ریخته شود، از طریق شهادت اولیای خودش، ظاهر می‌سازد. از این رو، همان طور که دست امام علی علیه السلام دست قدرت خدا و «یدالله» است، خون امام حسین علیه السلام نیز خون خدا و «ثارالله» است.

از این رو، در زیارت عاشورا، چنین می‌خوانیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور؛ سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو ای یگانة دوران»! همان گونه که ابن قولویه در زیارت هفدهم و بیست و سوم امام حسین علیه السلام این فقره را نقل می‌کند: «و انک ثار الله فی الأرض و الدم الذی لا یدرک ثاره أحد من أهل الأرض و لا یدرکه الا الله وحده».6

هر کسی (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، صاحبان خون او، حق خون خواهی دارند و از آن جا که اهل بیت علیهم السلام - به ویژه امام حسین علیه السلام - مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند، کشته شده‌اند و جان به جان آفرین تسلیم کرده‌اند، در واقع، «ولی دم» و خون خواه آنان، خود خداوند است

همان گونه که نقش خون در بدن آدمی، نقشی حیاتی است و بود و نبودش، زندگی و مرگ او را رقم می‌زند، وجود مقدّس امام علی و امام حسین علیهماالسلام نزد خدا و در دین او، چنین نقشی دارند و اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسین علیه السلام نبود، اسلام و تشیّع نبود.

آری، تا یاد و نام سیّدالشّهدا علیه السلام زنده و بر سر زبان‌هاست، تا عشق حسین علیه السلام در دل‌ها می‌تپد، تا آتش محبت و ولایت او در قلوب انسان‌ها مشتعل است، تا فریاد «یا حسین» بر بلندای آسمان‌ها و زمین، طنین انداز است، نام و یاد خدا، زنده و پایدار است؛ چون او، همة هستی خود را در راه خدا، انفاق و ایثار کرد؛ سیمای ننگین ریاکاران و تحریف گران زمان را آشکار نمود و نقاب از چهرة زشت آن‌ها برداشت و اسلام ناب نبوی و علوی را نمایاند. خون او، شرافت «ثارالله» را گرفت.

ثارالله در فرهنگ شیعه

در فرهنگ شیعه خون حسین به عنوان نماد عزت، حق طلبی و ظلم ستیزی شناخته می‌شود و در طول تاریخ با هویت شیعه پیوند خورده است. به عنوان مثال در جریان انقلاب اسلامی ایران شعار «خون حسین می‌جوشد، خمینی می‌خروشد» یادآور این مفهوم و نمایانگر اثر آن در برانگیختن شیعیان است.

پی نوشت:

1. الطریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 237، معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 1185.

2. جواد محدثی، جواد، درس‌هایی از زیارات عاشورا، ص 14؛ اصغر عزیزی تهرانی، شرح زیارت عاشورا، ص 35.

3. اسراء، آیة 33.

4. فرهنگ عاشورا، واژه «ثار».

5. برقی، المحاسن، ج1، ص291.

6. کامل الزیارات، ص683.

فرآوری : زهرا اجلال؛ گروه دین تبیان

منبع:نشریه الکترونیکی پرسمان و سایت حوزه

 نظر دهید »

اهمیت زیارت عاشورا

10 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اهميت زيارت عاشورا

فقيه زاهد عادل مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه از اجله علما و فقهاى نجف اشرف و مرجع تقليد جمعى از شيعيان عراق بوده و نيز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نودسالگى وفات نموده در جوارپدرش و در يكى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گرديد.
آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل ملك الموت را مى بيند، پس ازسلام از او مى پرسد از كجا مى آيى ؟ مى فرمايد از شيراز و روح ميرزا ابراهيم محلاتى را قبض كردم ، شيخ مى پرسد روح او در برزخ در چه حالى است ؟
مى فرمايد: در بهترين حالات و در بهترين باغهاى عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را مى برند.گفتم براى چه عمل از اعمال به چنين مقامى رسيده است ؟ آيا براى مقام علمى و تدريس و تربيت شاگرد.
فرمود: نه ، گفتم آيا براى نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ؟ فرمود: نه ، گفتم پس براى چه ؟ فرمود براى خواندن زيارت عاشورا (مرحوم ميرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرد و هر روز كه به سبب بيمارى يا امر ديگر نمى توانست بخواند نايب مى گرفته است )
و چون شيخ مرحوم از خواب بيدار مى شود فردا به منزل آيت اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى مى رود و خواب خود را براى ايشان نقل مى كند.
مرحوم ميرزا محمد تقى گريه مى كند، از ايشان سبب گريه را مى پرسند مى فرمايد ميرزاى محلاتى از دنيا رفت و استوانه فقه بود به ايشان گفتند شيخ خوابى ديده و معلوم نيست واقعيت آن ، ميرزا مى فرمايد بلى خواب است اما خواب شيخ مشكور است نه افراد عادى . فرداى آن روز تلگراف فوت ميرزاى محلاتى از شيراز به نجف اشرف مى رسد و صدق رؤ ياى شيخ مرحوم آشكار مى گردد.
اين داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف كه از مرحوم آيت اللّه سيد عبدالهادى شيرازى شنيده بودند كه ايشان در منزل مرحوم ميرزا محمد تقى هنگام ورود شيخ مرحوم و نقل رؤ ياى خود حاضر بودند نقل كردند و نيز دانشمند گرامى جناب حاج صدرالدين محلاتى فرزندزاده آن مرحوم از شيخ مرحوم ، اين داستان را شنيده اند.
منبع: داستانهاي شگفت ــ شهيد دستغيب شيرازي

 نظر دهید »

خروج سرها از کربلا

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

خروج سرها از کربلا


راوی می گوید: عصر عاشورا، ابن سعد سر شریف و مبارک امام حسین علیه السلام را به خولی و حمید ابن مسلم ازدی داد تا آن را نزد عبید الله ابن زیاد ببرند، سپس فرمانی صادر کرد که بقیه سر ها را که متعلق به اصحاب و خاندان حسین علیه السلام بود را بشویند سپس آن ها را همراه شمر و قیس ابن اشعث و عمرابن حجاج به کوفه فرستاد، آن ها سر ها را برداشته و به سمت کوفه حرکت کردند. ابن سعد روز عاشورا و روز یازدهم محرم نیز در کربلا بود. سپس کسانی که از خاندان و عیال امام حسین علیه السلام باقی مانده بودند را برداشت و از کربلا خارج شد.(1)هنگامی که ابن سعد به اتفاق اسیران به طرف کوفه کوچ کردند گروهی از بنی اسد که در منطقه غاضریه سکونت کرده بودند به قتلگاه شهیدان آمده بر اجساد پاک آنها نماز خواندند و امام حسین علیه السلام را در محلی که اکنون مرقد شریف آن حضرت است دفن کردند و علی اکبر را در پایین پای مبارک دفن کردند و نیز در پایین پای مبارک قبری حفر کردند و اجساد پاک شهیدان را که در راه یاری حسین علیه السلام سر از بدنشان جدا و آنان را آماج تیرها و نیزه ها کرده بودند، در آن دفن کردند و بدن پاک حضرت قمربنی هاشم علیه السلام ا در محلی که کمر حسین علیه السلام شکسته و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داغدار ساخته و سر راه غاضریه قرار گرفته و هم اکنون محل طواف فرشتگان است دفن کردند.(2) به محض خروج عمرسعد از کربلا عده ای از قبیله ی بنی اسد آمدند بر آن اجساد مطهر نماز خواندند. سپس آن ها را به همین صورت که الآن می باشد دفن نمودند.(3) طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، زوجه خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم.(4) و در نزد آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد.

صفحات: 1· 2· 3

 1 نظر

نماز بر امام حسين عليه السلام و شهدا کربلا

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

نماز بر امام حسين عليه السلام و شهدا کربلا



هیچ کس جز امام معصوم نباید عهده‌دار غُسل و کفن و دفن امام قبل از خود شود؛ پس از واقعه عاشورا نیز حضرت امام سجاد با معجزه‌ی الهی به کربلا بازگشت و عهده‌دار کفن و دفن حضرت امام حسین علیه السلام و سایر شهدای کربلا شد.
در تاریخ چنین آمده است که عده‌ای از قبیله بنی اسد به تشویق همسران‌شان به کربلا رفتند تا بدن مطهر امام حسین علیه السلام و یارانشان را دفن کنند، اما چون همه اجساد بدون سر بود و بر اثر ضربات شمشیر پاره پاره شده بود و حتی لباس‌هایشان نیز به تاراج رفته بود، هیچ‌یک از شهدا قابل شناسایی نبودند و بنی‌اسد متحیر مانده بودند چه کنند. در این هنگام اسب‌سواری ناشناس نزد آنها آمد و گفت:« برای چه به اینجا آمده‌اید؟»
گفتند:« برای دفن این اجساد مطهر؛ ولی آنها را نمی‌شناسیم.»
آن سوار با شنیدن این سخن با صدای بلند گریه کرد و صدا زد:« وا اباعبدالله!» سپس به آنها فرمود:« من شما را راهنمایی می‌کنم.» آن‌گاه از اسب پیاده شد و از کنار پیکرهای پاره پاره عبور کرد تا ناگهان نگاهش به جسد مطهر حسین علیه السلام افتاد.
آن را در آغوش کشید و با چشمی گریان و حالی اندوهبار صدا زد:« ای پدر! با کشته شدن تو چشم مردم شام روشن شد و بنی امیّه شاد شدند. بعد از تو غم و اندوه ما بسیار طولانی خواهد بود. »
سپس مشتی خاک از کنار آن پیکر برداشت و ناگهان قبر آماده‌ای پدیدار شد. بدن پاره‌پاره‌ی حسین علیه السلام را در قبر گذاشت و در حالی که به شدت گریه می کرد، فرمود:«آفرین بر آن زمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفته است. دنیا پس از تو تاریک و آخرت به نور تو روشن شده است. دیگر شبها خواب ندارم و اندوهم را پایانی نیست، تا اینکه خداوند اهل بیت تو را به تو ملحق گرداند و در ماوای تو جای دهد. درود من بر تو ای فرزند رسول خدا و رحمت خداوند بر تو باد. »
سپس روی خاک آن قبر مطهر نوشت:« هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلو عطشانا غریبا »
(این قبر حسین فرزند علی بن ابیطالب است که تشنه و غریب کشته شد.)
آن گاه بدن مقدس حضرت علی بن الحسین (علی اکبر علیه السلام) را پایین پای امام حسین به خاک سپرد و بعد دستور داد سایر شهدای اهل بیت علیه السلام را در نزدیکی قبر امام در یک محل دفن کردند و سپس به همراهی «بنی اسد » به کنار نهر علقمه رفت و بدن قطعه قطعه حضرت ابوالفضل علیه السلام را پیدا کرد. خود را روی آن بدن مطهر انداخت و در حالی که به شدت گریه می‌کرد، فرمود:« پس از تو ای ماه بنی هاشم، خاک بر دنیا ببارد! بر تو درود می‌فرستم و بر تو رحمت خداوند را می‌طلبم.»
سپس دستور داد قبری بکنند و آن بدن مطهر را نیز به خاک سپرد.
وقتی برخاست و سوار اسب شد تا برود، بنی اسد دامن او را گرفتند و گفتند:« تو را به حق این افرادی که به خاک سپردی، به ما بگو تو کیستی؟»
فرمود: «من علی بن الحسین هستم. آمدم تا بدن پدرم حسین علیه السلام و یارانش را دفن کنم و اکنون به زندان ابن زیاد بر می‌گردم.»

بنابر بعضی از روایات، ماجرای دفن شهیدان کربلا در روز سیزدهم محرم سال 61 هجری قمری رخ داده است.

باید توجه داشت که اگرچه در این روایات، از نماز حضرت سجاد بر اجساد شهدا یادی به میان نیامده، ولی حضرت سجاد علیه السلام قطعا بر بدن آنها نماز خوانده و سپس آنها را به خاک سپرده است. چرا که بنی اسد پس از آن روز تا سالیان سال بر سایر قبایل عرب فخر می‌کردند که «ما بر حسین علیه السلام و اصحابش نماز گزاردیم و آنها را دفن کردیم.»

منابع:
بحارالانوار،ج 48،ص 27 - معالی السبطین، ج 2، ص66 الی 70
(نفس المهموم، صفحه 388)
«کامل» شیخ بهائی

 1 نظر

عبور از قتلگاه

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عبور از قتلگاه

چون روز یازدهم محرم از نیمه گذشت، عمر بن سعد پس از فراغت از دفن اجساد پلید کشته شدگان، به سپاه خود امر کرد که دختران و فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله را با وضعی اسفبار بر شتران بی جهاز سوار کرده و به عنوان اسیر آنها را به سمت کوفه حرکت دهند.

دراین میان وضعیت حضرت سجاد علیه السلام به خاطر وضع جسمانی ایشان که به مرض شدیدی مبتلا بوده اند، از همه نگران کننده تر است. و به علاوه قساوت قلب آن دژخیمان در مورد حضرت در حدّ اعلی بروز نموده و به خاطر شدت ایزاء و آزار، زنجیر مخصوصی که به «غُل جامعه » شهرت داشته است بر گردن حضرت افکندند و چون به خاطر شدت بیماری توان نشستن بر پشت شتر را نداشتند هر دو پای مبارکشان را زیر شکم شتر بستند. و با همین وضعیت، ایشان را با همراه سایر زنان و کودکان به هنگام حرکت به سمت کوفه، از کنار اجساد پاره پاره شهدا کربلا عبور دادند.

پر واضح است این امور چه مصائب دردناکی را در قلب مطهر حضرت سجاد علیه السلام به وجود می آورد. آری، حضرت نتوانست از شتر پیاده شود و در همان حال از فراز شتر به آن پیکرهای به خون کشیده و بی سر شهیدان، نگاه می کرد و از همانجا با پدر و سایر عزیزانش وداع نمود. و بار سنگین مصیبت آنچنان بر حضرت سنگینی کرد که نزدیک بود روح از کالبدش بیرون رود.

منابع: منتهی الامال، جلد اول، ص 292 ناسخ التواریخ امام حسین علیه السلام


 نظر دهید »

شب و روز یازدهم عاشورا و مصائب خاندان امام حسین علیه السلام

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

شب و روز یازدهم عاشورا و مصائب خاندان امام حسین علیه السلام


پس از تهاجم سپاهیان عمر سعد در عصر عاشورا به خیمه‌های حرم حسینی و فجایعی که قلم از نوشتن آن شرم دارد و هتک حرمت بازماندگان حضرت سید الشهدا علیه السلام ( از جمله آتش‌زدن خیمه‌ها و فراری دادن زنان و کودکان به بیابان‌ها) شب یازدهم محرم فرا رسید.

مصائب زنان و کودکان:


با مصیبت شهادتِ همه محارم و نزدیکان و اصحاب روبرو شده بودند.
از سویی مورد تعدی و ظلم شقی‌ترین افراد قرار گرفته بودند و خیمه‌ها و اموال‌شان به آتش کشیده شده بود.
بی‌پناهی و بی‌سرپناهی‌شان و نگرانی از اینکه مبادا دشمن دوباره حمله کند، آن شب را برایشان شبی سخت و سنگین کرده بود.

در چنین وضعیتی زینب کبری از همه‌ی این بازماندگان مراقبت کرد و به پرستاری از امام سجاد علیه السلام نیز ادامه داد.به هرحال این شب دردناک نیز گذشت و فردای آن روز امام سجاد علیه السلام با مصیبت جانکاه دیگری مواجه شد که :
وداع با بدن قطعه‌قطعه‌ی پدر و سایر ارحام و اصحاب از یک سو و روبرو شدن با ناجوانمردی عمر سعد و اصحابش از سوی دیگر بود.

عمر سعد دستور داد بر جنازه‌های سپاه یزید نماز بخوانند و آنها را به خاک بسپرند، اما جنازه مطهّر امام حسین علیه السلام و سایر شهدا را بدون کفن در زیر آفتاب سوزان کربلا رها کرد و رفت.
با این حال چون بر بدن هر امامی باید امام دیگری نماز بخواند، خداوند متعال امام سجاد علیه السلام را به کربلا باز گرداند تا بر جنازه‌ی گلگون پدر نماز بخواند و او را به خاک بسپرد.


منبع:(زینب کبری، تالیف، علامّه جعفر نقدی، صفحه 61-63)

 نظر دهید »

حسین یعنی .... (3)

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

حسین یعنی … (3)

صحنه ی نبرد حق و باطل …

صحنه ی پیکار صداقت و نیرنگ …

صحنه ی آزمایش مردان رحمانی و شیطانی …

صحنه ی آرامش دل با یاد خدا و آرامش دروغین با وعده ی پست و مقام …

آری سخن از دو صحنه ی نبرد و پیکار است. یک طرف میدان لشکر حق، لشکر خدا، سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران وفادار و پاکش هستند و در آن طرف لشکر خبیث و ظالم ظلم قرار گرفته است.

لشکر حق فرمان از خدا دارند تا برای برپایی حق و حقیقت از جان خود بگذرند. لشکر ظلم فرمان از یزید دارند تا خون عزیزترین خلق خدا، تنها دلیل آفرینش و خلقت را بر زمین خدایش جاری سازند.

لشکر ظلم به خاطر مال و منال دنیا، به خاطر پست و مقام و بخاطر افکار پوچ و باطل، شکمهای انباشته از حرام و دنیایی تباه و انکار قیامت دست به عملی می زنند که امروزه حتی کافران نیز در انجام آن مات و مبهوت مانده اند. زیرا عظمت حسین و یارانش را درک میکنند.

زیرا قیام او قیامی ماندگار در تاریخ بشریت و اذهان عموم مردم جهان است.

در یک طرف حسین است و فرزندان کوچک، صدای العطش به اوج آسمان می رسد، علمدار، سپهدار و سقای دشت نینوا برای طلب آب می رود، اما افسوس …

علمدار بر نمی گردد، مولا تنها می ماند، فرزند صغیرش را بر روی دستانش می گیرد، آخرین سربازش را، اما چه نصیب این طفل شیرخواره می گردد؟

خدایا! اینان آیا واقعا انسان بودند؟

اگر آنان قصد جان علی اصغر را نموده بودند، یک تیر نیز او را کفایت می کرد، پس چرا پیکان سه شعبه!!!

این همه ظلم و جفا، آیا واقعا تاریخ تمام حوادث را توانسته است ثبت نماید. یا قلم مورخین نیز از شدت درد نتوانسته تمام وقایع دردناک آن روز را به تصویر بکشد؟

آخرین سرباز هم فدا شد، ابا عبدالله تمام پند و اندرزها را از بامداد روز عاشورا به لشکر دشمن داده بود، حتی آنها به قدری جسارت کردند که راضی نبودند سخنان ایشان را بشنوند، چون می ترسیدند از شنیدن وقایع، چون قادر به انکار گفته های ایشان نبودند.

تنها و با دلی پر از درد عزیزانش به نبرد پرداخت، یک تنه چندین تن از سربازان دشمن را به درک واصل نمود اما دیگر مولایم تاب و توان نداشت. تیرهای دشمن کار خود را کرده بودند.

مولایم به دیار حق شتافت، به دیدار مادر چشم انتظارش، مادر غمدیده و غمگسارش.

او رفت اما پلیدی دشمن هنوز تمام نشده است…

وا مصیبتاه

اینان که بودند که حتی به جسد مولایم نیز رحم نکردند …

آن جسم پاک زیر سم اسبان قرار گرفت، لباسهای تنش را تکه تکه کردند، هر کسی چیزی برای خود می برد، و اما شمر ملعون و زنازاده (که مولایم چندین بار در پندهایش به دشمن او را زنازاده خطاب نمودند) سر مولا را … یا صاحب الزمان……..

قتلگه پر از جسم های بی سر بود، وا مصیبتاه، این چه صحنه ای است، این چه رسمی است، خداوند شما را لعنت کند که به فرزند نبی خودتان، فرزند مولی و وصی پیامبرتان، فرزند دختر پیامبرتان چنین ظلمهایی نمودید.

………….

حسین یعنی سرتا سر عشق و ایمان

حسین یعنی کوه صبر و تقوا

حسین یعنی نور و آیتی از سوی پروردگار

حسین یعنی ……

به قلم: نادم

ادامه دارد …

 نظر دهید »

کربلا و عاشورا (2)

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 کربــلا و عــاشورا

*اگر همه جا کربلاست و هر روز عاشورا،ما باید در همه جا و همه گاه،خود را در تشنگی همه عطش زدگان خاک سهیم بدانیم.

*کربلا نشان داد که با شکیب در عطشی کوتاه،می توان همیشه تاریخ را سیراب کرد.

*کارهای بزرگ را مردان آغاز و زنان تمام می کنند.کربلا،دلیل روشن این ادعاست.

*هرکس کتاب ۷۲ صفحه ای عشق-عاشورا- را خوب بخواند شیرازه ی سعادت را در زندگیش گسسته نخواهد دید.

*عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد.کوشش کنیم حسین دل،به دست یزید نفس،تشنه لب شهید نشود.

*گودال قتلگاه،کانون قیامت خاک است.بی شک قیامت نیز از این نقطه آغاز می شود.

*کربلا چه قدر شبیه قرآن است؛آخرین شهدای آن اصغر و عبدالله مثل سوره های آخر قرآن کوچکند.

*کربلا زیباترین تابلوی نقاشی است که خداوند بر بوم زمین،ترسیم کرده است. 

برگرفته از کتاب گلبرگ ها             دکتر محمدرضا سنگری

 نظر دهید »

کربلا و عاشورا (1)

06 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

 کربــلا و عـاشورا

* کربلا بلوغ عاطفه و اندیشه است،هرکس به بلوغ فکری و عاطفی برسد،عاشورایی است.

* کربلا بهشت زمین است با قلب های سوخته،خیمه های آتش گرفته و آسمان داغ سوزان،آری بهشت در آتش متولد می شود.

* ره آورد مطالعه ی تاریخ،بهت و شگفتی است،تاریخ،خود مبهوت و شگفت زده ی یک روز خویش است؛<عاشورا>.

* شیعه،سرافرازی خویش را از سرهای بر نیزه و آبروی خویش را از بی آبی عاشورا یافته است.

* حسین یعنی زیبایی،مگر می شود با زیبایی همراه و همسایه بود و زیبا نشد.

* عجیب حکایتی است؛عزیز ترین ها-حسین(ع) و یوسف(ع)- از (گودال) و (چاه) به آسمان عزت رسیده اند.

* وقتی هیچ نداری باید همه چیز باشی،این درسی است که زینب به ما آموخت.

برگرفته از کتاب گلبرگ ها            دکتر محمدرضا سنگری

 نظر دهید »

پیامبران و کربلا

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی
پيامبران و كربلا

در كتاب شريف المشاهد شيخ شبسترى (ره ) روايت كرده كه چون حضرت نوح عليه السلام كشتى را بنا نمود و صد هزار مسمار به كشتى زد تا اينكه پنج مسمار ماند حضرت نوح عليه السلام يكى از آن پنج مسمار را برداشت.
فاَ شرَقَ بِيَدِهِ وَ اَضاءَ كَما يَضئ الكَواكِبَ الدُّريه فى اُفُق السَّماء.
پس آن مسمار در دست نوح روشن شد چنانكه ستاره رخشان در افق آسمان درخشنده مى شود. فتحيّر نوح فانطق الله المسمار بلسان طلق ذلق فقال انا باسم خير الانبياء محمّد بن عبّداللّه ((صلی الله علیه و آله و سلم ))

پس نوح از درخشندگى مسمار حيران شد و خداوند عالم مسمار را به نطق و تكلم آورد با زبان گشاده و فصيح عرض كرد: كه يا نوح من بر اسم نامى خاتم انبياء محَّمد بن عبدالله مقرَّر شده ام و درخشندگى من از بركت اسم آن بزرگوار است. پس جبرئيل نازل شد و حضرت نوح عليه السلام از جبرئيل سؤ ال كرد يا جبرئيل اين چه مسمارى است كه من هرگز مثل او را در درخشندگى نديده ام.
جبرئيل گفت: اين مسمار بر اسم حضرت رسو ل اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم ) است پس * حضرت نوح (على نبيّينا و آله و عليه السلام) سه مسمار ديگر از آنها را برداشت و هر يك را به طرفى از كشتى زد، و هر يك در درخشندگى مثل سابق بودند، چون نوبت مسمار پنجم رسيد حضرت نوح عليه السلام آن را برداشت و ديد فَزَهر و انارَ و اَ ظهَر النِداوة
پس درخشان و منوّر گرديد، در دستش ، و رطوبت سرخى از آن مسمار ظاهر شد، حضرت نوح عليه السلام متعجّب ماند از جبرئيل سؤ ال كرد!
جبرئيل عرض كرد: كه اين مسمار پنجم مسمار حسين عليه السلام است و بنام اوست، آنرا بجانب مسمار پدرش بزن، حضرت نوح پرسيد كه اين چه رطوبت است كه از اين مسمار ظاهر مى شود؟ جبرئيل عرض كرد: كه اين خون است و احوالات و وقايع كربلا را به حضرت نوح عليه السلام بيان كرد و حضرت نوح عليه السلام گريست و بر قاتلين آن حضرت لعن نمود.
منبع : كشكول النور ج 1 ص 64.

 1 نظر

ذکر مصیبت حسین علیه السلام مانند قرآن ...

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

ذکر مصیبت حسین علیه السلام مانند قرآن …

شیخ شوشتری در مقام تطبیق قرآن وحسین علیه السلام می فرماید: از عظمت بلکه معجزه ی قرآن آن است که تکرارش ملال آور نیست. هرکتابی به هرشیرینی که باشد چندمرتبه که آن را بخوانند ملال می آورد مگر قرآن که لطفش بیشتر می گردد.

شیخ می فرماید مصیبت حسین علیه السلام هم همینطور است هر چند بخواند یا بشنود باز تازه است.

دیگرآنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادت است /تلاوت و گوش دادن به آن عبادت است مرثیه ی حسین علیه السلام هم چنین است خواندنش و گوش گرفتنش عبادت است گریاندنش و گریه کردنش عبادت است (من بکی او ابکی او تباکی و جبت له الجنه ).

از جمله تطبیقات آنکه قرآن مجید به جمیع شئون معجزه است به فصاحت وبلاغت به اخبار از آینده و… حسین هم به سر بریده اش / به اعضایش / به بدنش همه معجزه است (بابی انت امی یا ابا عبدالله ).

 

منبع : سرای دیگر /شهید ایت الله دستغیب (ره) /ص30

 نظر دهید »

عاشورا در انديشه امام خمينى ‏قدس سره‏

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

عاشورا در انديشه امام خمينى ‏قدس سره‏

مقاله آقای ابواحسان میانجی

نهضت حسينى، پيام ‏آور اصلاحات حقيقى در دين محمدى است، از اين ‏روى مسلمانان اصلاح طلب در هر عصر و دوره ‏اى، براى اصلاح دين خود، جوهره ‏اصلاح‏ خواهى را از نهضت حسينى انتخاب و به عنوان دستور عمل خويش در حركت‏هاى اصلاح‏گرى برگزيده ‏اند. امام خمينى ‏قدس سره نيز براى برپايى نهضت احياگرى و اصلاحى خود و نيز برقرارى حكومت صالحان، از همين الگو استفاده كرد و در سرتاسر دوران نهضت، شعارها، برنامه ‏ها، امور اجرايى و… را بر پايه آن طراحى و اجرا كرد. وى براى بهره ‏گيرى بيش‏تر از اين الگو، در دو بخش يعنى «افسادهايى كه وجود داشت» و «اصلاح‏هايى كه ايجاد شد تا بار ديگر دين به عرصه اجتماع برگردد»، سخن گفته است. در اين مقاله مى‏ خواهيم با عنايت به سخنان رهبر فقيد انقلاب در اين دو بخش، الگويى براى اصلاحات در دوران معاصر بيابيم.

افسادهاى امويان‏
اين افسادها را در چند محور مى ‏توان بررسى كرد:

الف) افساد در حكومت‏

1. غصب خلافت:
از منظر امام خمينى‏ قدس سره غصب مقام خلافت پيامبر، يكى از انحراف‏هايى بود كه از سوى حزب اموى بر جامعه اسلامى تحميل شد1، به گونه‏ اى كه منشأ بسيارى از كج‏روى ‏ها و بروز ضدّ ارزش‏ها شد. از اين منظر، حكومت و قدرت، به عنوان مؤثرترين ابزار، توانست ارزش‏هاى دينى در تمام بخش‏هاى ديگر را نيز متأثر سازد.
اين غصب، به واقع از اين حيث بود كه مرتجعان اموى، صلاحيت لازم براى خليفه رسول بودن را نداشتند. امام خمينى ‏قدس سره اين حقيقت را چنين به تصوير كشيده است.
«يزيد، كه خوب، يك حكومت قلدرى بود، يك حكومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى ‏كرد واز قوم و خويش‏هاى خود اين‏ها هم بود، در عين حالى كه اظهار اسلام مى ‏كرد حكومتش به خيال خودش حكومت اسلامى بود، خليفه رسول اللّه به خيال خودش بود، لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمى است كه بر مقدّرات يك مملكت بدون حق تسلط پيدا كرده است».2

2. ايجاد تغيير در چگونگى دستيابى به حكومت‏
حكومت و خلافتى كه پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم براى جامعه پس از خود پيش‏ بينى كرده بود، برپايه شاخص‏هاى ارزشى بود. براين اساس براى دستيابى به حاكميت بر دين‏داران جايى براى ملاك هايى ديگر وجود نداشت. اما بعد از وفات پيامبر اين شاخص نيز به شكل‏هاى مختلف مورد تعرض قرار گرفت تا اين‏كه خطرناك‏ترين نمونه آن توسط معاويه اتخاذ شد و آن، موروثى كردن حكومت، يعنى «فدا كردن تمام ملاك‏ها و معيارهاى لازم جهت جاودان‏سازى جامعه دينى» بود. امام خمينى ‏قدس سره خطر اين رويكرد به قدرت را بيش از خطر غصب خلافت مى ‏داند و معتقد است:
«خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند، اين نبود كه غصب خلافت كردند؛ اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اين‏ها داشتند، اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مى‏ خواستند بياورند… اين مهم بود.»3
«سلطنت و ولايتعهدى همان طرز حكومت شوم و باطلى است كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام براى جلوگيرى از آن قيام فرمود… اسلام سلطنت ولايتعهدى ندارد.»4

3. هماهنگ سازى اسلام با سلطنت و معرفى اسلام به عنوان رژيم طاغوتى:
بعد از دست‏يابى اموى‏ ها به حكومت، ضرورى‏ ترين اقدام در جامعه اسلامى، همرنگ‏سازى حاكميت جديد با باورها و دين مردم بود؛ چه در غير اين صورت، توان دينى مردم اجازه تثبيت نظام منافق ‏پيشه را نمى ‏داد. از اين روى اموى ‏ها كه هيچ اعتقادى به دين نداشتند، كوشيدند تا در گام بعدى، اسلام را با سلطنت هماهنگ جلوه داده و هرگونه تضاد و فاصله بين آن دو را كم رنگ و يا بى ‏معنا نشان دهند. اين التقاط مى‏ توانست از هجوم اعتراض ‏آميز و بنيان برانداز دين‏داران به سوى حكومت جديد، جلوگيرى و بهانه تمام مخالفان را نيز سلب كند.
پى آمد اين سياست، معرفى اسلام به عنوان رژيم طاغوتى بود كه بعد از سياست مذكور رخ مى داد.
«رژيم منحط بنى ‏اميه مى ‏رفت تا اسلام را رژيم طاغوتى، و بنيانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفى كند. معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول اللّه با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران و اساس مكتب وحى را تبديل به رژيم شيطانى نمود.»5
«حضرت سيدالشهداءعليه السلام ديدند كه معاويه و پسرش -خداوند لعنتشان كند اين‏ها دارند مكتب را از بين مى‏ برند، دارند وارونه اسلام را جلوه مى ‏دهند…»6
«… قيام بر ضدّ سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مى‏ خواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مى ‏كردند، اسلام يك چيز ديگر مى ‏شد، اسلام مى‏ شد مثل رژيم دوهزار و پانصد ساله سلطنت…»7

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7

 نظر دهید »

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین

 

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین…

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی
چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی(علیه السلام) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
 

استاد شهریار

 نظر دهید »

اولين مجلس عزاى حسين (ع)

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

اولين مجلس عزاى حسين (علیه السلام)

از عصر عاشورا زينب تجلى مى ‏كند. از آن به بعد به او واگذار شده بود. رئيس قافله اوست چون يگانه مرد زين العابدين(سلام الله عليه)است كه در اين وقت‏ به شدت مريض است و احتياج به پرستار دارد تا آنجا كه دشمن طبق دستور كلى پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچ كس نبايد باقى بماند، چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولى بعد خودشان گفتند:«انه لما به‏»(1)اين خودش دارد مى ‏ميرد.و اين هم خودش يك حكمت و مصلحت‏ خدايى بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله زنده بماند و نسل مقدس حسين بن على باقى بماند. يكى از كارهاى زينب پرستارى امام زين العابدين است.

در عصر روز يازدهم اسرا را آوردند و بر مركبهايى(شتر يا قاطر يا هر دو) كه پالانهاى چوبين داشتند سوار كردند و مقيد بودند كه اسرا پارچه‏ اى روى پالانها نگذارند، براى اينكه زجر بكشند. بعد اهل بيت‏ خواهشى كردند كه پذيرفته شد. آن خواهش اين بود:«قلن بحق الله الا ما مررتم بنا على مصرع الحسين‏» (2) گفتند:شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا مى ‏بريد، ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد براى اينكه مى‏ خواهيم براى آخرين بار با عزيزان خودمان خدا حافظى كرده باشيم. در ميان اسرا تنها امام زين العابدين بودند كه به علت‏ بيمارى، پاهاى مباركشان را زير شكم مركب بسته بودند، ديگران روى مركب آزاد بودند. وقتى كه به قتلگاه رسيدند، همه بى اختيار خودشان را از روى مركبها به روى زمين انداختند. زينب(سلام الله عليها) خودش را به بدن مقدس ابا عبد الله مى ‏رساند، آن را به يك وضعى مى‏ بيند كه تا آن وقت نديده بود: بدنى مى‏ بيند بى سر و بى لباس، با اين بدن معاشقه مى‏ كند و سخن مى گويد:«بابى المهموم حتى قضى، بابى العطشان حتى مضى‏» (3). آنچنان دلسوز ناله كرد كه‏«فابكت و الله كل عدو و صديق‏» (4) يعنى كارى كرد كه اشك دشمن جارى شد، دوست و دشمن به گريه در آمدند.

مجلس عزاى حسين را براى اولين بار زينب ساخت. ولى در عين حال از وظايف خودش غافل نيست. پرستارى زين العابدين به عهده اوست، نگاه كرد به زين العابدين، ديد حضرت كه چشمش به اين وضع افتاده آنچنان ناراحت است كانه مى ‏خواهد قالب تهى كند، فورا بدن ابا عبد الله را رها كرد و آمد سراغ زين العابدين: «يا بن اخى!» پسر برادر! چرا تو را در حالى مى‏ بينم كه مى‏ خواهد روح تو از بدنت پرواز كند؟ فرمود: عمه جان! چطور مى ‏توانم بدنهاى عزيزان خودمان را ببينم و ناراحت نباشم؟ زينب در همين شرايط شروع مى ‏كند به تسليت‏ خاطر دادن به زين العابدين.

پى‏ نوشت‏ها:
1.بحار الانوار،ج 45/ص 61.
2.بحار الانوار،ج 45/ص 58،اللهوف ص 55،و نظير اين عبارت در مقتل الحسين مقرم، ص‏396 و مقتل الحسين خوارزمى،ج 2/ص‏39 آمده است كه تماما از حميد بن مسلم روايت مى‏كنند.
3و4) بحار الانوار ج 45/ص‏59.
5و 6) بحار الانوار،ج 45/ص 108.


منبع: كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 406 ؛ از طر يق سايت بنياد انديشه اسلامي

 نظر دهید »

سخنان امام حسين (ع) در روز عاشوراء

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی

سخنان امام حسين (علیه السلام) در روز عاشوراء

(مرگ و نيستى بر شما باد كه در حال سرگردانى از ما كمك خواستيد و ما با شتاب به كمك شما آمديم ولى شما با شمشيرى كه سوگند خورده بوديد در يارى ما بكار بريد، به جنگ ما آمديد و آتشى را كه مى خواستيم با آن دشمن خود و دشمن شما را بسوزانيم، براى سوزاندن ما روشن كرديد! شما با دشمنان خود همدست شديد تا دوستانتان را از پاى درآوريد با اينكه آنها عدل و داد را بين شما رواج ندادند و در يارى آنان نيز اميد خيرى نيست.

واى بر شما! چرا در حالى كه شمشيرها در غلاف بود و دلها مطمئن و رأي‌ها محكم شده بود، دست از يارى ما كشيديد شما در افروختن آتش فتنه مانند ملخها شتاب كرديد و ديوانه ‏وار خود را مانند پروانه به آتش افكنديد. اى مخالفين حق و اى نامسلمانان، اى ترك‏ كنندگان قرآن و تحريف كنندگان كلمات، اى جمعيت گناهكار و پيروان وساوس شيطان و اى خاموش كنندگان شريعت و سنت پيغمبر! رحمت خداوند از شما دور باد! آيا اين ناپاكان را يارى مى كنيد و از يارى ما دست بر مى داريد!

به خدا قسم، مكر و حيله از زمان قديم در ميان شما وجود داشته و اصل و فرع شما با آب تزوير و فريب به هم آميخته و فكر شما با آن تقويت شده است! شما پليدترين ميوه اين درخت هستيد كه در گلوى هر كه ناظر آن است مانده‏ ايد و آزارش مى دهيد و در كام غاصبان، لقمه گوارايى هستيد!

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

گریه های امام حسین علیه السلام در کربلا

05 آذر 1391 توسط معاونت فرهنگی
گریه های امام حسین علیه السلام در کربلا

1. می خواهد روانه میدان شود دختری از آن حضرت به جامه‌اش می‌چسبد و عرض می‌کند: اندکی توقف کن تا توشه‌اغی از تو برگیرم که این وداع آخر است، و دست و پای او را می‌بوسد. امام علیه السلام او را به دامان گرفته، می‌گریند، و اشک خود را با آستین پاک نموده می‌فرمایند:

* ای سکینه! بدان که بعد از من گریه‌ای طولانی برایت هست، آنگاه که مرگ من فرا رسد … (مناقب ابن شهر آشوب، 109/4، نفس المهموم/ 346)

2. هنگامی که کنار بدن برادرش حضرت عبّاس آمد، دید بر خاک افتاده، مشک سوراخ شده در یک طرف، و دست‌هایی قطع شده هر یک در یک طرف، پس گریه‌ی شدیدی نمود. (مثیر الاحزان/71)

3. وقتی که حضرت قاسم اراده جنگ نمود، او را در بغل گرفت و آنقدر گریست که غش کرد. (بحارالانوار، 34/45)

4. آنگاه که کنار جسد قاسم تشریف آورد.

5. وقتی که پسرش علی اکبر به میدان رفت، اشکش جاری شد، محاسن شریفش را به روی دست گرفت، سر به آسمان کرده، مناجات نمود.

6. وقتی که خواهرش زینب را از گریه و جزع تسلّی می‌داد، در آن حال گریه بر حضرتش غالب شد و قطرات اشک از چشمش فرو ریخت. (بحارالانوار، 2/45)

 

 نظر دهید »

حسین علیه السلام شهید راه اصلاح

30 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

حسین علیه السلام شهید راه اصلاح

امیدواریم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زنده ی حسینی باشد. این چنین می‌خواست و این چنین سفارش نمود.

گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین [علیه السلام ] به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است.

«انی أرید الاصلاح فی امة جدی ما استطعت»

 پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رسانده‌ایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهاده‌ایم و یزید را کمک کرده‌ایم.

جملات زیبای امام موسی صدر

 2 نظر

اگر امام حسین بود زنده بود می فرمود چه شعاری سر دهیم؟

30 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

اگر امام زنده بود چه شعاری را پیشنهاد می دادند؟

والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید، می‏گفت چه شعاری بدهید؟ آیا می‏گفت بخوانید: “نوجوان اکبر من” یا می‏گفت بگویید: “زینب مضطرم الوداع، الوداع"، چیزهایی که من (امام حسین) در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بن‏ علی بود، می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر 1300 سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‏خورد. هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است، مربوط به عرب و اسرائیل است.

قسمتی از سخنرانی شهید مطهری در عاشورای 1348

 نظر دهید »

پرده برداری از حقیقت توسط امام حسین علیه السلام

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

گفته شهید صدر در مورد امام حسین علیه السلام

حسین علیه السلام از حقیقت پرده برداشت. یعنی به مردم گفت: ای کسی که به اندازه ی سر سوزنی به مردم ستم می‏کنی! تو در مسیری حرکت می‏کنی که در نهایت به ستم کردن به زندگی و آبرو و دین همه ی مردم می‏انجامد.

ای کسی که یک قدم از مسیر حق منحرف شده‏ ای! به جایی خواهی رسید که به کشتن پسر دختر پیامبر راضی خواهی شد و یا در آن شرکت خواهی کرد.

ای کسی که به آنچه دربرابر تو رخ می‏دهد، بی‏ اعتنایی و نسبت به حقی که در برابر تو پایمال می‏شود ساکت می‏مانی! در آینده به آبرو و جان مردم تجاوز می‏شود و ریختن خون دیگران جایز شمرده می‏شود و تو یا به آن خوشنودی یا در آن نقش داری یا در برابر آن ساکت می‏مانی. هیچ تفاوتی میان آن ها وجود ندارد و هیچ راه میانه ای در کار نیست.

یا باید در راه هدایت حرکت کنی یا در راه‏ های گمراهی، و چه بسیارند راه‏ های گمراهی.


 2 نظر

علت پذیرفتن ولایت ظالمان از طرف حرّ

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی
غفلت در غفلت

آنچه حُر را در دستگاه بنی امیه نگه داشته ، غفلت است … غفلتی پنهان .

شاید تعبیر « غفلت در غفلت » بهتر باشد ، چرا که تنها راه خروج از این چاهِ غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکر پیدا کند .

هر انسانی را لیله القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود و حُر رانیز شب قدری اینچنین پیش آمد … «عمربن سعد » را نیز … من و تو را هم پیش خواهد آمد .

اگر باب یا لیتنی کنت معکم هنوز گشوده است، چرا آن باب دیگر باز نباشد که : لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به ؟

منبع: کتاب فتح خون، شهید آوینی

 نظر دهید »

قافله عشق در سفر تاریخ

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

قافله عشق در سفر تاریخ

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا… این سخنی است که پشت شیطان را می‌لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.
… و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی…

یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست … اما پشیمانان را می پذیرند. آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند.

منبع: کتاب فتح خون، شهید آوینی

 نظر دهید »

گریه بر ابا عبدالله عملی قلبی

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

گریه بر سید الشهداء از دیدگاه آیت الله بهجت رحمت الله علیه

[تصویر: 004.jpg]

 نظر دهید »

خبر دادن خدای سبحان از شهادت امام حسین علیه السلام

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

خبر دادن خداى سبحان از شهادت امام حسين عليه السلام

بَينَما رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في مَنزِلِ فاطِمَةَ عليهاالسلاموَالحُسَينُ عليه السلام في حِجرِهِ، إذ بَكى وخَرَّ ساجِدا، ثُمَّ قالَ: يا فاطِمَةُ يا بِنتَ مُحَمَّدٍ، إنَّ العَلِيَ الأَعلى تَراءى لي في بَيتِكِ هذا ، في ساعَتي هذِهِ ، في أحسَنِ صورَةٍ وأهيَأِ هَيئَةٍ ، فَقالَ لي: يا مُحَمَّدُ، أتُحِبُّ الحُسَينَ ؟ قُلتُ: نَعَم يا رَبِّ، قُرَّةُ عَيني ورَيحانَتي ، وثَمَرَةُ فُؤادي ، وجِلدَةُ ما بَينَ عَينَيَّ . فَقالَ لي: يا مُحَمَّدُ ـ ووَضَعَ يَدَهُ عَلى رَأسِ الحُسَينِ ـ بورِكَ مِن مَولودٍ ، عَلَيهِ بَرَكاتي وصَلَواتي ورَحمَتي ورِضواني ؛ ونَقِمَتي ولَعنَتي وسَخَطي وعَذابي وخِزيي ونَكالي عَلى مَن قَتَلَهُ وناصَبَهُ وناواهُ ونازَعَهُ. أما إنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، وسَيِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ مِنَ الخَلقِ أجمَعينَ ، وأبوه أفضَلُ مِنهُ وخَيرٌ، فَأَقرِئهُ السَّلامَ، وبَشِّرهُ بِأَنَّهُ رايَةُ الهُدى، ومَنارُ أولِيائي، وحَفيظي وشَهيدي عَلى خَلقي، وخازِنُ عِلمي، وحُجَّتي عَلى أهلِ السَّماواتِ، وأهلِ الأَرَضينَ، وَالثَّقَلَينِ الجِنِّ وَالإِنسِ (كامل الزيارات: ص 147 ح 174، بحار الأنوار: ج 44 ص 238 ح 29)
كامل الزيارات ـ به نقل از ابن ابى يعفور ، از امام صادق عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه فاطمه عليهاالسلام، و حسين عليه السلام در دامانش بود كه ناگهان گريست و به سجده افتاد و سپس فرمود: «اى فاطمه! اى دختر محمّد! اكنون و در اين خانه تو، [فرستاده خداى]والاى والايان به بهترين صورت و نيكوترين هيئت برايم جلوه گر شد و [از طرف خداوند]به من گفت: اى محمّد! آيا حسين را دوست مى دارى؟ گفتم: آرى، اى خداى من! [حسين،] نور چشم و دسته گل و ميوه دل و تخم چشمان من است. سپس [آن فرستاده] در حالى كه دستش را بر سر حسين عليه السلام نهاده بود، (1) [از قول خداوند] گفت: اى محمّد! قدم نورسيده مبارك! بركت ها، درودها و رحمت و رضايت من بر او و نكبت و لعنت و ناخشنودى و عذاب و رسوايى و مجازاتم براى هر كه او را بكشد و با او مخالفت كند و دشمنى ورزد و بستيزد.
هان كه او سَرور شهيدان اوّلين و آخرين در دنيا و آخرت، و سَرور جوانان بهشتى از ميان همه مردم است، و پدرش از او هم برتر و بهتر است. به او سلام برسان و بشارتش ده كه پرچم هدايت، و چراغ راه اولياى من، و نگاهبان و ديده بان من بر خلق من، و نگه دارنده علم من، و حجّت من بر آسمانيان و زمينيان و ثَقَلين، يعنى جن و انس است »
———————-
پی‌نوشت:
1.علّامه مجلسى مى گويد: مُراد از والاى والايان (العلىّ الأعلى) جبرئيل عليه السلام است و «جلوه گر شدن»، كنايه از نهايت تجلّىِ علمى است و «نيكويى صورت»، كنايه از تجلّى صفات كمال خداوند متعال براى اوست و «دست نهادن»، كنايه از سرازير كردن رحمت است.

 نظر دهید »

از مدینه تا کربلا

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

با امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا

وداع با اسلام

وَ عَلَى الاِْسْلامِ السَّلامُ، إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ يَزيدِ،
و بر اسلام باید وداع کرد زمانیکه امت مبتلا بر امیری چون یزید شوند

پاسخ امام به مروان که ایشان را دعوت به بیعت با یزید کرده بود به نقل از لهوف

دلیل و فلسفه ی قیام امام حسین
وَاَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صلى اللّه عليه و آله ارِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَاَسيرَ بِسِيرَةِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ

و من نه از روى خودخواهى و يا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدينه خارج مى گردم بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از اين حركت ، اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب عليه السلام است

بخشی از وصیتنامه امام حسین به برادرش محمد بن حنفیه به نقل از مقتل خوارزمى ، ج 1، ص 188. مقتل عوالم ، ص 54


با امام، بی امام
فَاِنَّ مَنْ لَحِقَ بِى اِسْتَشْهَدَ وَمَنْ تَخَلَّفَ لَمْ يُدْرِك الْفَتْحَ،

هريك از شما كه در اين سفر به من ملحق شود به شهادت نايل خواهد گرديد و هريك از شما كه از همراهى با من خوددارى ورزد به فتح و پيروزى دست نخواهد يافت

نامه امام حسین به بنی هاشم به نقل از کامل الزیارات ص 75

راه تو خون می طلبد مرد کیست؟
 اَلا وَمَنْ كانَ فينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِاللّه نَفْسَهُ  فَلْيَرْحَل مَعَنا فَاِنَّى راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْشاءَاللّه

آگاه باشيد كه هريك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد ان شاءاللّه

بخشی از خطبه امام حسین علیه السلام در مکه به نقل از لهوف ص 53 و مثیرالاحزان ص 21

همیشه در مسیر حق
وَانْ حالَ الْقَضاءُ دُونَ الرَّجاءِ فَلَمْ يَتَعَدَّ مَنْ كانَ الحَقُّ نِيَّتَهُ وَالتّقْوى سَرِيرَتَهُ

و اگر حوادث و پيشامدها در ميان ما و خواسته هايمان حائل گرديد و كارها طبق مرام به پيش نرفت باز هم آن كس كه نيتش حق باشد، و تقوا بر دلش حكومت مى كند از مسير صحيح خارج نگرديده است.

بخشی از سخنان امام حسین علیه السلام با فرزدق به نقل از انساب الاشراف ، ج 3، ص 164. طبرى ، ج 7، ص 278. كامل ابن اثير، ج 3، ص 276. ارشاد مفيد، ص 218. مقتل خوارزمى ، ج 1، ص 223. البداية والنهايه ، ج 8، ص 166

جایگاه یکسان در قیامت با ظالم برای عدم مخالفت
اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسُولَاللّه صلّى اللّه عليه و آله قالَ مَنْ رَاى سُلْطانا جائراً مُسْتَحِلاًّ لِحَرامِاللّه ناكِثاً عَهْدَهُ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِاللّه يَعْمَلُ فى عِبادِاللّه بالا ثْمِ وَالْعُدْوانِ فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْلٍ وَلا قَوْلٍ كانَ حَقّاً عَلَى اللّه اَنْ يُدْخِلهُ مَدْخَلَهُ

مردم ! پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود هر مسلمانى با سلطان زورگويى مواجه گردد كه حرام خدا را حلال نموده و پيمان الهى را درهم مى شكند و با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده و در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمنى در پيش مى گيرد ولى او در مقابل چنين سلطانى با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد بر خداوند است كه اين فرد (ساكت ) را به محل همان طغيانگر در آتش جهنم داخل كند.

از سخنان امام حسین با سپاهیان حر به نقل از طبرى ، ج 7، ص 300. كامل ابن اثير، ج 3، ص 280. مقتل خوارزمى ، ج 1، ص 234. انساب الا شراف ، ج 3، ص 171

من نماز را دوست دارم

إِنِ اسْتَطَعْتَ اءَنْ تَصْرِفَهُمْ عَنّا فى هذَا الْيَومِ فَافْعَلْ، لَعَلَّنا نُصَلّى لِرَبِّنا فى هذِهِ اللَّيْلَةِ، فَإِنَّهُ يَعْلَمُ اءَنّى اءُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ كِتابِهِ

اگر می توانی آنها را از ما منصرف کنی در این روز این کار را انجام بده که شاید امشب را برای پروردگارمان نماز بگذاریم براستی که او می داند همانا من نماز را برای او و تلاوت کتاب او را دوست دارم 

سفارش امام به حضرت عباس در روز تاسوعا برای مهلت گرفتن برای عبادت به نقل از لهوف

تاثیر مال حرام
ويلكم ما عليكم ان تنصـوا الى فتسمعوا قولى و انما ادعوكم الى سبيل الرشاد فمن اطاعنى كان من المرشدين و من عصانى كان مـن المهلكين و كلكم عاص لامرى غير مستمع لقـولـى قـد انخزلت عطيـاتكـم مـن الحـرام و ملئت بطـونكـم مـن الحـرام فطبع الله على قلوبكم.

در روز عاشورا خطاب به سپاه ظلم فرمود :
واى بر شما چرا ساكت نمى شـويد, تا گفتارم را بشنويد؟ همانا مـن شما را به راه هدايت و رستگارى فرا مى خوانـم, هر كس از مـن پيروى كند سعادتمند است و هر كـس نافرمانى ام كند از هلاك شدگان است, شما همگى نافرمانى ام مى كنيد و به سخنـم گوش نمى دهيد, آرى در اثر هداياى حرامى كه به شما رسيده و در اثر غذاهاى حرامـى كه شكمهايتان از آنها انباشته شده, خـداوند اين چنيـن بر دلهاى شما مهر زده است.

(سخنان حسيـن بـن علـى از مدينه تا كربلا, ص 232)

اگر دین ندارید…
إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينُ وَُكْنُتْم لا تَخافُونَ الْمَعادِ فَكُونُوا اءحْرارا فى دُنْياكُمْ
اگر شما را دين نيست و از عذاب روز قيامت ترس نداريد، پس در دنيا خود از جمله آزادمردان باشيد

سخنان امام در هنگام حمله ی دشمن به خیمه های حرم رسول الله به نقل از لهوف

 نظر دهید »

عصر امام حسین علیه السلام و عصر ما

29 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

عصر امام حسین و عصر ما

در دوره امام حسین علیه السلام ظلم و فساد همه جا را فرا گرفته بود، در پست « دلیل کنیه امام حسین علیه السلام (ابا عبدالله) » نیز بیان شد که اگر امام قیام نمی کرد پرچم اسلام و دین اسلام از بین می رفت و چیزی از آن باقی نمی ماند، حتی خود امام نیز یکی از دلایل قیامش را حفظ و احیای دین جدش حضرت محمد صلی الله علیه و آۀه و سلم بیان می کند.

مردم کوفه از دست ظلم و ستمها خسته شدند، نامه های زیادی برای امام نوشتند، امام پسر عمویش مسلم بن عثیل را به سوی کوفه می فرستد تا اوضاع و احوال را بررسی نموده و امام را خبردار سازد.

اما دریغ از اینکه مردم کوفه نقشه قتل آنها را در سر می پروراندند.

نایب امام را کسی در منزلش جای نداد، حکومت وقت ایشان را به شهادت رساندند.

امام آمد و این قصه دوباره تکرار شد. دوباره بی وفایی مردم کوفه و شهادت اهل بیت پیامبر و اسیری و ….

اما عصر ما

بگذار ما نیز خود را کوفی بنامیم نه به آن معنا که آنان بودند (بی وفا، و سست اراده)، اکنون ما نیز هر روز دعای عهد می خوانیم، دعای سلامتی آقا امام زمان، هر جمعه دعای ندبه، دعای سمات و … هر روز شب هزاران بار می گوییم: « اللهم عجل لولیک الفرج »

لحظه ای تامل کنید

امام زمان همان امام حسین علیه السلام باشد، و نایب بر حقش حضرت آیت الله خامنه ای مد ظلله العالی همان مسلم بن عثیل و فرستاده و سفیر خاص امام باشد.

عزیزان اگر به حرفهای سفیر امام جان و دل نسپاریم، اگر اوامرش را اطاعت نکنیم، اگر نواهی ایشان را جدی نگیریم، هشدارها و تذکراتشان را قبول نکنیم، اگر پشتش را خالی کنیم، کمتر از مردم کوفه نخواهیم بود.

اللهم عجل لولیک الفرج » های ما همان نامه های دروغین مردم کوفه خواهد بود.

بیایید با هم عهد ببندیم نامه ی دروغین اهل کوفه برای امام نفرستیم، هرگز سفیر امام را آزرده نکنیم.

بیایید همان طور که شعار می دهیم و می گوییم: « ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند » واقعا به محتوای این شعار فکر کنیم و صادقانه به آن عمل نماییم.

به امید حق

به قلم: نادم

 

 3 نظر

لا یوم کیومک یا ابا عبدالله

28 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله

روزى امام حسين عليه السلام نزد امام حسن مجتبى عليه السلام آمد و وقتى نگاهش به حضرت افتاد، گريه كرد و امام حسن عليه السلام پرسيد:
اى ابا عبدالله ! براى چه گريه مى كنى ؟


امام حسين عليه السلام فرمود:
گريه ام بخاطر آنچيزى است كه بر سر تو مى آيد.


امام حسن عليه السلام فرمود:
آنچه من گرفتارش خواهم شد، زهرى است كه با نيرنگ به من مى خورانند و با آن كشته مى شوم و ليكن هيچ روزى چون روز (شهادت ) تو نيست اى ابا عبدالله !؛ سى هزار نفر كه خود را از امت جدمان ، محمد صلى الله عليه و آله و سلم ، دانسته و خود را مسلمان مى نامند، بر تو هجوم آورده و به كشتن و ريختن خون و هتك حرمت و اسيرى خاندان و غارت خيمه هاى تو اقدام مى كنند و آن هنگام نفرين و لعنت (خدا و فرشتگان ) بر بنى اميه فرود آيد و از آسمان خاكستر و خون ببارد و هر چيزى حتى حيوانات وحشى در بيابانها و ماهيان درياها براى تو بگريند.

منبع: امالى صدوقى /101 حديث 3 و بحار الانوار 45/218 و مقتل المقرم /242. به نقل از کتاب قصه های امام حسین علیه السلام گردآورنده محمدحسین مهرآیین

 نظر دهید »

دو دعوت

28 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

حکایتی از امام حسین علیه السلام: دو دعوت

روزى امام حسين عليه السلام از كنار فقراء و مساكين كه در حال خوردن خوراك فقيرانه خود بودند، عبور كرد كه ايشان حضرت را به سفره غذاى دعوت كردند و امام حسين عليه السلام نشست و با ايشان هم غذا شد و آيه ان الله لا يحب المستكبرين(سوره نحل 22)را تلاوت فرمود و سپس به ايشان فرمود:


من دعوت شما را پذيرفتم ؛ پس شما نيز دعوت مرا بپذيريد.


در اينحال فقرا، همگى ، به منزل حضرت رفته و امام عليه السلام از آنها پذيرايى به عمل آورد

 

بحار الانوار ج 44، ص 189. به نقل از کتاب قصه های امام حسین علیه السلام گردآورنده محمدحسین مهرآیین

 نظر دهید »

تفاوت کربلای حسینی و کربلای میانمار

28 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

تفاوت کربلای حسینی و کربلای میانمار

دهه شصت و یک هجری یه کربلایی بود که قصه ی پر غصه ای دارد، اگر گفتم قصه نه که واقعا توی کتابها فقط هست و دیگه واقعیت ندارد!

نه، این قصه واقعیت محض است و تمام افرادش حقیقی هستند.

کربلا بود، دشت نینوا، سرزمین بلا، آزمون بندگی و اخلاص در آن برگزار می شد، شاگردان این سرزمین که 72 تن بودند و یک امام، یک فرمانده، یک سید و سالار همه بیست و بیست بودند.

در این کربلا، در این دشت بلا، در این دشت خون و شهادت چه کسانی بودند؟

یک مرور:

1. امامی بود به نام حسین بن علی علیه السلام

2. شش ماهه ای بود به نام علی اصغر

3. سه ساله ای بود به نام رقیه

4. عمه ای بود به نام زینب سلام الله علیها

5. جوان و نوجوانی به نام: علی اکبر و قاسم

6. عمویی بود به نام ابوالفضل العباس علیه السلام

7. شمر ذی الجوشن و قتلگه امام و یاران وفادارش

و ….

حالا بریم کربلای میانمار

1. طفل شش ماهه فراوان

2. سه ساله ها و رقیه ها فراوان

3. جوان و نوجوانان فراوان

4. عمه زینب ها هستند شاید به شهامت او نباشند، فصاحت و بلاغت او را نداشته باشند اما هستند.

5. شمر ذی الجوشن تا دلت بخواهد هست، شاید بدتر از او باشند، قتلگه این سرزمین پر از خون عزیزان هم کیش ماست.

6. عمو چطور؟ آیا علمدار دارند؟ ایا سپهسالار دارند؟ آیا عاشق و دلباخته فرمانروا دارند؟

……….

پاسخ این سوال با شما؟

خواهشمندم فقط در این مورد نظر بگذارید

به قلم: نادم

 2 نظر

حسین یعنی .... (2)

28 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

حسین یعنی ….

خیمه ها را برپا نمودند، چند روزی نگذشت، دشمن حریم و حرمت فرزند رسول خدا را شکستند.

آب را بر روی آنها بستند، به طفلان نوباوه نیز رحم نکردند، حرفهای نرم و با صلابت آقا در آنها تاثیری نداشت. نه صبر کنید ….

یک نفر از سخنان مولا پند گرفت، توبه کرد، سپاه دشمن را رها کرد، به طرف آقا آمد و گفت: روسیاهم، سید و مولای من! آیا مرا می بخشی؟ آقا فرمودند: آری

نوباوه کربلا علی اصغر کسی بود که دشمن پیکان را به جای آب به گلویش نشانه رفتند. این همان رسم مهمان نوازی است.

داماد کربلا حضرت قاسم را با پیرهنی خون آلود به سوی مادرش روانه نمودند.

نوجوان امام حسین را علی اکبر را شهید کردند و مادرش را داغدار دشت بلا نمودند.

تنها علمدار دشت کربلا، حامی و سر سپرده امام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به خاطر وفا و ایثارش شهید نمودند.

همان عباسی که رفت آب بیاورد، تشنه لب بود و نزد آب، می توانست قبل از پر کردن مشکش خودش را سیراب نماید، اما چنین کاری را نکرد، زیرا او فرزند فاتح خیبر بود. او ایثار و از جان گذشتگی را از پدرش هنگامی که به جای پیامبر در رختخواب ایشان خوابید فرا گرفت.

آری عباس بخاطر وفایش، ایثارش، مردانگی اش، به جا آوردن رسم برادری اش و سر سپردگی اش در برابر فرمانده سپاه کربلا معروف است. او مرد مردهاست.

همه ی یاران مولا یک به یک شهید شدند، فرزندانش، جگرگوشه گان خودش، برادرش و خواهرش همه در برابر چشمانش جان به حضرت حق تسلیم نمودند، اکنون تنهاست. سردار سپاه کربلا تنها مانده است.

با همان تن خسته و غمگین از شهادت عزیزانش و غمگین از فردای اسیری زنانش به جنگ با سپاه دشمن می رود، تا آخرین نفس می جنگد و آقایم اینجا به دیدار خداوند می رود.

فردای کربلا که رهسپار شام می گردد نیز قصه ای دارد.

تن عریان و بی کفن مولا در برابر آفتاب سوزان نیز قصه ای دارد.

رشادت های زینب کبری نیز قصه ای دارد.

و رمز جاودانگی و ماندگاری عاشورا و کربلا نیز قصه ای دارد.

حال جواب سوال: چرا امام حسین عاشقان زیادی دارد؟

حسین، یعنی عشق، یعنی جوانمردی، زیر بار ظلم نرفتن، تنها ماندن، عزیزانش را یک به یک از دست دادن و خم به ابرو نیاوردن، باخبر از صحنه ی کربلا و انتخاب آن مسیر، یعنی برای نجات مظلوم حج را نیمه رها کردن، یعنی مسیر خطر را با دلی سرشار از امید پیمودن، یعنی شجاعت داشتن و نترسیدن از ظالم، یعنی قیام برای حفظ آیین اسلام، احیای امر به معروف و نهی از منکر و ….

حسین یعنی فراتر از هر چیزی که قلم بخواهد وصفش کند، حسین یعنی عشق و امید و آرزوی هر جوان طالب حقیقت

حسین یعنی زندگی با عزت داشتن

ح-سین یعنی مردانگی را رواج دادن و دست نامردان را قطع نمودن

حسین یعنی رسوا ساختن تمام هیئت های ظالمه

حسین یعنی قیام در بحرین، در مصر، در لبنان و …. و یعنی افتخار بزرگ پیروزی در کنار قیام

حسین یعنی الگوگیری رهبر کبیر انقلاب امام خمینی از ایشان و کسب افتخار شاگردی در مکتب ایشان

حسین یعنی از قیام حسینی تا قیام خمینی

حسین یعنی از قیام حسینی تا قیام مهدوی

و حسین یعنی ……تو بگو که داری این متن را میخوانی

بگو حسین یعنی چه؟

ادامه دارد ….

به قلم: نادم

 2 نظر

ثواب کارهای نیک و قبولی اعمال

27 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی
ثواب کارهای نیک و قبولی اعمال


“اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال و تزکی الافعال و تضاعف الحسنات و تمحی السیئات(1)”

گواهی میدهم که به واسطه ی ولایت و دوستی تو ست که اعمال بندگان پذیرفته ،
کردارشان پاک و منزه ، ثواب اعمال شایسته و نیکویشان دو چندان ، و اعمال زشت و گناهان محو و آمرزیده می شود.
خداوند متعال ابواب را برای عبادت خویش برگزیده است که چون از آنها وارد شویم امتثال امر پروردگار را نموده عبادتش را به جای آوردیم. و امروز باب پرستش پروردگار ، ولایت حضرت صاحب الامر می باشد.


ثائر به خون خواهی حسین (علیه السلام)


“این الطالب بدم المقتول بکربلاء(2)”
ثائر به فردی می گویند که بر هیچ حال آرام و قرار نمی یابد تا خون بهای خویش را بستاند.
اوست که قیام می نماید به انتقام خون حسین با شعار یا لثارات الحسین(3)
—————–
1.زیارت حضرت صاحب الامر (عج)
2.دعای ندبه
3.بحار الانوار ج52 - ص308

 نظر دهید »

اباعبدالله ـ دلیل لقب امام حسین علیه السلام چیست؟

27 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

اباعبدالله ـ دلیل لقب امام حسین علیه السلام چیست؟


اباعبدالله کنیه حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیه‌السلام است و کنیه به معنی نام بردن چیزی به کنایه و اشاره است. و اینکه اشخاص را با کنیه یا لقب ذکر می‌کردند به علت احترام و بزرگداشت طرف بود چون گفتن اسم باعث کوچک کردن اشخاص می‌گردید.

● نامگذاری اباعبدالله
کنیه حضرت سیدالشهدا را جد بزرگوارشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آن حضرت قرار داد چون آن حضرت مطابق آیه «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»، هرچه بگوید وحی از طرف خداست می‌توان گفت که این کنیه هم از طرف خداست. شیخ طوسی از امام رضا علیه‌السلام نقل کرده که چون حضرت حسین علیه‌السلام متولد شد رسول خدا (صلی الله علیه و آۀه و سلم) به اسماء بنت عمیس فرمود بچه مرا بیاور. اسماء آن حضرت را در جامه سپیدی پیچیده خدمت رسول خدا آورد حضرتش او را در دامن گذاشت اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او فرمود، در همان هنگام جبرائیل نازل شده گفته: حق تعالی تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون علی نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است پس او را به اسم پسر کوچک هارون که شبیر است نام کن و چون لغت تو عربی است او را حسین بخوان پس حضرت رسول او را بوسید و گریست و فرمود که تو را مصیبتی عظیم در پیش است خداوند کشنده تو را لعنت کند و آن گاه فرمود اسماء این خبر را به فاطمه (سلام الله علیها) نگو.
اسماء می‌گوید چون روز هفتم شد پیغمبر فرمودند فرزند مرا بیاور چون او را نزد آن حضرت بردم گوسفند سفید و سیاهی برای او عقیقه کرد، یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدق کرد و خلوق بر سرش مالید و او را در دامان خود گذاشت و فرمود:‌ای اباعبدالله کشته شدن تو برای من بسیار گران است و آن گاه گریست. گفتم پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبری است که از روز اول ولادت گفتی و امروز نیز می‌فرمایی؟ حضرت فرمود که بر این فرزند دلبند خود می‌گریم که گروهی از بنی امیه او را خواهند کشت خداوند شفاعت من را برایشان نرساند. مردی او را می‌کشد که رخنه در دین خواهد کرد و به خدای بزرگ کافر خواهد شد. آن گاه فرمود: خداوندا تو دوستدار ایشان باش و دوست بدار هر که ایشان را دوست می‌دارد و لعنت کن هر که ایشان را دشمن می‌دارد و لعنتی که زمین و آسمان پر شود. پس دانستیم که اسم و کنیه امام حسین (علیه السلام) از طرف خدا بوده و هر دو آنها در اول تولد نهاده شده است.

● علل نامگذاری اباعبدالله
اباعبدالله به معنای پدر بندگان خدا است و علت این که آن حضرت پدر بندگان خدا شد چند چیز است:
▪ علت اول
این مسلم است که اول چیزی که خدا خلق کرد نور وجود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که خودش فرمود: «اول ماخلق الله نوری»، پس به طور قطع می‌توان گفت اول خلقت عالم امکان نور مبارک آن حضرت بوده است و این مطلب در روایات بسیاری آمده است از جمله روایتی از علامه مجلسی که از امیر مؤمنان نقل می‌کند که خدا بود و هیچ نبود پس اول چیزی که خلق کرد نور حبیب خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، او را آفرید قبل از آن که آب،عرش،کرسی و آسمان‌ها، زمین، لوح، قلم، بهشت، جهنم، ملائکه و آدم را بیافریند.
پس چون نور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را خلق کرد هزار سال نزد پروردگار خویش ایستاد و او را به پاکی یاد می‌کرد و حمد و ثنای او را می‌نمود و حق تعالی نظر رحمت به سوی او داشت و به او فرمود: مراد من از خلق عالم تویی، اراده کننده خیر و سعادت تویی، برگزیده خلق من تویی. حال که معلوم شد اولین خلقت خداوند چیست با بیانی از مرحوم شیخ جعفر شوشتری که در کتاب وسائل المحبین دارد می‌گوییم: حسین (علیه السلام) نیز اول ما خلق الله است چرا که پیامبر فرمود: «حسین منی وانا من حسین» و در روایت دیگر است که فرمود: «انا من حسین و حسین منی».
پس وقتی که حسین(علیه السلام) از پیامبر و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از حسین(علیه السلام) شد باید هر زمان که پیامبر بوده حسین (علیه السلام) نیز بوده باشد. اگر بگویی که مراد از حسین منی این است که پیغمبرمی‌فرماید حسین از نسل من است و از من به وجود آمده است.
می‌گوییم این گفته خصوصی نباید باشد بلکه در مورد امام حسن (علیه السلام) نیز گفته شده باشد و بفرماید: حسن و حسین منی و انا من حسن و حسین، حال آن که این جمله فقط در مورد امام حسین(علیه السلام) گفته شده است نه در باره امام حسن (علیه السلام). با این بیان می‌گوییم اگر خداوند همه موجودات عالم را به واسطه نور پیامبر(ص) خلق نموده است باید به واسطه امام حسین (علیه السلام) هم خلق شده باشد زیرا که حسین (علیه السلام) از پیامبر است و پیامبر از ایشان، پس حسین پدر همه موجودات عالم است و باید به او اباعبدالله گفته شود. البته این مسلم است که پیامبر خدا فرمود: «انا و علی ابوا هذه الامه» من و علی (علیه السلام) پدران این امت هستیم. در این روایت قید این امت آمده است و شامل سایر امم نمی‌شود ولی اباعبدالله پدر همه بندگان خدا است چه آن که شهادت آن حضرت برای همه عالم بشریت سودمند بود نه فقط عالم اسلام بلکه تمام موجودات علاقه خاصی به آن حضرت دارند و برای ایشان می‌گریند.
▪ علت دوم
دومین جهتی که امام حسین (علیه السلام) اباعبدالله شد برای قیامش بود چون اگر آن حضرت قیام نمی‌کرد با نقشه‌هایی که بنی امیه کشیده بود یک نفر گوینده لااله‌الاالله باقی نمی‌ماند و گروه گروه از دین و آئین محمدی بر می‌گشتند و در نتیجه اسلام آخرین لحظات عمر خود را تسلیم مظالم دولت اموی می‌کرد. امام حسین (علیه السلام) دید اگر قیام نکند ارکان اسلام از جا کنده شده و مقدسات آن دستخوش هوی و هوس بنی‌امیه واقع می‌شود و میلیون‌ها جمعیت که با خون دل و فداکاری‌های گران از ضلالت و بت پرستی نجات یافته‌اند و به شاهراه سعادت ابدی رسیده‌اند اینک در اثر دلخواه معاویه و یزید فــــوج فوج از دیـن خارج شده بلکه از جاده بشریت و آدمیت نیز بیرون می‌روند. عزت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که ناموس الهی است مورد ایذاء و اذیت واقع شده و هزاران مسلمان تحت نفوذ ظالمانه بنی امیه دچار شکنجه و عذاب اند.
پس امام حسین (علیه السلام) پدر تمام بندگان خدا خواهد بود، پدر تمامی افرادی که بعد از او ایمان آوردند چرا که همه آنها دین و ایمان خود را مدیون اویند و او مانند پدری مهربان و دلسوز از خود گذشت تا همه فرزندان او در مسیر اسلام و دیانت باقی بمانند و از صراط مستقیم منحرف نشوند.
منابع :
شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا، چاپ اول، ص 102
تبیان
کرب و بلا
موعود

 3 نظر

دلنوشته: چگونگی قدم نهادن در هیئت های عزاداری

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

چگونگی قدم نهادن در هیئت های عزاداری

چه زیباست که کسانی وارد هیئت ها شوند و زنجیر بزنند که اول زنجیر غفلت و جهل را از دست و پای خویش وا کرده باشند.

کسانی سینه بزنند که سینه ی خود را از هر چه غیر از خدا و اهل بیت رسول است خالی نموده باشند. از هر چه بدی و مشکلات دنیوی است رهانیده باشند.

دست مظلومی را گرفته باشند و سینه ای را از غم رهانده باشند.

دست کودک یتیمی را بگیرند و نگذارد که جای خالی بابا را حس کند.

کسی اشک بریزد که اشک چشمی را پاک نموده باشد.

نگذارد کسی به خاطر نداری، و مشکلات زندگی اشکی بریزد.

اشکی که ما می ریزیم خیلی ارزشمند است در این ماه عزیز، اشک ما موجب رهایی ما از آتش دوزخ خواهد بود، ایا واقعا هر اشکی که بریزد چنین حکمی خواهد داشت؟

فقط آن اشکی باارزش است که فقط برای حسین و مصیبتهای زینبش باشد، برای رفع مشکل و گره ای از زندگی مسلمی باشد.

اشکی باارزش است که اشکی را پاک کند و چشمی را نگریاند.

نگذاریم که دنیا و خواسته هایش بر ما غلبه کند و یادمان برود چرا زندگی میکنیم؟

یادمان برود چرا حسین علیه السلام شهید گشت؟

یادمان نرود در دشت بلا، در اوج مصیبت، در اسیری شام، در خرابه ی شام، زینب نگذاشت نامحرمی ناله ی او را بشنود، مبادا در گورستان وقتی عزیزی را از دست دادیم نوای وامصیبتاه ما را نامحرمی بشنود؟

مبادا حجابی که بخاطرش هزاران هزار شهید دادیم، از یاد ببریم؟

مبادا یادمان برود مادرمان زهرا که بود؟

مبادا!

پس بیایید با دلی سرشار از عشق حسین، قلبی خالی از جهل، عقلی وافر از علم و حکمت، دستی پر از خیر و برکت، چشمی پر از اشک برای حسین، و اعمالی سرشار از رضایت مردم قدم در هیئت های حسینی بگذاریم.

یا حسین

به قلم: نادم

 2 نظر

حسین یعنی .... (1)

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

حسین یعنی ….

از هر کوچه و برزنی صدای طبل می آید، صدای صوت مداحان به گوش می آید.

اکنون از سر خیابان ما صدای هیئت های عزاداری به گوش می رسد، صدای زنجیر زنانی که با عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام در سوز سرما زنجیر را بر دوش خود می زنند و یا حسین را صدا می کنند.

در کنار این زنجیرزنان مردانی پیر و سالخورده نیز در هیئت هستند که به همراه دسته جات به سوی مسجد می‌روند، اینان نمی توانند زنجیر بزنند اما به جایش با دستهای پیر و کارکرده ی خود عشقشان را به آقا اثبات می‌نمایند.

همین که این پیران سالخوره، این میراث بزرگ برای جوانان، در کنار آنان،؛ در این ساعت از شب و در سردی هوا قدم در هیئت ها گذارده اند، نعمتی است برای ما و مطمئنم که آقا جواب آنها را خواهد داد. حاجت آنها را روا خواهد نمود.

بگذریم …

در این هیئت ها از هر قشری و طایفه ای قدم می‌گذارد، منطقه ما سنی نشین است، اما جالب است بدانید که اکثر آنها در هیئت ها شرکت می‌کنند و حتی نذری نیز پخش می‌کنند.

گفتم از هر قشری در هیئت‌ها می آیند، خوب و بد ….

چرا؟

مگر این حسین کیست که هر شخصی در این ماه سر به راه می گردد و گاهی این سر به راهی تا آخر عمرش باقی می‌ماند؟

مگر او چه کرده است که این همه عاشق و دلشیفته یافته است؟

او نیز معصومی بوده است مانند پدرش، اما چرا در این ماه عاشقان زیادترند؟ چرا نوای یا حسین بیشتر از هر نوایی رسا است؟

چرا؟

جوابش ساده اما تامل انگیز است.

می دانم همه ی شما می دانید اما شاید بازدید کننده ای غیر از طلاب داشته باشیم، شاید بچه دبیرستانی بازدید کند می خواهم ساده بنویسم که چرا عاشق حسین فراوان است.

حسین مردی از تبار نور است، از جنس آفتاب و نور الهی.

فرزند مولود کعبه و زهرای بتول است. او عزیز جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بود. اما ببینید چه شد؟

مردم کوفه نامه نوشتند ای امام و ای سرور جوانان بهشت، ما مظلوم واقع شده ایم بیا و ما را یاری بخش! آقا پسر عمویش را فرستاد تا خبر کمک ایشان را به گوش مردم برساند.

اما دریغ و افسوس که مردم کوفه همان مردمی بودند که به زهرا و علی نیز خیانت کردند. اکنون نوبت عزیز دیگری از تبار رسول الله است.

مسلم را شهید نمودند. آقا حج را نیمه تمام رها کرد، به سوی کوفه راه افتاد، در مسیرش چندین شهر را گذراند، به سرزمین نینوا رسید، سرزمین کربلا، دشت بلا و طوفان

امام فرمودند همین جا جایگاه ماست. خیمه ها را برپا کنید …………

ادامه دارد…….

به قلم نادم

 نظر دهید »

شعر: عزادار کوی حسین

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 عزادار کوی حسین

ما را همین بس که غلام کوی تو باشیم

ما را همین بس که اسیر روی تو باشیم

در سینه می‌خوانیم تو را ای حسین جان

ما را همین بس که نوکر درب تو باشیم

تو کرم کن تا بیاییم بر در آستانت حسین

ما را همین بس که روسیاه آستان تو باشیم

از در عشقت بر نمی‌گردد دلم یا حسین

ما را همین بس که در سینه داغدار تو باشیم

بر ما نظر کن یاز غمدیده حسین

ما را همین بس که عاشق بوی تو باشیم

تاب تحمل نیست ما را بر زجر مردم

ما را همین بس که شاهد زجر تو باشیم

لطف تو بر ما بی شمار است یا حسین

ما را همین بس که خاک پای تو باشیم

عزاداریم بر تو هر محرّم یا حسین

ما را همین بس که عزادار تو باشیم


به قلم: رقیه فکری، طلبه پایه پنجم

 نظر دهید »

بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت / کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت

کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است


تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است
میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است

با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام
گرم گل بودم که دیدم گلگسارم رفته است

بذر قرآن را به دل، گر چه به دستم کاشتم
وقت محصولش که شد دیدم بهارم رفته است

در سحر تیر دعا صید عجابت می نمود
با که گویم درد خود وقت شکارم رفته است

سفره ی پر رزق مهمانی رحمت جمع شد
درد در سینه نشسته سفره دارم رفته است

دلبر من هر سحر بر دیدنم مشتاق بود
آن که بوده هر سحر چشم انتظارم رفته است

شرح حال خویش را با یک کلام افشا کنم
بر شکسته هستم و دار و ندارم رفته است

گر که در محشر بمانم رو سیاه و بنگرم
دلبر صاحب شفاعت از کنارم رفته است

بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است

شاد بودم صحن چشمم بوی زینب میدهد
حال دیگر عطر یاس از چشم تارم رفته است

آه از آن لحظه زینب را که گفتا یا حسین
رفتی و با رفتنت صبر و قرارم رفته است

 

 نظر دهید »

درد دلی با آقایم جهت طلب بخشش

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

درد دلی با آقایم جهت طلب بخشش


من بندگی ز ترس جهنم نمی کنم
بنده شدن بخاطر اجبارها بس است !

بندگی یعنی با خدا تنها شدن، دل را به دست او سپردن، نوای حق را فقط شنیدن

بندگی یعنی دست رد زدن به سینه شیطان، فراموشی راه باطل، لبیک گفتن به شهید کربلا
خیلی گناه می کنم و توبه می کنم دیگر بس است
اینهمه تکرارها بس است

آقای من، خسته شدم، بخدا از اینکه هر روز هزاران بار توبه میکنم، و توبه ام را می شکنم، خسته ام از تکرار گناه و توبه

دستان خالی مرا بگیر و با خودت تا اوج بندگی ببر!

می‌خواهم آدم شوم، خسته ام از روزهایی که عین هم سپری می‌شود.

صدای مولایم علی بن ابیطالب در گوشم طنین می‌افکند که فرمودند: مسلمانی که دو روزش مثل هم باشد، مسلمان نیست.

اکنون آقای من! به من بگو آیا من مسلمانم نیستم که روزهای تکراری ام فراتر از دو روز شده است؟
این بار را بخر که دگر راحتم کنی…
بیهوده رفتن سر بازارها بس است

آقای من! با اینکه روزهای تکراری زندگیم فراوان است، گناه تمام وجودم را فرا گرفته است، یک بار دیگر لطف کن. تو را به جان مادرت که این روزها عزادار توست، رحم کن و شفاعت مرا نزد خداوند بنما/ شاید گشایشی در زندگیم حاصل شود.

دست رحمت و بخششت را بر سرم بکش تا گرمی دستان تو را حس نمایم و از هر چه بدی و گناه است رها گردم.

اشک چشمانم که برای تو می ریزد مگذار خوشی صدای بیگانه آن را خشک کند.

مگذار نوای شیطان هر چند خوشایند لحظه ای باشد بار دیگر وارد حریم زندگی من گردد.

قلب که حرم امن الهی است مگذار که جایگاه مردمان بیگانه گردد.
ما را بهشت هم نبر ، اما قبول کن لبخند تو برای گنه کارها بس است
آری فقط حسین مرا رد نمی کند……

آقا میدانم که بزرگواری، می‌دانم فرزند همان مولایی هستی که خیلی دل بزرگی داشت، دلی به وسعت دریاری بیکران.

می دانم فرزند همان زهرایی هستی که شفیع روز محشر ما خواهد شد.

آقای من! تو را بحق مادرت و پدرت که جانم فدای آنها باد، دستان خالی مرا بگیر و رهایم نکن.

این روزها که شال سیاه بر سر و ناله بر دل و گریه و اشک مهمان چشمانم گشته است، فقط به حرمت خون توست، تو را قسم به حرمت خون فرزندانت، به ناله دخترانت، و به مصیبت خواهرت زینب سلام الله علیها، شفیع من و امثال من باش در نزد پروردگارم.

به امید بخشایش تمام گناهان

به قلم: نادم

 1 نظر

چشم گريان، چشمه فيض خداست‏

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی
 گـــــــريـه   

«چشم گريان،چشمه فيض خداست‏».

گريستن بر ابا عبد الله الحسين‏«ع‏»ثواب بسياردارد. (1) فرشتگان،پيامبران،زمين و آسمان،حيوانات صحرا و دريا هم بر عزاى حسين‏«ع‏» گريسته‏‌اند. (2)

اشگ ريختن،نشانه پيوند قلبى با اهل بيت و سيد الشهدا است.اشك،دل راسيراب مى‌‏كند،عطش روح را بر طرف مى‏‌سازد و حاصل محبتى است كه نسبت ‏به‏ اهل بيت‏ حاصل مى‏‌شود. همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ايجاب مى‏‌كند كه در شادى‏آنان شاد و در غمشان محزون باشيم.اين نشان شيعه است كه‏«يفرحون بفرحنا و يحزنون‏ لحزننا…» (3) قلبى كه مهر حسين‏«علیه السلام‏»را داشته باشد،بى شك به ياد مظلوميت و شهادت اومى‌‏گريد. اشك،زبان دل و شاهد عشق است.

آنچنان كز برگ گل،عطر و گلاب آيد/ برون تا كه نامت مى‏برم از ديده آب آيد/ برون رشته الفت‏ بود در بين ما،/كز قعر چاه كى بدون رشته،آب بى‌‏حساب آيد برون؟/ تا نسوزد دل،نريزد اشگ و خون از ديده‏‌ها/ آتشى بايد كه خوناب كباب آيد برون/ مهر تو شيرازه‏«ام الكتاب‏»خلقت است/ مشكل اين شيرازه از قلب كتاب آيد برون/ گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى/ برگ بى‏‌حاصل شود گل،چون گلاب آيد برون/ (4)

گريستن در سوگ شهداى كربلا،تجديد بيعت ‏با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه ‏فكرى و روحى با اين مكتب است و اشك ريختن،نوعى امضا كردن پيمان و قرارداد مودت با سيد الشهدا است. ائمه شيعه، گريستن بر مظلوميت اهل بيت و عزاى حسينى راتاكيد كرده و شهادت اشك را بر صداقت عشق،پذيرفته‌‏اند.امام صادق‏«علیه السلام»فرموده است:

«نزد هر كس كه ما ياد شويم و چشمانش اشگ ‏آلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسى‏ باشد،خداوند گناهانش را مى‌‏بخشايد،هر چند چون كف دريا فراوان باشد.» (5) به گفته صائب:

در سلسله اشگ بود گوهر مقصود                گر هست ز يوسف خبر،اين قافله دارد

دستور امامان به گريستن بر امام حسين‏«علیه السلام‏»بسيار اكيد است.امام رضا«علیه السلام‏»به ريان بن‏ شبيب در حديث مفصلى فرمود: «يابن شبيب!ان كنت ‏باكيا لشى‏ء فابك للحسين بن على بن‏ابى طالب فانه ذبح كما يذبح الكبش…». (6) اگر بر چيزى گريه مى‌‏كنى،بر حسين بن على گريه ‏كن،كه او را همچون گوسفند،سر بريدند.در حديث ديگرى فرموده است:«محرم، ماهى ‏است كه مردم دوره جاهليت جنگ در آن را ناروا مى‌‏دانستند،ولى در اين ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ريختند و هتك حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت‏ گرفتند و به خيمه‌‏هاى ما آتش زدند و غارت كردند و در كار ما، براى رسول خدا هيچ‏ حرمتى را رعايت نكردند.روز حسين( عاشورا)پلكهاى ما را مجروح و اشگهايمان راجارى كرد و ما از سرزمين كربلا،گرفتارى و رنج‏به ميراث برديم.

پس بايد بر كسى ‏همچون حسين،گريه ‏كنندگان بگريند، كه گريه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو مى‏‌ريزد.» (7)

خود امام حسين‏«ع‏»فرموده است:«انا قتيل العبرة،لا يذكرنى مؤمن الا بكى‏»، (8) من‏ كشته اشكم،هيچ مؤمنى مرا ياد نمى‌‏كند مگر آنكه(بخاطر مصيبتهايم)مى‏گريد. امام‏ سجاد«علیه السلام‏»بيست ‏سال بر امام حسين عليه السلام گريست و هرگز طعامى پيش اونمى‌‏گذاشتند مگر آنكه گريه مى‌‏كرد. (9) به فرموده امام صادق‏«ع‏لیه السلام»:هر ناله و گريه‌‏اى ناپسند ومكروه است، مگر ناليدن و گريستن بر حسين عليه السلام:«كل الجزع و البكاء مكروه ‏سوى الجزع و البكاء على الحسين‏». (10)

هم گريستن،هم گرياندن،هم خود را شبيه گريه‏ كنندگان در آوردن(تباكى) پسنديده ‏است و اجر دارد.اين همه فضيلت كه براى گريه بر حسين‏«علیه السلام‏»بيان شده و اينكه اشك ‏چشم،آتش دوزخ را فرو مى‌‏نشاند و غمگين شدن در سوگ شهيدان كربلا ايمنى از عذاب‏ است،در صورتى است كه گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد كه مانع رسيدن اين‏ فيض الهى گردد.

اشگى كه مبين پيوند عاطفى و رابطه مكتبى و اتصال روحى با راه و فكر و خط ائمه و سيد الشهداست،حتما زمينه ‏ساز پرهيز از گناه مى‌‏گردد. به تعبير شهيدمطهرى:«گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت‏ با نشاط او و حركت اوست…امام حسين‏«ع‏لیه السلام»بواسطه شخصيت عاليقدرش، بواسطه شهادت‏ قهرمانان‌ه‏اش،مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است.

اگر كسانى كه بر اين‏ مخزن عظيم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،يعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها باروح عظيم حسينى بهره‏‌بردارى صحيح كنند،جهانى اصلاح خواهد شد.» (11) پس مهم، شناخت فلسفه گريه در راستاى احياى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسينى وفرهنگ كربلاست،نه گناه كردن و آلودگى،به اميد پاك شدن با چند قطره اشك! معلوم ‏نيست كه دل و جان آلوده، آن همسويى را با امام داشته باشد كه با ياد مصائبش گريه كند.

گريه در فرهنگ عاشورا،سلاح هميشه برانى است كه فرياد اعتراض به ستمگران رادارد.«اشك‏»،زبان دل است و گريه، فرياد عصر مظلوميت. رسالت اشك نيز پاسدارى از«خون شهيد»است.

امام خمينى‏«ره‏»فرمود: «هر مكتبى،تا پايش سينه ‏زن نباشد،تا پايش‏گريه‏كن نباشد، تا پايش توى سر و سينه‏ زن نباشد حفظ نمى‌‏شود…»، (12) «گريه كردن برشهيد، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است‏»، (13) «گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده‏ نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معنى است كه يك جمعيت كمى در مقابل يك ‏امپراطور بزرگ ايستاد…، آنها از همين گريه‌‏ها مى‏‌ترسند،براى اينكه گريه‌‏اى است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است.» (14)

هر چند نيست درد دل ما نوشتنى از اشگ خود، دو سطر به ايما نوشته‌‍‏ايم (15)

اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است كه خداوند در دلها قرار داده كه نسبت‏به حسين بن على‏«علیه السلام‏»مجذوب مى‏شود.به فرموده رسول خدا«صلی الله علیه و آله و سلم‏»:

«ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا». (16) براى شهادت حسين ‏عليه السلام حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‌‏شود.

كدام عاشق در اين ره در بلا نيست؟ كدامين دل شما را مبتلا نيست؟ اگر در سوگتان شد ديده نمناك اگر از عشقتان دل گشت غمناك گواه عشق ما اين ديده و دل رساند«اشگ‏» و «غم‏» ما را به منزل كنون ماييم و درد داغدارى كنون ماييم و اشگ و سوگوارى هنوز اشگ عزا پيوسته جارى است رواق چشممان آيينه‏ كارى است غدير ما محرم دارد امروز محرم،بذر غم مى‌‏كارد امروز (17)

امروز هم،اشگ و گريه، رابط ما با حسين است و ما با شورى اشگهايمان، سر سفره ‏محبت‏ سيد الشهدا نشسته‌ايم و نمك پرورده ابا عبد الله هستيم،از اين رو، اين مهر با شيرمادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مى‏شود.

پى ‏نوشتها

1-احاديث ثواب و آثار گريه بر امام حسين‏«ع‏»را از جمله در بحار الانوار،ج 44،ص 279 تا 296 مطالعه كنيد.

2-سفينة البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.

3-ميزان الحكمه،ج 5،ص 233.

4-اى اشكها بريزيد،حسان،ص 131.

5-وسائل الشيعه،ج 10،ص 391.

6-بحار الانوار،ج 44،ص 286.

7-همان،ص 283.

8-همان،ص 279.

9-همان،ج 46،ص 108.

10-بحار الانوار،ج 45،ص 313.

11-شهيد(ضميمه قيام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.

12-صحيفه نور،ج 8،ص 70.

13-همان،ج 10،ص 31.

14-همان-ج 10،ص 31.

15-صائب تبريزى.

16-جامع احاديث الشيعه،ج 12،ص 556.

17-از مثنوى‏«اهل بيت آفتاب‏»از مؤلف.

منبع: فرهنگ عاشورا صفحه 381 جواد محدثى

 

 نظر دهید »

آثار و بركات عزادارى و گريه بر سيدالشهداء علیه السلام

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

 آثار و بركات عزادارى و گريه بر سيدالشهداء (علیه السلام)

گريه و عزادارى براى سيدالشهدا(علیه السلام) داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏‌شود:

1- حفظ رمز نهضت حسينى

از ارزنده‏‌ترين آثار و بركات مجالس عزادارى و گريه بر ابى عبدالله حسين (علیه السلام ) حفظ رمز نهضت حسينى است.

براستى؛ چرا در دوران منحوص سلاطين و پادشاهان جور از برپايى مجالس عزاى اهل بيت (علیه السلام) بخصوص سالار شهيدان جلوگيرى مى شد؟ آيا نه اين است كه عزاى حسينى و امامان شيعه، سبب مى‌شود كه سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حكومتها آگاهى دهند و انگيزه قيام آن حضرت كه امر به معروف و نهى از منكر است به اطلاع مردم برسد؟

آرى، اينگونه مجالس، آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌هايى است كه به بهترين روش و زيباترين اسلوب مردم را به سوى دين خوانده و عواطف را آماده مى‌‏كند و جاهلان و بى‌‏خبران را از خواب سنگين غفلت بيدار مى‏‌سازد و نيز در اين مجالس است كه مردم، ديانت را همراه با سياست، از مكتب حسين بن على (علیه السلام) مى‌‏آموزند.

گريه بر سيد الشهدا (علیه السلام) و تشكيل مجالس عزاى حسينى نه تنها اساس مكتب را حفظ مى‏‌كند، بلكه باعث مى‌‏گردد شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.

كدام اجتماعى است كه در عالم چنين اثرى را از خود بروز داده باشد؟ كدام حادثه‌‏اى است مانند حادثه جانسوز كربلا كه از دوره وقوع تاكنون و بعدها بدينسان اثر خود را در جامعه بشريت گذارده، و روز به روز دامنه آن وسيعتر و پيروى و تبعيت از آن بيشتر گردد؟ از اين رو بايد گفت كه در حقيقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسين (علیه السلام) و در نتيجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است.

تشكيل مجالس عزادارى حسين، نه تنها اساس مكتب را حفظ كرده و مى‌‏كند بلكه به علاوه سبب آن گرديد كه شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.

«موريس دوكبرى» مى‏‌نويسد: «اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مى‌‏دانستند و درك مى‏كردند كه عاشورا چه روزى است، اين عزادارى را مجنونانه نمى‌پنداشتند. زيرا پيروان حسين به واسطه عزادارى حسين مى‌‏دانند كه پستى و زير دستى و استعمار را نبايد قبول كنند. زيرا شعار پيشرو و آقاى آنان تن به زير بار ظلم و ستم ندادن است.

قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسين نشان مى‌‏دهد كه چه نكات دقيق و حيات بخشى مطرح مى‌شود، در مجالس عزادارى حسين گفته مى‌شود كه حسين (علیه السلام) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت؛ پس بياييد، ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زير دستى استعمار گرايان خلاصى يابيم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهيم…» (بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص284)

2- ازدياد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت

سوزى كه از دل سوخته عاشقان سيدالشهدا (علیه السلام) به چشم سرايت كرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و اين عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدياد محبت دارد.

گريه بر حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) از مواردى است كه هيچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و اين گريه و بيقرارى، علاوه بر ازدياد محبت و مهر و مودت، موجب كثرت تنفر و بیزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران اين خانواده از دشمنان ايشان مى‌‏گردد.

بارى، گريه با آگاهى و معرفت بر امام حسين (علیه السلام)، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و اين تبرى از آثار برجسته گريه بر امام حسين (علیه السلام) است زيرا مردم به ويژه افرادى كه داراى شخصيت هستند از گريه كردن در برابر حوادث تا سر حد امكان امتناع مى‌‏ورزند، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گريه كردن مخصوصاً در برابر چشم ديگران نيستند، اين گريه و عزادارى ابراز كمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پايمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تكيه زدن بر مسند حكومت آنان مى‏‌باشد.

3- آشنايى با حقيقت دين و نشر آن

يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى سيدالشهدا (علیه السلام) اين است كه مردم در سايه مراسم عزادارى به حقيقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبليغات وسيع و گسترده‏اى كه همراه با اين مراسم انجام مى‌‏گيرد، آگاهى توده مردم بيشتر شده و ارتباطشان با دين حنيف محكمتر و قويتر مى‌‏گردد. چه اينكه قرآن و عترت دو وزنه نفيسى هستند كه هرگز از يكديگر جدا نمى‏‌شوند و اين آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بخصوص امام حسين (علیه السلام) به آحاد مردم داده خواهد شد.

4- آمرزش گناهان

ريان بن شبيب از امام رضا (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب، اگر بر حسين (علیه السلام) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى آمرزد» (منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص 16)

و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (علیه السلام) گريه كنند ، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ريزد»(جلاء العيون، علامهء مجلسى, ص 462)

5- سكونت در بهشت

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين (علیه السلام) اشك ديده ريزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفه‏‌هاى بهشت مسكن مى‏‌دهد» (بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293)

و نيز امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر كس درباره حسين (علیه السلام) شعرى بخواند و گريه نمايد و يك نفر را بگرياند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏‌شود . كسى كه حسين (علیه السلام) نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آيد، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد»(وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 39)

و نيز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسين (علیه السلام) بگريد يا ديگرى را بگرياند و يا آنكه خود را به حالت گريه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مى‌‏شود» (داستانهاى شگفت , آيت الله شهيد دستغيب , ص 9)

6- شفا يافتن

يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى حضرت سيد الشهدا (علیه السلام) شفا گرفتن است. به طورى كه بارها ديده‌‏ايم و شنيده‌‏ايم كه بعضى از عزاداران و گريه كنندگان بر حسين (علیه السلام) شفا گرفته‌‏اند.

نقل است كه مرجع بزرگ شيعه مرحوم آية الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند كه بدون عينك خطوط ريز را هم مى‏‌خواندند و مى‏‌فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين (علیه السلام) هستم : و قضيه را چنين نقل مى‌‏فرمودند:

در يكى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجيبى مبتلا شدم كه بسيار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشكان فايده‏‌اى نكرد و درد چشم هر روز بيشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏‌گرديد، تااينكه ايام محرم شد. در ايام محرم آية الله فقيد ، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏‌هاى مختلف هم در اين عزادارى شركت مى‌‏كردند. يكى از دسته‏‌هايى كه روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هيئت گِلگيرها» است كه نوعاً سادات و اهل علم و محترمين هستند، در حالى كه هر يك حوله سفيدى به كمر بسته‏اند، سر و سينه خود را گل آلود كرده و بطور بسيار رقت بار و مهيج و در عين حال با سوز و گداز فراوان و ذكرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى كنند. آقا فرمودند:

«هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‌‏اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى‌‏ريختم و در اين بين هم مقدارى گل از روى پاى يكى از همين افراد گلگير برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم كشيدم، و به بركت همين توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اينكه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بينايى كامل برخوردارم، و به بركت حضرت امام حسين (علیه السلام) احتياج به عينك هم ندارم». با اينكه همه قواى جسمانى ايشان تحليل رفته بود با اين وجود تا آخرين ساعات زندگانى از بينايى كامل برخوردار بودند.

7- گريه كننده بر حسين، در قيامت گريان نيست

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى مصائب حسين (علیه السلام) گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است».(اختيار معرفة الرجال , شيخ طوسى , 89)

آن روز ديده‌‏ها همه گريان شود ز هول‏
جز چشم گريه كرده بسوگ و عزاى او

8- امان از سكرات موت و آتش دوزخ

مسمع گويد: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: آيا متذكر مى شوى با حسين چه كردند؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: آيا جزع و گريه مى‏كنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گريه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند . آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالين خود حاضر مى‏بينى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى ديد كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بيت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گريه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اينكه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بريزد، حرارت آن را خاموش كند، و هيچ چشمى نيست كه گريه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به كوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد» (خلاصه اى از مقالهء عاشورا نوشتهء جواد محدثى)

با توجه به اين روايت شريف بايد گفت:جايى كه آتش جهنم كه قابل مقايسه با آتش دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين (علیه السلام) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعيف دنيا عزادار حسينى را نسوزاند جاى تعجب نيست .

سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (داندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت : عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شيعيان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.

يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مى‏كرد و با آنها به سينه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سينه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانيده بود.

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به حسين شماست» (خط خون موسوى گرمارودى)

9- تأثير شعر سرودن در عزاى حسينى

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «كسى نيست كه براى حسين (علیه السلام) شعرى بسرايد و گريه كند يا بگرياند مگر اينكه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مى‏آمرزد» .

 مقاله ای از سایت شهید آوینی

 

 نظر دهید »

شب اول محرم

26 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

شب اول محرم

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود:

« اِنَّ فِی المُحَرَّمِ لَیلَةً شَریفَةً وَ هِیَ اَوَّلُ لَیلَةً مَن صَلّی فیها مِأَةَ رَکعَةٍ یَقرَءُ فی کُلِّ رَکعَةٍ الحَمدَ وَ قُل هُوَاللهُ اَحَدٌ وَ یُسَلِّمُ فی آخِرِ کُلِّ تَشَهُّدٍ وَ صامَ صَبیحَةَ الیَومِ وَ هُوَ اَوَّلُ یَومٍ مِنَ المُحَرَّمِ کانَ مِمَّن یَدُومُ عَلَیهِ الخَیرُ سَنَةً وَ لا یَزالُ مَحفُوظاً مِنَ الفِتنَةِ اِلَی القابِلِ، وَ اِن ماتَ قَبلَ ذالِکَ صارَ اِلَی الجَنَّةِ اِن شاءَاللهُ.»(وسائل الشیعه، ج5، ص 294، ح1)

شب اول محرم شی شریفی است، هر کس در آن شب صد رکعت نماز با حمد و قل هوالله (یعنی پنجاه نماز دو رکعتی) بخواند و در پایان هر دو رکعت تشهد و سلام بگوید، و روز نخست محرم را روزه بگیرد، از کسانی محسوب می‌شود که یک سال کار خیر انجام داده و تا سال آینده از فتنه و بلا در امان  می‌ماند و اگر پیش از آن بمیرد به بهشت می‌رود. ان شاءالله

 نظر دهید »

علت نامگذاری ماه محرم

25 آبان 1391 توسط معاونت فرهنگی

علت نامگذاری ماه محرم

محرم

تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت حضرت علی (علیه‌السلام) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی كه هجرت روی داده بود گرفتند.(1) علت نامگذاری این ماه آن بود كه در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می‌دانستند.

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری كاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد كربلا شد و سپاهیان دشمن كه هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد در روزهای تاسوعا و عاشورا كه روز نهم و دهم محرم می‌باشد او و یارانش را به شهادت رساندند.

امام هشتم شیعیان امام رضا(علیه السلام) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می‌شد و در آن نمی‌جنگیدند ولی در این ماه، خون‌های ما را ریختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسیر كردند و خیمه‌ها را آتش زدند و غارت كردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه‌اش رعایت نكردند.

آیت الله میرزا جواد ملكی تبریزی در «مراقبات» نوشته است: «كودكانم را می‌دیدم كه در دهه نخست ماه محرم غذا نمی‌خوردند و به نان خالی اكتفا می‌كردند كسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می‌كنم عشقی درونی آنان را برمی‌انگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می‌سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (علیه السلام) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش كرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می‌پردازند.(3)

پی‌نوشت‌ها:

1- تاریخ تحلیلی اسلام، دكتر سیدجعفر شهیدی، ص130

2- پیام‌آور عاشورا، مهاجرانی، ص 11

3- با اندكی دخل و تصرف، فرهنگ عاشورا جواد محدثی، ص 406 

 3 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهراء شاهین دژ

با سلام با توکل به خداوند یگانه و توسل به پاره ی تن رسول الله « حضرت زهرا سلام الله علیها » شفیعه ی روز جزا کار خود را در وبلاگ شروع نمودیم باشد که در پناه ایزد منان موفق باشیم. پس ورود شما عزیزان را به وبلاگ مدرسه علمیه الزهراء شهرستان شاهین دژ خوش آمد میگوییم.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معاونت پژوهش
    • اخبار پژوهشی
    • فرآورده های پژوهشی
    • همایش ها و فراخوان های مقالات
    • معرفی سایت
    • سوالات پژوهشی
  • پيامك هاي مناسبتي
  • مناسبت های قمری
    • ماه مبارک رمضان
    • ماه شوال
    • شهادت امام صادق علیه السلام
  • معارف اسلامي
    • بزرگان ـ علما ـ فقها
    • صحيفه سجاديه
    • قرآن
    • نهج البلاغه
  • بخش اساتيد
  • دلنوشته هاي طلاب
  • دانستنی ها
  • مطالب آزاد
    • عمومی، مسائل روز
    • حجاب
  • فرهنگی
    • تربیت فرزند
    • خانواده
    • بهداشت و درمان
    • روایت عشق
    • وصیت نامه شهداء
    • خاطرات شهداء
  • هفته دولت
  • مناسبات ماه شمسي
  • پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
    • لطایف و شنیدنی
    • امام زمان، انتظار
  • سوگواره روایت عشق(ماه محرم و صفر)
  • انقلاب اسلامی ایران
  • فاطمیه
  • دانلود نرم افزارها
  • احادیث طلاب
  • ماه شعبان
  • اخبار فرهنگی
  • ماه رجب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار بازديد از وبلاگ

وصیت نامه شهداء

احادیث موضوعی

ختم صلوات

ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ
Online User
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فلش نوحه


دريافت کد :: صداياب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس